|
|||||
گزیده ▪ ▪ ▪ ▪ ▪ ▪ |
|||||
مطلب وارده 23 خرداد ماه 1386 - 2007 June 13
اسرائيل، آمريكا و AIPAC
نويسنده : جورج سوروس برگردان: چشمانداز ايران به نقل از سرمقاله روزنامه همبستگی شماره 1872 سه شنبه 23 خرداد 1386 و شماره های 1873 و 1874 http://www.hambastegidaily.com/othresult.asp?code=2375 http://www.hambastegidaily.com/internationalresult.asp?code=3544 http://www.hambastegidaily.com/internationalresult.asp?code=3549
اشــــــــاره: لابـــــــي يـهـودي فـعـال در آمـريكا كـــه بـــهAIPAC مــشــهــور اســـــــــــــــــت از قــــــــــــــــدرت فوقالعادهاي در ساختار ايالات متحده برخوردار اســـــت. جــــرج ســــورس نــويـسـنـده سـرشـنـاس در نقش نويسنده اين مطلب سعي كرده با در نظر گرفتن واقعيات جامعهآمريكا، نـشــان دهـد انـتـقـاد از اسـرائـيـل نـه در آمـريـكـا و نـه در اسرائيل پيامد خوبي ندارد. سورس در اين مطلب به نكته ظريفي اشاره كرده و آن هم اين است كهاگر كسي قصد انتقاد از عملكرد اسرائيل را دارد و قرار است كه در يكي از دو كشور آمريكا يا اسرائيل باشد، بهتر است كه در اسرائيل باشد چرا كهانتقاد از عملكرد اسرائيل در آمريكا پيامد بسيار ناگواري دارد كهانزوا و خروج از دايــره فـعــالـيــت انـتـقــادي كـه تـوسـط لابـي يـهـودي صورت مي گيرد، اولين پيامد آن است.
بـارديـگـر دولـت بـوش درحـال ارتـكاب اشتباه سـيـاسـي بـزرگـي درخـاورمـيـانـهاسـت، اشـتـباهي كه عواقب وحشتناكي به بارخواهد آورد و آن گونه كه بــايــد مــورد تــوجـه قـرار نـمـيگـيـرد. ايـن بـار روابـط اســرائـيــل و فـلـسـطـيــن مــدنـظـر اسـت. دولـت بـوش فـعـالانـهاز تـصـمـيـم دولـت اسـرائـيـل در بـه رسميت نشناختن دولت وحدت ملي فلسطين كه متشكل از حماس است و وزارت امور خارجه آمريكا آن را به عـنــوان ســازمــانــي تــروريـسـتـي بـه شـمـار مـي آورد، حمايت مي كند. اين مسأله در شرايطي كه پيشرفت درحل مسايل مربوط به فلسطين مي تواند به خاموش شدن آتش درگيري در خاور ميانه كمك كند، از بروز هرگونه پيشرفتي در برقراري صلح جلوگيري مي كند. آمريكا واسرائيل با اين اميد كه درانتخابات جديد، حق فعلي حماس به عنوان اكثريت اعضاي شوراي قانونگذاري فلسطين لغو خواهد گرديد، تنها به دنبال گفتگو با رييس تشكيلات فلسطين، محمود عباس هستند. در همين حال عربستان سعودي مسير متفاوتي را دنبال مي كند. در نشست ماه فوريه در مكه ميان محمود عباس و رهبر حماس خالد مشعل، دولت عربستان به منظور تشكيل دولت وحدت ملي، قراردادي بين حماس وفتح تنظيم كرد. بر اساس قرارداد مكه، حماس موافقت كردهاست به قراردادها و موافقت نامههاي بين المللي (با اسرائيل) كه بهامضاي سازمان آزادي بخش فلسطين رسيدهاز جمله قرارداد اسلو احترام بگذارد. بر طبق گزارش رسانهها در 15 مارس، دولت جديد همانند دولت فعلي، به رهبري اسماعيل هنيه، نخست وزير حماس هدايت خواهد شد، اما نه وزير از بيست وچهار وزير دولت از گروه حماس خواهد بود، علاوه بر اين وزيري نيز بدون داشتن پست وزارت از گروه حماس انتخاب خواهد گرديد؛ محمود عباس و گروه فتح كنترل شش وزارت خانه را بر عهده خواهند گرفت، و نمايندگان مستقل - برخي ميگويند تحت كنترل حماس يا فتح هستند - و ساير جناحهاي سياسي مسؤوليت نه وزارت خانه باقي مانده را بر عهده ميگيرند. بهاعتقاد دولت عربستان اين قرارداد مقدمهاي براي ارايه پيشنهاد صلح با اسرائيل براساس موازين طرح صلح 2002 است كه تحقق آن برطبق مرزهاي 1967 و به رسميت شناختن كامل اسرائيل از سوي عربستان سعودي و ساير كشورهاي عربي تضمين گرديد. قرار بود اين پيشنهاد از سوي ملكعبدا... در نشست اتحاديه عرب كه به ميزباني عربستان در اواخر ماه مارس برگزارگرديد، ارايه شود. اما تا زماني كه دولت بوش و دولت اولمرت هم چنان بر موضع خود در به رسميت نشناختن دولت وحدت ملي با حضور حماس پافشاري كنند، هيچ پيشرفتي امكان پذير نخواهد بود. ديدار اخير ميان كاندوليزا رايس، عباس و اولمرت بي نتيجه بود. دليل اصلي وجود بن بست فعلي به تصميم يك جانبه نخست وزير اسرائيل آريل شارون در عقب نشيني از نوار غزه، بدون مذاكره با رهبر وقت تشكيلات خودگردان در گروه فتح باز ميگردد. اين مسأله موقعيت حماس را مستحكم كرد. در جريان انتخابات شوراي قانونگذاري فلسطين در ژانويه 2006، شارون از ارايه هرگونه كمك درجهت پيروزي فتح امتناع ورزيد. به دستور گروه چهار جانبه - اتحاديهاروپايي، آمريكا، روسيه و سازمان ملل متحد - جيمز ولفنسون(James Wolfensohn) به منظور كمك به ساكنان نوار غزه طرحي شش بخشي تنظيم كرد؛ در اين طرح علاوه بر ساير موارد، سهولت رفت وآمد ميان كرانه باختري و نوار غزه و بازشدن بندر و فرودگاهي در نوار غزه عنوان شده بود. اما هيچ يك از اين شش بخش اجرا نگرديد. مقام مسؤول دولت بوش، اليوت آبرامز( Elliot Abrams) از همان آغاز سعي دركار شكني داشت. در نتيجه، حماس به شكلي بي سابقه در انتخابات پيروز شد. سپس اشتباهي كهاز آن صحبت مي كنم رخ داد. اسرائيل با حمايت شديد آمريكا از به رسميت شناختن دولت منتخب حماس امتناع ورزيد و از پرداخت ميليونها دلار مالياتي كه توسط اسرائيليها و از جانب دولت اسرائيل جمع آوري شده بود، سر باز زد. اين مسأله مشكلات اقتصادي گستردهاي به بار آورد و از توان دولت در جهت انجام وظايف خود كاست. اما اين مسأله حمايت مردمي از حماس را درميان فلسطينيان كاهش نداد، و جايگاهافراطيون اسلامي و غيراسلاميرا كه مخالف مذاكره با اسرائيل بودند تقويت نمود. وضعيت زماني وخيمتر شد كه فلسطين ديگر جايگاهي نداشت كه مذاكره با آن براي اسرائيل امكان پذير باشد. اشتباه همين بود، زيرا حماس سازمان يكپارچهاي به شمار نميآيد. ساختار دروني آن چندان شناخته شده نيست، اما آن گونه كهاز گزارشات برمي آيد اين گروه شاخهاي نظامي دارد كه عمدتا از دمشق هدايت مي شود و مديون حاميان سوري و ايراني خود است و شاخهاي سياسي دارد كه در قبال نيازهاي مردم فلسطين كه با انتخاب خود آن را به قدرت رساندند، مسؤوليت بيشتري بر عهده دارد. پذيرش نتيجهانتخابات از سوي اسرائيل موجب تقويت بيشتر اين شاخه سياسي ميگرديد. متاسفانهايدئولوژي جنگ عليه تروريسم اجازه چنين تمايزهاي دقيقي را نمي دهد. با وجود اين حوادث بعدي زمينه را براي اين باور مهيا نمود كه تمايلات متفاوتي در درون حماس ديده مي شود. اين گروه تمايلي در به رسميت شناختن موجوديت اسرائيل نداشت اما آماده ورود به دولت وحدت ملي بود كه شكلگيري آن به قراردادهاي موجود با اسرائيل وابسته بود. پيش از آن كهاين قرارداد منعقد گردد، يك سرباز اسرائيلي به نام سرجوخه گيلاد شاليت )Gilad Shalit( توسط شاخه نظامي حماس ربوده شد و بدين ترتيب با پاسخ نظامي شديد اسرائيل از شكل گيري چنين دولتي ممانعت به عمل آمد. دراين هنگام حزب الله نيز از فرصت استفاده كرد و از سوي لبنان به مرز شناخته شده بين المللي حمله ور شد و چندين سرباز اسرائيلي ديگر را ربود. بهرغم پاسخ نامناسب اسرائيل، حزب الله توانست موقعيت خود را حفظ كند و بدين وسيله تحسين جهان عرب، چه سني و چه شيعه را بر انگيخت. انجام اين اقدامات - متوقف ساختن فعاليت دولت در فلسطين و مبارزه ميان فتح و حماس - بود كه پيشنهاد عربستان را كه چشم انداز برقراري صلح را امكان پذير مي نمود مطرح ساخت. برقراري چنين صلحي تا حد زيادي به سود اسرائيل و آمريكا بود. حاميان سياست فعلي معتقد هستند كهاسرائيل نمي تواند از موضع ضعف وارد مذاكره شود. اما موضع اسرائيل هم چنان همان سياست گسترش حملات نظامي است كه در حال حاضر در پيش گرفتهاست. خوشبختانه عربستان سعودي كه موضع سستي نيز دارد، بهايجاد سازش بر اساس تشكيل دو دولت تمايل دارد. از دست دادن فرصتهايي كه به عقب نشيني از بخش وسيعي از كرانه باختري توسط اسرائيل، روي كار آمدن دولتي كارآمد در فلسطين و پذيرش موجوديت اسرائيل از سوي حماس منجر ميگردد، فاجعهاميز است. خطوط اين سازش كاملا مشخص است. ماهيت مفاهيم اساسي آن با آن چه در دوران رياست جمهوري كلينتون تعيين شده بود، تفاوت چنداني ندارد. موثرترين تهديد از ناحيهايران ناشي ميگردد. تشكيل جنبش در راستاي ايجاد سازش در فلسطين مي تواند براي مقابله با اين تهديد سودمند باشد. اما به نظر ميرسد اسرائيل و آمريكا هر دو، هم چنان تمايلي به مذاكره با تشكيلات فلسطين من جمله حماس ندارند. نكتهاصلي عدم تمايل حماس در به رسميت شناختن موجوديت اسرائيل است؛ اما اين مسأله مي تواند بيش از آن كه به عنوان پيش شرطي براي مذاكره مطرح گردد به عنوان شرطي براي سازش دايمي تعيين شود. آمريكا حتي سياست فعلي را مورد ترديد قرار نمي دهد. با وجود آن كه در مورد ساير زمينههاي مسأله ساز در خاور ميانهازادانه بحث مي شود اما انتقاد از سياستهاي ما در قبال اسرائيل بي سرو صدا صورت ميگيرد. بحث در مورد سياستهاي اسرائيل در خود اسرائيل آزادانه تر و بيشتر از آمريكا صورت ميگيرد. اين مسألهاز اهميت بيشتري برخوردار است، زيرا درحال حاضر موضوع فلسطين موضوعي است كه بيش از هر مسأله ديگري آمريكا را از اروپا جدا ساختهاست. براساس گزارشات، برخي از كشورهاي اروپايي با روي كار آمدن دولت وحدت ملي مايل به پايان بخشيدن به تحريمهاي حماس هستند. اما آمريكا اعلام كردهاست كهاين كار را انجام نخواهد داد. در مورد نفوذ شديد كميتهامور عمومي آمريكا و اسرائيل)AIPAC( كهاحزاب دموكرات و جمهوري خواه را تحت نفوذ خود درآوردهاست مي توان يك توضيح بيان كرد. وظيفهاين كميته تضمين حمايت آمريكا از اسرائيل است اما در سالهاي اخير از حد وظايف خود فراتر رفتهاست. اين كميتهارتباط نزديكي با نئو محافظه كاران داشت و از حاميان حمله به عراق بود و براي تاييد جان بولتون به عنوان سفير آمريكا در سازمان ملل فعالانهاعمال نفوذ كرد. اين كميته هم چنان با هر گونه گفتگو با دولت فلسطين من جمله حماس مخالف است. اخيرا، اين كميته در كنار گروههايي قرار داشت كه مجلس را براي لغو لزوم دريافت تصويب كنگرهاز سوي رييس جمهور به منظور اتخاذ اقدام نظامي بر ضد ايران تحت فشار قرار مي داد. اين كميته تحت رهبري كنوني به شدت از حد وظايف خود تجاوز كرده و بيش از تضمين موجوديت اسرائيل، آن را به مخاطرهانداختهاست. مسأله فلسطين نمي تواند راه حلي صرفا نظامي داشته باشد. برتري نظامي براي حفظ امنيت داخلي اسرائيل لازم است اما كافي نيست. اين راه حل، آن چنان كه رييس جمهور كلينتون تعيين كرده بود بايد سياسي باشد. وي انرـژي زيادي صرف مطرح كردن برقراري صلح كرد و تلاشهاي او به قدري موفقيت آميز بود كه به قتل نخست وزير اسحاق رابين در سال 1995 توسط يك افراطي اسرائيلي و به منظور ممانعت از اجراي پيشنهاد صلح اسرائيل با عرفات منجر شد. حتي پس از آن كه ورود شارون به بيت المقدس در سپتامبر 2000 آشوبهاي جديدي برپا كرد، كلينتون قرارداد صلح را چندين ماه بعد پيشنهاد داد كهاز سوي عرفات رد شد اما شكل سازش بعدي را مطرح ساخت. رييس جمهور بوش تاكنون كاري در اين زمينهانجام ندادهاست. وي تصوري نادرست از جنگ عليه تروريسم اتخاذ كردهاست و به شارون اجازه داده روش خود را در پيش گيرد. شارون خواستار ايجاد سازش براساس مذاكره نبود. وي دريافت كهاشغال نظامي نمي تواند براي هميشهادامه يابد و در نتيجهاز نوار غزه عقب نشيني كرد، در مقابل اعتقاد بر اين بودهاست كه موقعيت نظامي اسرائيل در كرانه باختري استحكام يابد. اما عقب نشيني يك جانبه به حوادث فعلي منجر گرديد. دولت بوش نه تنها منفعلانهاز سياستهاي دولت شارون و اولمرت رضايت دارد، بلكه فعالانهان را تشويق مي كند .AIPAC بايد مسؤوليت خود را درياري رساندن و تشويق سياستهايي چون مقابله شديد اسرائيل با حماس در تابستان گذشته و پافشاري در برخورد با حماس به عنوان سازماني تروريستي بر عهده گيرد. پيگيري سياست فعلي مبني بر عدم اتخاذ راه حل سياسي و افزايش برخورد نظامي - صحبت ازيك چشم در مقابل يك چشم نيست، بلكه صحبت از جان ده فلسطيني در مقابل جان يك اسرائيلي است - به مرحله بسيار خطرناكي رسيدهاست. پس از حمله تلافي جويانه نيروي دفاع اسرائيل برضد سيستم زميني، هوايي و ساير زيرساختهاي لبنان، بايد نگران اقدام بعدي نيروهاي اسرائيل بود. اقدامي كهاحتمالا اسرائيل بازنده آن خواهد بود. حاميان اسرائيل دليل موجهي براي زير سؤال بردن حمايت كميته دارند و اين كار را آغاز كردهاند. اما در عوض بررسي شخصي، كميته هم چنان به مخالفت مي پردازد. اخيرا، لابي حامي اسرائيل موضعي تدافعي به خود گرفته و انتقادهاي گستردهازسياستهاي اسرائيل را به تحريك احساسات ضد يهودي و به خطر انداختن موجوديت تنها دولت يهود متهم ساختهاست. دعوي برضد كساني كه مخالف سياستهاي فعلي اسرائيل هستند توسط آلوين رزنفلد )Alvin H. Rosenfeld( با بيان جزييات در كميته يهوديان آمريكا نوشته ومطرح شدهاست. رزنفلد پس از بازبيني شكل گيري جريانان جديد ضد يهودي، به ويژه در جهان اسلام و اروپا، مفهوم ضد يهوديت را با مفهوم ضد صهيونيسم برابر قرار دادهاست و اظهار كردهاست كهانتقاد يهود از سياستهاي اسرائيل به تقويت اين دو جنبش كمك مي كند. وي اذعان مي دارد انتقاد از سوي يهود ضد يهودي نيست؛ در واقع، وي مينويسد درانجيل ذكر شدهاست كه پيامبران براي برپايي عدالت مي ايستادند و هرگز براي محكوم كردن رفتار افرادي كهاز معيارهاي عدالت منحرف مي شدند، ترديدي به خود راه نميدادند. اما وي در ادامهادعا مي كند كه سرزنش اعمال اسرائيل و درعين حال ناديده گرفتن هرگونه چارچوب تاريخي و سياسي واقعي كه مي تواند دليلي چنين اعمالي باشد، قابل قبول نيست. وي مي نويسد، استفادهاز اصطلاحات مبالغهاميز و افترا آميز، اسرائيل را از ساير كشورهاي حقيري كه همواره با شديدترين احساسات ضديهودي محكوم مي شوند متمايز ميكند. ناميدن اسرائيل به عنوان يك دولت نازي ... يا متهم كردن آن به داشتن حكومت آپارتايد گونه افريقاي جنوبي يا دست زدن به پاك سازي نژادي يا نسل كشي متجاوز از انتقاد مشروع است. وي به هنگام صحبت از قربانيان به مهاجمان متمايل مي شود و از ديدگاه وي اينها در يك مقوله جاي ميگيرد. رزنفلد به منظور حمايت از دعوي خود، نوشتههاي شماري از منتقدين را مورد بررسي قرار مي دهد. خصوصا وي بر جمعي ازمقالات تاكيد مي كند كه نويسندگان آنها، به قضاوت او، نوام چامسكي را به عنوان (متفكري تقريبا محافظه كار) به شمار ميآورند، اما فهرست نويسندگان وي شامل توني جات )Tony Judt(، مورخي برجسته كه جنايت او پيشنهاد براي امكان پذير بودن تشكيل دولت دو مليتي است، و ريچارد كوهن،ستون نويس روزنامه واشنگتن پست كه در ميان ساير نوشتههاي خود بيان كرد كه جنون آميزترين انتخاب براي اسرائيل اين است كه به مرزهاي تدافعي - اما ايمن تر - بازگردد و بخش وسيعي از كرانه باختري را ترك كند - سياستي كه در خود اسرائيل نيز مورد حمايت قرار ميگيرد - مي شود. رزنفلد بدون هيچ گونهآگاهي شخصي از افرادي كه مورد حمله قرار مي دهد، باز هم بهاتهامات ابتدايي خود - بيزاري اشاره مي كند و تمامي اين منتقدين را به عنوان افرادي كه با افتخار اعلام مي كنند از يهودي بودن خود شرمسار هستند در نظرميگيرد. وي چنين نتيجهگيري ميكند كه تاثير جمعي اين عقايد خصمانه، كه به تدريج پررنگتر شده و به صورت عقيده غالب متجلي شدهاست، اين بوده كه موجب تحريك مجدد عقايد ناپسند و احساسات مهاجمانهاي گرديدهاست كه مدتهاي مديدي بود اگرچه كلي از ميان نرفته بود اما راكد مانده بود و آن احساسات ضد يهوديت است. اعتقادات رزنفلد از حداقل سهاشتباه ابتدايي در استدلال كردن ناشي مي شود. نخستين اشتباه از نزديك كردن و تداعي حقايق ناشي ميگردد. واقعيت اين است كه منتقدان برجستهاسرائيل مطالبي را بيان مي كنند كه خارج كردن آن از زمينه مورد بحث يا تفسير كردن آن بهاشكال تحريك آميز، مي تواند آن را بهاظهارات و اعتقادات ضد يهوديت مبدل نمايد، در حالي كهاين مطالب به هيچ عنوان ضد يهوديت و يا در حمايت از آن نيست. دومين اشتباهاز نبود مدارك حقيقي ناشي ميگردد. آيا واقعا اظهارات منتقدان مبالغهاميز و افترا آميز است؟ اين مسأله به حقايق بستگي دارد. كدام تعبير مناسب تر است، ديوار امنيتي تكميل نشدهاسرائيل يا ديوار نژادي؟ اين حقيقت تنها در صورتي مشخص مي شود كه تاثير واقعي ساخت اين ديوار بر زندگي مردم فلسطين بررسي شود، مسألهاي كهاز سوي رزنفلد وAIPAC ناديده گرفته شدهاست. ادعاي احترام براي انتقاد كردن در حالي كهاجازه اعتراض بهاعمال اسرائيل و محكوم كردن آن داده نمي شود و در همين حال هرگونه چارچوب تاريخي و سياسي واقعي كه ممكن است دليل چنين اعمالي باشد، ناديده گرفته مي شود، شرم آور است. آن گونه كه رزنفلد بيان مي كند، اين فرمول حاكي از آن است كهاعمال اسرائيل، چه درست و چه غلط، بايد توجيه شود. هدف اشاره به چارچوب واقعي منطقي جلوه دادن موقعيت اسرائيل است. انتقاد بايد با معيار خود سنجيده شود هيچ معيار ديگري در مورد آن در نظر گرفته نشود. سركوب انتقادهايي كه به نظر غير ميهن دوستانه ميرسد، هم در مورد اسرائيل و هم درمورد آمريكا به شدت زيان آور است. اين مسأله به دولت بوش و دولت شارون / اولمرت اجازه دادهاست سياستهاي مخرب و فجيع خود را دنبال كنند. لابي حامي اسرائيل در سركوبي انتقادها موفقيت قابل ملاحظهاي به دست آوردهاست. سياست مداران با مسؤوليت خود بهاين مسألهاعتراض مي كنند زيرا قدرت لابي در بخشهاي سياسي نفوذ كردهاست. هنگامي كههاوارد دين)Howard Dean( در سال 2004 خواستار اتخاذ سياستي بيطرفانه در قبال اسرائيل شد، شانس او براي نامزد شدن در انتخابات به شدت آسيب خورد (البتهاين تلاش وي در اعتراض به كساني كه سرنوشت او را تعيين مي كنند، پس از شكست در انتخابات ايووا صورت گرفت.) گام برداشتن فراتر از اين مسير براي مقامات دانشگاهي به منزله متوقف شدن پيشرفت علمي و براي كارشناسان مسايل سياسي، اجتماعي واقتصادي به منزله قطع كمكهاي مادي است. رييس جمهور سابق جيمي كارتر پس از انتقاد از سياستهاي سركوب گرانهاسرائيل در كرانه باختري، تعدادي از حاميان مالي خود را از دست داد. هر فردي كه جرا‡ت مي كند مخالفت خود را اعلام كند، با موجي از تهمتهاي شخصي مواجه ميگردد. از تجربه شخصي خودم صحبت مي كنم. درست از زماني كه در جلسه بحث در مورد نياز به بيان ديدگاههاي ديگر شركت كردهام، سيلي از تهمتها روانه من شدهاست، از جملهاتهام دروغين جمهوري جديد كه مربوط به زماني است كه من در سن سيزده سالگي عضو ناچيزي از جريان هيتلري بودم و اين در حالي بود كه پدرم براي نجات زندگي من به دنبال هويت نادرستي بود و من با يكي از مقامات وزارت كشاورزي كهاو را پسر خوانده خود مي دانست و به فكر ايجاد دولت يهود بود، همراهي مي كردم. عامل حمايت ازAIPAC نه تنها ترس از تلافيهاي شخصي است بلكهاز نگراني ويژهاي در مورد امنيت و بقاي اسرائيل ناشي ميگردد. درواقع، اين دو مسألهاز پايگاه مستحكمي برخوردار است. پس از حوادث 11 سپتامبر و اعلام راهاندازي جنگ عليه تروريسم از سوي رييس جمهور بوش اين دو عامل در آمريكا نقش مهمي ايفا كردند. در مدت هجده ماه پس از اين حوادث، انتقاد از سياستهاي وي رفتاري غير ميهن دوستانه محسوب ميگرديد. همين مسأله بود كه به وي اجازه داد يكي از بزرگترين اشتباهات تاريخ آمريكا، يعني حمله به عراق را مرتكب شود. اما در آن زمان دولت بوش در مورد تهديد امنيت ملي ما بيش از اندازه مبالغه كرد. كاندوليزا رايس و معاون رييس جمهور ديك چني، تا حدي پيش رفتند كه هشدار مي دادند اين تهديد به سرعت در تمامي زمينهها گسترش خواهد يافت. در حال حاضر، تهديد امنيت ملي و حتي بقاي ملي اسرائيل حقيقي تر است. اسرائيل بيش از هر زمان ديگر نيازمند حمايت آمريكا است. آيا اكنون زمان درست اعمال نفوذ شديد كميته بر سياستهاي آمريكا است؟ من معتقدم اين مسأله بسياري از افرادي را كه منتقد نحوه عملكرد كميته هستند، از موضع خود به عقب ميراند. در حالي كه سياستهاي شكست خورده ساير طراحان دولت بوش با بيرحمي اعمال شدهاست،AIPAC هم چنان حصاري از سكوت به خود پيچيدهاست. من نسبت بهاين مسأله حساس هستم و دليل آن بهانتقاد از سياستهاي اسرائيل در گذشته بازميگردد. من صهيونيست نيستم، يك يهودي فعال هم نيستم، اما با دوستان يهود خود احساس همدردي مي كنم و نگراني عميقي در مورد بقاي اسرائيل دارم. قصد ندارم بهانهاي به دست دشمنان اسرائيل بدهم. من موضع خود را با گفتن اين نكته تعبير مي كنم كهاگر قصد ابراز ديدگاههاي انتقادي داشتم بايد بهاسرائيل ميرفتم. اما از آن جايي كهاسرائيليهاي متعددي وجود دارند كه چنين ديدگاهي دارند، نيازي بهابراز ديدگاههاي من احساس نمي شود، و من جبهههاي ديگري براي مبارزه دارم. اما حالا بايد اين پرسش را مطرح كنم: چه مسألهاي سبب گرديد موقعيت اسرائيل تا اين اندازه به خطر افتد؟ نمي توانم از سهمAIPAC در اين مورد چشم پوشي كنم. من يكي از حاميان سرسخت تفكر انتقادي هستم. من از ابراز مخالفت در بسياري از كشورها پشتيباني كردهام. هنگامي كه رييس جمهور بوش اعلام كرد، هركس از سياستهاي من حمايت نميكند حامي تروريسم است، در مقابل وي ايستادم. در حال حاضر نيز كه لابي حامي اسرائيل يكي از آخرين مدافعان پنهان اين روش فكري آمرانهاست، نمي توانم ساكت بنشينم. من با ترس ولرز صحبت ميكنم زيرا خود را درمعرض حملات بيشتري قرار ميدهم كهاحتمالا مرا در پيگيري ساير عوامل متعددي كه در آن درگير هستم ناكارآمدتر خواهد ساخت؛ اما مخالفاني كه حامي آنها بودهام خطرات بزرگ تري را متحمل شدهاند. من دخالت چنداني در امور يهوديان كه بهايجاد اصلاحات درAIPAC مربوط مي شود، ندارم، اما بايد در حمايت از جريان حساس انتقادي كه در قلب جامعه ما در حال وقوع است صحبت كنم. معتقدم كه بررسي سياستهاي آمريكا در خاورميانه در داخل كشور كه نياز بهان نيز احساس مي شود، آغاز شدهاست؛ اما تا زماني كهAIPAC نفوذ فوق العادهاي هم در حزب دموكرات و هم در حزب جمهوري خواهاعمال مي كند، اين جريان نميتواند هدايت كننده باشد. برخي رهبران حزب دموكرات وعده دادهاند تغييري در اين راستا به وجود آورند اما تا زماني كه قادر به مقاومت در برابر دستورات ديكته شده كميته نداشته باشند، نميتوانند اين وعده را محقق سازند. مسأله فلسطين كه تغيير درآن هنوز امكان پذير است، از اهميت فراواني برخوردار است. مسأله عراق تا حد زيادي از كنترل ما خارج است؛ اما در صورتي كه در حل موضوع فلسطين به موفقيت دست يابيم موقعيت بهتري براي مذاكره با ايران و رهايي از عراق پيدا خواهيم كرد. نياز به برقراري صلح در فلسطين بيش از هر زمان ديگري احساس مي شود. براي حفظ منافع اسرائيل و آمريكا تمايل زيادي به موفقيت آميز بودن طرح صلح عربستان وجود دارد؛ اماAIPAC بر سر راه تحقق اين طرح قرار گرفتهاست. اين كميته هم چنان به مخالفت خود براي مذاكره با دولت فلسطين من جمله حماس ادامه ميدهد. ترديد زيادي در مورد توانايي حزب دموكرات در رها كردن خود از نفوذ كميته وجود دارد. هر سياست مداري كه جرات رويارويي با نفوذ كميته را داشته باشد بايد عواقب آن را نيز متحمل شود، بنابراين انتظار ميرود تعداد بسيار اندكي دست بهاين كار بزنند. اين كار بر عهده جامعه يهوديان آمريكا است كه فعاليت سازماني را كهادعا مي كند نمايندهانان است، محدود كند. اما اين كار بدون مطرح كردن زيان آورترين بحث موجود ازسوي حاميان سياستهاي فعلي امكان پذير نيست: اين بحث كهانتقاد از سياستهاي اشغال، كنترل و سركوب اسرائيل در كرانه باختري و شرق اورشليم و غزه به رشد احساسات ضد يهودي دامن ميزند. موضوع بر خلاف اين است. يكي از تبليغاتي كه دشمنان اسرائيل مي كنند اين است كه توطعه وسيع صهيونيستي در حال شكل گيري است. اين ادعا صحت ندارد. اين مسأله كه كميته در سركوب انتقادها موفقيتهايي به دست آوردهاست، برخي باورها را به وجود آورده كه با اين اعتقاد نادرست منتهي شدهاست. شكستن ديوار سكوتي كهAIPAC را در بر گرفتهاست مي تواند به برقراري آرامش كمك كند. بجث در اين باره در جامعه يهود، در عوض بر انگيختن احساسات ضد يهودي، كم رنگ شدن آن كمك خواهد كرد. با درنظر گرفتن حملات بايد بهاين نكته تاكيد كنم كه با تبليغات دشمنان اسرائيل موافق نيستم و يهوديان را نيز براي احساسات ضد يهوديت سرزنش نمي كنم. تاريخ شكلي گيري اين احساسات به پيش از زمان ظهور اسرائيل باز ميگردد. نه سياستهاي اسرائيل و نهانتقاد از اين سياستها نبايد عامل به وجود آمدن احساسات ضد يهوديت محسوب گردد. در ضمن، معتقدم نگرشها در قبال اسرائيل تحت تاثير سياستهاي اسرائيل قرار دارد و نگرشها در قبال جامعه يهود تحتتأثير موفقيت لابي حامي اسرائيل در سركوب ديدگاههاي ناسازگار قرار دارد.
|
|||||
|
|||||