|
|||||
گزیده ▪ ▪ ▪ ▪ ▪ ▪ |
|||||
مطلب وارده 12 خرداد ماه 1392 - 2013 02 Jun
انقلاب گاز رُسی توهم و واقعیت تألیف : پل استیون – ترجمه – اله کرم میرزایی گزارشی از چتهام هاوس – سپتامبر 2010 چتهام هاوس، به مدت 90 سال خانه موسسه سلطنتی امور بین الملل بوده است. مأموریت ما آنست که یک منبع تجزیه و تحلیل مستقل و پیشتاز جهانی باشیم. بحثهای فنی و اندیشه های نافذ درباره نحوه ساختن یک جهان امن و سعادتمند برای همه. فهرست مطالب : I ) درباره مؤلف I I ) تقدیر و تشکر I I I ) خلاصه مدیریتی 1- مقدمه 2- تاریخچه مختصر بازارهای گاز 2-1- چرا گاز از نفت متفاوت است؟ 2-2- موانع توسعه بازار بین المللی گاز در گذشته 2-3- موانع شروع به ضعیف شدن می کنند 2-4- چشم انداز یک بازار جهانی 2-5- بازارهای جهانی نفت و گاز 3- گاز غیر متعارف 3-1- پیشینه فنی 3-1- پیشرفتهای ایالات متحده 3-1- چشم اندازها بیرون از ایالات متحده 4- پی آمدهای ضمنی انقلاب گاز رُسی برای بازارهای بین المللی گاز 4-1- ظرفیت در حال بهره برداری 4-1- قیمتها سرمایه گذاری ها و قیمتهای آتی 5- نتیجه گیری 5-1- پیوستها : تاریخچه موانع در بازارهای گاز 5-1- مآخذ
درباره مؤلف : “پروفسور پل استیونس (Paul Stevens)، عضو و پژوهشگر برجسته در حوزه انرژی در چتهام هاوس لندن است. او همچنین استاد بازنشسته اقتصاد و سیاست نفت در دانشگاه داندی و استاد مشاور در دانشگاه استانفورد است، وی در سطح گسترده ای در زمینه های اقتصاد و انرژی، صنعت نفت بین المللی، مسائل اقتصاد توسعه و اقتصاد سیاسی خلیج ]فارس[ مطالب فراوان منتشر کرده است. بعضی از تازه ترین تألیفات ایشان برای چتهام هاوس شامل: "آمادگی برای مخاطرات عرضه نفت" ( آگوست 2008 – تجدید نظر شده مارس 2009 ) و مسائل ترانزیت : "خطوط لوله به مثابه و منبع منازعه" میباشد( مارس 2009). او همچنین به عنوان مشاور برای شرکتها و دولتهای بسیاری کار میکند. در مارس 2009 جایزه اوپک بخاطر برای خدماتش در زمینه ارتقاء فهم بین المللی صنعت نفت به وی اهداء شده است."
سپاسگزاری سپاس بسیار برای اظهار نظرهایی که توسط علی عیساووی از آپیکورب، جیم جنسن از موسسه جنسن، نلی میخائیل از فاکتز گلوبال انرژی در هاوایی، بن مانتالیانو از EPRINC، کوبی فون درلینده از کلینگندال و از چتهام هاوس - گلادالان، آنتونی فروگات، برنیس لی و جان میشل درباره متن اولیه این پژوهش ابراز شد. همچنین از تیم ایتون، نیکولاس برچت، و مارگارت لی بخاطر مهارتهای ویراستاریشان تشکر میکنم.
چکیده مطلب انقلاب گاز صخره های رسی در ایالات متحده عدم قطعیتهای عظیمی را برای بازارهای بین المللی گاز موجب شده است که احتمال دارد سبب کاهش سرمایه گذاری – هم در گاز متعارف و هم در گاز غیر متعارف – و در بسیاری از انرژیهای تجدیدپذیر بشود. اگر این انقلاب ادامه یابد و به جاهای دیگر جهان بسط پیدا کند، مصرف کنندگان می توانند در انتظار آینده ای باشند که گاز ارزان وجه غالب بازار باشد. اما، چنانچه آن موج فروکش کند و اغوای جاری درباره گاز صخرههای رسی توهم از کار درآید، جهان در میان مدت با کمبود جدی گاز روبرو خواهد شد.
زمینه گاز و امیدهای توسعه های آتی تا دهه 1990، خارج از اتحاد جماهیر شوروی سابق گاز نتوانست سهم خود را در مصرف انرژی اولیه جهانی افزایش دهد. لیکن دهه 1990 شاهد فرسایش بسیاری از موانع قبلی در برابر مصرف گاز بود. سست شدن موانع، باضافه مزایای طبیعی گاز به عنوان یک منبع انرژی، چشم انداز بسیار وسیعتری را برای مصرف آن در آینده باز کرد. در همان زمان، پیشرفتهای فنی و اقتصادی در گاز طبیعی مایع ( LNG )(1) حاکی از احتمال توسعه تجارت بین المللی گاز بود. سوالهایی مطرح است که آیا جهانی شدن فزاینده گاز، آنچنانکه در مورد نفت در دهه 1970 و بعد از آن به وقوع پیوست، ممکن است حاوی پیامدهای حائز اهمیتی باشد. اما، توسعه های غیر منتظره در گاز غیر متعارف در ایالات متحده بطور اساسی تصویر را مخدوش کرده است، یعنی همان چیزی که انقلاب گاز رُسی نامیده شده است.
انقلاب گاز رُسی از سال 2000 تولید گاز رُسی از چیزی در حد تنها 1% تولید ایالات متحده به 20% در سال 2009 جهش پیدا کرد.اما تردیدهایی وجود دارد که آیا این انقلاب میتواند به فراتر از ایالات متحده گسترش پیدا کند، یا حتی در خود آنجا ادامه یابد. تکنولوژی ای که این را میسر کرده است – حفاری افقی و شکست هیدرولیکی – اکنون بخاطر آثار زیست محیطی منفی آن به دقت زیر نظر گرفته شده است. پیامدهای حفاری مورد تحقیق قرار گرفته و مطالعات زیست محیط نیز تکمیل شده است. همچنین برآورد میشود منابع گاز غیر متعارف پنج برابر گاز متعارف باشد، در مورد سرعت تخلیه آنها در مقایسه با گاز متعارف نگرانیهایی وجود دارد. تجربه ایالات متحده بواسطه همراهی تعدادی عوامل یاری دهنده، مرتبط با زمین شناسی، امتیازات مالیاتی و وجود یک صنعت خدماتی پرتحرک، غنی گشته است. تردیدهایی در مورد تکرار این شرایط مطلوب بیرون از ایالات متحده مطرح است، مخصوصاً در اروپای غربی که علاقه زیادی در این زمینه وجود دارد. در اروپا کیفیت زمین کمتر وضعیت مطلوب دارد، در آنجا امتیازات مالیاتی و صنعت خدمات حفاری در خشکی خیلی عقب تر از ایالات متحده است. سرانجام، این نگرانی وجود دارد که اختلالهای ایجاد شده در اثر توسعه گاز رُسی مورد قبول عامه مردم قرار نخواهد گرفت، بویژه در جاهائی که گاز دارائی دولت است و منافع حاصل به دولت می رسد و نه زمین داران محلی.
بازار گاز و عدم قطعیت سرمایه گذار یکی از پیامدهای بلافصل انقلاب گاز رُسی، کاهش در ظرفیت بهره برداری از LNG بوده است. هم اکنون این کاهش در افول چشم گیر در پیش بینی های ظرفیت سازی LNG انعکاس یافته است. بویژه، سرمایهگذاران در ایالات متحده که پول خود را در کارخانه های تبدیل مجدد به گاز LNG گذاشته اند، با این پیش بینی که ایالات متحده گاز بیشتری از خارج وارد میکند، به شدت آسیب دیده اند. قیمتهای گاز کاهش یافته، هرچند کم شدن تقاضا در اثر رکود جهانی در این کاهش نقش داشته است. در بسیاری از بازارها، قیمتهای پائین سوالهایی را در مورد ارتباط سنتی بین قیمتهای نفت و گاز برانگیخته است. قیمتهای پائین همچنین موجب زمزمه هایی. در مورد اینکه آیا کشورهای صادر کننده گاز ممکن است بخاطر دفاع از منافعشان دست به یک اقدام جمعی زده و یک سازمان کشورهای صادر کننده گاز ( OGEC ) ایجاد کنند، شده است. بخاطر انقلاب گاز رُسی، هم اکنون سرمایهگذاران با عدم قطعیت قابل توجهی در تمام مراحل زنجیره ارزش گاز روبرو می باشد. آیا در تولید گاز سرمایه گذاری کنند – گاز متعارف یا در منابع دیگر؟ آیا در احداث خطوط لوله جدید سرمایه گذاری کنند، یا کارخانه LNG یا ذخیره سازی؟ آیا در قراردادهای تأمین بلند مدت شرکت کنند؟ احتمال دارد همه این عدم قطعیت ها سطوح سرمایه گذاری آتی را پائین بیاورد. هم اکنون، نشانه هایی از لغو یا تعویق قراردادهای صادرات گاز دیده میشود.
پی آمدها از این عدم قطعیتها دو مسئله عمده ناشی میشود. نخست، همینکه جهان از رکود اقتصادی بهبود باید و همینکه موانع مصرف گاز شروع به فرسایش کند، تقاضا رشد خواهد کرد و احتمالاً گاز سهم بیشتر از آنچه پیش بینی شده در ترکیب انرژی اولیه جهان بدست می آورد. اما، با فرض عدم قطعیت سرمایهگذاران، چنانچه انقلاب گاز رُسی بوقوع نمی پیوست، یا دست کم این چنین توهم زا نمی بود، سرمایه گذاری در تامین گاز آینده کمتر از آنی به نظر میرسد که ضرورت دارد. اگر انقلاب گاز رُسی در آمریکا همچنان به شکوفایی خود ادامه دهد و در جاهای دیگر نیز تکرار شود این سرمایه گذاری ناکافی کم اهمیت میشود. مصرف کنندگان به آیندهای روبرو خواهند بود که گاز غیر متعارف شکاف بین تقاضا و عرضه را پر میکند. اما، اگر بر اساس انتظارات جاری این امر محقق نشود- و ما برای مدتی از این بابت مطمئن نخواهیم بود – آنگاه طی مدت ده سال عرضه با محدودیتهای جدی مواجه خواهد شد. البته بازارها نهایتاً از طریق سرمایه گذاری در تامین گاز متعارف در اثر افزایش قیمتها مسئله را حل خواهد کرد. مسئله دوم، مربوط به سرمایه گذاری در تولید انرژیها تجدید پذیر است. نتیجه ضروری یک توافق عمومی، که چنانچه قرار باشد تغییر آب و هوا کنترل شود، جهان می بایست به سمت یک اقتصاد با کربن پائین حرکت کند، شکست گفتگو های کپنهاک هم اکنون عدم قطعیتهای زیادی را در فضای سرمایه گذاری برای تولید نیرو بوجود آورده است، دست کم بخاطر عدم قطعیت در مورد قیمت آینده گاز، عدم قطعیت ناشی از انقلاب گاز رُسی، عدم قطعیت سرمایه گذاری را بطور وسیعی پیچیده تر کرده است. در جهانی که امکان گاز ارزان و نسبتاً پاک وجود داشته باشد چه کسی خود را به سرمایه گذاری در تجهیزات گران قیمت کنترل انتشار کربن متعهد خواهد کرد؟
1- مقدمه پیش از 2007، دیدگاه در حال رشدی در بین ناظران بازارهای بین المللی وجود داشت که افزایش تقاضا و نقش فزاینده گاز طبیعی مایع ( LNG) در تجارت بین المللی گاز، میتواند آنچه را که صورتی از تعدادی بازارهای محلی داشته تبدیل به یک بازار بین المللی منسجم تر بنماید. آنچه که قبلاً مسافت لعنتی ( TYRANNY DISTANCE ) نامیده میشد، هزینه بالای انتقال گاز که یک کالای پرحجم و کم قیمت است، تجارت آنرا به مناطق خاص محدود کرده بود. در این ارتباط، بازار گاز شبیه بازار نفت در دهه های 50 و 60 میلادی است. بین المللی شدن بازار گاز منعکس کننده تجربه نفت در دهه 70 میلادی است، و به این اندیشه دامن زده است که این پدیده چگونه ممکن است ژئوپلی تیک ملازم با خود را دگرگون کند. اما، بهر حال از 2007، دو اقتضاء مهم، دیدگاهها را در مورد آینده محتمل بازار دچار اختلاف کرده است. نخست، رکود اقتصاد جهانی که با فروپاشی همزمان نظام مالی همراه و منجر به کاهش تقاضا برای گاز گردید. دوم، توسعه غیر منتظره و ناگهانی عرضه گاز غیر متعارف در ایالات متحده، همان چیزی که به آن انقلاب گاز رُسی گفته شده است.(2) گاز غیر متعارف میتواند به عنوان منبعی تعریف شود که پس از حفر چاه اولیه نیازمند فرآوری بیشتر قبل از آنکه گاز جریان پیدا کند میباشد، در حالیکه گاز طبیعی این فرآوری را لازم ندارد و بصورت طبیعی پس از حفاری جریان مییابد. این دو عامل، بازارهای فشرده گاز ( عرضه به سختی معادل تقاضا ) را در سالهای 2006 و 2007 تبدیل به بازار خریدار کرده است. در همان زمان، بسیاری از تحلیل گران به این نتیجه رسیدند که گاز غیر متعارف یک " بازیگردان" (GAME CHANGER) عمده است، و برای موازنه عرضه و تقاضای جهانی و برای نحوه کارکرد بازارهای گاز با ژئوپلی تیکهای بنیادین آن، پی آمدهای مهمی در پی خواهد داشت ( کرامپتون 2010 ) . این گزارش یک پیشینه و زمینه ای درباره توسعه های اخیر در بازارهای گاز فراهم میآورد و به بررسی چگونگی تاثیر ممکن منابع گاز غیر متعارف بر این بازارها در آینده می پردازد. در فصل دوم، از طریق بررسی اینکه، چگونه تفاوتهای بین نفت وگاز یک تاریخ خاصی برای بازارهای گاز ایجاد کرده است، می پردازد. بطور ویژه، توضیح داده میشود چرا توسعه گاز در ترکیب انرژی اولیه جهان تا این اواخر نسبتاً محدود بوده است. فصل سوم به بررسی تغییرات در بازارهای گاز، بویژه در مورد فرسایش موانع استفاده ازگاز و چشم انداز رشد قوی تقاضای آتی آن می پردازد. فصل چهارم پیشرفتهای اخیرگاز غیر متعارف را در ایالات متحده بررسی میکند، و اینکه این پیشرفتها تا چه حدی درسایر نقاط جهان، بویژه در اروپا امکان تکرار دارد. سر انجام، فصل پنجم به جمعبندی تحلیل اثر بالقوه این پیشرفتهای بر بازار بین المللی گاز از طریق تاثیر آنها بر سرمایه گذاری می پردازد.
2- تاریچه مختصر بازار های گاز 2-1- چرا گاز از نفت متفاوت است؟ گاز از نفت متفاوت است. تعدادی ازاین تفاوتهای مهم اند. همانطور که در مقدمه مطرح شد، بازار گاز بخاطر "مسافت لعنتی" اساساً یک بازار محلی است تا آنکه حقیقتاً یک بازار جهانی باشد، زیرا گاز یک کالای پر حجم و کم قیمت و هزینه حمل آن گران است. این بدان معنا است که در بازارهای منطقه ای قبل از آنکه عرضه فیزیکی بین بازارها معنادار شود، می بایست تفاوت قیمتها نسبتاً بزرگی وجود داشته باشد. همچنین فرض میشود زیرساختهای لازم برای جابجائی گاز در محل نخست موجود باشد تا فرآیند خرید و فروش فیزیکی به ایجاد یک قیمت جهانی در بازارهای متفاوت میپردازد(4). بدون آن، همانطور که نشان داده خواهد شد، چیزی به عنوان قیمت بین المللی گاز وجود نخواهد داشت، در عوض تعدادی قیمتهای منطقه ای موجود خواهد بود. این بعد منطقهای بازارهای گاز دردوره های اولیه به شدت تقویت شد، مصرف گاز در آغاز مبتنی برگاز شهری (Towngas) بود که از ذغال سنگ بدست می آمد. شرکتهای کوچک محلی پیوسته تولید را انجام می دادند(5). اینها انحصارهایی در بازارهای نسبتاً کوچک بودند. اما بتدریج تولید گاز شهری با گاز طبیعی جایگزین شدکه پایان آن در ایالات متحده 1966 و دراروپا دهه 1980 بود. در قیمت گاز بهرة اقتصادی کمتری در مقایسه با نفت وجود دارد (6). بطور ساده، این بخاطر آن است که گاز تحویلی به مصرف کننده هزینههای بیشتری را به ازای هر واحد انرژی در بر دارد، و دست کم تا امروز، کارتل گازی که همانند اوپک عمل کند به وجود نیامده است تا عرضه را محدود کند و بطورمعنا داری قیمتهای بالاتری، در مقایسه با آنچه که در یک بازار رقابتی میتواند وجود داشته باشد،بدست آورد. اینکه آیا کنفراس کشورهای صادر کننده گاز (GECF) میتواند به سازمان کشورهای صادر کننده گاز (OGEC) تبدیل شود یا نه بعداً در همین گزارش بررسی میشود. امنیت عرضه گاز نیز در مقایسه با نفت پیچیدهتر است. روشن است که قطع عرضه نفت میتواند برای یک اقتصاد، با تحمیل هزینههای معین، مهم باشد. اما وقتی مسئله قطع نفت حل شد، عرضه به آسانی از سر گرفته میشود. با توجه به انعطاف پذیری انتقال و مبادله نفت، جایگزینی نفت خیلی آسانتر است.گاز انعطاف پذیری کمتری از لحاظ مبادله و انتقال دارد(7). ایمنی نیز نگرانی آور است. یکپارچگی شبکه گاز بدان معنا است که قطع و وصل شدن عرضه گاز کارسخت، پر هزینه و خطر ناک است(8). مبادله گاز، برخلاف نفت، اگر قرار است که مبادلهای عملی باشد، نیازمند قراردادهای بلند مدت است. دلیل آن درساختار هزینههای پروژه های گازی و خاص بودن آنها قراردارد. معمولاً تولید گاز و ارسال آن به بازار نیازمند پروژه های خیلی بزرگ است، که مشخصه آنها سرمایه گذاری ثابت خیلی بالا و هزینه متغییر نسبتاً کم است. این امر مستلزم آن است که تجهیزات با ظرفیت کامل کار کند. عملیات بهره برداری زیر ظرفیت کامل بدان معناست که هزینههای ثابت روی تعداد کمتری واحد تولید سر شکن شود، که مفهوم آن کاهش سود به صورت تصاعدی است. به علاوه، مطابق یک قاعده مورد اجماع اقتصاددانان، زیانها برای یک دوره طولانی توسط بهره بردار، قبل از آنکه توقف، یک گزینه معقول اقتصادی شود، تحمل میشود (9). بنابراین، هر پروژه گاز نیارمند تضمین بازار برای تامین عملیات در ظرفیت کامل است. برای این منظور قراردادهای بلند مدت بهترین گزینه هستند، مگر آنکه بازار گاز به مفهوم اقتصادی فوق العاده کار آمد باشد(10). همچنین هزینههای اولیه خیلی بالا مستلزم درگیر کردن جریانهای درآمدی آتی، از طریق قراردادهای بلند مدت برای توجیه کردن پروژه است. زیرا دوره بازگشت نسبتاً طولانی است. البته چنین ویژگیهای هزینه ای به هیچوجه مختص به گاز نیست. برای مثال، پروژه های بالا دستی نفت، مخصوصا پروژه های دریایی از لحاظ هزینههای اولیه مشابه هستند. اما بخاطر محدویتهای حمل گاز، پروژههای گاز حالت خیلی خاص و ویژه بین خریدار و فروشنده هستند. پایان یک خط لوله پایان یک خط لوله است. اگر گشایش تازه ای از جایی رخ ندهد، یافتن منابع گازی جایگزین، صرفاً از لحاظ تجهیزات تامین، چه رسد به بعد ملاحظات بازرگانی، مشکل است. همین طور فروشندگان LNG باید به کارخانههای تبدیل مجدد به گاز و خریداران LNG به کارخانه های مایع سازی گاز دسترسی داشته باشند. تا همین اواخر تجارت LNG از انعطاف پذیری خیلی محدودی، اگر اساساً انعطافی در کار بوده، بر خوردار بوده اند (11). اینجا مجدداً به عنوان یک نتیجه، یادآور میشویم که تجارت گاز به قراردادهای بلند مدت وابسته است(12). این حالت تقویت نیز میشود، زیرا بسیاری از پروژه های گازی بزرگ، در مقایسه با پروژه های نفتی دریایی عمیق، درابتدا نیاز های سرمایهای بیشتری دارند، از این روی به سراغ تامین مالی از طریق وام می روند. بنابراین، لازم است قراردادهای بلند مدت، بخاطر پرداخت اصل و فرع وامها و توزیع ریسکهای بازرگانی بین خریدار و فرو شنده، تضمین شوند. سر انجام، شبکههای انتقال گاز انحصارهای طبیعی هستند. بنابراین، یا باید در مالکیت بخش عمومی باشند یا اگر در مالکیت خصوصی هستند به شدت قانونمند باشند. این وضعیت، همراه با نیاز به قراردادهای بلند مدت، که تمایل به استقرار توسعه بارازهای رقابتی دارند، مستلزم آن است که دولت در مقایسه با نفت خیلی بیشتر درگاز مداخله نماید. در واقع تا دهه های 1980 و 1990 در خارج از ایالات متحده در بیشتر بازارها تاسیسات صنعت گاز درمالکیت دولت بوده است. همه این تفاوتهای توصیف شده در بالا بدین معنا است که تاریخ و آینده صنعت گاز هم در سطح ملی و هم در سطح بین المللی از تاریخ و آینده نفت متفاوت است. فهم این تاریخ زمینه ارزشمندی برای سنجش عملی و بالقوه گاز غیر متعارف فراهم می آورد.
2-2- محدویتهای توسعه بازار بین المللی گاز در گذشته بین سالهای1970 و1990گاز یک صنعت مواجه با موانع بود. همانطور که نمودار شماره 1 نشان میدهد، اگر اتحاد جماهیر شوری سابقFSU) ( استثنا شود، سهم بازار گاز در ترکیب انرژی اولیه جهانی به سختی در این دوره تغییر کرده است، و این علیرغم این حقیقت است که ذخایر گاز از 1980، همانطور که از نمودار شماره 2 می توان دید، بطور قابل ملاحظه ای افزایش یافته است. اگر در نظر آوریم که گاز نسبت به سایر هیدروکربورها از امتیازات بسیاری برخوردار است، این ناکامی در بدست آوردن سهم بازار شگفت آورتر میشود. هرگاه که زیرساختهای گاز در محل آماده باشد جابجا کردن آن فوق العاده ساده است. گاز در مشعلها از کارآیی تبدیل خیلی بالایی برخوردار است. برای مثال، یک نیروگاه حرارتی استاندارد کارآیی تبدیل آن 30 تا 33 درصد است. حال آنکه یک نیروگاه توربین گازی چرخه ترکیبی ( CCGT ) دارای ضریب تبدیل تقریباً دو برابر و در حدود 60% است. از لحاظ نگرانیهای زیست محیطی گاز طبیعی نسبتاً پاک است. از لحاظ شدت کربن 30% از نفت و 50% از ذغال سنگ کمتر است. همچنین انتشار جیوه، سولفورو اکسیدهای نیتروژن آن در قیاس با سایر سوختهای هیدروکروری قابل اغماضاند. در عین حال تا دهه 1990، علی رغم مزایای گاز، شماری موانع جدی موجب شد که گاز نتواند سهم مناسب بازار بدست آورد. این موانع جدی عدم توفیق گاز را توضیح میدهد. در اینجا خلاصه ای از آنها را بیان می کنم : * گاز نسبت به سایر هیدروکربورها دارای هزینه حمل فوق العاده بالایی است. همچنین برای حمل صادراتی آن مسائلی وجود دارد. خطوط لوله انتقال نیز در مواردی از منازعات محلی آسیب میبیند. LNGنیز مسائل بسیار جدی داشته است. تا همین اواخر پروژه های LNG با محدودیت مواجه بوده است.
* تا اواسط دهه 1970، گاز هم در واشنگتن و هم در بروکسل آن چنان سوخت ممتازی تلقی می شدکه نمی بایست به سادگی سوزانده شود. این نگرش موجب شد تا هم در اتحادیه اروپا و هم ایالات متحده محدودیتهای قانونی در برابر مصرف آن در نیروگاهها وضع کنند. همچنین خط مشی ها و سیاست کشورهای مصرف کننده گاز نیز موانعی را موجب شده بود. به همین دلیل، برای مثال، نگرانیهای ناشی از امنیت عرضه موجب تشویق توسعه انرژی هسته ای و روی گرداندن به ذغال سنگ در تولید انرژی شد.
* در اغلب موارد، بازارهای ملی گاز تحت سلطه شرکتهای دولتی تولید کننده انرژی که به صورت انحصار خرید یا انحصار فروش عمل می کردند، قرار داشت ( یعنی یک خریدار برای فروشندگان بسیار ) . بنا بر همین ماهیتشان آنها خواهان حفظ این سلطه، هستند. زیرا تمایل دارند همچون خدمتگذاران ایثارگر عمل کنند و نه بیشینه سازان سود. در بسیاری از کشورها، دولت خریدار انحصاری گاز است و قیمتها را در جهت منافع مصرف کنندگان خیلی پایین تعیین میکند. این امر موجب خودداری شرکتهای خصوصی از فعالیتهای اکتشافی و تولیدی گاز میشود. * بحران بدهی سبب شده است که کشورهای در حال توسعه، جایی که گاز در آنجا کشف شده، نتوانند هزینههای سرمایه ای خیلی کلان توسعه زیر ساختها را برای مصرف داخلی گاز را تأمین کنند. * در کشورهای در حال توسعه بیشتر ذخایر را شرکتهای خارجی کشف کرده اند. مصرف داخلی، مثلاً نیروگاه های محلی، بدین معنا است که بهای گاز با پول محلی، پول غیر قابل تبدیل پرداخت شود، یعنی آنکه سهامداران نتوانند پول خود را به ارز خارجی دریافت کنند. * پروژه های صادراتی به یک حجم معینی از ذخایر نیاز دارند که قابل اتکاء باشند. غالب ذخایر پیدا شده کمتر از این سطح حداقل هستند. مسئله پول محلی مانع توسعه بیشتر میشود. * مبادله قرارداد های صادرات گاز پیچیده شده است. زیرا، برای مثال، در غیاب بازار مناسب، قیمتی برای گازی وجود ندارد که قراردادها را بر آن بنا کنند.
2-3- موانع شروع به تحلیل رفتن می کنند در دهه 1990 بسیاری از موانع رشد مصرف گاز تحت تأثیر عواملی چند شروع به ذوب شدن کردند. این عوامل را در اینجا به اختصار بیان می کنیم : ü در دهه 1990 هم در اروپا و هم در آمریکا محدودیتهای قانونی مصرف گاز در نیروگاهها برداشته شد. ü بسیاری از کشورها نیز کوشیدند تا با انجام اصلاحاتی در بخش گاز به سمت نوعی از بازار که کار مبادله و انعقاد قرارداد صادرات را آسان کند، حرکت کنند. ü پیماننامه انرژی اروپا ( ECT ) در ابتدا به این امید دامن زد که برای حل مسائل خطوط انتقال نوعی راه حل مصالحه گونه یافت خواهد شد. اخیراً پیشرفتهای جدید بیشتری در ارتباط با حمل گاز مایع رخ داده که میتواند تجارت بین المللی گاز را توسعه دهد. این شامل گاز طبیعی فشرده شده (CNG)، گاز مایع شده (GTL)، گاز سیلندر و گاز مظروف میشود. اما، تغییرات عمده در ارتباط با حمل، و دلیل بیشتر خیالپردازی های پیش از 2007 در ارتباط با ماهیت بازارهای بین المللی گاز در آینده، مربوط به چشم انداز بهبود یافته پروژه های LNG میشود. بدون شک شدت بالاتر انرژی LNGو هزینههای پایین تر حمل دریایی آن، آنرا تبدیل به یک عامل تقویت کننده عمده تجارت جهانی گاز کرده است. رقابتی تر بودن آن از لحاظ هزینه از گاز خط لوله، قابلیت آن برای رسیدن به بازارهایی که در غیر آن صورت قابل دسترس نبودند و انعطاف پذیری بیشتر آن از لحاظ تقویت امنیت عرضه، بدین معناست که LNG توانسته است به عنوان رشد یابنده ترین کالای تجاری جهان به رشد خود ادامه دهد (عیساووی 2006). اما این که آیا LNG با آن ضرورتهای عملیاتی اش بتواند از لحاظ قابلیت جابجا شدن همطراز نفت بشود، محل تردید است.
3-3- چشم اندازهای یک بازار جهانی با رفع موانع اولیه و توسعه تجارت LNG تقاضای جهانی برای گاز شروع به بالا رفتن کرد. همه جا با تحلیلگرانی روبرو بودیم که پیش بینی می کردند با دور شدن از بازارهای محلی گاز به توسعه یک بازار بین المللی تر کارآمد گاز نزدیک می شویم. این دیدگاهها، وقتی که ملاحظه شد قیمتهای گاز منطقه شروع به همگرایی نمودند، همانطور که در نمودار شماره 4 نشان داده شده، تقویت شدند. از نظر بعضی ناظران این بدان معنا بود که خرید گاز در یک بازار و فروش آن در بازار دیگر در حال شروع بود، و آنکه ممکن است در پی آن یک بازار جهانی شکل بگیرد. پیشبینیهایی وجود داشت که این مرحله همانند شروع بازار بین المللی نفت خام در اوایل دهه 70 است. یعنی تغییرات عمده ای در راه است. منافع چنین تغییراتی میتواند قابل توجه باشد. در یک مطالعه تازه درباره بازارهای گاز چنین آمده است: " استنباط از درسهای آموخته شده از بازار آمریکای شمالی، یک شبکه بهم پیوسته توزیع و تحویل همراه با رقابت قیمت، وجوه اساسی یک بازار "مایع" می باشد. این سیستم باید شامل توسعه عمدهای در تجارت LNG با درصد قابل توجهی از محمولههای مبادله شده در بازار تک محموله، شبیه بازارهای امروز نفت خام باشد. بعلاوه، یک بازار منسجم در حال ایفای نقش میتواند به فائق آمدن بر توقفهای تحویل از نوع سیاسی ویا در اثر فجایع طبیعی، کمک کند. در مجموع، یک بازار جهانی گاز مایع در جهت منافع ایالات متحده و اقتصاد جهانی است، و در عین حال، علایق مربوط به امنیت را از طریق تنوع بخشیدن به منابع عرضه و رهایی از توقفها برآورده میسازد. این عوامل نگرانیهای مربوط به وابستگی به واردات و امنیت را نیز تعدیل میکند" ( MIT 2010:70 )
اما، بعد از 2007، دو رویداد اینگونه دیدگاههای مربوط به توسعه بازارهای آتی گاز را به چالش کشید. نخست رکود اقتصاد جهانی بود، که کاهش عمده تقاضا برای گاز را در پی داشت. در سال 2009 مصرف جهانی گاز به میزان 1/2% نسبت به سال 2008 کاهش یافت. درصورتیکه این کاهش در کشورهای عضو OECD، 1/3% بود (2010BP). رویداد دوم، سربرآوردن کاملاً غیر منتظره گاز غیر متعارف در مقیاس کلان در ایالات متحده بود. این رویداد سبب شد که تولید داخلی ایالات متحده از 7/50 میلیاردپای مکعب در روز (BCFD) در سال 2006 به 4/57 میلیارد پای مکعب در سال 2009 ( 2010BP ) افزایش یابد و به عنوان انقلاب گاز رُسی شناخته شود.
2-5- بازارهای جهانی برای نفت و گاز رفع موانع مصرف گاز و گسترش تجارت LNG چشم انداز بازار جهانی گاز را به همان شیوهای که بازارهای جهانی نفت در دهه 1970 توسعه یافت، ارتقاء داد. برای درک ماهیت یک چنین توسعهای شایسته است که داستان نفت را مرور کنیم: یک بازار بین المللی برای هر کالا با وجود یک قاعده قیمت گذاری واحد در بازارهای جغرافیایی متفاوت توصیف میشود(13-1). این بازار به خاطر تفاوت قیمت بین بازارهای جغرافیایی، بهر دلیل که وجود داشته باشد، موجب تشویق انتقال یک کالا از بازار با قیمت پایین به بازار با قیمت بالا میشود. این فرآیند مبادله به افزایش عرضه در بازار با قیمت بالا و کاهش آن در بازار با قیمت پایین و نهایتاً به هم طرازی قیمت منجر میشود. در مورد نفت این وضعیت در سالهای اخیر در نمودار شماره الف نشان داده شده است. برای اینکه این فرآیند کار کند، لازم است که چند شرط برآورده شود. نخست، باید آزادی جابجایی کالا وجود داشته باشد، بگونه ای که کالا بصورت فیزیکی بتواند بین مناطق جغرافیایی جابجا شود. دوم باید اطلاعات مفید مربوط به تفاوت قیمتها در اختیار صاحبان کالا قرار داشته باشد. سوم، هزینههای حمل باید به اندازه کافی پائین باشد که جابجائی کالا را بخاطر تفاوت قیمت اندک میسر سازد. سرانجام، باید ابزارهایی وجود داشته باشد که این تفاوت قیمتها را طی مدتی که کالا انتقال پیدا میکند، اگر این مدت طولانی است، پایدار نگه دارد، بگونه ای که وقتی کالا به بازارهای با قیمت بالا می رسد، قیمتها همچنان بالا باشد. اگر این شرایط عینیت داشته باشد، آنگاه بازار جهانی برای کالا به عنوان یک بازار کارآمد به همان معنای مورد نظر اقتصاد دانان میتواند محقق شود.
در دهه های 1950 و 1960 چنین شرایطی در بازار جهانی نفتخام موجود نبود. شفافیت قیمتها بسیار ضعیف بود و خیلی مشکل بود، که تفاوت قیمتها تمیز داده شود(13-2). اما، همانطور که در نمودار (ب) دیده میشود، عامل هزینه حمل و تحویل در مقصد نسبتاً بالا بود. بر اساس محاسبات انجام شده توسط مؤلف، در سال 1952 عامل هزینههای CIF نفتخام در بندر نیویورک که از بندر راس التنورة عربستان سعودی بارگیری شده بود در حدود 55% هزینه نفت تحویلی در مقصد بود. حتی تا سال 1972 این هزینه همچنان بالا و در حد 31% بود. بنابراین، تفاوت قیمتهای بالای منطقه ای قبل از آنکه خرید و فروش بتواند عملیاتی شود لازم بود. نفتخام اساساً دارای تعدادی بازار منطقه ای بود. این وضعیت وقتی که در سال 1959 ایالات متحده با محدود کردن واردات نفتخام، خود را از بازار کنار کشید، تقویت شد. اما در اواخر دهه 1960 هزینههای حمل، با ساخت کشتی های نفتکش خیلی بزرگ (VLCCS) که از اقتصاد در مقیاس خیلی بزرگ برخوردار بودند، کاهش یافت. سقوط وحشتناک قیمتهای حمل در اثر سقوط تقاضا برای نفتخام بعد از شوک نفتی 1974-1973 و افزایش ناگهانی در ظرفیت تانکرهای نفتکش جدید که از کشتی سازیها روانه آب می شد، کاهش شدید قیمتهای حمل را در پی داشت(13-3). همراه با قیمتهای بالاتر نفتخام حاصل از شوک نفتی دهه 1970 سهم نسبی هزینههای حمل در قیمت نفتخام تحویلی، همانطور که در نمودار (ب) نشان داده شده، بطور اساسی کاهش یافت.
بعد از 1970 سهم هزینه حمل از راس التنوره به بندر نیویورک هرگز از 4% بالاتر نرفت. بنابراین، اختلاف قیمت نسبتاً اندک بین مناطق موجب انتقال فیزیکی نفتخام شد، و پیدایش بازار بین المللی نفتخام را در پی داشت. با پیدایش بازارهای کاغذی نفتخام (PAPER MARKETS) مانند نایمکس (Nymex) در نیویورک و IPE در لندن (بعداً ICE) این بازار تقویت شد، که نه تنها جریان اطلاعات را بین بازارها بهبود بخشید بلکه به صاحبان نفتخام اجازه داد که تفاوت قیمتها را بین زمان معامله و زمان تحویل تثبیت کنند. بین المللی شدن بازار نفتخام با هزینه حمل نسبی پائین، آنچنان که از یک بازار کارآمد انتظار میرفت در نمودار (الف) نشان داده شده است، همانطور که ملاحظه میشود قیمتها در مناطق مختلف باهم حرکت می کنند. توسعه بازار بین المللی کارآمد نفتخام نتایج مهمی دربرداشت. بدین معنا که شرکتهای بین المللی نفت (IOC) شروع به فاصله گرفتن از بکار بردن ادغام و یک پارچگی عملیاتی و در مقابل استفاده فزاینده از بازارهای کارآمد نفت کردند.(13-4) یکی از نتایج این پدیده، کاهش جدی در شمار قراردادهای بلند مدت در تجارت نفتخام و گسترش بازار دادو ستد تک محموله بود.(13-5) این به نوبه خود مسائلی را در ارتباط با امنیت عرضه نفتخام و ابعاد ژئوپلیتیکی بازارهای نفتخام پیش آورد. ناپایداری قیمتهای نفتخام نیز بطور جدی شدت یافت. در مجموع تغییراتی که در دهه 1970 در بازارهای بین المللی نفتخام رخ داد حاوی پیامدهای مهمی بود.
3- گاز غیر متعارف 3-1- پیشینیه فنی منابع مختلفی برای گاز غیر متعارف وجود دارد. * هیدراتهای گاز : هیدراتهای گاز (gas hydrates) ذخایر گاز به تله افتاد در کریستالهای یخ در مناطق یخ زده عمیق و کف اقیانوسها می باشد. برآورد میشود که منبع گاز محاط در هیدراتها از مجموع سایر منابع گازی بزرگتر باشد. اما با تکنولوژیهای موجود بیشتر این گاز بصورت تجاری قابل تولید نیست(41:2009 IEA) * متان در بستر معادن ذغال سنگ (COAL-BED Methane) یا به اختصار CBM که به گاز درز (Seam) ذغال سنگ نیز موسوم است، این گاز در لایه های ذغال سنگ موجود است. معمولاً CBM از لحاظ تجاری زیرمطلوب (SUB-Optimal) تلقی می شود. آژانس بین المللی انرژی (2009IEA) برآورده کرده که CBM منبع 10% از کل تولید گاز در سال 2008 در ایالات متحده، 4% در کانادا و 8% در استرالیا بوده است. چین و هند نیز دارای ذخایر عظیم CBM بوده و علاقمند به توسعه ظرفیت تولید CBM خودشان هستند. در چین، CBM یکی از 16 اولویت پروژه ای در یازدهمین برنامه 5 ساله است. *گازهای آلی سطحی (Shallow Biogenic GAS). این گاز در رگه های ذغال سنگ یافت میشود و با فرآیند Biogenic تولید میشود، در مقایسه با روش بلوغ حرارتی که با آن CBM تولید می کنند. در حال حاضر این گاز در غرب کانادا یافت میشود. *گاز سخت (Tight Gas) : این اصطلاح اشاره دارد به ذخایر گاز موجود در سازندهای صخره ای دارای نفوذ پذیری کم که آزادسازی و تولید آنها نیازمند شکست (Fracturing) است. آژانس بینالمللی انرژی (IEA) بر پایه اینکه این ذخایر صرفاً با حفاری عمودی و ورود به مخزن جریان پیدا نکرده و بصورت اقتصادی تولید نمی شوند آنها را دستهبندی کرده است (2009IEA). حتی با حفاری افقی هم تولید نمی شوند. بلکه برای تولید مقادیر تجاری عملیات شکست هیدرولیکی ضرورت دارد. * گاز صخره های رسی (Shale Gas)، این ذخایر در تله صخره های رسی قرار دارند، بطور غیرمعمول این صخره ها هم منشأ گازند و هم محل ذخیره آن و نوعاً بالای ذخایر نفت و گاز متعارف قرار دارند. بنابراین اگر اکتشاف وسیعی برای نفت و گاز انجام شده باشد، مغزههای چاههای حفاری شده موجود، میتواند حاوی دادههای زیادی درباره موقعیت میدانهای رسی باشند.(15) این دو دسته آخر، گاز رُسی و گاز سخت هستند، که در حال حاضر علاقه اغلب رسانهها (16) را به خود جلب کرده اند. این ذخایر دارای ویژگی هائی هستند که برای قابلیت سوددهی و اکتشافات آتی آنها مهم است. در مقایسه با ذخایر گاز متعارف، ذخایر گاز رُسی و گاز سخت در مناطق وسیعتری پراکنده اند(17). برای مثال، ذخایر گاز رُسی در جا در یک کیلومتر مربع در حدود 2/0 تا 1/3 میلیارد متر مکعب (BCM) می باشد، در مقایسه با 2-5 میلیارد متر مکعب گاز متعارف در هر کیلومتر مربع (2009 IEA). بنابراین، گاز رُسی و گاز سخت برای تولید نیازمند حفاری تعداد چاه بیشتری می باشد.(18) بعلاوه، این چاهها در مقایسه با چاههای متعارف سریعتر تخلیه می شوند و پروفایل تخلیه آنها یک اوج زودرس دارد که در پی آن یک افت تند می باشد.(19) تجربه میدان رسی بارنت (Barnet shale play) نشان میدهدکه 39% از چاهها در سال های 1 و 2 و 50% بین سالهای یک و سه و 95% بین سالهای یک و ده خالی می شوند. در نتیجه چاههای رسی ممکن است طول عمری بین 8-12 سال داشته باشند. در مقایسه با 40-30 سال طول عمر مفید چاههای متعارف. ممکن است این سخن اغراق آمیز باشد، اما یک منبع مدعی است در میدان بارنت 15% از چاههای حفاری شده در سال 2003 ظرف مدت پنج سال ته کشیده اند ( ایوانف 2010). همچنین باید تاکید کرد که استحصال نهایی از یک چاه گاز رُسی خیلی کمتر (30-8 درصد) است در مقایسه با چاه متعارف (80% -60% ) (2010VySotsky ). در نتیجه، در مقایسه با حوزه های گازی متعارف تعداد چاه خیلی بیشتری لازم است. یک منبع ادعا میکند که در بارنت در شمال تگزاس تراکم متوسط چاهها در هر کیلومتر مربع 12 عدد است(20). اما تکنولوژی گاز رُسی در حال تکامل است. و موسسه تحقیقاتی سایت انرژی (EPRINC) شواهدی را گزارش میکند که تولید کنندگان بطور روز افزونی موفق شده اند نرخهای کاهنده تولید چاهها را طی چند سال گذشته مدیریت کنند و با پیشرفت تکنولوژی شکست هیدرولیکی در وضعیت بهتری از لحاظ ملایم کردن تاثیر نرخهای کاهنده میباشند.(21) برای آزاد کردن گاز رُسی یا گاز سخت (از صخره ها) شکست هیدرولیکی و استفاده از مواد شیمیایی(22) و ماسه برای باز نگه داشتن مجاری خروج گاز پس از آنکه صخره شکافته شد ضرورت دارد(23). شکست هیدرولیکی برای بار نخست در سال 1947 در ایالات متحده بکار رفت و بعد از سال 1949 وارد فاز تجاری شد.(24) تا اوایل دهه 1980 حدود 000,710 چاه وجود داشت که چیزی در حدود 4-3 میلیارد متر مکعب از میدان رسی آنتیم (Antim) در غرب میانه ]ایالات متحده[ تولید می کردند. اما گاز رُسی پس از بکارگیری تکنولوژی های جدید، بطور مشخص حفاری افقی و شکست هیدرولیکی در میدان رسی بارنت در این قرن بطور واقعی خیز برداشت. در سال 2008، گاز رُسی تولید شده 50 میلیارد متر مکعب بود و سهم آن از کل ذخایر اثبات شده گاز به 50% یعنی بیش از 600 میلیارد متر مکعب در ابتدای سال 2008 رسید (2009IEA) . اما این تکنیکها به مقادیر زیادی مایع برای تزریق نیاز دارند(25) و آب شور حاصل که به سطح زمین رانده میشود نیاز به مدیریت دارد. همچنین این نگرانی وجود دارد که مواد شیمیائی استفاده شده ممکن است منابع آب محلی را آلوده کنند. این امر ممکن است موانعی برای توسعه گاز رُسی در آینده ایجاد کند. در تولید گاز رُسی، همچنین استفاده گسترده از حفاری افقی برای به حداکثر رساندن سطح تماس با ذخایر گاز الزامی است.(26) حائز اهمیت خاص در این زمینه توسعه حفاری با استفاده از کویل تیوبینگ (Coil Tubling) است. برآورده شده است در سطح جهان 1700 عدد از این نوع دستگاههای حفاری وجود دارد که بیش از نیمی از آنها در آمریکای شمالی میباشد. این یک تکنولوژی جدید است که مرزهای تکنولوژی را تحت فشار قرار داده و در حال بزرگتر شدن و توسعه کاربردهای بیشتر است (2010 Mazerov ). همه این ویژگیها، تولید گاز رُسی را گرانتر و سودآوری را در سر چاه کم میکند. بهر حال هزینههای برآورد شده برای تولید گاز رُسی بسیار متفاوت است، مسئلهای که با تفاوتها زمین شناختی بین میادین و بین چاهها در همان میدان ملازم شده است. برآوردهای مختلف جمع آوری شده در تارنمای گازپروم (Gas Prom) در محدوده 100 تا 150 دلار برای هر میلیارد متر مکعب در مقایسه با 20-41 دلار برای هر میلیارد متر مکعب گاز متعارف در سیبری غربی قرار دارد. اما باید اشاره شود که گاز رُسی چالش جدی برای سود دهی گاز پروم پیش می آورد و آن شرکت ممکن است یک انگیزه طبیعی در کم اهمیت نشان دادن دستآوردهای آن داشته باشد. همچنین ارقام ذکر شده هزینههای سرچاه (معروف به هزینههای اولیه) بوده و در برگیرنده هزینههای حمل گاز به بازار نمی باشند. در مقابل آژانس بینالمللی انرژی برآورد میکند هزینههای گاز رُسی بارنت 3دلار برای هریک میلیون BTU است و میتواند تا 5/2 دلار بهینه شود (2009IEA). در ایالات متحده در حال حاضر به نظر می رسد بیشتر ناظران انتظار دارند اقتصاد گاز رُسی از اقتصاد گاز متعارف برتری پیدا کند.(28) توسعه سریع گاز رُسی در ایالات متحده میتواند به دسترسی آسان و ارزان به شبکه انتقال گاز نسبت داده شود (به پائین نگاه کنید). سرانجام، زمین شناسی گاز غیر متعارف بطور خیلی گسترده ای متغیر است. این موضوع به یادگیری حین عمل ربط پیدا میکند. زیرا همراه با کاربرد هر تکنولوژی جدید یک منحنی یادگیری وجود دارد. بطور کلی هرچه منحنی یادگیری پائین تر بیاید کاربرد تکنولوژی پیشرفت کرده و هزینه تولید پائین می آید. اما، اگر میادین خیلی متفاوت باشند آنگاه اثر یک منحنی یادگیری جامع بسیار محدود خواهد بود. اگر هر میدان متفاوت باشد هزینههای پائین تر متکی بر تجربه عملیاتی ممکن است برای همان میدان کاربرد داشته و قابلیت تعمیم بیشتری نداشته باشد. با وجود این، بعضی مدعیاند که تولید کنندگان گاز رُسی از خود قابلیت نشان دادهاند. تولید کنندگان گاز رُسی برای بهره گیری سریع از یادگیری حین عمل همزمان با پیشرفت عملیات دارای قابلیت شدهاند. برای مثال، دست آوردهای عمده بهره وری از بهره بردارانی که توانسته اند بازده چاه را تا ده برابر، در مراحل تولید آزمایشی همان تعداد چاه در مناطق مشابه از لحاظ جغرافیایی افزایش دهند، به ثبت رسیده است (2009IEA). این ویژگی های فنی دو پرسش درباره انقلاب گاز رُسی در ایالات متحده پیش آورده است : آیا آن انقلاب ادامه می یابد یا اینکه از نفس می افتد، و اینکه آیا در جای دیگر تکرار خواهد شد؟ پاسخ به این سوالها است که موجب عدم قطعیت عمدهای که بازار جهانی گاز را احاطه کرده، شده است.
3-2- پیشرفتهای ایالات متحده گاز غیر متعارف در سالهای اخیر در ایالات متحده خیز برداشته و تکنولوژی جدید سهم عمده را در توسعه این منبع ایفاء نموده است. بیش از 100سال است که ایالات متحده، گاز رُسی را در صخره های آپالاچیان و ایلی نویز (Appalchian & ILLINOIS) تولید میکند. اما در سالهای اخیر تعدادی از عوامل دست به دست هم داده و توسعه این منبع را به جلو راندهاند. نخست، اکنون مقادیر زیادی دانش زمین شناختی وجود دارد. در موارد بسیاری ذخایر غیر متعارف روی ذخایر متعارف قرار دارند که بسیاری از آنها بطور وسیعی بررسی و کشف شده اند. این نقطه آغازین خوبی را برای آنکه بدانیم کجا را حفاری کنیم فراهم میآورد. زیرا مغزههایی از چاههای قبلی که از لایه های میادین غیر متعارف عبور کرده اند، موجود است و داده های خوبی را ارائه می دهند. حفاری اغلب چاههای متعارف پائین تر از یافته های اولیه می رود که میتواند داده هائی درباره میدانهای رسی زیر ذخایر متعارف فراهم آورد. طی 150سال گذشته ایالات متحده تجارب ارزنده ای در زمینه حفاری نفت و گاز بدست آورده است. وقتی موضوع بررسی ذخایر ممکن در میان است این یک پیشتازی به آن کشور میدهد. دوم، در سال 1980، قانون مالیات بر سودهای باد آورده نفت یک اعتبار مالیاتی جایگزین سه دلاری برای تولید سوخت (غیر متعارف)، به ازای هر بشکه نفتخام و 53 سنت برای هر هزار پای مکعب گاز، ذیل بخش 29 امتیازات قانون معرفی کرد. این اعتبار مالیاتی که تا سال 2002 پایدار باقی مانده بود تابعی از قیمت نفتخام بود. برای جایگزین کردن گاز غیر متعارف بجای فرآوردههای نفتی هنگامی که قیمتهای نفت سقوط می کرد، یک کاهش در قیمت نفت با یک افزایش در اعتبار مالیاتی جفت میشد و از اعتبار مالیاتی کسر میگردید. با مفروض دانستن اینکه پس از 1980، همانطور که در نمودار شماره 5 می توان مشاهده کرد، قیمت سرچاه یک هزار پای مکعب گاز بندرت از 2دلار فراتر می رفت، این یک مشوق ارزشمند برای تلاش برای توسعه گاز غیر متعارف بود.
پس از سال 2000 قیمتها و به تبع آن سودآوری شروع به بالا رفتن نمود و تولید گاز را بیشتر تشویق کرد. اما توسعه گاز غیر متعارف بواسطه فقدان تکنولوژی مناسب کند شد. توسعه های تکنولوژی، بویژه در زمینه حفاری افقی و شکست هیدرولیکی عامل عمده سوم در داستان آمریکا بود. برای مثال در سال 2004. تعداد 490 از 920 حلقه چاه در میدان بارنت عمودی بودند. اما تا سال 2008 ، از 2710 حلقه چاه 2600 عدد آن افقی بودند (2009IEA). مسئله ای که پیش آمد مربوط به امکان بالقوه آلوده شدن آبهای زیر زمینی در اثر کاربرد مواد شیمیائی در شکست هیدرولیکی بود. تاکنون عملیات گاز غیر متعارف در ایالات متحده بطور قابل ملاحظه ای در سطح فدرال یا ایالات از مقررات محدود کننده معاف بوده است. بخش بزرگی از این بخاطر آن است که فنون بکار گرفته شده آنقدر با عملیات متعارف متفاوتند که بطور معمول مشمول مقررات موجود نمی شده اند.(29) یا در بعضی موارد، استثناها می توانسته بدون جلب توجه زیادی توسط قانونگذاران نادیده گرفته شود. برای مثال، قانون سیاست انرژی 2005 شکست هیدرولیکی را از شمول قانون آب آشامیدنی سالم معاف کرد.(30) اما، نشانه هایی وجود دارد که تغییر در این زمینه شروع شده است. اگر کنگره قانون مسئولیت شکست و آگاهی از مواد شیمیائی (FRAC) را که در سال 2009 ارائه شده تصویب کند، بموجب آن به سازمان حفاظت محیط زیست (EPA) اجازه داده میشود که همه شکست های هیدرولیکی در ایالات متحده را تحت ضابطه و قاعده درآورد. در ماه می 2010 مجلس قانون گذاری ایالت پنسیلوانیا لایحه صخره رسی مارسلوس (Marceluss) را تصویب کرد که یک محدودیت سه ساله را بر واگذاری اراضی تحت اکتشاف بیشتر تحمیل می کرد، با این هدف که یک ارزیابی جامع از تأثیرات زیست محیطی به انجام برسد. در سال 2010، EPA شروع یک مطالعه را برای یررسی آثار بالقوه ناخوشآیند شکست هیدرولیکی بر کیفیت آب و بهداشت عمومی اعلام کرد.(31) بطور جالبی اکسون موبایل در خرید شرکت XTO Energy شرطی را گنجانده بود که به موجب آن، چنانچه کنگره شکست هیدرولیکی یا فرآیندهای مشابه را ... غیره قانونی اعلام کند یا بلحاظ تجاری غیر عملی باشد، مجاز بوده از معامله عقبنشینی کند ( 2010 Kefferputz). علی رغم این نگرانیها، باید بخاطر داشت که عملیات نفت و گاز در ایالات متحده خیلی رایج و همه گیر است. و از دید مردم تحرکات و نقل و انتقال تجهیزات کاملاً عادی تلقی میشود. ماهیت حقوق مالکیت زیرزمینی چهارمین عامل مهم کمک کننده به توسعه گاز غیرمتعارف در آنجا است. زیرا، هیدروکربورهای زیرزمینی دارائی مالک زمین می باشند. بیشتر عرصه های خیلی بزرگ که برای اکتشاف گاز غیر متعارف به اجاره به شرط تملیک داده شده اند در مالکیت خصوصی بوده اند. از این روی، آنها که در حوالی مناطق عملیات بوده و بالقوه از آنها آسیب دیدهاند، بصورت مستقیم از منافع حاصل بهره مند می شده اند. چشم انداز درآمدهای فراوان فروش گاز به عنوان یک مشوق قوی برای پذیرش سطحی از اختلالات محیطی عمل می کرد. عامل پنجم، وجود صنعت خدمات پویا و رقابتی بود که امکان پاسخ دهی به نیازهای بهره برداران را می داد. تا همین اواخر شرکتهای مستقل نفت و گاز ایالات متحده با همراهی شرکتهای خدمات مناطق نفتخیز، بیشتر توسعه گاز غیر متعارف را بعهده داشته اند. اما شرکتهای نفتی بین المللی بزرگتر (IOCs) اخیراً شروع به نشان دادن علاقه جدی به این حوزه کرده اند. در سال 2009 شرکت اکسون موبایل 41 میلیارد دلار برای خرید ایکس ت او انرژی (Xto Energy)، سومین تولید کننده بزرگ گاز (عمدتاً گاز غیر متعارف) در ایالات متحده پرداخت کرد. در سال 2009 استات اویل (STAT OIL) 4/3 میلیارد دلار برای خرید 5/32% سهام چساپیک انرژی (Chesapeake Energy )، یک بازیگر مهم دیگر در صحنه گاز غیر متعارف، پرداخت نمود. در سال 2010 شل (Shell) اعلام کرد که 7/4 میلیارد دلار برای ایست رسورسز (East Resources) که در میدان مارسلوس در شمال غرب ایالات متحده فعال است، میپردازد. این احتمال وجود دارد که علاقه شرکتهای خارجی با هدف کسب تجربه و انتقال آن به سرزمین مادریشان جلب شده باشد. بطور قطع اینطور به نظر می رسد که انگیزه شرکت هندی رلاینس(Reliance) از خرید سهام شرکتها اطلس انرژی و پایونیر (Atlas Energy & Pioneer) که هردوی آنها در میدانهای مارسلوس و ایگل فورد (EAGLE FORD) سهام دارند، همین موضوع بوده باشد.
اولین اقدام جدی بازرگانی در سال 1981 شروع شد. تا اواخر دهه 1990 میدان بارنت 13میلیارد متر مکعب گاز تولید میکرد. در سال 2002، اولین چاه افقی در این میدان حفر شد و تا سال 2009 تولید آن به 76 میلیارد متر مکعب رسید، بالغ بر 11% کل تولید گاز ایالات متحده. تکنولوژی به سرعت در حال رشد بود. بیست سال طول کشید تا تولید از میدان بارنت به 5 میلیارد متر مکعب برسد، در حالیکه میدان فایتویل (Fayetteville) ظرف 4سال به این سطح از تولید رسید(2009IEA). یکی از نتایج رشد تکنولوژی آن بود که برآورد ذخایر گاز رُسی بطور خارقالعاده ای بالا رفت. در سال 2009 دفتر اطلاعات انرژی آمریکا (EIA) برآورد کرد که میدان گاز رُسی مارسلوس 262 تریلیون پای مکعب ذخایر قابل استحصال دارد. دفتر اطلاعات انرژی کل ذخایر به لحاظ فنی قابل استحصال را 1744 تریلیون پای مکعب اعلام کرد. مطابق برآورد سرا (CERA) گاز رُسی در سال 2009 معادل 20% گاز عرضه شده در مقایسه با 1% در سال 2000 در ایالات متحده بود و انتظار می رود که به 50% در سال 2035 برسد (2010 Kefferputz)(32). اما، حائز اهمیت است نکته ای را که پیشتر درباره ویژگیهای میدانهای گاز رُسی مطرح کردیم، دوباره بازگو نماییم : چون تفاوتهای زمین شناختی بین میدانها و بین چاهها در همان میدان قابل توجه است، تسری نتایج حاصل از یک میدان یا چاه به سایر میدانها یا چاهها باید با حداکثر احتیاط صورت گیرد. یک منحنی یادگیری حین عمل عمومی وجود ندارد (33). با این وجود تأثیر اخیر گاز رُسی بر تأمین گاز داخلی ایالات را می توان در نمودار شماره 6 مشاهده کرد. یک بررسی مطرح میکند که میانگین برآورد ذخایر گاز رُسی قابل استحصال 650 تریلیون پای مکعب است، چیزی بین420 تا 870 تریلیون پای مکعب (2010MIT). (34) بعلاوه، از برآورد میانگین، 400 تریلیون پای مکعب گاز به صورت تجاری به قیمت 6دلار برای هریک میلیون BTU در سرچاه در دسترس است.
3-3- چشم اندازهای بیرون از ایالات متحده انقلاب گاز رُسی در ایالات متحده این بحث را به میان آورده که این رویداد بیرون از ایالات متحده تا چه حد ممکن است تکرار شود. همانطور که در نمودار شماره 7 نشان داده شده، برآورد میشود ذخایر جهانی مهمی از گاز غیر متعارف وجود دارد. اگر این ذخایر گاز طبیعی را بتواند به تولید برسد، یک بازیگردان عمده برای مناسبات انرژی جهان خواهد شد. در اروپای غربی، از لحاظ زمین شناسی لهستان، آلمان، مجارستان، رومانی و ترکیه و شمال غربی انگلستان در اولویت اقدام قرار دارند. بطور خاص، اکسون موبایل، کونوکو - فیلیپس و شورون همه یا قراردادهایی برای عملیات اکتشاف گاز رُسی امضا کرده اند یا در حال مذاکره برای امضاء آنها در سفره های لابلین (Lublin) و پادلاسی (Podlasie) در جنوب شرقی لهستان می باشند.(35) در سال 2009، صنعت و آزمایشگاه ملی علوم زمین شناسی آلمان (GASH) اقدام به راه اندازی یک برنامه تحقیقاتی برای گاز رُسی در اروپا کرد، که هدف آن ارزیابی حجم ذخایر درجا و توانائی تولید آنها بصورت سودآور در اروپای بوده است. در آمریکای لاتین بیشتر توجه ها به سوی آرژانتین و شیلی جلب شده است. چین و هند تمایل شدیدی نسبت به CBM، با توجه به ذخایر گسترده ذغال سنگشان، ابراز داشته اند(36). چین، همچنین به امکان توسعه گاز رُسی علاقه نشان میدهد. در کانادا، ستاد انرژی ملی بر این باور است که دست کم امکان کشف 1000 تریلیون پای مکعب گاز رُسی وجود دارد. اما موانع و محدودیتهایی وجود دارد که چنانچه قرار باشد این امکانات تبدیل به انرژی قابل احتراق در مشعلها شوند باید بر آنها غلبه کرد. دفتر اطلاعات انرژی آمریکا برای توسعه گاز متعارف شش شرط را مطرح میکند (2009IEA). با توجه به آنکه بیشتر تمرکز در بیرون ایالات متحده بر اروپا قرار دارد، شایسته است بررسی کنیم چگونه هریک از این شروط، بویژه در ارتباط با تجربه ایالات متحده است، ممکن است در مورد اروپا کاربرد داشته باشد.
3-3-1- شناسائی آسان موقعیت و استعداد بهترین میدانها یک مسئله عمدة بالقوه در اروپا آن است که وضعیت زمین برای گاز رُسی در مقایسه با ایالات متحده کمتر نوید بخش است. بطور کلی ذخایر در عمق بیشتری قرار دارند. موجودی گاز در منابع کمتر و سفره ها کوچکترند. میدانها فاصلهشان از یکدیگر دورتر است، و صخرهها رُسِ بیشتری دارند، این شرایط آنها را کمتر مناسب عملیات شکست میکند. بطوری که از آنها، همان نتایجی که از منابع آمریکای شمالی، که خیلی بزرگ و اغلب در اعماق کم واقعاند انتظار میرود، بدست نمیآید. آنها فاقد دادههای مغزه های مربوط به حفاریهای پیشین هستند، در حالیکه این مغزهها در ایالات متحده وجود دارند، زیرا حفاری در خشکی در اروپای غربی خیلی محدود بوده است.
3-3-2- اجاره کم هزینه برای مناطق بزرگ اکتشاف و توسعه این موضوع حکایت از مسئله جدی تراکم جمعیتی در اروپای غربی میکند. تراکم جمعیت در ایالات متحده 27 نفر در هر کیلومتر مربع است. در انگلستان که بیشترین تراکم جمعیتی را در اروپای غربی دارد، 383 نفر در هر کیلومتر مربع است. بطور سنتی، مجوزهای اکتشاف در خشکی در اروپای غربی برای مناطق نسبتاً کوچک صادر می شوند، و هر کدام با یک برنامة کاری خاص منظم به قرارداد همراه است. این امر مستلزم واگذاری مقادیر زیادی از نواحی کوچک است تا میدان را از لحاظ اقتصادی ارزشمند بسازد. قوانین و مقررات مربوط به اکتشاف نفت و گاز در اروپای غربی حتی اشاره ای هم به گاز غیر متعارف نمیکند این بدان معنا است که چارچوبهای قانونی موجود هیچ تعاملی با مدیریت منابع گاز غیر متعارف ندارد. یک نمونه گویا که ممکن است از این مسائل ایجاد شود در تعریف فنی حوزه گازی (Gas Field) منعکس است. معمولاً یک میدان گازی از لحاظ قلمرو از وجه تماس آب/گاز تعریف میشود. در مورد یک حوزه گازی غیر متعارف چنین نقطه تماسی وجود ندارد بنابراین حوزه قابل تعریفی تحت قوانین جاری وجود ندارد. اما برعکس، قوانین زیست محیطی، مخصوصاً در سطح محلی در مقایسه با ایالات متحده خیلی سخت تر و خاص تر هستند. به همین سبب چالشهای جدی فرا روی عملیات گاز غیر متعارف در زمینه شکست هیدرولیکی قرار می دهند. واگذاری اجاره مناطق بزرگ نیز موجب برانگیختن مخالفتهای محلی میشود. به این موضوع در زیر پرداخته شده است.
3-3-3- بکارگیری و اقتباس تکنولوژیهای حفاری و تکمیل چاه تجربه ایالات متحده متکی بر وجود یک صنعت پویای رقابتی خدمات حفاری در خشکی است. در شرایط حاضر صنعت خدمات حفاری در خشکی قابل مقایسه در اروپا وجود ندارد، حال آنکه مقیاس نیاز بسیار عمده است. یک برآورد میگوید برای آنکه اروپای غربی بتواند یک تریلیون پای مکعب گاز تولید کند (در حدود 5% کل مصرف اروپای غربی) نیازمند حفاری 800 چاه در هر سال می باشد (2009IEA). در اوج شکوفایی اخیر میدان رسی بارنت در سال 2008 یک صد و نود و نه دستگاه حفاری در حال کار بود (2010Star TELEGRAM) . اما تا آوریل 2010 به نظر می رسید که تنها 100 دستگاه حفاری خشکی در اروپا وجود داشته است، در مقایسه با 2515 دستگاه در ایالات متحده در همان سال، که 379 تای آنها نفتی و 1491 عدد گازی بودهآند(37). به بیان ساده، در اروپا زیر ساختها در حال حاضر برای راه اندازی پروژه های گاز غیر متعارف در حدی که منجر به ایجاد تفاوت شود فراهم نیست. این وضعیت میتواند در صورت سودآور به نظر آمدن پروژه ها تغییر کند، اما نیازمند زمان است(38). همچنین بنا به دلایلی که در پیش مطرح شد و آنچه در پی می آید، احتمال دارد هزینهها در اروپا بالاتر و سودها کمتر باشد. در حال حاضر تنها در مجارستان نوعی اعتبار مالیاتی برای گاز غیر متعارف وجود دارد(39)، که بدان معنااست که قابلیت سوددهی در حدی نیست که مانع توقف احتمالی توسعه ظرفیت خدمات حفاری بشود. بعلاوه، بیشتر تکنولوژی حفاری افقی و شکست هیدرولیکی در کنترل آمریکا است. اگر اینطور تلقی شود که با جذب تکنولوژی آمریکائی، بکارگیری نیروهای محلی و توسعه زنجیرة ارزش با فرسایش روبرو میشود، این موضوع میتواند موجب تعلل بیشتر گردد.
3-3-4- پذیرش توسط جوامع محلی به نظر می رسد این شرایط برای اروپای غربی چالش عمده ای در توسعه گاز غیر متعارف ایجاد کند. اختلال گسترده حاصل از حفاری و شکست هیدرولیکی احتمال دارد مخالفتهای محلی عمده ای را موجب شود، بویژه با در نظر گرفتن نگرانیهایی که در مورد آسیبهای زیست محیطی وجود دارد. و این در حالیکه بعضی عملیات اجرایی در حال مواجه شدن با مخالفتهای محلی فزاینده در ایالات متحده است: برای جوامع محلی که از دردسرهای این عملیات دچار ناراحتی می شوند مشوقهای مالی تعریف شده است زیرا در آنجا منابع دارائی خصوصی مالک زمین هستند و نه متعلق به دولت: برعکس، در اروپا این دولت است که پاداشهای مالی را درو میکند و برای جامعة محلی هیچ مشوق مالی ارائه نمیدهد(40). با توجه به اینکه ایالات متحده یک سرزمین پهناور است و اروپا پر سکنه و متراکم میباشد و حواشی شهرها بسیار گسترده و پر جمعیت است(41)، این وضعیت احتمالاً بدتر هم خواهد شد. عملیات مقیاس بزرگ در زمینه گاز غیرمتعارف جوامع محلی را تحت تأثیر قرار میدهد و آنها را مطمئن میسازد که خط مخالفت برای پرهیز از عملیات در مجاورت خودشان را در پیش گیرند(42).
3-3-5- حل پیامدهای زیست محیطی بویژه در مورد مدیریت آب این وضعیت پیچیده است. زیرا، پیامدهای شکست هیدرولیکی برای سفره ها و بویژه مدیریت آب جا نیفتاده است. موضع صنعت در ایالات متحده آن بوده است که استدلال کند در مورد این مسائل اغراق شده و می توان به صنعت برای مدیریت کردن اینگونه امور در یک چارچوب مسئولانه اعتماد کرد. پس از رویداد حادثه گردباد ماکوندا در خلیج مکزیک این استدلالها ضعیف به نظر می رسند(43). همچنین باید یادآور شد که چون تنها به تازگی موضوع مورد بررسی تفصیلی قرار گرفته، کاملاً روشن نیست که تحقیقات جاری برای صنعت گواهی سلامت صادر خواهد کرد. نگرانیهای زیست-محیطی بیشتری نیز موجود است. از جمله اینکه ممکن است شکست هیدرولیکی منجر به انتشار تشعشعات رادیواکتیویته شود. این بعد موضوع، تاکنون خیلی کم مورد توجه عموم واقع شده است، اما میتواند به یک مشاجره جدی احساسی دامن بزند.
3-3-6- زیرساختهای محلی مناسب برای انتقال و مدیریت تجهیزات و آب مسئله کمبود دستگاههای حفاری قبلاً مورد اشاره قرار گرفت. با این وجود، نگرانی بزرگتری در مورد نیاز عملیات گاز رُسی به مقادیر زیاد آب و مدیریت آن وجود دارد. برآورد میشود که 5-4 میلیون گالن آب برای انجام شکست در یک چاه لازم است ( 2009IEA) 44 . موضوع دیگر، دسترسی بدون تبعیض و نسبتاً آسان تولید کنندگان گاز در ایالات متحده به شبکه گسترده و آزاد گازرسانی و مراکز مبادله است. در قاره اروپا به خاطر ساخت بازار تحت تسلط تعداد اندک بازیگر، یک چنین دسترسی بسیار پیچیده است. این در حالی است که کمیسیون اروپا بهترین تلاشهای خود را در این مورد اعمال میکند. بنابراین، دست آخر، احتمالاً نیاز به زمان بیشتری وجود دارد تا روشن شود آیا انقلاب گاز رُسی اروپا را فرا خواهد گرفت یا نه. فهرست موانع موجود پروپیمان است. اما در حال حاضر این موانع تأثیر چندانی بر امیدهای ایجاد در مورد تکرار گسترده تجربه آمریکا در اروپا نداشته است ( 2010 JAFFE) 45. بحث گاز رُسی در اروپا به فضایی دامن زده است که مؤدبانه می توان بر آن نام " خیالپردازیهای سوداگرانه" نهاد. برای مثال IEA ادعا میکند ( ظاهراً با احتیاط فراوان ) که منابع گاز رُسی در کشورهای اروپایی عضو OECD، چنانچه همان مسیر توسعهای را که ایالات متحده پشت سرگذاشته است تعقیب کند، میتواند گاز تولیدی را برای 40 سال جایگزین گاز وارداتی در همان سطح نماید. ( 2009 IEA). در مقیاس جهانی، از وجه امکان توسعه منابع گاز غیر متعارف و تکرار تجربه ایالات متحده، تصویر حتی غیر قطعی تر است. آژانس بینالمللی انرژی گزارش میدهد گاز غیر متعارف که در 2007 معادل 12% تولید جهانی بوده است به 15% تا سال 2030 افزایش خواهد یافت، بیشتر این افزایش مربوط به آمریکای شمالی خواهد بود (2009IEA). در چین هم علاقه وافری به گاز غیر متعارف نشان داده شده است. نخست این علاقه بر CBM متمرکز بود و فاکتز گلوبال انرژی برآورد میکند که تولید CBM در چین تا سال 2030 معادل 5 میلیارد پای مکعب در روز بشود که برابر با 18% عرضه داخلی خواهد بود(46). گاز رُسی نیز اخیراً تبدیل به موضوع مورد علاقه چین شده است. روشن است که در چین موانعی بر سر راه توسعه آنچه در بالا توصیف شد وجود دارد. اما بسیاری از موانع مطرح شده برای اروپا صرفاً از مخالفت مردم و جوامع محلی برمیخیزد، که بهر حال آراء و دیدگاههای آنها باید به حساب آورده شود. در چین احتمالاً وضعیت تا حدودی به گونه ای دیگر است. بسیاری از موانع به سادگی، آنگاه که دولت مصمم به توسعه عرضه گاز داخلی بشود، از سر راه برداشته می شود. شاید بزرگترین مانع در چین امکان دسترسی و استفاده از تکنولوژی مورد نیاز باشد، گرچه در نوامبر 2009 گزارش شد که رئیس جمهور باراک اوباما موافقت نموده که تکنولوژی گاز رُسی ایالات متحده را با هدف تشویق فعالیتهای صنعتی ایالات متحده در چین با آن کشور به شراکت بگذارد(47). باید ببینیم در پی این تعهد چه چیزی حاصل میشود. زیرا، در آنجا نیز نگرانیهایی در مورد آب مورد نیاز در جاهایی که چشم انداز امید بخش برای گاز رُسی وجود دارد، مطرح است (2010Zhang ). در آوریل 2009، وزارت زمین و منابع چین اعلام کرد که حوزه گازی پیشتاز گاز رُسی در چونگ کینگ ( Chong King) -که مرکز تحقیقات راهبردی برای منابع نفت و گاز و دانشگاه علوم زمینی از سال 2004 در آن مشغول کار بودهاند- تولید تجاری خود را در سال 2011 شروع خواهد کرد. هدف آن وزارت افزایش ظرفیت تولید گاز رُسی از ده الی 15 حوزه عمده گاز رُسی به 3- 5 میلیارد متر مکعب گاز تا 2015 می باشد. توسعه فراتر نیز برای رسیدن به 15- 30 میلیارد متر مکعب از 20 تا 30 حوزه عمده تا سال 2020 برنامه ریزی شده است. این مقدار تولید گاز رُسی سهم آنرا در عرضه گاز طبیعی داخلی سالانه به 8 تا 12 درصد در چین می رساند (2010 Zhang). در پایان ژوئن 2010هند اعلام کرد که تصمیم دارد بلوکهایی را برای اکتشاف گاز رُسی برای اولین بار معرفی نماید (48). یک کارشناس صاحب نظر قرار است برای بررسی بلوکهایی که باید تعیین و معرفی شود و نیز مجموعه مقررات تنظیم کننده مناسب، تعییین و منصوب شود. قانون نفت هند، مانند قانون نفت اروپا، گاز غیر متعارف را نادیده گرفته است. اما انتظار می رود اولین مطالعات اکتشافی ظرف یک سال واگذار شود.
بر پایه فاکتز گلوبال انرژی، دولت هند در مورد CBM و ذخایر بالقوه آن در کشور خیلی هیجان زده است، مطابق یک اعلام دولتی(49) برآورد میشود، منابع گاز CBM هند معادل 3400 میلیارد متر مکعب در حد یک منبع عظیم داخلی بالقوه، باشد. سطح متوسط تولید جاری در حد 150 میلیون متر مکعب، در روز است. اما، هم اکنون بیش از دو دوجین بلوک برای توسعه تجاری اختصاص داده شده است و یک دوجین یا بیشتر هم در حال پیشنهاد شدن است. تا آنجا که به گاز رُسی ارتباط پیدا میکند، هند همچنان درباره استعداد تولید آن هیجان زده است، و در نظر دارد مزایده ای را در آگوست 2009 برای واگذاری بلوکهای اکتشافی گاز رُسی برگزار نماید. سفره های متعددی - کامبای (در گجرات) آسام - آراکان ( در شمال شرقی ) و گوندوانا ( در هند مرکزی) به عنوان منابع گاز رُسی شناخته شده اند. مدیرکل هیدروکربورها و وزیر نفت و گاز طبیعی دولت در حال مطالعه نظامهای مالی و قراردادی در سطح جهان برای تدوین یک چارچوب تنظیم کننده برای گاز رُسی در هند می باشند. دولت انتظار دارد این مطالعه را تا پایان سال جاری نهایی نماید و به مورد اجرا بگذارد. این مطالعه آن دولت را در وضعیتی قرار میدهد که بتواند مقررات نفت و گاز هند را که حاکم بر فعالیتهای اکتشافی می باشد پیش از برقراری مزایده اصلاح نماید(50).
4- پی آمدهای انقلاب گاز رُسی برای بازارهای بین المللی گاز این فصل به بررسی تاثیر احتمالی توسعه های اخیر در اثر انقلاب گاز رُسی و عدم قطعیتهای همراه با آن بر توسعههای آتی بازارهای بین المللی گاز می پردازد.
4-1- ظرفیت در حال بهره برداری انقلاب گاز رُسی هم اکنون تاثیر جدی بر ظرفیت بهره برداری LNG داشته است. به عنوان یک پیآمد از شرایط بازار گاز در حوالی سال 2007، همانطور که قبلاً توضیح داده شد، یک افت در ظرفیت صادرات و واردات LNG مورد انتظار بود. PIC انرژی برآورد کرده بود که ظرفیت صادرات از 200 میلیون تن در سال در 2008 به 285 میلیون تن در سال 2012 و 300 میلیون تن در سال 2013 خواهد رسید (2010TSAFOS ) . آژانس بین المللی انرژی این را یک توسعه بی سابقه در ظرفیت صادرات LNG توصیف کرده است ( 438,2009IEA) که با احداث بزرگترین کارخانههای در انتظار راه اندازی و کارخانه های در حال ساخت به ظرفیت 147 میلیارد متر مکعب در 11 کشور _ که همه قرار است در سال 2013 وارد جریان شوند، در راه است(51). حتی ظرفیتهای بیشتر برای زمان طولانی تر مورد انتظار بود. در گزارش جنسن (2009) برای سال 2020 در یک حالت، ظرفیت LNG در حد 450 میلیون تن و در حد پائین 300 میلیون تن ارسال پیش بینی بوده است. انتظار می رفته که بیشتر این افزایش ظرفیت برای عرضه LNG به بازار ایالات متحده باشد. بنابراین جنسن در حالت پائین پیش بینی کرده بود که در تقاضای آمریکای شمالی برای LNG 30% رشد وجود داشته باشد. اکنون همه اینها بسته به اینکه آیا انقلاب گاز رُسی در ایالات متحده میتواند ادامه پیدا کند، فوق العاده خوشبینانه به نظر می آید. نمودار شماره 8 کاهش در واردات LNG را ترسیم میکند، در حالیکه این وضعیت پارهای بخاطر تقاضای کمتر گاز در ایالات متحده در اثر رکود می باشد(52) و بخشی از آن بخاطر افزایش تولید گاز رُسی است. نمودار شماره 8 این وضعیت را نشان میدهد. پیآمد آن کاهش شدید در بهره برداری از ظرفیت تسهیلات گازی کردن مجدد ایالات متحده است. طی ده سال گذشته این ظرفیت با افزایش ده برابری به بیش از 100 میلیون تن در روز، با این فرض که کمبود گاز داخلی وجود دارد، رسیده است. اما تولید گاز رُسی بیش از 5/5 میلیارد پای مکعب که معادل تقریبی 25/41 تن LNG در روز است ( 2010 MEAGHER ) افزایش یافت. بر پایه برآورد آژانس بین المللی انرژی، در سال 2008 شش کارخانه تبدیل به گاز مجدد در حال ساخت بود، که ظرفیت آنها معادل 69 میلیارد متر مکعب در سال بود، و احداث 19 کارخانه دیگر جمعاً به ظرفیت 280 میلیارد متر مکعب در سال به تصویب رسیده بود (2009IEA). در سال 2009 متوسط بهره برداری از ظرفیتهای موجود تبدیل به گاز مجدد تنها در حد 3/9% بود (2010 Meagher). نتیجه آن شد که تعداد زیادی از سرمایهگذاران خصوصی در LNG در ایالات متحده خسارتهای قابل ملاحظه ای دیدند. این توسعه اضافه ظرفیت یک پدیده جهانی است ( 2010 ( Hulbert. یک کاهش 4/70 میلیا رد متر مکعبی در تقاضای جهانی گاز در اثر رکود (2010 BP)، که پی آمد آن مازاد ظرفیت قابل توجه LNG و اضافه عرضه به اضافه کاهش در مقدار گاز رانده شده در خطوط لوله بود. با وارد جریان شدن خطوط تولید قطر بنام های راس گاز 3 (RAS GAS) و راس گاز 4 در میانه سال 2010 وضعیت بدتر خواهد شد(53). این دو خط ظرفیت تولید گاز مایع قطر را از 54 میلیون تن به 77 میلیون تن در سال – معادل 30% ظرفیت جهانی – می رساند(54). بعلاوه، این دو خط به طور خاص با هدف عرضه به ایالات متحده احداث شدهاند که مضمون آن تضعیف بیشتر بازار LNG می باشد (2010Vokluechtzner)(55). مطابق یک برآورد آژانس بین المللی انرژی (2009) بین سالهای 2012 تا 2015 یک ظرفیت بهره برداری نشده خطوط لوله و ظرفیت تولید LNGدر حد 200 میلیون متر مکعب وجود خواهد داشت، که قابل مقایسه است با 60 میلیارد متر مکعب ظرفیت عاطل مانده در سال 2007. یک چنین ظرفیت مازاد رشد یابنده برای سرمایهگذاران خصوصی در حمل و نقل گاز خبر خوبی نیست. چون هزینه ثابت بالا از ویژگی خطوط انتقال گاز و پروژه های LNG می باشد، بهره برداری در ظرفیت کامل برای سودآور باقی ماندن ضروری است. چشم انداز بهره برداری در سطوح پائین تر از ظرفیت کامل، بطور معمول به عنوان یک عامل باز دارنده در مقابل سرمایه گذاری بیشتر عمل میکند.
یکی از پیآمدهای فوری این بازار فوق العاده ضعیف LNGآن است که پیش بینی های ظرفیت بیشتر LNG مورد تجدید نظر بنیادی قرار گرفتهاند. برای مثال، پیش بینی های شرکت مشاوره وود مکنزی (Wood Mackenzie) برای سال 2010 در مقایسه با پیش بینی سال 2007 آن معادل 14% کمتر بود (تا 37 میلیون تن کاهش و رقم 320 میلیون تن ) در حالیکه پیش بینی آن شرکت در سال 2007 برای 2020 با 28% کاهش به رقم 360 میلیون تن رسید (2010 Meagher). در حالیکه این ظرفیت مازاد یک مسئله جهانی است، وضعیت ایالات متحده، علیرغم سهم بازار کاملاً اندکش حائز اهمیت است. جنسن(2009) برآورد کرده بود که در سال 2007، تنها ده درصد از تجارت جهانی LNG مربوط به ایالات متحده می شد(56) که بطور مؤثری در متن تجارت تک محموله، بازاری حاشیه ای محسوب میشود. یک مشوق مهم در سالهای اخیر برای توسعه در ظرفیت LNG وارد کردن محموله های تک به داخل ایالات متحده در دوره هایی که قیمت گاز در آنجا بالا بوده، میباشد. همانطور که در نمودار شماره 5 شاهد آن بودیم، هم قیمت بالا بوده و هم به دفعات از سال 2000 تاکنون این وضعیت رخ داده است. یک چنین تجارتی فوق العاده سودآور است. مخصوصاً اگر یک تقاضای پایدار در اثر کاهش تولید داخلی بتواند پدید آید. انقلاب گاز رُسی بدینسان چشم اندازها را با تردید توأم ساخته است. گرچه هنوز احتمال دارد که وضعیت هوا و عوامل ادواری شرایط را در جهت قیمتهای بالا در ایالات متحده تغییر دهد.
4-2- قیمتها وفور جاری LNG بطور کلی موجب کاهش چشم گیر قیمتهای گاز، همانطور که در نمودار شماره 9 دیده میشود، گردیده است. این وضعیت، با توجه به پیوند قراردادی بین قیمتهای نفت و گاز در بسیاری از بازارها کاملاً بخاطر گاز مازاد نیست. در ژاپن و اتحادیه اروپا، کاهش در قیمتهای گاز به ترتیب 28% و 26% بود، در حالیکه کاهش در هزینههای واردات نفت (بر پایه مقایسه محتوای انرژی) 38% بود. برعکس، این کاهش در بریتانیا 55% در ایالات متحده 56% و در کانادا 58% بود(57). اما نشانههای روشنی وجود دارد از قیمتهای پائین تر LNG برای معاملات تک محموله. در جولای 2010 هفتهنامه تجاری بلومبرگ گزارش داد که چین یک محموله تک LNG را به قیمت 3/4 دلار برای هر میلیون BTU خریداری کرده است، پائین ترین قیمتی که از زمان شروع بازار تک محموله در سال 2007 پرداخت شده است(58). قیمتهای پائین تر رایج شدهاند، زیرا نرخهای حمل تانکرهای LNG به سطح خیلی کمتر تنزل کردهاند. این وضعیت منعکس کننده مازاد عرضه در شرایط جاری است. یک دلال کشتی در لندن، اظهار کرده که کرایه های تانکرهای تک محموله آنقدر پائین آمده بود که از این کشتی ها برای ذخیره سازی استفاده میشد و هم اکنون نیز چنین شده است(59). این وضعیت بازار عرضه، حاصل دست به دست هم دادن چند عامل بود. از جمله ناهمزمانی بین شروع پروژههایLNG و زمان تکمیل ساخت تانکرها و منقضی شدن توافقنامههای حمل دراز مدت برای تانکرهای قدیمی، بواسطه کاهش تولید در پروژههای قدیمیتر. قیمتهای پائینتر LNG در اروپای شمالی انعکاسی از مازاد فزاینده LNG میباشد(60). قیمتهای گاز روسیه در مرزهای آلمان در فصل سوم سال 2009 نسبت به سال 2008 معادل 30% کاهش یافت، و همین قیمتها در هلند در مرکز تجاری TTF ( مرز غربی آلمان) تا 55% کاهش را نشان میداد (جنسن 2009). به نظر میرسد یک فرآیند تقویت کننده متقابل در کار است.
در اروپا کوششهای فزآیندهی خریداران گاز برای وارد کردن قیمتهای محلی در مذاکرات مربوط به قیمت گذاری LNG موجب فشارهای پائین آورنده شده است. همچنین فشارهایی بر عرضه کنندگان خطوط لوله برای توجه کردن به قیمتهای تک محموله در فرمول قیمت گذاریشان وارد شده است. یک منبع اظهار نموده این وضعیت آنقدر عدم قطعیت برای عرضه کنندگان LNG بوجود آورده است که آنها بتوانند استدلال کنند سرمایه گذاری در ایجاد ظرفیتهای جدید به مخاطره افتاده است. (2010Crompton). این دیدگاه که تقاضای گاز در اروپایی که برای بهبود اقتصادی تلاش میکند هنوز دچار دردسر است، و نیز دیدگاه حمایت فزاینده از انرژی هسته ای و منابع انرژی تجدید پذیر، وضعیت نامطلوب سرمایهگذاری را تقویت میکند. چشمانداز قیمتهای گاز در ایالات متحده در آینده نزدیک به همین اندازه نا مطمئن است. به عنوان آخرین پناهگاه (2010Tsafo) احتمال دارد که LNG مازاد کنونی راه خود را به درون بازار ایالات متحده باز کند و قیمتهای داخلی را در سطح پائین نگه دارد. شرایط حتی از آنچه که در سال 2010 عادی تلقی می شد نامطمئن تر است. بین آوریل و اواسط جولای قطر دست به یک تعمیر اساسی گسترده زد که تولید آن کشور را تا سطح نصف تولید ملی یعنی، 54 میلیون تن در سال، کاهش داد. بر پایه گزارش رویتر این یک عامل متوازن ساز کلیدی در بازارهای جهانی LNG(61) شد. همانطور که قبلاً مطرح شد ظرفیت صادرات قطر قرار است در نیمه دوم سال جاری (2010) افزایش قابل ملاحظه ای داشته باشد. این افزایش هم بواسطه پایان تعمیرات است و هم با وارد مدار شدن خطوط تولید جدید. بعضی ناظران پا را فراتر نهاده تا جائی که مطرح می کنند بازار بواسطه ظرفیت مازاد LNGو ظرفیت مازاد بازارهای داخلی گاز در ایالات متحده در آستانه جنگ قیمتها قرار دارد (2009Jensen). بطور قطع علایمی از گسست پیوند بین قیمتهای گازونفت در بازارهای عرضه وجود دارد (2009Stern)(62). گرچه فاکتز گلوبال انرژی عنوان میکند در همان حال که قیمتهای نفت و گاز در غرب با هم بی ارتباط می شوند، در شرق همچنان در ارتباط می ماند، زیرا در آنجا قیمت نفت در حکم شاخص عمل میکند. همچنین عدم قطعیتهایی در مورد هزینهها وجود دارد که به عدم قطعیتهایی در مورد سودآوری آتی دامن می زند. ادعاهایی وجود دارد که در مواردی قیمتهای گاز رُسی در ایالات متحده در حال کاهش و حتی از قیمتهای گاز متعارف کمتر است. حوزه گاز رُسی هاینسویل (HAYNESVILLE) هزینهها را در حد 3 دلار برای هریک میلیون BTU ارزیابی میکند، که خیلی کمتر از5 دلار یا بیشتر برای گاز رُسی بارنت در دهه 1990 است (2010Jaffe)(63). اما نظام مالی گاز رُسی ایالات متحده نیز در حال تنگ شدن است. فرماندار پنسیلوانیا، اد رندل (Ed Randell) تصمیم دارد حقالارض و مالیاتهای زیست محیطی را افزایش دهد، هرچند این موضوع علی رغم تصویب در مجلس نمایندگان ایالتی، برای بدست آوردن موافقت مجلس سنای ایالت با چالش مواجه شده است. ایالت مذکور همچنین درصد است پیش پرداختهای الزامی را که در قانون نفت و گاز 1984 برای هر چاه 2500 دلار (یا 25000 دلار برای تعداد نامحدود چاه) تعیین شده بود، افزایش دهد(64). یک پیشنهاد آن است که این پرداخت به 250000 دلار برای تعداد نامحدود چاه افزایش یابد. چنین کوششهایی احتمالاً بیشتر و بیشتر خواهد شد و چنانچه حادثه فوران ماکوندا در خلیج مکزیک را در نظر آوریم این مبالغ بیشتر نیز خواهد شد. هزینههای آتی تولید حتماً به مقدار زیادی تحت تأثیر نتایج مطالعات در حال انجام، در مورد شکست هیدرولیکی و مقررات تنظیم کننده بالقوه متعاقب آن، قرار خواهد گرفت. یکی از پی آمدهای ممکن تحولات قیمتهای جاری به امکان ایجاد سازمان کشورهای صادر کننده گاز مربوط میشود. یازده کشور صادر کننده گاز در اولین سمینار وزارتی در سال 2001 در تهران حضور یافتند. که نتیجه آن شکلگیری کنفرانس کشورهای صادرکننده گاز (GECF) و تعدادی تحولات بعدی بود. این کنفرانس از سال 2007 خیلی جدی تر خود را درگیر کرد؛ GECF در همایش سپتامبر 2008 خود ظاهراً به امضاء یک پیمان رسمی پرداخت. در سال 2008روسیه، قطر و ایران یک سه جانبه (TROIKA) گازی ایجاد کردند (2009 Stern). کنفرانس کشورهای صادرکننده گاز (GECF) هم اکنون یک دفتر دائمی در دو دهه] قطر [ تحت مدیریت لونید بوخانوفسکی از روسیه دایر کرده است. بطور مسلم پیوسته حرف و حدیثهایی درباره امکان تبدیل GECF به OGEC (سازمان کشورهای صادرکنندگان گاز یا اُجک) و عمل کردن به صورت یک کارتل برسر زبانها است. روشن است که موانعی برسر راه یک چنین تحولی وجود دارد. معلوم نیست، برای مثال، پیوستن یک کشور به این سازمان بجای اقدام به یک تجارت ساده، چه منافعی برای آن در پی دارد. عرضه کنندگان غیر OGEC دست به رقابت شدید می زنند و اعضای فعال OGEC را در موضع دفاع از قیمتها قرار خواهند داد. همچنین روشن نیست که کارتل چه مبنایی را برای تعیین سهمیه های تولید و قیمت گذاری برمی گزیند، یا چگونه مسئله اجتناب ناپذیر تقلب در سهمیه ها را مدیریت خواهد کرد. بعلاوه، مبادله احجام بزرگ گاز مستلزم انعقاد قراردادهای بلند با قیمت نسبتاً ثابت و شرایط تحویل مشخص، تحت حمایت و پشتیبانی قوانین تجارت بین الملل می باشد. مداخله دولت در تعیین قیمت، این گونه قراردادها را ناپایدار میکند. دست کم تاکنون طرفهای قراردادها بی مضایقه از داوری بین المللی برای حل منازعات قراردادی بهره جسته اند(65). مضافا ممکن است از روانه شدن اضافه تولید به بازار تک محموله جلوگیری کرد، اما یک بازار تک محموله چگونه تشکیل میشود (2006Aissaoui)؟ کشورهایی بطور گزینشی بر بازار تک محموله متمرکز شوند. چگونه عمل خواهند کرد؟ آیا آنها مجبور می شوند بیشترین کاهش را پذیرا شوند؟(66) علی رغم این نگرانیها، شرایط کنونی بازار گاز، به عنوان یکی از پی آمدهای انقلاب گاز رُسی، بدان معنااست که مسئله تأسیس سازمان کشورهای صادر کننده گاز (OGEC) ممکن است قریب الوقوع باشد. چون پیوند جاری بین قیمتهای نفت و گاز ضعیف میشود، GECF ممکن است برای ارائه مکانیزم قیمت گذاری خاص خود تشویق شود ( 2009Stern). به همین ترتیب اگر قیمتها پائین بمانند یا حتی پائین تر روند و درآمد صادرکنندگان فشرده شود، انگیزه ای قوی برای GECF بوجود می آید که وارد صحنه شده و بکوشد تا با قیمتهای رو به نزول مقابله کند. در مجموع، دقیقاً همین مکانیزم بود که در سال 1960 تأسیس اوپک (OPEC) را در پی داشت. بعضی ها مانند جافر (Jaffe) استدلال می کنند که انقلاب گاز رُسی از تشکیل یک کارتل ممانعت می نماید. زیرا تعداد عرضه کنندگان را زیاد میکند، و گاز رُسی رقابت را افزایش خواهد داد. اما این ادعا از این نکته غفلت میکند که کشورهایی که بواسطه توسعه گاز غیر متعارفشان وارد بازار می شوند بازیگران کوچکی هستند که در اغلب موارد علاقمند به توسعه گاز غیر متعارف برای مصارف داخلی هستند. مانع عمده برسر راه یک OGEC ممکن است آن باشد که بیشترین حمایت از این فکر در درون GECF از ناحیه دو کشور مطرح میشود (ایران و ونزوئلا) که تنفر آنها از غرب احتمالاً سایر کشورها را از این که با آنها وارد یک همبستگی نزدیک شوند بی میل میسازد(67). هردو، آنچنان که اشترن(2009 Stern) مطرح میکند عرضه کنندگان حاشیه ای گاز در بازار بین المللی هستند.
4-3- سرمایه گذاریها و عدم قطعیتهای آینده سؤال کلیدی این است که آیا این همه عدم قطعیت موجود در بازارهای گاز، سرمایه گذاری آتی را تضعیف خواهد کرد. از هماکنون روشن است که سرمایه گذاری در پروژههای انتقال گاز در حال حاضر کاهش یافته است. در سال 2010، وود مکنزی (Wood Mackenzie) برآورد کرد بیش از یک چهارم پروژههای LNG که انتظار می رفت در سال 2007 وارد مدار شوند، به تعویق افتاده اند،که البته این یک برآورد محافظه کارانه است. آن گزارش همچنین برآورد نموده است عرضه LNG تا سال 2020 ممکن است بجای 400 میلیون تن به 300 میلیون تن در سال نزدیک شود ( 2010:17 Meagher). در همان راستا، در 15 فوریه 2010 رویتر گزارش داد که توسعه حوزه غولپیکر شتوکمان (SHTOKMAN)- در دریای بارِنت شمال شبه جزیره کولا (KOLA) – یک مشارکت بین گاز پروم، استات اویل و توتال به تأخیر می افتد. پیش بینی شده بود پروژه تولید سالانهای در حدود 70 میلیارد متر مکعب گاز طبیعی همراه با 6/0 میلیون تن مالیات گازی داشته باشد. فاز اول شتوکمان قرار بود با سرمایه گذاری 15 میلیارد دلار تولید سالانهای برابر با 7/23 میلیون متر مکعب گاز طبیعی داشته باشد. در طرح اولیه احداث یک واحد LNG با هدف عرضه به بازار ایالات متحده نیز منظور شده بود. متعاقباً تصمیم گرفته شد یک خط لوله صادراتی به اروپا نیز در طرح گنجانده شود. با توجه به تحولات در وضعیت بازار و مخصوصاً در بازار LNG شرکاء توافق کردهاند که تولید گاز برای خط لوله را تا سال 2016 از برنامه اولیه که 2013 بود به تعویق بیاندازند و شروع تولید LNG را از 2014 به 2017 موکول کنند. چنین کاهشها یا تعویقها در سرمایهگذاریها احتمالاً تبدیل به یک موضوع رایج خواهد شد. عدم قطعیت کلیدی در ایالات متحده آن است که روند افزایش تولید گاز رُسی تا کجا میتواند ادامه پیدا کند و یا حفظ شود. قبلاً اشاره شد که گاز حاصل از میادین رسی در مقایسه با حوزه های گازی متعارف با سرعت بیشتری تخلیه میشود(68). از این روی دیدگاه قدیمی سرمایه گذاری در نفت و گاز – که تولیدکننده بخاطر تخلیه طبیعی تا توقف کامل به تولید ادامه میدهد. در ارتباط با گاز رُسی تقویت شده است. مادام که سودآوری بالا است این مسئله اهمیت چندانی ندارد. بهرحال، واضح است که فروریزی قیمتهای داخلی ایالات متحده پیآمدهای خاص خود را خواهد داشت. به مؤلف اطلاع داده شده است که بسیاری از شرکتهای کوچک فعال در میادین گاز رُسی برای عملیاتی ماندن در حال تقلا کردن میباشند. همچنین ادعا شده است که پارهای از میادین گاز غیر متعارف برای رقابت با LNG وارداتی به سختی تحت فشار قرار گرفتهاند. بویژه آن دسته از شرکتهائی که در اوج منحنی تولید نیستند(69) (2010 Tsafo). این یک موضوع جالب را پیش میآورد. همانطور که قبلاً بیان شد، یک قاعده اقتصادی قدیمی تعیین میکند که آیا شرکتهای زیانده بسته شوند یا نه. آنها مشروط براینکه هزینههای متغیر خود را پوشش دهند، منطقی است که عملیات خود را ادامه دهند. برای بیشتر عملیات نفتو گاز، هزینههای متغیر اندک و هزینههای ثابت زیاد میباشند که معنای آن این است که شرکتها برای دورههای طولانی زیان را تحمل میکنند. اما، در مورد گاز رُسی نیاز به تعداد زیادتر چاه و نرخ تخلیه سریع حوزهها بدان معنا است که هزینههای حفاری بجای ثابت میبایست متغیر در نظر گرفته شوند(70). از این روی، شرکتهای گاز رُسی زیانده احتمالاً بجای دیرتر، زودتر بسته میشوند(71). همانطور که قبلاً توصیف شد، واقعیتی در مقابل وجود دارد که همان شرکتهای خیلی بزرگ هستند که هماکنون در مقیاس وسیع وارد عرصه عملیات گاز رُسی شدهاند. این شرکتها، با جیبهای بسیار گشادتر از شرکتهای مستقل کوچک، قادر خواهند بود زیانها را برای زمانی طولانیتر تحمل کنند، بخصوص با توجه به مختصات چارچوب بزرگی که برای ورود به بازی انتخاب کردهاند. تهدید عمده دیگری که در برابر انقلاب گاز رُسی در ایالات متحده قرارداد دورنمای قانون گذاری بسیار گستردهتر زیست محیطی است، که میتواند بطور جدی استفاده از شکست هیدرولیکی را کاهش دهد. بطور شگفتآوری، با توجه به نیروی جنبش زیست محیطی، به نظر میرسد مسئله آلودگی بالقوه سفرههای زیرزمینی آب مورد توجه جدی قرار گرفته است. در هر صورت آبهای زیرزمینی همواره در ایالات متحده از حساسیت فوقالعاده برخوردار بودهاند و هماکنون پژوهش مهمی برای ارزیابی احتمال آسیب دیدگی آنها در جریان است. یک تحقیق تازه که توسط موسسه دیدهبان جهان (World Watch Institute) انجام شده نتیجه میگیرد که : "مهمترین مخاطرات زیست محیطی ملازم با توسعه گاز رُسی مشابه مخاطرات همراه با گاز متعارف تولیدی در خشکی، از جمله فرار گاز و آلوده کردن آبهای زیرزمینی در اثر احداث چاههای معیوب، فورانها، و نشتهای سطح الارضی و رها شدن پسآبها و مواد شیمیایی مصرف شده در مرحله حفاری و شکست هیدرولیکی است (2010zohack eteral)". اما، اگر سایر مطالبات در حال انجام به این جمعبندی برسند که خطرات وجود دارد، این مشغلهای به دل مشغولیهای واشنگتن در مورد امنیت عرضه انرژی افزوده میشود. در نتیجه، عاملی برای حفظ پویش توسعه گاز رُسی و نگرانیهای زیست-محیطی جوامع محلی میشود. برای مثال، تجربه فعالیتهای نفتی در خشکی در ایالات متحده نشان میدهدکه معمولا جوامع محلی برنده این منازعات میباشند.(72) عدم قطعیت در بقیه جهان مربوط میشود به اینکه انقلاب گاز رُسی تا چه حد میتواند در آنجا تکرار شود. این گزارش فهرستی از موانع بالقوه در برای یک چنین پیآمدی را در اروپا ارائه کرده است. بطور قطع منافع هنگفت است و امکان مداخله دولتها بالا است. طی ده سال گذشته، اتحادیه اروپا بطور فزایندهای، مخصوصاً از زمان مسائل تجربه شده در ارتباط با انتقال گاز صادراتی روسیه از طریق اوکراین، نگران رشد وابستگیاش به گاز وارداتی میباشد. بیشتر گفتمان مربوط به سیاست انرژی، پس از انتشار گزارش سبز اتحادیه اروپا در مورد امنیت انرژی در نوامبر سال 2000 ، با هدف پرداختن به چنین موضوعاتی شکل گرفته است (2009 EU) اما، روشن نیست که آیا کمیسیون اروپا در این مرحله، مایل است بطور فعال برای توسعه گاز رُسی مداخله کند(73). دست آخر آنکه، آن کمیسیون فوقالعاده برای کمک به حل مسئله واردات گاز از طریق حمایت مالی از خط لوله جایگزین بی میلی از خود نشان داده است. یعنی اینکه از طریق ایجاد تنوع به حل مسائل همراه با واردات گاز مساعدت نماید(74). منطق ورای خطوط لوله به آسانی میتواند توضیح داده شود. منافع جایگزینها برای واردات گاز روسیه، از قبیل خط لوله پیشنهادی ناباکو ( NABUCCO) از طریق ترکیه، عاید کشورهای اروپایی وارد کننده گاز میشود. حتی اگر خط تنها با کسری از ظرفیتش کار کند، وجودش بر پایه فرضیه بازار رقابتی کافی است تا روسیه را به عنوان عرضه کننده و سایر کشورهایی را که گاز از آنها عبور میکند به رفتار معقول وا دارد. اما، اگر آن خط با سرمایه خصوصی ساخته شود هزینه آن بر دوش بخش خصوصی میافتد. این تنها در صورتی اتفاق میافتد که سرمایهگذاران بتوانند اطمینان حاصل کنند که از آن خط نزدیک به ظرفیت کامل بهرهبرداری میشود. در غیر اینصورت با توجه به بالا بودن هزینههای ثابت، خط هرگز سودآور نخواهد بود. اگر کمیسیون اروپا مایل نباشد که از محل منابع عمومی در این زمینه که منافع آن آشکار است، تعهدی را بپذیرد بالطبع غیر محتمل است که اینگونه تعهدات را برای گاز رُسی با وجود مخاطرات بالای آن بپذیرد(75). وزیر امورخارجه لهستان، رادوسلاوسیکورسکی (Racdoslaw Sikorski) اظهار نموده است که گاز رُسی باید در کانون مذاکرات امنیت انرژی اتحادیه اروپا قرار گیرد ( نقل از 2010،Kefferputz). لهستان تقریباً 72% گاز طبیعی مورد نیازش را از روسیه وارد میکند (2010 Kefferputz). در مرحله جاری عملیات اکتشافی در اروپا، عدم قطعیت فوقالعاده بالا است. گرچه پیشرفتهایی حاصل شده و دستیابی به کشفیاتی در مقیاس تجاری اعلام شده است، هنوز تا زمانی که مقیاس الگویی از عرضه آتی دقیقاً مشخص شود، فاصله بسیاری وجود دارد. این عدم قطعیت در افق زمان تشدید میشود، زیرا مراحل اولیه اکتشاف که فعلاً بسیار محدود انجام میشود، غیر محتمل است که مخالفتهای محلی جدیای را برانگیزد. اما وقتی توسعه شروع به جدی شدن مینماید آنگاه داستان، با توجه به فقدان هرگونه مقررات مؤثر پوشش دهنده، خیلی متفاوت خواهد بود، بویژه چنانچه ایالات متحده تصمیم بگیرد که مقرراتش را در مورد شکست هیدرولیکی سفتتر کند این وضع تشدید میشود. بیرون از اروپا نیز عدم قطعیتهایی وجود دارد، تا چه اندازه دولتها مایل خواهند بود که ارادهشان را بر جوامع محلی بیمیل، تحت عنوان امنیت انرژی تحمیل کنند؟ تا چه حدی تکنولوژی مورد نیاز در شرایط خاص منتقل و برای انجام اثر بخش عملیات بکار گرفته خواهد شد؟ تا چه حد بازارهای گاز محلی شرایط جاذبی را برای سرمایهگذاران خصوصی پیشنهاد خواهند داد؟ این فهرست میتواند ادامه داشته باشد.
5 - نتیجه گیری بخاطر انقلاب گاز رُسی هماکنون عدم قطعیتهای عمدهای برای سرمایهگذاران در تمامی مراحل زنجیره ارزش گاز وجود دارد. آیا در تولید گاز متعارف سرمایه گذاری کنند؟ آیا در خطوط جدید و کارخانه LNG سرمایه گذاری کنند؟ آیا در سایر زیرساختهای گاز نظیر ذخیره سازی سرمایه گذاری کنند؟ آیا در قراردادهای عرضه بلند مدت سرمایه گذاری کنند؟ همه این عدم قطعیتها محتمل است که سطوح سرمایهگذاری را ، مخصوصاً در عرضه گاز متعارف پائین بیاورد. قیمتهای جاری پائین گاز نیز به تقویت چنین سطوح سرمایه گذاری پائین میپردازد. عدم قطعیتهای مربوط به گاز غیر متعارف عدم قطعیتهای دیگری ایجاد میکنند، بویژه در مورد وضع قوانین زیست محیطی درباره شکست هیدرولیکی، نرخی که در آن تکنولوژی جدید توسعه مییابد و هزینهها را کاهش میدهد، و اینکه تجربه ایالات متحده تا چه حدی در سایر کشورها میتواند تکرار میشود. از این عدم قطعیت دو مسئله عمده نشات میگیرد. نخست، تقاضای انرژی الگوی رشد اجتناب ناپذیر خود را، همینکه جهان از شر بدترین رکود جهانی بعد از دهه 1930 رهایی یابد، از سر خواهد گرفت. همزمان با رفع موانع سر راه مصرف گاز، تقاضای گاز به رشد خود ادامه خواهد داد و سهم خود را به بالاترین حد در ترکیب اولیه انرژی جهانی خواهد رساند. اما، با فرض عدم قطعیت سرمایهگذار، اگر انقلاب گاز رُسی رخ نمیداد، یا دستکم اگر اینقدر متوهمانه نمیبود، سرمایهگذاری در آینده عرضه گاز متعارف کمتر از مقدار مورد نیاز خواهد بود. ، اگر آن انقلاب به شکوفائی خود در ایالات متحده ادامه دهد و در سایر نقاط جهان نیز گسترش یابد، این سرمایهگذاری ناکافی در گاز متعارف حائز اهمیت نخواهد بود. مصرف کنندگان میتوانند در انتظار گاز ارزان باشند، زیرا منابع غیر متعارف شکافهارا پر میکنند. اما اگر گاز غیرمتعارف بر پایه انتظارات موجود نتواند عرضه شود - در این زمینه تا مدتی مطمئن نخواهیم بود- آنگاه ظرف ده سال، یا در همین حدود، ممکن است با موانع جدی در عرضه گاز مواجه شویم. البته بازارها سرانجام مسئله را حل خواهند کرد زیرا قیمتهای بالاتر موجب تشویق سرمایه گذاری میشود. اما با در نظر گرفتن دورههای آمادهسازی خیلی طولانی اغلب پروژههای گاز، مصرف کنندگان ممکن است برای یک دوره قابل ملاحظه با قیمتهای بالا روبرو شوند. مسئله دوم، عدم قطعیت سرمایه گذار به انرژی های تجدیدپذیر مربوط میشود. یک توافق عمومی وجود دارد که چنانچه قرار باشد تغییر آبو هوا تحت کنترل درآید جهان باید به سمت اقتصاد کم کربن حرکت کند. علاوه بر سایر الزمات، این موضوع مستلزم سرمایه گذاری قابل ملاحظه در تولید انرژیهای تجدیدپذیر میباشد. بنابراین : سرمایهگذاریهای انرژی و زیرساختهایی که در 10 – 15 سال بعد انجام میشود عمدتاً مرتبط، با خط سیر انتشار گازهای گلخانهای تا 2050 خواهد بود. این به تنهایی یک فشار فوری برای شتاب بخشیدن به سرمایهگذاری در بدیلهای پاک را موجب میشود (2009:2 Hamilton). نشانههایی در مورد اینکه این فرآیند شروع شده وجود دارد. در سال 2008 سرمایهگذاری در تولید انرژیهای تجدیدپذیر (شامل پروژههای بزرگ آبی) برای اولین بار از سرمایهگذاری در تولید انرژی با استفاده از سوختهای فسیلی پیش گرفت (2009Hamilton). آژانس بینالمللی انرژی برآورد کرده است اگر قرار باشد سناریو 450 محقق شود.(76) آنگاه میبایست تا سال 2020 مبلغ 88 میلیارد دلار اضافه تر در بخش انرژی هزینه شود (2009IEA). شکست گفتگوهای کپنهاک در مورد کاهش آلودگی هوا مقدار قابل توجهی عدم قطعیت به فضای سرمایهگذاری در تولید انرژی دستکم بخاطر چشماندازهای نامطمئن در مورد اینکه قیمتهای کربن در آینده چه وضعیتی خواهند داشت تزریق کرده است. این شرایط هماکنون بخاطر فوران حوزه ماکوندا در خلیج مکزیک که چشماندازها را برای یک سیستم مالیات بر کربن متصاعد شده در ایالات متحده دچار تردید نموده، تشدید شده است. به ویژه اگر در نظر آوریم که دسترسی به اکتشاف نفت فرا ساحلی یک برگ برنده در بازی چانهزنی بین دموکراتها و جمهوریخواهان میباشد. عدم قطعیتهای ایجاد شده در اثر انقلاب گاز رُسی بطور قابل توجهی عدم قطعیت سرمایهگذار را عمیقترکرده است. در جهانی که امکان خیلی جدی برای گاز خیلی ارزان و نسبتاً پاک وجود دارد، چه کسی مبالغ هنگفتی از پول را درگیر آن چیزی میکند که بطور فوقالعادهای گرانترین قطعات یک دستگاه میباشد؟ این امر بطور ویژه، برای مثال، در مورد بریتانیا، موضوعیت دارد. که در حال حاضر جدالی در مورد احداث کارخانه تولید انرژی هستهای جایگزین در جریان است و این در شرایطی است که عرضه گاز داخلی متعارف در پایانه سراشیبی به نظر میرسد و بیشتر ظرفیت تولیدی نیازمند جایگزین است.
زیرنویسها : 1. LNG ((Liquid Natural Gas گاز متان است که با پائین آوردن درجه حرارت آن به 161- درجه سانتیگراد تبدیل به مایع میشود. این مایع سپس با تانکرهای ویژه به بازار حمل می شود و در آنجا دوباره تبدیل به گاز شده و تحویل مشتری می شود. 2. چون این واژه اذهان دست اندرکاران رسانه ها را اشغال کرده است به عنوان یک واژه مصطلح و نشانه اختصاری برای هرگونه توسعه در انواع گازهای غیرمتعارف مورد استفاده قرار می گیرد. 3. هر پای مکعب نفتخام بطور متوسط حاوی 000`010`1 بی تی یو BTU (British Thermal Unit) می باشد. هر پای مکعب گاز داخل لوله با فشار کم حاوی 180000 بی تی یو و هر پای مکعب گاز در فشار و درجه حرارت محیط حاوی کمتر از 1000 بی تی یو است. [BTU مقدار حرارتی است که آب 40 درجه را به 41 درجه میرساند ] 4. این مطلب، همانطور که بعدا˝ توضیح داده خواهد شد، دقیقا˝ بیان کننده این نکته است که چرا قیمتهای نفت در تمامی بازارهای منطقه ای نسبتا˝ یکسان است. برای نفتخام یک قیمت بین المللی وجود دارد. زیرا هزینه نسبتا˝ پائین حمل اجازه مبادله بین مناطق را میدهد و همین امر باعث هم سطح شدن قیمتها می شود. 5. در اروپا شهرداریها خودشان اغلب مالک این شرکتها بودند. در ایالات متحده این ها عمدتا˝ در مالکیت خصوصی بودند. 6. این عبارت نیاز به توضیح خاص دارد. زیرا اغلب پروژه های گاز متکی بر ارزش این مایعات گازی می باشند که از گاز تفکیک شده و جداگانه فروخته می شوند. در بعضی موارد ارزش این مایعات گازی برای توجیه اقتصادی بودن توسعه پروژه گازی کفایت می کند، حتی اگر گاز آن در هوا سوزانده شود. زیرا در بسیاری موارد سوزاندن گاز در هوا یک گزینه نیست بلکه نمایاننده هزینه فرصت منفی برای پروژه است. 7. این نیازمند توضیح ویژه است. چونکه وابستگی بسیار به منطقه مورد نظر دارد، بعضی مناطق، برای مثال، ایتالیا، به منابع عرضه متعدد دسترسی دارند، هم خط لوله و هم LNG . برعکس، ایرلند تنها متکی به خط لوله بریتانیا برای عرضه گاز است. 8. در تئوری، برای آنکه از ایمنی مطلق برخوردار باشیم، هر سیستم گازسوز نیازمند حضور یک مهندس گاز است قبل از آنکه هرگونه اتصال مجدد در محل خروجی گاز بتواند برقرار شود. در زمینه عرضة خانگی این می تواند بسیار زمان بر باشد. در اوایل دهه 1980 ، گاز بریتانیا ( British Gas ) که در آن موقع یک شرکت دولتی بود- ادعا می کرد که اگر بیرمنگام، دومین شهر بزرگ بریتانیا، دچار قطعی گاز شود، در حدود سه سال طول خواهد کشید تا همه مشتریها دوباره به شبکه وصل شوند. 9. این، بطور ساده توضیح میدهد که در صورتیکه جریان درآمد هزینه های متغیر را پوشش دهد و سهمی هم از هزینه های ثابت را به عهده بگیرد اگر به تولید اجازة تداوم داده شود، زیان ها به حداقل می رسند. طی زمان، هزینه های ثابت که به موجب قراردادهای قانونی ثابت تلقی شده اند، متغیر می شوند و در نهایت عملیات زیان ده متوقف می شود. 10. برای یک اقتصاددان، یک بازار کارآمد، بازاری است که در آن تعداد زیادی خریدار و فروشنده وجود داشته باشد و دست کم شفافیت قیمتها بالا باشد. تنها جایگزین دیگر برای قراردادهای بلندمدت ادغام عمودی عملیات است، یعنی بصورتی که گاز عرضه شده به بازار توسط یک شرکت، بوسیله یک شرکت فرعی وابسته به همان شرکت تولید شده باشد. 11. به همین دلیل، اطلاق « خطوط لوله شناور» به پروژه های LNG متداول شده است. 12. FACTS Global Energy در یک تماس خصوصی این نکته را اظهار داشته است که نیازمند به توضیح است. پروژه LNG برونفیلد ( Brownfield ) پیوسته در حال امضاء کردن قراردادهای بلندمدت جدید برای دوره های کمتر از 25 سال می باشد. امّا قراردادهای بلندمدت پروژه های گرین فیلد ( Greenfield ) به عنوان رویهای پایه برای صنعت در آینده به حال خود باقی ماندهاند. 13. FACTS Global Energy استدلال می کند ( تماس خصوصی ) که حتی بدون این دو تحول، بازار جهانی گاز برای شکل گیری همچنان راه درازی در پیش دارد. دلیل آن فقدان یک بازار آسیائی شفاف و مکانیزم قیمت گذاری جایگزین بوده است. تا زمانی که این اتفاق بیفتد، آنها استدلال می کنند که هیچ شاخص قیمت جهانی، که یک جزء ضروری یک بازار منسجم است، وجود نخواهد داشت. 13-1- این نکته در مورد نفتخام، با توجه به این حقیقت که نفتخام یک محصول همگن نیست، بلکه بواسطه تعدادی تفاوتهای کیفی مانند، جرم مخصوص (که بوسیله شاخص API سنجیده میشود) درصد گوگرد و سایز ویژگیهای شیمیائی پیچیده است.. 13-2- دلیل این آنست که شرکتهای نفتی بزرگ از ادغام عمودی عملیات استفاده میکنند. از این روی شرکتهای فرعی وابسته تولید کننده نفتخام که نفتخام را به پالایشگاههای آنها عرضه میکنند، قیمتها را براساس مبادلات درون شرکتی به صورت توافق شده تعیین میکنند. 13-3- این دیدگاهی را منعکس میکرد که به اوایل دهه 1970 مربوط می شد که تقاضای جهانی برای نفت خام با همان سرعتی که در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 ملاحظه میشد بالا خواهد رفت و منجر به رونق سرمایه گذاری در حمل و نقل و پالایش شد. 13-4- ادغام عمودی مالی هنگامی است که یک مالک شرکتهای وابسته در مراحل مختلف زنجیره ارزش است – برای مثال – تولید پالایش و بازاریابی. ادغام عمودی عملیاتی هنگامی است که جابجایی نفتخام و فرآوردهها بین شرکتهای وابسته تحت مالکیت واحد بر پایه مبادلات درون شرکتی صورت میگیرد که بر خلاف مبادلات رقابتی در بازار آزاد میباشد. 13-5- تجارت تک محموله (Spot Trade) اشاره به مبادله یک محموله نفت یا گاز با یک کمیت معینی و مشخص دارد. تجارت بلند مدت (Term Trade) اشاره به تداوم مبادله بر پایه یک قرارداد بلند مدت، یعنی محمولههای متعدد، دارد.
14. شکست هیدرولیکی عبارت است از تزریق تحت فشار آب، مواد شیمیایی و ماسه برای بازنگه داشتن ساختار شکافته شدهی صخره و اجازه دادن به گاز یا نفت برای جریان یافتن راحت و آسان. 15. به ذخایر گازرسی بجای حوزه ( field ) میدان ( play ) گفته می شود که منعکس کننده گستره جغرافیایی بسیار وسیعتر است. در ایالات متحده میدانهای اصلی عبارتند از میدان بارنت (Barnett Play ) در تگزاس (بزرگترین)، ایگل فورد (Eagle Ford ) در تگزاس، هاینس ویل (Haynesville ) در تگزاس و لوئیزیانا، فایت ویل (Fayetteville ) در آرکانزاس و اوکلاهاما، و مارسلوس (Marcellus )، احتمالا˝ نویدبخش ترین واقع در آپالاچیانس (Appalachians ). 16. CBM (Coal Bed Methane ) متان لایه های ذغال سنگ و پروژه های LNG مربوط، که برای استرالیا و اندونزی برنامه ریزی شده اند نیز حائز اهمیت نمی باشند. این در حالی است که با توجه به ابعاد ذخایر ذغال سنگ در چین و هند ظرفیت بالقوه CBM آنها نیز قابل توجه است. 17. ذخایر گاز متعارف یا آنهایی هستند که به عنوان گاز همراه با نفت به عنوان یک محصول فرعی نفت خام تولید می شوند یا حوزه گازی مستقل غیر وابسته به نفتخام می باشند. این حوزه ها گاز متان تولید می کنند که گاز طبیعی خشک است، گرچه اغلب متان به عنوان بخشی از گاز مرطوب تولید می شود. این شامل مایعات مختلف نظیر مایعات گازی (Condensate ) است که می بایست قبل از آنکه گاز به لوله های انتقال تغذیه شود، تفکیک شوند. 18. امّا یکی از مزایای این ویژگی آن است که مخاطره حفاری یک چاه خشک خیلی کمتر از حفاری سفره های گازی متعارف است. همچنین، همانطور که اشاره شد، بسیاری از سازندهای رسی بالقوه روی حوزههای ذخایر گاز متعارف توسعه یافته قرار دارند که به معنای موجود بودن مغزه های نمونه از چاههای حفاری شده قبلی می باشد و کار ارزیابی را آسان تر می سازد. 19. این، در عمل یک موضوع بحث برانگیز است، دست کم بخاطر آنکه به اندازه کافی تجربه برای ترسیم شکل نهایی منحنی وجود ندارد. 20. کامدور ( 2010 Kamdour ) برای آنکه تصویر روشن ارائه دهیم، در سال 2008 کشور عربستان سعودی با مساحت 22/2 میلیون کیلومترمربع 2811 چاه تولید نفت داشت، حال آنکه میدان بارنت با مساحت 13000 کیلومتر مربع دارای 8960 چاه بود. 21. تماس شخصی با EPRINC . 22. مواد شیمیایی مورد مصرف، که مسئله ساز است از اسرار تجاری است. علی رغم قانون فراک(FRAC) در ایالات متحده، ماده شیمیائی متداول مورد استفاده سلیکات آلومینیوم می باشد. 23. این موضوع تولید گازرسی را خیلی پر هزینه می کند، امّا مولف از هرگونه مطالعه که چرخة زندگی انرژی را بررسی کرده باشد بی اطلاع است. در مورد نفت رسی ( Shale Oil ) گفته می شود بیشتر از آن مقدار انرژی که تولید می کند، انرژی مصرف می نماید. یعنی انرژی ورودی ارزش بازاری بیشتری دارد تا انرژی خروجی. گزارش تهیه شده توسط رابرت هوارت (Robert Howarth ) از دانشگاه کرنل ( 2010 ) استدلال می کند که انتشار گاز گلخانه ای ناشی از گاز رُسی حاصل از شکست هیدرولیکی شبیه گازهای گلخانه ای ذغال سنگهایی هستند که در ارتفاعات تولید می شوند. دکتر هوارت اظهار می دارد که این برآوردها غیر قطعی است. 24. اولین چاه های تولید گاز رُسی در ایالات متحده در اواخر دهه 1820 شروع به تولید کرد(IEA 2009). 25. میدانهای گاز رُسی در مقایسه با حوزه گاز سخت (Tight) به تجهیزات بیشتر، حجم زیادتر آب و مواد شیمیائی و فشار نیاز دارند ( IEA 2009 ). 26. در حفاری افقی، ابتدا تا عمق 7000 متر بطور عمودی حفاری و آنگاه بصورت افقی تا 2000 متر پیشروی می شود ( Kofferputs 2009 ). 27. چاه بوسیله یک لوله منعطف که با استفاده از نیتروژن مایع کار می کند حفر می شود این فن می تواند در یک چاه در حال تولید نیز بکار رود. حمل و جابجائی آن آسان است، برعکس دستگاههای حفاری متعارف که دکل بسیار بزرگ و مقادیر زیادی لوله که به هم پیچ می شوند لازم دارند. 28. این سخن بر پایه یک تماس شخصی با جیم جنسن ( Jim Jensen) است. او اظهار می دارد می توانیم شاهد وضعیتی باشیم که در آن قیمت گاز رُسی آنقدر پائین بیاید که حفاری متعارف را بطور جدی دچار زحمت کند. تعداد چاههای حفر شده توسط هر دستگاه، طول حفاری افقی و شکست هیدورلیکی برای هر چاه، در حال دگرگون شدن هستند. همچنین است بهره وری. ادعای اینکه گاز غیرمتعارف از گاز متعارف ارزانتر خواهد شد توسط مؤسسه تحقیقات انرژی کمبریج ( C E R A) نیز تکرار شده است. 29. در اروپای غربی قوانین و مقررات ملی گوناگون حاکم بر تولید نفت و گاز حتی اسمی هم از گاز غیرمتعارف نبرده اند. 30. اغلب به افتخار ( شک دارم ) معاون رئیس جمهور [ سابق ] دیگ چنی ترک هالیبرتون نامیده شده است. 31. همچنین نگرانیهایی در مورد مسئله ای مربوط به میدان مارسلوس وجود داشته است. در سال 2010 مقادیر زیادی گاز رُسی از یک چاه در بخش Clear field رها شد. هر چند این حادثه در اثر فوران بود و نه شکست هیدرولیکی. 32. داده های IEA حکایت از آن دارد که تولید گاز رُسی در ایالات متحده در سال 2009 برابر 45/11% و در سال 2000 برابر با 3/2% بوده است. آمارهای مربوط به انقلاب گاز رُسی فوق العاده غیر قطعی اند. متأسفانه انسان را به یاد مثل معروف می اندازد که تعریف حقیقت هر چیزی است که در اینترنت آمده باشد و آن نیز یک حقیقت شناخته شده است که 42/83% همة آمارها فی المجلس ساخته می شوند. 33. یک دیدگاه مخالف نیز وجود دارد. مطابق آن دلیل رونق ایالات متحده آن است که دانش کار در میادین رسی به سرعت رشد کرده و فراگیر شده است. بعلاوه آن دانش توسط شرکتهای کوچک فراهم آمده است و همین امر تصاحب این شرکتهای کوچک را توسط شرکتهای بزرگ توجیه می کند و امید می رود که از این طریق این دانش به خارج نیز صادر شود. به مؤلف گفته شده است که دلیل قطعی خرید سهام این شرکتها توسط شرکت رلاینس (Reliance) هند همین دسترسی به این دانش و تکنولوژی بوده است . 34. برای آنکه تصوری از این داشته باشیم، بر پایه آمارBP در سال 2010 ، ذخایر اثبات شدة ایالات متحده در سال 2009 برابر با 245 هزار میلیارد فوت مکعب بوده است. 35. در حال حاضر 40 مجوز اکتشاف اعطاء شده است (Kofferputz 2009 ). 36. چین CBM را یکی از 16 اولویت در یازدهمین برنامه 5 ساله خود قرار داده است و در نظر دارد تا سال 2010 معادل ده میلیارد متر مکعب در مقایسه با 8/1 میلیارد متر مکعب سال 2008 از این نوع گاز تولید کند (IEA2009). 37. به مؤلف گفته شده است که بسیاری از قراردادهای اکتشافی رسی در اروپا ، به احتمال بسیار، بخاطر کمبود جدی دستگاههای حفاری طبق برنامه به پیش نخواهند رفت. 38. بهرحال احتمال دارد رقابت بر سر دستگاههای حفاری طی ده سال آینده حاد شود. برای مثال، یک عامل عمده محدود کننده در مورد اجرای قراردادهای نفتی بالادستی، که اخیرا˝ در عراق امضاء شده است، کمبود جدی دستگاههای حفاری در خشکی است. با توجه به سودآوری بالقوه بیشتر نفت، احتمال زیادتری وجود دارد که دستگاههای حفاری به کار در حوزه های نفتی راغبتر باشند تا گاز. 39. بخاطر داشته باشیم که مشوقهای مالیاتی نقش تعیین کننده در حوزه گاز غیرمتعارف ایالات متحده ایفاء می کند. 40. در ایالات نیویورک، برای مثال، به بعضی از ساکنان 5500 دلار برای هر ایکر ( 2500 متر مربع ) و 20% رویالیتی برای هر مقدار گاز تولید شده پرداخت می شود. (Kofferputz 2010 ) 41. Mambeland ، این اصطلاح در جنگ جهانی اول توسط ارتش بریتانیا که در بین النحرین مشغول جنگ بود، اختراع شد و منظور از آن سرزمینهای دراندشت خالی از سکنه است. این اصطلاح در جنگ اخیر آمریکا در منطقه خلیج فارس توسط خلبانهای RAF برای رد گم کردن دوباره مورد استفاده قرار گرفت. 42. Nimby ، خلاصه (Not in my back yard ) است. که منظور از آن این است که مطلقا˝ هیچ چیز در نزدیکی هیچ کس نساز ، یعنی عملیات حفاری در نزدیکی هیچکس انجام نده. 43. در سوم ژوئن نیز یک فوران در میدان مارسلوس در پنسیلوانیا رخ داد که افکار عمومی را حساس ساخت . همچنان همزمان با فوران در کانادا نیز حساسیتهایی ایجاد شد. 44. برای تقریب به ذهن، در نظر آورید که یک زمین بازی گلف روزانه 000`300 تا یک میلیون گالن آب لازم دارد. 45. همانطور که متذکر شدیم، یک شاخص کلیدی مهم از یک چنین انقلابی همان چیزی است که از دل قراردادهای منعقد شده در جنوب شرقی لهستان سر برآورد. 46. تماس شخصی. 47. نشریه اکونومیست 13-19 مارس 2010 48. سایت هفته نامه تجاری بلومبرگ 12 جولای 2010 49. نقل از Energitica India مارس/ آوریل 2010 صفحات 42-43 50. تماس شخصی با آن مؤسسه 51. برای جزئیات بیشتر به (IEA 2009 ) مراجعه کنید. 52. در سال 2009 مصرف گاز داخلی ایالات متحده نسبت به سال 2008 معادل 5/1% کاهش یافت و از 7/657 میلیارد متر مکعب به 6/646 میلیارد متر مکعب رسید ( BP 2010 ). 53. Train یا خط را به عنوان یک واژة فنی برای یک واحد فرآوری LNG بکار می برند. 54. تماس شخصی 55. احتمال دارد درصدی از این محصول برای جبران کسری نیازهای اضافی بازار آسیا منظور شده باشد. 56. Facts Global Energy در یک تماس شخصی این عدد را 2/9% اعلام کرد. 57. از روی آمار BP 2010 محاسبه شده است. 58. هفته نامه تجاری بلومبرگ 22 جولای 2010 ، این در حالی است که مؤلف در اوایل ماه می در واشنگتن شایعاتی در مورد مبادله یک محمولة تک به قیمت 5/3 دلار برای هر میلیون BTU را شنیده است. 59. سایت هفته نامه تجاری بلومبرگ 22/7/2010 60. ظاهرا˝ قیمتهای پائین نفت با توجه به پیوند قراردادی قیمتهای نفت و گاز نقش ایفاء کرده است. 61. رویتر http:/in.reuters 62. بحثی وجود دارد که LNG تک محموله ممکن است در سالهای آینده پس زده شود، زیرا در زمان عدم قطعیتهای عمده، چسبیدن به قراردادهای سنتی هر جا که وجود دارند یا قابل کاربردند، مخاطرات و هزینة کمتری دربردارد. 63. امّا خوبست بخاطر داشته باشیم ( پیشتر نیز یادآوری کردیم ) که میادین رسی و در حقیقت چاههای یک میدان از لحاظ زمین شناسی خیلی متفاوتند و به همین ترتیب محیطهای عملیاتی آنها. بنابر این، الگوهای هزینه ای یک چاه ضرورتا˝ نمی تواند به چاههای دیگر تعمیم داده شود. 64. این یک پیش نیاز است که برای اجاره به شرط تملیک و به منظور حصول اطمینان از مدیریت چاههای رها شده شرکت ها باید وثیقه بگذارند. 65. این نکته را بطور خصوصی علی عیساووی به مؤلف گفته است. 66. همه این موضوعات را جیم جنسن ( Jim Jensen ) در تماسهای مکررش با علی عیساووی مطرح کرده است. 67. به تازگی الجزایر نشانه هایی دال بر حمایت از تأسیس یک کارتل بروز داده است. ( Hulbert 2010 ) 68. امّا خوب است که بیاد آوریم، همانطور که پیشتر گفته شد، تکنولوژی گازرسی در حال تکامل است و این امر ممکن است نرخ تخلیه را در آینده کند نماید. 69. اشاره به شرکتهایی دارد که با هزینه ها و مخاطرات ( Risks ) دست و پنجه نرم می کنند. 70. ارزشمند است که یادآوری نمایم هزینه های ثابت به موجب تعهدات قراردادی ثابت تلقی می شوند، همینکه تعهدات قراردادی ایفاء می شوند، هزینه های ثابت نیز متغیر میگردند. 71. البته، با فرض زیر ساختهای موجود و دسترسی به شبکه های گاز، ورود به بازار در پاسخ به نقل و انتقالات کوتاه مدت احتمالا˝ آسان تر است. 72. یک مثال خوب این واقعیت بود که فورانهای نسبتا˝ کوچک نفت در فرا ساحل کالیفرنیا (جایی که همواره نشتی های مهمی از نفت در اثر کارهای زمین شناختی وجود داشته) در سال 1969 ( سانتا باربارا ) و 1989 (Beach Bolse Chica State) موجب توقف کاملا˝ عملیات نفت در فراساحل آنجا شد. 73. روشن نیست که کمیسیون کمک خواهد کرد یا مانع خواهد شد. با توجه به اینکه حق کشورهای عضو برای بهره برداری از منابع طبیعی محفوظ است، جایی که می تواند موجب تفاوت شود مربوط به مقررات زیست محیطی است. 74. این پیچیده است. اگر اعتقاد بر این باشد که روسیه علاقه ای به کاهش عرضه به اروپا ندارد، آنگاه راههای جایگزین پیشنهادی گاز پروم – جریان شمالی و جریان جنوبی – برای خنثی سازی تهدید انتقال از طریق اوکراین کافی خواهد بود. در نتیجه احداث ناباکو Nabacco غیر ضروری می شود. امّا با توجه به اینکه بخشی از منابع ناشی از رقابت بین منافع بالقوه است که قیمتهای پائین تری ارائه می دهند، در این صورت چنانچه ناباکو بدیلی برای گاز پروم بشود، منافع این خط بقوت خود باقی است. در هر صورت، روشن نیست کمیسیون اروپا چگونه و تا چه حد مطمئن است که روسیه ممکن است از عرضه گاز به عنوان یک اهرم سیاسی استفاده کند یا نکند. 75. در واقع، علایم ارسالی کمیسیون اروپا در این زمینه مأیوس کننده است. در کنفرانس جهانی گاز رُسی 19 جولای 2010 در هلند، مایکل شویتز (Michael Schuetz) از کمیسیون اروپا ( مقام سیاستگزارسوختهای فسیلی درونزا در دبیرخانه انرژی ) پرسیده شد که اتحادیه اروپا چگونه توسعه گاز رُسی را در اروپا ارزیابی می کند. او جواب داد که این کار اتحادیه اروپا نیست که تکنولوژی جفت و جور کند، این وظیفه صنعت است که این کسب و کار را توسعه دهد. ( سایت کنفرانس- روز نخست ) 76. این سناریویی است که در آن تمرکز بلندمدت گازهای گلخانه ای در حد محدود به 450 ذره در میلیون معادل گاز Co2 می شود و درجه حرارت جهان نسبت به دورة ما قبل صنعتی شدن 2 درجه سانتیگراد افزایش می یابد. این نزدیکترین وضعیتی است که تاکنون IEA از لحاظ کمتر شدن کربن در آینده به آن رسیده است.
|
|||||
|