سخني با منتقدان و مخالفان نظام (اپوزيسيون)

حرف ما با مخالفان و منتقدان نويسنده، دانشجويان، اهالي مطبوعات و احزاب و تشكل‌ها از هرجريان و نحله فكري كه هستند و به‌ويژه در داخل كشور فعاليت مي‌كنند آن  است كه پافشاري يك‌جانبه بر اصلاحات سياسي و به‌دست‌آوردن حقوق دمكراتيك تا سرحد درگيري با قدرت سياسي و پرداختن هزينه‌هاي جبران‌ناپذير براي برداشتن مانع انحصار، تا چه اندازه مارابه هدف نزديك كرده يا خواهد كرد؟

شتاب براي خراب‌كردن «سد»ي كه به گواهي تاريخ و بنابر وعده‌هاي الهي، خودبه‌خود فروشكسته خواهد شد، براي چيست؟

اگر اين «سد» به دليل تكبر و لجاجت قدرتمندان امروزين فروريخته شود، آيا مخالفان چه طرح جامعي براي اداره كشور بعد از آن در دست دارند؟ تقريبا هيچ!

فضاي فروپاشي فرضي سد انحصار واستبداد، يا شورش كور و لمپنيزم و هرج‌ومرج است كه خود سرانجامي غير از يك سركوب شديدتر ياچكمه پولادين ندارد، و يا دخالت و سلطه بيگانه و چشم‌پوشي از استقلال وكيان مملكت مي‌باشد كه در هر دو حال بازگشت به عقب و از دست‌رفتن همه سرمايه‌هاي وطني را فراسوي ما قرار مي‌دهد.

امروز مردم و حكومت‌شوندگان، در رابطه با حاكميت و نظام، در درجات مختلفي از "نقد"، "اعتراض"، چالش، عصيان، يا خصومت و دشمني قرار گرفته‌اند و نظرات و پيشنهادهاي مختلفي نيز ازسوي احزاب، نمايندگان، مطبوعات، جنبش دانشجويي و اقشار مختلف مردم مطرح مي‌شود، مثل:

-  رفراندوم برسر نظام جمهوري اسلامي

-‍‍‍‍‍  رفراندوم براي سرنگوني رژيم کنوني

-  رفراندوم برسر قانون‌اساسي كنوني

انتخابات سراسري تحت نظارت سازمان ملل

نافرماني‌هاي مدني

 ـ ودست آخر اظهار بي‌تفاوتي  يا استقبال از دخالت نظامي خارجي...!

اين طرح‌ها علي‌رغم تفاوت‌هاي بنيادي بسيار، همگي يك خصلت مشترك دارند و آن اين است كه همه اينها "قدم اول"اند و از روشن‌نمايي و توضيح قدم‌هاي بعدي و حتي اشاراتي بدان، خالي‌اند. اين قدم‌هاي اول خود به برداشتن يا شكستن سد سكندري مي‌انجامد، و گويي تاريخ ايران بعد از آن پايان مي‌پذيرد. آيا فضا و بستر و خانه‌اي باقي مي‌ماند كه مردم‌سالاري وآرمان‌هاي باارزش مردمان درآن پياده شود؟ آيا اندوخته‌اي ديگر دركيسه اين جامعه هست كه براي جبران هزينه‌‌هاي گران و پيامدهاي اين تخريب‌هاي بي‌برنامه، خرج شود؟

   اين سد به نظر من با توجه به شواهد تاريخي، خودبه‌خود شكسته خواهد شد. ولي آنچه مهم است اتفاقات و حوادثي است كه بعد از آن خواهد افتاد. مردم ايران درطول تاريخ صدوپنجاه‌سال اخير، چندين‌بار نهضت‌ها و جنبش‌هاي سياسي براي "چه نمي‌خواهيم" را تجربه كرده‌اند، ولي آيا به منزلت شايسته خودشان در تاريخ دست يافتند و به مقصود نهايي و سعادت خويش نزديك شده‌اند؟

  با توجه به تجربه 25سال بعد از انقلاب و اين‌كه يك انقلاب دوباره چه هزينه‌هاي هنگفت و جبران‌ناپذيري خواهد داشت، بايد به فكر برنامه‌اي براي پاسخ به ضرورت‌ها و مسائل "واقعي" جامعه باشيم.

ما به آن طرف سد مي انديشيم!

 

 ادامه مطلب ...