تنها بستر مشترك وفاق، "ايران" است
1ـ خسارت ديدهترين موجود دركشور كيست؟
از اواخردهه شصت وبه ويژه پايان جنگ 8 ساله، كه گرايشهاي راست مدرن در دولت كارگزاران پيدا شد، افراط در ريختوپاش و تضييع منابع مالي و اقتصادي كشور فزوني يافت و بنده احساس كردم در اين ميان همواره و تنها از كيسه اين مملكت خرجها ميشود و اين كليت ملت ايران يا وطن ايراني است كه خسارتديدهترين و مظلومترين واقعيت اجتماعي كشورمان است. درست است كه طبقات زحمتكش نسبت به طبقه دلال و صاحب كسب وكار يا حتي كارشناسان دولت، بسيار محرومتر و عقبترند ولكن دولت براي اينكه از مردم امتياز "سياسي" يعني سكوت و تظاهر به رضايت بستاند، به روشهاي گوناگون ازجمله سوبسيد، اضافه حقوق مستمر بدون رابطه با كارايي كاركنان، براي كارگران وكشاورزان يا طبقات ديگر قائل شده است.
هماكنون كل هزينههاي تtميناجتماعي كه دولت براي كمك به اقشار آسيبپذير ميپردازد، بهحدود 40درصد از بودجه جاري دولت رسيده است كه در دنيا از بالاترين نسبتهاي خدمات تtمين اجتماعي است، ولي تمام اين هزينهها همانطور كه پيشتر هم اشاره شد، از كيسه درآمد نفت كه از ذخاير طبيعي و تجديدناشدني است پرداخت ميشود.طبقات كارشناس و مدير، يا كاسب و تاجر و دلال و يا زمينخوار و برجساز هم كه اليماشاءالله بهره ميبرند. اما آن واقعيتي كه هيچ نبرده و تمام منابع و ذخاير طبيعي و سرمايه اخلاقي و فرهنگي آن را غارت كردهاند، همانا كشور ايران است. پس ضرورت اخلاقي و انساني ايجاب ميكند كه يك چند نيز خدمتي به اين موجود مظلوم نماييم.
2ـ دين اسلام هم در اين كشور سالهاست كه مورد تعدي و ستم قرار گرفته است. امروز در عين حكومتاسلامي، غريبترين موجود همانا اسلام با روايت محمدي(ص) و علوي (ع) و حسيني(ع) و اهلبيتي آن است. اسلامي كه سيره اوليا و خدا را منعكس كند نيز در اين كشور مظلوم است، ولي تفاوتي كه بين اسلام و مليت ايراني هست، در عين اينكه اين دو بسيار به همآميختهاند و درطي تاريخ يك پيكر شدهاند. در اينجاست كه اسلام خود يك حامي و صاحب عظيمالشtن و با قدرت متعالي دارد كه فرموده است "انا نحن نزّلنا الذّكر واناله حافظون". يعني ما خود اين ذكر را فروفرستاديم وخود نگهبان آن هستيم. بنابراين ترديد ندارم كه به اسلام هم ستم شده است و مثل "ايران" از كيسه آن بسيار خرج ميكنند و چيزي هم به آن نميافزايند؛ اما اسلام "مظلوم" و "ذليل" نيست و نميشود، چون صاحب آن مقام ديگر است. (هماكنون عليرغم اين همه شدت تبليغات و تمهيدات در ايالات متحده آمريكا عليه اسلام، بهويژه ازجانب صهيونيستها، ساليانه بين 25 تا 30 هزار نفر آمريكايي به دين اسلام ميگروند. و در اروپا و ديگر نقاط جهان نيز، همچنان در تركيه لائيك افراطي ضد اسلام، اسلام چنان پيش ميرود كه موجب حيرت طبقه حاكمه تركيه و ارتش آن شده و آنان از ترس اسلام به وحدت امنيتي با اسرائيل پناه بردهاند! آنها از اسلام بيشتر ميترسند تا از اعراب، بههرحال اين اسلام نگهبان و مدافعي دارد و از دفاع ما بينياز است، ولي ايران را به خود ما سپردهاند و چنين مدافع توانايي ندارد.
پروردگار عالم جامعه انساني بهويژه ملتها را به حال خود گذارده است كه خود آينده خود را بسازند و از آن پاسداري نمايند و ما ازجانب ذات پاك پروردگار مtموريم كه خانه فردي و ملي خود را حراست كنيم.
3ـ ما امروز بيش از هر زمان نيازمند وحدت و انسجام همه طبقات و گرايشها در راه مصالح ملي ميباشيم و هيچ "ايدئولوژي" يا "فلسفه" يا عامل فكري و وجداني كه مورد اشتراك و پذيرش همه قشرها و گروههاي "متكثر" ايران باشد، وجود ندارد، به جز اشتراك در "مليت ايراني".
5 ـ بنابراين ما از "محور" قراردادن مليت ايراني، نه ميهراسيم و نه شرم داريم، چرا كه اگر ما مسلمانان درد حكومت اسلامي انحصاري و سيطره اسلام بر جامعه از طريق حكومت را نداشته باشيم، بسيار صادقانهتر و خالصانهتر به اسلام خود ميرسيم. چنانچه پيش از انقلاب عمق اخلاق ديني مردم بيشتر از امروز بود.
6ـ ما معتقديم كه اگر از سطح جامعه و امواج توفان و از سطح اين دريا كه بهظاهر دينگريزي مردم و بخصوص جوانان را نشان ميدهد، اندكي به عمق جامعه برويم، مشاهده مينماييم كه در همين شرايط، مردم متدين هستند كه بار خدمترساني امور خيريه، ساختن مدرسه،آموزش به محرومان و تهيه وسايل زندگي را برعهده دارند. در مواقع حوادث سيل و زلزله هم، نيروي محركه اصلي كه كاروانهاي كمك را بهسوي آن مناطق روانه ميكنند، همان دينداران هستند. پس هر انسان عاقل حتي اگر خود مسلمان نباشد، "دينزدايي" و "اسلامزدايي" را براي ايران تبليغ نميكند. چرا كه دين عامل چسبملي گروهبنديهاي اجتماعي ماست و به حكم عقل جنبشهاي ضدمذهبي هم ما را به هيچكجا نخواهند رساند. مگر تركيه از ضدمذهبيبودن و لائيسم كور و بيتعقل خود چه ارمغان گرفت؟
7ـ ملت ايران در تاريخ نيز، واقعيتي عيني، ممتاز از ديگر ملتها و موجودي با هويت حقيقي بوده است. از حدود چهلقرن پيش نخستين شاخه از اقوام هند واروپايي كهنه آرياها معروف شدهاند، در سرزميني بين ماوراءالنهر و بينالنهرين، ساكن شدند كه بعدها بهنام "ايران" خوانده شد. اين ملت نخستين قوم در ميان هند و اروپاييهاست كه تحت تعاليم "زرتشت"، به دين يكتاپرستي و مذهب عارفانه و عشق به آفريدگان پرورده شد. عليرغم انحرافات بعدي كه از طريق حكومتها (مادها، هخامنشيان، سلوكيها، اشكانيان و ساسانيان) در اين دين وارد شد، در ميان توده مردم و حكماي خسرواني باقي ماند و پس از اسلام، مبنا و اساس فلسفه اشراق سهروردي و بعدها حكمت متعالي اصالت وجود "صدرايي" گرديد. بسياري از اخلاقيات متعالي و گرانمايه ايرانيان، نسبت به ديگر ملل واجد برجستگي و امتيازات معنوي بسيار است كه جلوهاي از آن در همان ايران قديم در استوانه كورش در بابل و سنگنبشته داريوش در فارس بهعنوان مشنور حقوقبشر موجود است.
8 ـ ما از منشt اعتقادات نژادپرستانه يا ناسيوناليسم افراطي، بر اصالت ايراني تtكيد نميورزيم، بلكه اعتقاد ما به هويتملي ايراني و تماميت ارضي ايران با توجه به دستاوردهاي علمي جديد و درعين احترام و اعتقاد به استقلال و آزادي ديگر كشورهاي جهان است.