|
|||||
گزیده ▪ ▪ ▪ ▪ ▪ ▪ |
|||||
مطلب وارده 14 اسفند ماه 1385 - 2006 Nov 05
خطر در كمين اعتبار آمريكا
نيويورك
تايمز، 4 ژانويه
2007 به نقل از روزنامه همبستگی دوشنبه 14 اسفند 1385 http://www.hambastegidaily.com/internationalresult.asp?code=3195
اشاره: برنت اسكوكرافت از دوستان بوش پدر و جيمز بيكر وزير خارجه بوش پدر ميباشد. وي تاكنون موضعي به نفع جنگ با ايران نگرفته بلكه از او مواضع مخالف نيز ديده شد. وي در اين مقاله تلاش دارد گزارش بيكر -هميلتون را نقد و بررسي كند. براي اين گزارش نقاط قوت و ضعفي قايل است. مطالب بيكر -هميلتون را در اين راستا كه سياست نظامي آمريكا در عراق به بن بست خورده را ميپذيرد اما خروج نيروها را از عراق نميپذيرد بلكه معتقد است بيكر و هميلتون بايد مكانيزم خروج را نشان ميدادند. در اين مقاله سعي كرده استراتژي مقدماتي براي خروج را مطرح كند به نظر ميرسد روال واقعي و روند آينده سياستهاي آمريكا به پيشنهادهاي او نزديك باشد. گزارش گروه مطالعه مسايل عراق بيكر-هميلتون درميان موجي از انتظارات غيرواقعي منتشر گرديد. اين گزارش، به شكلي اجتنابناپذير، اميد ما را براي يافتن راهي مشخص به سوي گرداب عراق از ميان برد، زيرا هيچ راه حل قطعي و واضحي براي حل مشكلاتي كه با آن مواجه هستيم در آن ديده نميشود. اما اين گزارش معامله بزرگي را محقق ساخته است. اين گزارش برخي از بهترين تفكرات آمريكا را وارد يك مسير واحد نموده و عوامل مهم و مساله ساز موجود در عراق را با وضوح و دقت ويژهاي مطرح ساخته است. در اين راستا، اين گزارش، به فهرستبندي موضوع بحث در مورد مسايل مربوط به سياست عراق و مشخص كردن راهحلهايي كه پيش روي ماست،كمك ميكند. بيش از هر چيز گزارش بيكر هميلتون به اهميت توجه به منافع ملي آمريكا، نه تنها در عراق بلكه در كل منطقه تاكيد ميكند. با وجود اين، در اين گزارش كه اوضاع عراق در آن خطرناك و وخيم توصيف ميشود، نتايج احتمالي اين تحليل چندان مورد توجه قرار نميگيرد. گزارش بيكر هميلتون با اشاره به عدم توانايي يا عدم تمايل عراقيها در ايفاي نقشي كه لازم است برعهده گيرند، بيان ميكند كه ما هيچ راهي جز عقب نشيني و بازگرداندن نيروها نداريم، و سپس عدم توانايي عراقيها را دليل اين عقبنشيني معرفي ميكند. اما گزارش، اساسا در اين نقطه از ادامه باز ميايستد. بازگرداندن نيروها از عراق، پيش از آن كه به گفته رييس جمهور بوش، عراق بتواند اداره خود، ثبات خود و دفاع از خود را به عهده بگيرد شكستي استراتژيك براي منافع آمريكا محسوب ميگردد و احتمالا عواقب فاجعهآميزي در منطقه و جهان بر جاي ميگذارد.مخالفان ما تشجيع خواهند شد و دوستان ما به شدت نااميد خواهند گشت. ايران با عقب نشيني دشمن سرسخت خود، نفوذش را بيش از پيش از طريق حزب الله و حماس در سوريه،لبنان، اراضي اشغالي و اردن گسترش خواهد داد. دوستان عرب ما به خوبي احساس ميكنند كه ما آنها را در برخورد با افراطگرايي كه اقدامات آمريكا در منطقه آن را شعله ور ساخته است و ميتواند تهديدي جدي براي دولت هاي آنها محسوب ميگردد، رها كرده و تنها گذاشتهايم. اثرات اين عقب نشيني به عراق و خاورميانه محدود نميشود. منابع انرژي و مسايل وابسته به اقتصاد جهاني به خطرات فزاينده مربوط خواهند شد. تروريستها و افراطيون در نقاط ديگر تشجيع خواهند گرديد. و اين تصور در سراسر جهان پديد ميآيد كه اعتبار و عظمت آمريكا خدشه دار شده و اداره راسخ اين كشور در حال تحليل رفتن است و ديگر نميتوان آن را به عنوان متحد يا دوستي قابل اطمينان- يا ضامن صلح و ثبات در اين منطقه حساس در نظر گرفت. لازم است به منظور جلوگيري از بروز چنين عواقب وحشتناكي، حمايت كشورهاي منطقه را به دست آوريم. اين حمايت درست همانند جنگ خليج فارس در سال 1991 به سود خود آنها خواهد بود. متاسفانه در سالهاي اخير، مشاركت با آمريكا به نظر كشورهاي عربي بسيار خطرناك بوده است، به گونهاي كه در حاشيه قرار گرفتهاند. تلاشي كاملا جديد به منظور حل و فصل اختلاف اعراب و اسرائيل ميتواند موجب تغيير اساسي حركتهاي موجود در منطقه و محاسبات استراتژيك رهبران مهم گردد. كسب پيشرفت واقعي ايران را به اتخاذ موضعي تدافعيتر وادار خواهد نمود. در اين راستاست كه حزبالله و حماس حامي خود را از دست خواهندداد. متحدان آمريكا نظير مصر،عربستان سعودي و كشورهاي حاشيه خليج فارس اقداماتي به منظور برقراري ثبات در عراق اتخاذ خواهند نمود و در نهايت عراق در نظر همگان به عنوان كشوري كه نقش مهمي در ايجاد امنيت منطقهاي دارد شناخته خواهد شد. در حال حاضر رهبران عرب قاطعانه قصد حل و فصل اين اختلاف 50 ساله را دارند. نخست وزير اسرائيل، اولمرت، نيز احتمالا چنين قصدي دارد. امنيت طولاني مدت كشور وي با حل قطعي اين مساله محقق خواهد شد. با وجود اين، تنها رييس جمهور آمريكا ميتواند آنها را بر سر يك ميز بكشاند. از سرگيري روند صلح اعراب و اسرائيل نميتواند اسرائيل را بر آن وا دارد كه امتيازاتي اعطا كند يا فلسطينيان را به تسليم شدن مجبور نمايد. بخش عمدهاي از مسايل مربوط به حل وفصل اين اختلاف در نتيجه مذاكرات سال 2000 و نقشه راه سال 2002 مورد توافق قرار گرفته است آن چه لازم است اين است كه رييس جمهور آمريكا سران عرب و اسرائيل را به منظور رسيدن به نتيجهاي كه به صورت علني مورد توافق طرفين باشد به برگزاري نشستي دعوت كند. در مورد سوريه و ايران نيز ما نبايد از گشايش راههاي ارتباطي بيمي داشته باشيم، اما نبايد به منظور استفاده از آنها به عنوان طرفهاي مذاكره شتابزده عمل كنيم، به علاوه اين دوكشور،منافع،انتظارات و نقاط قوت متفاوتي دارند. دست يابي به سوريه به همراه ايران چندان آسان نيست، و بنابراين با كنار زدن ايران ميتوان به اين كشور نزديك شد. هم چنين سوريه منافع بسياري از حل مناقشات خود با اسرائيل به دست ميآورد و در داخل كشور بامشكلاتي مواجه است كه پس از رفع اختلافات، رويارويي با آنها آسانتر ميگردد. در صورتي كه ما بتوانيم پيش از افزودن سوريه به فهرست كشورهاي مذاكره كننده پيشرفتي در جبهه فلسطين به دست آوريم، از سنگينتر كردن بار مذاكرات اسرائيل خواهيم كاست و انگيزههاي دمشق را براي مذاكره جدي افزايش خواهيم داد. وضعيت ايران متفاوت است. شايد قرار دادن ايران به عنوان جزو لاينفك استراتژي منطقهاي از همان آغاز عاقلانه نباشد. بامساله هستهاي نيز بايد در مسير جداگانهاي برخورد كرد. ايران در موقعيت مطلوب فعلي،در جهت آسانتر كردن مسايل براي ما منافع اندكي پيش رو دارد. با وجود اين، در صورتي كه ما قاطعيت خود را مشخص نماييم و ساير كشورهاي منطقه نيز نقش بيشتري در برقراري ثبات در عراق ايفا كنند، مقامات ايراني احتمالا تمايل فزايندهاي براي برگزاري مذاكرات جدي نشان خواهند داد. هم زمان با برگزاري مذاكرات مربوط به روند صلح اعراب و اسرائيل، ما بايد به منظور ايجاد تحركاتي در راستاي برقراري صلح و تشكيل دولت متحد در عراق پارامترهاي سياسي چندي در اين كشور در نظر بگيريم. ساير راهحلهاي پيشنهاد شده، نظير راهحل 80 درصدي كه گروههاي سني را مستثني ميكند، يا تقسيم اين كشور به سه بخش، نه تنها با برقراري صلح سازگار نيستند بلكه مطمئنا راه را براي اختلافات گستردهتر منطقهاي هموار ميسازد و بايد از آنها اجتناب كرد. نيروهاي آمريكايي بايد به تدريج از مداخله در درگيريهاي فرقهاي دور شوند. اين وظيفه لزوما بر عهده نيروهاي عراقي است، هر چند كه ممكن است براي انجام اين كار چندان آماده نباشند. نيروهاي ما بايد به منظور آموزش ارتش عراق، حمايت و پشتيباني، مبارزه با شورشيان، كاهش مداخلات خارجي و كمك به ارايه حمايتهاي زيرساختي آماده شوند. اين كار بدين مفهوم نيست كه حضور آمريكا بايد كاهش يابد. در واقع، در آيندهاي نزديك عكس اين مساله اثبات ميگردد، با وجود اين هرگونه افزايش در توان نيروها بايد در راستاي تحقق ماموريتهاي ويژه و مشخص صورت گيرد. افزايش كلي احتمالا تغيير ملموسي در شرايط به وجود نميآورد و در نتيجه به افزايش درخواستها براي بازگرداندن نيروها منجر خواهد شد. اما نكته اصلي اين است كه باز گرداندن نيروهاي جنگي نبايد به عنوان هدف سياست در نظر گرفته شود، بلكه بايد به عنوان نتيجه تغييرات در استراتژي ما و موفقيت تلاشهاي ما مورد توجه قرار گيرد. هم چنان كه ما به تلاشهاي خود براي برخورد با اين مشكل بزرگ در عراق ادامه ميدهيم، بايد همواره به ياد داشته باشيم كه اين مساله، مسالهاي نيست كه در صورت دشوار بودن ادامه مسير بتوان آن را رها كرد. آن چه در خطر است، عراق و ثبات خاورميانه نيست، بلكه تصور جهاني از اعتبار آمريكا به عنوان شريكي در اين دنياي سرشار از مشكل است. ما نميتوانيم شكست در اين آزمون را امتحان كنيم. برنت اسكو كرافت مشاور امنيت ملي رييسجمهور جرالد فورد و جرج بوش پدر بود. در حال حاضر وي رييس انجمن سياست بينالملل است.
|
|||||
|