|
|||||||
چشم انداز ایران - دومین ویژه نامه کردستان - پاییز 1384
متن كامل مصاحبه گزارشگر راديو حزب دمكراتبا ملا عبدالله حسنزاده
(دبيركل سابق حزب دموكرات ايران) كميسيون انتشارات حزب دمكرات كردستان ايران آذر 1382
ترجمه: فاروق كيخسروي
اشاره: مجله چشمانداز ايران كه با مسئوليت و مديريت آقاي لطفالله ميثمي انتشار مييابد. شماره فروردين ماه 1382 خود را به مطرح ساختن ابعاد گوناگون جنبش ملي كرد و رويدادها و تحولات مرتبط با مسئله كرد در ايران اختصاص داده است.«چشم انداز ايران» با تعدادي از شخصيتهاي سياسي و فرهنگي كرد و ايراني كه غالباً در اولين سالهاي روي كار آمدن جمهوري اسلامي به نحوي از انحا با رويدادهاي كردستان مرتبط بودهاند گفتگوهايي ترتيب داده است. در اين گفتگوها روند رويدادهاي كردستان در سالهاي اول به قدرت رسيدن رژيم اسلامي و زمينه و عوامل بروز جنگ و درگيريها و مواضع و سياستهاي آن زمان دولت و مرتبطين با آن مورد بحث قرار گرفتهاند. البته به همراه اين مطالب از چگونگي پيدايش و رشد ناسيوناليسم كرد و مجموعهاي حوادث و تحولات تاريخچه جنبش ملي كرد بويژه در كردستان ايران هم صحبت شده است،هر چند توجه يك مجله سياسي داخلي ايران به مسئله ملي كردستان و اختصاص يك شماره آن به بحث درباره رويدادهاي يك مرحله مهم از اين مسئله اقدامي مبتكرانه و جسورانه به حساب ميآيد اما متاسفانه دو واقعيت ارزش و اهميت اين اقدام را تنزل ميدهد و حتي آن را زير سئوال ميبرد كه عبارتند از: 1-تلاش آشكار ترتيب دهنده گفتگوها براي كوچك شمردن و كم اهميت نشان دادن جنبش ملي كرد و حزب دمكرات و نگرش كينه توزانه آن به مردم كرد(1) 2-خود سانسوري افرادي كه گفتگو با آنها صورت گرفته است.(2) اين موارد باعث شدهاند كه متاسفانه بسياري از واقعيتها دگرگون و واژگونه نشان دادهشوند.(3) لذا بهمنظور روشن نمودن (4) اين واقعيتها در اواخر بهار گذشته با دبير كل حزب رفيق عبداله حسنزاده(5)گفتگويي ترتيب داديم.
متن اين گفتگو به شكل CD پخش شده است،كه بسيار هم مورد استقبال قرارگرفت.در همين رابطه عدهاي از دوستان دلسوز پيشنهاد كردند متن اين مصاحبه روي كاغذ پيادهشود و به صورت كتابچهاي چاپ و منتشر شودتا به اين شيوه در شكل نوشتاري هم به دست علاقمندان برسد و افراد اهل تحقيق و اهل قلم بتوانند بيشتر از آن استفاده كنند. چون پيشنهاد اين دوستان را خوب ارزيابي كرديم به انجام آن اقدام نموديم،حاصل اين اقدام كتابچهاي است كه اينك پيشرويتان قرار گرفته است(6) ***در طول متن برخي نكات با قيد شماره از شماره (1) تا (189) شماره گذاري شدهاند كه اين نكات نياز به توضيح بيشتر دارند و اين توضيحات و حواشي را در مقاله جداگانهاي تنظيم كردهام كه به دنبال همين مقاله با عنوان زیر آمده است. توضيحات و حاشيهنويسي بر متن مصاحبه ملا عبدالله حسن زاده
*** بينندگان و شنوندگان گرامي در رابطه با انتشار مجله چشمانداز ايران كه در فروردين ماه 1382 منتشر شده و ويژهنامه كردستان است، مصاحبهاي با جناب ماموستا عبدالله حسنزاده دبيركل حزب دمكرات كردستان ايران ترتيب دادهايم (7) كه توجه شما را به آن جلب ميكنيم.
¢جناب ماموستا همانطور اطلاع داريد نشريه سياسيـ راهبردي چشمانداز ايران كه در فروردين ماه 1382 منتشر شده يكي از شمارههاي خودش را به بحث در باره مسئله كرد و جنبش ملي دمكراتيك خلق كرد در كردستان ايران اختصاص داده و در باره حزب دمكرات كردستان ايران هم مطالبي نوشته شده. در اين ارتباط با چند نفر گفتگو داشتهاند كه عبارتند از دكتراحمد صدرحاجسيدجوادي، دكترابراهيم يونسي، مهندس عزتالله سحابي، مهندسهاشم صباغيان، مهندسفاروق كيخسروي و احسان هوشمند. در اغلب موارد از حزب دمكرات كردستان صحبت شده و شديداً تلاش شده حقايق تاريخي مرتبط با جنبش ملي دمكراتيك خلق كرد در كردستان ايران به صورتي منحرف شود (8) و حزب دمكرات كردستان ايران كه به شهادت تاريخ افتخارآميز حزب نماينده واقعي جنبش ملي دمكراتيك خلق كرد در كردستان ايران بوده است از نظر مردم كردستان و ايران بيفتد و به اين ترتيب به خيال خود به اهداف خودشان برسند. و همچنين در اين نشريه با عنوان درشت نوشته شده «كردستان هميشه قابل كشف» يعني ميخواهند نشان بدهند كه ما داريم كردستان را كشف ميكنيم (9) و كردها خود كر هستند، لال هستند و بايد ما زحمت كشيده و كردستان را به خود كردها بشناسانيم. به نظر جنابعالي چرا جمهوري اسلامي ايران (10). در اين شرايط حساسي كه خاور ميانه تحت تأثير آن قرار دارد، به انتشار چنين مطالبي در باره كردستان و حزب دمكرات كردستان اقدام ميكند؟ بويژه در اين شرايط كه جنبش ملي دمكراتيك خلق كرد از مرحله بسيار حساسي ميگذرد. £با تشكر، من خودم اين مجله را ديدهام قسمت اعظم آن را هم مطالعه كردهام. قبل از هر چيز دوست دارم بگويم كه به سهم خودم صرفنظر از اينكه هدف آنها از ترتيب دادن اين مجموعه گفتگوها و اين مسائل چيست؟(11) من اين كار را تأييد ميكنم. همين اينكه جمهوري اسلامي(12) عليرغم اينكه هميشه موجوديت كرد و مسئله كرد را انكار ميكند اينك ناچار است يا مجبور شده است اجازه بدهد يك شماره اختصاصي از يك نشريه به بحث در باره مسئله كرد اختصاص داده شود، هر هدفي داشته باشد من نكات خوب و مثبتي در آن ميبينم.(13) زيرا نشان ميدهد كه مسئله كرد در ايران مسئله چنان مهمي است كه آنها نميتوانند ناديده بگيرند. اگر هم بخواهند افكار عمومي ايراني و بويژه افكار عمومي كردي آن را نميپذيرد، لذا مجبورند زير فشار واقعيتها تسليم شوند و بحث از مسئله كرد را در مقياس چنين گسترده در يك نشريه سرتاسري ايران مطرح كنند و از آن صحبت كنند. در باره اين گفتگوها دوست دارم بر دو نكته تأكيد كنم. اول اينكه كسي كه گفتگوها را ترتيب داده است. چه به او توصيه شده باشد (14) چه اينكه به قول كردها كه به شوخي ميگويند فيسبيلالله به اين كار اقدام كرده باشد تمامي سعي او بر اين است كه جنبش كرد و بويژه حزب دمكرات كردستان را در حد توان خودش- كه به عقيده من تلاش عبثي است- در انظار افكار عمومي مردم ايران و حتي اگر بتوانند در نظر مردم كردستان ايران هم كوچك و كم اهميت جلوه دهد (15) يعني به آساني مشاهده ميشود كه با نگاهي، اگر نگويم دشمنانه حداقل مغرضانه (16) به مسئله مينگرد و از آن صحبت ميكنند. دوم اينكه سايه سانسور يا خود سانسوري بر صحبتهاي همه آنهايي كه طرف گفتگو هستند مسلط است، (17) يعني همه آنها سعي ميكنند صحبتهايشان به صورتي باشد كه در جمهوري اسلامي به محاكمه كشيده نشوند. (18) طبيعي است در بين آنها به تفاوت (اين خود سانسوري) وجود دارد. ممكن است در ميان آنها كسي هم باشد كه قلباً در اين خط قرار داشته باشد و دوست داشته باشد از كردها بد بگويد، از جنبش كرد بدگويي كند و بويژه از حزب دمكرات كردستان بد گويي كند. عليرغم اين مسئله و مواردي كه گفتم من اين كار را امر مثبتي ميدانم.(19)
¢جناب ماموستا يكي از آن افراد طرف گفتگو فردي است بنام احسان هوشمند. آقاي هوشمند براي اينكه به خيال خود ريشهدار بودن جنبش ملي كرد را زير سوال ببرد ميگويد كه جنبش شيخعبيدالله نهري يك جنيش ملي نبوده زيرا مانيفست و برنامه سياسي مكتوبي نداشته و درگيريش با حكومت مركزي بر سر مسئله پرداخت ماليات بوده. و عثمانيها او را تحريك كردهاند. همچنين در بخش ديگري از گفتگو ميگويد كه جنبش اسماعيل آقا سميتقو يك جنبش ايلي عشايري بوده زيرا شهر مهاباد را غارت نموده و با شيخ محمود همكاري نكرده و در سركوب جنبش آرارات به تركهاي جوان كمك نموده و ميگويد دكتر قاسملو سميتقو را بنام «پدر ناسيوناليسم كرد در كردستان ايران» به حساب آورده است. در حالي كه سميتقو شايسته چنين لقبي نيست همچنين در بخش ديگري از گفتگويش بر اين امر تأكيد ميكند كه همزمان با جنبش شيخ عبيدالله نهري و قيام سميتقو كشورهاي انگليس آمريكا و روسيه در امور كردستان و مسئله كرد مداخله كردهاند نظر جنابعالي در باره مطالب مورد اشاره چيست و تا چه اندازهاي اين به اصطلاح اسناد با واقعيتهاي تاريخي مربوط به كردستان و مسئله كرد انطباق دارد؟ £ مطالعه گفتگوي اين دوست نشان ميدهد كه ايشان خود را خسته كرده و مطالعاتي در باره مسئله كرد و مسائل تاريخي انجام داده است. اما در همان حال به دو واقعيت ميتوان پي برد اول اينكه مطالعاتش بيشتر يك بعدي است. يعني مطالبي را در باره مسئله كرد مطالعه نموده كه در ايران منتشر شدهاند و در ايران اجازه انتشار يافتهاند. پيداست كه خط مطالعاتي ايشان بيشتر در اين جهت قرار دارد. دوم اينكه چه بخواهيم چه نخواهيم تلاش دارد كه جنبش ملت خودش را- تا جايي كه اطلاع دارم اين دوست كرد است- لكهدار كند، تا اينكه احتمالاً نظر موافق مسئولين ايراني را به سوي خود جلب كند. (20) در باره سؤال آنچه به شيخ عبيدالله نهري مربوط ميشود در ميان تمامي افرادي كه براي جنبش كرد تلاش و فعاليت ميكنند. يا اگر هم كرد نيستند از خارج از كردستان، مسئله كرد را ميبينند شيخعبيدالله در رأس افرادي قرار دارند كه در مطالبه خواستهاي مردم كرد راديكالتر هستند. ممكن است درست باشد كه شيخعبيدالله ما نيفست و برنامهاي به شيوه امروزي نداشته است اين هم عجيب نيست، در قرن 19 قرار داشته. حال ما در قرن 21 زندگي ميكنيم (شرايط) تفاوتهاي بسياري دارند. اما نه تنها آنطوريكه او ميگويد (جنبش شيخعبيدالله) يك جنبش عشايري نبوده است. بلكه يك جنبش بسيار اصيل كردي بوده كه خواستهاي بسيار راديكالتري از خواستهاي حزب دمكرات كردستان در زمان حاضر دارد. بديهي است من معتقدم آنچه را كه امروز حزب دمكرات دارد واقع بينانهتر است و توأم با يك تحليل سياسي و مطابق نياز روز است. (21) آن زمان ممكن است چنين تحليلي وجود نداشته اما به هر صورت در اين مورد او بسيار راديكالتر و عميقتر به مسئله كرد مينگرد. حال از زبان افرادي كه خارج از جنبش شيخعبيدالله در باره او صحبت كردهاند بشنويم. مثلاً لرد كرزون ميگويد: «شيخ يعني شيخعبيدالله مانند يك رهبر كرد مورد احترام بود. در اداره نمودن امور بسيار توانا بود. ميگويد، در ميان كردها به پادشاه كوچكي شباهت داشت و ترديدي نيست كه در رؤياي استقلال كردستان بوده است از طريق ديپلماسي در فكر حل مسئله كرد بوده است شايد اين پاسخ مناسبي براي آن مطلب باشد. » شيخ اولين رهبر كرد بوده كه در قرن 19 از طريق ديپلوماسي در فكر حل مسئله كرد بوده است. شايد اين پاسخ مناسبي براي آن مطلب باشد كه او ميگويد انگليس و روس و ... از آن طريق وارد شدهاند. درست است، تلاش نموده است كه در دنيا دوست و پشتيبان براي مسئلهاش پيدا كند با روس ها ارتباط پيدا كرده با انگليسيها ارتباط پيدا كرده تا مسئله خودش را در دنياي خارج معرفي كند حتي در مقايسه بين روس و انگليس به انگليسيها ميتازد و روسها را بهتر تشخيص داده است معتقد است كه بايد تلاش كند حمايت روسها را به سوي خود جلب كند. ميتوانيم بگوئيم به اين دليل بوده كه روسها مجاور او بودهاند. انگلستان دور است ممكن است اين هم يك دليل بوده باشد. يا مثلاً نويسنده ديگري ميگويد: «شيخ يك رهبر كرد است كه با سياست بينالمللي آشنايي دارد، يعني تصور كنيد در قرن 19 در باره يك رهبر كرد يك رهبري جنبش كرد چنين قضاوت ميشود كه با سياست بينالمللي آشنايي دارد. آيا ميتوان جنبش او را عشايري دانست البته شيخ صاحب املاكي بوده است، شيخ از بعد مذهبي شيخ است متنفذ است، مريد دارد همه اينها واقعيت دارد اما در عين حال يك انسان آگاه است كه معتقد است مسئله كرد را نميتوان به عنوان يك مسئله تنها و مجرد در يك چهار چوب تنگ و محدود مطرح كرد بلكه بايد در سطح جهاني براي حل آن تلاش نمود. حتي خودش در نامهاي كه براي «كوچران» كه رهبر مذهبي آمريكاييها در اروميه بوده است مينويسد «بدون قيام امكان ندارد كردها به آزادي برسند» آزادي يعني چه يعني آزادي از قيد و بند حاكميت حكام بيگانه و غير خودي. همچنين يك فرمانده روس در نامهاي براي رئيس ستاد لشكر روسيه در قفقاز ميگويد: اين جنبش كه شيخ ميخواهد رهبري كند هدف تجزيه امپراطوري عثماني را در سر دارد و اگر موفق شود عربها هم استقلال خواهند خواست يعني حتي امپراتوري عثماني زيرا امپراتوري عثماني شامل بخش زيادي از ممالك عربي هم ميشد، ببخشيد اين گفته او نيست گفته نويسنده ديگري است. اين فرمانده نظامي ميگويد: شيخ ميخواهد از تركيه جدا شود و استقلال كامل اعلام كند و شيخ ميخواهد از تضعيف دولت مانند فرصتي استفاده كند براي تحقق آرمانهاي خودش.» اين واقعيت دارد كه تركها نگران هستند اما نشانه زيركي اين رهبر كرد است كه ميخواهد از فرصت بدست آمده استفاده كنند. سپس او ميگويد يعني طرف مصاحبه (احسان هوشمند) ميگويد: (قيام شيخ) به خاطر باج و خراج و ماليات بوده. اگر مطالعه كرده باشد اتباع شيخ عبيدالله ميگويند ما حاضر نيستيم به دولت ترك يا به دولت عثماني ماليات بدهيم مانند هميشه به شيخ ماليات ميدهيم. يعني چه؟ به شيوهاي ابتدايي دقيقاً استقلالطلبي آنها را ميرساند. يعني ميگويد. باج و خراج و ماليات به يك دولت بيگانه نميدهم به يك دولتي خودي خواهم پرداخت سر پيچي از پرداخت ماليات به يك دولت بيگانه خود يك نوع استقلال طلبي است بنابر اين تلاش او به هيچ وجه نميتواند از ارزش شيخ عبيدالله به عنوان يك رهبر بزرگ ملي كرد بكاهد. سپس در باره مرحوم سميتقو به آساني ميتوانيم ما از رهبران كرد از هر كس كه بخواهيم حتي از رهبران كرد در نيمه آخر در ربع آخر در دهه آخر قرن بيستم هم انتقاد بكنيم. انسان دور از كم و كاست در دنيا وجود نداشته و در آينده هم وجود نخواهد داشت. (22) اين بحث ديگري است اما حتي در چهارچوب آن دوران بايد نگاه كنيم. ممكن است برخي تصرفات سميتقو براي ما هم جاي تأسف باشد مثلاً همين مورد كه ايشان بحث ميكنند غارت مهاباد يا بيرحميهاي او هر چند اين بي رحميها هم اكنون از دول (دنيا) ديده ميشود از حركتهاي به ظاهر آزاديخواهانه هم ديده ميشود كه نسبت به دشمنان خود بيرحميهاي بيشتري هم اعمال ميكنند. در زمان حاضر هم ديده ميشود اما به نظر ما يا به نظر من به عنوان يك شخص جاي تأسف است و ميبود وجود نداشته باشد. اما اين موضوع اصل قضيه را نفي نميكند. سپس عجيب اينجا است كه او ميگويد (سميتقو) حاضر نبوده با شيخ محمود به توافق برسد، برعكس، او به ديدار شيخ محمود رفته است او مانند يك رهبر بسيار زيرك هر چند كه از نظر تحصيلات به حد شيخ محمود نرسيده است اما از او انتقاد ميكند ميگويد دولتداري به اين شيوه ممكن نيست دوست ندارم انتقادات او را اينجا مورد بحث قرار بدهم (شيخ) را راهنمايي ميكند كه چگونه رفتار كند و حاضر است با او همكاري كند حتي تحت فرمان شيخ محمود ملك كردستان قرار بگيرد. در اين مورد كه دكتر قاسملو سميتقو را پدر ناسيوناليسم كرد دانسته باشد من به سهم خود، اگر اعتراف به گناه هم باشد، اعتراف ميكنم چنين مطلبي را نديدهام. در هيچ نوشتهاي از دكتر قاسملو من نديدهام كه او بگويد سميتقو پدر ناسيوناليسم كرد است. اما بدون شك سميتقو عليرغم اينكه عشايري بوده، ارباب بوده، در كارهايش اشتباه داشته، خشونت و بيرحمي در رفتارش ديده شده است، عليرغم همه اينها سميتقو يكي از افرادي است كه ناسيوناليسم كرد را مطرح ساخته و سعي داشتهاند آن را توسعه دهند. يكي از انتقادهايش (انتقادات هوشمند) اين است كه ميگويد: «نامه احترام آميزي براي رضا خان نوشته است» اين درست، اما نامه نوشتن بايد به اين صورت باشد مثلاً من از شخصيتهاي ديگر كرد ملا مصطفي بارزاني، كه هيچ كس ترديد ندارد ملا مصطفي يك رهبر بزرگ ملي كرد بوده است، يكي او را دوست دارد يكي دوست ندارد صاحب اختيار است، اما نامه به مراتب احترام آميزتري نوشته براي مثلاً عبدالكريم قاسم. حتي وقتي به او ميگويند زعيم ميگويد من زعيم نيستم زعيم عبدالكريم قاسم است من سرباز عبدالكريم قاسم هستم. ميخواهد نسبت به رئيس دولت كشورش حسن نيت نشان بدهد و براي او احترام قايل شود. يا مثلاً در باره قاضي محمد هم اكنون مانند شعار مينويسد، اعضاء پارتي هم مينويسند ميگويد من در جمهوري كردستان يك پيشمرگ هستم در حالي كه قاضي محمد هيچ به چشم يك پيشمرگ ساده به ملا مصطفي نمينگرد و ملا مصطفي برايش احترام قايل بود او هم براي ملا مصطفي احترام قايل شده است. يعني اينها نقطه ضعف به حساب نميآيند اما دوباره اين سؤال مطرح ميشود و ممكن است چندين بار ديگر هم اين سؤال براي من مطرح شود كه چگونه است شخصي كه كرد است اين اندازه در تلاش است. در سوراخ سنبههاي كهنه كتابهاي نوشته شده توسط مخالفين كرد هم دنبال نقطه ضعف جنبش كرد و رهبران جنبش كرد بگردد. اين جاي تأسف و جاي سؤال است.
¢جناب ماموستا نامبرده (احسان هوشمند) در قسمت ديگري از گفتگو از قيام ملا خليل صحبت ميكند ميگويد چون قيام ملا خليل در مهاباد يك قيام مذهبي بوده است احزاب چپ و ناسيوناليستي كرد آن را چندان مورد توجه قرار ندادهاند. به نظر جنابعالي آيا ميتوانيم اين حركت ملا خليل را قيام بناميم. آيا اين حركت ملا خليل در مهاباد را ميتوان با قيام شكوهمند شيخ عبيدالله نهري و اسمعيل آقا سميتقو در يك ترازو بسنجيم و با هم مقايسه كنيم؟ £درست است قيام ملا خليل يك قيام راديكال ملي نبوده هيچ شكي در اين نيست. اما در عين حال قيام ملاخليل يك قيام صرفاً اسلامي و ديني هم نبوده است زيرا جنابعالي اشاره كرديد كه اين قيام عليه كشف حجاب صورت گرفته اگر عليه كشف حجاب بوده شد آن را بايد صرفاً مذهبي دانست در حالي كه چنين نيست قيام ملا خليل بيشتر به خاطر ممنوع ساختن لباس كردي صورت گرفته. البته هر قيامي كه عليه يك حاكميت ستمگر صورت ميگيرد. مردم آن را تأييد ميكنند. در تاريخ ملتها، تمامي ملتهاي زنده چنين هستند تمامي مجادلهها براي رفع ستم اگر در مقياس بسيار كوچكي هم باشد در يك قطعه زمين بسيار كوچك هم كه شكل بگيرد درميان جمعيت بسيار كوچك از افراد ملتش هم كه باشد ملتهاي زنده دنيا به آن افتخار ميكنند و برايش احترام قايل خواهند شد ملا خليل هم به دليل چنين دفاعياتي مردم بسياري دورش جمع شدهاند حتي در مقابل حكومت مركزي هم مقاومت كرده. البته در يك مقياس محدود. ما ملا خليل را مانند يكي از رهبران بزرگ كرد مانند قاضي محمد و ملامصطفي بارزاني و شيخعبيدالله نهري و شيخسعيد … به حساب نميآوريم اما در عين حال اين حركت تا آنجايي كه به مخالفت با يك حكم ستمگرانه (ممنوعيت پوشيدن لباس كردي) كه طبق معيارهاي كنوني هم يك تصميم ظالمانه و غير دمكراتيك است، به نظر ما امري مقدس است و برايش ارزش قايل هستيم.
¢جناب ماموستا، احسان هوشمند براي كمرنگ جلوه دادن ارزش تأسيس كومله ژك و همچنين كمرنگ كردن نقش مؤسسين و مبارزين حزب دمكرات كردستان ايران ميگويد زماني كه حزب دمكرات كردستان ايران تشكيل شد در ميان اعضاء كومله ژك تعداد كمي افراد ديپلمه وجود داشت اغلب اعضاء آن مغازهدار و بازاري بودهاند. نظر جنابعالي در باره اين مطالب چيست؟ £اين هم جالب است جد از اين كه قصد دارد كه به جنبش كرد و رهبري كرد ضربه وارد آيد اما صرفنظر از اين مطلب باز هم مشاهده ميشود مقايسه موارد تاريخي مربوط به 50 سال و قبل از 50 سال پيش با معيارهاي امروز يعني اين موضوع چه چيزي از اهميت مطلب ميكاهد؟ كه اين جنبش آزاديخواهانه اين جنبش آگاهانه در ميان رهبران كرد آن زمان وجود دارد؟ درست است آن زمان كه جنبش كرد در كردستان ايران در آن مرحله توسعه پيدا كرده است، ميگويم در آن مرحله زيرا جنبش ملي در كردستان ايران به دوره ژك محدود نميشود بلكه بسيار قديميتر است يعني مثلاً حكومت اردلانها را بنگريد اين هم يك جنبش ملي است در مقياس كوچكتر، با يك معيار مربوط به دوران خودش اما زماني كه اين جنبش بر پا شد در آن منطقه كه چنين فرصتي ايجاد شده است و كومله ژك تأسيس شده يا بعدها كه دقيقتر بگويم جمهوري دمكراتيك مهاباد در آن استقرار يافته در آن منطقه تحصيلات و بويژه تحصيلات جديد بسيار توسعه نيافته بود. مثلاً ممكن است آن زمان در تمامي منطقه مهاباد آنهايي كه ديپلم داشتهاند احتمالاً از تعداد انگشتهاي دست فراتر نميرفت. در حالي كه اگر در همان زمان اگر چنين فرصتي در سنندج يا كرمانشاه ايجاد ميشد در سنندج يا كرمانشاه افراد فراواني با تحصيلات ليسانس يا مهندس و حتي داراي مدرك دكترا هم داشتهاند اين امر چرا بايد از اهميت اين جنبش يا اين فكر مليگرايانه كم كند مثلاً نمونهاي ذكر كنم رهبر جنبش كمونيستي در بلغارستان تئودورژيوكوف يك كارگر سادهاي بوده با مدرك ششم ابتدائي اما حتي حالا هم كه رژيم سوسياليستي متلاشي شده تئودورژيوكوف مانند رمز ملي در بلغارستان مورد قبول است و مجسمهاش نصب شده است، ممكن است فقط فرزندان مردم كردستان باشند كه به آساني آماده باشند براي يك تحسين مخالفين يا براي گرفتن يك ژست روشنفكرانه به بزرگان جنبش خود طعنه بزنند.
¢جناب ماموستا در اين گفتگوها بحث شده كه اگر همزمان با تأسيس كومله ژك و حزب دمكرات كردها به جاي همكاري كردن با اتحاد شوروي و تودهايها با جنبش ملي مردم ايران به رهبري دكتر مصدق همكاري ميكردند حال وضع مردم كرد به شيوه كنوني نبود جنابعالي شرايط سياسي آن زمان را چگونه ارزيابي ميكنيد آيا زمينه براي همكاري جنبش كرد و جنبش دكتر محمد مصدق مناسب بود و آيا جبهه ملي به شيوهاي اعتقاد به حل مسئله كرد داشته يا اعتقادي به وجود مسئله كرد در كردستان ايران داشته است؟ £اساساً خود اين گفته قاطي كردن دو مرحله تاريخي در تاريخ ايران و كردستان است.در دوراني كه جمهوري كردستان تشكيل شده است. پيشتر از آن كه حزب دمكرات و كومله ژك تأسيس شدهاند جنبشي بنام جنبش ملي دكتر مصدق در ميان نبوده است. (23) تا آنها با جنبش ملي دكتر مصدق همكاري كنند زماني كه اين جنبش هنوز بروز نكرده است در واقع حركت دكتر مصدق و جنبش ملي دكتر مصدق از 1329 شكل ميگيرد نه از 1321 كومله ژك در 1321 تأسيس شده است حزب دمكرات در سال 1324 تأسيس شده بنابراين بحث در آن زمان مطرح نبوده كه با هم باشند اما قابل توجه است كه جنبش كرد در ايران هيچوقت در مقابل حركت دكتر مصدق و جنبش دكتر مصدق براي مبارزه با شركتهاي نفتي و ملي كردن نفت نايستاده، همسو بوده وقتي در سال 1332 شاه مجبور ميشود زير فشار افكار عمومي مردم، ايران را ترك كند مهاباد كه به شيوه ستتي پايتخت جمهوري كردستان و بعدها هم به عنوان مركز جنبش كرد شناخته شده است كه ممكن است شرايط تاريخي اين امر را تحميل كرده و ايجاد كرده باشد، مهاباد بعد از تهران زندهترين شهر است كه حركت و تظاهرات عليه رژيم شاه در آن به راه ميافتد. حتي جالب است در همان وقت هيمن شاعر شعري را ميسرايد كه شعر معروفي است برو اي شاهي خوينريژ (24) به غدا نيوه ريت بي. كه به بغداد رفت در عمل هم همينطور بود بغداد نيمه راه او بود در بغداد او را نپذيرفتند به ايتاليا رفت يعني هرگز اين دو جنبش در مقابل هم قرار نگرفتهاند صرفنظر از اينكه جبهه ملي باوري به مسئله كرد كه چه يوده و چه نبوده نداشتهاند البته ما در باره سياست جبهه ملي آن زمان و نيز يعدها در مقابل جنبش ملي ملاحظاتي داشتهايم. مثلاً حال در چند جايي گفته شده نميدانم شما دقت كردهايد و ضمن سؤالهايت مطرح خواهد شد يا خير كه ميگويد دكتر قاسملو ضمن يك سخنراني از بختيار حمايت كرده است. زماني كه حكومت شاپور بختيار روي كار آمده است. اصلاً چنين چيزي صورت نگرفته زيرا بختيار كه روي كار آمد در اولين سخنراني خود به كردها حمله كرد كه ميگويد: «من قسم ميخورم با تجزيهطلبان و آنهايي كه از خلقهاي ايران صحبت ميكنند مبارزه كنم» يعني ما را تجزيهطلب مينامد كه از خلقهاي ايران صحبت ميكنيم. به ياد دارم ما در حزب دمكرات بر اين عقيده بوديم كه عليرغم اين سياستها ما با حكومت بختيار مخالفت جدي نداشته باشيم. بختيار بختيار نوكر بي اختيار به شعار ما تبديل نشود. چرا؟ دقيقاً به يك دليل سياسي به خاطر اينكه مبارزه عليه بختيار از مبارزه عليه (امام) خميني آسانتر بود از آن گذشته بختيار ميگفت بايد آزادي وجود داشته باشد، احزاب بايد تشكيل شوند، سنديكاها بايد تشكيل شوند ما نياز به فرصتي داشتيم كه تشكيلات حزبي را گستردهتر كنيم آن را توسعه دهيم و براي اين كار نياز به فرصتي داشتيم. لذا به مخالفت با او برنخاستيم در همان زمان از طريق يك دوست كه خود در جبهه ملي فعاليت ميكرد اما كرد بود. ترديد دارم در قيد حيات باشد يا خير به همين دليل اسم او را ذكر نميكنم. (25) به او اعتراض كرديم پيغام فرستاديم كه چرا چنين مطالبي را گفته است. براي ضبط در تاريخ بگويم بختيار گفته بود اين اشتباه بوده و بار ديگر تكرار نخواهد شد. دوست داشتيم در چهار چوب منافع عمومي ايران همكاري داشته باشيم و در عين حال تلاش كنيم كه مسئله كرد را هم درك كند يعني تكرار ميكنم جدا از اينكه سياست جبهه ملي در برابر مسئله ملي در ايران - نه مسئله مليت به معناي ناسيوناليسم ايراني صرفنظر از اينكه سياستشان چگونه است حزب دمكرات و جنبش كرد هرگز در مقابل حركت ميهنپرستانه جبهه ملي نايستاده است.
¢ماموستاي عزيز در بخش ديگري از همان گفتگو آمده است كه ميگويد اشتباه است كه ما كومله ژك را يك كومله مذهبي بدانيم زيرا اين كومله هم استقلال طلب بوده هم به شدت تحت تأثير ايدئولوژي كمونيستي و اتحاد شوروي قرار داشته است به نظر جنابعالي به چه مفهومي كومله ژك يك جمعيت مذهبي بوده و به چه مفهومي نبوده است آيا كومله ژك يك جمعيت ايدئولوژيكي بوده يا بيشتر يك گروه قومگرا بوده است؟ £كومله ژك اگر واقع بنيانه ارزيابي كنيم جمعيتي بوده كه از جامعه كردستان منشاء گرفته است. شايد اين اتهام به حزب دمكرات وارد باشد كه تأثير از اتحاد شوروي آن زمان گرفته باشد و از تعليمات احزاب كمونيستي تأثيرگرفته باشد حتي در فرموله كردن برنامه و اساسنامه هم الهام از آنها گرفته باشد. اين ممكن است اما به هيچوجه چنين اتهاماتي به كومله ژك نميچسبد، كومله ژك يك گروه صرفاً ملي و ناسيوناليستي بوده است. اما يك جمعيت سياسي ناسيوناليستي كرد بوده كه در جامعه كردستان متدين به دين اسلام و معتقد به باورهاي دبني شكل گرفته. لذا يكي از شرايط عضويت در آن قسم خوردن به قرآن و خدا و دين و مذهب بوده و در عين حال به پرچم كردستان و نظاير آن هم قسم ميخورند. يعني نميشود گفت يك جمعيت ايدئولوژيك بوده به هيچ وجه ايدئولوژيكي نبوده است اما در عين حال افكار ديني بر اكثريت رهبران و حتي اكثريت اعضاء آن حاكم بوده است. اين موضوع هم چيزي از ارزش آنها نميكاهد به هيچوجه. جالب است در جايي به شيخ عبيدالله شمزيني (نهري) طعنه ميزنند كه اعتقادات ملي نداشته است اينجا طعنه به شخص ديگري زده ميشود كه اعتقادات مذهبي نداشته است (خنده) كجا بر كجا؟ يعني خط فكري پيداست كه بر يك مسير جريان ندارد تلاش در اين جهت است كه رهبران كرد مورد طعنه قرار بگيرند تلاش شود از اهميت آنها كاسته شود به هر صورت كه ممكن باشد.
¢جناب ماموستا در اين گفتگوها به شدت تلاش ميشود تا شخصيتهاي برجسته جنبش كرد بويژه شخصيتهايي كه در حزب دمكرات كردستان نقش بسيار مؤثري داشنهاند به طريقي از طرق نقش آنها را كمرنگ كنند و همچنين آنها را متهم كنند. در اين رابطه گفته ميشود كه روشن نيست چرا قاضي محمد دستگير و اعدام ميشود زيرا به استقبال ارتش ايران رفته ما هيچ سند معتبري در دست نداريم كه قاضي محمد در دادگاه چه بياناتي ايراد كرده، هر چند طرفداران پيشوا اسنادي را در اين رابطه فاش نموده و ارائه دادهاند. پيشوايان مذهبي مهاباد پس از سقوط جمهوري كردستان اغلب از اعدام پيشوا قاضي محمد حمايت كردهاند و در اين رابطه اسامي برخي از روحانيون مانند ملاخليل ملاصديق پيشنماز ملامحمد دربكي شيخعبدالرحيم باقروند را ذكر ميكنند تقاضا دارم نظرات و ملاحظات خودتان را در اين رابطه بيان كنيد. £ميگويند نميشود در تاريخ از اگر و اما و ايكاش صحبت كرد زيرا تاريخ آن چيزي است كه اتفاق افتاده نه آن چيزي كه آرزو ميكنيم، اگر مطابق آرزوي ما بود قاضي محمد به استقبال ارتش ايران نميرفت، اگر ميرفت براي مقابله با آن ميرفت.(26) اما اين موضوع چيزي از حقيقت كم نميكند كه قاضي محمد براي عجز و لابه (به پيشواز ارتش) نرفته است براي نجات جان خودش نرفته است. درست است كه برعكس رهبران حكومت آذربايجان، (هدف من طعنه زدن به آنها نيست)، اما به عنوان يك حقيقت تاريخي دقيقاً به اين خاطر رفته كه خود را قرباني ملتش كند. تمامي مسئوليت در برابر رويدادهاي كردستان را خودش تحمل كند (27) بدون اينكه توهمي داشته باشد كه دولت ايران او را ميبخشيد خودش به صراحت گفته است: ممكن نيست دولت ايران فردي چون من را مورد عفو قرار بدهد. اين را گفته اما گفته من خود را فداي ملت خودم ميكنم و مسئوليت آن روز را بر عهده ميگيرم يعني، ما اين عمل او (قاضي محمد) را دوست نداريم (28) اما اين عين حقيقت است. تازه آنچه گفته شده درست است كه دوستان و رهروان راه قاضي محمد اين را برجسته كردهاند اما هيچ كدام (از اين روايتها) ساختگي نيستند آنچه از دفاعيات فاضي محمد نقل شده است از افسراني نقل شده كه شاهد جريان محاكمات قاضي محمد بودهاند. از قضات (دادگاه) نقل شده از خبرنگاران اندكي نقل شده كه آن زمان توانستهاند اطلاعات هر چند ناچيزي را بدست آورند. شخصي (كه در اين لحظه اسم او را به خاطر ندارم) (29) ميگويد. در عمل قاضي محمد دادگاه را محاكمه ميكرد. نه اينكه دادگاه قاضي محمد را محاكمه كند. آنقدر جسورانه و با قاطعيت از اعتقاداتش و عملكردهايش و حقانيت مسئله ملتش دفاع كرده. معدود نوشتههايي هم كه از قاضي محمد به دست آمده (30) از تمامي آنها استنباط ميشود كه قاضي محمد تا آخرين دقايق وفادار مانده است حتي معروف است (31) كه هنگام اعدام خواستهاند چشمان او را ببنديد ميگويد چشمانم را نبنديد من از ملت خودم شرمنده نيستم كه چشم ديدن آنها را نداشته باشم من ميخواهم در آخرين لحظات زندگيم شبح شهرم را ببينم در آخرين لحظات زندگي و در زير چوبه اعدام اين گفته قاضي محمد بوده است و اما اينكه در بارهاش گفته شده، آنهايي كه نام برديد من هيچكدام آنها غير از يك مورد آنان را از نزديك نديدهام اما اشخاص مختلفي بودهاند تنها آن چند نفر هم نبودهاند. اولاً تا حدي شك داريم كه آيا اين امضاءها در واقع همانطور بوده؟ آنهايي كه فتوا دادهاند در مورد قتل قاضي محمد و ثانياً اگر هم بودهاند همه يك شكل نيستند يكي را شيخ رحيم باقروند نام ميبرند اصلاً باقروند در ايران وجود ندارد، شيخ رحيم باجهوندي است كه شخص خوشنامي نيست. ميگويند پس از مردن رحمت خوب است خدا بيامرزدش مرده است اما فرد خوشنامي نيست فرد معروفي بود، بسيار هم شناخته شده بود حتي جالب است گفته شود شيخ رحيم برادر مرحوم شيخ محمد برهان بوده و وقتي به او خبر ميدهند كه شيخ رحيم امر خدا را لبيك گفته، ميگويد سبحانالله اين اولين باري است كه امر خدا را انجام ميدهد. برادر خودش هم بوده، چنين شخصي است شيخ رحيم ولي در ميان همان اسامي كه نام برديد افراد بسيار خوبي هم وجود دارند آنها را مجبور كرده اند يا به آنها نسبت داده شده يا از روي اجبار بوده همه افراد هم كه نميتوانند قهرمان باشند و مجبور هم نيستند قهرمان باشند در مقابل حكومتي كه پس از سقوط دوباره مسلط شده و به خرس زخمي شباهت دارد، بايستد و بگويد مرا هم اعدام كنيد ولي حكم اعدام او كه من امضاء نميكنم قلمي روي كاغذ ميگردانم ولي در باطن خودم حكم اعدام قاضي محمد و حكم مهدورالدم بودن قاضي محمد را در باطن خودم امضاء نميكنم. اشكالي ندارد يعني نميدانم هدف اين دوست چيست ميخواهد باز هم قاضي محمد را محكوم كند كه مستحق اعدام بوده، ميخواهد ايمان بياورد به افرادي كه احتمالاً قلباً چنين كاري را كردهاند به هر صورت نيت ايشان هر چه باشد از شخصيت قاضي محمد چيزي كم نميكند.
¢جناب ماموستا در ادامه همان تلاشها براي اينكه به خيال خودشان براي در هم شكستن اين رمز و سمبلهاي جنبش كرد گفته ميشود كه پس از سقوط جمهوري كردستان ملامصطفي بارزاني پيشوا را به خيانت به آرمانهاي كرد متهم ميكند و بر اين نكته تأكيد ميكند كه آرمان بارزاني كمك رساني به پيشوا نبوده زيرا بارزاني خود را رهبر بلامنازع تمامي كردها تصور ميكرد بارزاني با روحيهاي كه داشت نتوانسته در چند قدمي خود كسي را كه خود را رئيس جمهور كردستان معرفي كند تحمل كند. براي اين مطلب هم دليل آورده و ميگويد كه اگر چنين نبود بارزانيها آماده ميشدند كه با ارتش پهلوي يا ارتش شاهنشاهي مقابله كنند اما تاريخ نشان ميدهد كه بارزانيها هيچ مقاومت چشمگيري نداشتهاند تقاضا دارم نظرات خود در اين ارتباط را برايمان توضيح دهيد آيا ارتباط ميان بارزاني و پيشواي هميشه جاويد قاضي محمد چگونه بوده است؟ £اولاً در همين نوشته به هيچ وجه اشاره نميكند كه بارزاني در كجا اين مطلب را گفته است؟ (32) زيرا هيچ سند تاريخي چنين مطلبي را از مرحوم بارزاني نقل نميكند ثانياً دوران بارزاني و قاضي محمد دوران بسيار قديمي نيست هم اكنون خوشبختانه دهها نفر در حال حيات هستند كه آن دوران را به چشم خود ديدهاند و از نزديك هم ديدهاند احترام متقابل بسيار (عميقي) بين قاضي محمد و ملامصطفي بارزاني وجود داشته است اگر دقت كنيد يكي از چند نفر كه طبق معيارهاي آن زمان درجه ژنرالي گرفتهاند ملامصطفي بوده، ملامصطفي از طرف قاضي محمد به فرماندهي كل قوا منصوب ميشود با اين حال ملامصطفي ميگويد من يك پيشمرگ هستم هيچ سند تاريخي و هيچ شاهد زندهاي مطلبي در باره چنين رقابتي مبان ملامصطفي و قاضي محمد نقل نميكند. در عين حال قاضي محمد به ديد يك رهبر و كسي كه ميتواند در آينده نقش كارسازي داشته باشد به ملامصطفي مينگرد و به همين دليل ملامصطفي ميهمان نبود، خودش خود را ميهمان ميپنداشت اما قاضي محمد او را ميزبان ميپنداشت و لذا بهترين پستها را به او واگذار ميكرد، و اما نميخواهم وارد جزئيات ابن مطلب شوم كه زماني كه بارزانيها آمدند قاضي چگونه برخوردي با آنها داشته و چهكار كرده تا بارزانيها و حتي زن و بچه آنها احساس آوارگي و در به دري نكنند، احساس نكنند كه بيچارهاند و بايد مورد ترحم قرار بگيرند. قاضي محمد چه برخورد داشته مورد بحث ما نيست اما صداقت و خلوص ميان اين دو نفر بيش از اين ميتواند باشد كه بارزاني خود و تمامي امكانات خودش را در زمينه نظامي و فني و آموزشي (چون جمعي كه با بارزاني بودند از لحاظ تحصيلات و آموزش و انجام امور اداري در دولت عراق تجربيات زيادي داشتند) تمامي اين امكانات را براي خدمت به كرد در طبق اخلاص گذاشته بود و در اختيار جمهوري كردستان و كردهاي ايران و خود قاضي محمد قرار داد. لذا چنين نيست اما چرا ملا مصطفي دفاع نكرد. خارج از اراده ملا مصطفي جمهوري سقوط كرده بود ممكن است تلخ باشد اما عين واقعيت است كه جمهوري كردستان بدون مقاومت تسليم شده ملا مصطفي كه در اين سرزمين غريب است. درست است اينجا هم كردستان است اما او اهل كردستان عراق است ملا مصطفي كه جمعاً حدود پانصد، ششصد تا هفتصد نفر نيروي مسلح دارد، دو برابر اين تعداد هم زن و بچه بي دفاع و بدون جا و مكان همراه دارد، تنها كاري كه از دستش ساخته است مقاومت است در حدي كه بتواند با سربلندي ايران را ترك كند و از ميان سه آتش ايران و عراق و تركيه خود را به ارس برساند و از ارس خود را به اتحاد شوروي برساند. داستان چگونگي اين ماجرا را هم مورد بحث قرار نميدهيم كه مقوله ديگري است. يعني اين كار نه دليل خصومت ميان قاضي محمد و ملامصطفي است و نه دليل بياعتنايي ملامصطفي به قاضي محمد است و نه انتقادي است بر ملامصطفي كه چرا از جمهوري دفاع نكرد، جمهوري سقوط كرده است. حتي اين موضوع هم پنهان كردني نيست كهغيراز حتي حمايت آمريكا براي سركوبي مقاومت محدودي كه باقي مانده بود حتي بخشي از عشاير كرد ايران هم به تعقيب بارزانيها پرداخته و تصميم به قتل و دستگيري و تحويل آنها به دشمن گرفته بودند. در اين حالت نميتوانيم ملامصطفي و همراهانش را سرزنش كنيم كه فعاليت چنداني براي دفاع از جمهوري كردستان انجام ندادهاند. تا جمهوري برقرار بودآنچه داشتهاند دريغ نورزيدهاند اما تا ابد كه نميتوانند جمهوري را حفظ كنند.
¢جناب ماموستا در اين گفتگوها بيشتر بر اين موضوع تأكيد ميشود كه در نخستين روزهاي انقلاب 57 يعني انقلاب خلقهاي ايران هيچ حركتي از حزب دمكرات ديده نميشد واين در حالي است كه مردم كردستان قدمهاي مؤثري در جهت سقوط رژيم پهلوي برداشته بودند منظور آنها هم كه جريان مكتب قرآن و آقاي مفتيزاده است تقاضا دارم نقش حزب دمكرات را در ابتداي انقلاب خلقهاي ايران براي ما روشن كنيد، آيا چه علتي دارد كه در اين مجله سعي شده جريان آقاي احمد مفتيزاده و مكتب قرآن بيش از حد بزرگنمايي شود و چشمگير نشان داده شود؟ £نميتوانم در باره اهداف آنها دقيقاً اظهار نظر كنم. شايد بتوان گفت كه بيچارگي كردها و يا بيچارگي افرادي از جامعه كرد است كه اگر افرادي بخواهند بجاي خدمت به جنبش مردم خود تلاش كنند براي جلب رضايت ستمگران بر مردم كرد مطلبي اداء كنند با اين مطلب كاري ندارم. اما اصل قضيه از چه قرار است؟ بسيار آسان است اما در ابتداي جنبش مردم ايران عليه رژيم محمدرضا شاه- زيرا اين جنبش، جنبش مردم ايران بود نه جنبش مردم كردستان- مردم سرتاسر ايران اين جنبش را به راه انداختند. در ابتداي اين جنبش حزب دمكرات از نزديك، باجنبش زيسته است با آن در تماس بوده است. و تا جايي كه توانسته است- يك حزب غير قانوني بود- زماني كه رژيم هنوز مسلط بود اگر شخصي حزبي شناخته ميشد و به نام عضو حزب شناسايي ميشد بلافاصله دستگير ميشد و بويژه اينكه رهبري حزب هم در آن زمان در خارج از كشور بود، (33) در عراق بود، بسيار به آساني ميشد به نوكري بيگانه متهم شوند كه از طرف عراق تحريك ميشوند لذا آنها خود را آشكار نكردهاند، اما فردي كه اين موضوع را ميگويد تنها ميتواند خود را دلخوشي بدهد، يا قلب افرادي را كه از چنين بياناتي مسرور ميشوتد خرسند نمايند. اگر نه در سرتاسر تاريخ از سال 1325يا 24و 25 كه حزب دمكرات و جمهوري كردستان تأسيس شده تا انقلاب ايران (56 و 57) اگر فردي زنداني شده باشد يا تبعيد شده باشد، اگر فردي به قتل رسيده باشد يا به پاي چوبه اعدام رفته باشد همه آنان متعلق به حزب دمكرات بودهاند، ممكن است تك حزبي بودن خوشايند نباشد يا اينكه هيچ حزب ديگري در صحنه مبارزات ايران حضور نداشته است مردم كردستان ايران دوست ندارم چنين باشد اين را خوب نميدانم اما شخص ديگري در اين صحنه حضور نداشته باشد سؤال اينجا است اگر حزب دمكرات آنچنان بيگانه بوده است چگونه است كه به قول معروف به ناگهان مرد ميدان ميشود؟ چگونه است كه در مدت زمان كوتاهي كه از فعاليت علني ميگذرد تبديل به يك حزب صدها هزار نفري ميشود؟ آيا خود به خود چنين امري اتفاق ميافتد؟ (34) اين ملت اگر ميآيد حزب دمكرات در مبارزه براي سقوط رژيم پادشاهي هيچ تأثير ندارد هيچ حضوري ندارد ديگران حضور دارند چگونه دنبال اين حزب افتادند و اين همه عظمت را خلق ميكردند، حال من نميخواهم از اهميت نقش مرحوم كاك احمد مفتيزاده يا هيچ شخص ديگري چيزي كم كنم. نقش من اين نيست، هر كس سنگي روي ديوار بناي جنبش كرد گذاشته باشد، حتي اگر افكارش هم با افكار حزب دمكرات يكي نباشد، حتي مخالف هم باشد، من برايش ارزش و احترام قائل هستم اما كاستن از ارزش حزب دمكرات در واقع تلاش بسيار بيهودهاي است، بسيار ساده لوحانه است زيرا كسي قبول نميكند اين حزب چرا اين گونه شد حزبي كه هيچ خبري از او نبود چگونه طي چند روز به يك حزب صدها هزار نفري تبديل شد؟ (35) كه در همه جا و در هر موردي او است كه حرف آخر را ميزند اما مردم او را ميبيند من همان زمان ميگفتم افرادي كه مخالف حزب دمكرات كردستان هستند آنها هم حزب دمكرات را مسئول تلقي ميكنند و او را به بادانتقاد ميگيرند، كسي گلايه نميكند چرا فلان كار انجام نميشود چرا فلان سازمان ديگر اين كار را نميكند ميگويند چرا حزب دمكرات چنين نميكند؟ يعني حزب دمكرات را به نمايندگي اكثريت جامعه كردستان قبول دارند و به همين خاطر است كه تمامي انتظارات خود را از حزب دمكرات دارند.(36)
¢جناب ماموستا يكي از محورهاي مورد بحث در اين مجله كه زياد مورد تأكيد قرار گرفته است و تلاش زيادي صورت گرفته، حزب دمكرات جنبش آزاديخواهانه خلق كرد در كردستان را به آن متهم كنند اين است كه آنها عقيدهاي به گفتگو ندارند و چنين وانمود ميكنند كه احزاب كردستان موجب شكست گفتگوهاي پس از پيروزي انقلاب خلقهاي ايران در سال 57 شدهاند لذا ميخواهيم بپرسم كه هيئت نمايندگي خلق كرد براي گفتگو چگونه تشكيل شد؟ عدم موفقيت گفتگوهاي هيئت نمايندگي خلق كرد با جمهوري اسلامي به چه عواملي بستگي داشته است؟ £پس از حمله به كردستان و تخليه شهرها و رفتن ما يعني گروهها به كوهستانها بر خلاف توقعات دولت كه اگر شهرها را بگيرد كار تمام ميشود، مقاومت جانانهاي صورت گرفت(37) يعني در دورهاي كه به جنگ سه ماهه معروف شده دولت جمهوري اسلامي ضربات زيادي را متحمل شد(38) يعني شرايطي پيش آمد كه (امام) خميني در واقع اولين جام زهر را آنجا نوشيد، كه پيام 26 آبان را صادر نمود. پيام 26 آبان از روي ترحم صادر نشد. حال اشاره ميكنم كه چرا از روي ترحم نبوده است. بلكه نشاني از ضعف بود زيرا نيروهاي رژيم به هر سو كه هجوم ميبردند با شكست عجيبي مواجه ميشدند. لذا پيشنهادي كردند كه نوعي گفتگو شروع شود ، (39) چند ديدار مقدماتي صورت گرفته بود كه بيشتر از طرف حزب دمكرات در آنها شركت داشتند، سپس تلاش صورت گرفت تا آنهايي كه در جنبش كرد شركت دارند تمامأ يك صدا صحبت كنند و با هم باشند. (40) و هماهنگ بر سر ميز مذاكره حاضر شوند لذا در همان جايي كه احزاب تجمع كرده بودند و به دره احزاب معروف شده بود تلاشي صورت گرفت تا با تلاش بخشي از احزاب و بخشي از معتمدين محلي كه از شهرها آمده بودند و مخلصانه در تلاش بودند تا آنها را به هم نزديك كنند و چيزي به نام هيئت نمايندگي خلق كرد ايجاد شود اين هيئت نمايندگي خلق كرد به اين ترتيب ايجاد شد كه چهار عضو اصلي داشته باشد يكي حزب دمكرات بود يكي ماموستا شيخعزالدين به عنوان يك شخصيت ملي مذهبي، يكي كومله بود كومله انقلابي زحمتكشان كردستان و يكي هم سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران در كردستان بود. همانطوريكه ميدانيد تركيب به حكم اينكه حكومت ما حكومت ديني بود و ماموستا هم يك شخصيت ملي مذهبي بود او به عنوان رئيس تعيين شده بود بهدليل وزني كه حزب دمكرات در ميدان مبارزه داشت(41) و به حكم تجربهاي كه حزب دمكرات در اين ميدان داشت. حزب دمكرات سخنگو بود ودر جلسات مذاكره در واقع امور تشريفاتي جزو وظايف رئيس بود اگر جلسه مذاكرهاي برپا ميشد. بحثهاي اساسي از طرف حزب دمكرات مطرح ميشد و اتفاق نظر بر اين بود كه اعضاء ديگر هيئت نمايندگي خلق كرد اگر مطلبي دارند مطالب خود را به صورت مكتوب در اختيار رئيس هيئت حزب دمكرات كه سخنگو بود قرار دهند و سخنگو نظر ميداد كه يا خود آن عضو مطلب خود را مطرح كند يا خودش از زبان او نظراتش را بيان كند قضيه اين گونه تشكيل شد. اما چرا به موفقيت نرسيده؟ در واقع دليل اساسي اين بود كه جمهوري اسلامي اعتقاد نداشت كه مسئله كرد را حل كنيد پيام 26 آبان آقاي خميني هم تلاشي بود در جهت تشكيل يك آتش بس موقت تا آنها بتواند نيروهاي خود را سازماندهي كنند (42) و از سردر گمي كه به آن دچار شده بودند خود نجات دهند هدف ديگري در كار نبود. در اين باره من در همين مصاحبهها مطلبي وجود دارد كه خواندهام خود آقاي سحابي ميگويد وقتي به منطقه سر دشت آمده بوديم در خارج از محل نشستها از يكي پرسيد ند كه چرا با اينها مذاكره ميكنيد، ميگويد ما مذاكره ميكنيم كه آنها را از مردم جدا كنيم، ما كه ميدانيم حتماً با اينها جنگ خواهيم كرد، اما اينها مردم را فريب دادهاند بايد كاري كنيم كه مردم از آنها جدا شوند (43) ميگويد اين سياست ما- صراحت آقاي سحابي كه در ميان هيئت نمايندگي دولت براي حل مسئله كردستان به نظر ما از ديگران و حتي از مرحوم فروهر هم نيت سالمتري دارد ميگويد: او خودش ميگويد اين سياست ما- نميگويد اين سياست از طرف آقاي خميني هم تصويب شده بود يعني بايد تلاش كنيم آنها را از مردم جدا كنيم سپس آنها را بكوبيم. آقاي خميني به صراحت گفت، ميگويد من گفتم اول محاصره بعد مذاكره.(44) او كه ميگويد راست است چنين گفتهام اما اول آنها را محاصره كنيد كه نتوانند بگريزند سپس با آنها مذاكره كنيد، خود شما هم ميدانيد كه آن زمان (امام) خميني بد جوري توجيه شده بود. مثلاً پيام ميداد كه آنها را بگيريد و دستگير كنيد فكر ميكردند حزب دمكرات جمعاً 15 يا 20 نفرند. چنين اطلاعاتي به او داده بودند، آنها را تحويل بدهند كاري كنيد از سوراخهايشان بيرون بيايند. ميپنداشت مبارزين حزب دمكرات چند نفري هستند كه ميروند از ترس مردم در غارها خود را پنهان ميكنند تا مبادا مردم آنها را دستگير كنند بيرون بيايد مردم شماها را ميبخشد، آغوش اسلام اينگونه است و اين جور مطالب يعني اصلاً چيزي به نام برنامه براي حل مسئله كرد در ايران يا براي تأمين حقوق شروع مردم كرد نداشتند (45) و به همين دليل بود كه مذاكرات به موفقيت نرسيد و در واقع نه تنها اين مذاكرات به نتيجه نرسيد بلكه چنين مذاكراتي اصلاً صورت نگرفت. هرگز به آنجا نرسيديم كه مسائل جدي مورد بحث قرار بگيرد. مثلاً اگر قرار بوده جلسهاي تشكيل شود يك جلسه بود در فرمانداري مهاباد كه قراربود مذاكره جدي صورت بگيرد. بر مبناي خواستهاي ملت كرد.آنجا هم بهانهاي را مطرح كردند. هيئت ويژه دولت ميگفت ما با چريكها و كومله مذاكره نميكنيم لذا ما در جمع هيئت نمايندگي خلق كرد توافق نموديم كه از اعضاء هيئت صحبت نكنيم كه كي هستند وكي نيستند، نميگوئيم كه اين يكي نماينده كومله است و اين نماينده دمكرات است و اين نماينده فدائيان و... فقط اسامي افراد را معرفي ميكنيم كه عضو هيئت نمايندگي خلق كرد هستند و بس، اما ماموستا شيخ عزالدين كه رئيس هيئت بود زماني كه شروع به معرفي اعضاء كرد گفت دكتر قاسملو و فلان و فلان از حزب دمكرات هستند، آن يكي از كومله و... (46) آقاي صباغيان گفت ما با كومله و چريك مذاكره نميكنيم و مذاكره تمام شد. يكبار ديگر بنام مذاكره بر سر خواستهاي ملت كرد هيئت دولت و هيئت نمايندگي خلق كرد جلسه تشكيل ندادند
¢جناب ماموستا يكي از مطالبي كه بنام منبع زياد مورد استفاده آنها در اين مصاحبهها قرار گرفته است كتاب «ئاله كوك» مامه غني بلوريان است صحبت شده كه در اين گفتگوها نشان داده شده دكتر قاسملو بسيار تحت تأثير ماموستا شيخ عزالدين حسيني قرار داشته است زيرا غني بلوريان نوشته است كه در تاريخ 18/1/58 من و دكتر قاسملو ديداري با (امام) خميني داشتهايم و تصميم گرفتيم كه در رفراندوم شركت كنيم اما زماني كه برگشتيم دكتر قاسملو ديد شيخعزالدين در اعلاميهاي رفراندوم را تحريم كرده دكتر قاسملو بدون مشورت با رهبري حزب از تصميم خود منصرف شده و رفراندوم را تحريم ميكنند. اما تحريم هم كارساز نبود و مردم كردستان وسيعاً در انتخابات شركت ميكنند، تقاضا دارم بفرمائيد چرا حزب دمكرات كردستان رفراندوم جمهوري اسلامي را تحريم كرد؟ £نميدانم اين 18/1 مربوط به شما است يا مربوط به مجله است و يا كاك غني بلوريان؟
¢مربوط به كاك غني بلوريان است. (47) £آخر 18/1 اصلاً همخواني ندارد زيرا رفراندوم در 10 و 11 فروردين صورت گرفته (با خنده) چگونه ميشود در 18/1 در باره آن صحبت كنند؟ از ابتدا اين مطلب موضوعيت ندارد. اما در رفرانوم كه ما شركت نكرديم يعني زماني كه دو سازمان يا دو فرد نظر مشابهي دارند بسيار دور از واقع بيني است كه بگوئيم يكي از ديگري تبعيت نموده باشد. نه ما از ماموستا شيخ عزالدين حسيني در اين رابطه تبعيت كردهايم و نه ماموستا شيخعزالدين از ما تبعيت كرده است هيئت نمايندگي ما از تهران مراجعت نكرده بود كه رفراندوم شروع شد، اما هيئت نمايندگي حزب دمكرات نظرش اين بود كه شركت نكنيم، ماموستا شيخعزالدين و آنهايي هم كه با ايشان همكار بودند (48) به هيچ وجه راضي نبودند كه در رفراندوم شركت كنند. اين دو موضعگيري مشابه بودند. تازه اگر اين موضعگيري يكجا صورت ميگرفت يعني بنام هيئت نمايندگي خلق كرد به توافق ميرسيدند و رفراندوم را تحريم ميكردند من آن را بسيار شايسته ميدانستم نه تبعيت از شيخ عزالدين بلكه دسته نمايند گان خلق كرد با هر چهار عضو خود اين كار را انجام ميداد بسيار مناسب بود، آن زمان كار بدي بود اما آنهايي كه هنوز هم در دوران 24 سال پيش از حالا زندگي ميكنند (49) آن را بد ميدانند و گرنه حالا تمامي آزاديخواهان ايران آن را تحسين ميكنند و ميگويند تنها كردها بودند كه كلاه سرشان نرفت،(50) منظور آنها از كردها هم آنهايي است كه در صحنه سياسي كردستان حضور داشتند مانند سازمانهاي سياسي يا شخصيتهاي سياسي كه از مردم خواستند رفراندوم را تحريم كنند و گرنه در كردستان همه جور مردم وجود دارند. ميگويند فقط آنها بودند كه كلاه سرشان نرفت. ما همه كلاه سرمان رفت زيرا فكر ميكرديم جمهوري اسلامي چيز خوبي است مثلاً به ياد دارم روز 9 فروردين در همين رابطه در سر دشت صحبت كردم و گفتم به قول معروف جمهوري اسلامي سنجاب را در داخل كيسه به ما ميفروشد معلوم نيست چه رنگي دارد چه حجمي دارد چه وزني دارد؟ (51) جمهوري اسلامي را نه كسي ديده است نه كسي ميشناسد (52) نه تعريفي از آن ارائه شده است نه آزاد هستيم به چه سيستمي رأي بدهيم جمهوري اسلامي را در مقابل رژيمي قرار دادهاند كه تا ديروز با فداكردن هزاران خون آن را ساقط كردهايم ميگويند يا اين يا آن. لذا در چنين رفراندومي نبايد شركت كنيم. من از خط حزب دفاع كردم. ماموستا ملاشيخعزالدين را هم نديده بودم 20 روزي بود كه ماموستا ملاشيخعزالدين را نديده بودم (با خنده)
هیأت حل اختلاف (مرحوم فروهر)
¢جناب ماموستا در اين مذاكرات تلاش شده كهنشان داده شود كه حزب دمكرات كردستان ايران در جنوب كردستان بويژه در شهر سنندج پايگاه چنداني نداشته وميخواهند نقش آقاي مفتيزاده در ابتداي روي كار آمدن جمهوري اسلامي را بيش از اندازه بزرگنمايي كنند و ميگويند در انتخابات شوراي اسلامي شهرسنندج اكثريت مردم به نيروهاي اسلامي رأي دادند و اين نشان ميدهد كه حزب دمكرات در ميان مردم سنندج پايگاه چنداني نداشته است، اما در همان مجله ابراهيم يونسي ميگويد كه نيروهاي اسلامي و غير اسلامي به يك اندازه رأي آوردند يعني 50 به 50 بود اينجا اين سؤال مطرح ميشود كه انتخابات شوراي شهر سنندج چگونه بود و چه نيرويي توانست در اين انتخابات رأي بيشتري به دست بياورد؟ £فضاي سياسي آن زمان كردستان فضاي ويژهاي بود فضاي سياسي سنندج هم حتي در ميان كردستان هم خود فضاي مخصوصي بود. من بسيار جسورانه اعتراف ميكنم كه آن زمان حزب دمكرات كردستان در سنندج فعال نبود در ابتداي قيام و روزهاي پس از قيام دمكرات درآنجا حضور چشمگيري نداشت زيرا مدت مديدي بود كه ما آنجا نبوديم به شيوهاي سنتي چون حزب دمكرات در مركز كردستان تأسيس شد و مشخصاً در مهاباد تأسيس شده كومله ژك هم در مهاباد تأسيس شد جمهوري كردستان هم آنجا تأسيس شده آنجا مركز حزب دمكرات بوده بعدها هم هر وقت ضربهاي به حزب دمكرات وارد شده و عقب نشيني صورت گرفته باشد در شروع مجدد جنبش و مبارزه باز هم زمينه مساعد در آنجا مشاهده شده لذا آن زمان عليرغم اينكه ما تشكيلات داشتيم و عضو دفتر سياسي در سنندج داشتيم اما كار خوبي نتوانسته بوديم انجام بدهيم. اين به جاي خود اما در اين مورد كه شورا چگونه بود اولاً هرگز شورا به آن صورتي كه گفته شود انتخابات شوراها شورا در سنندج انتخاب نشده در واقع در هيچ شهري انتخاب نشد برخي شوراها انتخاب شده بودند كه بخشي از معتمدين شهرها جمع ميشدند شورايي مانند شوراي اجتماعي شهر انتخاب ميكردند براي اداره امور شهر كه حتي قبل از سقوط شاه هم در اكثريت شهرها چنين كاري انجام ميشد و ساكنان شهر سنندج براي انتخاب شورا رأي بدهند، هرگز چنين امري صورت نگرفته است در شهر سنندج دو گروه در مقابل هم ايستاده بودند، يكي چپها بودند همه با هم كه ميشود به آنها افراطي هم گفته شود يكي هم اسلاميها به رياست مرحوم مفتيزاده كه آن را هم ميشود افراطي ناميد، يعني اين دو آن قدر كه در مقابل نيروهاي جمهوري اسلامي- كه هنوز نام جمهوري اسلامي هم مطرح نبود- در مقابل پس ماندههاي رژيم شاه ميايستادند دو برابر آن نه به صورت فيزيكي اما به صورت سياسي دو برابر آن در مقابل همديگر ميايستادند (53) و حزب دمكرات كردستان در اين ميانه فعال نبوده است. اما اگر ميخواهند به اين اشخاص بگويم اطمينان ميدهم كه حال ديگر حزب دمكرات كردستان پايگاه اساسيش در سنندج قرار دارد نه در مهاباد اما در آن شرايط و آن زمان آنگونه بود، مثلاً ياد دارم زمان جنگ سنندج ما رفتيم سنندج در همان مصاحبهها به صورت آشفتهاي هم به آن اشاره ميشود از طرف حزب دمكرات جمعيت فراواني بوديم اما دو نفر بودند يكي من بودم كه به عنوان نماينده حزب دمكرات شناخته ميشدم و يكي هم غني بلوريان بود كه او فعلاً به عنوان شخصيت مستقلي خود را نشان ميداد. نه به عنوان نماينده حزب به او اجازه دادند، به من اجازه ندادند در يك جلسه عمومي كه اولين جلسه عمومي بود تشكيل ميشد، آنجا من شركت داشتم كه مقداري هم تشنج پيدا شد. ابراهيمخان يونسي اشاره ميكند كه هواپيما آمد و ديوار صوتي را شكستند و- در آن جلسه شركت داشتم اما در جلسه ديگر اجازه ندادند من شركت كنم، زيرا نماينده حزب دمكرات بودم، نه مردم سنندج بلكه آنهايي كه گرداننده (جلسه) بودند بويژه گروههاي چپ اجازه ندادند من شركت كنم اما همانطوريكه فرموديد ابراهيمخان ميگويد كه خير مفتيزاده به تنهايي اكثريت نداشت بلكه تقريباً آراء مساوي بود.
¢جناب ماموستا در اين مصاحبهها بحث ميشود كه دكتر قاسملو در نشريه اتريشي پروفيل در پاسخ يك روزنامه نگار كه در باره خود مختاري از كاك دكتر قاسملو ميپرسد ميگويد ما در راه خود مختاري مبارزه ميكنيم اما براي تأسيس يك كردستان مستقل نسلهاي آينده بايد فعاليت كنند. آنها از اين سخنان كاك دكتر قاسملو چنين نتيجه ميگيرند كه اين گونه صحبتها باعث شده كه حكومت اطميناني به هيئت نمايندگي خلق كرد نداشته باشد و گفتگوها به شكست منجر شود يعني ميخواهند بگويند كه استراتژي حزب دمكرات استقلال است ولي مانند يك تاكتيك سياسي از خود مختاري صحبت ميكنند. پاسخ حضرتعالي به اين صحبتها كه بحث شد چيست؟ £در واقع اين هم يكي از مطالب تحريف شده است دكتر قاسملو در اين مصاحبه چنين نگفته است. بگذار بگويم دكتر قاسملو در كتاب خودش ميگويد اگر كردها روزي به پيروزي برسند و بتوانند كردستان يكپارچهاي تشكيل دهند، اين امر تجزيه طلبي نيست بلكه الحاق مجدد است (54) ملتي است كه تقسيم شده و دوباره متحد ميشوند نه اينكه يك ملت باشند كه تجزيه شوند بنابراين دكتر قاسملو صريحتر و شجاعتر از آن است كه نتواند نظر خودش را اعلام كند. چنين نيست در همين اواخر من هم در يك مصاحبه گفتهام (55) اگر كرد روزي به چنين امري بينديشد گناه كبيرهاي مرتكب نشده است. كرد يك ملت 40 ميليوني است استقلال به بسياري از ملتها داده شد(1/55) كه چند دههزار نفر هستند چرا چندين ميليون نفر چنين حقي نداشته باشند اما كردها با آگاهي و ادراك راه حلهاي ديگري را جستجو ميكند براي حل مسئله كرد. با اعتقاد اين را ميگويم. دكتر قاسملو ميگويد، ما ميخواهيم مسئله كرد در چهار چوب ايران حل شود خبرنگار از او ميپرسد و ميگويد خوب اگر نسلهاي آينده خواستند چيز ديگري بگويند. ميگويد من مسئول نسلهاي آينده نيستم. من مسئول اين نسل هستم با اين نسل صحبت ميكنم نسلهاي آينده چگونه عمل ميكند من چه بگويم من حالا ميپرسم بر فرض در چهار چوب جمهوري اسلامي ايران كه انشاءالله در اين چهار چوب هم نخواهد بود در چهار چوب يك حكومت ديگر ايران امروز (56) ما به توافق رسيديم براي خودمختاري مسئله كرد را حل كرديم فردا اگر حكومت ديگري آمد گفت اين خود مختاري را پس ميگيرم (57) نسل كنوني را كه نميتوان مجرم شناخت نسل ديگري آمده و امتيازات را پس گرفته درست مانند مثلاً اسرائيل كه حكومت حزب كارگر پارهاي امتيازات به فلسطينيها داد. ليكود آمد و بسياري از اين امتيازات را پس گرفت (58) بسياري از قراردادهاي منعقد شده با ياسرعرفات را ملغي نمود. اگر چنين موردي پيش بيايد نميتوانم نسل كنوني را مجرم بشناسم اگر نسل آينده كرد چيز ديگري بگويد نسل كنوني خطاكار نيست تازه همانطوريكه اكبر گنجي نوشته است ميگويد ( امام) خميني ميگويد پدران ما چه حقي داشتهاند كه براي ما تصميم بگيرند؟ خوب ميگويد تو چه حقي داري براي نسل كنوني تصميم بگيري خوب دكتر قاسملو هم دقيقاً همين را ميگويد ميگويد من نميتوانم براي نسلهاي آينده تصميم بگيرم نسلهاي آينده براي خودشان تصميم ميگيرند من متعلق به نسل كنوني هستم نسل كنوني اين مطالبات را دارد نميدانم نسل آينده چه ميخواهد؟ بيش از اين چيزي نگفته است.
¢جناب ماموستا در اين مصاحبهها كه در اين نشريه صورت گرفته تلاش شده است كه نقش گروه هفت نفري برجسته شود و براي تثبيت نظريات خود آنها مرتباً به ابنان كاك غني يعني ئالهكوك متوسل ميشوند. سؤال ما اين است كه دليل جدا شدن دسته هفت نفري از حزب چه بود و چه دليلي دارد كه جمهوري اسلامي هر زماني كه از طرف جنبش ملي دمكراتيك خلق كرد به رهبري حزب دمكرات كردستان ايران بيشتر تحت فشار قرار ميگيرد بيشتر اين دسته را مطرح ميكند. (59) £شايد حالا اينطور نباشد كه نقش آنها را برجسته كند اما در باره اصل موضوع در واقع آنها از مبدأ از جاي ديگري تغذيه ميشدند. آنها هم آن زمان و حتي بقاياي آنها در (سالهاي) بعد تلاش كردهاند نشان بدهند كه در حزب در كردستان دمكراسي وجود نداشته آزادي رأي وجود نداشته چه وجود نداشته. نه مسئله اين نيست حزب دمكرات هميشه گفته و حال هم ميگويد حزب دمكرات همه نوع آزادي فكر و انديشه را به اعضاء حزب داده است اما حزب دمكرات هميشه گفته است حالا هم ميگويد در حزب دمكرات تنها رأي و نظر حزب دمكرات و اعضاء حزب دمكرات جاي مطرح شدن دارند (60) آنها ميرفتند به سفر تهران با رهبران حزب توده جلسه تشكيل ميداند بر ميگشتند و ميخواستند به حزب دمكرات ديكته كنند. حزب توده هم البته دچار بسياري اشتباهات بزرگ تاريخي شد در اين ميان كه جمهوري اسلامي بر سر كار آمده بود دولت تازه روي كار آمده بود دولت قبل هم كه وابسته آمريكا بود و سقوط كرده بود سعي اتحاد شوروي بر اين بود كه دولت جديد را به سوي خود جلب كند وسيلهاش براي اين كار چيست؟ حزب توده در ايران، حزب توده براين باور بود كه برخي ملاهاي ساده لوح فقير هستند كه ميتوانند به تدريج خود را با آنها وفق دهند و گليم را از زير پاي آنها بكشند. آنها حكومت ايران را در اختيار خود بگيرند و به دست اتحاد شوروي بسپارند يا بگوييم آنها را به دوست اتحاد جماهير شوروي تبديل كنند. تلاش آنها اين بود اين برادران در درون حزب دمكرات سياست حزب توده را پياده ميكردند (61) من به ياد دارم يكبار يكي از آنها كه جواني آگاه و تحصيل كرده هم بود. (62) از دهانش در رفت وگفت حزب توده به ما گفتهاند وارد حزب دمكرات بشويد سپس پشيمان شد تازه حرف مذكور را زده بود و نميشد آنرا برگرداند يعني آنها الهام از حزب توده ميگرفتند لذا از اساس آنها ميخواستند حزب دمكرات را در مسير ديگري پيش ببرند مثلاً ميگفتند كه اسم خود را در كنگره چهار گذاشته بودند پيروان كنگره چهار گروه هفت نفري گويا حزب دمكرات از مسير كنگره چهار خارج شده خطوط كنگرهچهار از الف تا ي مربوط به كساني است كه به انحراف از مسير كنگره چهار متهم ميشدند (63) برنامه و اساسنامهاش – آخر خطوط كنگره در دو مطلب خودنمايي ميكند يكي برنامه و اساسنامه است و ديگري گزارش كنگره است كه در كنگره به تصويب ميرسد- بدون مبالغه به شما ميگويم حتي حرف الفي از طرف هيچكدام از آن افراد نوشته نشده كه خود را پيروان كنگره چهار ميناميدند تماماً توسط كساني تدوين شده بود كه گويا از خطوط كنگره 4 منحرف شدهاند (64) ودر رأس همه البته به حكم وظيفه به حكم آگاهي به حكم دانش دكتر قاسملو (65) بوده اما آنها در اين باره تنها بخشي از قضيه را بازگو ميكنند ميگويند آنچه در آنجا گفته شد، كه حزب دمكرات در كنگره چهارم پيام براي رهبر داشته خواسته است از انقلاب ايران حمايت ميكند انقلاب ايران را يك انقلاب مردمي (66) ميشناخته و همين طور هم بوده حال هم (ميگوئيم) همينطور بوده است انقلاب ايران با سياست حكومت جمهوري اسلامي دو مقوله جداگانهاند.(67) آن موقع اين اختلاف آن زمان بين انقلاب ايران و رهبري تحميلي آن ايجاد نشده بود، اين فاصله ايجاد نشده بود. لذا ما اين مطلب را گفتهايم اما در عين همان تصميمات گفته شده اگر دستاوردهاي ملت حقوق و آزاديهاي مردم كرد مورد تهاجم قرار بگيرند ملت كرد با تمامي توان خود به دفاع از خود (68) بر خواهد خواست، اما موقعي كه از شرق و غرب و از شمال و جنوب لشكر به كردستان اعزام ميشود كه به عنوان جوك گفته بودند كه گويا (امام) خميني گفته است كه نيروي دريايي چرا هجوم نميكند و چرا به كردستان حمله نميكند، حتي اين مبالغه هم گفته ميشود آن زمان ملت كرد و در رأس مبارزين آن حزب دمكرات براي آنها راهي نميماند (69) غير از دفاع از حقوق و آزاديها و كرامت مردم خودشان. چنين چيزي بوده يعني موضوع اين گونه نبوده است كه گويا آنها فكر ديگري داشتهاند اما آنها ميخواستند كه ما بدون قيد و شرط تسليم شويم مثلاً زماني كه اين جدايي را اعلام كردند هرگز فراموش نميكنم در مهاباد ميتينگي تشكيل داديم كه مرحوم دكتر قاسملو براي مردم صحبت كرد پس از صحبتهايش گفت بابا فلسفهبافي لازم نيست اختلاف ما وآنها در يك چيز است كه جدايي را اعلام كردهاند گفت مسئله اين است آيا ما سلاح خود را بر زمين نميگذاريم يعني تسليم نميشويم (70) يعني تسليم بدون قيد و شرط در مقابل دشمني كه ميخواهد حقوق و آزاديها را زير پا بگذارد كار انساني شجاع و شريف و غيرتمند نيست. شايد جسارت كافي در مقابله نداشته باشد اما تسليمش هم نميشود.
جسد مرحوم مفتی زاده
¢جناب حسنزاده در اين نشريه مطرح شده كه حزب دمكرات كردستان پس از كنگره 4 يا در جريان كنگره4 (دوباره از «ابنان كاك غني» (71) بهره ميگيرند) گويا جنابعالي به جاي رفتن به حاجي عمران با هليكوپتر به كركوك رفتهايد و جنابعالي نماينده يا حلقه واسطه حزب و حكومت بعثي بودهايد. اينجا اين سوأل مطرح ميشود آيا در آن زمان حزب دمكرات هيچ ارتباطي با حزب بعث يا حكومت عراق داشته است؟ بطور كلي ارتباط حزب دمكرات ايران با حكومت عراق بر چه اساسي قرار داشته است؟ £بلي من اين مطلب را هم آنجا خواندهام و هم در كتاب كاك غني بلوريان دقيق مطالعه كردهام و مجبور هم هستم مطالعه كنم وظيفه حكم (72) ميكند مطالعه كنم جالب است، اول ببينم چرا مذاكرات به موفقيت نرسيد؟ دليل آن را هم قبلاً گفتهام دولت جمهوري اسلامي اعتقادي به حل مسئله كرد نداشته و تا بحال هم چنين اعتقادي ندارد. تا روز مرگش هم- كه ميدانم خواهد مرد، كرد نميميرد اما دولت جمهوري اسلامي خواهد مرد- اعتقادي نخواهد داشت. مذاكرات به همين دليل به توافق منجر نشده. وگرنه دولت عراق بسيار هم علاقه داشت ما وارد جنگ شويم.ما وارد جنگ جمهوري اسلامي نشديم.(73) دولت عراق علاقه نداشت ما از انقلاب حمايت كنيم. ما از انقلاب حمايت كرديم.(74) زماني كه پيام ( امام ) خميني صادر شد دولت عراق بسيار نگران شد. حتي پيغام فرستادند(75) و گفتند هر گونه نيازي به اسلحه داريد در اختيارتان ميگذاريم مذاكره نكنيد، گفتيم مذاكره خواهيم كرد، زيرا ما ايراني هستيم، ما ميخواهيم مسئله خود را از طريق صلح آميز حل كنيم،(76) اگر آنها تمايلي داشته باشند، مذاكره خواهيم كرد. زماني كه پيشنهادي ارائه دادند (براي اولين بار بيان ميكنم) كه خود مختاري خود را اعلام كنيد دولت عراق آن را به رسميت ميشناسد. اعلام ميكند كه خودمختاري را به رسميت ميشناسد، گفتيم زماني كه ما مسئله را در ايران حل ميكنيم اولين دولتي كه بايد آن را به رسميت بشناسد بايد ايران باشد ما كه دولت مستقلي تشكيل نميدهيم تا دول خارجي آن را به رسميت بشناسد، زماني اعلام خود مختاري خواهيم كرد كه ايران آن را به رسميت بشناسد. با شروع جنگ اعلام كرديم اگر جمهوري اسلامي تنها قول بدهد كه مسئله كرد را حل خواهد كرد و حقوق ملي كردها را به شكل خودمختاري به رسميت ميشناسد ما تمامي نيروهاي خود را- كه نيروي بسيار مقتدري هم بوده و جمهوري اسلامي هم خوب ميدانست چه نيرويي در اختيار داريم- در اختيار جمهوري اسلامي قرار ميدهيم و در جبهه جنگ با دولت عراق سنگر خواهيم گرفت. با دولت عراق وارد جنگ خواهيم شد. (78) مطلبي كه براي كاك غني نوشتهاند- ميتوانم بگويم برايش نوشتهاند، زيرا در واقع بيچاره اهل نوشتن نيست، (79) همانطوريكه هنگام پخش آن جزوه معروف هم كه هنگام انشعاب انتشار دادند ظاهراً به اسم خودش بود (80) اما بعدها خودش در (كتاب خاطراتش) ئاله كوك مينويسد كه علي گلاويژ آن نوشته، همان زمان هم او خودش اهل قلم نبود اين مطلب را هم برايش نوشتهاند-(81) مااز سال 1970 يعني در سال 1349 با دولت عراق رابطه داشتهايم. (82) لذا لازم نبود رابطهاي بر قرار كنيم، اين اتهام را هم بسيار ناشيانه مطرح ساخته، عجيب است ميگويد قرار بود به حاجي عمران برود به كركوك رفته است. حاجي عمران با كركوك چه فرقي دارد؟(83) ميگويد با هليكوپتر رفته است، با هليكوپتر برود يا با اتومبيل يا با تراكتور يا پياده يا سوار بر الاغ چه فرقي دارد؟ (84) ناشيانه است، كلاً ناشيگري كرده. از همه ناشيگرانهتر هم آنجا است كه مي گويد، از دفتر سياسي فلاني رفته قراردادي 7 ماده اي امضاء كرده و به حزب تسليم نموده است، دفتر سياسي هم تأييد كرده. به همين دليل من فاصله گرفتم. بسيار خوب آن زمان كه آن اعلامه پخش شد ما دو گروه بوديم يعني حزب دمكرات يكپارچگي خود را بدست نياورده بود كاك جليل گاداني بعدها برايم تعريف كرد (85)گفت به او گفتهام مامه غني مگر من و تو با هم در دفتر سياسي نبوديم. چرا چيزي را كه من نديدهام تو ديدهاي.(86) باز اگر ميگفت چنين چيزي را كشف كردهام باز هم چيزي بود بحث اين نيست آخر چرا از ميان اين همه مردم كسي چيزي به ياد ندارد. از همه مهمتر اينكه اين قرارداد چرا اجرا نشد؟ (87) از اين هم گذشته گفتهاي كه من آنرا امضاء كردهام، به گفته خودت دكتر قاسملو هم آن را تأييد كرده است دفتر سياسي هم آن را تأييد كردهاست،همه درست ولي چرا اجرا نشده. اين ماده چرا اجرا نشده خوب دكتر قاسملو آن را اجرا نكرد، دكتر سعيد آن را نكرد، خود من كه نه سال يا هشت سال است كه دبير كل هستم پس چرا من طي اين مدت آن را اجرا نكردهام؟ آخر دولت عراق نبايد از من بپرسد تو كه قرارداد را امضاء كردهاي چرا ؟ آن را اجرا نميكني؟ تلاش بسيار ناشيانه و سادهلوحانهاي است، تلاشي عقيم، لرزان نميدانم چه نامي بر آن بگذارم. ما با عراق رابطه داشتهايم. نميتوان پنهان كرد،(88) اما به اعتراف همه كردها و قبل از همه كردهاي عراق، شريفترين وسر بلندانهترين رابطهاي كه يك گروه كرد با يكي از دولتهاي حاكم بر كردستان داشته است همين رابطه اي است كه حزب ما با دولت عراق داشته است. تا بحال نه يك كرد، نه يك عرب، نه يك تركمن نه هيچ عراقي ديگري گمان نبرده كه مشكلي براي كسي به نفع دولت عراق ايجاد كرده باشيم (89)گمان نميبرد كه كلمهاي بر زبان و قلم حزب دمكرات كردستان به نفع دولت عراق و زيان آنها جاري شده باشد چنين رابطهاي رابطه بسيار افتخار آميزي است.(90) آنهايي كه به چنين تلاشهايي مبادرت ميكنند كساني هستند كه ميخواهند ملت كرد را در قفس زنداني كنند. مگر دولت جمهوري اسلامي در همين جنگ آخر از صدام حسين حمايت نكرد؟ (91) عليرغم جنگ 8 ساله و عليرغم اينكه به گفته خود آنان ميلياردها يعني يك هزار ميليارد خسارت ادعا ميكردند، اما براي رژيم صدام حسين به دلالي افتاده بودند. چرا براي بيپناهي مثل من كه اگر زخميهايم به آن طرف مرز منتقل نشود از دست خواهند رفت مشروعيت ندارد با دولت ديگري رابطه داشته باشم. آن هم رابطهاي چنين افتخارآميز. ما آنرا پنهان نكردهايم و هرگز هم از آن شرم نداشتهايم (92) اين روابط بر چه اساسي استواربوده است، در كتاب خودم نيمقرن مبارزه به آن اشاره كردهام نميخواهم در اينجا تكرار كنم، هر كس ميخواهد از آن مطلع شود ميتواند به «نيم قرن مبارزه» مراجعه كنند.(93) حال هم كه دولت عراق متلاشي شده اگر خارج از اين اصول مطلب ديگري وجود داشت، قطعاً امكان ماندن در اينجا را نداشتيم، (94) زيرا در واقع حدود 20 سال است كه در عراق زندگي ميكنيم، اما در عراق تحت حاكميت حكومت عراق زندگي نميكنيم، مخصوصاً 12 سال است كه در منطقهاي هستيم كه تحت حاكميت كردها است كه با رژيم عراق مخالف هستند چگونه است آنها (كردها) چنين افراد و احزابي را حمايت ميكنند و كوچكترين مشكلي بر ايشان ايجاد نميكنند، بلكه با احترام هم با آنان رفتار ميكنند، (95)در واقع مانند يك حزب داراي پرنسيپ همه جا با آنها ديدار ميكنند و از آن صحبت ميكنند تلاشي از روي بيچارگي در واقع آدم دلش به حال كاك غني بلوريان ميسوزد كه چنين مطالبي را مينويسد(96)
¢سپاسگزارم جناب آقاي حسنزاده يكي از مطالبي كه در نشريه بر آن تأكيد شده مسئله بمباران شيميايي حلبچه است و حزب را متهم ميكنند كه حكومت عراق را به خاطر بمباران شهر حلبچه محكوم نكرد و در اين رابطه ميگويند اگر دكتر قاسملو در گفتگو با روزنامه «كلالعرب» در پاسخ اين سؤال كه گويا راديو بيبيسي از قول شما گفته است رژيم عراق در شهر حلبچه اسلحه شيميايي به كار برده است. اين خبر را تكذيب ميكند يعني دكتر قاسملو ميگويد من چنين چيزي را نگفتهام نظر جنابعالي در مورد اين صحبتها چيست؟ £ (با خنده) صحبت جالبي است درباره مسئله حلبچه آنها از اين عصباني نيستند كه آقاي دكتر قاسملو گفته است عراق اسلحه شيميايي را به كار نبرده است زيرا دكتر قاسملو چنين مطلبي را نگفته است. عصبانيت آنها از اين موضوع است كه دكتر قاسملو گفته است كه تنها عراق نبوده كه از سلاح شيميايي استفاده كرده است. بلي در جنگ ايران و عراق و مشخصاً در حلبچه اولين كسي كه اسلحه شيميايي به كار برده ايرانيها بودند(97) بر ضد عراقيها از آن استفاده كردند. اما بعد كه عراقيها حمله كردند شدت عمل بيشتري به كار بردند عليه ايرانيها هم به كار بردند عليه مردم خود نيز به كار بردند. اين واقعيت بركسي پوشيده نيست گناه دكتر قاسملو آن است كه ميگويد تنها عراق نبوده بلكه هر دو طرف اسلحه شيميايي به كار بردهاند.(98) ايران دوبار هم عليه ما از آن استفاده كرد، ميگويد ما 16 زخمي شيميايي داشتيم(99) شانس هم آورديم تلفات ما به 16 نفر زخمي محدود شد. آن زمان دقيقاً 25 مرداد بود در يك منطقه سراسر جنگل و سر شاخههاي خشكيده با توپ و موشك به ما حمله كردند، همه جا را آتش فرا گرفت و گازهاي شيميايي را سوزاند ، به همين دليل تنها 16 مجروح شيميايي داشتيم وگرنه ميتوانست دهها شهيد و صدها مجروح بر جاي بگذارد. (دكتر قاسملو) اين مطلب را گفته است كه آنها عصباني شدهاند. زماني هم كه «كلالعرب» منتشر شد كه مجلهاي بود به نحوي كه از انحا وابسته به دولت عراق بود نوشته بودند قاسملو ميگويد: «عراق اسلحه شيميايي به كار نبرده است» اين عنوان مطلب بود، اما در پايان مينويسد كه ـ دقيقاً گفته دكتر قاسملو را مينويسد و ميگويدـ هر دو طرف به كار بردهاند. (100) شخصي در «رانيه» به من گفت «چگونه است كه دكتر قاسملو چيني چيزي را گفته است»؟. گفتم «دكتر قاسملو چنين چيزي را نگفتهاند» ـ مجله را خوانده بودم ـ گفت :«نه مجله را برايت ميآورم» مجله را آورد گفتم عزيز من، من هيچ صحبتي ندارم، دكتر قاسملو گفته است درست همين جا گفته است هر دو طرف به كار بردهاند. ناشر مجله چنين عنواني را انتخاب كرده است. (101)
مهندس عزت الله سحابی
¢جناب آقاي حسنزاده عزتالله سحابي در گفتگوي خود ميگويد وقتي كه ما به عنوان نماينده براي حل مسئله كرد به كردستان رفته بوديم- فكر ميكنم منظورشان سفر به سنندج باشد- ميگويد ما نقشه كردستان بزرگ را ميديديم كه در اماكن عمومي به ديوار زده شده اين نقشه از سوريه شروع ميشود سپس عراق و ايران واستانهاي لرستان وخوزستان وحتي تا نزديكي بوشهر را هم فرا ميگرفت. عزتالله سحابي ميگويد درگيري ما بر سر اين نقشه بود اين نقشه مانع به نتيجه رسيدن مذاكرات ميشد. آيا به نظر جنابعالي هيچ منطقي در گفتههاي آقاي سحابي ديده ميشود؟ £فرموديد در سنندج بوده خير در سنندج نبود زيرا مذاكراتي كه با آقاي سحابي به عمل آيد عمدتاً در مهاباد يك بار هم در منطقه سردشت صورت گرفته است. بيشتر در آن منطقه بود. اما عليرغم تمامي احتراماتم براي آقاي سحابي زيرا بيش از ما هدف حمله جمهوري اسلامي قرار گرفتهاند-(102) و متأسفانه هنوز هم از آن دفاع ميكند- با تمامي احتراماتم نميدانم من در آن زمان در كردستان نبودهام يا آقاي سحابي در كردستان نبودهاند. زيرا من با مسئوليت مي گويم تا به حال در هيچ جاي كردستان- منظورم آن ايام است- در هيچ كدام از اماكن عمومي من نقشه كردستان را نديدهام نه نقشه كردستان بزرگ را و نه نقشه كردستان ايران را اصلاً چنين چيزي نداشتهايم. اما چرا نقشه كردستان كفر است. كردستان وجود دارد دقيقاً از سوريه شروع ميشود تركيه و عراق را در بر ميگيرد ايران را هم شامل مي شود شخصي دوست داشته باشد يا دوست نداشته باشد چيزي از واقعيت كم نميشود. ما هم كه نميگوئيم كردستان تنها به آن بخشي گفته ميشود كه در ايران واقع شد. ناسيوناليستهاي ايراني يا «شووينيسم عظمت طلب» ايراني معتقدند كردها در هر جايي باشند ايراني هستند (103)چه در تركيه چه درعراق يا در سوريه. آنها هم قبول دارند كردستان تنها در ايران واقع نشده. چه گناهي در اين عقيده وجود دارد؟ چرا اين گناه كبيره به حساب ميآيد. اما مسئله اينجا نيست، ايشان ميگويند سياست ما چنان بود كه مردم را از آنها جدا كنيم، سپس آنها را بكوبيم. (104)(امام) خميني هم تأييد كرده بود. من متأسفم كه خطاب به آقاي سحابي چنين صحبت كنم زيرا همانطوريكه عرض كردم ايشان يكي از مبارزين سابق جبهه ملي هستند، نهضت آزادي هم بخشي از جبهه ملي بود، آنها هم در مجموعه جبهه ملي قرار داشتند. هر چند ديگر آنجا نيستند. اما باز هم از ملي مذهبيها به حساب ميآيند. ايشان يكي از مبارزين هستند كه تحت فشار جمهوري اسلامي قرار دارند. بر ايشان احترام قائل هستم. از طرفي خود ايشان كه نه نقشه كردستان بزرگ را منتشر كردهاند، نه خود مختاري خواستهاند، نه سني مذهب هستند، به قول خودشان نه ارتباطي با عراق داشتهاند، پس آن احكام شديد صادر شده عليه ايشان و همفكرانشان چه دليلي دارد؟ در تاريخ ايران تصور نميكنم غيراز آنان در مورد هيچ فردي حكم يك قرني صادر شده باشد. چرا ؟ آنها چكار كردهاند؟ من ابتدا گفتم سانسور بر همه مصاحبهها سايه انداخته است. (105) فكر ميكنم يكي از موارد ايشان هستند. زيرا ايشان شخصيت با حسن نيتي هستند و حال ميخواهند گناه ديگري بر گناهانشان افزوده نشود. هر چند بسيار مؤدبانه و محترمانه در باره كردها صحبت ميكنند و حتي در باره حزب دمكرات هم با ملايمت بيشتري صحبت ميكنند.(106) جنگ بر سر اين مسئله نبود. ما كه مسئول بوديم مسئوليت اساسي جنبش كرد در ايران بر عهده حزب دمكرات كردستان بود. (107)شعارهاي ما روشن بود و با هم پيمانان خود در هيئت نمايندگي خلق كرد طرح هيئت نمايندگي براي خود مختاري را تصويب كرديم هيچ شعاري غير از اين شعار مطرح نشد. نميتوان گفت هيچ شخص ديگري پيدا نميشود كه اين شعار را مطرح كند. دهان مردم كه كيسه نيست تا بتوانيم در آن را ببنديم. ببينيد در كردستان عراق دو حزب حاكم وجود دارند كه براي كردستان در خواست فدراليسم را مطرح ميكنند، اما كردي هم مينويسد:« تا چه زماني شرم عراقي بودن را بر پيشاني خود تحمل كنيم؟» كسي پيدا ميشود چنين مطلبي را مينويسد.آيا بايد او را بگيرند اعدامش كنند يا زبانش را ببرند؟ چنين بر خوردي كه درست نيست، مهم آن است كه افراد با مسئوليت و آنها كه در طرف مقابل تو قرار دارند چه ميگويند؟
¢بسيار سپاسگزارم جناب آقاي حسن زاده آقاي سحابي در مصاحبهاش ميگويد. من براي ايران به فدراليسم اعتقاد دارم. اما در اين شرايط كه دولت مركزي ضعيف است بحث از قوميتها و حقوق آنها باعث مطرح شدن افكار جداييطلبانه ميشود. لذا بايد ابتدا يك حكومت مقتدر در ايران روي كار آيد، سپس اقتصاد كشور رونق بگيرد سپس به تدريج بحث حقوق اقوام ايراني مطرح شود. حال هنگام بحث از اين مسائل نيست. اينك در حقيقت تماميت ارضي ايران در معرض خطر قرار گرفته است، اگر در اين شرايط مسئله قوميتها را بزرگنمايي كنيم به معني استقبال از چند قطعه شدن ايران و رأي دادن به امپرياليسم جهاني خواهد بود. نظر و تحليل جنابعالي در باره صحبتهاي آقاي سحابي چيست؟ £من نميخواهم دوباره در مقابل صحبتهاي آقاي سحابي قرار بگيرم. بگويم ايشان را متهم ميكنم اما اين يك فكر استيلاطلبانه و شوونيستي است كه ميخواهد چنين نشان بدهد. مثلاً همين كه ميگويند چون دولت مركزي ضعيف است نبايد بحث مسئله ملي را مطرح كنيم، يعني تا ضعيف است نبايد مطرح كرد و گفت من حقوق ملي خودم را ميخواهم بتوان به راحتي او را سركوب نمود. (108) از طرفي اگر دولت ضعيف است در واقع از ديدگاه من دليلش آن است كه تمامي ايرانيها مانند هم خود را صاحب ايران و صاحب خيرو بركتهاي ايران و شريك در حقوق و وظايف ايرانيها نميدانند.(109) لذا من از آقاي سحابي و نيز از آنهايي كه آقاي سحابي از ترس آنان اين حرفها را ميزند ميپرسم وحدت ارضي ايران بيشتر تضمين شده است يا وحدت ارضي كشور كوچولويي چون بلژيك كه 30هزار كيلومترمربع وسعت دارد و سه دولت در آنجا مستقر است. كشور كوچكي چون سويس كه 40 هزار كيلومتر مربع وسعت دارد يعني هر دو كشور با هم نصف كردستان ايران وسعت دارند اما از 5 كانتن تشكيل شده است. آيا تماميت ارضي آنها در خطر است؟ خير يكي از بهترين عوامل استحكام وحدت ارضي در يك كشور آن است كه مردم آن كشور همه به يك اندازه از حقوق و امتيازات و وظائف مساوي برخوردار باشند و همه از آن دفاع كنند. (110) اقوامي كه از حقوق برابر برخوردار نباشند و راه گريز از مركز را در پيش گيرند آنهايي هستند كه احساس ميكنند تحت ستم هستند. و گرنه مثلاً كردها بايد بسيار بيسياست باشند كه بخواهند از يك كشور بزرگ و پرخيرو بركت و آباد مانند ايران جدا شوند و يك حكومت كوچولوي منزوي در دنيا تشكيل بدهند، كه در واقع نه اقتصادي شكوفا داشته باشد نه روابط بين المللي خوبي (باديگر كشورها) داشته باشد، نه تجارت (پررونقي)داشته باشد. (كه در اين صورت) براي مدتي طولاني مجبور خواهد بود امتيازاتي بيش از حد معقول به ديگران بدهد، تا بتواند خود را روي پا نگاه بدارد. اگر گفته شود كه كردها بايد جدا شوند به خاطر عدم رعايت حقوق آنها است، هيچ كرد مسئولي در خواست جدايي را مطرح نكرده و نخواهد كرد. (111) اما اگر جدا شود،به اين دليل است حتي دو برادر اگر يكي به ديگري ستم كند مظلوم ميخواهد جدا شود چون تحت ستم است. اگر مظلوم واقع نشود دليلي براي جدايي ندارد. اگر وحدت ارضي ايران تضعيف شود، كساني آن را تضعيف كردهاند و ميكنند كه نميگذارند مردم ايران با تمامي تنوعهاي قومي از حقوق مساوي برخوردار شوند. در حالي كه با تأمين حقوق آنها وحدت و تماميت ارضي ايران مستحكمتر خواهد شد. (112)
¢جناب آقاي حسنزاده براي لكهدار نمودن جنبش ملي دمكراتيك خلق كرد (1/112)بويژه حزب دمكرات (2/112) از فردي استفاده كردهاند كه خود زماني عضو حزب بوده و ميخواهد با ديدگاهي كارشناسانه و حقوقي مسائل را مطرح كند، ميگويد. حزب دمكرات مرتكب دو كار ناروا شد ميگويد، پس از سقوط رژيم شاه نبايد حزب دمكرات پادگان مهاباد و شهرباني آن شهر را خلع سلاح كند، زيرا آن موقع دولت موقت بر سر كار بود. ميبود اگر تصميم به خلع سلاح پادگان يا شهرباني دارد با دولت موقت بازرگان هماهنگي ايجاد ميكرد. نظر جنابعالي در مورد اين صحبتهاي آقاي فاروق كيخسروي چيست؟ £او هم بيچاره تاريخها را قاطي كردهاست. شهرباني مهاباد و پادگان مهاباد دو قضيه جدا از هم هستند.(113) دقيقاً روز 22 بهمن كه حكومت شاه سقوط كرد نه چيزي از ژاندارمري باقي ماند و نه چيزي از شهرباني ماند تمامي اماكن مسلح دولتي در مهاباد و تقريباً اغلب شهرهاي كردستان و سرتاسر ايران هم خلع سلاح شدند. اصلاً درست است كه دولت مرحوم بازرگان قبل از سقوط دولت بختيار استقرار يافته بود، و به دولت سايه معروف بود. بختياريها به آن ميگفتند دولت سايه. اما درآن زمان حكومتي در كار نبود، قدرتي در دست نداشت. در اولين روز شهرباني مهاباد مانند ژاندارمري و ديگر اماكن مسلح خلع سلاح شد. آنچه به پادگان مهاباد مربوط ميشود، داستانهاي جالبي دارد روزي كه پادگان مهاباد خلع سلاح شد. در ساعت 2 بعدازظهر در راديو تهران گفته شد: پادگان ايران (منظور مهاباد) امروز به دست رزمندگان كرد فتح شد و وفاداري خود را به انقلاب اعلام كرد. (114) افسران پادگان مهاباد كه در واقع پادگان مهاباد به كمك بخشي از آنها خلع سلاح شد وفاداري خود را به جمهوري اسلامي اعلام كرد. من يك بار در مصاحبهاي گفتهام در تهران بوديم مسئله پادگان مهاباد را مطرح كردند. گفتم بموجب ارقام اعلام شده تخمين زده شد تنها در پادگانهاي اطراف تهران يك ميليون و يكصد هزار قبضه اسلحه به دست مردم افتاده است چرا اينها گم است اما 2500 قبضه اسلحه در پادگان مهاباد به پيراهن عثمان تبديل شده است. موضوع چيست؟ (115) ما پادگان مهاباد را خلع سلاح كرديم زيرا پادگان مهاباد در واقع مانند يك بختك در برابر مردم قرار داشت. (116) اين كه سياست جمهوري اسلامي نبود. سياست رژيم شاه بود. پادگان مهاباد همسايه زن و بچه مردم بود. (117) عقيده داشتيم پادگان مهاباد نبايد در آنجا قرار داشته باشد. (118) پادگان مهاباد آرايش نيروهايش را عليه مردم مهاباد مهيا كرده بود. خود را براي سركوبي هر حركت آزاديخواهانهاي آماده كرده بود در اين هنگام بود كه تسخير پادگان مهاباد در حزب دمكرات مطرح شد. وگرنه شب 23 بهمن –من تا آن زماني مخفي بودم-(119) در منزل مامه غني بودم. ميهمان به خانهاش آمد. خانه آنها دو اتاق داشت، من به اتاق خانوادگي آنها رفتم با خانم كاك غني و يكي از دخترانش كه هنوز در خانه بود نشستم. او هم پيش ميهمانان رفت. برگشت گفت آمدهاند و ميگويند پادگان را تصرف ميكنيم. گفتم به آنها بگو پادگان ژاندارمري نيست، كه چهار بچه بروند و آن را تصرف كنند. همه نوع اسلحه در آنجا وجود دارد و حدود دو يا سه هزار سرباز دارد. رفت با آنها صحبت كرد، ظاهراً هم راضي شده بودند، اما صبح روز بعد براي اينكه اين افتخار نصيبشان شود و حزب دمكرات بينصيب بماند (به پادگان) حمله كردند و متأسفانه 56 كشته و زخمي دادند. 29 شهيد دادند. اما نتوانستند پادگان را تصرف كنند. حتي زماني كه ما به فكر تصرف پادگان افتاديم، مرحوم دكتر قاسملو گفت صلاح مي دانم با ماموستا شيخعزالدين صحبت كنيم. من رفتم و موضوع را بيان كردم. با نگراني گفت مگر مي شود؟ گفتم من نميدانم اما اگر مقدور شد؟ گفت اگر ممكن باشد كه بسيار هم علاقه دارم. يعني شرايطي پيش آمده بود كه آنها هم تصور نميكردند بشود پادگان را تصرف كرد.در حالي كه براي تصرف پادگان هماهنگيهايي ايجاد شده بود. با افسران آزاديخواه داخل پادگان ارتباط داشتيم و به همين دليل توانستيم آن را تصرف كنيم. (120)
¢جناب ماموستا. نامبرده در تلاش ديگر براي شكست- به خيال خام خود- شكست دادن سمبل هاي مردم كرد وبويژه حزب دمكرات كردستان ايران از كاك دكتر قاسملو انتقاد ميكنند و چنين نشلن ميدهد كه كاك دكتر انسان ديكتاتوري بوده. شايد تصور ميكنند با انتقاد از كاك دكتر قاسملو با افترا بستن به پيغمبر صلح و استاد دمكراسي خود را بزرگ ميكنند و چيزي هم به او ميرسد. (121) ميگويد يكي از روش هاي دكتر قاسملو براي پيشبرد اهداف و آرمانهايش چنين بود كه در نوشتارهاي رسمي براي انحراف اذهان رقباي خود عقب نشيني ميكرد اما در عمل بر عكس نوشتارهاي رسمي رفتار ميكرد. جنابعالي اين تلاشهاي ذبونانه (122)آقاي كيخسروي را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ £البته صحبتهاي مهندس فاروق كيخسروي چندان عجيب نيست. زيرا همان زماني كه عضو كميته مركزي حزب دمكرات كردستان بود سنگر خود را جدا كرده بود. عضو حزب دمكرات كردستان بود اما سياست حزب توده را اجرا ميكرد،(123) كه سياست حزب توده هم از سياستهاي جمهوري اسلامي الهام گرفته بود.(124)خودش هم در بسياري جاها گفته است كه پاسداران را از پيشمرگان حزب دمكرات بهتر ميداند. (125) او چنين فردي است. از كسي كه اينچنين موضع خود را مشخص كرده است بهتر از اين نميتوان انتظار داشت. اما ديگر دكتر قاسملو شهيد شده و متأسفانه اينك سايهاش از سر ملت و جنبش كرد كوتاه شده. ليكن همه دنيا شهادت ميدهد كه تا به حال در جامعه كرد و بطور كلي در ميان مردم خاور ميانه رهبري پيدا نشده كه به اندازه او معتقد به دمكراسي باشد و دمكراسي را درك كرده باشد. (126) من نمونههاي بسيار جالبي از ايشان به ياد دارم. مثلاً براي نمونه يكبار ما 11 نفر عضو كميته مركزي تصميم به انجام كاري ميگرفتيم، 10 نفر موافق بوديم، دكتر قاسملو به تنهايي مخالف بود. (127) موضوع به تصويب رسيد. حال بحث بر سر مجري تصميم پيش آمد همه گفتند اين تصميم را بايد دكتر قاسملو اجرا كند. او گفت اين اصولي نيست، من تنها مخالف اين تصميم بودم، چگونه خودم مجري آن باشم گفتيم- و اينجا حق با ما بود- اگر تو اجرا نكني اجرا نخواهد شد. نميخواهم وارد تفصيلات شوم. (128) رفت و تصميم اتخاذ شده را اجرا كرد، به بهترين شيوه ممكن هم اجرا كرد. به جان عزيزتان (129)دو ماه بيشتر طول نكشيد همه ما از تصميمي كه گرفته بوديم پشيمان شديم. (130) اما چون تصميم رفقا بر اين قرار بود تسليم شد. رفت و به بهترين شيوه آن را اجرا كرد. اما ما هم كه انتظار نداريم كاك فاروق كيخسروي از خوبيهاي ما بگويد. زيرا او موضع خود را انتخاب كرده. تنها گلايهاي كه ميتوان از او مطرح كرد اين است كه اگر در آن زمان چنين بر خوردي داشت باز هم مفهومي داشت. حال كه جمهوري اسلامي طبل رسوايش بر سر هر كوي و برزن زده شده، (131) حال كه تمامي دنيا جمهوري اسلامي را شناختهاند، حال كه فداكارترين عناصر جمهوري اسلامي به آن پشت كرده اند (132) حتي اگر او اصحاب كهف هم باشد چنين بي خبرانه از اين رژيم حمايت نميكند. اينجاي قضيه جاي تأسف است. آدم به عنوان يك كرد دلش به حال او ميسوزد.(133)
¢جناب ماموستا نامبرده از سر سادهلوحي (134) ميگويد زماني كه به آغوش جمهوري اسلامي بازگشتم يك پاسدار با ريش نوراني (135) از من پرسيد: چكار كنيم كه كردها دنبال كومله و دمكرات نيفتند، در پاسخ گفتم آنچه را آنها به عنوان شعار مطرح ميكنند ما در عمل به انجام برسانيم. آن فرد پاسدار گفت: يعني به گفته شما به آنها خودمختاري بدهيم؟ من گفتم: خودمختاري كه شاخ ندارد، يكي از پايههايش توسعه زبان و فرهنگ كردي است و ميگويد به دنبال اين بحث ما با استاد هيَمن مركز نشر فرهنگ و اديبات كردي يعني «انتشارات صلاحالدين ايوبي» را در اروميه تأسيس كرديم، خلاصه اينكه ميخواهد بگويد خودمختاري را گرفتيم: جناب ماموستا خودمختاري ما و خودمختاري آقاي فاروق كيخسروي چه تفاوتي با هم دارندو جمهوري اسلامي براي اهداف پليد خود به چه شيوهاي از شخصيتهايي مانند آقاي فاروق كيخسروي استفاده ميكند؟ £ البته يكي از اصول مهم خودمختاري مورد مطالبه ما هم رسميت دادن به زبان كردي در مكاتبات و خواندن و تدريس آن در مقاطع مختلف تحصيلي است لذا اين موضوع اهميت خاصي دارد.اما خودمختاري قبل از اين اصل بر حاكميت مردم كردستان در چهارچوب اداره امور محلي تاكيد دارد(136)،همانطوريكه در برنامه حزب آمده است غير از چند اصل مانند «روابط خارجي»و مسائل دفاع ملي يعني ارتش و برنامههاي دراز مدت اقتصادي و «چاپ اسكناس» و پول و مسائل ارزي كه از اختيارات حكومت مركزي است)ساير مسائل جزو اختيار حكومت محلي باشد.در اينجا نميخواهم برنامه حزب را تجزيه و تحليل كنم اما (او) در اين تلاش ناموفق است كه فكر ميكند او و مرحوم استاد هيمن سهمي در اين قضيه داشتهاند و اين كار را نتيجه تلاشهاي خود ميدانند در حالي كه هيچ روشنفكري و هيچ روشن عقلي انجام اين كار نه در نتيجه رحم و شفقت جمهوري اسلامي صورت گرفته و نه در نتيجه تلاش و زحمت كاك فاروق و مرحوم استاد هيمن ،بلكه آن را خون بهاي پيشمرگاني ميدانند كه در راه بدست آوردن حقوق و آزاديهاي ملت كرد خون خود را تقديم كردهاند.(137)
لذا اين از دستاوردهاي ملت كرد است نه دست آورد «تسليم طلبي» هر چند جمهوري اسلامي با انجام اين كار و فراهم نمودن اين امكان، اهداف ديگري را هم تعقيب كردهباشد.ما ابداً آنطوريكه امروز مرسوم شده چنين قرائتي نداريم كه اين كار در نتيجه رحم و شفقت آنها يا تلاش و زحمت كاك فاروق كيخسروي صورت گرفته باشد.بلكه آن را حاصل مبارزات و فعاليتهاي مبارزين كرد اعم از حزب دمكرات و تمامي گروهها ميدانيم.(138) ¢ سپاسگزارم جناب ماموستا، نامبرده گويا پيامي هم براي همه انقلابيون دارد ميگويد آيا وقت آن فرا نرسيده آنها يعني حزب دمكرات كردستان ايران پشيمان شوند و به خود نگويند دمكرات؟ آنها مسئول خون به ناحق ريخته صدها و هزاران نفري هستند كه به دليل انحراف از خط اصلي سياست حزب، (139) سياست جنگ افروزي را در پيش گرفتند. جنابعالي اين فراخوان بيشرمانه(140) آقاي فاروق كيخسروي را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ £ببخشيد دوست ندارم در بحث ما كلمات ركيك وارد شود، (141) اما باز هم از روي استرحام (142) به نظريات كاك فاروق كيخسروي مينگرم. تنها او هم نيست. زماني براي من بسيار تلخ بود كه يك انسان نامدار يك رهبر كرد مانند عبدالله اوجالان از مادر سربازان كشته شده طلب عفو ميكرد يا به جاي اينكه از دولتمردان تركيه كه جوانان كرد را كشتهاند بخواهد از مادران كرد عذرخواهي كند او خودش طلب عفو ميكرد مانند اينكه تقصيري مرتكب شده باشد حال به جاي اينكه مسئولين جمهوري اسلامي را محكوم كند كه به ناحق آن همه خونها در كردستان ريختهاند ميخواهد حزب دمكرات را محكوم كند كه چرا جنگ افروزي كرده است. (143) مسئلهاي را برايتان تعريف كنم، شما جوان هستيد ممكن است خوب به ياد نداشته باشيد اما مردم به ياد دارند مخصوصاً كاك فاروق به ياد دارد، دهها تظاهرات عليه حزب دمكرات به راه ميافتاد كه حزب دمكرات را به سازشكاري متهم ميكردند. زيرا ما منادي توافق با جمهوري اسلامي بوديم، (144) منادي حل مسئله كرد از طريق صلح آميز بوديم. (145) آن زمان عليه پارت دمكرات كردستان عراق) هم كه قياده موقت داشت شعار داده ميشد. «ديموكرات و قياده رهنجي كورديان بهبادا» = «دمكرات و قياده رنج كردها را بر باد دادند» (146) ميگفتند چه تلاشها كه انجام نداديم تا جنگي در نگيرد، و مردم بدون خونريزي به حداقل حقوق و آزاديهاي خود برسند. حتي ما راضي بوديم كه مورد تهاجم قرار نگيريم در كردستان زندگي كنيم مذاكراتمان را ادامه بدهيم اين جمهوري اسلامي بود كه از همه طرف به كردستان لشكركشي كرد. (147) جاهاي ديگر هم همين وضع را داشت- مگر با تركمن صحرا و خوزستان و آذربايجان هم همينگونه رفتار نكرد؟ مگر با حزب توده آقاي كيخسروي (148)هم همين رفتار را نكرد، حزب توده كه با او نجنگيده بود، پس چرا- تك تك رهبران و كادرهاي آنها را گرفت، تا نتوانست آنها را اعدام كرد و بقيه در زندانها پوسيده شدند. (149) يعني در واقع او بسيار بسيار بي خبر است، حال هم از دنيا بي خبر است وگرنه نميبود چنين مطالبي را بگويد. در جاي ديگري فكر ميكنم در اواخر صحبتهايش بياد دارم ميگويد اينها را براي ايجاد ديالوگ مطرح كردهام مردم حال اين صحبتهاي تو رامسخره ميكنند. (150) قربانت برم! حتي تهمتهايي كه آن زمان به ما ميزدند مثلاً ميگفتند اين همسويي با امپرياليسم است ليبراليسم است، ليبراليسم را كه به معني آزاديخواهي است به هيولايي تبديل كرده بودند كه بچهها را از آن بترسانند ليبراليسم يعني آزاديخواهي و ديگر هيچ. آن زمان اين صحبتهاي دروغين براي فريب مردم مطرح مي شد، كه آن زمان هم دروغ بود جنبش كرد و حزب دمكرات وابسته به هيچ جايي نبود (151) غير از ملت كرد و حزب دمكرات كردستان. از هيچ جايي هم الهام نميگرفتند (152) غير از وجدان خود و خواستهاي مردم خود. اما اگر آن زمان اميدي داشتند كه مردم اين حرفها را بشنوند و باور كنند حال دوران ديگري است من دوست ندارم، واقعاً هم دوست ندارم اما مردم آشكارا فرياد ميزنند و ميگويند آمريكا بيا و ما را نجات بده (153) او در اين زمان اين حرفها را مطرح ميكند. در زماني كه جمهوري اسلامي نزديكترين عناصرخودي هم به او پشت كردهاند او تازه به قول معروف بر سر يك اسب بازنده شرطبندي ميكند. اسبي كه مدتها است بازنده شده او در مسابقه اسب دواني بر سرش شرط بندي ميكند. (154) او بد حالي شده است. (155) ¢جناب ماموستا نامبرده از درگيري حزب با برخي از عشاير منگور صحبت ميكند و ميگويد اعضاء حزب با منگورها درگير شدند و بسياري از آنها را كشتند و در اين مورد مردم در عمل در مقابل حزب قرار گرفتند. لطفاً بفرمائيد اين حوادث چگونه اتفاق افتاد و صحبتهاي نامبرده تا چه اندازه بر واقعيات منطق است؟ £شما دو بار ازابنان كاكغني بلوريان(156) استفاده كردهاي، (157) در واقع اين موضوع را هم به نقل از او نقل قول ميكنند. (158) در اينجا او به ابو هريره تبديل شده و از او حديث نقل ميكنند كاك غني بلوريان هم با همه ساده لوحيهايي كه در نوشتههايش مشهود است- (159)حال برايش نوشتهاند يا خود نوشته است چندان فرق ندارد- (160) به آن اشاره دارد. براي حزب دمكرات ثابت شد كه آنها زد و بندهايي با دولت دارند. ميخواهند از ژاندارمري رضائيه اسلحه تحويل بگيرند. بديهي است كه براي دفاع از دستاوردهاي كرد اسلحه نميگرفتند، براي ايستادن در مقابل جنبش كرد و حزب دمكرات كردستان به آنها اسلحه ميدادند. (161) خود كاك غني روابط ويژهاي با آنها داشت با برخي از آنها (منگورها) خويشاوندي دارد، و حزب دمكرات براي تفهيم آنان كاك غني بلوريان را به عنوان رابط انتخاب كرد تا با آنها وارد مذاكره شود و آنان را از اين كار بر حذر نمايد. اين را هم بگويم در تاريخ گذشته منگورها با حزب دمكرات روابط خوبي داشتهاند. خانه منگورها همواره پناهگاه و استراحتگاه كادرهاي حزب دمكرات بوده است. بويژه اين را به آنها يادآوري نموديم كه شما چنين روابطي با حزب دمكرات داشتهايد چنين كاري را نكنيد. انكار كردند. سپس ما چه اطلاعاتي داشتيم، ليست تفنگهايشان كه 2000 قبضه بود با شماره تفنگها به دست ما رسيد. پيغام فرستاديم و گفتيم اين كار قابل توجيه نيست تفنگها را تحويل بدهيد (162) تا روابط ما تيره نشود. بعدها اگر خواستيد با حزب دمكرات همكاري كنيد آن زمان حزب دمكرات به شما اسلحه خواهد داد. (163) اما براي پيشمرگ شدن، نه براي مخالفت با جنبش كرد. با اطلاع از اينكه موضوع بر ملا شده چون اسلحهها را هم تحويل گرفته بودند در دره آفان مقري داير كرده بودند. اعلاميهاي منتشر كردند كه اين منطقه منطقه محرمه است. اين طور ننوشته بودند اما طبق ضربالمثل كردي گفته بودن بالدار (به اين منطقه) بيايد بالش (بر زمين) خواهد ريخت. نعلدار بيايد نعلش خواهد ريخت. آن زمان براي حزب دمكرات كردستان راهي نماند جز اينكه تصميم به خلع سلاح آنها بگيرد. (164) بر خلاف آنچه كه ميگويد بسياري از آنها كشته شد، از طرفين چندين نفر كشته يا شهيد شدند. اما تعداد تلفات دو طرف به 10 نفر نميرسد. بر خلاف نظر او هم كه ميگويد مردم با آنها بودند، يعني طبق منظور ايشان مردمي كه در مقابل حزب دمكرات قرار داشتند منگورها بودند، اين را بگويم كه ممكن است شما اطلاع نداشته باشيد مردم منگور يكي از آن دسته عشايري هستند.كه ارباب و رعيت با هم خويشاوند هستند اغلب فاميل نسبي هستند. (165) در ديگر جاها اينطور نيست مثلاً در منطقه گورك ارباب از يك طايفه هستند كه از جاي ديگر آمده وبر مردم حاكم شدهاند مردم از طايفهاي ديگر. اما در عشيره منگور همه با هم از يك طايفهاند با اين حال غير از اربابها بقيه مردم با پيشمرگها بودند و به تعقيب آنان پرداختند يك مرد منگور خوشصحبت به طلاق سوگند خورده بود كه گنجشكها هم دمكرات هستند (خنده) مثلاً به ياد دارم از همين عشيره منگور خانوادهاي در دوران مبارزه مخفي با من دوست بودند. يكبار من از عراق به صورت مخفي به منطقه آمده بودم، قاچاق بودم ، پاييز بود آذر ماه بود هوا بسيار سرد بود. ده شبي بود كه در كوهها شبها را بيرون ميخوابيديم بدون اينكه رواندازي داشته باشم (166) نه خوابي داشتم و نه استراحتي كافي به منزل آنان رفتيم شب به ما پناه داد پذيرايي خوبي از ما به عمل آورد و براي اولين بار در مدت ده شبانهروز آن شب را راحت خوابيديم آنها بسيار مورد اعتماد بودند، در گرما گرم جنگ در دفتر خودم نشسته بودم كه مسئول (تشكيلات حزب در مهاباد بودم) به من خبر دادند چنان فردي ميخواهد مرا ببينيد. با شنيدن نام او متوجه شدم پسر آن خانواده است. نزد من آمد و گفت ميخواهم در خلوت با شما صحبت كنم. با او به اتاق ديگري رفتيم. گفت براي ما چكار ميتواني بكني؟ گفتم چه شده؟ گفت پدرم و برادرم با آنها هستند اين هم شماره اسلحههايشان به داد آنها نرسيد كشته خواهند شد. گفتم آيا با آنها تماس داري؟ گفت آري. نامهاي برايشان نوشتم نوشتم فلاني وفلاني به حزب دمكرات كردستان مراجعه كنند و كسي هم جلو آنها را نگيرد. رفتند و آنها را آوردهاند. پس از خاتمه جنگ ما- يكي من بودم و دو نفر از كميته مركزي، من در آن عضو كميته مركزي نبودم (167) اما چون مسنتر بودم به عنوان ريش سفيد مرا به حساب آوردند- روستا به روستا منطقه را گشت زديم مردم روستاها را جمع كرديم، اربابها را جمع كرديم بر ايشان صحبت كرديم كه بين برادران هم اختلاف ايجاد ميشود قضيه تمام شد كسي حق تعدي به آنها را ندارد، تلاش كرديم توطئهاي را كه دولت ايجادكرده بود با كمترين هزينه خنثي كنيم بدون اينكه خصومت عميقي بين اربابها و رعيتها ايجاد شود. مسئله هم تنها تحويل اسلحه نبود اعلان كرده بودند رعيتها (يي كه در اصلاحات ارضي زمين گرفتهاند) بايد زمينها را رها كنند و عوارض و درآمد پانزده بيست سال گذشته را هم بپردازند چند سالي است (عوارض) مالكانه را پرداخت نكردهاند. حزب دمكرات كردستان كه نميتواند از رژيم شاهنشاهي مرتجعتر باشد. زماني كه شاه زمين را به رعيتها داده است چگونه حزب دمكرات اجازه ميدهد پس گرفته شود.؟ (168) اين را هم بگويم از مدعيان حمايت از دهقانان و زحمتكشان و غيره يك نفر هم نيامد كلوخي به سمت آنان پرتاب كند. (خنده) تصور ميكردند حزب دمكرات و اربابهاي منگور يعني بورژوازي و فئوداليسم همديگر را قتل عام خواهند كرد و آنهايكه تاز ميدان خواهند ماند. ¢بسيار سپاسگزارم ماموستا، ماموستاي عزيز در آن مجله نوشته شده كه كاك دكتر قاسملو خواستار انحلال ارتش بود ودر 12 اسفند 57 با انتشار مقالهاي در روزنامه كيهان ميگويد:«ارتش نبايد چماق به دست دولت براي سركوبي خلقها باشد.»به نظر جنابعالي اين اظهار نظر كاك دكتر قاسملو به معني انحلال ارتش است؟ آيا كاك دكتر خواستار انحلال ارتش بوده است؟ ¢اين گفته دكتر قاسملو نيست بخشي از برنامه حزب دمكرات كردستان است در آن زمان اينگونه بود كه «ارتش شاهنشاهي بايد منحل شود و به جاي آن يك ارتش ملي براي نگهداري مرزهاي ايران و دفاع از دستاوردهاي مردم ايجاد شود.» بلي دكتر قاسملو با افتخار خواستار اصلاح ارتش بود. جالب اينجا است يعني آنها كه عرض كردم تنها ميخواهند جنبش كرد را محكوم كنند و به دفاع از جمهوري اسلامي اقدام كنند. مگر جمهوري اسلامي در عمل همين كار را نكرد؟ مگر جمهوري اسلامي ارتش شاهنشاهي را منحل نكرد؟ يكسره با يك فرمان تمامي افسران بالاتر از سرهنگ را اخراج نكرد؟ و بعدها آنرا كاملاً تصفيه نكرد؟ حزب دمكرات و دكتر قاسملو هم همين را گفتهاند نه اينكه تمامي ارتشيها را آسياب كنيم يا از ايران اخراج كنيم. ما معتقد بوديم سيستم ارتش بايد منحل شود بايد ارتشي براي دفاع از مردم داشته باشيم. همه جا گفتهايم باز هم ميگوئيم وظيفه ارتش نه تنها سركوبي مردم نيست بلكه حتي حفظ نظام هم نيست، حفظ امنيت و نظام داخلي بايد بر عهده نيروهاي انتظامي باشد مانند پليس و ژاندارمري و غيره، ارتش بايد در مقابل تجاوز بيگانه از استقلال كشور دفاع كنند. اين گناه نيست بلي (دكتر قاسملو) گفته است با افتخار هم گفته است حال هم حزب دمكرات همين را ميگويد. عجيب است (آنها) عين عملكرد جمهوري اسلامي را محكوم ميكنند ممكن است اگر (آن نوشته را)مطالعه كنند و دقيق مطالعه كنند (آنها را) بخواهند و محاكمه هم كنند كه چرا اين كار را ناروا ميداني مگر نميبيني كه امام خميني همين كار را كرده است. ¢در اين گفتگوها بحث ميشود كه يكي از برخوردهايي كه باعث ايجاد تشنج شده ميتينگ مهاباد بوده كه چندين هزار نفر در آن مشاركت داشتند و تمامي شركتكنندگان مسلح بودند.جناب ماموستا تقاضا دارم اين رويداد يعني رويداد ميتينگ مهاباد را برايمان توضيح دهيد. £در واقع (ميتينگ) كلاً يك هفته يا 8 روز پس از ......نه بيش از آن حدود كمتر از 20 روز بعد از سقوط رژيم شاه در ايران بر پا شد و جمعيت بسياري در آن شركت كرد تخمينها مختلف است اما هيچ تخميني از يكصدهزار نفر كمتر بيان نميكند از سرتاسر كردستان هم شركت داشتند ميتينگ بسيار پر شكوهي بود در اين ميتينگ از انقلاب ايران تجليل شد، از انقلاب ايران دفاع شد (169) مطالبات ملت كرد هم مطرح شد، اما در باره اينكه تمامي آنها مسلح بودند (بگويم) آن زمان اصلاً مردم اسلحه چنداني در اختيار نداشتند. پادگان هنوز تصرف نشده بود. اگر هم پادگان تصرف ميشد پادگان مردم زيادي را مسلح نميكرد. در پادگان مهاباد بر عكس تصور (مردم) سلاح چنداني مخصوصاً اسلحه سبك چنداني وجود نداشت. يا حداقل ميتوان گفت كه مردم آن را غارت كردند و به دست حزب دمكرات نيفتاد. اما نميدانم چه اتفاقي افتاد و چه كسي آن را برنامهريزي كرده بود در واقع حالا هم نفهميدهايم، چطور شد چنان حركت سمبوليك انجام شود كه چندين نفر حدود 20 تا 25 نفر مسلح آمدند و از ميان جمعيت مردم گذشتند (170) در داخل استاديوم ورزشي (ميتينگ) در استاديوم ورزشي برگزار شد اما چون جمعيت زياد بود حدود دو برابر جمعيت داخل استاديوم هم در بيرون از استاديوم حضور داشتند اين گروه مسلح از استاديوم گذشت مردم هم احساساتي شده و بر ايشان كف زدند: فكر ميكردند آنها پيشمرگ هستند. در حالي كه ما پيشمرگ نداشتيم. مازماني كه به عنوان رهبران حزب - خود من در آن زمان عضو رهبري هم نبودم- به كشور برگشته بوديم. در مجموع فكر ميكنم سه قبضه اسلحه كمري و چهار قبضه تفنگ بيشتر نداشته ايم (171) در آن زمان اصلاً چيزي بنام نيروي پيشمرگ نداشتيم تا بگوئيم به وجود آن تظاهر ميكنيم. اما عدهاي از اين طرف با اسلحه آمده بودند. مردم در عمل سلاح آزاد بود و آن تعداد مسلح جمع شده بودند. وگرنه مردم كه مسلح نبودند 200/1 و حتي 400/1 آن جمعيت هم مسلح نبودند آنچه مهم است كميته مركزي و دفتر سياسي حزب تصميمي براي ايجاد چنين حركتي نگرفته بود. حال اگر از ميتنگ نقده صحبت شود در آن زمان مردم از هر طرف اسلحه تهيه كرده بودند و در ميتينگ نقده هزاران نفر مسلح بودند اما در ميتينگ مهاباد جمع افراد مسلح به 30 نفر نميرسيد و بر اين گفتهام كاملاً تأكيد ميكنم.
¢جناب ماموستا در اين مجله از زبان كاك غنيبلوريان نقل شده كه ما دنبال مواضع مجاهدين و كومله و شيخعزالدين افتاديم. هر چند ميدانستيم كه بني صدر مورد اعتماد آيتالله خميني است و حمايت آيتالله خميني از نامبرده باعث موفقيتش در انتخابات خواهد شد. اگر چنان عمل نميكرديم احتمال داشت كه بسياري از مشكلات كردستان در آينده از طريق او حل شود عليرغم همه اينها ما انتخابات را تحريم كرديم لطفاً بفرمائيد واقعيت امر از چه قرار بود.
£آنجا كه ميگويد برايمان مشخص شده بود كه بني صدر موفق خواهد شد اين كشف او نيست اگر كشفي در ميان باشد كشف من است: فكرميكنم در كتاب خودم هم به آن اشاره كردهام در قم ديداري داشتم- من چند بار آب شور قم را نوشيدهام- (172) يكبار كه با آقاي مكارم شيرازي ديدار داشتم پي بردم كه كانديداي مورد نظر (امام) خميني آقاي بنيصدر است (173) به چشم پسر خوانده ايشان به او مينگريستند. اين را گفتم اما خط مشي ما اين نبود كه به كسي رأي بدهيم كه موفق خواهد شد. حزب سياسي چنين كاري را نميكند اين امر در سياست فرصت طلبي ناميده ميشود حزب سياسي با برنامه (كانديداها) سروكار دارد (174) در ميان كانديداها هيچكدام بحثي از مسئله كرد به ميان نياورده بودند غير از مسعود رجوي، مسئله دنبالهروي از مجاهدين و اين يا آن جهت نبود، آقاي مسعود رجوي در برنامه انتخاباتي خود اعلان كرده بود كه طرح هيئت نمايندگي خلق كرد براي خود مختاري مبناي مناسبي براي حل مسئله كرد در ايران است (175) ما هم اعلان كرديم كه در انتخابات شركت ميكنيم و به آقاي رجوي هم رأي ميدهيم، چون برنامه دارد(176) ديگر كانديداها هيچ (برنامهاي) نداشتند.حتي من در پاسخ آقاي مكارم شيرازي كه پرسيد؟ شركت ميكنيد يا خير؟و رأي به چه كسي ميدهيد گفتم قبل از آمدنم قرار بود شركت كنيم و به آقاي رجوي رأي بدهيم. اما هنوز در تهران بودم كه مسعود رجوي حذف و از گردونه خارج شد حال نميدانم. گفت به كسي رأي بدهيد كه موفق خواهد. گفتم هيچكدام از كانديداها چيزي در برنامه خود ندارند كه ما به عنوان دليلي براي رأي دادن به او به آن استدلال كنيم، گفت رأي به كسي بدهد كه انتخاب خواهد شد. كه نظر او بود و نظر مامهغني هم بود اما اين نظر خوبي نيست. يك حزب سياسي كه اپورتو نيست نباشد (177) رأي به برنامهاي ميدهد به سياستي ميدهد، اما او (بنيصدر) كه هيچ (برنامهاي) نداشت. محض شوخي براي اينكه بحث ما زياد خشك نباشد داستان جالبي را تعريف ميكنم. آقاي محمدمكري هم به نظرم يكي از كانديداها بود. تا جايي كه به ياد داريم، درست است؟ (از گزارشگر ميپرسد) فكر ميكنم يكي يكي از كانديداها بود. يكبار مرحوم دكتر سعيد با تودهايها در بارهمحمد مكري وارد بحث شده بود. آنها (تودهايها)از محمد مكري دفاع كرده بودند. او (دكتر سعيد)هم گفته بود بابا شما اشتباه ميكنيد ايشان (محمد مكري) سفير ايران در شوروي است سفير شوروي در ايران كه نيست (خنده) (178 و179) ما بر چنين اساسي كه به هر كسي رأي نميدهيم. بر اين اساس رأي ميدهيم كه (كانديدا) چه برنامهاي دارد. ما دنبالهرو مجاهدين نبوديم ولي وقتي در برنامهاش مواردي وجود داشت گفتيم به او رأي ميدهيم و سرانجام حذف شد. (همه) در يك حد قرار داشتند اين مهم نبود چه كسي پيروز ميشود لذا به عنوان يك موضعگيري به هيچكدام رأي نداديم.
¢ جناب ماموستا در اين مجله به شيوهاي بسيار در هم و مبهم از آمدن آيتالله كرماني به كردستان صحبت شده. تقاضا دارم علت آمدن نامبرده و حوادثي كه به نامبرده مرتبط ميشود و جريان گفتگوها را برايمان توضيح دهد.
£آشكار است كه اين مطلب هم از ابنان كاك غني بلوريان يا بهتر بگوئيم مرجع تقليد آنان استخراج شده. من ابتدا بگويم بسيار از كاك غني بلوريان سپاسگزارم كه اين شهادت تاريخي را در مورد من بيان داشته است. زيرا عليرغم اينكه هدف ايشان بدنام كردن من است نشان ميدهد كه من چگونه از آرمانهاي ملت كرد دفاع كردهام و او هم چگونه از جمهوري اسلامي دفاع كردهاست. (180) براي من همين افتخار كافي است كه مدافع خواستهاي ملت خودم بودهام نه مدافع حكومتي كه ملت مرا تحت ستم قرار دا ده است و سركوب ميكند بههيچوجه اين براي من افتخار نيست اما داستان آقاي كرماني چه بود؟ او (غني بلوريان) برخي مطالب را هم گفته-خواندهام-گفته است شما وابسته به عراق هستيد و شما نوكر بيگانه هستيد، به شما اعتماد نداريم. هيچكدام از آن صحبتها مطرح نشد از اول تا آخر غير از چند دقيقه حدود 40 دقيقه كه نبود سرتاسر جلسات با او بودهام يعني در واقع من بودم و دكتر قاسملو بوده و با كاك غني بلوريان شايد افراد ديگري هم بودهاند اما عمداً اين سه نفر با او در جلسات بودهايم. آقاي كرماني به حدي با حسن نيت و يا با تظاهر به حسن نيت جلو آمد كه بلند شد و با دكتر قاسملو در تلويزيون محلي مهاباد در واقع اعلام نظر قطعي نمود اعلان كرد كه به توافق رسيده ايم و خودمختاري همينكه برگردم اعلان خواهد شد …..اما مأموريت آقاي كرماني چه بود؟ آقاي كرماني براي مذاكره نيامده بود. نيامده بود مسئله كرد را حل كند. دو نفر كه فكر ميكنم پاسدار بودند و خواهرزاده آقاي موسوي اردبيلي بودند، آمده بود آنها را (آزاد كند) و با خود) ببرد. دقيقاً براي (آزاد كردن) آنها آمده بود و در فاصله هر دو بحثي يا دو جمله صحبت خود ميگفت بگذار آن دو نفر را براي حسن نيت با خودم ببرم. دكتر قاسملو هم ميگفت خير ما كه الحمدالله به توافق رسيدهايم. وقتي توافق به عمل آمده است خوب نيست براي جمهوري اسلامي كه در ميان آن همه اسير دو نفر (مشخص) را با خود ببريد كه با برخي از مقامات دولتي خويشاوندي دارند. بهتر است همه (اسيران) با هم باشند دو يا سه روز هم چندان فرقي ندارد. به مركز تلويزيون رفت و خودمختاري را اعلام كرد و همه چيز را گفت، برگشت و گفت دكتر بگذار اين دو نفر را با خود ببرم. دكتر قاسملو دقيقاً با اين لحن با او صحبت كرد و گفت آقاي آيتالله –آن زمان حجتالاسلام بود نميدانم حال آيتالله شده يا خير اما او را آيتالله خطاب كرد- آنچه به شما گفتهاند درباره سادهلوحي كردها درست است اما ما هم ديگر آنچنان ساده لوح نيستيم. ما ميدانيم اگر شما آن دو برادر را با خود ببري بار ديگري از كردستان عبور نخواهي كرد با صراحت به او گفت مأموريت شما بردن آن دو برادر است آن دو را آزاد نكرديم. محض اطلاع يكي از آنها در بمباران زندان ما (دولهتو) توسط عراق كشته شد و ديگري بعدها با همسر يكي از رفقاي حزبي كه كارهاي نبود(181) (زن) بيدفاعي بود كه حامله هم بود و احتمالاً براي چنين منظوري هم دستگير شده بود، تعويض گرديد و آزاد شد. اما خدا را شاهد ميگيرم درست است شهادت ميدهم كه درست است و دفاعياتي كه از خواستهاي ملت كرد به عمل آمده بلي در درجه اول حتي از دكتر قاسملو هم حتي صريحتر از دكتر قاسملو من دفاع كردهام، زيرا معمولاً در مذاكرات بايستي يكي از اعضاء هيئت سرسخت و سازشناپذير باشد و يكي هم باشد كه اوضاع را آرام كند موضع سرسخت به من سپرده شده بود.
¢جناب ماموستا در اين مجله از قول غني بلوريان گفته شده كه زماني كه حزب دمكرات و دكتر قاسملو در ايران بودند چرا يكبار هم علناً عليه رفتار صدام حسين بر ضد مردم كرد در كردستان ايران موضع نگرفتند نظر جنابعالي در اين ارتباط چيست؟
£اميدوارم آنها بيخبر باشند چرا اگر چنين چيزي را نداني گناه نيست اما اگر بداني و حقيقت را انكار كني جنايت است. در سه مورد يكي بمباران شيميايي سردشت و ديگري بمباران زندان دولهتو به قول معروف بيانيه شديداللحن صادر كرديم كه طي آن آنها را فاشيست ناميدهايم(182) من به ياد دارم كه يك بار دكتر قاسملو به خارج ميرفتيم در كركوك توقف كرديم. آن زمان من مسئول تبليغات بودم. عراقيها براي دكتر قاسملو ناهار آماده كرده بودند. همين كه وارد شديم او (دكتر قاسملو) آنها را ميشناخت اما من (آنها را) نميشناختم، مرا معرفي كرد و گفت اين وزير تبليغات ما است گفت: بيانيه دولهتو را ايشان نوشتهاند –بيانيهاي كه طي آن حمله كرده بوديم- گفتم عمليات دولهتو … دكتر قاسملو گفت: «بيانيه دولهتو را من نوشته بودم» نميدانم ايشان نوشته بودند يا خير ولي من ننوشته بودم زيرا آن زمان در منطقه نبودم. به خاك دكتر قاسملو قسم (183) هنوز ننشسته بوديم وقتي نشستيم دكتر قاسملو گفت: «چگونه شما به خود حق ميدهيد زندان را بمباران كنيد، پيشمرگهاي مرا به قتل برسانيد، زندانيهايي را كه تحت حفاظت من قرار دادند به قتل برسانيد اما به من حق نميدهيد محكومتان كنم؟ حزب دمكرات چنين روابطي را تأييد نميكند.» حال اگر (آقايان) نشنيدهاند و نميدانند كه انشاءالله پس از توضيحات من خواهند فهميد و اگر اطلاع دارند و كتمان ميكنند اين جنايت در مقابل حقيقت به حساب ميآيد.
¢ جناب ماموستا آقاي عزتالله سحابي از گفتگوهاي هيئت نمايندگي خلق كرد با رژيم در شهر سنندج صحبت ميكند و ميگويد وقتي به سنندج رفتيم صداي گلوله و تيراندازي از همه جا شنيده ميشد بنيصدر و رفسنجاني احتياط ميكردند و بيرون نميآمدند اما طالقاني بسيار با جرأت از ميان رگبار گلوله رد ميشد. ميخواهند بكويند كه در چنين فضاي رعبآوري گفتگوها انجام ميشد، آيا چنين فضايي در شهر سنندج هنگام مذاكرات برقرار بود.
£نه منظور از آن گفتگوها مذاكرات بين هيئت ويژه دولت براي حل مسئله كرد و هيئت نمايندگي خلق كرد نيست. منظور ايشان زماني است كه جنگ سنندج در جريان بود، نوروز خونآلود سنندج آن زمان چنين فضايي سياسي بر منطقه حاكم بود يا بهتر بگوئيم فضايي احساسي بيشتر احساسات بود.(184) در اطراف پادگان درگيري جريان داشت اما گروههاي فراواني از مردم مسلح بودند، اسلحه در دست داشتند زماني كه در يك محل جلسه تشكيل ميشد مردم زيادي در اطراف ميدان تجمع ميكردند، تفنگ هم در دست داشتند آن را روي دست بلند ميكردند و نشان ميدادند. مانند اينكه بگويند ما آماده دفاع از چيزهايمان (خواستههايمان) هستيم اما در تمام آن مدت –با تمام احترامي كه براي آقاي سحابي قائل هستم- در آن محوطه صداي يك تير هم بلند نشد. يعني يك تفنگ هم شليك نشد. در پادگان درگيري بود همه ما (صداي تير اندازي را) به خوبي ميشنيديم. هليكوپترها بمباران ميكردند حتي هليكوپتر برفراز شهر هم پرواز ميكرد كسي را كشته يا نكشته نميدانم اما آنها همه در فعاليت بودند. فانتومها هم آمدند ديوار صوتي را شكستند و فضاي جلسات را متشنج كردند و ناراحتي ايجاد شد. تصور ميكنم در اينجا دكتر ابراهيم يونسي اشاره ميكند آن زمان وزير كشور صحبت ميكرد آقاي احمد صدر حاج سيد جوادي، مرحوم كمانگر صديق كمانگر عصباني شد شروع به فحاشي و شعار دادن كرد شما مرتجع هستيد و چي و چي (185) ملت از اينها نميترسد او (دكتر حاجسيد جوادي) آدم بسياز متيني بودگفت: آقاي كمانگرـ معلوم شد كه او را ميشناسد ـ شما تصور ميكنيد من تلفن زدهام درست در موقع سخنراني خودم هواپيما بيايد و ديوار صوتي را بشكند چنين برخوردي بود اما در محيط مذاكره كسي تيراندازي نكرد.
¢جناب ماموستا آقاي سحابي تعريف ميكند كه در آن شرايط دشوار كردستان آقاي خلخالي آمد و 40-50 نفر را اعدام كرد و كردستان در خاموشي فرو رفت، حتي از چريكها و پيكاريها هم كاري برنميآمد. يك فضاي امنيتي بر منطقه مسلط شد. به نظر جنابعالي اين بيانات آقاي سحابي با مقاومت 25 ساله گذشته چقدر انطباق دارد ...
£البته نميدانم آقاي سحابي حوادث را فراموش كردهاند يا چگونه است كه اين را ميگويد. اعدامهاي آقاي خلخالي عليرغم درندگيها و غير انساني بودنش (186) در ابتداي روي كار آمدن جمهوري اسلامي صورت گرفت آنچه به چريك و پيكار مربوط ميشود. پيكار كه موجوديتي نداشت. بيش از چند نفري در كردستان نداشت چريكها كمي بيشتر بودند، البته آنها هم نقشي سوم و چهارم داشتند زيرا سازمان آنها در كردستان سازمان چندان مؤثر و گستردهاي نبود. ميماند بقيه نيروهاي جنبش مخصوصاً حزب دمكرات كردستان، هر چه در كردستان اتفاق افتاده از مقاومت از فداكاري و اهداء قرباني و غيره تماماً بغد از اين ماجرا (اعدامها) بوده است جنايات خلخالي به هيچ وجه نتوانسته است اراده مردم را در هم بشكند و از مردم زهر چشم بگيرد، تمامي مقاومتي را كه حتي در جنگ سه ماهه اتفاق افتاده كه جمهوري اسلامي را وادار به تسليم نمود. نه به خدا (187) هيچ تأثيري در ساكت كردن مردم نداشته البته ناخوشايند است كه فرزندان مردم كشته شوند، مردم البته كه ناراحت ميشوند ...
¢ جناب ماموستا همگي اطلاع دارند همزمان با اين مصاحبهاي كه با جنابعالي انجام ميشود جنبش دانشجويي وارد مرحله جديدي از مبارزه با جمهوري اسلامي شده است. به نظر جنابعالي اين جنبش جديد در چه مرحلهاي قرار دارد و چه دگرگونيهايي ميتواند به نفع دمكراسي ايجاد كند؟
£اين سوال هر چند مربوط به بحث اصلي ما نيست اما بسيار بجا بود من ميگويم سلام بر دانشجويان، سلام بر مقاومتشان سلام بر روحيه آنها، سلام بر بيداري و هوشياري آنها شما به انسداد سياسي اشاره كرديد انسداد سياسي حالا هم وجود دارد انسداد سياسي در ايران مدتها است در هم شكسته شده، آن هم به همت همين جوانان و در بين جوانان بويژه پسران و دختران دانشجو، دانشجويان در تاريخ مبارزات آزديخواهانه مردم ايران هميشه نقش پيشاهنگ داشتهاند و هميشه در صفوف مقدم مبارزات قرار داشتهاند. برايشان آرزوي موفقيت دارم درخواست من اينست كه در دو بعد جنبيش توسعه پيدا كند. اول اينكه دانشگاه تهران تنها نماند و همه دانشگاههاي كشور سهيم شوند، دوم اينكه دانشجويان تنها نمانند، دانشجو كيست؟ فرزندان اين مردم هستند نبايد تنها بمانند، دانشجويان حالا از زبان همه مردم صحبت ميكنند، هرچند به نام مخالفت با خصوصسازي دانشگاهها قيام و مبارزات كنوني را آغاز كردهاند اما آنها خواستار آزادي همه مردم ايران هستند خواستار تغيير رژيم هستند، مرگ بر اين و آن ميگويند (188) لذا حرف دل همه مردم ايران را مطرح ميكنند. وظيفه تمامي مردم ايران است كه از آنها حمايت كنند، من نه تنها برايشان آرزوي موفقيت دارم در عين حال به پيروزي آنها اميدوار هستم. معتقدم كه بار ديگر دانشجويان پيشآهنگ آزادي شده و پرچم آزادي در تمامي دانشگاههاي ايران با دستان توانمند دانشجويان برافراشته خواهد شد، سلامي ديگر بوسهاي ديگر و احترام و گراميداشتي ديگر و گلباراني براي دانشجويان.(189)
¢جناب ماموستا بسيار سپاسگزاريم كه فرصت اين مصاحبه را به ما داديد. سوال ديگري نداريم تقاضا دارم اگر ملاحظات و يا توضيحات ديگري داريد بيان بفرمائيد.
£من از شما سپاسگزارم كه چنين فرصتي را فراهم كرديد تا اين مطالب را بيان كنيم. در واقع اگر ميخواستيم درباره مطالب مندرج در ويژه نامه «چشم انداز» بحث كاملي را ارائه بدهيم لازم بود مجلهاي در همان حجم منتشر كنيم. زيرا بسيار بحثانگيز است. اما به هر صورت اميدوارم اين گفتگو هر چند چندان هم كوتاه نبود اما همين مطلب كوتاه تا اندازهاي مفيد واقع شده باشد. من غير از آرزوي توفيق براي شما، آرزوي توفيق براي جنبش آزديخواهي مردم ايران، كه در واقع مطالب مندرج در مجله هم براي ايجاد مانع در مسير اين جنبش منتشر شده است، مطلب ديگري ندارم و اميدوارم روزي حقايق براي همگان روشن شود، ملت ايران اين حقيقت را دريابد كه بويژه ملت كرد يكي از وفادارترين اقوام ايراني است، براي خوشبختي و سعادت ايران و براي تماميت ارضي ايران. اما ايراني كه متعلق به همه ايرانيها باشد نه ايراني كه عدهاي... به نام خدا و با بهتان زدن به دين و مذهب و خدا بر آن حكومت كنند. از شما سپاسگزارم و سلام دارم براي تمامي افرادي كه به هر صورت اين مصاحبه از نظرشان ميگذرد چه در صورت نوشتاري آن و چه با گوش دادن به راديو يا احتمالاً ديدن كاستها. بسيار سپاسگزارم.
پانوشته ها :
(1) نويسنده مطلب با همين جمله ساده به نمايندگي «جنبش ملي كرد و حزب دمكرات كردستان و مردم كرد»سخن ميگويد .اولاً گروه مسلط بر رهبري حزب نه تنها از طرف جنبش ملي كرد و مردم كرد نمايندگي ندارد و حق ندارد نگرشهاي كينهتوزانه احتمالي مصاحبه شوندگان عليه خود را اقدامي عليه جنبش ملي كرد و تمامي مردم كردستان قلمداد كند يا برعكس بلكه حتي نماينده حزب دمكرات كردستان ايران هم به حساب نميآيدحزب قاضي محمد و آرمانهايي كه بنيانگذاران حزب براي تحقق آن جان باختند و با سالهاي متمادي و حبس و شكنجه و محروميت تحمل نمودند با خط مشي و عملكرد رهبران كنوني آن فاصله زيادي دارد و رهبري كنوني حتي به نمايندگي كليه ويا اكثريت اعضاي فعلي حزب هم نميتواند سخن بگويد ثانياً هر بيان ديدگاه و يا تحليل اشتباهي را كه نبايد نگرش كينه توزانه ناميد. (2) اشاره نويسنده به خود سانسوري گنگ و مبهم است و بيان نكردهاند كه افراد طرف گفتگو در چه مسائلي بيانات خود را سانسور كردهاندو در چه جهتي و آيا منظور ايشان اين است كه آنان شجاعت كافي براي بيان نظرات خود را نداشتهاندو اگر شجاعتي داشتند بيش از آنچه گفته شد به اداي مطلب ميپرداختند و يا اينكه اگر بيشتر ميگفتند و مينوشتند با بيان مطالبي در جهت افكار و نظرات و منافع ايشان رضايت خاطر بيشتر ايشان را جلب ميكردند؟ در پاسخ اين بحث بايد بگويم: 1:قطعاًبيان هر مطلبي از جانب هر نويسنده يا گويندهاي هرگز كامل نبوده و نخواهد بود.اولاً حتي واقعيتها را افراد مختلف از زوايا و ابعاد مختلف ديدهاند و نگريستهاند و تنها از جمع بندي بيانات و خاطرات و مشاهدات انسانهاي مختلف ميتوان ابعاد يك قضيه را بهترشناخت و گرنه هيچ انساني به تنهايي نمي تواند كل واقعيت يك پديده را بويژه در مسائل سياسي،اجتماعي، تاريخي و حتي قضايي بيان نمايد.به قول بزرگمهر «همه چيز را همگان دانند» ثانياً از آنجايي كه تحليل به برداشتهاي شخصي مربوط ميشود مطلقاً هيچ فردي در دنيا پيدا نميشود كه قضيهاي را مطابق ميل ديگران تحليل كند.هر انساني از يك واقعيت واحد تحليل مربوط به خود را دارد كه با تحليل ديگران متفاوت است، بسياري ممكن است بپذيرند و بسياري هم خير،ممكن است يك فرد با اطلاعات وسيعتر و جامعتر و مهمتر از آن صداقت بيشتر و عشق وايمان عميقتر و تعلقات دنيوي كمتر بخش وسيعتري از جامعه را متقاعد كند و به طرف خود و نظرات خود جلب نمايد،اما چنان فردي پيدا نشده است و نخواهد شد كه همه آحاد جامعه را راضي و خشنود نگاهدارد.پيامبران الهي نيز چه در زمان خود و چه بعد از آن مخالفين فراواني داشتهاند.آنچه مهم است فراهم آمدن شرايط و فضاي مناسب فكري وفرهنگي براي برخورد آرا و عقايد مردم است و خود آقاي حسن زاده به عنوان مدعي رهبري يك جريان دمكراتيك در همين جمله قبل با متهم نمودن سايرين به كينه توزي از فرسنگها فاصله قصد تخريب چنين فضايي را دارند واي به روزي كه ايشان حاكميت يك منطقه يا كشور را در دست بگيرندو موارد متعدد ديگر هم متهم كردن مخالفين بدون ارئه اسناد ومدارك در جايجاي اين گفتگو به چشم ميخورد. (3)ايشان از واژگونه نشان دادن واقعيتها بدون استناد به شواهد ومدارك گلايه دارند.در عين حال مخالفين ايشان حق دارند با اشاره به مطالب و مستندات فراواني همين اتهام را به خود ايشان برگردانند كه طي اين حاشيه نويسيها به آن اشاره خواهد شد خوانندگان و بررسيكنندگان اين مطالب هم حق دارند با مراجعه به فهم و ادراك خود آن را كه بيشتر مستدل و مستند باشد بپذيرند،مشروط بر آنكه هر گونه حب و بغض و يكسونگري را به كناري نهاده فكر خود را از وابستگي به اين يا آن جريان آزاد كرده باشند.قطعاً مورد خطاب من آنهايي هستند كه با تفكر و انديشه به قضايا مينگرند و از سلاح قلم و گفتگو بهره ميگيرند،هر چند در صف مقابل نقطه نظرات من قرار گرفته باشند،هدفي هم جز روشن شدن بيشتر واقعيتها ندارم و با هيچ جنبش و جريان خاصي هم ،وابستگي،هم سويي،موافقت و يا مخالفت و عدوات كامل ندارم ،سخن حق را بايد از هر كسي پذيرفت حتي اگر مخالف باشد و بر عكس. (4)ادعاي روشن نمودن واقعيتها هم ادعاي درستي نيست چه بسا همان توضيحات خود موجب انحراف بيشتر اذهان شود لذا به جاي مطلق نگري بايد به صورت نسبي به قضيه نگريست و با اداي اصطلاحاتي مانند روشن نمودن بيشتر قضاوت نهايي را به محققين و مطالعه كنندگان سپرد مهر واقعيت را نميتوان به هر ادعايي زد. (5) در آخرين كنگره حزب دمكرات! كردستان در سال جاري آقاي عبدالله حسنزاده به دبيركلي انتخاب نشد. (6) اصل نوشته دقيقاً پياده شده از روي CD نيست بلكه كمسيون انتشارات حزب دمكرات كردستان تغييراتي در آن داده است. ولي در متن حاضر سعي شد مطالب مطابق CD ترجمه شود مگر در مواردي كه صداي CD نامفهوم بوده كه در آن موارد به متن استخراج شده از اينترنت مراجعه شده است.
|
|||||||
| فهرست دومین ویژه نامه | صفحه اول | بایگانی سال 84 | اولین ویژه نامه کردستان | |