بحث‌هاي نظري

  براي پي‌ريزي "طرح جامع" نياز مبرمي به بحث نظري "غني" احساس مي‌شود.

  انصافاً نظريه‌پردازان دوم‌خرداد، از سال‌هاي قبل از 1376 در نشريات معدود مستقلي كه منتشر مي‌شد، بر روي مباحث مهم جامعه مدني، تكثّر، مردم‌سالاري، نقد ايدئولوژي‌گرايي افراطي و تساهل و تسامح و... كارهاي تحقيقي خوبي ارائه نمودند، كه خروجي اين مباحث درواقع برنفي خشونت وانحصارگري و اثبات عقلانيت و مسالمت تtكيد مي‌كرد. اين نظريات به صورت جامع در برنامه‌هاي اصلاح‌طلبان مطرح مي‌شد.

   اكنون پس از گذشت چندسال، نظريهپردازان اصلاحات در برخورد با بحران‌زايي‌ها و سركوب، برخي از انديشمندان به‌سويي رانده شدند كه مفاهيم مردم‌سالاري و دمكراسي و جامعه‌مدني و... را مغاير با مفاهيم سنتي و مذهبي تلقي نموده و به نوميدي از اصلاحات و لزوم طرح مانيفست جديد رسيده‌اند.

   اين نوع تئوري‌ها، اگر بدون درنظرگرفتن پيشينه‌ تاريخي سرزمين "بومي" پرداخته شوند، درعمل، قدرت "بسيج‌كنندگي" و تغيير و تحول بنيادي را به‌دست نياورده، در برخورد با واقعيت‌هاي اجتماعي، منسجم و پاسخگو نمي‌باشند. در مباني نظري اصلاح‌طلبان دوم‌خرداد، متtسفانه "واقعيت" ملّت ايران به‌طور خاص، كمتر از مسائل "جهاني‌شدن" و مفاهيم جهاني دمكراسي و حقوق‌بشر مورد توجه قرار گرفته است.

  ازسويي بينش‌هاي فلسفي ناب، كه به جوامع به‌صورت كلّي يا مفهومي مي‌پردازند، ناگزيرند در مواضع و تزهاي خود، "تعديل‌هايي" بنمايند تا آن مواضع با حقايق اجتماعي "بومي" انطباق يابد و جامعه آن احكام را بپذيرد و جذب نمايد و يا با جذب عميق اين نظر، به بسيج و "آزادكردن" انرژي‌هاي جديد دست يابد.

 

 ادامه مطلب ...