گزیده

▪ ▪ ▪ ▪ ▪ ▪

    |  صفحه اول  |  بایگانی ترجمه ها  |  بایگانی مطالب وارده |      

 

 

   مطلب وارده  

10 خرداد ماه 1387 - 2008 May 29

 

 

بسته‌اي استدلالی برای کنترل دوگانه خاور میانه

اسرايیل، امریکا و شرق شناسی جدید

نويسنده: شاهید اعلم(*)

منبع: http://aslama.org

مترجمان: دكتر حسين رفيعي ـ دكتر محمد يلپاني

غربی‌ها هیچ‌گاه از اسلام و جماعات اسلامی احساس آسايش نمي‌كردند. دورانی طولانی، بیش از یک هزاره، بود که به این دو به صورت تهدید اساسی برای غرب ديده می‌شد. جهت بسیج تمامی انرژی‌ها برای مهارکردن این خطر ـ ابتدا از سرزمین‌های مقدس و جنوب غربی و نیز بعدها از جنوب شرقی اروپا ـ کاتبین غربی، اسلام را به‌گونه‌های مختلف دلخواه معرفی کرده‌اند. یک‌بار اسلام، مسیحیتی رافضي و بار دیگر دینی است که شیطان را می‌پرستد، اصلاً اسلام در اثر نوعی سحر و جادو توسط [حضرت] محمد (ص) به‌وجود آمده است، یا اینکه، آیيني مبارزه‌جو می‌باشد، نیرنگی برای فتح و فتوحات مشتی بَدَوی. متفکران عصر رنسانس و روشنگری، تعدادی دیگر به این فهرست سیاه اضافه كرده‌اند. حالا، اجتماعات مسلمان، استبدادی، جبرگرا، غیرمنطقی، غیرکنجکاو، مخالف علوم طبیعی و مخالف پیشرفت معرفی می‌شدند. وقتی که اروپا از نظر نظامی در قرن 19 برتری یافت، همه این مجموعه که به فکر شرق‌شناسان آنها رسیده بود، برای توجیه تسخیر و به استعمار کشیدن سرزمین‌های اسلامی مطرح می‌شدند. در اوایل قرن 19، گروهی اندك از شرق‌شناسان شروع به زير سؤال‌بردن و ردکردن این تصویر رایج از شرق و دین اسلام و جوامع اسلامی كردند. آنها مي‌خواستند اسلام را به‌گونه‌اي ببینند که در منابع اسلامی آمده بود. آنها از موفقیت‌های مسلمانان در زمینه‌های فلسفه، علوم طبیعی، هنر و معماری نوشتند و قبول روح برابری بین انسان‌ها، نبود تبعیض نژادی و نیز تعامل بیشتر با جوامعی از ادیان دیگر ـ در میان خود ـ را ستودند. تعداد زیادی از این اروپابیانی که این دیدگاه جدید را دنبال می‌کردند، متفکران یهودی [زجردیده اروپایی] بودند که تازه از حصارهای محله‌های یهودی‌نشین (Ghetto) درآمده و برای نخستين‌بار به محیط‌های علمی اروپا راه یافته بودند. در واقع در آن زمان این یهودیان می‌خواستند از راه ادعای هم‌نژادی [سامی] با اعراب، به افتخار برسند و با تعریف از میزان تسامح دینی ـ نژادی در فلسفه دین اسلام و محیط‌های اسلامی می‌خواستند به اروپايیان یادآوری کنند، که آنها تا رسیدن به یک جامعه بورژوا، سازمان‌یافته بر پایه ارزش‌های انسانی، راه درازی در پیش دارند. با اندكي خیرخواهی، می‌شود گفت این یهودیان مخالف جریان فکری حاکم در آن زمان، می‌خواستند با به رخ‌کشیدن و جلوه‌دادن دشمن اسلامی و شرقی، اروپايیان مسیحی را بی‌آبرو و شرمنده کنند.

یک حرکت دیگر شرق‌شناسان در سال‌های 1950 اهمیت پیدا کرد و گسترش یافت. از این زمان به بعد تعداد زیادتری از فضلای اصلی اسلام‌شناس سعی کردند از مسیر شرق‌شناسان قدیم جدا شوند. این تغییر جهت سه دلیل اصلی داشت؛ مهمترین آن مبارزه مردم استثمار شده جهان پس از جنگ جهانی دوم، برای آزادی از زیر یوغ استعمار بود. در محیط حاکم بر جنگ سرد، منافع قدرت‌های غرب ایجاب می‌کرد که نسبت به فرهنگ، دین و تاریخ مردم مستعمره‌ها ـ که تا آن‌موقع و در طی بیش از چهار قرن تحقیر شده بودند ـ حساسیت بیشتری نشان بدهند و دليل سوم، ابراز میزانی از احترام برای اتباع استعمار شده، در نوشته‌هاي شرق‌شناسان بود كه ناگهان مطلوب شمرده می‌شد.

ورود متفکران و فضلايي مانند فیلیپ هیتی (Phillip k. Hitti)، البرت هورانی (Albert Hourani)، جورج ماکدیزی (George Makdisi)، محسن مهدی، سیدحسین نصر، فضل‌الرحمان ـ از کشورهای خاورمیانه و جنوب آسیا به سازمان‌های علمی غرب، که آشنایی نزدیکتري با اندیشه‌ها و فرهنگ جوامع اسلامی با خود آورده بودند، خود هشداری بود برای شرق‌شناسان سنتی. ادوارد سعید نیز یکی از اعضای این گروه بود. سهم مشخص او در اين زمينه، در انتقاد پیگیر و عالمانه، از روش‌های به کار برده شده توسط شرق‌شناسان سنتی بود. انتقاد سعید تحرک روشنفکرانه‌ای بود که بخشی از آن توسط دانشمنداني از کشورهای خارج از دنیای غرب تغذیه می‌شد. این جنبش نه‌تنها بسیاری از کج‌سازی، تحریف‌ها و مهملات شرق‌شناسان سنتی را آشكار کرد، بلکه سعی نمود اشتباهات آنها را تصحیح کرده، تاریخ ملایم‌تری برای کشورهای آسیايی و افریقایی بنویسد و نیز شروع به آشكار كردن تبعیضات نژادی و تعصباتی که در بیشتر جنبه‌های علوم انسانی غربی رخنه کرده بود نمود.

در همین سال‌های دهه 1950 بود که اسلام، مورد توجه چند تن از متفکران غربی، جست‌وجوگری قرار گرفت که کمبود واقعی معنویت در اجتماع خود را در غرب احساس می‌کردند. آنها در پی یافتن درکی از جنبه‌هایی از فلسفه اسلامی بودند. این افراد از راه همراه‌شدن با گروهی از صوفیان واقعی (مسلمانانی که علاوه بر رعایت کامل از دستورات شرع اسلام، به اعماق تفکر در اسلام رسیده بودند) موفق شدند چندین جلد کتاب ارزشمند درباره حکمت و آینده معنویت در اسلام، چه آنچه که توسط طرفداران و عملگرایان کنونی اجرا می‌شود و چه آنچه که در متون، معماری و صنایع‌دستی سنتی جهان اسلام موجود است، بنویسند. نوشته‌های رنه‌گونون(Rene Guenon)، تیتوس بورکهارت(Titus Burckhardt)، فریثیوف شون(Frithiof Schuon)، مارتین لینگس(Martin Lings)، چارلز له گای ایتون(Charles Le Gai Eaton) و دیگران قاطعانه نشان داده‌اند که اسلام بی‌شک دورنمایی کامل، برای یک زندگی عمیق دینی دارد.

بخش جدید در بسته‌بندی شرق‌شناسان نوین، اهداف آن می‌باشد و دشمنانی که برای نابودی در نظر گرفته شده‌اند. امریکا می‌خواهد افکار مردمش را آماده و بسیج کند تا روند بالکانیزه‌کردن خاورمیانه در چارچوب مناطق قومی ـ فرقه‌ای و کشورک‌های تابع (نوع جدیدی از دولت‌های مطیع را که راحت‌تر پذیرا باشند) تسهیل و تسلط اسرايیل بر منطقه را به اجرا در آورد! عجیب است که بر حسب تصادف، دانشمندان حامی این برنامه بازبینی در شرق‌شناسی سنتی، اکثراً یهودی هستند؛ اين تغییر جهتی است که به‌طور كل پس از استقرار دولت صهیونیستی در قلب خاورمیانه به‌وجود آمده است. وقتی که این صهيونیست‌ها موفق به تحکیم دولت اسرايیل شدند، می‌دانستند که بقای کشورشان بستگی به موفقیت آنها به ایجاد نفاق و جنگ بین دین اسلام، مردم منطقه و غرب خواهد داشت. صهيونیست‌ها با همین هدف از سال 1967 جنگ‌هایی را آغاز کردند که به اشغال ساحل غربی رود اردن و غزه انجامید. همزمان تمامی سعی خود را کردند تا امریکا را به همراهی با سیاست‌های غارتگرانه اسرايیل در ممالک عربی وادارند.

اهداف جنگی این شرق‌شناسان جدید در همه آنچه که با عناوینی چون: اسلام‌گرایان، بنیادگرايان اسلامی، مبارزان اسلامی، فاشیست‌های اسلامی، تروریست‌های اسلامی و یا هر عنوان دیگری که مورد استفاده آنها قرار گیرد، کوبیدن تمامی جنبش‌های مردمان مسلمان ـ بدون توجه به دیدگاه‌های سیاسی جنبش‌ها و رابطه آنها با مبارزه مسلحانه ـ می‌باشد. کافی است که این گروه‌ها، با جنگ‌های مختلفی که پس از سال 1945 توسط اسرايیل و امریکا علیه مردم این منطقه رواج داده شده‌اند، مرتبط معرفی شوند. این جنبش‌های مقاومت اسلامی که ملی‌گرا هستند ضمن اینکه گرایش‌های فرامرزی نیز دارند، جایگزین نهضت‌های کاملاً سکولار و ملی‌گرايی شده‌اند که در جهت خواسته‌های خود ناموفق بودند. اكنون اسرايیل و امریکا سعی دارند آنها (سکولارها و ملی‌گراها) را به جنگ با جنبش‌های جدید اسلامی ترغیب کنند.

رخدادهای چند دهه اخیر ـ خیزش جنبش اسلام‌گراها، همکاری استراتژیک بین امریکا و اسرايیل، شرق‌شناسی جدید و جنگ‌هایی که علیه جهان اسلام به راه انداخته شده‌اند ـ قابل پیش‌بینی بوده و در واقع هم پیش‌بینی شده بودند؛ همان زمان که انگلیسی‌ها مصمم شدند از استقرار یک دولت یهودی در فلسطین پشتیبانی کنند. یک مفسر رخدادهای بین‌المللی امریکایی به نام هربرت آدامزگیبونز(Herbert Adams Gibbons)، که در آن زمان آشنایی و حضور ذهنی بیشتر از سیاستمداران آن زمان نسبت به ریزش‌های آینده نقشه بریتانیا و صهيونیسم داشت، در ژانویه سال 1919 چنین نوشت: «اگر کنفرانس صلح سازمان ملل (در آن دوران) تصمیم به بازگرداندن یهودی‌ها به فلسطین بگیرد، مهاجرت و توسعه این سرزمین، تنها با وجود نیروی نظامی عظیم و برای مدتی بی‌پایان، امکان‌پذیر خواهد بود. نه‌تنها این نیم‌میلیون عرب فلسطینی و مسلمان که ساکن آنجا هستند، بلکه میلیون انسان دیگری که در اطراف آن زندگی می‌کنند، باید از راه تحمیق و روی‌آوردن به جنگ‌های گاه‌به‌گاه، وادار به تن‌دادن به استیلا شوند.»(1) از این هم پیامبرانه‌تر، نوشته حاکم نظامی بخشی از فلسطین اشغال شده در دوران جنگ جهانی اول، آنستراثر مک‌کی(Anstruther Mackay)، می‌باشد. او درباره برنامه صهيونیست‌ها چنین نوشت: «....مقاومت و دشمنی شدید و همراه با تعصب، مسلمانان را علیه دولت‌هایی که از این پروژه حمایت می‌کنند بسیج خواهد نمود. اثر چنین دشمنی در تمامی خاورمیانه، سوریه، بین‌النحرین، مصر و هندوستان احساس خواهد شد. به این باید اضافه شود: تاريخ‌نگاران زمانی خواهند نوشت که این تصمیم، به جنگ بزرگ میان سفیدپوستان و مردمی با پوست قهوه‌ای رنگ منتهی شده است؛ اغتشاشاتی که بدون شک کشور امریکا نیز به آن کشیده خواهد شد.» [نظرگاه مک‌کی در آن زمان](2) اکنون ما در آینده‌ای که گیبون و مک‌کی پیشگوئی کرده بودند زندگی می‌کنیم. مقاومت اسلامی دیر شروع شد، ولی اکنون توسعه یافته است. به شکل‌هاي مختلف از مرزهای سوریه و بین‌النحرین، مصر و هندوستان گذشته و به آخرین گوشه‌های جهان اسلام نیز رسیده است؛ حتی به میان مسلمانانی که در دیآسپورا [اشاره نویسنده به یهودیان سرگردان] و اکنون در غرب زندگی می‌کنند نيز كشيده شد.

متفکر معترض، باید شرق‌شناسی نوین را به‌طور استدلالي تشریح و از آن مهملات‌زدایی کند. مرتب به ما یادآوری می‌شود، بخصوص در دنیای غرب، مجذوب شده با تصاویری که در صفحه تلویزیون، از جلوی چشمان آنها می‌گذرانند. پشت سر همه این تصاویر، تاریخ بلند بالای غارتگری، جنگ، استثمار، برده‌داری، کشتار دسته‌جمعی، استملاک، خیانت و دورویی پنهان شده است. اینکه صلح و آرامش افرادی به هم خورده که به آنها بی‌عدالتی شده است.

تاریخ، متحد مردم شکنجه شده است؛ آنها می‌توانند آنچه که بوده بازگو کنند. این عذاب‌دهندگان هستند که تاریخ خود را انکار می‌کنند؛ آنان باید تاریخ بسازند تا شکنجه را بپوشانند.آنها باید دائم حرف بزنند و بی‌وقفه از لزوم سركوب شورش‌ها، حمله‌های تروریستی، خطرهاي موجود برای صلح جهانی، اغتشاش علیه تمدن و مدنیت صحبت كنند. ما نیز باید مدام به تاریخ زشتی‌ها مراجعه، باید غارتگری غرب را در طی چهار قرن گذشته باز بینی کنیم، تا آنچه که اکنون شاهد هستیم را به این بدنامان تاریخ مربوط کنیم. فقط در صورت تعمیق این تاریخ در وجود خود، و تکرار مرتب آن، امید می‌رودکه سرانجام زمانی جلوی آن قدرت‌ها که از بمب‌افکن‌های غول‌پیکر استلس استفاده می‌کنند تا ترس و وحشت را گسترش دهند ـ گرفته شود.

_____________

(*) م. شاهید اعلم (M. Shahid Alam)، [اصليت از بنگلادش] استاد اقتصاد در دانشگاه نورث وسترن امریکاست. او نويسنده کتابی باعنوان «مبارزه علیه شرق‌شناسی نوین» (2007) است. پست الكترونيكي او: alqalam02760@yahoo.com بوده و در سایت اینترنتی وی، http://aslama.org مي‌توان اطلاعات بیشتری درباره او یافت. او در لیست 101 استاد خطرناک دانشگاه‌های امریکا قرار داد که توسط نئوکان‌ها انتشار یافته است.

منابع:

1.Herbert Adams Gibbons, "Zionism and the world peace," in: Richard P. Stevens, ed., مراجع: Zionism and Palestine before the Mandate: A phase of Western imperialism (Beirut: The Institute of Palestine Studies, 1972): 63, reprinted from: Century 97, 3 (January 1919).

2.Richard P. Stevens, ed., Zionism and Palestine before the Mandate: 47-48, reprinted from: Anstruther MacKay, "Zionist aspirations in Palestine," Atlantic 216 (July 1920): 123-25.

 

    |  صفحه اول  |  بایگانی ترجمه ها  بایگانی مطالب وارده