|
|||||
|
|||||
ترجمه از سایرنشریه ها 11 خرداد ماه 1385 - 2006 Jun 01
نقد گري سيك از مقاله "طرحي براي ايران"٭
نويسنده: گريسيك (Gary Sick) در همان حال كه مشغول ارسال پيام قبلي خود بودم، تا به فهرست نگرانيهاي من، در مورد حمله امريكا و احتمال استفاده از سلاحهاي اتمي اضافه شود، پيامي هم با همان نگرانيها براي سيمورهرش فرستادم كه او هم چند ساعت پيش جواب داد. پيام او خصوصي بود اما زياد هم اسباب تعجب نشد. پيشتر هم چند بار در اين مورد بحث كرده بوديم و او از نظر من اطلاع داشت. جان كلام او اين بود كه من آدمي منطقي هستم و چون افراد كاخ سفيد را خوب نميشناسم به همين دليل هم نميتوانم در مورد آنها درست قضاوت كنم و با اين سخن، وي حق مطلب را ادا كرد. برخلاف نظر خيلي از افراد ـ همچنين كسانيكه در اين فهرست قرار دارند ـ فكر نميكنم كه رهبران امريكا آنقدرها هم ديوانه و خيالپرداز باشند. من با بسياري از سياستهاي خارجي آنها مخالفم، اما معتقدم كه بسياري از آنها حسابشده است. فكر ميكردم كه جنگ عراق، قمار خطرناكي بود كه آنها خواهند باخت، اما بعد متوجه شدم كه بوش و چني و ديگران قصد داشتند هر طور شده از دست صدام راحت شوند. به عبارت ديگر قماري بود كه آماده آن بودند و حاضر نبودند از آن دست بردارند. به همين دليل هم بود كه از تمام امكانات خود براي جلب افكارعمومي استفاده كردند. اين جنگ پس از حادثه 11 سپتامبر و موفقيتهاي كوچك در افغانستان ممكن بود و آنها مطمئن بودند كه هرطور شده از دست آن راحت خواهند شد. هر چند ممكن بود كه نسبت به امنيت امريكا بيتوجه باشند اما معتقدم كه وقتي پاي قدرت سياسي پيش ميآيد كاملاً واقعگرا و خونسرد هستند. بههرحال دو، سه سال پس از جنگ عراق متوجه شدند كه از اوج محبوبيت به حداقل آن رسيدهاند، براي اينكه بتوانند در انتخابات سال 2004 رياستجمهوري هم پيروز شوند، سعي كردند كه جلوي خونريزي در عراق را بگيرند، اما ديگر دير بود و مشروعيت آنها بهقدري سقوط كرده بود كه سهم بوش 35% و "ديكچني" هم به نصف آن رسيده بود. خلاصه با وجود غرور اوليهشان، متوجه شدند كه ديگر نميتوانند هر كاري كه دلشان خواست بكنند.
من معتقد نيستم كه آنها ناگهان عاشق صلح شدهاند، بلكه معتقدم كه چون تقريباً تجربه مرگآوري در عراق داشتهاند، نميخواهند آن را جاي ديگر تكرار كنند. آنها اصلاً دوست ندارند كه ايران به سلاح اتمي دست پيدا كند، اما هنوز شك دارم كه متوجه شده باشند اقدام نظامي كار درستي نيست. اگر ايران بمباران شود، مردم با حكومت كنوني متحد شده و آنها هم بازرسان سازمان ملل را بيرون انداخته و بهطور پنهاني بهدنبال سلاح هستهاي خواهند رفت و ايران نيز از پيمان منع تكثير سلاحهاي هستهاي بيرون خواهد رفت و اين درست خلاف انتظار امريكاست.
بمباران ايران گذشته از مسائلي كه براي امريكا در عراق ايجاد ميكند، تلفات زيادي نيز ميدهد كه براي جبران آن بايد مجدداً سربازگيري شود. به نظر من اين يك سم قوي سياسي است كه نهتنها فاتحه دولت كنوني را خواهد خواند، بلكه يك نسل از حزبجمهوريخواه را هم نابود خواهد كرد. آنها اين را ميدانند و در عين حال اين را هم ميدانند كه يكي از بزرگترين ابزار آنها سر ميز مذاكره اين است كه به مردم امريكا بقبولانند كه دولت ايران دولت خردمندي نيست و سابقه آنها نشان ميدهد كه ميتوانند دست به هر عمل خطرناكي بزنند. البته اگر بتوانند از اين ابزار براي متزلزل كردن رژيم ايران استفاده كنند كه خيلي بهتر است حتي اگر اين تحليل درست هم باشد، اما هميشه خطر اشتباه در محاسبه و وقوع حادثه هم وجود دارد. يك انفجار در سفارت امريكا، برخورد نيروهاي شبهنظامي با نيروهاي مستقر در بصره يا هزاران حادثه ديگر ميتواند دروغ امريكا را مشخص كند. در دولت امريكا هميشه افرادي هستند كه به هر بهانهاي بمباران ايران را توصيه ميكنند. در عين حال در امريكا تعدادي از تحليلگران سياسي نظامي هم هستند كه مخالف اين واكنشهاي سريع ميباشند.
شايد هم اين طرح شكست بخورد، اما صاف و ساده بايد خدمت شما عرض كنم كه حمله امريكا به ايران چيزي بيشتر از يك عمل جبراني(Counter Vailing Force) نيست. هر چند ممكن است كه هر دولتي طرحهاي احتمالي خاص خود را داشته باشد، اما من اصلاً باور نميكنم كه طرح چنين حملهاي ريخته باشد. به هر حال حق با هرش است كه اين را ناشي از عقلانيت رهبران امريكا ميداند.
من اين اطلاعات را تنها از اين فهرست به دست نياوردهام، بلكه از كسانيكه درون دولت هستند هم شنيدهام و به همين دليل است كه هرش هر چه را ميشنود، گزارش ميكند. فكر ميكنم كه اين بحث خيلي اهميت دارد و ازسوي ديگر هم ممكن است اشتباه كنم و پيامد آن هم ممكن است بينهايت بيشتر از سقوط عراق باشد، اما بههرحال تحليل من اين است. من فكر ميكنم كه نهتنها به منطقيبودن، بلكه از آن بدتر، به سادگي متهم شوم.
٭مقاله "طرحي براي ايران" از سيمورهرش ميباشد. |
|||||
|