|
||||||
|
چشم انداز ایران - دومین ویژه نامه کردستان - پاییز 1384
توضيح واقعيتها
توضيحات و حاشيهنويسي بر متن مصاحبه ملا عبدالله حسن زاده دبير كل حزب دمكرات كردستان ايران
ترجمه: فاروق كيخسروي ديماه 1383
اشاره:دبير كل وقت[1] حزب دمكرات كردستان آقاي ملا عبدالله حسن زاده در پائيز 1382 طي مصاحبهويديويي به پاسخگويي در برابر مصاحبههاي انتشار يافته در ويژهنامه چشم انداز ايران پرداختندمعمولاً مصاحبه در شرايطي منتشر ميشود كه امكان و فرصت خيلي اندك باشد و خبرنگاري پس از يك اجلاس طولاني به شركت كنندگان مراجعه نموده مسائل مبهم مورد بحث در اجلاس را كه توضيح كافي براي جامعه ارائه نشده از او ميپرسد.حال آنكه در موردآقاي حسنزاده مچنين شرايطي وجود ندارد ايشان از 12 سال قبل كه جنگ ايران و عراق به پايان رسيده (95) در مناطق كرد نشين عراق بدون هيچگونه فعاليت نظامي و حتي سياسي (غير از كنگرههاي دوسالانه)استراحت ميكنند و فرصت كافي براي نوشتن مقاله و كتاب و پاسخگويي مستدل به هر مطلبي را دارند و اصولاً ميبايست با انتشار يك مقاله در نشريات خود يا ديگران (بويژه جشمانداز ايران) و ارائه شواهد و مستندات، اقدام به پاسخگويي مينمودند.
متن كامل اين مصاحبه در آذر ماه 82 از طرف كميسيون انتشارات حزب دمكرات كردستان ايران به زبان كردي با تغييراتي در سايت اينترنتي حزب منتشر شد. هدف از اين مجادلههاي مكرر هم آگاهي دادن بيشتر به جوانان و نوجوانان عزيزي است كه به حكم فطرت پاك عدالت خواهي خود براي رفع نابرابريها و بيعدالتيهاي ملي، اجتماعي فرهنگي، اقتصادي و سياسي وارد كوران فعاليت ميشوند ،چه بهتر كه در آثار و نوشتهها و گفتههاي تمامي افراد و بويژه فعالين سياسي با هر گرايش و نگرشي قرار بگيرند و با ياري جستن از قدرت ادراك وفهم و درايت خود دوستان و بدخواهان خود و جامعه خود را بهتر بشناسند و كوركورانه به اطاعت و فرمانبرداري از صاحبان قدرت نپردازند. از طرفي به عنوان يكي از شاهدان صحنه و اگر نگويم مؤثرترين عضو اعلام موضعكنندگان، حداقل يكي از مؤثرترين اعضاء آنان اطلاعاتي در اختيار دارم كه قبل از زير خاك بردن آنها وظيفه دارم به نسل كنوني و نسلهاي آينده منتقل كنم. لذا انتشار اين مطالب را لازم و ضروري ميدانم چه در صورت عدم انتشار اين مطالب و سكوت در مقابل بيانيهها و تحليل گونههاي مملو از هتاكي و اتهامات واهي و جعلي رهبري مسلط بر حزب مردم شريف كردستان و ساير همميهنان عزيز ايراني اين سكوت را حمل بر پذيرش صحت آن اتهامات ميكنند. طي دو دهه گذشته همواره تلاش داشتهام اين مطالب را به استحضار افكار عمومي برسانم تا به حال غير از نشريه وزين «چشم انداز ايران» هيچ رسانه قابل اعتماد ديگري حاضر به انتشار آن نبوده است.اگر اين مطالب از نظر گروههايي از جامعه هم نگذرد و همان القائات جعلي در ذهن آنان باقي بماند حداقل تأثير آين نوشتهها ماندن در جامعه به عنوان يك سند تاريخي خواهد بود كه نسلهاي آينده پژوهشگر در مسائل تاريخي به آن استناد كنند و در مقابل سيل اتهامات نارواي كادر مسلط بر رهبري حزب پاسخي در شأن رهروان راستين راه قاضي محمد و آرمانهاي بلند او در اختيار جامعه قرارداشته باشد. انتشار كتاب خاطرات مامهغني بلوريان تحت عنوان «ئاله كوك» و ترجمه آن توسط آقاي رضا خيريمطلق اقدام بسيار شايسته و ارزندهاي در اين زمينه به حساب ميآيد، ولي با توجه به پيچيدگيهاي خاص مسائل تاريخي و سياسي و اجتماعي، هيچ اثر يا كتابي به تنهايي نميتواند در برگيرنده تمامي ابعاد و زاواياي اين مسائل باشد چه بهتر كه همه مطلعين از زاويه ديد خود هم واقعيات عيني حوادث و رويدادها و هم تحليل خود از اين گونه قضايا را بازگويي كنند تا پژوهشگران نسل حاضر و نسلهاي آينده از تمامي اين آثار به عنوان سند و مدرك استفاده كنند و يكبعدي به قضايا ننگرند. چند نكته مهم ديگر را هم اضافه كنم : 1-سعي دارم حقايق را به دور از گرايشات سياسي و يا جناحي و يا حب و بغضهاي شخصي بيان دارم و غير از عشق به رهايي ملت و سرزمينم از ستم و محروميت تمايلات حزبي،گروهي و فردي ديگري را وارد در نظريات و تحليلهايم نكنم.خداوند بزرگ را شكرگزارم كه قلب مرا خالي از كينه آفريده است حداقل نسبت به كساني كه موجب اذيت و آزار شخص خودم شده و يا حتي قصد جان مرا هم داشتهاند كينهاي به دل نگرفتهام،و بارها دست قدرت الهي فرصت انتقامجويي به من داده است كه بخشش و عفو را لذتبخش تر از انتقام دانسته ام و هميشه علاقه دارم از نزديك با آنان برخورد صميمانه داشته باشم كما اينكه در مسافرتي به سوئد در سال 1369(1990) يك شب را تا صبح با مرحوم كاك كريم حسامي نشستيم ونخوابيديم از هر دري سخن گفتيم .اگر احياناً مورد يا مواردي در دل باقي مانده باشد عمدتاً به جفايي مربوط ميشود كه برخي خطاكاران نسبت به خلق خدا مرتكب شدهاند كه در آن موارد هم بزرگترين آرزوي من هدايت آنان و بازگشت آنان به صراط مستقيم و جبران لطمات ناشي از اين خطاهاست. 2-خوب مطلق و بيعيب مطلق ذات احديت است و لذا احزاب،گروهها و فعالين سياسي و حتي سالمترين آنها را نميتوان از عيب مبري دانست،بر عكس روابط پيچيده و مرموزي كه برخي از رهبران دستجات و احزاب سياسي حاكم و غير حاكم با شبكههاي قدرت جهاني دارندايجاب ميكند كه جوانان پرشور خود را به دنبالهرو و بازيچه دست آنها تبديل نكنند و اگر هم در مقطعي از حركت جامعه دنبالهروي و هواداري را به مصلحت جامعه تشخيص دادند، قشريت، جمود فكري، تعصب و وابستگي چنان بر آنها مستولي نشود كه حتي پس از مشاهده انحراف و خيانت هم به صورت ناخودآگاه به دنبال آنها كشانيده شوند. 3-موضوع اخير با فرصت طلبي افراد سست عنصر اشتباه گرفته نشود،چه جريانات سياسي سالم و مردمي غالباً در مسير مبارزات خود با پيچ و خم ها و فراز و نشيبهايي طاقتفرسا مواجه ميشوند كه موقع امتحان ايمان و استقامت افرادبه حساب ميآيند،چه بسا شيرزنان و شيرمرداني كه ساليان متمادي زندان و تبعيد و شكنجه و شرايط دشوار زندگي را تحمل كرده و يا شجاعانه به استقبال مرگ رفتهاند اما در مقابل ستمگران يك لحظه هم سر تعظيم فرود نياوردهاند ،و «همرهان سست عناصر»هم با يك چرخش در اوضاع و شرايط همه مقدسات خود را زير پا گذاشته براي تامين منافع و يا حفظ يك زندگي خفت بار مرتكب خيانتها و جنايتهاي سنگيني هم ميشوند به قول ضربالمثل مشهور كردي «از هر طرفي كه باد بوزد خرمن خود را باد خواهند داد» تغيير موضع و مسير اگر بر اثر سستي بنيانهاي فكري و اعتقادي باشد بسيار مذموم و ناپسند است اما اگر نتيجه تحقيق و مطالعه عميق و پي بردن به غلط بودن بنيانها باشد نه تنها ناپسند نخواهد بود كه عين شجاعت و مردانگي است. 4-اظهار نظرآقاي حسن زاده درباره مطالب و گفتگوهاي مجله «چشم انداز ايران »را ابتدا در CD هاي تصويري مشاهده نمودم به دليل مشغله و پر كاري خودم و خرابي كيفيت صدا با زحمت فراوان متن كامل آن را روي كاغذ پياده نمودم سپس براي انتشار در ويژهنامه بعدي به فارسي ترجمه نمودم،سپس همين متن را البته با اصلاحاتي كه ظاهراً كميسيون انتشارات حزب انجام داده است از سايت اينترنتي حزب دريافت داشتم اما بمنظور امانتداري غير از چند مورد كه بيان CD نامفهوم بود و ناچار شدم به متن استخراج شده از اينترنت مراجعه كنم بقيه مطالب دقيقا ترجمه متن گفتگوي ويديويي گزارشگر حزب آقاي عرفان رهنمون با دبير كل است .گويا ترجمه فارسي متن مصاحبه نيز در اينترنت چاپ شده كه چون كار من به پايان رسيده بود از آن استفاده نكردم. 5-در طول متن برخي نكات با قيد شماره از شماره (1) تا (189) شماره گذاري شدهاند كه اين نكات نياز به توضيح بيشتر دارند و اين توضيحات و حواشي را در مقاله جداگانهاي تنظيم كردهام كه به دنبال همين مقاله خواهد آمد. من نميخواهم هيچ ادعايي را بدون مدرك ذكركنم و چه مدركي بهتر از بيانات و نوشتههاي خود ايشان. درحاليكه آقاي حسن زاده در مواردي به عدم ارائه مدرك از سوي ديگران اعتراض ميكند (32). ايشان بدون ارائه مدرك با تكيه بر شهادت اين يا آن دوست و همكار خود و يا نظرات و حافظه و خاطرات غير مكتوب خود (24)-(25)-(29)-(44)-(55)-(62)-(127)-(146) و يا قسم خوردن (129)-(183)-(187) ويا توسل به شوخي (69) و(178) دليل ميآورند و نتيجهگيري ميكنند. البته آقاي حسنزاده حتي در تأليف كتاب هم مدارك قابل استناد ارائه نميدهند. و اقرار ميكنند كه: «به دليل نداشتن اطلاعات كافي و در اختيار نداشتن منابع لازم در توان خود نميديدم به اين كار (تكميل كار مرحوم دكتر قاسملو در نوشتن تاريخ حزب (چهل سال مبارزه)) اقدام كنم بويژه اينكه هيچگونه آشنايي با تاريخنويسي و تحليل رويدادهاي سياسي در خود سراغ نداشتم … … درخواست رفقا رو به افزايش بود و تدريجاً خودم نيز به اين نتيجه رسيدم كه لازم است آنچه را در چتنه دارم هرچند هم كه خام و ناتمام باشد بر روي كاغذ بياورم، از هيچ بهتر است. علاوه بر آن فكر كردم بعيد نيست امروز يا فردا (من هم به ديار خاموشان بپيوندم و آتچه را كه با خود دارم (درياد دارم)) با خود به زير خاك نبرم»[2] يا در ادامه همين مقدمه مينويسد: « من در طول زندگيم رويدادهاي زندگي عادي و سياسي خود را در دفتر خاطراتي ضبط نكردهام»[3] حتي در موارد مشخصي كه مدرك و سند پيش روي ايشان قرار دارد و مشخصاً در مورد مطالب ويژهنامه «چشمانداز ايران» آن را درست و دقيق مطالعه نكرده و يا پس از يك مطالعه از سر بيحوصلگي بدون اينكه زحمت مطالعه مجدد مطلب مورد بحث را به خود بدهد استنباط غلط و يا اشتباه خود را به زور به نويسنده يا گوينده مطلب منتسب ميكند و با استهزاء با آن برخورد ميكند مثلاً: (47) تاريخ ديدار آقايان بلوريان و قاسملو با امام در مجله چشم انداز ايران (ص22) روز 8/1/58 ذكر شده در متن كتاب «ئاله كوك» (خاطرات غني بلوريان ) صحفه 300 و نيز در ترجمه فارسي اين كتاب (ترجمه رضا خيري مطلق چاپ اول 1382 صفحه 364) روز 8 فروردين 58 نوشته شده لذا نه مجله چشم انداز و نه اصل و ترجمه كتاب ئاله كوك اشتباه نكردهاند و آقاي حسنزاده و گزارشگر به اشتباه تاريخ اين ديدار را 18 /1/58 اعلام ميكنند و اشتباه خود ساخته را به آقاي بلوريان نسبت ميدهند و با خنده و استهزاء با آن برخورد ميكنند.و آن را از اساس غلط ميدانند. باز در جاي ديگر (113) گويا تناقضي دراظهارات من كشف كردهاند و با لحني استهزاءآميز ميگويند: «او هم بيچاره تاريخها را قاطي كردهاست. شهرباني مهاباد و پادگان مهاباد دو قضيه جدا از هم هستند» در صفحه 87 ويژه نامه چشم انداز ايران به دو اشتباه حزب اشاره كردهام، يكي خلع سلاح پادگان مهاباد و بعدي برگزاري ميتينگ در شهر نقده است كه به دليل دو قوميتي بودن اين شهر حساسيت خاصي داشت و بحثي از شهرباني مهاباد به ميان نيامده است. باز در جاي ديگر (23) در صفحه 18 ويژه نامه چشم انداز ايران به «شكلگيري» جمعيتهاي آزاديخواهانه كه در تهران با حضور (مرحوم) دكتر مصدق در «حال شكلگيري» بوده[، اشاره شده نه به خود جنبش ملي. گوينده مطلب (احسان هوشمند) را به قاطي نمودن دو مرحله تاريخي متهم ساخته و ميگويند جنبش ملي دكتر مصدق از 1329 شكل ميگيرد نه از 1321شايد به نظر آقاي حسن زاده مرحوم دكتر مصدق قبل از 1329 هيچ برنامهاي براي مبارزه با استعمار انگليس و شركتهاي نفتي نداشته و يك شبه جنبش آزاديخواهانه را راه انداخته و شاه را از اريكه قدرت به زير كشيده است. حتي فراموش ميكند كه خود در جاي ديگر (34)و(35) چنين اتهامي عليه خود را ناپسند ميداند. اگر استناد مصرانه آنها به مدرك مشخصي كه خود مجله مورد بحث است و در دسترس خوانندگان هم قرار دارد اينگونه غيردقيق و نادرست باشد ديگر چگونه ميتوان به استناد ايشان به ادعاها يا حافظه (24)-(25)-(29)-(55)-(62)-(127)-(146)-(182)-(183) يا به گفتههاي فلان دوست يا همكارشان اطمينان كرد ؟ (25)-(85)-(89)-(178). 6-غير از روش بيان بدون استناد به مدارك معتبر شيوه ديگر برخورد آقاي حسنزاده و گزارشگر ايشان با مخالفين كه موارد متعدد آن در همين گفتگو به چشم ميخورد آقاي حسن زاده به گزارشگر تذكر ميدهد كه از الفاظ ركيك پرهيز كند (141) (عليرغم اينكه اين تذكردر CDمصاحبه ويديويي موجود است در متن استخراج شده از اينترنت حذف شده است)ولي بلافاصله و تا پايان گفتگو هم خود ايشان و هم خود گزارشگر به تكرار الفاظ ركيك و تمسخر و اهانت ادامه ميدهنداز جمله: (47)-( 69)-(96)-(113)-(122)-(123)-(124)-(133)-(148)-(150)-(156)-(159)- (178)-(179) 7-درخشانترين ماهها و سالهاي فعاليت حزب دمكرات كردستان ايران كه صفحات درخشاني از تاريخ مبارزات مردم ايران عليه استبداد و نظام ستم شاهي هم به حساب ميآيند عبارتند از : الف-دوره شانزده ماهه از زمان تاسيس حزب در 25 مرداد 1324 تا اواخر آذر 1325 كه با هجوم ارتش شاهنشاهي به كردستان و آذربايجان بساط حكومتهاي خود مختار كردستان و آذربايجان بر چيده شد. ب-ايستادگي و مقاومت و دفاعيات قهرمانانه و سرانجام شهادت شهيد قاضي محمدو برادر و پسرعمويش در بيدادگاه نظامي مهاباد و همرزمانش در سقز در فروردين1326 و مواجه شدن حماسي شيرزن كردستان زرافشان خانم مادر جسور 3 برادر شهيد فيضالله بيگي در مقابل ستمگريهاي رژيم شاه با جنازههاي فرزندانش. ج-استقامت و پايداري اسطورههاي مقاومت مرحوم زندهياد عزيز يوسفي و غني بلوريان در سياهچالهاو شكنجهگاههاي رژيم شاه به مدت 25 سال. د-حركت انقلابي گروهي از روشنفكران حزب در سالهاي 1346-1347 كه هر چند منجربه شهادت آنان در نبردي نابرابر گرديد اما سكوت و خفقان حاكم بر كشور را درهم شكست. هشعر و هنر هيمن و نفوذ روزافزون آن در جامعه استبدادزده دوران ستمشاهي. رهبري فعلي حزب (منظور كادر رهبري و تركيب اعضاء كميته مركزي و دفتر سياسي حزب پس از اعلام موضع پيروان كنگره چهار از 25 خرداد 59 تا به امروز است اعم از انشعاباتي كه در اين مدت در آن صورت گرفته است و افرادي كه هم اينك زمام امور حزب را در دست دارند) نه در خلق اين حماسهها نقشي داشته و نه راه و مسير آنها را ادامه داده است.اين نقاطعطف درخشان در واقع تاثير عميقي در جامعه بر جا گذاشته و شرايطي را فراهم آورده است كه تاريخ ملت ،هرگز اين فداكاريها و ايثارگريها و جانبازيها را به فراموشي نسپارد،لذا با خيزش امواج انقلاب اسلامي بخش وسيعي از مردم به صورتي يكپارچه و خودجوش به حزب دمكرات كردستان پيوستند ،بدون اينكه از وضعيت كادر رهبري حزب و گذشته آنان اطلاعات كافي داشته باشند، لذا اگر به گفته آقاي حسن زاده در مدت زمان كوتاهي حزب دمكرات كردستان به يك حزب صدها هزار نفري تبديل ميشود (135) به دلايل فوق بوده نه به دليل كارآمدي رهبري فعلي حزب كه در سالهاي استبداد و اختناق سياسي در خارج كشور بود(33) و نقشي در بسيج و سازماندهي مردم نداشته است و حتي روز 23 بهمن 57 كادرهاي بالاي آن به صورت مخفي زندگي ميكردهاند(119) از طرفي سوار بر امواج انقلاب خود را بر بخش فعال جامعه تحمل نمود و از طرفي باسوءاستفاده از احساسات پاك مردم و تكيه بر رويا رويي مسلحانه با حكومت جديد (37)-(38)-(41)-(50)-(68)-(70)-(115)-(118)-(120)-(137)-(138)-(162)-(164) مسير مبارزه را به انحراف كشيد . قطعاً اعضاء كادر رهبري آن زمان همه يكدست نبودند و در ميان آنها شخصيت برجستهاي چون استاد فقيد هيمن شاعر ملي كرد هم وجود داشت كه نه تنها اشعار و سرودههايش در اوج لطافت هنري و تعهد سياسي و اجتماعي از شاهكارهاي ادب معاصر كرد به حساب ميآيند،بلكه شخصيت پاك و انساني او به عنوان يكي از قديميترين اعضاء و مؤسسين حزب راهگشاي بسياري از كادرها و فعالين سياسي حزب بود و خود من شخصاً بيش از هر انسان و استاد ديگري درس زندگي و تعهد و ايثارگري در راه مردم كردستان را از او آموختهام.
و در اوج عظمت و بزرگواري از سر تواضع خود را خاك پاي مبارزين راستين ميداند.
نقش شخصيت علمي مرحوم دكتر قاسملو را هم نميتوان ناديدهگرفت چه اگر او و توانايي علمي و شخصيت جهانيش نبود در سالهاي تبعيد و خاموشي شيرازه تشكيلات حزب كاملاً از هم گسيخته ميشد،اما متاسفانه او بر اثر اشتباه يا هر دليل ديگري نتوانست از اين پتانسيل بالا در جهت استحكام وحدت ملي در كشور و استعلاي نام كرد و كردستان و ايران و ايراني استفاده كند. با تبليغ نظاميگري[4] و دامنزدن به تشنجهاي منطقهاي عملاً شرايطي را فراهم آورد كه بخش قابل توجهي از نيروي مردم كردستان در مقابل انقلاب و مردم ساير مناطق كشور قرار بگيرند و خيال رژيم متجاوز بعثي عراق از جانب منطقه كردستان آسوده گرديد،صدام نه تنها در طول جنگ 8 ساله نيازي به لشكر كشي به ايران از جانب مناطق كردنشين احساس نكرد و از حمله ايرانيها از اين مناطق هم هراسي به دل راه نميداد، بلكه مطمئن شد كه «چهار لشكر از هفتٍ لشكر يعني بخش عظيمي از نيروي ارتش ايران در منطقه كردستان در گير است»[5] و توان تهاجم از جبهههاي جنوبي به متجاوزين عراقي را ندارند. همچنين با ناديده گرفتن اصول دمكراسي و تعقيب و دستگيري و اعدام و بريدن صداي مخالف در درون تشكيلات حزب باعث كنارهگيري اكثريت اعضاء و كادرها و حتي كادر رهبري حزب و ايجاد دودستگي و چنددستگي به دفعات در اين تشكيلاتها شدند. اگر مرحوم دكتر قاسملو در سالهاي پيش از پيروزي انقلاب توانست تشكيلات حزب را بازسازي و حفظ نمايد، در مقابل بارها و بارها با بيتوجهي نسبت به رأي و نظر ديگر اعضاء كادر رهبري موجب از هم گسيختگي وحدت تشكيلاتي حزب شدهاند و آنچه باعث ماندگاري حزب در قلوب مردم كردستان شده است، عوامل مذكور در بند 7-4 و بويژه شجاعت و پايمردي شهيد قاضي محمد و يارانش در برابر رژيم ستمگر پهلوي در سالهاي سياه حاكميت شاه است، كه اميد تجديد حيات اين تشكل در آينده را نيز فراهم آورده است. قطعاً در هر دوراني با برنامههاي مشخص براي آن دوره پا به عرصه حيات سياسي جامعه خواهد گذاشت. و اگر در زمان حاضر هم رهروان راه قاضي محمد بر اساس همان آرمانهاي نخستين كه رفع ستم ملي و تبعيض از مردم كرد، حفظ وحدت ملي و يكپارچگي و تماميت ارضي كشور و قرار گرفتن مجدد در صفوف متحد مردم ايران براي مبارزه با امپرياليسم و استكبار و برقراري عدالت اجتماعي بر اساس تعاليم عاليه اسلامي باشد، اقدامي در جهت تجديد سازمان اين حزب را ضروري تشخيص بدهند، تصور نميكنم جامعه هم آن را نپذيرد. اما در عين حال با توجه به فضاي سياسي موجود، شخصاً معتقدم چنين ضرورتي در جامعه در اولويت قرار ندارد. اولويت اول ادامه فعاليتهاي فرهنگي است تا جايي كه آثار مخرب فعاليت كادر مسلط بر رهبري حزب دمكرات! كردستان در سالهاي اخير از افكار و اذهان جامعه و بويژه انديشمندان و پژوهشگران زدوده شود و چهره واقعي حزب از ميان غبار تيرگيها و ابهامات آشكار شود، كه اين مرحله به تناسب ميزان انسداد يا باز بودن فضاي فرهنگي و فكري در جامعه ممكن است چندين سال و يا چندين نسل طول بكشد. هر اقدام نسنجيدهاي قبل از فراهم آمدن شرايط فوق خطر ايجاد سازماني آشفتهتر از تشكيلات حزب در سالهاي گذشته را به دنبال خواهد داشت كه آثار و عواقب مخرب آن هم كمتر از گذشته نخواهد بود. در ميان ساير اعضاء كادر رهبري هر چند انسانهايي وارسته هم در برهههايي از تاريخ حزب وجود داشتهاند اما عملا اقدام موثر و مفيدي از سوي آنها در طول 63 سال تاريخ فعاليت حزب صورت نگرفته است كه اثري ماندگار از آنان برجاي گذاشته باشد با پايان جنگ تحميلي صدام عليه ايران عملاً فعاليت مسلحانه حزب هم در عراق به پايان رسيد و به اعترافآقاي حسن زاده غير از 8 سال اول از دوران 20 ساله اقامت آنها در عراق (كه همزمان با 8 سال جنگ تحميلي است) بقيه 12 سال را در مناطق كردنشين و به صورت پناهنده احزاب سياسي كردستان عراق زندگي كردهاند (95) و حتي اجازه حضور در مناطق كردنشين ايران را هم نداشتهاند. لذا كل فعاليت رهبري فعلي حزب به فعاليت مسلحانه هشت ساله آنان دوشادوش نيروهاي رژيم بعثي عراق تحت رهبري آقاي صدام حسين محدود ميشود. اگر پس از خاتمه جنگ هشتساله ايران و عراق از طرف حزب دمكرات! كردستان هم رسماً ترك مخاصمه تسليمطلبانه يا به اصطلاح كردي ( ئاشبةتالَ ) اعلام نشده، در عمل اجرا شده است. آقاي حسنزاده در كتاب «نيم قرن مبارزه» خود به تشريح اين موضوع ميپردازد و به نقل از پيام مرحوم دكتر قاسملو به مناسبت دوم بهمنماه 1364-مينويسد: «درس ديگري كه از جمهوري كردستان فرا گرفتهايم اين است كه به هيچ شكل و در هيچ شرايطي وقايع جمهوري كردستان و كردستان عراق كه مردم ما آن را ترك مخاصمه تسليم طلبانه ( ئاشبةتالَ )[6] ناميدهاند تكرار نشود.»[7] در توضيح اين مطلب ميگويد: «خاتمه جنگ ايران و عراق اين نگراني را براي ناظرين سياسي فراهم آورده بود كه دو دولت پس از حل منازعات خود در زمينه مبارزه با جنبش كرد در اين دو كشور با هم همكاري كنند. طبيعي است كه حزب دمكرات! كردستان به عنوان رهبر! جنبش ملي دمكراتيك مردم كردستان ايران بخش عمده پايگاههايش در خاك كردستان عراق (تحت كنترل رژيم عراق) قرار داشت و از آن به عنوان پشت جبهه استفاده ميكرد! و نميتوانست در اين مورد نگران نباشد. به همين دليل احتمال وقوع چنين وضعي، را پيشبيني ميكرد و مصوبهاي در كميته مركزي به تصويب رساند. مصوبه كميته مركزي دقيقاً در چهارچوب بيانات دكتر قاسملو بودو ميدانيم كه يكي از عوامل فروپاشي جمهوري كردستان توافق ايران و شوروي بود و در سال 1975 هم توافقنامه الجزاير ميان ايران و عراق علت اصلي عقبنشيني جنبش كرد در عراق به حسابميآيد. لذا ترس از شكست جنبش كرد در هر دو بخش كردستان (ايران و عراق) در نتيجه توافق ميان ايران و عراق تمامي دلسوزان كرد را نگران كرده بود و نگراني بيموردي هم نبود. اما كميته مركزي حزب دمكرات! كردستان با تحليل تمامي تحولات احتمالي شجاعانه! و قاطعانه! تصويب نمود كه اگر هم نتوانيم در صورت همكاري ايران و عراق براي سركوب جنبش كرد پايگاههاي ثابت خود مانند بيمارستان، راديو و انتشارات را حفظ كنيم و عمليات جبههاي و يا جنگ پارتيزاني بلند مدت را ادامه دهيم، باز در هيچ حالتي نبايد مبارزه براي تحقق آرمانهاي مردم كردستان را در تمامي اشكال خود (شامل مبارزه مسلحانه هم ميشود) متوقف سازيم. در اين نتيجه اين تصميم انقلابي! و مسئولانه! در شرايطي كه بسياري ميگفتند و مينوشتند كه كمر حزب دمكرات كردستان پس از توافق ايران و عراق شكسته و فاتحه حزب دمكرات را خوانده بودند و برخي هم دزدكي خود را از ميدان مبارزه بيرون كشيده بودند حزب دمكرات همچنان با سربلندي به مبارزات خود (نشستن انقلابي) ادامه داد.»[8] در واقع همان ترك مخاصمه تسليمطلبانه ( ئاشبةتالَ ) پس از خاتمه جنگ ايران و عراق عملاً اجرا شده بدون اينكه رسماً اعلام شود. زيرا احزاب سياسي كردستان عراق كه عملاً حاكميت مناطق كردنشين عراق را در اين مدت در دست داشتهاند به دليل روابط حسنهاي كه با جمهوري اسلامي ايران داشتهاند، آنان را تا اين تاريخ از انجام هرگونه عمليات نظامي و حتي غيرنظامي در داخل خاك ايران منع كردهاند. 8-آقاي حسن زاده در بخشي از مصاحبه با گزارشگر راديو حزب ميگويد:يك حزب سياسي فرصتطلب نيست (177) اما در واقع در خارج نشستن آنها چه پيش از پيروزي انقلاب اسلامي و چه در زمان حاضر چه معنايي دارد؟ اگر اين دوستان شجاعانه به جامعه برگردند بدون اينكه از مرگ هراس داشته باشند و يا براي نجات جان خود در فكر دريافت اماننامه باشند و رهرو واقعي راه شهيد قاضي محمد و يارانش باشند اثري ماندگار ازخود باقي خواهند گذاشت كه تا ابد آثار مثبت آن را در جامعه كردستان بر جاگذاشته و در تاريخ فراموش نخواهند شد.حضور افراد مبارز در جامعه اگر قيام و مبارزه آنها از روي خلوص نيت باشد،به مراتب از عزلت و گوشهگيري و خارجنشيني و پناهندگي آنها موثرتر و ماندگارتر است حتي اگر خطر اعدام را هم در پي داشته باشد.روي سخنم نه تنها با اعضاء و رهبران مسلط بر حزب دمكرات! بلكه با تمامي فعالين سياسي از هر دسته و گروه و جناحي ميباشد از جمله كاك غني بلوريان و همرزمان سابق من و ايشان در گروه موسوم به پيروان كنگرهچهار. مگر روزي كه مدعي پيشمرگ شدن بوديم روزهاي خطر و مرگ را در نظر نميآوريم.
آقاي حسن زاده و ديگر مسئولين فعلي و قبلي مسلط بر حزب دمكرات كردستان ايران شاهد هستند كه در سال 1362 و در خطر ناكترين شرايط پس از سه سال فشار روحي و رواني بر من و و گروههاي مختلفي از دوستان هم بند در زندانهاي منطقه سردشت هنگامي كه حزب از تسليمشدن ما نا اميد شد ما را كه در آن زمان هشت نفر بوديم به سپاه پاسداران در سردشت تحويل داد.خودشان هم مطمئن هستند كه قبل از تحويل و در اسارت آنان فرصتي براي دريافت اماننامه نداشتيم و نيز اطمينان دارند كه مرحوم خلخالي حكم اعدام مرا هم صادر كرده بود. شايد بازگشت به جامعه امكان خدمت بيشتر در ابعاد فرهنگي،اجتماعي،عمراني و سازندگي را براي عاشقان ميهن و سرزمين فراهم ميآورد .با هيچكدام از آنان عداوتي ندارم و توصيههاي من كاملاً از سر دلسوزي و خيرخواهي است .ارزش يك لحظه زندگي موثر و باسرافرازي بالاتر از دهها سال زندگي بي اثر است:
دوران دوران ديگري است جوانان غيوري كه با تحصيل علم و كار در صحنه توليد و سازندگي و فعاليتهاي فرهنگي و اجتماعي اقتصادي وسياسي براي اعتلا و سر بلندي سرزمين و كشور خود آستين همت را بالا زدهاند رهبران واقعي جامعه هستند و براي رهايي از فقر و محروميت خدمات ارزنده خود را ارائه ميدهند. 1ـ آقاي صلاحالدين خديو در مقالهاي در مجله مهاباد شماره 28 از رعايتنشدن اصل برابري گفتگو انتقاد كردهاند و به «حكم انصاف» فراهم آمدن فرصت براي مخالفان را هم خواستار شدهاند. اولاً بمنظور تامين نظر ايشان ترجمه متن كامل مصاحبه آقاي حسن زاده دبير كل وقت حزب دمكرات كردستان براي چاپ در شماره يا ويژهنامه چشم انداز ايران ارسال ميشود . ثانياً اگر« پاي انصاف» در ميان است انصاف بدهيد با توجه به موارد زير طرف مظلوم در اين نابرابري كداماست: 1-1-در 25 خرداد ماه 1359 اينجانب به اتفاق 6 نفر از كادر رهبري حزب دمكرات! كردستان پيرو كنگره چهارم با انتشار يك سند ماندگار در تاريخ حزب مواضع رسمي خود را در قبال مشي مسلحانه و انحرافات رهبري حزب اعلام داشتيم .عليرغم حمايت بخش وسيعي از پيشمرگان و نيروهاي نظامي ومسلح حزب به هر دليل ما از تشكيل شاخه نظامي و برخورد مسلحانه و برادركشي پرهيز نموديم و فقط فعاليت سياسي خود را در منطقه ادامه داديم. اين نكته را درخشانترين نقطه قوت اعلام موضع خود و همفكرانم ميدانم،كه متاسفانه زماني كه من در اسارت حزب دمكرات! كردستان بودم چند ماه بعد از اعلام موضع ساير همفكران با وارد شدن در جنگ و درگيري مسلحانه اين اصل مهم از مواضع پيروان كنگره 4 را خدشه دار نمودند. اما خود من عدم تأييد اقدام مسلحانه و خشونتآميز عليه مخالفين خود را از افتخارات دوران فعاليت سياسي و اجتماعي خود ميدانم، و اميدوارم آيندگان و فعالين سياسي اجتماعي نسلهاي آينده حتي زبان و قلم خود را هم از خشونت بازدارند. مگر در مواردي كه مصالح عمومي جامعه ايجاب كند و آثار منفي و مخرب بر جاي نگذارد. گروه مسلط بر رهبري حزب دمكرات! پس از اعلام موضع دستور دستگيري و بازداشت مرا صادركرد و پس از 3 بار بازداشت موقت بالاخره از 10 تيرماه 1359 تا تير ماه 1362 مرا در زندانهاي مختلف خود نگاهداري نموده سر انجام به سپاه پاسداران سردشت تحويل داد.طي آن مدت هيچگونه امكان دفاع از خود و بيان نظرات خود را نداشتم در حالي كه حزب از طريق امكانات وسيع تبليغاتي خود مرتباً عليه من و همفكرانم انواع اتهامات و افتراها و نسبتهاي ناروا منتشر ميكرد.از جمله به ذكر چند نمونه از شمارههاي مختلف نشريه كردستان ارگان كميته مركزي حزب دمكرات كردستان ايران ميپردازم. اتهام جعلي وابستگي و فرمانبرداري از حزب توده ايران (123)-(148) است كه پاسخ آن را در «مصاحبه با خودم» بيان داشتم و توضيح بيشتري نياز ندارد و نيز تكيه آنها بر مشي مسلحانه حزب در فضاي احساسي آن زمان است كه حال هم از آن دفاع ميكنند و (26)-(28)-(37)-(68)-(70)-(115)-(116)-(120) ما آن زمان قاطعانه مخالف اين مشي بوديم و حال هم از اين نظر خود دفاع ميكنم مرحوم دكتر عبدالرحمن قاسملو در همان هفته اول اعلام موضع پيروان كنگره چهارم در ميتينگي كه در روز 1/4/59 در مهاباد برگزار شد به هواداران خود مطالبي را گفت كه بريدههايي از آن را به نقل از نشريه شمارهكردستان تيرماه 1359 ذكر ميكنم: «…به عنوان كميته مركزي و دفتر سياسي،سه راه زير را به اين چند نفر پيشنهاد ميكنم: ...دوم اگر فكر ميكنند كه نظرات ايشان با ما يكي نيست آنوقت بروند حزب ديگري براي خود تشكيل دهند ،خود دانند و يا به همان حزبي برگردند كه قبلاً هم با آن همكاري داشتند يعني حزب «توده» به همانجا برگردند...»٭ باز در همان ميتينگ ميگويد: «خواهران و برادران عزيز چه كسي رفته و چه كسي ماندهاست؟ چند نفر رفتهاند و حزب در جاي خود استوار ماندهاست. آنها كه رفتهاند سياستي را پيشنهاد ميكنند كه يك سياست دست راستي است، ارتجاعي و سازشكارانه است.آن چيزي كه حزب دمكرات! كردستان در پيش گرفته است سياستي است انقلابي دست چپي و مترقي.اين است فرق ما. ما جنگ طلب نيستيم اما تسليم هم نميشويم.كساني كه رفتهاند بايد براي خلق كرد توضيح دهند كه آيا بايد اسلحه خود را زمين بگذاريم يا نه؟بگذار نظر خود را با صراحت بيان كنند.ما در اينجا گفته ايم و تكرار هم ميكنيم :بلي ما اسلحه خود را برزمين خواهيم گذاشت،اما هنگامي كه دمكراسي در ايران تامين گردد،خود مختاري به كردستان داده شود و پيشمرگان قهرمان ما انتظامات كردستان را بدست بگيرند. [9] اينان ميخواهند پيشمرگان ما را كه صدها شهيد دادهاند خلع سلاح كنند.نه پيشمرگ ما حاضر به خلع سلاح نيست… … ما از آن هنگام كه حزب تشكيل دادهايم همه نيروهاي مترقي جهان ،كشورهاي سوسياليستي و بخصوص اتحاد شوروي را دوست خود ميدانيم .من ميخواهم در اينجا به نام حزب دمكرات! كردستان ايران و به نام همه شما اعلام كنم كه سياست درست ما در سطح بينالمللي به همين طريق ادامه دارد و بهتان و تهمت چند نفر نميتواند سبب آن گردد كه ما دوست و دشمن خود را در سطح بينالمللي نشناسيم.اين را فراموش نكنيد كه عدهاي كه خود را مترقي معرفي ميكنند و در واقع مرتجعند ميخواهند ما را به ارتجاعي بودن متهم نمايند،ضد سوسياليسم بخوانند.نخير! ما هوادار سوسياليسم هستيم ،اين در برنامه حزب ما آمده است.هوادار همه نيروهاي مترقي دنيا و دوست كشورهاي سوسياليستي هستيم.بگذار اين را همه بدانند. نشريه كردستان شماره 68تيرماه 59
٭ عين همين مطلب اخيراً در كتابي باعنوان "آبشار حقيقت" (گردآوري مقالات دكترعبدالرحمن قاسملو توسط كاوه بهرامي) بدون ذكر ناشر و تاريخ انتشار منتشر شده است و دبيركل كنوني حزب (مصطفي هجري) هم مقدمهاي بر آن نوشته است.
در نشريه شماره 69 كردستان مينويسند: آقاي غني بلوريان كه در نهايت ناجوانمردي و زبوني با بيرون آمدن از سنگر مبارزات عادلانه خلق كرد و حزب دمكرات! كردستان قصد دارد با مجامله و عجز و لابه براي مردم كردستان خودمختاري بگيرد،با همه خلاف گوييهاو دروغپردازيهايش نتوانسته است مسئولين حكومتي را به تسليم كامل و بيقيد و شرط خودمتقاعد سازد…[10] …اينها تنها هفت و اندي نفر هستند .مردم كردستان و اعضاء و هواداران و بخصوص پيشمرگان قهرمان حزب دمكرات! كردستان حساب اين هفت نفررا به عنوان خيانت و تسليم از حساب اكثريت عظيم خويش بحق جدا كردهاند… …گروه هفت نفري كه به سازش و تسليم با دولت و جدائي از خلق كرد تن داده است شهامت و جسارت ذكر مساله خلع سلاح را نداشتهاند و در مقابل خشم انقلابي تودههاي ميليوني خلق كرد نتوانستهاند به صراحت لهجه مساله خلع سلاح و تمكين يا عدم تمكين از آن را مطرح سازند… …موضعگيريهاي خائنانه اين گروه هفت نفري عليرغم عجز ولابه و مجامله خفتآور نسبت به قدرت حاكم مورد تاييد و قبول حزب مقتدر و ضد مردمي «جمهورياسلامي» قرار نگرفته است و از جانب 130 نفر نمايندگان مجلس و استاندار خوزستان و برخي ديگر با بدبيني تلقي گرديده است،انجمن اسلامي كردهاي مقيم مركز كه گرداننده و هادي عمليات خودفروختگان سياسي و جاشهاي كردستان است اين افراد زبون را مقصر همه رويدادهاي كردستان دانسته است و درخواست سركوب بيشتر و پاكسازي كليه مناطق كردستان و پرهيز از مذاكره و شيوه مسالمت آميز در كردستان از جانب اغلب مقامات دولتي در پاسخ به گفتهها و نوشتههاي همين 7 نفر كراراً مطرح گرديده است. …حزب توده ايران وقتي متوجه شد،سازمان جوانان حزب(دمكرات كردستان)به دليل دنبالهرويهاي خودسرانه از آن و عدول و انحراف از خطمشي حزب دمكرات منحل اعلام گرديد،مسئول تشكيلات سقز(فاروق كيخسروي) بجهت تكروي و خودسري و اتخاذ موضعي ضدخلقي درجريان جنگ تحميلي سقز از مسئوليت كنار نهاده شد و حزب دمكرات! حاضر به قبول تئوري راست روانه و تسليم طلبانه آن نميباشد و همواره كنارملت و در سنگر مبارزه صادقانه باقي خواهد ماند و استقلال تامه خود را كماكان حفظ خواهد كرد و خلاصه ادامه تلاشهاي آن در حكم كوبيدن آب در هاون،عبث و بيهوده است ،به گروه هفت نفري وابسته خود دستور داد كه از صفوف انقلابي حزب خارج شوند و در آغوش عوامفريبانه و خائنانه خويش قرار گيرند… …گروه هفت نفري يا جريان تسليم طلبي چنين ادعا ميكرد كه سپاه پاسداران نهادي است انقلابي و از انقلاب و دستاوردهاي آن دفاع ميكند،بهمين مناسبت حتي در صورت تحميل جنگ نبايد پيشمرگان حزب ما به دفاع از خود برخيزند زيرا با كشته شدن يك پاسدار در كردستان شهيدي بر شهداي انقلاب افزوده ميگردد.» اينها تنها نمونهاي از اتهامات و افتراهاي نارواي رهبري مسلط بر حزب دمكرات! كردستان عليه گروهي كوچك است كه به قول آنها هفت و اندي نفر بيشتر نبودند اما بدون اينكه از جايي هم حمايت شوند پشت آنها را به لرزه درآورد ولي عظمت راه و آرمانهاي بنيانگذاران و فدائيان اين راه را همچنان بلند آوازه نگاهداشت. و مانع از آن شد كه انحراف رهبري حزب نام نيك و آوازه بلند قاضي محمد و يارانش را در غبار تيرگيها از اذهان بزدايد. اتهاماتي كه در نشريات رسمي به چاپ رسيده ملاحظه شد. قطعاً به خاطر حفظ وجهه خود درجامعه در اين اسناد كتبي و ماندگار خودسانسوري كرده و برخي جوانب را رعايت نمودهاند.در سخن پراكنيهاي راديويي و تبليغات غيررسمي از به كاربردن ركيكترين الفاظ و اهانتها ابايي نداشتند و ذهن عامه مردم عادي را از اينگونه الفاظ آكنده ميساختند.از يك فرد عامي بيسواد انتظار چنداني نميرود اما از فرد تحصيلكردهاي مانند آقاي صلاحالدين خديو كه اسم ايشان را با عنوان دكتردر نشريات محلي ميبينيم تعجب ميكنم كه تحت تاثير چنين ادبياتي قرار گيرند و همان اتهامات را تكرار كنند و تازه با انتشار يك مصاحبه پس از 23 سال سكوت تحميلي در مقابل سيل تهاجمات تبليغاتي و اتهامات ناروا تصور هم ميكنند كه اصل برابري گفتگو رعايت نشده. 2-5-من نه تنها در دوران اسارت 3 ساله در زندانهاي مختلف حزب دمكرات! كردستان در منطقه سردشت و دوره بازداشت يك سالهام در اروميه امكان دسترسي به مطبوعات و ساير رسانهها و امكانات تبليغي را نداشتهام بلكه حتي در دوران پس از آزاديم از 15 خرداد سال 1363 تا زمان حاضر كه 20 سال ديگر طول كشيده است تنها يكبار در مجله «چشم انداز ايران» امكان انتشار يك مطلب در رابطه با برخوردهاي رهبري حزب دمكرات! كردستان را يافتهام.در حالي كه طي اين 20 سال هم هرگز ساكت نبودهام و مطالب مختلفي براي چاپ در نشريات سراسري و محلي بويژه نشريات دوم خردادي (از 2خرداد 1376 به اين طرف) فرستادهام كه هيچكدام اقدام به چاپ آنها نكردهاند طي مكاتبات متعدد با استانداران و مسئولين سياسي درخواستهاي مصرانه خود براي بازنمودن فضاي فرهنگي جامعه را به گوش آنها رسانيدهام كه پاسخ مناسبي دريافت نكردهام. در حال حاضر هم كه اولين جوابيه براي معترضين و منتقدين مطالب ويژهنامه «چشمانداز ايران» را در خرداد ماه 1382 نوشتهام تا به حال نزديك دو سال است در انتظار انتشار آن هستم و طي اين دو سال حوادث و رويدادهاي فراواني اتفاق افتاده كه تازگي موضوع را خدشهدار ميكند، براي مثال طي همين مدت شرايط و اوضاع در كردستان عراق به كلي تغيير يافته دبير كل حزب دمكرات! كردستان عوض شده و اختلافات دروني حزب تا سرحد يك انشعاب جديد شدت پيدا كرده است. غير از حضور در جامعه و نقل خاطرات و تحليل مسائل جامعه كردستان در محافل خصوصي امكانات ديگري در اختيار نداشتهام حال آنكه گروه مسلط بر رهبري حزب اگر مطلبي براي گفتن داشته باشد، با امكانات متنوع و مختلف تبليغي كه در اختيار دارد ميتواند بلافاصله نظرات خود را بيان كند. شخصاً تمايلي به هيچگونه فعاليت سياسي نداشتهام و اين مصاحبهها و تحليلها هم بيش از آنكه جنبه سياسي داشته باشد جنبه فرهنگي و تاريخي دارد و اعتقاد راسخ دارم تا رشد فرهنگي و اجتماعي جامعه به حد مطلوب و مناسبي نرسد اقدام به فعاليتهاي سياسي تشكيلاتي و به طريق اولي اقدامات مسلحانه بيش از آنكه مفيد باشد به حال جامعه زيانآور هم خواهد بود. 3- هدف من از انجام مصاحبه در ويژهنامه چشمانداز ايران و ادامه اين بحثها برخلاف تصور و توهم گزارشگر راديو حزب نه لكهدار نمودن جنبش ملي دمكراتيك خلق كرد (1/112) يا حزب دمكرات كردستان است (2/112) و نه افترا بستن به كسي است براي اينكه چيزي هم به من برسد (121) من خود را هنوز هم يك پيشمرگ جنبش ملي دمكراتيك مردم كردستان ميدانم و تا احقاق كامل حقوق سياسي اجتماعي اقتصادي و فرهنگي مردم كردستان رسيدن به شرايط برابر با ديگر مناطق و اقوام كشور به عنوان يك كرد ناسيوناليست هرآنچه در توان دارم به تلاش خود ادامه خواهم داد آن هم در عمل نه در حرف و شعار. هرچندمرزهاي اقتصادي و حتي سياسي موجود به دليل گستردهشدن روزافزون ارتباطات بين ملتها در حال رنگ باختن هستند، در اين مقطع ناسيوناليسم و مليگرايي را گناه نميپندارم ادامه اين تلاشها و مبارزات هم الزاماً به معني مبارزه مسلحانه و قيام براي براندازي اين يا آن حكومت نيست براي رسيدن به چنين خواستهاي مشروعي بايد در سطح دنيا و بويژه در سطح منطقه و كشور خود براي حركت و جنبش خود دوست و متحد پيدا كنيم، هر چند بر تعداد اين دوستان بيفزائيم كم است در حالي كه اضافه شدن حتي يك دشمن خسارت بزرگي به حساب ميآيد. دشمنتراشي ما را از دستيابي به اهداف و اميال خود دور ميكند. پناه بردن به اسلحه و مبارزه مسلحانه به قول آقاي ايرج كشكولي براي ما هزار و يك دردسر ميآفريند و ما را ناچار به پناه گرفتن پشت دشمنان ديرينه مردم خود ميكند. او هم هرچند دلش بخواهد به ما ديكته خواهد كرد.[11] هدف من حتي لكهدار كردن حزب دمكرات كردستان هم نيست متأسفانه حزب دمكرات كردستان در نتيجه سوء مديريت رهبران آن بيشاز حد لكهدار شده است و تلاش ما مبري ساختن دامان حزب از آلودگيها است. آرمان بنيانگذاران حزب دمكرات كردستان و نام نيك و بلندآوازه قاضي محمد شهيد و رهروان راستين راه او هرگز لكهدار نخواهد شد. جلو روشني خورشيد عالمتاب را ممكناست لكه ابر تيرهاي براي مدتي كوتاه بپوشاند اما نه براي هميشه. آفتاب همان آفتاب است و در ابديت تاريخ خواهد درخشيد. هدف من دقيقاً آكاهي دادن بيشتر به جوانان و نوجواناني است كه به حكم طبيعت و فطرت پاك انساني خود چه ما بخواهيم و چه نخواهيم در مبارزات عدالتخواهانه شركت خواهند كرد و اگر اطلاعات كافي از حوادث و رويدادهاي تاريخي دوران خود و دورانهاي سپري شده نداشته باشند در دامها و كمينهايي كه در سر راه آنها گسترده شدهاند اسير خواهند شد. ادعايي هم ندارم كه اصرار كنم هر آنچه من ميگويم صحيح است و لا غير. بلكه علاقه دارم در فضائي سالم و مطمئن امكان طرح همه آراء و نظرات فراهم آيد و شرايطي به وجود آيد كه انسانها با كمك تفكر و انديشه خود اين آراء و نظرات را با هم مقايسه و خود به انتخاب احسن اقدام نمايند. مبارزه هم تنها در بعد سياسي و نظامي محدود نميشود. اگر در تمامي ابعاد سياسي، اجتماعي اقتصادي و فرهنگي به صورتي موزون جلو نرويم، رشد و توسعه انساني دچار لطمه خواهد شد. تلاش در جهت ايجاد اقتصادي سالم و شكوفا و جامعهاي مرفه و برخوردار و فرهنگي بالنده و متعالي نه تنها مانعي در مسير مبارزات سياسي براي كسب آزادي و حق تعيين سرنوشت به حساب نميآيد بلكه بسترساز آن هم ميباشدو اينها همه لازم و ملزوم همديگرند و نبايد به بهانه تحقق يكي ديگري را متوقف نمود. چند نكته ديگر از متن مصاحبه: 9-«كردستان هميشه قابل كشف» به نظر گزارشگر اين عبارت اهانت به كردهاست و آقاي حسنزاده هم تقريباً آن را تاييد نموده و اعتراض نكردهاند.پديدههاي ناشناخته فراوان نه تنها در مورد كردستان بلكه در هر مورد ديگري هم وجود دارد و هنوز هم نه تنها درباره تاريخ دورانهاي قديم و باستاني هر كشوري بلكه حتي در مورد حوادث تاريخ معاصر ايران و تمامي كشورها هزاران زاويه تاريك، سخن ناگفته و جريان تحليل نشده نيازمند پژوهش و بررسي هستند.پژوهش پاياني ندارد و ادامه آن اهانت به كسي به حساب نميآيد.مخاطبين اين عنوان بيش از مردم كرد، ديگر همميهناني هستند كه شناخت درستي از كردستان ندارند.
10-«توهم توطئه» هر چند نقش توطئه را در حوادث و رويدادهاي سياسي و تاريخي نميتوان به طور كلي ناديده گرفت اما سوءظن به همه چيز و همه كس اصطلاحاً توهم توطئه ناميده ميشود اينجا هم گزارشگر دچار نوعي توهم توطئه است و هر حادثهاي را از اين منظر ميبيند. (10)-(59)-(121) اگر منظور از «جمهوري اسلامي» دولت جمهوري اسلامي يا حاكميت و قواي سهگانه كشور باشند كه مجله «چشم انداز ايران» ارگان رسمي يا غير رسمي هيچكدام از نهادهاي دولتي يا حاكميتي كشور نيست.و آقاي حسن زاده هر چند خود هم دچار توهم توطئه است (14)-(20)-(42) و هدف موهومي را براي انتشار اين ويژه نامه مترصد ميبينند اما با بيان اينكه جمهوري اسلامي (به هر دليل ) (12) اجازه انتشار صادر نموده، بر دولتي يا حاكميتي نبودن اقدام مهر تائيد ميگذارند (113) اما وجود اين توهم كه به ترتيب دهنده گفتگوها توصيه شده است (14) به صورتي مغرضانه (16) جنبش كرد و حزب دمكرات! كردستان كم اهميت جلوه داده شود (15) دليل محكمي بر ناكارآمدي و كم اهميت بودن نقش رهبري كنوني حزب دمكرات! كردستان در معادلات سياسي منطقه است آيا بهتر نيست كه به جاي متهم نمودن طرف مقابل با استدلال و نقل شواهد تاريخي انكارناپذير نادرستي ادعاهاي او را نشان داده و مردم را به قضاوت فراخواند؟ (24)-حافظه ضعيف و غير قابل استناد حافظه آقاي حسن زاده كه مهم ترين مدرك مورد استناد ايشان در مصاحبه است، چنان ضعيف است كه شعر معروف استاد فقيد هيمن را هم درست به ياد ندارند در CD و مصاحبه ويديويي به جاي «شاهي خائين= شاه خائن»ميگويد «شاهي خوينريژ=شاه خون آشام يا خونريز» ولي در اينترنت آنرا اصلاح كردهاند. در جاي ديگري (54) گفتهاند: «دكتر قاسملو در كتاب خودش ميگويد اگر كرد روزي به پيروزي برسند و بتوانند كردستان يكپارچهاي تشكيل دهند، اين امر تجزيه طلبي نيست بلكه الحاق مجدد ملتي است كه تقسيم شده …» نه محل اين گفته را نشان داده و نه اسم كتاب را ذكر كرده است.اگر منظور كتاب «كردستان و كرد » باشد كه خود آقاي حسن زاده آن را به كردي ترجمه كردهاند ابداً چنين مطلبي در اين كتاب وجود ندارد، بلكه در آخرين بخش كتاب عنوان «3-راه رهايي خلق كرد »در صفحه 334 با استناد به ادبيات ماركسيستي و نقل قولي از لنين، اتحاد داوطلبانه بسيار بزرگتر (از الحاق قطعات مجزاي كردستان يعني اتحاد داوطلبانه همه ملتها پس از حل مسئله طبقاتي) را پيش بيني ميكند. (كه با فروپاشي بلوك كمونيستي دستنيافتنيتر شده است. ) انتقاد به آقاي حسن زاده است كه به حافظهاي غير قابل اتكا متكي هستند. و حتي حوصله مراجعه به كتابي را ندارند كه ترجمه خود ايشان است و فكر ميكنند كه مخاطبان ايشان هم بياطلاع هستند. شايد هم فراموش كردهاند كه اين اصطلاح الحاق طلبي را از مصاحبه فاروق كيخسروي در ويژه نامه فروردين 1382 مجله چشم انداز ايران و در صفحه 106 ديدهاند. باز در نقل شعار چپهاي افراطي در اوايل انقلاب ميگويند «مردم به ياد دارند مخصوصاً كاك فاروق به ياد دارد دهها تظاهرات عليه حزب دمكرات به راه ميافتاد كه حزب دمكرات را به سازشكاري متهم ميكردند زيرا ما منادي توافق با جمهوري اسلامي بوديم» (144)، منادي حل مسئله كرد از طريق صلحآميز بوديم (145) عليه پارت دمكرات كردستان عراق هم كه قياده موقت داشت شعار داده ميشد (ديموكرات و قياده رهنجي كورديان به بادا …) (146)در بخش اول كه مردم و شخص من را به شهادت گرفتهاند، تصديق ميكنم كه حافظه ايشان درست كار ميكند، با اين توضيح كه به شهادت مطالب مندرج در اين مقاله و نيز مطالبي از متن مصاحبه خود ايشان (169) و (145) حزب دمكرات كردستان منادي حل مسئله كرد از طريق صلح آميز بود و او انقلاب ايران را يك انقلاب مردمي ميشناخت (66) لذا رهبري مسلط بر حزب كه دست به اسلحه برد از خط حزب و كنگره چهار منحرف شده و حق را بايد به پيروان كنگره چهار داد (64). اما در بخش دوم و شعار تظاهركنندگان حافظه ايشان مانند ديگر جاهاي مورد اشاره درست عمل نكرده است زيرا شعار غلط و چپروانه گروههاي افراطي چپ ميگفت« قياده وموفتيزاده رهنجي كورديان به بادا». آيا به چنين حافظهاي ميتوان اعتماد كرد؟ از اين گونه موارد باز هم ميتوان در مصاحبه آقاي حسنزاده پيدا كرد. اگر يك گزارشگر يا خبرنگار به ناگاه گريبان ايشان را ميگرفت و ايشان فرصتي براي مراجعه به اسناد و مدارك نداشتند چندان نميتوانستيم به ايشان خرده بگيريم.
(45)ـ برنامه براي حل مسئله كرد در اين مورد با آقاي حسن زاده موافق هستم كه مسئولين نظام هيچگاه (نه آن زمان ) و نه در زمان حاضر برنامهاي براي حل مسئله كرد در ايران نداشتهاند و ندارند و از اين ناحيه چه در سطح كشور و چه در سطح منطقه لطمات سنگيني به كشور و حتي به منطقه وارد آمده است.تفاوت من با آقاي ملا عبدالله حسنزاده و همكارانش در رهبري حزب دمكرات! كردستان اينجا است كه ايشان وارد گود نميشوند در دوران جنگ به شيوههاي خشونت آميز متوسل ميشدند كه نه تنها گامي به پيش و در جهت نزديك شدن به درك و حل مسئله به حساب نميآمد بلكه باعث سوق دادن اذهان مردم ايران و مسئولين كشور به مخالفت با اقدامات و شعارهاي آنها هم ميشد .از طرفي آنان با ايجاد درگيري و جنگ و آشوب وجو ترور و وحشت و خشونت به منافع مردم كردستان پشت كرده مصالح رژيم بعث عراق را تأمين ميكردند هرگونه اقدامات عمراني و اقتصادي و حتي فرهنگي دولت و مردم در منطقه را هم يا متوقف ميكردند يا از سرعت آن ميكاستند و يا با انواع تهمتها و افتراها توطئه (10)و(14)و(15)و(16)؟ عوامفريبي ميناميدند.و حال هم كه امكان ايجاد درگيري و اغتشاش در منطقه را ندارند با صدها كيلومتر فاصله گرفتن از عرصه اصلي فعاليت خود روزگار را سپري مينمايند.و با بياناتي نظير اين مصاحبه نشان ميدهند كه توسعهاي در فكر و نگرش آنها ايجاد نشده و در واقع خودشان در دوران 25 سال پيش زندگي ميكنند (49) در حالي كه من معتقدم بايد در جامعه خود حضور داشت به جاي ايجاد دشمني و خصومت با ديگر همميهنان به ايجاد رابطه گرم و صميمي با آنها پرداخت. اذهان مردم كردستان و ديگر همميهنان را با واقعيتها و مشكلات تاريخي مردم كرد آشنا نمود و با حركت درست و منطقي فرهنگي نيروهاي اجتماعي را به چارهانديشي در اين زمينه فرا خواند تا اين معضل هم مانند ديگر مشكلات اجتماعي به زمينه و بستر مناسبي براي رشد افكار شيطاني و توطئهچيني غارتگران و بدخواهان تبديل نشود. در همين رابطه علاوه بربحث و تحليل شفاهي وضعيت تاريخي و فعلي مسئله كرد در مجالس و محافل گوناگون به صورتهاي مختلف در همايشها و يا مكاتباتي كه با مسئولين استان داشتهام به هر صورت كه ممكن بوده خطرات ناشي از نداشتن برنامه براي حل مسئله كرد را به مسئولين و صاحبنظران يادآور شدهام كه فقط به ذكر چند نمونه ميپردازم كه در سطح محدودي منتشر شدهاند. در 22/7/1372 در تحليلي از اوضاع كنوني جامعه كه به استاندار وقت كردستان تقديم داشتم از جمله نوشتم: «… اين را هم بگويم كه بار اول نيست كه چنين اظهار نظري از جانب من بيان ميشود، بدون اينكه ترتيب اثر چنداني به آن داده شود، ولي اميدوارم آخرين اظهارنظر از اين نوع باشد. در صورتي هم كه اين تحليل به دست مسئول دلسوز و متعهدي از نظام ميرسد. پيشنهاد ميكنم به منظور بررسي درست مسائل منطقه (اگر فكر ميكنند در منطقه مسئلهاي وجود دارد) رهبران طراز اول مملكتي مخصوصاً رياست محترم جمهوري اسلامي و وزير محترم كشور با گروهي از شخصيتهاي سياسي و مذهبي كردستان، نه از آن دست تملقگوياني كه براي نفع شخصي خود حاضرند واقعيات را به هر نحوي كه دوست دارند قلب نمايند، نشست و يا نشستهايي مستمر ترتيب بدهند و اگر تشخيص دادند نظراتي در جهت رضاي خالق و آسايش و رفاه خلق خدا ارائه ميدهند از پيشنهادات سازنده آنها در جهت حل مسائل استفاده كنند. اين يك وظيفه الهي و شرعي مسئولين نظام است صرفنظر از ملاحظات سياسي و معادلات جهاني، حال آنكه در بعد سياسي قضيه و نيز برنامههاي جهاني قدرتهاي استكباري و نظم نوين آمريكايي فعالانه روي مسئله كرد كار انجام ميشود و دور نيست از همين ناحيه ضرباتي به پيكر نظام وارد آيد. لذا به منظور مقابله با اين توطئهها هم بايد مسئله را جدي گرفت.» در توضيح اين مطالب كه 12 سال از زمان نگارش آن ميگذرد بگويم متأسفانه هرگز بررسي ريشههاي تاريخي مسئله كرد از جانب مسئولين نظام جدي گرفته نشده در حالي كه بيش از 500 سال است غرب روي آن كار ميكند. ايجاد جنگ مذهبي بين ايران و عثماني و شكست شاه اسماعيل صفوي در جنگ چالدران در 1514 ميلادي جدا شدن دو سوم سرزمين كردستان از ايران و انضمام آن به عثماني.مبارزات مردم كرد در محدوده دولت عثماني، تجزيه امپراتوري عثماني در جنگ جهاني اول و به تبع آن تقسيم كردستان منضم شده به آن بين كشورهاي تركيه، عراق، سوريه و … و ناديده گرفتن حقوق مشروع كردها از جانب حكومتهاي ستمگر آن كشورها و همزمان توسط حكومتهاي قاجار و پهلوي در ايران و سركوبهاي خونين و قيامهاي ستمستيز ومشروع مردم كرد در همه اين كشورها كه غالباً از طرف قدرتهاي غربي به انحراف كشيدهشدهاند و در برخي موارد هم آنها به صورت دايه دلسوزتر از مادر جانب برخي از اين حركتها را گرفته و بهناگاه زير پاي آنان را خالي نمودهاند و، موجب شكست فاجعهآميز آنها شدهاند. نمودهاي بارزي از اينگونه مداخلات است . خصومت حكومت تركيه با كردها تا بدانجا رسيده بود كه موجوديت ملي آنها را انكار ميكرد و آنها را ترك كوهي ميناميد. عمق كينه نژادي زمامداران تركيه در مقاله «مصاحبه با خودم» نشان داده شده.در سوريه كردها از بسياري از حقوق اجتماعي خود محروم هستند سركوب كردها در عراق توسط رژيمهاي مختلف آن كشور كه آخرين نمونههايش فاجعه انساني حلبچه و نابودي بيش از 180 هزار نفر در تهاجمات 1991 بود كه عمق اين خصومتها را به خوبي نشان ميدهد. در اين ميان مشخص بود كه آمريكا براي رسيدن به اميال خود كه تسلط بر منطقه حساس و استراتژيك ونفتخيز خاورميانه و كل جهان است از همان ايام براي مداخله در امور كردستان برنامههايي دارد بدون اينكه هيچگونه مشتركات تاريخي، جغرافيايي، فرهنگي، قومي، زباني، ديني و اعتقادي با مردم اين سرزمين داشته باشد به شيوهاي بسيار آشكار در تدارك مقدمات نفوذ درمنطقه بود كه نهايتاً با حمله به عراق و اشغال آن خود را به همسايگي كشور ما رساند. شرايطي فراهم آمد كه مردم كرد عراق اينك با حضور آمريكا در منطقه و با حضور خود در حاكميت كشور عراق احساس امنيت و آرامش بيشتري ميكنند و با آغوش باز از اشغالگران كشور خود كه در مقايسه با ستمگران بعثي حكم فرشته نجات آنها را دارند استقبال نمايند و آقاي حسنزاده هم در مقام رهبر يك حزب سياسي ضد امپرياليست ! بگويد: «مردم آشكارا فرياد ميزنند و ميگويند آمريكا بيا و ما را نجات بده (153) »در حالي كه نظام اسلامي ايران با داشتن مشتركات فراوان تاريخي،جغرافيايي،فرهنگي،ديني و عاطفي با مردم كرد ميتوانست و ميتواند با برنامهريزي براي حل مسئله كرد و اقدام در جهت رفع بيعدالتيهاي ريشهدار تاريخي نسبت به كردها به راحتي اعتماد و اطمينان همه كردها را به خود جذب نموده ميدان را بر تهاجمات اشغالگران آمريكايي ببندد. يقيناً بهترين شيوه عملي ساختن شعار مرگ بر آمريكا بستن راه نفوذ آمريكا و هر بدخواه ديگري چه در مسئله كردستان و چه در تمامي مسائل سياسي، اقتصادي،فرهنگي و اجتماعي ميباشد، كه آن هم تنها از طريق برنامه ريزي براي حل اين مسائل مقدور است. در دومين همايش سالانه پژوهشهاي كردستان شناسي كه در پائيز 73 در دانشگاه كردستان برگزار شد.مقالهاي تحت عنوان «گروههاي پر تكاپوي اجتماعي در كردستان» ارائه دادم كه فقط بريدههايي از آن در كتاب مجموعه مقالات همايش با عنوان«كردستان و توسعه فرهنگي» به چاپ رسيد و اينك قسمتي از همين مطلب را كه در صفحهكتاب مذكور انتشار يافته و براي چاپ مناسب تشخيص داده شده به نظر خوانندگان محترم ميرسانم : «آرامش در كردستان معني نداشته و هر آرامش ظاهري به صورت آتش زير خاكستر،نطفه خشونتي ديگر را در بطن خود ميپروراند… تمام اقدامات فرهنگي،اقتصادي و اجتماعي تحت الشعاع مسائل سياسي و امنيتي بوده است … از طرفي فعالين كرد به خاطر نگرش تك بعدي به غير از مسائل سياسي، نظامي به ساير ابعاد اقتصادي،فرهنگي،و اجتماعي توجه نداشتهاند، و به علت عدم انتقال تجربيات نسلي به نسل ديگر، در هر دورهاي همان راهي را رفتهاند كه پدران و اجداد ما آنها را به قيمتي هنگفت آزموده و شكست خوردهاند… اين است خلاصه غمانگيز آنچه بر سر گروههاي پرتكاپوي اجتماعي كردستان آمده و ميآيد… در اوان پيروزي و به ثمر رسيدن مبارزات مردم،دستجاتي كه عمدتاً سالها با مردم و جامعه خود قطع رابطه كردهبودند به منطقه بازگشته و سوار بر امواج انقلاب تلاشي وسيع را براي در كنترل گرقتن حركت مردمي آغاز كردند… مردم و عمدتاً جوانان كه هيچ تجربهاي از دهههاي گذشته نداشتند در خلا سياسي آن سالها، راهي جز تبعيت از دستجات سياسي نوظهور را نداشتند،نتيجه آن شد كه ديديم…..(در منطقه) جنگ ناخواسته اي بر مردم و انقلاب تحميل شد… اينك 16 سال است كه وضعيت حساس منطقه و لزوم ايجاد و حفظ امنيت باعث شده كه فعاليتهاي اقتصادي عمراني و فرهنگي و اجتماعي با سرعت بسيار كم انجام ميشود و يا نميشود حال آنكه انجام اين فعاليتها موجب تحكيم امنيت در منطقه خواهد شد.اگر از پتانسيل موجود(نيروهاي جوان) به نفع جامعه و كشور استفاده شود، ديگر راهي براي اعمال نفوذ بيگانه باقي نخواهد ماند … بايد نيروها را هم جهت كرد تا برآينداي پرقدرت در جهت سازندگي جامعه و كشور از آنها فراهم آيد و اين ميسر نيست مگر با مجموعهاي از اقدامات و فعاليتهاي اقتصادي،اجتماعي، فرهنگي و عمراني...لازم است با هر گونه كج انديشي و مسامحه جداً و قاطعانه برخورد نمود،هر گونه قضاوت و بينش مبتني بر مطيع سازي، تحقير شخصيت و امحاء هويت ملي عدم اعتماد و جلوگيري از مشاركت مردم و … عواقب ناهنجاري را به دنبال خواهد آورد… اگر اقدامات فوق صورت نگيرد در مقاطع ديگري از زمان شايد عصيان ديگري داشته باشيم و تراژدي غم انگيز ديگري… و در آن مقطع كنترل اوضاع مقدور نخواهد بود… كردستان وتوسعه فرهنگي گرد آورنده و تنظيم سيد هاشم هدايتي ص 241ناشر: ن و القلم پائيز 1373
بريدهاي از مقاله « سرزمين كردستان در يك نگاه» از مجله « جاده ابريشم » كه ويژهنامهاي به مناسبت آخرين كسوف قرن را به كردستان اختصاص داده بود.در اين مقاله پس از شرح كوتاهي از موقعيت جغرافيايي و تاريخ كردستان از فتح نينوا تا زمان حاضر چنين اظهار نظر كردهام: «با نگاهي كه به ريشه هاي تاريخي مسئله كرد داشتيم علل و عوامل اصلي حركتهاي سالهاي اخير و نيز تمامي جريانات ناسيوناليستي كردي در زمان حاضر براي ما روشن ميشود.
اين است اصل اساسي تمامي حركتهاي قومي در كردستان، چند پاره شدن سرزمين كردستان در اثر بيكفايتيهاي حكام(دوران صفوي و قاجار در ايران و حكومت عثماني و اعقاب آن در تركيه و عراق) و مداخلات و توطئه هاي بيگانگان صورت گرفته و مقاومت در برابر اين خيانتها و توطئهها به فرهنگ عمومي مردم مسلمان كرد تبديل شده است.اين فرهنگ و اين حس عدالتخواهي هيچ تضاد و تبايني با وحدت (ملي) و تماميت ارضي كشور عزيزمان ايران ندارد و متوجه تغيير در مرزهاي شناخته شده بينالمللي نيست. تا بهحال هيچ حزب و سازمان و تشكيلات معارضي هم چنين درخواستي را مطرح نكرده تا موجب نگراني مسئولين نظام و هم ميهنان غير كرد ما را فراهم آورد12 آنهايي كه مطمئن نيستند «كردها خود را جزئي از تمدن ايراني ميدانند13 و يا به حراست از تماميت ارضي ايران دلبستگي دارند 14 قدري بيشتر در تاريخ تامل نمايند تا مطمئن شوند كردها به هويت ايراني خود مباهات ميكنند و در طول تاريخ از دوران آشور تا حمله اسكندر و حتي در دوران بعد از اسلام غيورترين و سلحشورترين پاسداران و مرزداران اين سرزمين بودهاند و به تماميت ارضي ايران بيش از ديگر همميهنان احترام گذاشته و در راه آن فداكاري كردهاند.اگر به دليل بياعتمادي مواردي خلاف اين موضوع مشاهده شده باشد هم ايران و ايراني و هم كردستان و كرد از آن زيان ديدهاند و تبعات و عواقب آن را تحمل كردهاند. تازه اگر حركتي هم در جهت تغيير مرزهاي جغرافيايي صورت بگيرد كه تا بحال مشاهده نشده، جهت آن پاره شدن سرزمين ايران نيست بلكه بازگشت قطعات منفك شده از اين سرزمين خواهد بود.كه حق طبيعي و مشروع مردم است. همانطوريكه دو يمن يا دو آلمان پس از سالها جدايي، مرزهاي تحميل شده و ديوارهاي ايجاد شده را فروريختند، و نظر رهبر حزب «غيرت» آذربايجان ايران15 با تيتر درشت در صفحه اول كيهان چاپ ميشود و هيچ صاحبنظر و صاحب قلم يا انديشمند و روشنفكري آن را گناه نميپندارد. مجله جاده ابريشم شماره 13 صفحه 55و56 مرداد تا شهريور 78
در دهمين پاورقي مصاحبه خود در ويژه نامه «چشم انداز ايران» چاپ فروردين 82 از احساس خطر رياست محترم جمهوري آقاي خاتمي درباره تشكيل دولت مستقل كرد در شمال عراق اظهار تاسف كردهام و بار ديگر از اعلام موضع مشترك كشورهاي ايران، تركيه و سوريه در مورد مسائل جاري در كردستان عراق انتقاد ميكنم و متاسف ميشوم كه خبر ديدارهاي مقامات سياسي كشورمان با مقامات آن دو كشور در رابطه با اين مسئله را از رسانه هاي گروهي ميشنوم، كردها در مقابل موضع خصمانه دولتهاي تركيه و سوريه روابط صميمانهاي با جمهوري اسلامي ايران داشتهاند و علاقمند هستند خدشهاي به اين روابط وارد نشود. حقيقت مطلب اين است كه شناخت درستي از كردستان و مردم غيرتمند آن وجود ندارد و بر تمامي مقامات مسئول كشور واجب است اين مردم و جامعه كردستان را نه از روي ذهنيتهايمخدوش و دستكاري شده بلكه از روي واقعيتهاي موجود كشف نمايند تا در پرتوچنين شناختي به تحكيم پايههاي وحدت ملي و تماميت ارضي كشور بپردازند و موجب تضعيف آن نشوند. به دور از هر خصومت و عداوتي و به صورتي بسيار صميمانه از رفقاي سابق خود در رهبري و بدنه تشكيلاتهاي حزب دمكرات! كردستان مي پرسم آيا بهتر نبود شما هم به جاي همسويي با بدخواهان مردم كردستان و در راس آنها رژيم بعثي عراق در گوشه و كنار اين سرزمين بزرگ براي شناساندن مردم باصفاي كردستان و خواستهاي ديرينه و مشروع آنها به ديگر همميهنان در جهت احقاق حقوق پايمال شده آنها تلاش ميكرديد؟ بر خلاف تصور آقاي حسن زاده (1/55)- (57) و (58) حق دادني نيست، گرفتني است ولي تنها راه مبارزه براي گرفتن حق روش مسلحانه نيست. شجاعانه ترين روش مبارزه فرهنگي و سياسي سالم در بطن جامعه است و گرنه مخفي ساختن خود در پشت حمايتهاي نظامي و تحريك احساسات پاك جوانان كم تجربه (188) و (189) كه شجاعت نيست. (50)-كلاهي كه سر كردها رفت: آقاي حسن زاده كه غير از تكيه بر قدرت نظامي و عمليات مسلحانه هيچ منطقي ارائه نميدهد.با اشاره به اتفاق قول رهبري حزب و ماموستا شيخ عزالدين حسيني در مورد تحريم رفراندوم جمهوري اسلامي (48) با افتخار و به نمايندگي از تمام آزاديخواهان ابراز عقيده ميكند كه «تنها كردها بودند كه كلاه سرشان نرفت». راستي كدام كلاه گشاد تر از كلاهي است كه سر ما كردها رفت؟ در شرايطي كه ميتوانستيم همبستگي محكم مردم خود با مردم به پا خاسته ساير مناطق كشور را حفظ كنيم و دوشادوش آنان به قلع و قمع ريشههاي عقبماندگي و توسعه نيافتگي كشور خود در ابعاد مختلف بپردازيم سرنوشت مردم كرد را به پسماندههاي رژيم و بعثيهاي عراق و منافع بيگانگان و جهانخواران گره زديم. در شرايطي كه ميتوانستيم ستم مضاعفي را كه طي دوران سياه ستم شاهي با پوست وگوشت و استخوان خود لمس ميكرديم از طريق رسانهها و فعاليتهاي فرهنگي و هنري در ساير نقاط كشور و ميان اقشار مختلف مردم عزيز كشورمان انعكاس دهيم و حس همدردي و همسويي آنان را با خواستهاي مشروع مردم كردستان بسيج نمائيم با ايجاد درگيري مسلحانه و جنگ داخلي عملاً مدتي هر چند كوتاه همه مردم و در دوران جنگ هشت ساله بخش كوچكي از مردم كردستان را در مقابل ديگر همميهنان خود قرار داديم به ترتيبي كه هنوز هم ريشههاي خصومت قومي و عداوت كه يادگار شوم آن دوران است از ميان نرفته و تا زدودن كامل آثار آن دهها و شايد صدها سال به كار مداوم فرهنگي نياز داريم. در شرايطي كه ميتوانستيم در فضاي آزاد پس از پيروزي انقلاب اسلامي طعم ومزه دمكراسي و مردم سالاري را چشيده و به قول مرحوم دكتر قاسملو با تمرين دمكراسي جامعه استبدادزده ايران و كردستان را به يكي از جوامع نمونه دنياي امروز تبديل كنيم، با سوءاستفاده از آزاديهاي كسب شده پس از سقوط رژيم استبدادي شاه كردستان را به جولانگاه تاخت و تاز عوامل استبداد تبديل كرديم و شرايطي را فراهم آورديم كه رژيم جديد هم با توسل به نيروهاي نظامي و انتظامي براي ايجاد امنيت منطقه كردستان را بيش از پيش به يك منطقه ميليتاريزه شده تبديل نمايد. حال آنكه با طرح درست و منطقي مسئله بدون توسل به قوه قهريه خود مردم كرد ميتوانستند بهترين نگاهبانان امنيت در منطقه باشند. بياد دارم در دوران يك سالهاي كه پس از تحويل داده شدنم در تير 1362 به نيروهاي دولتي در بازداشت بودم به يكي از مسئولين زندان سپاه در اروميه گفتم، اينك براي حفظ امنيت در منطقه كردستان بر بالاي هر تپه و ارتفاعي يك پايگاه نظامي تاسيس شده است در حالي كه اگر هزينه فقط يكي از اين صدها پايگاه به تاسيس يك مركز فرهنگي براي توسعه و نشر فرهنگ و ادبيات كردي اختصاص داده شود به تنهايي بيش از همه اقدامات نظامي ايجاد امنيت خواهد كرد آن هم امنيت خاطر پايداري كه در قلب مردم ايجاد خواهد شد و مردم كردستان خود پاسدار آن خواهند بود.به اين پيشنهاد پاسخ مثبت داده شد و اثر مثبت آن مشاهده شد و همانطوريكه در« نظري به نقد آقاي خالد توكلي » اشاره شد فعاليت اين مركز مورد اعتراض نشريه كردستان شماره 131 مهرماه 1366 و شماره 150 خرداد 1368 قرار گرفت در حالي كه امروز آقاي حسن زاده دبير كل حزب با درك ديرهنگام اهميت اين اقدام فرهنگي آن را دست آورد خون شهداي خود و ديگر گروهها (137) و (138) به حساب ميآورد. اهميت نقش و ايثارگريهاي نيروهاي نظامي و انتظامي در ايجاد امنيت را نفي نميكنم ولي در سايه ايجاد امنيت خاطر پايدار، نيروهاي نظامي وانتظامي هم ميتوانستند در انجام وظايف قانوني خود بيشتر در خدمت جامعه و تودههاي مردم باشند. در شرايطي كه ميتوانستيم همانند ديگر استانها و مناطق كشور در سايه امنيت و اطمينان خاطر مردم به فعاليتهاي وسيع عمراني و سازندگي مناطق كردنشين بپردازيم و پديده زشت محروميت را از چهره منطقه خود بزدائيم، دست به اسلحه برديم و با ايجاد فضاي خشونت و ترور و وحشت نه تنها باعث شديم سازمانهاي دولتي اقدامات عمراني خود را در منطقه متوقف نمايند يا از سرعت كار آنها بكاهند بلكه بخش خصوصي و خود مردم كردستان هم رغبتي به سرمايه گذاري در چنين فضايي نداشته باشند البته امنيت سرمايه گذاري تنها امنيت فيزيكي و سياسي انتظامي نيست و حال هم كه امنيت سياسي انتظامي نسبتاً كامل در منطقه وجو دارد قوانين و مقررات دست وپاگير در سيستم اداري و بانكي كشور از موانع مهم توسعه به شمار ميروند ولي در سالهاي اول پيروزي انقلاب منطقه ما به دليل حضور گروههاي سياسي مسلح يك منطقه جنگي بود و همين مسئله باعث ركود و توقف نسبي فعاليتهاي عمراني و اقتصادي در منطقه شد. در همين شرايط در ديگر استانها با استفاده از ارز هفتاد ريالي و حمايتهاي بيدريغ دولت واحدهاي صنعتي و توليدي و طرحهاي كشاورزي و عمراني فراواني اجرا شده مورد بهرهبرداري قرار گرفتهاند. منطقه ما به لحاظ منابع طبيعي خداداد و نيروي انساني خلاق و سازنده و مبتكر منطقه محرومي نيست، برعكس همه پارامترها را براي يك جهش سريع اقتصادي دارا ميباشد، و ميتواند نه تنها براي همه جوانان مستعد و خلاق كرد در منطقه ايجاد اشتغال نمايد و پديده بيكاري را كه از مهمترين بلاياي جامعه كنوني ما است به زانو درآورد بلكه كردستان ميتواند به منطقه مهاجر پذير بسيار مهمي هم تبديل شود و با جذب سرمايه گذاريهاي داخلي و خارجي گامهاي سريع و مهمي در راه توسعه بردارد.اما شرايط اجتماعي و سياسي حاكم و مطرح ساختن نسنجيده مسائل ريشه دار تاريخي به صورتي غير اصولي از جانب مدعيان رهبري جامعه اين محروميتها را به ما مردم و منطقه زرخيز كردستان تحميل نموده است. با وقوف به مسائل فوقالذكر قضاوت كنيد آيا كلاه بسيار گشادي بر سر ما مردم كردستان نرفته است؟ در توضيح اين مطلب آقاي حسن زاده از نا مشخص بودن محتواي جمهوري اسلامي صحبت ميكنند(51) و(52). اولاً نه تنها جمهوري اسلامي بلكه حكومت دمكراتيك و يا حكومت كمونيستي هم در هيچ جاي دنيا محتواي از پيش تعيين شدهاي ندارد و يك نوع حكومت واحد از نظر نام و شكل در چند كشور مختلف به چند شيوههاي مختلف اجرا شده يا ميشود مگر حكومت كمونيستي شوروي با حكومت كمونيستي چين و يا حتي با حكومت كمونيستي اقمار اتحاد شوروي در اروپاي، شرقي يكسان بود؟ در ميان اقمار شوروي سابق در كشوري مانند بلغارستان تئودرژيوكوف كه كارگر سادهاي بيش نبوده (بعد از (23) ) مانند رمز ملي مورد قبول است و حتي پس از متلاشي شدن رژيم كمونيستي هم مجسمهاش را پائين نميآورند اما در كشور ديگري مانند روماني نيكولاي چائو شسكو ديكتاتور رژيم كمونيستي به دست مردم به وضع فجيعي به قتل مي رسد. يا در كشورهاي جهان كه رژيمي دمكراتيك دارند هيچگاه شيوهاي واحدي براي اداره آنها فرموله نشده است. جمهوري اسلامي پاكستان و جمهوري اسلامي ايران هم هر چند از لحاظ نام وشكل يكسان هستند در محتوا تفاوتهاي بنياديني با هم دارند. ثانياً اگر آقاي ملا عبدالله حسن زاده كه خود تحصيل كرده علوم ديني بوده و به اصطلاح طلبهها در كردستان ملاي دوازده علم هستند حكومت يا جمهوري اسلامي را در كليات نشناسند محتواي ديگر حكومتها را چگونه ميشناسند؟ در كشوري كه اكثريت قاطع مردم رأي به «جمهوري اسلامي » ميدهد، ما مردم كردستان به عنوان بخشي از كل مردم ايران از روحانيون خودمان توقع داشتيم كه به همراه ديگر متخصصين جامعه با حضور در مجلس خبرگان قانون اساسي و مجلس شوراي اسلامي با توجه به اعتقادات و باورهاي ديني و مذهبي و فرهنگ مردم اين منطقه در تدوين قوانين دقت نظر به عمل آورند و روح و محتواي قوانين را به باورهاي مردم نزديك كنند. آقاي حسن زاده كه در همان روزهاي اول انقلاب امكان ارتباط با رهبري انقلاب را داشته چند بار به قول خودش آب شور قم را نوشيده است(172) و اگر از مسير درست مبارزه منحرف نميشد به حكم مسئوليت حزبي و سواد ديني و امكان ارتباط با مسئولين بالاي نظام، ميتوانست وارد اين مجالس شود. و بيش از همه افراد جامعه در تدوين قوانين و تعيين محتواي جمهوري اسلامي دخيل باشد هنوز كه مرحله انتخابات مجالس نرسيده تا امكان رسمي و قانوني براي تعيين سرنوشت مردم كرد را به دست بگيرد پيشداوري ميكند و ميگويد: « جمهوري اسلامي را نه كسي ديده و نه كسي ميشناسد» (52) و به همين دلايل اقدام به تحريم رفراندوم جمهوري اسلامي ميكنند و با افتخار ميگويند كه «تنها كردها بودند كه كلاه سرشان نرفت» باز هم از اين گونه استدلالهاي ضعيف متأسف ميشوم و به تعمدي بودن اقدامات رهبري حزب در مخالفت با حكومت جديد ايران و برپانمودن جنگ و همسويي با رژيم بعثي عراق بيشتر مطمئن ميشوم. آيا منافع و مصالح عمومي مردم كردستان فداي اهداف و منافع رژيم بعثي عراق نشد؟ آيا اگر در يك منطقه مهم سني نشين از همان نخستين روزهاي پيروزي انقلاب اسلامي علم مخالفت، آن هم مخالفتي چنين بيحاصل و بدفرجام با برقراري جمهوري اسلامي بر افراشته نميشد، امكان تدوين قانون اساسي به شيوهاي كه اهل سنت را در مواردي مانند نامزدشدن براي رياست جمهوري محروم نكند، بيشتر نميشد؟ 60-آزادي و دمكراسي از نوع مخصوص گزارشگر نظر آقاي ملا عبدالله حسن زاده را درباره انتقاد من از دكتر قاسملو به اتهام ديكتاتور بودن ميخواهد (122) آقاي حسنزاده پس از تكرار همان اتهامات بيمدرك "تودهايبودن" به اينجانب (123) و ذكر يك مثال غير مستند و موهوم در اثبات اعتقاد مرحوم قاسملو به دمكراسي (127) كه توضيح بيشتري در ادامه درباره آن خواهمداد با يك نتيجهگيري نادرست آشكار ذهن و نظر مخاطبين خود را از اصل قضيه منحرف ساخته به وادي ديگري ميرود و ميگويد: «انتظار نداريم كاك فاروق كيخسروي از خوبيهاي ما بگويد و … اگر آن زمان چنين برخوردي داشت باز هم مفهومي داشت حال كه … (131) و… (132) حتي اگر او اصحاب كهف هم باشد چنين بيخبرانه از اين رژيم حمايت نميكند…» مگر در اين قضيه كه مرحوم دكتر قاسملو ديكتاتور بوده يا نبوده صحبت حمايت از رژيم مطرح است مثالي هم كه با اتكا به حافظه و بدون استناد به مدرك براي اثبات اعتقاد دكتر مرحوم قاسملو به دمكراسي ميآورد (127) تا (130) اگر هم درست باشد بيش از آنكه نشان دهنده ديكتاتور نبودن مرحوم دكتر قاسملو باشد نشان دهنده بيكفايتي 10 نفر عضو كميته مركزي است كه قدرت تشخيص درستي نداشتهاند و پس از دو ماه يا كمتر به اشتباه خود پيبردهاند در اينكه دكتر قاسملو به لحاظ دانش و معلومات و قدرت مديريت يك سر و گردن از همه اعضاء كميته مركزي (حتي مخالفين خود) بلندتر بودند، شكي نيست. از طرفي انصافاً بايد به ايشان حق داد كه در ميان آن كميته مركزيهاي 11 نفره ديكتاتور هم باشد و در مقابل ديگراني كه به اجماع قدرت تشخيص ضعيفي دارند براي رأي ونظر آنها تره هم خرد نكند ولي ايشان حتي پس از بازگشت به كشور در دوران پيروزي انقلاب هم بدعادت شده و به رأي و نظر اطرافيان بيتوجه بودند، غافل از اينكه در ميان اعضاء جديدكميته مركزي حزب مخالفين جدي و باشهامت هم وجود دارند. كه منافع و مصالح جامعه را بهتر از او تشخيص ميدهند و با قدرت و شجاعت هم به مخالفت با نظرياتش برميخيزند. توصيههاي اينان را نيز جدي نميگرفت و حزب را به آن سرنوشت دچار كرد، كه نتيجهاش را امروز ميبينيم. من هيچگاه در لياقت و شايستگي علمي و مديريتي مرحوم دكتر قاسملو ترديدي نداشتهام و عليرغم مخالفت با عملكردها و سياست نادرست ايشان هيچگاه واقعيتها را انكار نكرده و حب وبغض شخصي را در قضاوتهايم نسبت به ايشان اعمال نكردهام و در همان مصاحبه مندرج در ويژهنامه چشم انداز ايران هم در صفحه 86 اين كلام زيباي ايشان را كه ميگويد: « سياست ما اين نيست كه هر كسي كه با ما نيست دشمن ما است، سياست ما اين است كه هر كسي دشمن ما نيست دوست ماست» به عنوان يك پيام سياسي و جالب ذكر كردهام و اتفاقاً موقعي كه ديدم مدير مسئول مجله قسمتي از همين پيام را به عنوان تيتر مطلب مربوط به من انتخاب كردهاند بسيار هم خوشحال شدم. اما همين مرحوم در سخن راني روز اول تير ماه 1359 خود در مهاباد و در شرايطي كه دمكرات بودن را به زيان پايههاي لرزان رهبريش در حزب ميديد از اين آرمان دمكراتيك دست ميكشد و (خطاب به پيروان كنگره چهارم) آشكارا ميگويد: «احتياجي به فلسفه ندارد، هر انسان سادهاي هم اين را ميفهمد يا در سنگر ملت هستي ، و يا سنگر ملت را رها كردهاي و به سنگر ديگري رفتهاي. تكليف خودت را روشن كن، يكي از اين دو راه. راه سومي وجود ندارد از بين حق و باطل از بين خلق و دشمن خلق بايد راه خود را انتخاب كني. يا با خلقي يا با دشمنان خلق. اين است سخن ما.» از ترجمه متن سخنراني دكتر عبدالرحمن قاسملو دبير كل (وقت) حزب دمكرات كردستان ايران در تاريخ 1/4/1359 –ميدان قاضي محمد مهاباد به نقل از روزنامه كردستان (به زبان فارسي) شماره 68-تيرماه 1359 صفحه 7 آقاي جرج بوش هم در حمله به عراق از اين فلسفه پيروي كرده و ميگويد «هركس با ما نيست با تروريستها است» و به اين ترتيب بدون احساس نياز به استدلال فلسفي به زباني عاميانه و بسيار راحت هرگونه حقانيت و صفات حسنه با ملت بودن و خلقي بودن را در انحصار خود ميگيرد و برعكس صفات زشت رها كننده سنگر ملت، باطل بودن و ضد خلقي بودن را به مخالفين خود نسبت ميدهند و در جملات پاياني با بيان جملاتي نظير: «حزب دمكرات حزبي نيست كه در سرتاسر كردستان كسي بتواند به وي زور بگويد، حزب دمكرات چنين چيزي را نميپذيرد…» همان منبع صفحه 8آن هم خطاب به گروهي كه به قول خودشان «هفت و اندي نفر» بيشتر نبودند و مخالف مشي مسلحانه بوده و در آن شرايط حتي يك قبضه اسلحه سرد يا گرم هم نداشتند چنين آشكار تهديد به اعمال فشار و زور ميكند و تهديدات خود را بلافاصله هم عملي كردند خود من درفاصله يك هفته 3 بار دستگير شدم و با رسوم از دهم تيرماه 1359 به مدت سه سال در زندانهاي مختلف حزب دمكرات! كردستان در منطقه مهاباد و سردشت زنداني شدم، افراد فراوان ديگري از گروه ما از جمله زندهياد شهيد جعفر كروبي را تنها به جرم مخالفت سياسي زنداني و ترور كردند و بيدليل دهها نوع تهمت و افترا و هتاكي و بيحرمتي را عليه مدافعين راستين راه قاضي محمد و آزادي مردم كردستان به كار بستند. در اين زمينه مدارك و اسناد معتبر و مطالب مستند براي بحث و گفتمان در محيطي سالم براي پژوهشگران موجود است. در رابطه با آقايحسن زاده و اعتقاد ايشان به دمكراسي هم به يك جمله جالب ايشان در مصاحبه ويديويي اشاره كنم كه آزادي و دمكراسي را محدود ميكند به آنچه صرفاً در قالب فكري خودشان باشد: « حزب دمكرات(!) همه نوع آزادي فكر وانديشه (!!!) را به اعضاء حزب داده است(!!!) اما حزب دمكرات (!) هميشه گفته است حالا هم ميگويد در حزب دمكرات(!) تنها راي و نظر حزب دمكرات(!) و اعضاء حزب دمكرات(!) جاي مطرح شدن دارند(!) (60)» آقايان بسيار راحت هرگونه نظر مخالف اعضاء حزب را به غير حزبيها و عوامل نفوذي و وابستگان به احزاب ديگر نسبت ميدهند و فقط موافقين صد در صد موافق با خودشان را حزبي ميدانند. اگر از ديگر اعضاء و رهبران حزب توقع نداشتهباشيم حداقل بايد از يك روحاني و ملاي عضو كادر رهبري حزب توقع داشته باشيم كه درس دمكراسي و آزادانديشي را از پيامبر بزرگ اسلام بياموزد كه 14قرن پيش با اعتقاد كامل به اصول دمكراسي و پلوراليسم (به تعبير امروزين) حتي در اصل توحيد و شناخت خداي واحد معتقد است به تعداد مخلوقات عالم روش خداشناسي وجود دارد و كسي مجبور نيست در حوزه فكر و انديشه از فرد ديگر تبعيت كند: « الطرق الي الله بعدد انفاس الخلائق» روابط افتخارآميز با بعث عراقشاهد كجا مثل قاضي- وقتي خود آقاي عبدالله حسنزاده در مقام ديبر كل حزب صراحتاً ميگويد: «ما با عراق رابطه داشتهايم نميتوان پنهان كرد (89) و آن را هم رابطه بسيار افتخارآميزي (90) قلمداد ميكند، ديگر نيازي نيست دنبال دليل و مدرك بگرديم. چون حتي 8 سال جنگ مسلحانه با انقلاب و مردم ايران دوشادوش حكومت بعثي عراق هم عليرغم جلوههاي آشكار آن از نظر حقوقي و شرعي نميتواند به اندازه اين اعتراف روشن و صريح و تكاندهنده باشد. وقتي آقاي حسنزاده مخاطبين خود را به كتاب خود «نيم قرن مبارزه» ارجاع ميدهد (93)، آن هم بدون اينكه صفحه مشخصي را ذكر كند، حال ترجمه متن كامل موضوع مورد بحث در كتاب مورد اشاره را براي توجه خوانندگان و پژوهشگران عزيز كه احتمالاً دسترسي به اين كتاب برايشان مقدور نباشد ذكر ميكنم: «اين را هم بگويم كه در همان موقع (بهار 1349) رابطه بين حزب ما و حزب بعث عراق برقرار شد. دكتر قاسملو ميان احزاب سازمانها و شخصيتهاي عراقي دوستان و رفقاي زيادي داشت. واقعيت اين است كه حالا نميدانم از طريق چه شخصي اولين حلقه ارتباط را ايجاد كرده بود بعدها خودش اصول اين ارتباط را بر روي كاغذ آورد كه به عربي ترجمه و به نماينده حزب بعث تسليم شد. به تصويب آنها هم رسيد. متأسفانه متن اين نوشته را در اختيار ندارم، اما به ياد دارم (باز هم از حافظه ضعيف خود ياري ميطلبد)16 كه چند نكته مشترك بين حزب دمكرات و حزب بعث مورد بحث قرار گرفته. از جمله اينكه هر دو حزب عليه امپرياليسم مبارزه ميكنند (لابد از آمريكا هم ميخواهند بيايد آنها را نجات دهد (153)) 17هر دو حزب دوست كشورهاي سوسياليستي هستند. حزب دمكرات براي خودمختاري تلاش ميكند و حزب بعث هم خود مختاري كردستان عراق را به رسميت ميشناسد. (لابد بمباران شيميايي حلبچه و كشتار 182 هزار كرد عراقي در انفال 1991 از ثمرات اين خودمختاري هستند)18 » و مواردي از اين قبيل. سپس در همين نوشته آمده بود كه حزب دمكرات كردستان هم دوست حزب بعث سوسياليستي عرب است و هم دوست پارت دمكرات كردستان. حزب خوشحال است كه اين دو دوست او اينك دوست و همپيمان همديگرند. اما اگر خداي ناخواسته روزي روابط اين دو دوست برهم بخورد، حزب دمكرات به خاطر يكي رابطهاش را با ديگري قطع نخواهد كرد و به نفع هيچكدام از آنها عليه ديگري اقدامي انجام نخواهد داد. بر اساس همين ارتباط محكم و درست با حزب بعث و دولت عراق در بسياري موارد از موضعگيري نادرست در مقابل جنبش كرد عراق خودداري كردهايم و همواره پيش خود و مردم خود سربلند هستيم كه در ارتباط با دولت عراق عليه كردهاي عراق وارد عمل نشدهايم و در عين حال دولت عراق هم موضع خصمانهاي نداشتهايم.»19
نيم قرن مبارزه – عبدالله حسنزاده چاپ مرداد 1374 هجري شمسي – صفحه 64 و 65 حال اگر اين روابط باعث ايجاد مشكل براي يك كرد، يك عرب، يك تركمن و يا حتي يك عراقي ديگري هم نشده باشد، باعث ايجاد مشكل براي صدها و هزاران كرد و غير كرد ايراني كه شده است، و در شرايطي كه ميگوييد «ما ايراني هستيم. ما ميخواهيم مسئله خود را از طريق صلحآميز حل كنيم.» (76) آيا باز هم جاي افتخار است؟ من نه در دولت و نه در ارگانهاي رسمي و غيررسمي و نه در هيچ سازمان سياسي غيردولتي هم عضويت و مسئوليتي ندارم تا به نمايندگي آنها اظهارنظري بكنم و چيزي به من برسد (121)، ولي واقعيت امر اين است كه طرف مقابل جنگ 8 ساله رژيم بعثي تمامي و يا اكثريت قريببهاتفاق مردم ايران بود كه براي حفظ و حراست نواميس كشور به دفاع از سرزمين و انقلاب خود به پاخاسته بودحتي رهبري مسلط بر حزب دمكرات هم اين واقعيت را درك كرده بود كه همكاري با رژيم بعث و عدم شركت در جبهههاي دفاع از سرزمين و انقلاب ايران در آن شرايط كه متجاوزين خارجي بخشي از كشور را اشغال كردهاند از لكههاي ننگ تاريخ فعاليت آن به حساب خواهد آمد كه براي خالي نبودن عريضه تحت شرايطي آمادگي خود را براي حضور در جبهه عليه صدام اعلام كرد و همانطوريكه آقاي حسنزاده به ياد ميآورد: «با شروع جنگ اعلام كرديم اگر جمهوري اسلامي تنها قول بدهد كه مسئله كرد را حل خواهد كرد و حقوق ملي كردها را به شكل خودمختاري به رسميت ميشناسد، ما تمامي نيروي خود را -كه نيروي بسيار مقتدري هم بوده و جمهوري اسلامي هم خوب ميدانست چه نيرويي در اختيار داريم- در اختيار جمهوري اسلامي قرار ميدهيم و در جبهه جنگ با دولت عراق سنگر خواهيم گرفت، با دولت عراق وارد جنگ خواهيم شد» (78) كه اي كاش اين مطلب را هم نميگفتند. زيرا به عذر بدتر از گناه شباهت دارد: اولاً با شروع جنگ چنين موضعي اعلام نشد بلكه در پيام مورخ 10/7/1359 كميته مركزي حزب دمكرات كردستان ايران كه در نشريه شماره 71 كردستان آذرماه 59 منتشر شد چنين بحثي وجود دارد. جنگ روز 31 شهريور 59 شروع شد و آقاي صدام حسين و حاميان جهاني او تصور ميكردند ارتش ايران پس از انقلاب از هم پاشيده شده و قدرت دفاع از كشور را ندارد. يك شبه يا حداكثر پس از يك هفته بمباران مراكز حساس كشور كار انقلاب اسلامي و رژيم جديد جمهوري اسلامي يكسره خواهد شد. تاريخي كه زير اعلاميه كميته مركزي وجود دارد يازده روز پس از شروع جنگ و انتشار آن در آذر ماه 59 يعني حداقل دو ماه پس از شروع جنگ صورت گرفته است. نوشيروان مصطفي امين در كتاب «انگشتاني كه همديگر را شكست ميدهند» مينويسد: «روز 23 سپتامبر سال (1979) 192 هواپيماي جنگي براي بمباران ايران به پرواز درآمدند. روز 23 سپتامبر نيروي زميني عراق از 3 جبهه به ايران حمله كرد. جبهه شمالي براي جلوگيري از تحرك ارتش ايران. جبهه مياني براي تصرف چند شهر و نقاطي از ايران تا نتوانند از اين محور به سمت بعقوبه و بغداد حركت كنند. جبهه جنوبي براي تصرف چاههاي نفت ايران كه جبهه اصلي به شمار ميرفت. صدام اين جنگ را «قادصيه صدام» ناميد كه هدفش از اين كار تجديد خصومت ديرين اعراب و ايرانيها بود. در قادصيه اول سپاه عرب سپاه ايران را شكست داد و دولت ساساني را سرنگون كرد. مردم ايران مسلمان شدند. لذا اين جنگ را به همان جنگ قادصيه تشبيه نمود. در اوايل ارتش عراق پيشروي كرد و نقاطي را به تصرف خود درآورد. اما نتوانست به اهداف خود برسد. صدام اميدوار بود جريان جنگ شش روزه اعراب اسرائيل در 1967 تكرار شود كه شوراي امنيت سازمان ملل با اعلام آتش بس جنگ را متوقف ساخت. صدام كه خود را پيروز احساس ميكرد آتش بس را قبول كرد، اما ايران قطعنامه شوراي امنيت را نپذيرفت و جنگ را ادامه داد. خيالات صدام نقش برآب شد و رژيم ايران سقوط نكرد و ايران تجزيه نشد. جنگ هم با چند مورد حملات هوايي و چند جبهه جنگ زميني و در مدت شش روز به پايان نرسيد. هنگامي كه براي مذاكرات سال 1991 ما را به ديدار صدام بردند تقصير طولاني شدن جنگ را به گردن ما انداخت، او در صحبتهاي خودش گفت: «با شروع جنگ ما با ايران 3 سپاه داشتيم كه بيش از يك سپاه در جنگ با شما درگير بود. به همين دليل نتوانستم تمامي ارتش عراق را در جنگ با ايران به كار بگيرم. اگر شما با من بوديد به جاي 8 سال جنگ، در 8 روز جنگ را به پايان ميرسانيدم.»20 ثانياً شرايط پيشنهادي كميته مركزي حزب هم به تنها گرفتن يك قول محدود نميشد. بلكه حتي صرفنظر از محتواي غير معقول شرطها صرف تعيين شرط از حافظه تاريخ چيزي پاك نميشود و اينك ترجمه متن دقيق شرايط پيشنهادي كميته مركزي حزب دمكرات كردستان را به نقل از نشريات رسمي حزب در معرض قضاوت خواننده عزيز قرار ميدهيم: « كميته مركزي حزب دمكرات كردستان ايران اعلام ميكند كه حزب و پيشمرگان ما آماده هستند در جنگ با ارتش و پاسداران اقدام به آتشبس بكند مشروط بر آنكه: اولاً آيتالله خميني يا رئيس جمهور رسماً پذيرش شش اصل خودمختاري پيشنهاد شده از طرف حزب را اعلام كنند. ثانياً ارتش به پادگانها برگردد و پاسداران غير بومي و «جاش»ها كردستان را ترك كنند.اگر در نتيجه پس از تجربيات تلخ گذشته تعقل در هيئت حاكمه جا بيفتد و دو شرط پيشنهادي حزب ما مورد قبول واقع شود، پيشمرگان حزب دمكرات كردستان نه تنها جنگ با پاسداران و ارتشيان را متوقف خواهند كرد، بلكه دوشادوش آنان براي حفظ مرزها و استقلال كشور عزيزمان ايران آماده جانفدائي خواهند شد» پيام كميته مركزي حزب دمكرات كردستان ايران به نقل از نشريه كردستان شماره 71 آذر ماه 59 صفحه 7 «ترجمه از كردي»
حفظ مرزها و استقلال كشور وظيفه آحاد ملت است نه دولت يا حكومت. دولتها و حكومتها و ارتشها هم به نمايندگي از ملت اين وظيفه خطير را به انجام ميرسانند و اگر در انجام اين وظيفه خطير كوتاهي كنند ملت آنها را مورد بازخواست قرار خواهد داد. نه اينكه ما به عنوان يك حزب سياسي كه خود را مردمي ميدانيم، براي انجام وظيفه شرعي و قانوني خود شروطي براي كارگزاران خود قائل شويم. به هنگام جنگ و در مقابل تجاوز خارجي آحاد ملت با هر فكر و عقيده و گرايش سياسي و حزبي و جناحي موظف به دفاع از ميهن و سرزمين خود هستند حتي اگر مخالف با دولت و حاكميت هم باشند.دعواي داخلي ما بر سر سهم و ارث موضوع ديگرياست كه پس از اثبات برادري بايد به آن بپردازيم. اگر ارث به يغما برود ديگر چيزي نميماند كه بر سر آن دعوا كنيم. آقاي حسنزاده ميگويند: «دولت عراق بسيار هم علاقه داشت ما وارد جنگ شويم. ما وارد جنگ با جمهوري اسلامي نشديم» (73) مگر وارد جنگ نشديد؟ «دولت عراق علاقه نداشت ما از انقلاب حمايت كنيم. ما از انقلاب حمايت كرديم» (74) مگر حمايت كرديد؟ «زماني كه پيام (امام) خميني صادر شد دولت عراق بسيار نگران شد. حتي پيغام فرستادند و گفتند هرگونه نيازي به اسلحه داريد در اختيارتان ميگذاريم مذاكره نكنيد. گفتيم مذاكره خواهيم كرد. زيرا ما ايراني هستيم. ما ميخواهيم مسئله خود را از طريق صلحآميز حل كنيم» (76) مگر مذاكره كرديد؟ مگر مذاكره اين طوري است؟ (37)-(38)-(39)- (40)- (46)- (50)- (51)- (52)- (56)- (60)- (63)- (67)- (68)- (70)- (115)- (116)- (118)- (120)- (162)- (163)- (164)- (187) مگر خواستهايد مسئله خود را از طريق صلح آميز حل كنيد؟ آقاي حسنزاده كه از طرف حزب مأمور ميشود به مرز حاجي عمران برود و پس از ديدار با نماينده حزب بعث به قطع كامل روابط با حزب بعث و رژيم عراق اقدام كند. با اعتراف به سفر كركوك ميگويند: «حاجي عمران با كركوك چه فرقي دارد؟» (83) حاجي عمران در نقطه صفر مرزي قرار دارد و كركوك در عمق 300 كيلومتري خاك عراق، كسي كه براي قطع رابطه با طرف مقابل برود در نقطه صفر مرزي با او ديدارميكند. و رفتن به عمق خاك عراق در منطقه تحت تسلط رژيم عراق به معني توافق با ادامه رابطه است و قبول دستورات آن رژيم. آقاي حسنزاده ميگويند: «سوار بر هلي كوپتر رفتن با پياده رفتن يا سوار بر الاغ رفتن چه فرقي دارد؟» فرق آنجا است كه تشريفات رسميتر در مورد دوستان و هم پيمانان صورت ميگيرد نه در مورد كساني كه براي قطع رابطه بخواهند با هم مذاكره كنند بار اول كه آقاي محمد امين سراجي در سال 58 براي قطع رابطه رفته بود و رابطه فيمابين حزب دمكرات كردستان و رژيم بعثي عراق را به حداقل ممكن رسانيده بودند ايشان براي بازگشت به داخل خاك ايران از دست بعثي ها فرار كرده بود ولي عزت واحترام جنابعالي نزد آنها به خاطرتلاش شما در جهت از سرگيري مجدد روابط بوده است. روابطي كه آن را پنهان نميكنيد و به آن هم افتخار ميكنيد. اما در سالهاي 57 و 58 و اوايل 59 از مردم و اعضاء حزب پنهان ميكرديد. چرا در آن سالها نميگفتيد كه از 1349 (1970) با حزب بعث و رژيم عراق رابطهاي افتخارآميز داريد؟ گذشته از هر چيز اينجا بحث بر سر تفاوت حاجي عمران با كركوك يا هليكوپتر و ساير وسايط نقليه نيست مسئله گرايش شديد و دروني مشخص حزب به استحكام روابط با رژيم بعثي عراق و رشتههاي ناگسستني پيدا و ناپيدائي است كه از همان روز اول بازگشت رهبري حزب به ايران او را به رژيم بعث عراق متصل و مرتبط كرده بود و اجازه نميداد در هيچ مجلس و محفلي برخلاف منافع آنها و در جهت منافع مردم كردستان تصميمي اتخاذ شود. جالبتر اينكه آقاي حسنزاده در مقابل نوشتههاي مامهغني بلوريان كه شرايط هفت موردي پيشنهادي يا بهتر بگويم تحميلي رژيم عراق (مندرج در صفحه 33 ويژهنامه چشمانداز ايران) ايشان را متهم به ناشيگري ميكند، بسيار ناشيانه و بدون استناد به دليل مشخصي به انكار آن از طرف همرزم و همفكر خود كاك جليل گاداني اشاره ميكند (85) آن هم نقل قولي شفاهي سند مكتوبي از ايشان ارائه دهد. از نوشتههاي كاك جليل گاداني اين مطالب را در صفحه 202 و 203 از كتاب «بگذار پشت سر مرده دروغ نگفته باشم» پيدا كردم، كه تقريباً با همان محتوا چنين مطلبي را گفته و جاي اميدوارياست كه هنوز آقاي حسنزاده همه چيز را فراموش نكردهاند اما اولاً در اين موضوع هر دو نفر متهم هستيد، لذا طبيعي است كه حتي در صورت غير قابل انكار بودن اتهام نيز هر دو آن را انكار كنيد. ثانياً معمولاً در قضاوت يكي از شروط شهادت عدم اشتهار به دروغگويي است و اگر دروغي از كسي مشاهده شد شهادت وي قابل قبول نخواهد بود من به سهم خودم صداقت كامل را در گفتار و نوشتار آقاي غني بلوريان (در حوزهاي كه خود حضور داشتهام) ديده و حتي در مصاحبهام در صفحه 97 ويژهنامه چشمانداز ايران گفتهام تنها مورد خلافي كه در مورد من نوشته بودند از قول خودشان ذكر نكردهاند. لذا ميتوانم به تمامي گفتهها و نوشتههاي مامه غني اعتماد كنم و عميقاً باور داشته باشم. اما در نوشتههاي آقايان ملاعبدالله حسنزاده و جليل گاداني مطالب فراواني خلاف واقع ديدهام و به فرمايشات آنان كوچكترين اطميناني ندارم. از جمله اينكه در صفحات 87 و 88 و 207 همين كتاب كه درباره من صحبت شده به ادعاي كاك جليل گاداني: 1- تحويل داده شدنم به «حكومت» به اختيار و انتخاب خودم بوده. 2- من گفتهام «يك ساعت در كردستان نخواهم ماند». 3- پس از بازگشت به آغوش اسلام عزيز! با رفقايم كه برخي در تهران و ساير شهرها در خدمت رژيم بودهاند ارتباط پيدا كردهام. 4- حالا هم با رژيم هستم. اين چهار مورد كذب محض است و لذا آقاي گاداني را شاهد عادل و صادقي نميدانم تا به ديگر حرفهاي ايشان باور پيدا كنم. در كل اين توضيحات هم كه فراموشكاري و عدم صداقت و تناقض گوييهاي آقاي حسنزاده را نشان دادهام ايشان هم جاي باور نيستند خواننده عزيز هم اختيار دارد در اين مورد خاص كه سند قابل ارائهاي وجود ندارد از روي مطالعات و استنباط خودش حرف چه فرد يا افرادي را بيشتر قبول ميكند. قضاوت را به افكار عمومي و وجدان انسانها واگذار ميكنم. در دنباله مطلب درباره 7 شرط تحميلي رژيم بعث عراق هم آقاي حسنزاده و هم آقاي گاداني با لحن كمي متفاوت يكي ميگويد: «تازه اگر هم ميگفت چنين چيزي را كشف كردهام، باز هم چيزي بود. بحث اين نيست آخر چرا از ميان اين همه مردم كسي چيزي به ياد ندارد. از همه مهمتر اينكه اين قرارداد چرا اجرا نشد؟» (87) متن مصاحبه آقاي حسنزاده در همين نشريهآقاي گاداني هم مينويسد شبي در زمستان 1995 در شهر كلن آلمان … كاك غني را ديدم پس از بحثهاي فراوان 2 سوال از او پرسيدم … در ادامه ميگويد: «گفتم خوب، چرا من سفر ملا عبدالله و آن چند ماده بعث را به ياد ندارم؟ كه در پاسخ سوال من گفتي، آخر من هم عضو دفتر سياسي بودم و ميبود اطلاعي از آن واقعه داشته باشم چيزي درباره آن بدانم. - حتماً تو به ياد نداري كاك امير قاضي به ياد دارد. - عجيب است شما و كاك امير به ياد داريد اما من در آن باره چيزي نشنيده باشم و به ياد نداشته باشم؟ به عقيده من چنين چيزي هرگز اتفاق نيفتاده هرچند حال ما با آنها اختلاف داريم.23 اما حزب دمكرات همواره روي پاي خود ايستاده و هرگز گوش به فرمان يك حزب يا قدرت ديگري نبوده است. - نه يادت نيست وگرنه اين اتفاق افتاده و بخش اعظم نگراني من هم به همين خاطر بوده …» جليل گاداني- «بگذار پشت سر مرده دروغ نگفته باشم» چاپ 2000 صفحه 202 و 203 آقاي حسنزاده 7 ماده تحميلي رژيم بعث را انكار ميكند اما سفر به كركوك با هليكوپتر را تأئيد ميكند، زيرا حوصله كند و كاو در كتابها از جمله كتاب كاك جليل گاداني را نداشته و اگر مطمئن بود كه آقاي گاداني اين مسئله را قاطعانه انكار و پردهپوشي ميكند، جرأت بيشتري براي انكار آن پيدا ميكرد ولي ضعف حافظه و بيحوصلگي براي تحقيق در اسناد و مدارك اينجا به زيان آقاي حسنزاده وارد عمل شده و باعث ميشود آقاي حسنزاده كه متن نوشته آقاي گاداني را به ياد ندارد، از ترس ايشان دست خود را رو كند و حداقل انجام سفر به كركوك با هليكوپتر را تأييد كند. لذا انكار واقعيت سفر آقاي حسنزاده به كركوك از طرف آقاي جليل گاداني عليرغم اعتراف خود ايشان دليل روشني بر خلاف واقع بودن برخي اظهارات و شهادتهاي آقاي گاداني به حساب ميآيد. و اما مهمترين نكته منفي در اظهارات آقاي جليل گاداني اهانت آشگار و پنهان به شخصيت برجسته و مردمي استاد هيمن در اين عبارت ايشان است كه ميگويد « اعلاميه شش و نيم عضو رهبري»24 پنهان از اين نظر كه جرأت نداشته اسم استاد هيمن را مشخصاً ذكر كنند و آشكار از اين نظر كه در ميان هفت نفر عضو رهبري پيروان كنگره چهار حزب دمكرات كردستان ايران مرحوم استاد هيمن عضو افتخاري بودند و آقاي گاداني اين استاد فقيد را نيم عضو رهبري به حساب آوردهاند. شخصيت ادبي و انساني مرحوم استاد هيمن را نه تنها نميتوان با تمامي اعضاء حزب برابر دانست بلكه خود به تنهايي با ميليونها انسان مبارز و ايثارگر برابري ميكند ارزش تنها يك نقطه از آثار و اشعار «هيمن» يا ترجمه يك كتاب تاريخي مرتبط با مسئله كرد توسط نويسنده و مترجم نامدار كرد دكتر ابراهيم يونسي يا يك تحليل با ارزش مسائل تاريخي منطقه توسط پژوهشگراني چون آقاي خالد توكلي يا آقاي صلاحالدين خديو، با تمامي فعاليتهاي مثبت فعالين سياسي كرد برابري ميكند فعاليتهاي منفي و مخرب آنها به جاي خود. برخلاف تصور اين دوستان كه اعلام موضع پيروان كنگرهچهار را به حزب توده منتسب مينمايند، شكل دهنده اصلي اين خط رهنمودها و عشق و ايمان و صداقت استاد هيمن بود كه در مقاطع حساس فعاليت حزب در سالهاي 57 تا 59 هشدارهاي خود را به موقع اعلام ميكرد و بدون هياهو و جنجال به صورتي بسيار آرام ومؤثر و در قالب بيانات شيواي ادبي و هنري و با ذكر لطيفه و ضربالمثل نقاط ضعف رهبري حزب و انحرافات آنها را به مخاطبين خود نشان ميداد و هنر او مصداق بارز هنر متعهد در جامعه كردستان بود. قلم و هنر هيمن نه تنها براي نسل حاضر بلكه براي نسلهاي آينده هم راهگشا خواهد بود.
آيا اهانت به اين انسان والا و شخصيت مورد احترام كرد، كه همچون سعدي و حافظ و مولانا و گوته و هوگو و شيلر و شكسپير در زمره شخصيتهاي برجسته فرهنگي دنيا قرار گرفتهاند و بيش از كرد و ايراني به بشريت تعلق دارند، موجب ارتقاء ايشان خواهد شد؟واقعاً براي من جاي تأسف است. آقاي حسن زاده ميپرسد: «از همه مهمتر اينكه اين قرارداد چرا اجرا نشد؟» (87) آقاي گاداني هم ميگويند: «اگر بر فرض محال چنين طرحي هم وجود داشته باشد.هيچگاه حتي يكي از آن موارد هم اجرا نشده است» جليل گاداني همان منبع ص 201 و202 مگر اجرا چيست و به چه كاري گفته ميشود. هفت ماده مورد بحث مامهغني چه بود كه شما مي گويند اجرا نشده و انكار ميكنند. 1- بايد دو تن از افسران ما براي رساندن كمك و تحويل پول و لوازم جنگي پيش شما بيايند. 2- بايد دو تن از اعضا، دفتر سياسي شما پيش ما بيايند تا در موقع لزوم مورد مشورت قرار بگيرند. 3- حزب دمكرات لازم است اطلاعاتش را درباره نيروهاي ارتش ايران كه به مرزهاي ما نزديك ميشوند، و يا به پادگانهاي مرزي منتقل ميشوند به ما بدهد و آمار سرباز و نوع اسلحه و تعداد آن را براي ما مشخص كند. 4- لازم است ما را از مشخصات هواپيماها و هليكوپترهاي ارتش ايران مطلع سازيد و بگوييد كه تجهيزات آنها از كدام كشورها تأمين ميشود. 5- حزب دمكرات بايد شعار سرنگوني رژيم … را اعلام كند. 6- حزب دمكرات بايد جلو كردهاي شمال را بگيرد و اجازه ندهد آنها به مرز عراق نزديك شوند و از خاك ايران استفاده كرده با حكومت عراق بجنگند. 7- حزب دمكرات بايد چگونگي رابطه رژيم ايران باكشورهاي ديگر را براي ما روشن كند و نام كشورهايي را كه ايران از آنجا اسلحه تهيه ميكند به ما بگويد و نوع اسلحهها را نيز مشخص كند. »25
1-وجود دو افسر بعثي نزد رهبري حزب در شرايطي كه ارتباط آساني در طول صدها كيلومتر مرز مشترك داشته مگر كار غير ممكني است كه اجرا نشده باشد وقتي آقاي حسن زاده اعتراف ميكند كه ارتباط داشتهاند و به اين ارتباط هم افتخار ميكنند (90) و از آن هم شرم نداشتهاند (92) و زخمي هاي جنگي خود را به آن يطرف مرز منتقل كردهاند قطعاً آمدن دو افسر سالم و ورزيده سرحال براي آنها كار مشكلي نبودهاست. 3و4و7- يعني دادن اطلاعات به بعثيها در مورد نيروهاي ارتش در نزديكي مرز عراق و مشخصات هواپيماها و هليكوپترهاي ارتش ايران و رابطه ايران با كشورهاي ديگر منابع تهيه اسلحه ايران. چه دليل و شاهدي داريد كه عليرغم اين همه ارتباط اطلاعات هر چند ناقص خود درباره ارتش يا … را به آنها نداده باشيد براي كسي كه به داشتن ارتباط افتخار ميكند چنين كاري هم كه ننگ به حساب نميآيد. مگر اينكه بگوئيم لازم نبوده زيرا اطلاعات بعث ممكن است از اطلاعات حزب هم بيشتر بوده باشد. 5-مگر حزب دمكرات! شعار سرنگوني را اعلام نكرد؟ و در كنگره پنج حزب به تصويب نرسانيد؟ و تا بحال هم ادامه نداده است؟ 6-مگر حزب عملاً با نيروهاي شمال( قياده موقت پارت دمكرات كردستان ) درگير نشد؟ البته در ويژهنامه چشم انداز 6 بند ذكر شده و بند 2) از قلم افتاده است اين بند هم كه با انتقال كليه اعضاء دفتر سياسي و كميته مركزي حزب به مناطقي از خاك عراق كه آن زمان كاملاً تحت تسلط رژيم عراق بود ( از سال 1362) عملاً اجرا شده است. شما چه دليلي براي عدم اجراي آنها داريد؟ لذا از مفاد بيانات خود آقاي حسنزاده مشخص است كه 7 ماده پيشنهادي رژيم بعث عراق به خوبي هم اجرا شده و انكار و تكذيب لفظي آن غير قابل قبول است. اگر در سال 57 و يا 58 هم اين واقعيتها و نظاير ان را انكار ميكرديد، امكان داشت بخش وسيعي از مردم حرف شما را باور كنند اما در سال 1382 يا 1379(2000) يا حتي از سال 1362 به بعد كه كذب و بياساس بودن اين حرفها و ادعاها براي مردم روشن شده و حتي يك نفر هم به آن باور ندارد چرا خود را آزار ميدهيد.
لذا
از توضيح نكات واضح و مشخص ديگر صرفنظر ميكنم و اميدوارم جوانان و
نوجوانان عزيزي كه گهگاه به دليل مشاهده برخي رفتارهاي نسنجيده برخي
مأمورين منتسب به دولت و حاكميت يا به دليل مسائل و مشكلات اقتصادي نظير
بيكاري، گراني، تورم و نظاير آنها تصور ميكنند پيوستن به اين گونه دستجات
سياسي راه چاره اي به حساب ميآيند، در اين قضيه بيشتر تامل كنند و براي
اصلاح امور جامعه خود با تحمل مقداري از اين مشكلات آستين همت را بالا
بزنند:
البته اضافه كنم شخصاً ترسي از پيوستن نيروهاي جوان به حزب دمكرات! كردستان ندارم، زيرا اولاً خود كادر رهبري حزب از جذب نيروهاي تحصيلكرده و جوان هراس دارد و اطمينان دارد كه حتي پس از پيوستن چندان طول نخواهد كشيد كه به مخالفين جدي كادر رهبري تبديل خواهند شد و هرگز شيوه رهبري سنتي آنان را نخواهند پذيرفت. ثانياً اگر چنين افراد و نيروهايي به درون كادر تشكيلاتي و رهبري نفوذ پيدا كنند به شرط ماتدگاري خواهند توانست با به دست گرفتن قدرت و رهبري در اصلاح امور و برنامههاي حزب مؤثر واقع شوند و از انحراف بيشتر آن به پرتگاههاي سياسي جلوگيري نمايند. جدا شدن من و همفكرانم از رهبريآن زمان حزب در شرايطي صورت كرفت كه با ادامه عمليات مسلحانه و نظامي و دامنزدن به خشونت عملاً ما هم شريك جرم به حساب ميآمديم تنها هراسي هم كه از پيوستن نيروهاي سالم و صاحبنظر و انديشمند به اين تشكيلاتها در شرايط كنوني به دل دارم تبديل شدن آنها به شريك جرم و هدر رفتن نيروي خلاق آنها به دليل آماده نبودن شرايط فرهنگي جامعه و تكيه هر چند لفظي رهبري كنوني حزب به اسلحه و مشي مسلحانه و خشونتآميز است كه عليرغم دور ماندن از صحنههاي فعاليت درون جامعه و نداشتن توان تحرك و تبليغات تحريكآميز خود در جامعه ادامه ميدهند. در چنين فضايي نيروهاي سالم و صاحبفكر توان رشد ندارند و كارايي خود را نيز از دست ميدهند. از طرفي بارها اتفاق افتاده كه هرگاه نيروهاي جوان و تحصيلكرده و نو انديش به اميد پيوستن به حزبي كه در تصورات و از روي علائق دروني خود ميشناختند با زحمت فراوان خود را به مركزيت حزب معرفي كردهاند يا در همان برخورد اول يا پس از مدتي كوتاه دست رد به سينه آنها نهاده شده و پشيمان و سرخورده مسير ديگري را انتخاب نمودهاند و از اين گونه سياست بازيها متنفر شدهاند.بيان و قلم پژوهشگران و نظريهپردازان و فعاليتهاي عمراني واقتصادي و فرهنگي جوانان پرشور اين مرز و بوم كه با معرفي هويت ملي در قالب خلق آثار ادبي و هنري پژوهشهاي تاريخي و اشاعه فرهنگ ملي و رونق گرفتن اقتصاد منطقه تلاش ميكنند مؤثرترين و كارآمدترين ابزار براي رسيدن به جامعهاي مرفه و توسعه يافته است كه در جهان امروز بتواند در ميان ديگر ملل عالم سهمي در پيشرفت بشريت به سوي صلح و دمكراسي و عدالت بر عهده بكيرد.
منابع: [1] در آخرين كنگره حزب كه از پس حمله آمريكا به عراق و فروپاشي رژيم بعثي و ايجاد شرايط جديد در منطقه برگزار شد دوران دبيركلي آقاي حسنزاده هم به پايان رسيد. [2] مقدمه كتاب «نيم قرن مبارزه» -عبدالله حسنزاده- از انتشارات كميسيون انتشارات حزب دمكرات كردستان ايران چاپ اول مرداد 1374 صفحه 4. [3] همان منبع صفحه 7. [4] نشريه كردستان شماره 68 تيرماه 1359 متن سخنراني دكتر عبدالرحمن قاسملو. [5] روزنامه كردستان شماره 79 صفحه 6 . [6] ( ئاشبةتالَ ) يك اصطلاح كردي است كه به دوران فعاليت آسيابهاي آبي در روستاهاي كردستان مربوط ميشود. زماني كه كار آسياب پايان ميگرفت و آب ها از آسياب ميافتاد از طرف آسيابان ( ئاشبةتالَ ) اعلام ميشد. «ئاش» به معني آسياب و «بةتالَ» به معني خالي است. و اصطلاحاً ( ئاشبةتالَ) به معني پايان فعاليت آسياب ميباشد. در قيامهاي مسلحانه تاريخ كردستان هم هرگاه مبارزين و فعالين به هر دليل مجبور به بر زمين گذاشتن اسلحه ميشدند اين اقدام ( ئاشبةتالَ ) ناميده ميشد كه نمونه مورد نظر رهبران حزب در اين مصاحبه پايان مبارزات مرحوم ملا مصطفي بارزاني پس از توافق الجزاير ميان رژيمهاي ايران و عراق در سال 1975 (1354) است. [7] نيم قرن مبارزه-عبدالله حسنزاده-جلد دوم، چاپ دوم- صفحه 184. [8] همان منبع صفحات 185 و 186 [9] رهبري حزب تا ابد به اسلحه متكي است و حرف خود را فقط در پناه اسلحه مينواند بزند. [10] هدف از نقل اين فاكت نشان دادن ادبيات پرخاشگرانه و اهانتآميز حزب دمكرات! كردستان بود. اما تاكتيك عوامفريبانه آنها هم قابل تأمل است كه از طرفي ميگويند «آنها هفت و اندي نفر هستند» از طرفي به مردم ميگويند «غني بلوريان با دروغپردازيهايش نتوانسته است مسئولين حكومتي را به تسليم كامل و بيقيد و شرط خود متقاعد سازد. مگر ميتوان انتظار داشت يك گروه كوچك چند نفره يك حكومت را به تسليم كامل آن هم بيقيد و شرط متقاعد نمايد؟ [11] رجوع شود به پاسخ ايرج كشكولي در مقاله «نظري به نقد … در همين شماره 12 در متن مصاحبه آقاي حسن زاده سئوال و جواب مندرج در فاصله شمارههاي(101) تا (108) را مطالعه فرمائيد. 15 كيهان شماره 16522 سهشنبه 11 خرداد78 16 عبارت داخل پرانتز از نگارنده اين توضيحات است. 17 عبارت داخل پرانتز از نگارنده اين توضيحات است. 18عبارت داخل پرانتز از نگارنده اين توضيحات است. 19حزب دمكرات كردستان به خاطر پارت دمكرات كردستان عراق هرگز رابطهاش را با حزب بعث قطع نكرده و عليه آن اقدامي انجام نداده است و كاملاً به تعهدات خود عمل كرده است. اما به خاطر حزب بعث و حكومت عراق بارها با پارت دمكرات كردستان عراق قطع رابطه كرده و حتي درگيري مسلحانه داشته است زيرا با حكومت بعث عراق قرارداد همكاري داشته نه با پارت دمكرات كردستان. 22 –نوشيروان مصطفي امين(عضر رهبري اتحاديه ميهني كردستان عراق)- انگشتاني كه همديگر را شكست ميدهند. به زبان كردي چاپ 1998 صفحه 171 23 در آن زمان دو حزب بوديم و اتحاد مجدد صورت نگرفته بود (گاداني) 24 «بگذار پشت سر مرده دروغ نگفته باشم» جليل گاداني 2000 به زبان كردي صفحه 203
|
|||||
| فهرست دومین ویژه نامه | صفحه اول | بایگانی سال 84 | اولین ویژه نامه کردستان | |