نخست هويت ملي، آنگاه جامعه مدني

  امكان دسترسي به يك نهضت فراگير درميان جامعه‌اي كه اين همه گروه‌هاي متكثر دارد، تنها در صورتي امكان‌پذير است كه به عاملي مشترك كه وجودي "عيني" و واقعي دارد دست يابيم.

  ما امروز به احساس ملي و حس هويت ايراني خود بسيار نيازمنديم، بايد بياموزيم و به نسل جديد آموزش بدهيم.

   فراموش نكنيم كه در اروپاي غربي و در كشورهاي پيشرفته كه خود پيشگام دمكراسي بوده‌اند، پيدايش جامعه مدني، مسبوق به "احساس ملي" بوده است. آزاديخواهان انقلاب فرانسه، خود را عضو ملت و كشور فرانسه مي‌دانستند و پايبندي‌هاي وطني را به حد اعلا بر خود فرض دانسته بودند و تاكنون هم آن را حفظ كرده‌اند.

  "احساس ملي" بستر جامعه‌مدني و مردم‌سالاري است. چرا كه اگر امر مشتركي كه دلبستگي همه اصحاب متكثر جامعه ـ اعم از ترك، كرد، بلوچ، خوزستاني، ساحلي، خراساني، چپ و راست، سنتي، مدرن، مذهبي و غير مذهبي ـ نباشد، هيچ عاملي براي آن‌كه در مقام تضادها و تخاصمات و تعارضات اجتماعي، سياسي و اقتصادي، نسبت به هم كوتاه بيايند و گذشت نمايند، وجود نخواهد داشت. بنابراين يا منطق زور و قدرت حاكم شده و يا هرج‌ومرج و فروپاشي خواهد شد.

   تنها در صورت تعلّق‌خاطر مشترك مي‌توان به هم‌زيستي و تعاون اجتماعي دست يافت. اگر امروز، كشورهاي ديگر كه پيشرفته و صنعتي هستند، ترويج‌دهنده و تبليغ‌كننده بازار جهاني "باز" مي‌باشند؛ اين امري است كه صددرصد به سود خود آنهاست ولاغير.

  در نيمه قرن‌نوزدهم اين دعوا ميان خود كشورهاي غربي مطرح بود. كشورهايي كه مثل انگلستان و فرانسه، توسعه‌يافته‌تر بودند، مي‌خواستند نظام اقتصاد "آزاد" را بر ديگر ملل اروپايي تحميل نمايند. در اين ميان كشور آلمان كه نسبت به اين دو قدرت اقتصاد آن روز، توسعه‌نيافته به‌شمار مي‌رفت. يا عقب‌مانده‌تر بود، ادعاي ديگر داشت. كشورهاي توسعه‌يافته، ازسويي منادي "حقوق فردي" انسان و اصالت منافع "خصوصي" بودند و ازسوي ديگر "جهاني" انديشيده و مي‌خواستند همه را يکي کنند. آنان منکر واقعيت سومي ميان "فرد" و "جهان" بودند. اين واقعيت سوم، وجود "ملت"‌هاست. افراد انسان، تربيت‌شده ملت‌هاي خويش‌اند. ما هرچه قدر به حقوق‌بشر علاقمند و پايبند باشيم، نمي‌توانيم حقوق ملت‌ها و جايگاه ملت‌ها را در نظام جهاني انكار كنيم. ملتي كه پيشرفته است، هم در صحنه رقابت و تعاملات جهاني برنده‌تر است و هم استطاعت آن را دارد كه حقوق فرد انساني را در درون خود هرچه بيشتر تامين و تضمين كند. اما ملتي كه عقب‌مانده يا در مقام برخورد يا درگيري با ملت‌هاي پيشرفته قرار دارد، نه در بازار رقابت  جهاني مي‌تواند "سود" ببرد  و نه در داخل توفيق تضمين حقوق فرد را بنمايد، بلكه هميشه زيردست مي‌ماند.

  "فردريك ليست" نظريه‌پرداز آلماني متوجه اين نكته شد و روابط و مراودات در دو قرن نوزده و نيمه قرن بيستم، آثار و نتايج درخشاني را درآن كشورها به‌وجود آورد كه نخستين بهره آن "آلمان متحد" بود. ايالات متحده آمريكا وكشور ژاپن هم نمونه‌هاي ديگر اين تئوري بودند.

 

 ادامه مطلب ...