سخني با اصلاح‌طلبان درون و بيرون حاكميت

درسال 1376 ما به برنامه‌هاي آقاي‌خاتمي كه "توسعه سياسي" و  مردم‌سالاري را در رtس مهم‌ترين امور قرار مي‌داد، لبيك گفتيم. اگر چه اصلاحات تنها در وجه سياسي آن خلاصه نمي‌شد، تنها به‌دليل دستيابي به كليدي راهگشا براي راهيابي به ديگر وجوه توسعه، به اصلاحات سياسي اولويت داديم.

اما امروز پس از گذشت بيش  از شش‌سال از شروع فصل جديد اصلاحات و تعهد صادقانه آقاي خاتمي به سخن خود، با توجه به انسدادها و موانع متعدد ايجاد شده در راه اصلاحات سياسي و بحران‌زايي‌هاي بي‌سابقه، اين سوال پيش مي‌آيد كه : به‌فرض به‌طول‌انجاميدن يا توقف و يا "انسداد" اين راه، آيا مي‌توان همه جوانب ديگر توسعه را به‌حالت تعطيل درآورد؟

مردم‌سالاري و آزادي‌هاي دموكراتيك در جامعه يكي از ستون‌هاي محكم نگهبان جامعه مستقل است ولكن جامعه ستون‌هاي نگهبان ديگري دارد: كيفيت گذران زندگي و تtمين معاش، اقتدار و امنيت ملّي، ميزان انباشت سرمايه توليدي، كارآمدي نظام‌اداري و اجرايي و مالي و... نيز خود از ستون‌هاي اصلي نگهبان جامعه‌اند كه بايد سامان داده شوند، لذا به چند نكته زير بايد توجه داشت:

نخست: درحال حاضر پافشاري بر اصل آزادي‌هاي "مشروع" و  حتي كاملاً  "قانوني" و پذيرفته‌شده، با برخورد پي‌در‌پي با مانع و كينه‌توزي و حتي خصومت روبه‌رو شده و مي‌شود!

در شرايط كنوني كه طرف مقابل هيچ ارادهاي بر پذيرش راه‌حل از خود نشان نمي‌دهد، پافشاري بر اصل  مردم‌سالاري و دموكراسي، منجر به خشونت، سركوب و "انسداد" مي‌شود و ازسوي ديگر اين موج دموكراسي‌خواهي با امواج تحريكات بيگانه و پابهپاي آن، دروغ‌پردازي و ايراد اتهامات  بي‌اساس ازسوي اطلاعات موازي  به "انحراف" كشيده شده و " لوث" مي‌گردد.

دوم: درصورت توجه به ديگر وجوه پروژه اصلاحات يعني توسعه همه‌جانبه و اصلاحات اقتصادي، فرهنگي، آموزشي و اداري، اگر اصلاحات سياسي به‌دليل تعارض آشتي‌ناپذير حاكمان يا ارباب قدرت و ثروت بي‌حساب، دچار ركود يا "انسداد" گرديد، مردم، بي‌انگيزه و نخبگان بيوظيفه و بيتكليف نمي‌شوند و حركتي همواره برقرار خواهد بود. همين حركت تدريجي و مستمر، گاه فرصت مي‌يابد، از طريق گسترش نهادهاي مدني متعدد و اجتماعي به توسعه سياسي نيز بپردازد و به برخي ناممكن‌هاي كنوني دست يابد.

سوم: پافشاري انحصاري براصلاحات سياسي، مردم، بخصوص شهروندان را بيشتر متوقع و منتظر مي‌سازد. شهروندان بر مطالبات سياسي اصرار كرده و هرگونه توفيق خود را موكول به عقب‌نشيني و تسليم يا نابودي طرف مقابل مي‌بينند و براي خود تكليف و وظيفه‌اي قائل نمي‌شوند. و اين اخلاق منفي در همه اقشار جامعه و بخصوص جامعه شهري رشد مي‌كند كه مسئوليت و تعهد اجتماعي و ملي را متوجه خود نمي‌نمايند.

حال آن‌كه آموزه‌هاي مذهبي ما غير از اين را رهنمون مي‌شود. آيه معروفي كه از سال‌هاي دور همه مجاهدان و مردم انقلابي سرلوحه عمل خود قرار ميدادند، (انّ الله لا يغيّر مابقوم حتّي يغيّروا ما بانفسهم...) هرگونه تغيير درسرنوشت اقوام و ملت‌ها را منوط به تغيير و احساس وظيفه و مسئوليت خود آن مردم مي‌داند.

 

 ادامه مطلب ...