|  صفحه اول  |  بایگانی ترجمه ها  |  بایگانی مطالب وارده |      

 

 

 

   مطلب وارده  

 

مقاله حاضر كه به قلم يكي از خوانندگان نشريه چشم‌انداز ايران مي‌باشد، پس از اشاره‌اي كوتاه به روند شكل‌گيري تشكل موسوم به "انصار حزب‌الله" در ايران، به نقد بررسي بيانيه رسمي و جنجال‌برانگيز اين تشكل پرداخته است كه بلافاصله پس از روي كارآمدن دولت احمدي‌نژاد صادر شد. گفتني است نخستين نقد تفصيلي به اين بيانيه ازسوي آقاي سليمي نمين، مسئول دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران، بود كه به مناظره بين ايشان و يكي از رهبران انصار حزب‌الله انجاميد و همگي در روزنامه‌هاي كثيرالانتشار درج گرديد.

 

مفهوم دولت در نزد انصار حزب‌الله

ع. علي احمدي

 

1- عنوان "حزب‌الله" نخستين‌بار در ماه‌هاي آغازين سال 1358 به رسانه‌ها و مطبوعات ايران راه يافت. خبر چنين بود: "گروهي مهاجم كه به سلاح‌هاي سرد مجهز بودند، با پرتاب سنگ، گردهمايي گروه‌هاي سياسي را مورد حمله قرار دادند.(1) آنان شعار مي‌دادند: "حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح‌الله."(2) واكنش دولت موقت انقلاب به رهبري مهدي بازرگان در برابر اين درگيري‌ها چيزي بود در حد نصيحت و اعلام محكوميت اين اقدامات خودسرانه از ديدگاه دولت. رفته‌رفته و با روشن‌ترشدن مرزهاي دو مفهوم "دولت" و "انقلاب"، اتفاق ديگري هم افتاد: گروهي از اعضاي دولت و شوراي انقلاب خواستند مخالفان عادي و سياسي خود را كه گروهي از آنها، از قضا، از انقلابيون بودند، "ضدانقلاب" بنامند. از آن سو، مخالفان سياسي دولت نتوانستند در سطحي ملي و فراگير اين واقعيت را به جامعه يادآوري كنند كه، "هر شهروند مخالف دولت، الزاماً ضدانقلاب نيست." اين واقعيت بويژه از آن‌رو دردناك مي‌نمود كه در جنبش بهمن 1357، "آزادي گفتار" از خواسته‌هاي همه گروه‌هاي انقلابي بود. سرانجام در سال 1359، تلويزيون ايران دست به كار ساخت برنامه‌اي به‌نام "ريشه‌ها" شد تا به‌زعم خود ريشه‌هاي اين درگيري‌ها و عوامل آنها را بشناساند. در بخش‌هاي گوناگون اين برنامه، افرادي از مصاحبه‌شوندگان، به صراحت مي‌گفتند كه هجوم به مخالفان دولت را وظيفه شرعي خود مي‌دانند. پخش اين برنامه نيز پس از مدتي، ناگهان و بدون هيچ توضيحي، متوقف شد.

در فاصله ماه‌هاي بهار 1358 تا خردادماه 1360، گروه‌هايي كه باعنوان كلي "حزب‌الله" ناميده مي‌شدند، وظيفه‌اي براي خود تعريف كردند كه عبارت بود از هجوم به هر تشكلي كه خواسته‌هايي جز خواسته‌هاي دولت موقت انقلاب و پس از آن، دولت‌هاي جمهوري‌اسلامي داشت و ديدگاه‌هاي ديگري را طرح مي‌كرد. اعتراض‌هاي روشنفكران، اعضاي سازمان‌هاي سياسي و برخي دولتمردان به رفتار اين گروه‌‌ها نيز كارساز نبود و به نتيجه‌اي نرسيد.

پس از آغاز جنگ مسلحانه مجاهدين خلق عليه جمهوري‌اسلامي و بركناري ابوالحسن بني‌صدر، امضاي "حزب‌الله" به‌طور رسمي در پاي پوسترها و برگه‌هاي تبليغاتي ديده شد و در سال‌هاي دهه هفتاد و به هنگامي‌كه مفهوم "ترور" بر فضاي سياسي كشور حاكميت يافته بود، در دروازه‌هاي شهرهاي كشور، شعاري به اين مضمون خودنمايي مي‌كرد: "شهر در دست حزب‌الله است."

 

2- در طي دو دهه حاكميت نظام جمهوري اسلامي، شبه‌نظاميان حزب‌الله آهسته‌آهسته به سلاح گرم نيز مجهز شدند.(3) پس از آن، نيروهاي حزب‌الله به‌موازات سازماندهي درقالب حزب، رفتاري كه از همراهي با دولت تا دخالت در كار آن و خودسري(4) نوسان مي‌كرد، از خود نشان دادند. در دوره آغاز انقلاب كه ويژگي ايدئولوژيك بر جنبه‌هاي ديگر يك وضعيت انقلابي غلبه داشت، حزب‌الله آرمان تأسيس "اتحاد جماهير اسلامي" را طرح كرد. اين آرمان در ميان ديگر گروه‌هاي سياسي اسلام‌گرا مانند سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي نيز پذيرفته شد. نهاد موسوم به "مركز نهضت‌هاي آزاديبخش" نيز كه وظيفه سازماندهي ناراضيان مسلمان(5) در ديگر كشورهاي جهان را پذيرفته بود، در عمل به ياري آرمان‌هاي حزب‌الله آمد. تا انقلاب اسلامي را به ديگر كشورهاي جهان صادر كند. اعزام نيروي جنگي به افغانستان، لبنان، يوگسلاوي و... درچارچوب اين نگرش حزب‌الله، قابل تفسير است. در اين ميان، گروه حزب‌الله در لبنان از شهرت بيشتري برخوردار شد و گروه‌هايي از فلسطينيان براي مبارزه با اسراييل به آن پيوستند. واكنش رسمي دولت‌هاي اسلامي در برابر اين گروه سياسي، بسيار متفاوت بود: از ناديده‌گرفتن رفتارهاي خودسرانه تا حمايت‌هاي علني از آنان به‌عنوان نيروهاي انقلاب(6) (هوادار دولت وقت). در دوره‌‌هايي، دولت وقت تا آنجا پيش رفت كه جاي مفهومي مانند "ملت ايران" را به "امت حزب‌الله" و اين تا آن دم بود كه غبار انقلاب و جنگ فروننشسته بود و چون چنين شد، بار ديگر مفهوم‌هايي چون "ملت ايران" و "كشور ايران" درخشيدن گرفتند. در سال 1373 گروهي از نيروهاي حزب‌الله، سازمان سياسي "انصار حزب‌الله" را بنيان نهادند كه پس از بروز اختلاف‌نظر، در سال 1375 دستخوش انشعاب شد. پس از انشعاب، گروهي به رهبري پنج‌نفر از هشت نفر اعضاي موسس زير عنوان "انصار حزب‌الله" و گروهي ديگر به رهبري حسين الله‌كرم باعنوان "دانشجويان حزب‌الله" به فعاليت خود ادامه دادند.(7)

 

3- در 19 مرداد ماه 1384 و در شرايطي كه كابينه محمود احمدي‌نژاد هنوز معرفي نشده بود، گروه انصار حزب‌الله در بيانيه‌اي به‌نام "دوران جديد و مسئوليت‌هاي ما"(8) كه در روزنامه يالثارات‌الحسين منتشر شد، ديدگاه‌هاي تازه خود را اعلام كرد. بيانيه چينن آغاز مي‌شود:

"استقرار دولت جديد و تكميل حلقه مفقوده در زنجيره تكاملي انقلاب‌اسلامي قطعاً پديده‌اي بسيار مبارك است و لااقل در تصحيح جهت‌گيري اصيل انقلاب، گامي اساسي به‌شمار مي‌رود."

معناي ناگزير اين جمله‌ها اين است كه از نظر انصار حزب‌الله تاكنون نظام جمهوري‌اسلامي فاقد دولت بوده است و حالا، تازه پس از 27 سال حاكميت كابينه‌هايي كه دست خود را در محكوم‌كردن مخالفان سياسي‌شان به غير اسلامي بودن باز دانسته‌اند، سرانجام دولت اسلامي شكل گرفته است.

"در دولت عدالت (كابينه احمدي‌نژاد) مبارزه مستمر با اين دو پديده زشت و عزت‌شكن (فقر و تبعيض)، دو راهكار اساسي براي وصول به هدفي برتر است، كه همانا تسهيل در اجراي دستورات ديني و حاكميت قوانين الهي در جامعه مي‌باشد. اصولاً جامعه عزتمند همان جامعه‌اي است كه در آن، شرايط عبوديت و بندگي فراهم باشد و لاغير."

از جملات بالا چنين برمي‌آيد كه مبارزه با پديده‌هايي چون فقر و تبعيض هم در جهت دفاع از منافع هواداران نظام سياسي مستقر و دينداران است و شهروندان ديگر را دربرنمي‌گيرد. نكته عجيب اين است كه عبوديت و پذيرش بندگي خداوند كه امري شخصي است و هر شهروند بنا به درك و شايستگي‌هاي خود، به مراتبي از آن دست مي‌يابد، به‌نوعي تحت نظارت و وابسته به كاركرد دولت دانسته شده است. يادآوري اين نكته لازم است كه در همه حكومت‌هاي استبدادي، اعم از لائيك يا ديني، عبوديت پديده‌اي شناخته‌شده و رايج است.

"بازآفريني و تثبيت ارزش‌هاي به تاراج رفته انقلاب كه بسياري از آنها معلول حاكميت افكار ليبرالي و غربگرا در دولت سابق (دولت خاتمي) است، حوصله‌اي فراخ و مجاهدتي مخلصانه را خواستار است."

انديشه ليبرالي مانند هر انديشه سياسي در اين جهان هواداراني دارد كه ملاك برتري يا كهتري آنها در قياس با اعضاي سازمان انصار حزب‌الله، ميزان دانش و پرهيزكاري آنان است. اما اين ادعا كه در كابينه محمد خاتمي افكار ليبرالي حاكم بوده است، با كدام نشانه درخشان از كاركرد هدفمند و برنامه‌دار (و نه جرقه‌اي) كابينه موصوف ارائه شده است. ساختار ليبرالي قدرت به مفهوم مصطلح آن در نظام‌هاي سياسي، امروزه به آن اندازه از خرد سياسي دست يافته است كه به‌ تام‌روايي دلخوش نباشد و به آن اندازه از درك دسترسي دارد كه خود را، تنها و تنها، نماينده مردم بداند و نه قيم آنان.

"رواج فرهنگ نقد سازنده و ايجاد فضاي اميد و تلاش و تحقق وعده بركات معنوي و مادي خداوند به جامعه اسلامي، فقط و فقط در گرو احيا و پاسداري و اجراي اين دو فرضيه واجب و مقدس (امر به معروف و نهي از منكر) است."

براساس تجربه بشري، رواج فرهنگ نقد سازنده، تنها در جامعه‌اي امكان‌پذير است كه در آن تحمل شنيدن نظر مخالف وجود داشته باشد و اين توانايي (شنيدن نظر مخالف) از راه درك واقعي تفاوت موجود ميان شهروندان و پذيرفتن برخورداري آنان از حق تعيين سرنوشت و چون و چرا در كار صاحبان قدرت ميسر مي‌شود. در ميان شهروندان ايران، به‌جز مسلمانان، پيروان دين‌هاي ديگر، هواداران انديشه لائيك و... وجود دارند كه از احساساتي متفاوت با احساسات مسلمانان يا هواداران نظام سياسي معاصر برخودارند؛ اما توان نقد در موضوعات گوناگون، ازجمله رفتار يك دولت را دارند.

"ظهور و بروز پديده‌اي به‌نام "اصولگرايي" و كسب حاكميت سياسي، از پديده‌‍‌هاي عزيزالوجود اين دوران است. مناديان اصولگرايي و حاميان بي‌ادعاي آن، همان نيروهاي صديق حزب‌الله و توده‌هاي محرومان جامعه‌اند."

گرايش به دوست داشتن دارايي‌ها از نخستين رفتارهايي است كه بشر آنها را شناخته است. اين طبيعي است كه سياستمداري از پيروزي خود و حزبش در مبارزه قدرت شادمان باشد؛ اما عزيزالوجود دانستن يك ايده شخصي به‌نام "اصولگرايي" و "دستيابي به قدرت" بر كدام مبنا شكل گرفته است؟! آيا اصولگرايي در ذات خود پديده مقدس و مباركي است يا به‌دليل كارنامه‌اي قابل قبول كه براي اداره جامعه ارائه كرده است يا قرار است ارائه كند؟

اما اين‌كه گفته شده است، مناديان اصولگرايي و حاميان آن، نيروهاي حزب‌الله و توده‌هاي محرومان جامعه‌اند. ممكن است بخشي از كارگزاران دولت جديد و رأي‌دهندگان به آن از محرومان جامعه باشند؛ اما مطلق‌كردن و منحصردانستن رأي محرومان به دولت بر سر كار، با واقعيت جور درنمي‌آيد، مگر اين‌كه بگوييم تمامي آن سي‌ميليون نفري كه در نهمين انتخابات رياست‌جمهوري شركت نكردند، يا به كانديداهاي ديگر رأي دادند، از مستكبران و مرفهان بي‌درد بوده‌اند.

"اصولاً خداوند سرنوشت هيچ ملتي را جز با اراده و تلاش آنان رقم نمي‌زند. مبارزه با عوامل معاند و مزاحم و علف‌هاي هرز در اجتماع، يگانه راه بقاي عزت و شرافت جامعه است."

مبارزه با عوامل بيگانه به‌طور طبيعي، وظيفه‌اي است كه هر ملت براي خود تعريف كرده است و شيوه‌هايي براي آن مي‌شناسند. يكي از دلايلي كه دولت را تأسيس مي‌كنند، اين است كه وظيفه‌اي مانند دفاع از كشور در برابر بيگانگان و عوامل آنها را به وزارتخانه‌هاي آن بسپارند. اما مبارزه با عوامل معاند (ناسازگاران و ناراضيان) تنها در دستور كار نظام‌هاي تام روا قرار دارد نه در برنامه نظام‌هايي كه خود را متكي به رأي مردم مي‌دانند. در جهان امروز، دولت‌هاي طراز اول، نه‌تنها همزيستي مسالمت‌آميز با ناراضيان و مخالفان را پذيرفته‌اند، كه آن را نعمتي براي خود مي‌دانند و تنظيم رابطه خود و آنان را به صندوق‌هاي رأي سپرده‌اند. براي مثال در روسيه امروز، حزب كمونيست به همزيستي با هواداران سرمايه‌داري آزاد و ملي‌گرايان و حتي فاشيست‌ها راضي شده است؛ درحالي‌كه تا پيش از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، ناراضيان را با عنوان‌هايي چون "انگل‌هاي مسكو" مي‌ناميد. يك جامعه پيشرفته داراي محافظه‌كاراني قوي و همسنگِ آن، سوسياليست‌هايي نيرومندست و برخوردار از ملي‌گراياني مصمم و دينداراني با اعتقاد و آزاد فكر. اگر جز اين باشد، ساختار آن جامعه به‌دليل رشد برخي بخش‌ها و عقب‌ماندگي ديگر بخش‌ها، ساختاري ناموزون را به نمايش مي‌گذارد.

"يكي از خيرات قهري "دوران خاتمي" فرصتي بود تا از رهگذر آن بازشناسي جريان‌هاي نفاق بي‌پرده و نقاب ممكن شده و در فرصت‌هاي پيش رو، پالايش زلال انقلاب از خس و خاشاك و آلودگي‌هاي نفاق ميسر شود."

"جريان نفاق به شدت از روي كارآمدن دولت اصولگرا و با تعبير آنان يكدست‌شدن حاكميت هراس دارد."

"ژورناليسم منافق، اين خنياگر عصر مدرنيته (!!!؟؟) از اين پس در ميان مردم جايي ندارد."

پديده "نفاق" در پيوند مستقيم با واقعيتي است به‌نام "نبود آزادي"؛ چرا كه اگر در جامعه آزادي گفتار برقرار باشد، شهروندان دليلي براي پنهان‌كردن اعتقاد خود نمي‌يابند. حال هر اندازه مشكل "نبود آزادي" در جامعه‌اي بيشتر باشد، رشد پديده نفاق و دورويي جدي‌تر خواهد شد. از آنجا كه انصار حزب‌الله نگفته است منظورش از منافق كيست، بايد به حدس و گمان متوسل شد. اگر منظور انصار حزب‌الله از منافق، طيف موسوم به "روشنفكر ديني" است، بايد يادآور شد كه روشنفكر ديني هم به‌طور طبيعي داري حق آزادي گفتار است. نكته‌اي را كه بايد يادآوري كرد اين است كه روشنفكران ديني در طول 27 سال گذشته با انصار حزب‌الله براي اداره يك حكومت ديني همكاري كرده‌اند و درواقع در درگيري اين دو گروه، مردم تقصيري ندارند.

"عرصه‌هاي كتاب و فيلم و سينما و تئاتر به‌شدت آلوده است. "هنر براي هنر" يا همان "هنر براي شيطان" نيز مشغول تركتازي و هجمه و تمسخر باورهاي خون‌رنگ ملت است."

آنچه امروزه به‌عنوان هنر و ميراث آن مي‌شناسيم، حاصل كار هنرمندان گذشته و معاصر است كه داراي گرايش‌هاي گوناگون فكري و از مردمان سراسر جهان بوده‌اند ـ از ديندار تا ملحد، از سفيد تا سياه، از سرخ تا زرد ـ انتخاب شيوه براي ارائه كار هنري، امري است در اختيار شخص هنرمند و هيچ‌كس حق دخالت در كار هنرمند را ندارد. توجه به اين نكته لازم است كه هرگاه هنرمندي راضي به برآوردن اميال قدرتمندان در كار خود شده است، حاصل چيزي شده است به‌نام "شبه‌هنر" كه به‌دليل غيرمنطقي بودن، پذيرشي ازسوي مخاطبان نيافته است. در روسيه شوروي، دستگاه فرهنگي استالين شاعران را از سرودن شعر عاشقانه برحذر مي‌داشت و بر آن بود كه تنها بايد براي پيشبرد اهداف انقلاب سوسياليستي و اتحاد كارگران جهان شعر سرود؛ اما امروزه از آن همه شعر و داستان و رمان انقلابي سوسياليستي جز در قفسه برخي از كتابخانه‌هاي مرجع در جايي نمي‌توان سراغ گرفت.(9)

"اگر رأفت و عطوفت نظام اسلامي نسبت به مردم (!!!) فضيلتي ويژه و ستودني است، به همان قياس بي‌پروايي و وادادگي درمقابل دهان‌هاي شكسته و حياهاي دريده نيز رذيلتي زشت است."

قدرت نظام جمهوري‌اسلامي، چنان‌كه رهبران آن پيوسته گفته‌اند، از رأي مردم سرچشمه مي‌گيرد و مشروعيت خود را از آن رأي دريافت مي‌كند. پس به‌طور طبيعي اگر رأفت و عطوفتي باشد، از سوي ملت متوجه دولت مي‌شود و نه برعكس. مردم، دولت را به كار برمي‌گمارند و در ازاي اين كار، مالياتي مي‌پردازند كه حقوق كارگزاران حكومتي از آن پرداخت مي‌شود. منبع درآمد حزب‌هاي دولتي و روزنامه‌نگاران آنها نيز از محل همين ماليات و منابعي است كه ملت به دولت اسلامي سپرده است.

"اميد است تدبير وزارت محترم اطلاعات در دوران جديد در ايفاي نقش و مسئوليت ذاتي خود با تنظيم عادلانه فضا(!!؟؟)، نقطه پاياني بر اين روند شوم و شرم‌آور باشد و اين يك ترجيح عقلايي است. اگرچه عناصر و نيروهاي حزب‌الله در تهران و شهرهاي سراسر كشور را از اين پس نظاره‌گر بي‌تفاوت و خاموش اين خيانت عظيم نبوده و به اقتضاي مسئوليت و تكليف عمل مي‌كنند."

وزارت اطلاعات يك كشور، براساس قانون، مسئوليت حفاظت اطلاعاتي و امنيتي كشور و شهروندان آن در برابر دشمنان احتمالي را برعهده دارد و وظيفه‌اي براي تنظيم عادلانه فضا (!!؟؟) به ‌آن سپرده نشده است و اما درباره بي‌تفاوت نبودن عناصر حزب‌الله. حزب‌الله به‌عنوان يك سازمان سياسي، شاخه‌اي از سياست‌ورزان اسلام‌گراي ايران است و اسلام‌گرايان سياست‌ورز ايران، بخشي از مجموعه سياست‌ورزان ايران. به ديگر كلام، تمامي بضاعت‌انديشگي سياسي ايران به سازمان سياسي انصار حزب‌الله منحصر نمي‌شود. در برابر سازمان‌هاي سياسي رسمي و دولتي، طيف دگرانديشاني وجود دارد كه از مشروطه‌خواهان تا سوسياليست‌ها را دربرمي‌گيرد. مجموعه سياست‌ورزان دولتي و غيردولتي، بر روي هم، جزيي هستند از مجموعه‌اي بزرگتر به‌نام ملت ايران. اين را مي‌دانيم كه در ميان ايرانيان، اكثريت با كساني است كه هواداري يا عضويت در هيچ سازمان سياسي را تا به امروز، به‌دلايل گوناگون نپذيرفته‌اند.

"توصيه موكد ما به تمامي برادران و خواهران و بويژه پيشتازان امت و انصار و ياران حزب‌الله در سراسر كشور "شناسايي" دقيق عوامل و عناصر نفاق و معانداني است كه تاكنون با گفتار و رفتار خود عملاً به‌عنوان شريك جرم اين توطئه‌ها (امكان تلافي انتقام‌جويانه شكست در انتخابات) محسوب شده‌اند."

شكست يا پيروزي در يك انتخابات حتي واقعي، آن‌قدر مهم نيست كه كسي با اين لحن تهديدآميز بيانيه صادر كند و در آن، كساني را كه به هر ترتيب، شركت در يك بازي قدرت را پذيرفته‌اند، تهديد كند. درواقع، سرمستي انصار حزب‌الله از پيروزي در انتخابات اخير كار را به جايي رسانده است كه در انديشه شناسايي مخالفان خود در ميان سي‌ميليون نفر ايراني (تحريم‌كنندگان انتخابات و مخالفان سياسي دولتِ بر سر كار) افتاده است.

 

4- در نوشته‌ها و سخنان اعضاي سازمان انصار حزب‌الله، آنچه پيوسته و بيش از هر چيز ديگر بر آن تأكيد مي‌شود، "احياي اسلام" و دفاع از آن است. اسلام در مقام ديني جهاني كه ادامه منطقي دين‌هاي پيشين است و امروزه بيش از يك‌ميليارد پيرو دارد، نمرده است تا نياز به احياگراني از نوع انصار حزب‌الله داشته باشد. اين دين در طول 1400 سال گذشته، در رفتار پيروان آن زنده مانده و به امروز رسيده است؛ در رفتار مردماني كه معنويت خود در اين جهان را با معياري چون اسلام سامان مي‌دهند. آنچه اين دين را به امروز رسانده است، حقيقت معنوي نهفته در آموزه‌هاي آن به‌عنوان يك دين بزرگ است. بررسي كارنامه انديشمنداني كه ذخيره‌اي ارزشمند از دانش‌هاي ديني براي اين دين آفريد‌اند، پيكره‌هايي كوهوار را به نگرنده مي‌نماياند: پورسينا، بيروني، فارابي، غزالي، طبري و... ميراث فكري اين بزرگان در طول بيش از هزارسال، به ياري كار راهبري جامعه‌هاي گوناگوني آمده است كه در مجموعه "جهان اسلام" جاي گرفته‌اند. توجه به تاريخ اين جامعه‌ها نشان مي‌دهد كه بسياري از آنها پيش از پذيرفته اسلام از دارندگان دين و تمدن و فرهنگ بوده‌اند: ايران، هند، مصر و... از ميان پذيرندگان اسلام، توجه به موقعيت ايران ـ بوستان مذاهب جهان ـ از نظر برخورداري از انديشه ديني، شايد بتواند كار انصار حزب‌الله را ساده‌تر كند و از نگراني ايشان بكاهد.

به گواهي تاريخ، ايرانيان دين‌ها و آيين‌هايي ايراني را در جهان پراكندند: دين زرتشت، دين مهر، آيين مزدك و آيين ماني. در دوره‌هاي ديگر، ايرانيان به گسترش و پراكندن دو دين ديگر در جهان ياري رساندند: مسيحيت و اسلام. در پهنه ايران زمين، همان‌طور كه به آرامگاه‌هاي مقدسان اسلام برمي‌خوريم، آرامگاه‌هايي از پيامبران بني‌اسراييل نيز مي‌بينيم. دقت در شيوه‌هاي معماري نيايشگاه‌ها و زيارتگاه‌هاي دين‌هاي گوناگون در ايران نشان مي‌دهد كه تمامي آنها از توجه خاص سازنده خود برخوردار شده‌اند؛ توجه معماراني كه تمام توان خود را براي بناكردن نيايشگاهي باشكوه كه قرار است خدا در آن نيايش شود، به كار گرفته‌اند. پس ايرانيان "ملتي سر راهي"(10) نيستند كه كسي به قيموميت ازسوي ايشان، دين آنان را پاسداري كند. انصار حزب‌الله و دولت برگزيده آنان اگر كارنامه‌اي قابل قبول در تبليغ دين خود به‌طور متعارف و اداره كشور بر جاي بگذارند، به‌عنوان يك دولت اسلامي موفق و برخوردار از هواداراني با كفايت، در فهرست دولت‌هاي اسلامي جهان، جايي خواهند يافت.

 

5- از آنجا كه استناد انصار حزب‌الله به مقوله‌هاي شخصي و غيرقابل سنجش چون ايمان، غيرت، عزتمندي و... است كه با ابزارهاي عادي و توانايي كنوني بشر قابل اندازه‌گيري نيستند، مي‌توان به ايشان پيشنهاد كرد، احترام عرصه‌هاي خصوصي همچون ايمان ديني، اعتقاد وجدان بشري را نگه‌دارند و درصدد كنجكاوي بيشتر از اين در آنها برنيايند. صدور بيانيه "دوران جديد و مسئوليت‌هاي ما" چيز جديدي به گروه صادركننده آن نمي‌افزايد؛ چرا كه اين گروه در دوره‌هاي گوناگون در 27 سال گذشته، همواره دربرابر مخالفان سياسي دولت وقت همين موضع را گرفته است؛ موضعي كه با نخستين جملات بيانيه جديد، به شيوه‌اي شگفت‌آور پس گرفته مي‌شود. صدور اعلاميه‌اي چنين تهديدگر خطاب به يك ملت موحد و صبور، اقدامي تحريك‌آميز است و مي‌تواند به واكنش‌هايي صريح بينجامد. براي هواداري از يك دولت، پيش از هر چيز، كوشش در جهت افزايش بازده و كارنامه واقعاً باارزش آن مهم است؛ چرا كه تنها در اين صورت مي‌تواند جايگاهي را كه به دست آورده است، تثبيت كند و در دوره بعد هم افتخار خدمتگزاري را بيابد. درواقع، اگر هفده‌ميليون رأي اعلام‌شده آقاي احمدي‌نژاد را واقعي بدانيم، اين به آن معناست كه هفده‌ميليون نفر با انگيزه‌هاي مختلف و براي انجام كارهاي جاري يك كشور به او رأي داده‌اند. قرار نبوده است اين دولت با ياري انصار حزب‌الله در تمشيت امور معنوي مردم كاري انجام دهد. افزون بر اين، در اين كشور سي‌ميليون نفر به دولت بر سرِ كار رأي نداده‌اند، اما به‌دليل زيست در اين كشور و پرداخت ماليات به دولت، بايد به آنها خدمات ارائه شود. حال بايد ديد اين دولت ميان خدمت به ملت و دست‌نشاندگي انصار حزب‌الله، كدام‌يك را انتخاب مي‌كند.


پي‌نوشت‌ها:

1ـ براي نمونه نگاه كنيد به خبر حمله گروهي از اسلام‌گرايان به تظاهركنندگان در تظاهرات روز جهاني كارگر. در اين تظاهرات، گروه‌هاي زير شركت كرده بودند: 1. كانون هماهنگي سنديكاهاي كارگران ايران، 2. سنديكاي مشترك صنعت نفت، 3. كانون مستقل معلمان، 4. سازمان چريك‌هاي فدايي خلق ايران، 5. جبهه دموكراتيك ملي ايران، 6. اتحاد ملي زنان و... در روزنامه كيهان، 12 ارديبهشت 1358، صفحه 3 و همچنين خبر حمله به گردهمايي روز كارگر در تبريز و كرمانشاه در همان منبع، صفحه 7.

2ـ اين شعار نخستين چيزي را كه به شنونده القا مي‌كرد، تماميت‌خواهي بود؛ اما با طرح اين شعار، اتفاق ديگري هم مي‌افتاد: مصادره رهبر جنبش بهمن 1357 براي يك گروه؛ به اين معني كه در ميان اسلام‌گرايان انقلابي، بسياري رهبري روح‌الله خميني را پذيرفته بودند، اما حزب‌الله رهبر نظام را تنها از آن خود مي‌دانست.

3ـ براي نمونه، حمله به گردهمايي هواداران سازمان فدائيان خلق (اكثريت) در ميدان آزادي تهران، در ارديبهشت 1360 كه در آن از نارنجك استفاده شد.

4ـ براي نمونه، بستن فرودگاه مهرآباد ازسوي محمد منتظري در سال 1358.

5ـ در روزنامه شرق، شماره 481 به تاريخ اول خرداد 1384، صفحه 6 چينن مي‌خوانيم: "اعضاي "حزب‌الله ايران"، در نخستين كنگره سراسري خود تصويب كردند كه كنگره جهاني هزاره حزب‌الله با حضور فعالان حزب‌الله از 32 كشور جهان در نيمه دوم سال جاري در ايران برگزار شود. مجتبي بيگدلي، سخنگوي حزب‌الله ايران از انتخاب مجدد محمدباقر خرازي به‌عنوان دبيركل حزب‌الله ايران خبر داد و افزود: محمد مومن، عضو فقهاي شوراي‌نگهبان قانون‌اساسي و مجلس خبرگان رهبري، با اكثريت آرا به‌عنوان "فقيه حزب‌الله" انتخاب شد. بيگدلي توضيح داد كه "فقيه حزب‌الله" داراي اختيارات كامل براي نظارت جامع بر همه فعاليت‌هاي حزب‌الله است."

6ـ مسعود ده‌نمكي از رهبران حزب‌الله چنين مي‌گويد: "ما آفريده‌ شده‌ايم براي قرباني‌شدن. يك روز در برابر دشمن خارجي، يك روز هم براي تبرئه سيستم. مرغ عزا و عروسي ماييم. يك روز قرار است در برابر بحران بايستيم، مي‌گويند مردم حزب‌الله ايستادند. يك روز هم كه از نظر حضرات قرار نيست بايستيم، مي‌گويند اينها نيروهاي لباس شخصي بودند." به نقل از دوماهنامه چشم‌انداز ايران، ويژه‌نامه 18 تير 1378، تابستان 1384، صفحه 119.

7ـ روزنامه شرق، شماره 552، صفحه 6، گزارش تحليلي محمدجواد روح با عنوان "واكنش از سه طرف."

8ـ روزنامه يالثارات‌الحسين، شماره 336، 19 مرداد 1384، صفحه 1.

9ـ براي آگاهي بيشتر از اين ماجراي تاريخي نگاه كنيد به: شنتيالسكي، ويكتور. روشنفكران و عاليجنابان خاكستري. ترجمه: غلامحسين ميرزا صالح، تهران، انتشارات مازيار، 1379.

10ـ تعبيري از ابوالقاسم انجوي شيرازي.

 

 

    |  صفحه اول  |  بایگانی ترجمه ها  |  بایگانی مطالب وارده