گزیده

▪ ▪ ▪ ▪ ▪ ▪

    |  صفحه اول  |  بایگانی ترجمه ها  |  بایگانی مطالب وارده |      

 

 

   مطلب وارده  

2 اردیبهشت ماه 1386 - 2007 22 April

 

 

مهره اصلي ديپلماسي خاورميانه

 

بررسي نقش شاهزاده بندر در رابطه اعراب و اسرائيل

 
نويسنده : نويسنده الوف بن . برگردان چشم انداز ايران

‌هاآرتص چاپ اسرائيل، 3 مارس 2007 (12 اسفند 1385)

http://www.hambastegidaily.com/internationalresult.asp?code=3316  قسمت اول

قسمت دوم   http://www.hambastegidaily.com/internationalresult.asp?code=3322

به نقل از روزنامه همبستگی چهارشنبه 30 فروردين 1386

 

 شاهزاده بندر السلطان، مشاور امنيت ملي عربستان سعودي، مهره اصلي در ديپلماسي خاورميانه به شمار مي‌آيد. وي فردي است كه در پشت پرده توافق نامه مكه قرارداشت،يعني توافقنامه‌اي كه بين فتح و حماس براي تاسيس دولت وحدت ملي به امضا رسيد. وي همچنين در آرام كردن احزاب رقيب در لبنان بسيار فعال بود و نيز تلاش بسياري كرده تا بين دولت‌هاي آمريكا و ايران رابطه‌اي برقرار سازد. دو هفته پيش بندر، جرج بوش را با تلاش‌هايش آشنا ساخت و به روز كرد و هفته گذشته (5 اسفند 1385) بندر در همايش مديران اطلاعات ايالت عربي با وزير امور خارجه آمريكا كاندوليزا رايس، شركت كرد. اين همايش كه در امان تشكيل شد، درست يك روز پس از نشست سه جانبه بين ايهود اولمرت و رييس حكومت فلسطيني محمود عباس در اورشليم صورت گرفت . شواهد بسياري بيانگر آن است كه شاهزاده بندر، كه به مدت 22 سال سفير عربستان در واشنگتن بود، اكنون پشتوانه حركت خزنده‌اي است، كه پس از پايان جنگ دوم لبنان، به سمت ارتباط با اسرائيل پا مي‌گيرد. درسپتامبر 2006 بندر در اردن با اولمرت ملاقات كرد، ملاقاتي پنهاني كه بعدها در اسرائيل برملا شد پس از اين ملاقات،اولمرت در موقعيت‌هاي مختلف ابتكار صلح عربستان سعودي در سال 2002 را كه شاهزاده بندر مشاركت فعالانه‌اي در آن داشت، ستود. اسرائيل با توافقنامه مكه مخالف بود اما اولمرت با ناميدن آن به عنوا ن توافق داخلي فلسطينيان برآن شد انتقادات را تقليل دهد. نخست وزير اسرائيل با موجه دانستن تصميم( حاصل از اين توافق) احتمال داد كه ممكن است انتقادات سختي كه به توافقنامه مكه( در اسرائيل صورت مي‌گيرد) توهين به عربستان سعودي تلقي شود و موجب شود كه دولت سعودي مواضعش را به سمت ايران متمايل كند. اين اولين ارتباط نبود ملاقات بندر با اولمرت اولين ديدار يك شاهزاده سعودي با كارگزاران اسرائيل نبود. براساس اظهارات عده‌اي از افسران ارشد ارتش و افسران اسبق اطلاعاتي،شاهزاده بندر از سال 1990 با اسرائيلي‌ها در ارتباط است. وي كه همواره مراقب بود تا فاصله لازم را با سفير اسرائيل در واشنگتن حفظ كند روش‌هايي را براي ارتباط با اسرائيل برمي‌گزيد كه از طريق مسيرهاي ديپلماتيك عمل نمي‌كردند. اين شاهزاده سعودي كه اكنون 58 سالگي‌اش را جشن مي‌گيرد به شدت در پي ايجاد ثبات در خاورميانه است. ثباتي كه از علايق و توجهات اصلي در پادشاهي سعودي به شمار مي‌رود گفت وگوهاي وي با اسرائيلي‌ها بر دو موضوع استوار بود:1- جلوگيري از تهديدهاي استراتژيك عراق در طي سال‌هاي 1990 و نيز تهديدهاي كنوني ايران. ‌‌2- پيشبرد روند صلح بين اسرائيل،سوريه و فلسطين. عربستان سعودي به طور ويژه بر مقوله فلسطين بسيار حساس است، جلسات هفتگي كابينه عربستان سعودي، كه به رياست ملك عبدا... هر دوشنبه تشكيل مي‌شود، هميشه با گزارشي مفصل درخصوص اوضاع فلسطين آغاز مي‌شود و تنها پس از آن است كه به ديگر مسايل دولت و مملكتي پرداخته مي‌شود. زندگي نامه شاهزاده بندرالسطان 4 ماه قبل در دسامبر 2006 تحت عنوان شاهزاده the prince(‌) در آمريكا منتشر شد. وي دراين كتاب هيچ اشاره‌اي به ملاقات‌هايش با اسرائيلي‌ها نمي‌كند و تنها توضيح مي‌دهد چگونه علاقه‌اش بر شناخت اسرائيل از سال‌ها قبل آغاز شد، سال 1969 زماني كه او در حال گذراندن دوره‌هاي خلباني در بريتانيا بود، با خلبان ديگري آشنا شد كه خود را يك اسرائيلي معرفي كرد و بندر پس از اين كه دريافت او اسرائيلي است،با اينكه قبلا به او علاقه داشت، ناگهان نسبت به او احساس تنفر عميقي پيدا كرد. بندر مي‌نويسد كه اين حس نفرت باعث شد به فكر بيافتد كه شايد اگر فرصتي وجود داشت تا آن دو يكديگر را بهتر بشناسند بسياري از كليشه‌ها شكسته مي‌شد و واقعيت اين است كه بندر پس از‌آن با ملاقات‌هاي بسيار با اسرائيلي‌ها مهارت‌هاي زيادي در شكستن اين كليشه‌ها كسب كرد. بندر حرفه ديپلماتيك خود را با مبارزات گسترده بر ضد لابي‌هاي اسرائيلي موافق اسرائيل(‌pro-israel lobby‌ ) در آمريكا، ‌‌aipac، آغاز نمود درآن زمان )aipac(‌ سعي داشت كه از فروش هواپيماهاي رادار هشدار سريع به نيروي هوايي عربستان سعودي جلوگيري كند. در اين كشاكش سعودي‌ها موفق شدند و از آن پس بندر خود را لابي يكنفره one -man-lobby(‌ ) در برابر قدرت‌AIPAC‌ مي‌دانست در واقع مي‌توان گفت اعتبار بندر در دوران جرج بوش پدر بود. در كنار زندگي نامه شاهزاده بندر، اشاراتي جزيي و گذرا به ارتباط با اسرائيلي‌ها نيز شده و آنها را جعلي خوانده است. در بهار 1990 وقتي صدام حسين تهديد كرد كه نيمي از اسرائيل را به آتش خواهد كشيد ملك عبدالله كه نگران شلعه‌ور شدن آتش جنگ منطقه‌اي بود،شاهزاد بندر را به بغداد اعزام كرد. صدام به بندر گفت كه قصد حمله به اسرائيل را ندارد و بندر نيز با شتاب به آمريكا رفت تا اين پيام را به بوش پدر برساند و از اسرائيل امان بگيرد كه هيچ نوع ضربه انحصاري (و پيشگيرانه‌اي) وارد نخواهد آورد.‌ بندر( دركتاب خود) با نگاهي به گذشته مي‌گويد كه احتمالاً صدام در آن زمان از او استفاده كرد تا از جناح خود در برابر حمله اسرائيل و جلوگيري از اشغال عراق در سال 1990 محافظت كند. تقريباً درهمان زمان گزارش شد كه عربستان سعودي به موشك‌انداز ‌زمين به زمين)surface to surface( ساخت چين دست يافته است. براساس اين كتاب، بندر موفق شد تا از طريق رابط‌هاي آمريكايي خود به اسرائيل اين ضمانت را بدهد كه موشك‌هاي مزبور بر ضد آنان استفاده نخواهد شد و در ازاي آن قول گرفت كه اسرائيل نيز به فرودگاه تبوك )Tabuk( در جنوب شرقي ايليات )Eilat( يورش نبرد. پس از جنگ خليج [فارس] در سال 1991، كه طي آن عربستان سعودي در صف حاميان آمريكا قرار داشت، ايالات متحده مبتكر طرح صلح در [خاورميانه] شد كه با نشست سران در مادريد آغاز به‌كار كرد. سعودي‌ها در اين طرح مشاركت كردند اما سعي كردند كه نقش كم‌رنگي داشته باشند و همچون برخي از همسايگان خليجي، پيوند خود را با اسرائيل، بدون برقراري ارتباطي رسمي باقي نگاه دارند. در زمان پيمان اسلو، بندر به‌طور مستقيم با سفارت اسرائيل در واشنگتن ارتباط برقرار كرد و گفت‌وگوهايي غيررسمي با سفير اسرائيل، ايتمار رابينويچ )Itmar Rabinovitch( انجام داد. در طي گفت‌وگوهاي صلحي كه با ايهود باراك انجام گرفت، نقش شاهزاده [بندر] بسيار پررنگ شد و [البته] مورد انتقادات بسياري نيز قرار گرفت. زماني كه گفت‌وگوها با سوريه در اجلاس سران در شفردستون )shepherd s town( به تنگنا رسيد باراك، وزير دولت خود، آمنون شاهاك )Am non shahak( ، كه از اعضاي هيات نمايندگان اسرائيلي بود،‌را براي ملاقات به نزد بندر فرستاد، اما اين كار فايده‌اي نداشت. پس از آن بندر مجددا با رييس‌جمهور وقت آمريكا، بيل كلينتون، تماس گرفت و از او خواست كه ملاقاتي سري با حافظ اسد، رييس‌جمهور سوريه، انجام دهد و رهبر سوري را قانع نمايد كه تا آخرين فرصت را در نشست سران در ژنو مغتنم بشمارد. اگرچه اسد با شركت در اين نشست موافقت كرد اما اجلاس با شكست مواجه شد و از آن پس مذاكراتي بين اسرائيل و سوريه متوقف شد. در اواخر سال 2000 ميلادي وقايع بر مساله فلسطين تمركز يافته بود. [در اين دوران] و پس از شكست مذاكرات كمپ‌ديويد و اوج‌گيري انتفاضه، بندر سعي كرد كه ياسرعرفات را تحت فشار قرار دهد تا پيشنهاد [صلح] كلينتون را بپذيرد. شاهزاده بندر عدم موافقت ياسرعرفات را در پذيرش اين پيشنهاد نوعي جنايت ناميد. پس از حوادث 11 سپتامبر، برنامه كار آمريكا تغيير يافت و رهبر فلسطينيان، كه بندر سعي داشت او را به واشنگتن بياورد، از سوي بوش متهم شد كه در مبارزه عليه تروريسم با اردوگاه شيطان همكاري مي‌كند. در سال 2002 ميلادي، بندرالسلطان در كنفرانس خاورميانه در دانشگاه اوكلاهما شركت كرد. وي در اين كنفرانس دولت اسرائيل را متعصب (‌fanatical‌) ناميد و بنيامين نتانياهو را افراطي و سياستمداري كم‌وزن و شكست‌خورده دانست. وي در ادامه اسحاق رابين)Yitzhak Rabin( را مردي فرزانه و شجاع ناميد و نتانياهو را به‌خاطر تحريكاتي كه منجر به قتل وي (اسحاق رابين) شد، مقصر دانست. وي در صحبت‌هاي خود از اسرائيل خواست كه به جاي خشونت و ويراني و مجازات‌هاي جمعي 3 ميليون فلسطيني، مذاكرات و شرايط صلح را بپذيرد. در اواخر 2005 ميلادي، مقامات عربستان سعودي به اين‌ باور رسيدند كه بندر وظايفش به‌عنوان سفير در واشنگتن به پايان رسيده است و به همين دليل به عربستان بازگشت و به رياست شوراي امنيت ملي رسيد. پدر او شاهزاده سلطان، پس از مرگ ملك فهد تاج‌گذاري كرد و به‌عنوان جانشين ملك‌عبدالله نيز تاج‌گذاري كرده است. بندر، در ماه‌هاي اول، پس از بازگشت به رياض از مقابل ديد رسانه‌ها ناپديد شد و ‌[همين امر] باعث مي‌شد كه افول نفوذ و قدرت او تفكر و تامل‌برانگيز باشد. البته به نظر مي‌رسيد كه اين‌بار او مجددا ظاهر شد ولي اين‌بار در نقش ميانجي بين ايران و آمريكا و نيز [واسطه] در ملاقات‌هايي كه با دبير مذاكره‌كنندگان پرونده هسته‌اي ايران، علي لاريحاني، صورت گرفت. اسرائيل بيش‌ترين توجه را به اين گفت‌وگوها دارد. از ديد آمريكايي‌ها و اسرائيلي‌هايي كه با بندر ملاقات داشته‌اند، وي فردي است كه بيش از اندازه بزرگنمايي و گزافه‌گويي مي‌كند و توصيه مي‌كنند كه بهتر است با حرف‌هاي او با ديده ترديد و احتياط برخورد شود. اما ويليام سيمپسون )William Simpson(، زندگي‌نامه‌نويس، پيشنهاد مي‌كند كه به تلاش‌هاي بندر اهميت داده شود و او را شاهزاده اميد مي‌نامد و مي‌افزايد كه كل خاورميانه به ديپلماسي و مهارتهاي بندر نيازمند است.

 

    |  صفحه اول  |  بایگانی ترجمه ها  |  بایگانی مطالب وارده