به نام خدا
يك پرسش اساسي
ربّنا آتنا من لدنك رحمهً وهي لنا من امرِنا رشداً
پروردگارا از جانب خود به ما رحمتي بخش و راه رشد را به ما بنماي
(كهف:10)
جناب آقاي مهندس سحابي از اين كه وقت خودتان را دراختيار چشمانداز ايران و خوانندگان عزيزش قرار داديد، سپاسگزاريم. نيت ما طرح يك درد دل راهبردي با شماست. شرايط جامعه ما بسيار پيچيده شده و تا اين لحظه كسي يا جرياني را سراغ نداريم كه يك راهبرد جامع و مانع و قابل قبول، عملي و درخور شرايط طراحي كرده باشد. مسائل اجتماعي اسفانگيزي مانند اعتياد چشمگير، زنان ويژه، ترانزيت وقاچاق مواد مخدر وحتي قاچاق دختران به شيخ نشينها، گريبانگير جامعه ما شدهاند كه بسيار نگرانكننده هستند.
جنابعالي پنجاه سال فعاليت سياسي وتجربه مستمر داشتهايد و در هر عصري با جناحهاي بالنده و مبارز مرتبط بودهايد، چه درزمان دكتر مصدق و چه بعد از كودتاي 28 مرداد در پروسه نهضت مقاومت ملي، كه دوبار به زندان رفتيد. سپس درسال هاي 1339-1342 درجبهه ملي و نهضتآزادي فعال بوديد ودرخرداد 1342 بازداشت و زنداني شديد.
درسال 1350 درارتباط با مجاهدين بنيانگذار به يازده سال زندان محكوم شديد. همزمان با ضربه 1354 به سازمان و درجريان تغيير ايدئولوژي، درزندان عادلآباد شيراز به سر ميبرديد و به قول خودتان، بسيار تلاش ميكرديد كه در آن مقطع از قرآن راهكار و راهبردي استنتاج كنيد. در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي و پس از آزادي از زندان درسال 1357، درجريان شكل گيري وتtسيس شوراي انقلاب بوديد وجريان تظاهرات تاسوعا و عاشوراي سال 1357 را همراه با دونفر ديگر سازماندهي كرديد. پس از پيروزي انقلاب، علاوه بر عضويت درشوراي انقلاب، رياست سازمان برنامه و بودجه را به عهده گرفتيد. درتدوين قانون حفاظت از صنايع و ملي كردن صنايع نقش عمدهاي داشتيد و مدتي سازمان صنايع ملي را سرپرستي كرديد. بعدها از موضع مخالف قانوني، به كارفرهنگي پرداختيد و در «ايران فردا» مقالهها نوشتيد و با نصيحتهاي دلسوزانه رهنمودها داديد.
پس از پيروزي خرداد 1376، طي نامهاي به رئيسجمهور خاتمي، پيشنهاد سامان دهي «سرمايهداري ملّي» را ارائه نموديد كه «ضمانتي براي جامعه مدني» باشد تا اين جامعه بتواند در برابر راست افراطي و جنايتكاران مقاومت كند، و بعد هم زندانهاي پياپي و بازجوييها!
شما با توجه به تجربه پنجاه ساله، سرپلهاي راهبردي مهمي را مطرح كرديد، نظير بازشناسي ابعاد گسترده الگوي مصرف در جامعه و اينكه از 16 ميليارد دلار نفت، 13 ميليارد دلار صرف سوبسيدها ميشود؛ بنابراين سرمايهگذاري غيرممكن ميگردد. مهم تر از همه، براي اولين بار مطرح كرديد كه درآمد نفت، درآمد نيست و نبايد آن را جزو ارقام بودجه به حساب آورد، بلكه نفت ثروت ملّي ماست كه منتقل و صادر ميشود. شما براساس پروسه طولاني مبارزهتان، با تبارشناسي نيروهاي مبارز و بالنده بهخوبي آشناييد و از سير تحولات جبههملّي، نهضتآزادي، مبارزان اسلامي، ملي ـ مذهبيها و نيروهاي اصلاح طلب آگاهي داريد. از سويي نيز با تبار شناسي جريانهاي راست درايران آشنا هستيد و در مصاحبههايتان از راست ايدئولوژيك، انحصارطلب، راست سودجو، راست افراطي، راست نفتي، راست سلطنتطلب و اتحاديه جنايتكاران سخن راندهايد. ضمن اين كه به نيروهاي بالنده تكيه داريد، ولي خواهان نفي ديگر نيروها هم نيستيد، بلكه خواستار برخورد مرحلهاي و زمانمند و گفتماني ميباشيد.
شما تقسيمبندي جبهه رفاه و وابستگي در برابر جبهه سعادت و استقلال را مطرح كرديد و حتي رفاه را نيز به رفاه وابسته و رفاه غير وابسته تقسيم نموديد. با توجه به اين كه 25 سال از پيروزي انقلاب مي گذرد و ما قصد نداريم در اين مجال اندك همه سرپلهاي راهبردي شما را بيان كنيم، بنابراين از شما ميخواهيم كه درباره راه رشد جامعه و «عمل صالح زمان» كه به «چه بايد كرد؟» مصطلح شده، توضيحاتي بدهيد.
مرحوم حاج احمد صادق، پدر شهيد ناصر صادق مي گفت كه «ما در زمان شاه، ميدانستيم كه بعد از نماز مغرب چه كسي را دعا كنيم و چه كسي را نفرين كنيم، ولي حالا از آنجا كه مرزها مخدوش شده، من نميدانم چه كسي را دعا بگويم و چه كسي را نفرين نمايم».
به دنبال دوم خرداد 1376، شاهد روند راهبردي شفافي بوديم؛ در پنجبار رفراندوم هشتاد درصد مردم خواستههايي مشترك و پانزده درصد خواستههاي ديگري داشتند، بيترديد هيچ جامعهاي به شفافيت راهبردي ايران آن روز نبود، اما اين روزها شاهد كمرنگ شدن آن شفافيت و مرزبندي هستيم. در نخستين سالگرد مرحوم پدرتان كه درحسينيه ارشاد سخنراني داشتيد، گفتيد كه «مابايد براي استقلال ايران هم قسم شويم». چه دغدغهها و نگرانيهايي شما را به اين نظر رسانده است؟
لطفالله ميثمي
بسم الله الرحمن الرحيم
باتشكر از فرصتي كه نشريه ارزشمند چشمانداز ايران در اختيار من قرار دادهاست، عرض ميكنم كه از سالهاي قبل، مشخصاً پس از پايان جنگ هشتساله و درگذشت مرحوم امام خميني وآغاز دورهاي به نام «بازسازي و سازندگي» مهمترين مسئله ذهني من كه محور انديشههاي اجتماعي و سياسيام را تشكيل ميداد، در واقع پاسخ به اين پرسش كلّي بود كه «بازسازي چه چيز؟» و «سازندگي براي چه؟». اصولاً اصلاح در درون يك جامعه كهنسال تاريخي با چند هزارسال قدمت تمدني و فرهنگي كه دستخوش حوادث زير و رو كنندهاي چون فراز و فرودهاي جنبش و نهضت ملي، انقلاب 57 وجنگ 8 ساله بودهاست، چه ميتواند و چه بايد باشد؟
مشاهده رفتار برخي گروهها يا شخصيتهاي سياسي كه در بحبوحه جنگ و تجاوز به وطن، همكاري با دشمن مهاجم را صريحاً اعلام و اجرا نمودند و ازسوي ديگر ملاحظه رفتار مردماني به ظاهر غيرسياسي در لباس تاجر وكاسب و دلال و برخي به نام كارشناساني كه سيل مهاجرت و انتقال سرمايه به خارج را به راه انداخته بودند، اين حس نگراني را در انسان ايجاد ميكرد كه «وفاداري» و پايبندي و تعلق خاطر به ميهن و ملّت و منافع و مصالح ملي، از چنين رفتارهايي استشمام نميشود. لذا در برابر اين مشاهدات و نيز اهتمام ديرينه وآرماني ملت نسبت به دستيابي به «مردم سالاري» و حاكميت آزادي انديشه و عمل و سرانجام توجه به ناكامي اين اهتمام ديرينه پس از حدود يك و نيم قرن، تاريخ اين ملت، بنده را به فكر انداخت كه بازسازي وجدان ملي، نياز واقعي ملت ماست. بازسازي احساس ملّي يا وجدان و خودآگاهي ملي و وطني در كنار جنبش براي آزادي، استقلال و عدالت اجتماعي از ضروريترين و فوريترين رسالتهاست كه روشنفكران وطن دوست بايد به آن اقدام كنند و اينچنين بود كه به جستوجوي راهكارها و راهبردهايي براي اين «بازسازي» افتادم.
مباحثي معروف به «بحثهاي بنيادي ملّي» از همان سالهاي 68 و69 ابتدا در قالب جزوههايي زيرا كسي با نشر محدود و سپس درسال 1371، پس از تصويب و اجراي برنامههاي پنج ساله اول توسعه، و انتشار مجله «ايران فردا»، در همان شماره اول در مقالهاي باعنوان «ايران فردا، چرا؟» همان دغدغهها و مشغلههاي ذهني، بهعنوان تنها انگيزه انتشار آن مجله، عنوان شد. بحثهاي بنيادي ملّي نيز تا حدودي طي شمارههاي نشريه، پي گرفته ميشد، تا اينكه با رخ نمودن حوادث سال 79 و تهاجم و بازداشتها و محاكمات فردي و جمعي و محدوديتهاي بعدي، طرح و نشر مرتب اين مباحث كه درعين حال ميتوانست مورد چالش وگفتوگو نيز قرار گيرد، دچار وقفه و ركود گرديد.
خواست وآرزوي اينجانب، همين كيفيت بود كه طرح مطالب درضمن برخورد وچالش با انديشههاي ديگر، بهصورت يك جريان اجتماعي ملي درآيد. نوشتن كتاب وجزوه و انتشار آن و سپس «سكوت»، خواسته بنده نبود! افزون بر به اينكه فشارها و صدمات دو سه ساله اخير نيز توان پيگيري اين كار را از من گرفتهبود.
به اين جهت، با توجه به گذشت سريع زمان و نگراني از دست رفتن فرصتها، به طور پراكنده، ضمن مصاحبه يا گفتوگوهايي، شمهاي از اين مباحث را طرح نمودهام.
اكنون با گفتگويي كه شما ترتيب داده ايد، و طرح دغدغهها و پرسشهاي جنابعالي و با تtسي به حسن روحيه شما كه همواره اميدها و مثبت ها را از درون جريانها و افراد و شخصيتها جستجو ميكنيد، ميكوشم تا "آخرين حرفها و راهبردهاي پيشنهادي" خود را ولو به اجمال خدمت هموطنان ارائه دهم (قسمت اول اين مباحث به شكل تدوينيافته و قسمتهاي بعدي ـ كه عمدتاً شامل بحثهايي پيرامون توسعه اقتصادي است ـ بهشكل تكميلي و پرسش و پاسخ ارائه ميگردد). باشد كه اين اصول پيشنهادي، در جريان جنبش اصلاحطلبي امروز ما هم چون علائمِالطريقِ راهنمايي جادههاي پرپيچوخم و سختي كه در پيش داريم، ما را از فروافتادن به راههاي انحرافي و دور باطل و سقوط در پرتگاههاي تاريخي اجتماعي، حراست نمايد.
ان شاءالله...