پروردگارا خود را تقديم تو ميدارم با من کن و از من ساز آنچه خود اراده میکنی از اسارت نفس رهايم کن تا انجام ارادهات را بهتر توانم
مشکلاتم را بگیر تا پیروزی بر آنان شاهدی باشد برای کسانی که با قدرت تو عشق تو ، راه تو ، یاریشان خواهم داد باشد که همیشه بر اراده تو گردن نهم! آمین (دعای قدم سوم)
مرده بدم زنده شدم، گريه بدم خنـده شدم دولـت عشق آمد و من دولت پاينـده شدم تابش جان يافت دلم، وا شد و بشكافت دلم فكر كنيد براي يك معتاد كه نااميدترين انسان روي زمين است، به خاطر كارهايي كه كرده و خدا را از ياد برده، چه حركتي بايد انجام شود تا افسردگي، ترس، نااميدي، حسادت، خشم، غرور، خودخواهي، خودمحوري، ناآرامي، دلشوره، توهم، دروغگويي، ناصادقي، دزدي و صدها نقص و كمبود ديگر، تبديل شود به دوستداشتن، عشق و ايمان، راستگويي، آرزو، شادي، خدامحوري،آرامش و دلگرمي. به من گفتند با آشنايي قدمها، آرامآرام بهسوي تكامل انساني حركت ميكنيم، به راهي وارد ميشويم كه هزاران نفر مثل خودت بهسوي عشق ميروند. ديگر تنها نيستيم، قطرهاي ميشويم و در اقيانوس معرفت غرق ميشويم. ?ما بندگي ميكنيم و خداوند خدايي?. از نيروي خداوند انرژيهاي مثبت كسب ميكنيم و آن را به همديگر هديه ميدهيم. به من گفتند ما بدون مصرف موادمخدر، روزهاي پاك و خوبي داريم و حاضريم آن را در مقابل يك ?تمايل? به تو تقديم كنيم.
ورق پارههای خاطرات يك معتاد اين خاطرات را به کسانی تقديم میکنم که شهامت درک واقعيت را داشته باشند و بدون قضاوت آنرا مطالعه کنند؛ بدانند که بيماری وحشتناک اعتياد، مبتلايان خود را چگونه در مقابل چشمانشان به نابودی و هلاکت میکشاند. و پيشكش به دوستانم آتش، حاجحسين، نادر، فريدون، حميرا و مهلقا كه با مرگشان در اسارت موادمخدر مرا در مسير بهبودي ياري كردند.
|
||||||
|
||||||