|  صفحه اول  |  بایگانی ترجمه ها  |  بایگانی مطالب وارده |      

 

 

   مطلب وارده  

5 شهریور ماه 1385 - 2006 Aug 27

 
 

زمان‌مصدق

‌استقلا‌ل‌ودموکراسى‌دراوج‌ بود

 

لطف‌الله ميثمي

 

چهارشنبه ۱ شهريور ۱۳۸۵● شماره ۹۹۷

http://www.hayateno.org/Detail.aspx?cid=64188

 

شما به عنوان فردي كه در حوزه مسايل نفتي صاحب‌نظريد و درعين حال كارشناس و فعال مسايل سياسي هستيد، تاثير كودتاي 28 مرداد را در تحولا‌ت 50 ساله اخير ايران چگونه ارزيابي مي‌كنيد. بسياري معتقدند اگر كودتا هم صورت نمي‌گرفت، دولت مصدق به واسطه مشكلا‌ت موجود حداكثر يك سال مي‌توانست دوام بياورد و عده ديگري مي‌گويند اين كودتا منجر به تشديد روند استبداد و استيلا‌ي بيگانه شد. نظر شما چيست؟

 

كودتاي 28 مرداد 32، به سرنگوني دولت ملي دكتر مصدق انجاميد كه در راس نهضت ملي بود. نهضت ملي دو هدف اعلا‌م شده داشت، يكي استيفاي حقوق ملي در نفت كه به مبارزه ضد استعمار مي‌انجاميد و ديگري انتخابات دموكراتيك بود كه به كاهش قدرت دربار و تقويت قدرت مردم و مجلس شوراي ملي منجر مي‌شد. كودتاي 28 مرداد به اين دو هدف ضربه بزرگي زد وپايه‌هاي استعمار و وابستگي و استبداد را محكم كرد. آنچه در 28 مرداد اتفاق افتاد، يك وجهش اين بود كه ما قبلا‌ به استعمار انگليس وابسته بوديم و اكثر سهام نفتمان متعلق به شركتB.P بود كه اين شركت هم اكثر سهامش را دولت انگليس خريده بود. بعد از 28 مرداد، 40 درصد اين سهام به 8 شركت آمريكايي واگذار شد و 14 درصد به شل هلندي و 6 درصد هم به كمپاني نفت فرانسه تعلق گرفت.

 

اين يك تغييري در وابستگي ايجاد كرد. بعد هم كه در شهريور 1332 قرارداد كنسرسيوم بسته شد، به جاي انگليس پاي چند كشور ديگر از جمله آمريكا، فرانسه و هلند در ايران باز شد. ضمن آنكه مرحوم مصدق به 3 سال زندان در دادگاه نظامي‌محكوم شد و تا آخر عمر در احمد‌آباد تبعيد شد. دادگاه نظامي‌هم يعني عدول از قانون اساسي. در مدت 2 سال و 4 ماه حكومت مصدق، استقلا‌ل، دموكراسي و عدالت در اوج بود ولي بعد از كودتا، دموكراسي و مطبوعات آزاد از بين رفتند. عصر مصدق مردم را روزنامه‌خوان كرده بود و احزاب زيادي به طور آزاد فعاليت مي‌كردند و دفتر داشتند. حزب توده در سراسر ايران فعاليت مي‌كرد. با وجود آنكه آمريكا در آخرين نامه‌هايش به مصدق نوشته بود شما فعاليت حزب توده را منع كنيد تا درآمد نفتي داشته باشيد ولي مصدق آن را قبول نكرد. دردوران مصدق پلوراليسم واقعي بود. بعدها ليبرال‌هاي ما به آزادي سوسياليست‌ها و ماركسيست‌ها حساسيت داشتند و با آنكه اسمي از مصدق مي‌بردند، اما رسم و آيين او را قبول نداشتند.اعدام دكتر فاطمي هم از جمله اين حوادث بود. بعد از كودتا مي‌بينيم كه هيچ‌يك از وزراي مصدق با دولت همكاري نكردند و قهري به وجود آمد كه از 30 تير 1331 شروع شد و بعد كشتن افشار طوس رييس پليس مصدق و كودتاهاي 25 و 28 مرداد دره‌اي بين حكومت و مردم به وجود آورد. گرچه در 28 مرداد مردم به شكل چشم‌گير به خيابان نيامدند و تظاهرات نكردند، ولي مردم كودتا را قبول نكردند. مردمي‌كه در شرايط دموكراتيك مي‌آمدند و از مصدق حمايت مي‌كردند، در شرايط نظامي‌نمي‌توانستند بيايند. ترديد هم زياد شده بود; مثل جدايي آيت‌ا... كاشاني از مصدق كه همگي باعث شد مردم مثل 30 تير به خيابان نيايند. اشتباه شاه اين بود كه فكر مي‌كرد مردم كودتا را پذيرفته‌اند.

 

از تغييرات ديگر به وجود آمده، يكي وابستگي اقتصادي بود. تا آن موقع سرمايه‌‌داري ملي حامي‌مصدق بود، اما بعد از مصدق سر و كله اجناس خارجي باز شد و هركسي شروع به گرفتن نمايندگي اجناس خارجي كرد و اين به تدريج زياد شد تا تجارت، صنعت و در نهايت بانك‌هاي ما وابسته شدند.

 

وابستگي به همه جا سرايت كرد. بعد از آن مقاومتي در 15 خرداد 42 انجام شد كه مقاومت ملي و دموكراتيك بود و اگر نيروهاي ارتش براي سركوب به خيابان‌ها نيامده بودند. شاه همان موقع سرنگون مي‌شد.

بعد از 15 خرداد وابستگي به خارج زيادتر شد و شاه قرارداد كاپيتولا‌سيون را امضا كرد و استقلا‌ل قضايي ما را مخدوش كرد.

 

در عرصه نفت هم اگر اين كودتا نشده بود، مرحوم مصدق موفق شده بود در 28 ماه حكومتش يك اقتصاد بدون نفت را تهيه و تنظيم كند و وقتي آمريكا و انگليس ديدند يك كشور جهان سومي‌در اقتصاد موفق است و صادراتش بر وارداتش مي‌چربد و هنگامي‌كه ديدند مصدق مي‌تواند اقتصاد بدون نفت را شكوفا كند، انگيزه‌شان براي كودتا بيشتر شد. من معتقدم اگر كودتا صورت نمي‌گرفت، ما از ژاپن خيلي جلوتر بوديم. در دوره مصدق مردم براي دادن ماليات جلوي اداره دارايي صف مي‌كشيدند و اين يك امر بي‌سابقه بود كه مردم داوطلبانه ماليات بدهند.

 

همين الا‌ن در نروژ 3 ميليون بشكه توليد نفت دارند ولي صندوق ذخيره درست كرده‌اند كه پول نفت را در آن مي‌ريزند و آن را در اقتصاد دخالت نمي‌دهند و بيش از 100 ميليارد دلا‌ر ذخيره ارزي دارند.اين الگو هم در زمان مصدق به وجود آمد كه كشور مستقل از منابع طبيعي اداره شود. چرا كه نفت پايان‌پذير است و ما مي‌توانستيم پول نفت را در انرژي‌هاي بادي، آبي و نوراني ذخيره كنيم كه جايگزين نفت شود.

 

وقتي حكومت‌ها وابسته به درآمد نفت باشند، نيازشان به مردم كم مي‌شود و در نتيجه نياز به مشاركت مردم هم كاهش مي‌يابد و در اين صورت دموكراسي ضعيف شده، استبداد تقويت مي‌شود و كودتاي 28 مرداد استبداد را خيلي قوي كرد.

 

ما يك قانون اساسي مشروطيت داشتيم كه بعد از كودتاي رضاخان زيرپا گذاشته شد. در زمان رضاشاه قانون مقدمين عليه امنيت را وضع كردند و در تغييراتي كه در قانون اساسي در مجلس موسسان ايجاد كردند، اين پرونده‌ها به جاي دادگستري به دادگاه نظامي‌مي‌رفت. بعد از كودتاي 28 مرداد اعلا‌م شد كه رسما اگر كسي در كنار قانون اساسي 6 ماده اصلا‌حات را قبول ندارد، نمي‌تواند نماينده شود و بعد از مدتي 6 ماده اصلا‌حات تبديل به 14 ماده شد.

بعد گفتند در كنار اصلا‌حات بايد نظام شاهنشاهي را هم قبول داشته باشند. بعد هم اعلا‌م شد كه هر كس عضو حزب رستاخيز نباشد، نمي‌تواند از مزاياي شهروندي استفاده كند و مصداق نظام شاهنشاهي هم فرد محمدرضا پهلوي بود كه همه اينها باعث شد دايره آزادي‌ها محدود شود، به طوريكه بعد از كاپيتولا‌سيون و در سال 43 تغييرات زيادي در قرارداد نفت به وجود آمد كه به ضرر ايران بود. بعد هم بانك‌هاي وابسته به سرعت زياد شدند. قانون حفاظت از صنايع كه بعد از انقلا‌ب وضع شد، همه اين صنايع وابسته را ملي كرد.

 

بدتر از همه چاه‌هاي نفت ما بسيار ضربه خوردند. با آنكه قرارداد كنسرسيوم قرارداد مشاركت بود و ما در مخزن با آمريكا و انگليس و فرانسه شريك بوديم، ولي هيچ‌كدام از آنها گامي‌در جهت تقويت مخازن و تزريق گاز به آنها برنداشتند. گاز را به شوروري صادر مي‌كردند ولي آن را در مخزن تزريق نمي‌كردند. ما ديديم‌كه در 25 سال بعد از كودتا هيچ گامي‌در جهت حفظ مخازن نفت برنداشتند. يكي ديگر از موارد، توليد بي‌رويه 6 ميليون بشكه نفت در روز بود كه اگر ادامه پيدا مي‌كرد ما ديگر مخازن نفت نداشتيم. بعد از انقلا‌ب اين 6 ميليون توليد به 2 ميليون بشكه كاهش يافت.

 

قيمت نفت به دنبال كودتا پايين آمد تا اين كه در سال 1339 سازمان اوپك تشكيل شد كه توانست صرفا جلوي كاهش قيمت نفت را بگيرد. بعد هم كه در ليبي انقلا‌ب شد وانقلاب الجزاير به وجود آمد، قيمت نفت بالا‌ رفت و در سال 52 به 4 برابر رسيد. اگر كودتا نشده بود قيمت نفت هم بالا‌تر مي‌رفت. ملي كردن صنعت نفت مي‌خواست بگويد نفت متعلق به ايران است و ما بر منابع زيرزميني حاكميم ولي ما به عنوان مقاطعه‌كار مي‌توانيم اداره آن را به خارج بسپاريم. اما كودتا همه اين زحمات را از بين برد.

 

به طور مختصر كودتا هم بساط استعمار را گسترش داد و هم بساط استثمار و استبداد را. و اين كه بگوييد اگر كودتا نمي‌شد، نهضت ملي سقوط مي‌كرد. اولا‌ اين قابل اثبات نيست، ثانيا اواخر، مردم از مصدق خيلي حمايت مي‌كردند و اين راديكاليسمي كه با توجه به صحبت‌هاي دكتر فاطمي به وجود آمده بود، مي‌توانست منشا تحول باشد. از سوي ديگر كودتا يك روزه نيست و از روزي كه مصدق روي كار آمد، كودتاچيان دست به كار شدند. حتي از روزهاي قبل از ملي شدن صنعت نفت، آمريكايي‌ها و انگليسي‌ها فعال بودند كه قانون ملي شدن صنعت نفت را لغو كنند و خط برانداز داشتند.

 

اينها عواملي داشتند كه كارشكني مي‌كردند و اگر كارشكني آنها نبود عوامل داخلي فعال نمي‌شدند. خيلي از اين عوامل كه حتي عضو جبهه ملي بودند، بعدها معلوم شد خائن بوده و از پشت خنجر زدند. آنها رييس پليس و وزير خارجه مصدق (فاطمي) را ترور كردند و مطبوعات هم آزاد بودند و بسياري به مصدق توهين مي‌كردند و مصدق هم به دادگستري دستور داد اگر روزنامه‌اي به نخست‌وزير توهين هم كرد، نبايد مورد بازخواست قرار گيرد.

آيا كودتاي 28 مرداد به عنوان يك كودتاي آمريكايي‌ انگليسي در حال حاضر هم بايد به عنوان زمينه‌ساز اختلا‌فات ايران و آمريكا به شمار آيد يا بايد بگوييم اين كودتا محصول يك مقطع زماني خاص بوده و در حال حاضر بايد تعبير جديدي از شرايط را مدنظر قرار دهيم.

 

بيش از پنجاه سال از كودتا مي‌گذرد. زمانه تغيير كرده و آدم‌ها بايد در تحليل خود ديناميزم داشته باشند. من با الهام از آيه قرآن «اگر كسي در شرايط اضطراري كار خلا‌في بكند، خداوند هم غفور است و هم حليم»بايد بگويم درست است كودتا اتفاق افتاده، ولي مردم ما خيلي زود مي‌بخشند ولي صبور هم هستند تا طرف مقابل رويه‌اش را عوض كند. اماهنوز هم خانم آلبرايت مي‌گويد از موضع شخصي صحبت مي‌كند و دولت‌هاي آمريكا و انگيس نيامدند بگويند اين كودتا اشتباه بوده است.

 

بعد از 11 سپتامبر 2001 گروهي از آمريكايي‌ها به ريشه‌يابي پرداختند از جمله استيون كينزر در كتاب «همه مردان شاه» كه ترجمه بنده است. وي مي‌گويد اگر انقلا‌ب اسلا‌مي‌نبود و مسلمان‌ها بيدار نمي‌شدند، القاعده‌اي هم به وجود نمي‌آمد و 11 سپتامبري در كار نبود. وي در ارزيابي دلا‌يل انقلا‌ب مي‌گويد اگر كودتاي 28 مرداد نبود، انقلا‌ب اسلا‌مي‌و راديكاليزم ناشي از آن هم به وجود نمي‌آمد. وي مي‌گويد ما يك حكومت دموكراتيك را سرنگون كرديم و حالا‌ هم بايد تاوان آن را در 11 سپتامبر بپردازيم. اسناد محرمانه را بعد از 30 سال آزاد مي‌كنند ولي اسناد كودتا را هنوز آزاد نكردند ولي ما از خدا مي‌خواهيم كه آنها تغيير رويه بدهند و رسما بگويند كار اشتباهي كردند.

 

شكست نهضت ملي و كودتاي 28 مرداد چه تاثيري در تغيير روند فعاليت‌ گروه‌هاي اصلا‌ح‌طلب و ايجاد جنبش‌هاي چريكي و برانداز داشت؟

سئوال سوم در قسمت دوم تا حدي پاسخ داده شد. از آنجا كه سرنگوني مصدق به حق نبود و اشغالگري و دخالت و له كردن قانون اساسي و آزادي‌هاي مشروع به حساب مي‌آمد، طبعا مقاومت به وجود آمد. نهضت مقاومت ملي، جبهه ملي دوم و اتحادي از نيروهاي ملي و مذهبي به وجود آمد و قيام 15 خرداد را شكل داد. از آنجا كه قيام 15 خرداد حالت براندازانه داشت و مردم تغيير مي‌خواستند، بعد از آن، آنهايي كه از اين قيام الهام گرفتند، خط براندازي سلطنت را ادامه دادند و حتي مجاهدين براي اولين بار شعار سرنگوني نظام سلطنتي را مطرح كردند و گفتند اين نظام اصلا‌ح‌پذير نيست. ما وقتي در سازمان مجاهدين بوديم، اينگونه استدلا‌ل مي‌كرديم كه در قيام 30 تير، حكومت پليس مصدق را ترور كرد و كودتاي 25 و 28 مرداد را راه‌انداخت و به اعدام‌هاي مستمر از نيروهاي ملي، چپ و...

 

 پرداخت و درب زندان به روي نيروهاي مذهبي باز شد; بنابراين راه براي حركت قانوني بسته شد. بعد از قيام ملي 15 خرداد، محاكمه سران نهضت آزادي بود كه مرحوم بازرگان گفت، آخرين گروهي هستيم كه از قانون دفاع مي‌كنيم و پيش بيني‌اش درست درآمد. مراجعي مثل آيت‌الله شريعتمداري و آيت‌الله ميلا‌ني در شهريور 42 انتخابات مجلس را تحريم كردند و نيروهاي مذهبي كه وفادار به اسلا‌م و مرجعيت بودند، در انتخابات شركت نكردند و دره بين سلطنت و مردم هر روز عميق‌تر شد.

 

زنداني‌كردن و تبعيد مرحوم امام خميني و كاپيتولا‌سيون اين دره را عميق‌تر كرد و طبيعي بود كه جوان‌ها مقاومت كنند.

شخص شما كه بعد از كودتاي 28 مرداد و به خصوص دهه 50 در فعاليت‌هاي چريكي شركت داشتيد، آيا قصدتان براندازي بود يا مجبور كردن حكومت به پذيرش اصلا‌حاتي در درون خود؟

سئوال چهارم هم در سئوال سوم پاسخ داده شد. من چون حركت‌هاي بعد از سال 42 را ملهم از قيام 15 خرداد مي‌دانم و اين قيامي‌بود كه طي آن شاه فرار كرده و به خانه نصيري رفت و ارتش شاه را نجات داد. اما بعد از آن حكومتي نظامي‌تر به وجود آمد و نيروهاي بعد از 15 خرداد خواهان تغيير بنيادي بودند و مهندس بازرگان درست پيش‌بيني كرده بود كه نهضت آزادي آخرين گروهي است كه خواهان اجراي قانون مي‌باشد.

 

فاصله گرفتن مجاهدين خلق از گروه‌هاي اصلا‌ح‌طلبي مثل نهضت آزادي بر اساس چه فرآيندي صورت گرفت؟ آيا اختلا‌ف سني نسبتا زياد و حضور دو نسل متفاوت در هر يك از اين دو گروه منجر به انشعاب فكري و روشي گروه‌هاي چريكي از احزاب سياسي اصلا‌ح‌طلب شد؟

پيدايش مجاهدين از داخل نهضت آزادي بود; اما عبوري آبرومندانه بود كه هم سران نهضت آزادي به پيدايش چنين مولودي اشاره مي‌كردند و هم بچه‌هاي مجاهدين‌به پشتيباني سران نهضت نياز داشتند.

در سال 42 كه دومين دادگاه تجديدنظر سران نهضت آزادي به پايان رسيد، در زندان آيت‌الله طالقاني،مهندس بازرگان، دكتر سحابي، مهندس سحابي، دكتر شيباني، دكتر جعفري، ابوالفضل حكيمي، بسته نگار و... به اين جمع‌بندي رسيدند كه شرايط پيچيده شده و پيچيدگي‌اش در حدي است كه مولود جديدي بايد بيايد كه هم قدرت جسمي و هم قدرت مكتبي داشته باشد. سالي كه رهبران نهضت آزاد مي‌شوند و حنيف ‌نژاد و سعيد محسن به ملا‌قات آنها مي‌روند، گويا دعايشان مستجاب شده است و بازرگان به آنها مي‌گويد شما شاگردهايي بوديد كه حالا‌ استاد شديد و بزرگان حركت مسلحانه را نيز تاييد مي‌كردند; چرا كه نمي‌شد صرفا يورش از يك طرف باشد. اين حركت مسلحانه مورد تاييد مراجع هم واقع شد و سران نهضت آزادي مبارزه مسلحانه را تاييد كردند و پيامشان به شوراي مركزي دانشجويان نهضت آزادي در تاييد اين حركت بود.

حتي بازرگان مي‌گويد كاش كارشان بگيرد; من خانه‌ام را بفروشم و به آنها كمك كنم.

 

    |  صفحه اول  |  بایگانی ترجمه ها  |  بایگانی مطالب وارده