|
|||||
|
|||||
ترجمه از سایرنشریه ها 07 خرداد ماه 1385 - 2006 May 27
بوش و همكارانش براي مذاكره با ايران جدي نيستند
منبع: شوراي روابط خارجي (Council on Foreign Relations)، 31 مارس 2006 نويسنده: مصاحبه با فلينت لورت http://www.cfr.org/publication/10326/
اشاره: فلينت لورت(Flynt L.Leverett) كه در آژانس ملي ـ امنيتي، وزارت امورخارجه و سازمان سيا مقامهاي مهمي داشته [و گفته ميشود چندين سال پيش در قبرس با آقاي محسن رضايي ديداري داشته است.] معتقد است: امريكا در برخورد با ايران، خود را در يك تنگناي ديپلماتيك گذاشته، زيرا اصولاً ما راهبرد شخصي براي مقابله با مسئله هستهاي ايران نداريم. او تأكيد ميكند كه دولت بوش در سال 2003 دعوت ايران را براي انجام يك گفتوگوي راهبردي نپذيرفت، زيرا معتقد است كه رژيم ايران اساساً فاقد مشروعيت است و هر گفتوگو با او حتي اگر به حل مناقشه هستهاي بينجامد بيفايده است. به همين دليل دولت دو راه بيشتر ندارد، يا بايد راه سازمان ملل را برود كه آنجا روسيه و چين، مخالف اقدامات شديدي عليه ايران هستند و يا بهطور يكجانبه دست به عمل نظامي بزند كه در حال حاضر براي او ممكن نيست. در اين مورد مصاحبهاي با او انجام شده كه به نظر شما ميرسد.
¢شوراي امنيت طي بيانيهاي مخالفت خود را با برنامه هستهاي ايران اعلام نموده اما هيچ تهديد جدي پشت آن وجود ندارد، زيرا روسيه و چين اعلام كردهاند كه مخالف هر نوع تحريمي عليه ايران هستند. بدينترتيب در پايان ماه كه آژانس بينالمللي بايد گزارش خود را به شوراي امنيت تسليم كند، به نظر نميرسد كه ايران قصد پذيرفتن آن را داشته باشد. ما چطور بايد اين مشكل را حل كنيم؟ £از آنجا كه ما هيچ راهبردي براي مقابله با مسئله هستهاي ايران نداشتيم، دچار اين مشكل شديم، منظور از ما امريكا و دولت بوش است. دولت بوش از هرگونه مذاكره مستقيم با دولت ايران چه بر سر مسئله هستهاي يا راهبردي ديگري مخالفت نموده است. به عبارت ديگر سالهاست اظهار داشته كه چنين مذاكراتي را قبول ندارد. به همين دليل ـ همانطور كه گفته شد ـ فقط دو راه براي او وجود دارد، يكي راه سازمان ملل، كه گفتيم در اين صورت چين و روسيه با اقدامات تلافيجويانه شديد عليه ايران مخالفت خواهند كرد و ديگري حمله نظامي كه در حال حاضر امكان ندارد. زيرا حمله نظامي موجب اعتراض شديد در سراسر دنيا خواهد شد. دولت اكنون مشكلات زيادي دارد و رك و راست بايد بگويم كه اقدام نظامي هم مانند قبول روش شوراي امنيت چيزي را زياد عوض نخواهد كرد.
¢اجازه دهيد سري هم به تاريخ بزنيم. در مقاله انتقادآميزي كه در ژانويه 2006 در نيويورك تايمز در مورد ايران نوشته بوديد به پيشنهاد دولت ايران در زمان رئيسجمهور اصلاحگراي ايران آقاي خاتمي اشاره كرده بوديد. ممكن است قدري در اين مورد توضيح بدهيد. £اين مقاله در بهار 2003 كمي پيش از آنكه دولت را ترك كنم نوشته شده بود. ميدانيد كه چون ما نمايندهاي در ايران نداريم، سوئيس حافظ منافع ما در ايران است و اين كشور ترتيبي داد تا ما بتوانيم با هم تماس داشته باشيم. يعني ايرانيان بايد از اين كانال استفاده كنند و با سفير سوئيس در ياران تماس بگيرند. بدينترتيب كه ايران از طريق وزارت امورخارجه خود با سفارت سوئيس تماس گرفته و او هم پيام را به وزارت امورخارجه سوئيس فرستاده و سپس از آنجا به ترتيب به سفارت سوئيس در امريكا و از آنجا به وزارت امورخارجه امريكا تسليم ميشود. در بهار 2003 ما از طريق سفارت سوئيس يك سند يك صفحهاي دريافت كرديم كه در آن پيشنهاد شده بود ما از راه ديپلماتيك اختلافات خود با ايران را حل كنيم.
¢چه چيز موجب مطرح شدن اين پيشنهاد شد؟ £پرسش بسيار خوبي است. بايد پرسيد كه انگيزه ايرانيان در اين مورد چيست؟ اين پيشنهاد درست پس از حمله ما به عراق مطرح شد . بهطور دقيقتر همان تابستاني بود كه متوجه شديم عمليات شورشي و چريكي براي ما دردسرآفرين خواهد بود. البته ما آن زمان در عراق هنوز خيلي قوي بوديم، به همين دليل ايرانيان به دلايل تاكتيكي و راهبردي ميخواستند با ما روابطي برقرار كنند. آنها ميخواستند كه ما سازمان مجاهدين خلق را از عراق بيرون كنيم. البته اين سازمان از نظر ما يك سازمان تروريستي خارجي بود و ازسوي ديگر ما هم به ايرانيان فشار ميآورديم كه افراد سازمان القاعده را از ايران بيرون كنند. من معتقدم كه ايرانيان ميخواستند هر جا كه امريكا نسبتاً قوي است با او به نوعي تفاهم جامع راهبردي برسند. البته اين اولين باري نبود كه ايرانيها ميخواستند با ما ارتباط برقرار كنند. پس از 11 سپتامبر و همكاري ايرانيها با ما در مورد افغانستان، آنها ميخواستند كه در مورد مسائل مهمتري با ما گفتوگو كنند، اما در سال 2002 كه پرزيدنت بوش ايران را محور شرارت ناميد، اين امكان از بين رفت. ¢آيا در آن زمان در شوراي امنيت ملي كار ميكرديد؟£تازه بيرون آمده بودم، اما هنوز استخدام دولت بودم.
¢حالا متوجه شدم كه چطور اين سند روي ميز كالين پاول وزير امورخارجه سر در آورد. به نظر من بايد خيلي محرمانه باشد. اينطور نيست؟ £بله، اما جزء اسناد طبقهبندي شده نبود و جالب اين بود كه به صورت يك فاكس طبقهبندي نشده توسط سفارت سوئيس براي ما ارسال شده بود.
¢آيا به همين دليل است كه آنقدر راحت در مورد آن صحبت ميكنيد؟£بله، براي اينكه هرگز از اسناد طبقهبندي شده نبود.
¢بدينترتيب معلوم ميشود كه اين امريكا بود كه بايد در مورد آن تصميم بگيرد. آيا در مورد آن زياد بحث شد؟ £آن زمان ديگر من در استخدام دولت نبودم و اصلاً هم نميدانم كه اين سند چطور به چنگ دولت افتاد. فقط ميدانم كه جواب رسمي دولت امريكا به وزير امورخارجه سوئيس اين بود كه سفير سوئيس در تهران بيش از وظيفه خود در مورد اين سند با ايرانيها صحبت كرده است.
¢آيا اين يكي از همان كليشهها نبود كه محافظهكاران جديد در دولت بوش ميخواستند هرطور كه شده رژيم عوض شود و حرفي هم از مذاكره با ايران نباشد؟ £بله، حق با شماست. انگيزه اصلي همين است كه شما اشاره كرديد، يعني تعدادي از محافظهكاران جديد، حتي خود رئيسجمهور با مذاكره با ايران مخالف بودند.
¢اصلاً دليل اصلي اينكه رئيسجمهور، رژيم ايران را نامشروع ميدانست چه بود؟ شايد به خاطر اين بود كه در سال 1979 رژيم شاه را سرنگون كرده بود. £از نظر بوش چون رژيم ايران غيردموكراتيك است، حتي اگر مذاكره، مسائل هستهاي ايران را حل كند، او حاضر به مذاكره با آنها نيست. ¢خيلي خوب، اكنون كه قبول كردهايم با ايرانيها مذاكره كنيم چه؟ شايد هم تا به حال انجام شده ولي آيا اين در مورد عراق بوده يا مسائل ديگر؟ £من فكر ميكنم كه اگر هم انجام شود به اندازه مذاكرات در افغانستان مفيد نخواهد بود. مثلاً سفير ما در عراق يعني زلماي خليلزاد به آنها خواهد گفت: آنقدر شيعيان عراق مانند سپاه بدر و ديگر فعالان سياسي را عليه ما تحريك نكنيد و دنبال منافع خود در عراق نباشيد... مذاكرات بيشتر از اين پيش نخواهد رفت، زيرا كارت جالب ديگري نميتوانيم براي ايران روي ميز بگذاريم. اصلاً من شك دارم كه بهجز عراق بتوانيم در مورد مسائل ديگر مانند مسائل هستهاي هم صحبت كنيم. زيرا رئيسجمهور و بعضي از شخصيتهاي مهم ابداً حاضر به مذاكره با ايران نيستند.
¢در آن مقاله انتقادي شما اشارهاي هم به پيشنهاد عربستان در مورد شوراي امنيت خليجفارس نموديد، من چيزي بيشتر در اين مورد نميدانم. آيا اين نوعي مرده در آب است؟ £بله، من فكر ميكنم كه اين حركت بسيار جالبي از جانب سعوديها در منطقه عاري از سلاحهاي هستهاي در خاورميانه بود كه ارزش بررسي دارد. اما دولت توجهي به آن نكرد و تا آنجا كه ميدانم هيچ اقدامي در جهت بررسي منطقه عاري از سلاحهاي هستهاي صورت نگرفت.
¢بيشتر مطبوعات ايران معتقدند كه مردم ايران بهشدت از برنامه هستهاي حمايت ميكنند و هر نوع دخالت خارجي موجب دخالت شديد نيروهاي خارجي ميشود. ازسويي من با ناظران ديگر هم مصاحبه كردم كه معتقدند بيشتر ايرانيان از مسئله هستهاي بهشدت ناراحت هستند. نظر شما چيست؟ £من فكر ميكنم كه ديدگاه اولين ارزيابي من به نزديكتر است تا دومي. به نظر من بيشتر ايرانيان از برنامه هستهاي غيرنظامي ايران، ازجمله تواناييهاي چرخه سوخت هستهاي حمايت ميكنند. اما در مورد توليد سلاحهاي هستهاي نهتنها روشنفكران، حتي مردم عادي عقايد متفاوتي دارند. اين مسئله اينطور ارائه شده كه آيا ايران حق دارد با توجه به پيمان منع تكثير سلاحهاي اتمي، مانند كشورهايي كه فقط فناوري هستهاي دارند، او هم فناوري هستهاي داشته باشد؟ در صورتي كه مسئله چنين ارائه شود تمام فعالان سياسي در ايران با آن موافق هستند. ¢حتي بوش در بعضي از موارد گفته كه اگر ايران فقط فناوري هستهاي بخواهد مانعي ندارد، نظر شما چيست؟ £بله، من فكر ميكنم كه امريكا زودتر هم سعي كرده بود كه معاهده منع تكثير سلاحهاي هستهاي را مجدداً تعريف كند و بگويد كه ايران اصلاً حق ندارد به فناوريهاي چرخه سوخت دست پيدا كند. اين نوعي بحث قانوني جالبي بود كه فكر نميكنم چندان موثر باشد. زيرا در نوامبر سال پيش متوجه شدم كه وقتي رئيسجمهور در مسكو بود، استفان هاولي(Stephen Hadley) مشاور امنيت ملي كاخسفيد، حمايت كلي دولت امريكا را در مورد پردازش اورانيوم در روسيه بهجاي ايران اعلام نمود. او در ادامه سخنان خود گفت كه ايران ميتواند از حق غنيسازي برخوردار شود، اما بايد در جهت امنيت بينالمللي باشد. ما از ايرانيان ميخواهيم كه در اين مورد موافق باشند نه اينكه آن را اجرا كنند. بدينترتيب من فكر ميكنم كه حتي دولت امريكا نيز پذيرفته كه هيچ دليل قانوني وجود ندارد كه مانع ايرانيان براي داشتن تواناييهاي لازم شود. |
|||||
|