به نام خدا

 

تئوري هاي‌ نسبيت٭

چگونه شكنجه كنيم و از عوارض آن رهايي يابيم

 

 

  تا چند هفته پيش سوال اين بود كه آيا اعمال شكنجه در زندان ابوغريب بغداد كار تعدادي سرباز جدا از سيستم و بدون ارتباط با مقامات و غيرارادي است، يا اين‌كه مسئوليت اين كار ابعاد وسيع‌تري دارد و آنها از مقامات بالا دستور مي‌گيرند. اين سوال همچنان در اذهان برجاي مانده است.

   هفته‌اي طولاني از تشييع جنازه در واشنگتن، افشاگري‌هاي كركننده‌اي صورت گرفت و مقامات بالاي پنتاگون و وزارت دادگستري، پيش‌نويس گزارش‌هايي را تهيه كردند كه مقرر مي‌داشت چگونه خارج از قوانين بين‌المللي معمول شكنجه را توجيه عقلاني كنند. اسناد اين توجيه شكنجه در تاريخ آگوست 2002، به پرزيدنت بوش و در مارس 2003، به وزير دفاع، دونالد رامسفلد، ارائه شد. قسمت‌هايي از اين گزارش به مطبوعات درز كرد. آقاي جان اشكرافت، بالاترين مقام دادگستري امريكا، علي‌رغم درخواست كنگره از وي، به اعضاي كنگره گفت كه همه گزارش را آشكار نخواهد كرد، بدون اين‌كه جزييات اجرايي اين كار را برشمارد. او به قانوني كه اين سند را كنار بزند و آن را ناديده بگيرد، اشاره‌اي نكرد، وي فقط گفت كه آنها را آشكار نخواهد كرد. با وجود اين‌كه يكي از سناتورها به اشكرافت گفت كه "اين توهين به كنگره است"، كنگره روي موضوع پافشاري نكرد.

  بنابراين امكان نداشت كه به‌طور كامل آن را ارزيابي كنند تا بدانند كه جزو اسناد داخلي است يا از لفاظي‌هاي حقوقدانان مي‌باشد. همان‌طور كه اشكرافت ادعا دارد آنها اسناد داخلي بودند يا پوشش قانوني براي رويه‌هاي جاري اعمال شكنجه. نيازي به بررسي‌هاي بيشتر نيست، چرا كه شواهد و اسناد خود گواهي مي‌دهند. در افشاگري آن اسناد، وقتي كه پاي بوش و رامسفلد به ميان آمد، آنچه براي هفته‌ها، مورد شك و ترديد بود كه مقامات بالا از قضيه اطلاع ندارند را به هم ريخت؛ منظور هفته‌هايي است كه به ظاهر دولت نمي‌دانست در زندان‌هاي نظامي از گوانتانامو گرفته تا قندهار چه مي‌گذرد، ولي آن را محكوم مي‌كرد.

  مي‌توان گفت كه دستور رسمي براي شكنجه داده شده بود، ولي دست‌‌كم نسبت به آن چشم‌پوشي و توجيه شده بود. حتي بدون هفته‌ها افشاگري، براي افكارعمومي بديهي شده بود كه اين شكنجه‌ها يك اشتباه سيستماتيك در حال جريان بود و كار غيرارادي چندتن سرباز نبود، اما بي‌ترديد سيستمي كه در درون آن اين رويه‌ها جاري است، خطا و اشتباه است. سال گذشته به صليب سرخ گفته شد كه "تحقير و توهين زندانيان، بخشي از فرايند اطلاعات نظامي ارتش است." ژنرال ريكاردو سانچز كه تا چندي پيش فرمانده نيروهاي امريكايي در عراق بود، سرپل‌هاي راهنمايي را صادر كرده بود كه تكنيك‌هاي شكنجه مجاز در آن طراحي شده بود. (نه شكنجه‌اي كه توسط سازمان ملل طراحي شده، بلكه آن چيزي كه به وسيله پنتاگون تعيين شده است.) تكنيك‌‌هاي شكنجه، ازجمله آنهايي كه به مظنونين تروريست در زندان‌هاي ارتش امريكا و زندان‌هايي كه توسط امريكا در افغانستان اداره مي‌شود، اعمال مي‌گردد. سازمان عفو بين‌الملل هم مواردي از اعمال شكنجه و ارتكاب قتل را ماه‌ها پيش از رسوايي ابوغريب گزارش داده بود.

  طبيعي است اشكرافت اين مطلب را رد كند كه شرارت‌هاي ياد شده، نتيجه مستقيم "ماهيت آن چيزي است كه رئيس‌جمهور يا وزارت دادگستري انجام داده است." با اين وجود از مجموعه اين گزارش‌ها يك نتيجه حاصل مي‌شود؛ آنچه كه دولت دستور نداده است، چشم‌پوشي‌هايي انجام گرفته و آنچه كه نسبت به آن اغماض شده، به‌هيچ‌وجه قابل توجيه نيست و سابقه‌اي نيز در اين مورد وجود نداشته است، به‌طوري‌كه حاكميت چيز خاصي را اختراع كرده و بدعت گذاشته است. كنوانسيون سازمان ملل عليه شكنجه، كه مورد تصويب امريكا در سال 1994 قرار گرفت، در اين مورد روشن و صريح است. اين كنوانسيون، شكنجه را اين‌گونه تعريف مي‌كند؛ هرگونه درد و رنج شديد ـ چه فيزيكي و چه جسمي و روحي ـ كه آگاهانه به يك شخص اعمال مي‌شود، به‌منظور اعتراف و يا كسب اطلاعات يا اجبار و تهديد. "هيچ شرايط استثنايي هم وجود ندارد، چه در شرايط جنگي يا حالت جنگي يا شرايط تهديد و بي‌ثباتي داخلي يا ضرورت اجتماعي. اين موارد همگي ممكن است بهانه شكنجه باشد كه مطلقا جايز نيست." اين كنوانسيون همچنين تسليم افراد را به دولت‌هايي كه شكنجه در آن توسط بازپرس‌ها اعمال مي‌شود، ممنوع مي‌كند. هيچ‌گونه استثنايي، براي شكنجه دور از ساحل (تبعيد به جزيره) نسبت به هر كشوري  "يا مناطقي كه زير نظر حوزه قضايي آن قرار دارد يا بر روي كشتي" مجاز شمرده نمي‌شود. دولت بوش تمامي اين پيمان‌ها را زير پا گذارده است.

  موضع اخلاقي مقامات امريكايي در عراق و در چشم جهانيان به جهت يك رشته فريب‌هاي مربوط به عراق آسيب جدي ديده است. به‌طوري‌كه ساده‌كردن قضايا، بيانيه‌ها و دروغ‌هاي خلاف واقع كه پيش از رسوايي شكجه مطرح مي‌شد، همگي در هم فروريخت.

  تصاويري كه از هرم‌هايي كه از زندانيان لخت و عور ابوغريب كه به سيم‌هاي برق متصل بودند، تهيه شده بود، اين موضوع را به اذهان متبادر مي‌ساخت كه امريكا راه خود را در عراق گم كرده است. روز سه‌شنبه اشكرافت پذيرفت كه حس پاسخگويي، همانند فهم دولت‌ها از قانون، امري نسبي است.

٭اين مقاله در نشاني زير قابل دسترسي است:

http://www. News – Journalonline. com

 

مصاحبهZnet با آرونداتي روي درباره كتاب سخن از جنگ

  ‌آ‌رونداتي روي در گفت‌وگويي كه با Znet و به مناسبت انتشار كتاب جديد خود باعنوان "سخن از جنگ" (War talk)انجام داد، وقايعي چون كشتار مسلمانان در گوجرات (هندوستان) را ناشي از ارائه تصوير شيطاني از مسلمانان در امريكا پس از 11 سپتامبر دانست.

  منظور من تنها اشاره به اين مطلب نيست كه زباله‌هاي راديواكتيو از خرابه‌هاي مركز تجارت جهاني به گوجرات ريخته شد، بلكه افزون‌ بر آن، يك ايدئولوژي مسموم در "جنگ عليه تروريسم" سربرآورد و دولت بوش نفرتي عميق را عليه جهان اسلام به‌وجود آورد. احساسات ضداسلامي توجيه شد و مشروعيت پيدا كرد.

  من درصدد توضيح اين نكته هستم كه "امپراتوري" يا از طريق درهم شكستن يك كشور به سبك آرژانتين گسترش مي‌يابد يا از طريق درهم شكستن آن به سبك عراق يا افغانستان. به عبارت ديگر، وسيله درهم‌كوبيدن كشورها مي‌تواند "بدهي" آنها باشد و يا موشك‌هاي كروز. اما نيرويي كه اين فرايند را به حركت درمي‌آورد يكسان است. جهنم به اندازه خواركردن اقتصاد يك كشور مصيبت‌بار نيست.

منبع: Znet ، 24 مي 2003 (3 خرداد 1382)

 

محافظه‌كاران جديد و نيرومندترين سلاح پنهان آنها

  محافظه‌كاران جديد تصميم گرفته‌اند براي تشديد درگيري‌ها از برنامه‌اي مشابه جنگ عراق استفاده كنند تا مخالفان امريكايي و بين‌المللي خود را با استناد به بهانه آغاز جنگ، يعني سلاح‌هاي كشتارجمعي، ساكت نمايند.

  حملات تروريستي 11 سپتامبر كه برجهاي مركز تجارت جهاني در نيويورك را فروريخت و به قلب قدرت در پنتاگون ضربه زد، تنها خاطره‌اي است كه همواره در ذهن مردم امريكا باقي مي‌ماند و احساسات آنها را براي انتقام‌جويي تحريك مي‌كند. جنگ افغانستان تنها به يك خاطره كمرنگ در حافظه مردم امريكا مبدل شده و به همراه آن، تمام هياهوي مربوط به خفقان رژيم طالبان و سرنوشت آن هم به بايگاني حافظه سپرده شده است. البته القاعده هنوز در حافظه‌ها باقي است، چون به‌طور مستقيم به حملات 11 سپتامبر ارتباط دارد؛ اما توجه به سرنوشت اسامه بن‌لادن فقط يك كنجكاوي گذرا بود.

  امريكايي‌ها از شنيدن داستان افغانستان خسته شده‌اند و آن را به دست فراموشي سپرده‌اند، درست به همان ترتيب كه محافظه‌كاران جديد از آنان مي‌خواهند از داستان عراق هم خسته شوند و ديگر وقايع مربوط به آن را پيگيري نكنند. اين كار مستلزم منحرف‌ساختن اذهان عمومي از طريق يك استراتژي دقيق است كه از احتمال هرگونه پرسش اساسي در مورد خطرات موجود براي امريكا در عراق و مشكلات ناشي از شروع عمدي يك جنگ براساس اطلاعات مخدوش، جلوگيري به‌عمل آورد.

  نكته مهمي كه از جنگ عراق در حافظه مردم امريكا باقي مي‌ماند، "پيروزي" آنها عليه عراق و در جنگ عليه تروريسم است. به همين دليل است كه پيروزي اين‌قدر سريع به‌دست آمد، ولي جنگ هنوز ادامه دارد.

  محافظه‌كاران جديد مي‌خواهند به ايران دست يابند، حكومت سوريه را تغيير دهند و ناآرامي‌هايي را در عربستان سعودي با هدف تجزيه آن كشور به‌وجود آورند. درعين حال، آنها مي‌خواهند مصر را نيز كاملاً رام نمايند و نفت اعراب را در دستان شركت‌هاي امريكايي قرار دهند و اوپك را نيز وادار به پذيرش اين حقيقت نمايند.

  به اعتقاد آنها، اسراييل بايد در ايجاد سلطه انحصاري امريكا، شريك اين كشور باشد و به‌عنوان تنها قدرت هسته‌اي برخوردار از سلاح‌هاي كشتار جمعي در منطقه باقي بماند، بدون آ‌ن‌كه در اين خصوص مورد سوال قرار بگيرد. ممكن است محافظه‌كاران جديد، گروهي از افراد راديكال به نظر برسند اما در دولت كنوني امريكا بسيار قدرتمند هستند. برخي از حكام منطقه و رهبران عرب بدون پرسش، تسليم خواست‌هاي امريكا خواهند شد، چون هدف اصلي آنها بقاي در قدرت است. گروهي ديگر ميل به اعتراض دارند، ولي از تنهاماندن مي‌ترسند و بالاخره، گروهي از آنها نيز وضعيت به‌وجود آمده را فرصتي براي پيداكردن شركاي جديد تلقي مي‌نمايند. نكته مهم، آگاهي پيداكردن از ماهيت واقعي و اهداف محافظه‌كاران جديد است. فقط در اين صورت مي‌توان با اهداف آنان مقابله نمود و نيرومندترين اسلحه مخفي آنان ـ يعني سلطه بر افكارعمومي ـ را خنثي كرد.

منبع: الحيات، 11 ژوئيه 2003 (20 تير 1382)

نويسنده: رقيدا درقم

 

گذشته پر اشتباه شما در منطقه

تا زماني‌كه غرب به نداي مردم خاورميانه گوش فرا ندهد، آينده تاريك  است.

   مردم منطقه ما اكنون واژه "دموكراسي" را مترادف عطش غرب براي نفت و مداخلات مكرر آنها در امور داخلي ما مي‌دانند. از نظر آنها اين مطلب كاملاً روشن است كه غرب درپي ايجاد دموكراسي در خاورميانه نيست. تاريخ منطقه به آنها مي‌گويد كه جنبش‌هاي مردمي براي ايجاد دموكراسي، همگي توسط غرب سركوب شده‌اند.

  تاريخ نشان مي‌دهد كه غرب درمقابل دموكراسي در ايران ايستاد و زماني هم از رژيم ديكتاتوري صدام حمايت نمود. علت اين امر، هراس غرب از قدرت گرفتن دولت‌هاي دموكراتيك و اثر "دومينويي" آن در منطقه بود.

  در سال 1953، ايالات‌متحده به [انگليس در] سازماندهي كودتا براي سرنگوني نخست‌وزير مردمي ايران، محمد مصدق كمك كرد. امريكا در سال‌هاي بعد عراق را تشويق نمود كه به جنگ ايران برود و سلاح‌هاي پيچيده متعارف و غيرمتعارف در اختيار عراق قرار داد. (البته به‌جز سلاح‌هاي هسته‌اي كه مي‌بايست منحصراً در اختيار اسراييل قرار مي‌گرفت.) اگر دست‌كم سه شرط رعايت نشود آينده همچنان تاريك و پرابهام خواهد بود. 1ـ مردم منطقه بايد مورد توجه قرار گيرند. 2ـ بايد به حرف آنها گوش داده شود، نه اين‌كه از دور براي آنها نسخه بپيچند. 3ـ تمام دولت‌هايي كه مشروعيت آنها از مردم گرفته شده، بايد  حمايت شوند.

منبع: گاردين، 14 آوريل 2004

نويسنده: محمد اسكندري (وابسته مطبوعاتي سفارت ايران در لندن)

 

دموكراسي عراق را به عقب نيندازيد

  استدلال محافظه‌كاران جديد امريكا براي توجيه اقدام نظامي عليه صدام آن بود كه فقط مداخله خارجي مي‌تواند ملت عراق را از يوغ وحشي‌گري رژيم صدام و مشقات ناشي از مجازات‌هاي بين‌المللي نجات دهد. محافظه‌كاران جديد ادعا مي‌كردند كه پس از سقوط صدام، عراق مي‌تواند با ايجاد يك دموكراسي باثبات، به الگويي براي منطقه خاورميانه مبدل شود.

  دموكراسي در همه جاي جهان گسترش يافته مگر در خاورميانه. در صورتي‌كه دموكراسي در اين منطقه ريشه ندواند، خاورميانه همچنان محل تنش‌هاي خونين براي توده‌هاي رنج‌كشيده جهان عرب و ايران و منشt تهديد عليه عرضه باثبات نفت و بالاخره مركز تtمين تروريست‌هاي آماده براي كشتار غيرنظاميان در غرب باقي خواهد ماند. جهاني‌شدن بدان معناست كه هريك از كشورهاي جهان اكنون تحت‌تtثير هنجارهاي امريكايي قرار دارد. اما آنچه ما نياز داريم يك نظم جهاني همگون و هماهنگ است، نه يكسان و يك شكل. بهترين روش ساختن دموكراسي، ايجاد آن از پايين به بالاست، يعني از جايي كه محرومان و ستمديدگان براي دفاع از منافع جمعي خود در سطح يك برنامه‌ريزي ملي بدان احتياج دارند.

  دولت ايالات‌متحده هنوز در دوران جنگ سرد به‌سر مي‌برد. اولويت اين دولت بايد حمايت از رشد جامعه مدني در عراق باشد. از لوازم اين جامعه مدني، شكل‌گيري جنبش‌هاي سنديكايي فعال و مشاركت‌دادن زنان در همه زمينه‌هاي تصميم‌گيري است. مردم خاورميانه خاطرات زيادي از دوران طولاني سلطه استعمار كهن و استعمار نو توسط دولت‌هاي غربي در ذهن دارند. به‌عنوان نمونه، همين پنجاه‌سال پيش بود كه اين قدرت‌ها  براي سرنگوني دولتي كه در ايران نفت را ملي اعلام كرده بود دست به توطئه‌پردازي زدند. اين توطئه موجب بازگشت قدرت به شاه ايران شد كه سركوبگري‌هاي وي، زمينه شكل‌گرفتن حكومتي اسلامي را فراهم ساخت. اين واقعه مربوط به دوران جنگ سرد است كه طي آن، كشورهايي همچون ايران به منظور منزوي‌ساختن اتحاد شوروي، مورد حمايت غرب قرار مي‌گرفتند. هنگامي كه ايران به دشمن امريكا مبدل شد، محبت غرب به سمت يكي ديگر از جنگ‌افروزان منطقه يعني صدام حسين جلب گرديد. جداي از منافع بارز شركت‌هاي تجاري امريكايي، اسمي كه براي اين بازي برگزيده شد چنين بود: "دشمنِ دشمن ما دوست ماست." و اين بازي هيچ ربطي به حقوق‌بشر نداشت. امروز به نظر مي‌رسد كه امريكايي‌ها آواز متفاوتي را سرداده‌اند.

 

منبع: آبزرور، 13 ژوئيه 2003 (22 تير 1382)

نويسنده: هاري بارنز (نماينده حزب كارگر در مجلس انگلستان)

 

اسكلت‌هاي داخل گنجه

  از ابتداي رياست‌جمهوري صدام حسين در سال 1979، كوچك‌ترين ترديدي در مورد ماهيت بي‌رحمانه حكومت وي وجود نداشت. ديگر دولت‌ها مي‌دانستند كه اين ديوانه ماليخوليايي دشمنان سياسي خود را بدون هيچ تtملي مورد شكنجه قرار مي‌داد و به قتل مي‌رساند. ظرف يك‌سال، او جنگ بي‌دليلي را عليه همسايه خود ايران به راه انداخت. با اين حال، ظرف دهه بعد از آن، وي به صورت مستمر قدرت هولناك خود را با كمك فراوان كشورهاي خارجي تحكيم نمود. در طول دهه 80، يكي از بهترين دوستان صدام در جهان، ايالات متحده بود. دولت رونالد ريگان و جورج‌بوش پدر در سال 1981 سياست خود را از دشمني با عراق به سرعت به سمت حمايت روزافزون از آن كشور تغيير داد. ريگان، صدام را متحد امريكا درمقابله با ايرانِ شديداً ضدامريكايي محسوب مي‌نمود و بدين‌ترتيب، در جنگ ايران و عراق، اعضاي دولت ريگان به‌طور مخفيانه اصرار مي‌كردند كه ايالات‌متحده هر كاري مي‌تواند براي جلوگيري از شكست احتمالي صدام انجام دهد. جو استورك (Joe Stork) مسئول پرونده عراق در سازمان ديده‌بان حقوق‌بشر در واشنگتن است. او مي‌گويد: "ايالات‌متحده در دوران رياست‌جمهوري ريگان اصلاً علاقه‌اي نداشت كه ايران در جنگ برنده شود. البته احتمالاً پيروزي عراق هم چندان براي آنها موجب خوشحالي نمي‌شد، ولي مي‌خواستند مطمئن شوند كه عراق بازنده نخواهد بود."

  پرونده‌هاي عظيم جنايات صدام نشان مي‌دهد كه وي از ابتداي دهه 80 از گازهاي سمي استفاده مي‌نمود، يعني درست در همان زماني كه ريگان در دو نوبت رامسفلد را به‌عنوان فرستاده ويژه نزد صدام فرستاد تا به وي اطمينان دهد كه امريكا به بهبودي روابط با وي علاقه‌مند است. واشنگتن نه‌تنها اقدامات غيرقانوني صدام را ناديده گرفت، بلكه هرگونه اقدامات در سازمان ملل متحد براي محكوميت استفاده از سلاح‌هاي شيميايي توسط عراق را نيز وتو كرد.

  فهرست قسمتي از كمك‌هاي مستقيم ايالات‌متحده به صدام شامل اقلامي است همچون اطلاعات ماهواره‌اي، كامپيوترهاي پيشرفته و تجهيزات سيستم‌هاي تسليحاتي، تجهيزات برنامه توليد موشك‌هاي اسكاد عراق و 80 محموله مواد مورد استفاده در سلاح‌هاي ميكروبي كه مي‌توانستند بدون اطلاع امريكا براي ساخت سلاح‌هاي ميكروبي جنگي مورد استفاده قرار بگيرد. امريكا و كشورهاي اروپايي با خودداري از برملاكردن جنايات صدام ازقبيل كشتار 5000 غيرنظامي با سلاح‌هاي شيميايي در حلبچه به سال 1988، به نوعي با وي در سرپوش گذاشتن روي مسائل همكاري ‌كردند. اين جنايات براي همگان شناخته شده بود ولي آن را ناديده مي‌گرفتند.

  هم‌اكنون، سازمان ديده‌بان حقوق‌بشر با احتياط كامل چنين گمانه‌زني مي‌‌كند كه صدام 300000 تن از مردم كشور خود را به قتل رسانده است. قسمت اعظم اين كشتارها زماني انجام شد كه دولت‌هاي غربي در آن كشور مشغول فعاليت بودند.

  اسكلت‌هاي زيادي در گنجه صدام پنهان شده‌ و البته همه آنها متعلق به مردم عراق نيست. پيش از آن‌كه وي با حمله به ايران توجه دنيا را به خود جلب كند، امكان افزايش قدرت و حكومت خودكامه وي در نتيجه سياست قدرت و طمعكاري كشورهاي خارجي هموار گرديد. همان‌طور كه بارها در تاريخ اتفاق افتاده، همه كشورهاي خارجي تصور مي‌كردند كه مي‌توانند بدون آلوده‌شدن، با ديكتاتور معامله كنند، ولي خيلي دير فهميدند كه هرگز چنين چيزي ممكن نيست.

منبع: سي.بي.سي 16 دسامبر 2003

نويسنده: برايان استوارت


 

بهره‌برداري ايران از وجود چلبي براي كشاندن امريكا به عراق؟!

  گفته مي‌شود چلبي و يارانش متهم شده‌اند كه به تهران اطلاع داده‌اند امريكا رمز ارتباطي تشكيلات اطلاعاتي ـ امنيتي ايران را گشوده است، كه در صورت صحت، شاخص‌ترين ماجراي جاسوسي بعد از 1940 به حساب مي‌آيد؛ نويسنده مي‌گويد كه اگر دادوستد اطلاعاتي ميان ايران و چلبي يكطرفه بوده باشد، آنگاه تكليف چيست؟

  ـ اين امر مسلم شده كه اطلاعات داده شده ازجانب چلبي به امريكا پيش از حمله امريكا به عراق در 3 مورد عمده نادرست بوده است:

  الف) سلاح‌هاي كشتارجمعي عراق ب) استقبال مردم عراق از امريكا ج) گذار سريع و آسان سياسي عراق بعد از سقوط صدام‌حسين.

  نويسنده معتقد است كه: "عقل متعارف ايجاب مي‌كند اين اطلاع‌رساني از طراحي‌هاي خود چلبي باشد، ولي در صورتي‌كه اين اطلاع‌رساني از كانال ايران به امريكا بوده باشد تا ايران از حمله امريكا به عراق بيشترين استفاده را ببرد، چه بايد كرد؟!"

  كارپنتر مي‌‌افزايد كه ايران با انگيزه‌هاي زير مي‌تواند طراح اين اطلاع‌رساني باشد:

  الف) ايرانيان، صدام را نه‌تنها رقيب، بلكه دشمن منفور خود مي‌دانستند كه در طي 8 سال جنگ با حملات سنگين شيميايي و موشكي، ايران را به ويرانه‌اي بدل كرد و لذا سرنگوني صدام كاملاً در راستاي منافع ايرانيان بوده است.

 ب) پتانسيل‌ نظامي عراق، تنها رقيب و مانع ايران در منطقه خليج‌فارس به‌شمار مي‌رفت و لذا انحلال ارتش عراق كه چلبي به آن اصرار مي‌ورزيد مي‌تواند در راستاي منافع ايران باشد.

  ج) گرفتاركردن امريكا در باتلاق عراق مي‌تواند حساسيت امريكا را نسبت به تلاش‌هاي اتمي ايران كاهش دهد و احتمال اقدام نظامي عليه ايران خنثي شود.

 د ) طرح "خاورميانه بزرگ" بوش همراه با تغيير جغرافيا و رژيم‌هاي منطقه فروكش مي‌كند.

  بنابراين مصلحت امريكا در اين است كه كنگره، به اقدامي كمتر از يك تحقيق جدي براي ريشه‌يابي اين امر، تن ندهد.

منبع: ميامي هرالد، 19 ژوئن 2004 (30 خرداد 1383)

نويسنده: تد گيلن كارپنتر

 

عروسك خيمه‌شب‌بازيِ بي‌اعتبارشده امريكا

  نيروهاي امريكايي خانه چلبي را جست‌وجو كردند و صندوق‌هايي از اسناد و مدارك و رايانه او را با خود بردند. اين عضو شوراي حكومتي عراق، در حالي‌كه از اين موضوع چيزي درك نمي‌كرد، گفت: "من هنوز بهترين دوست امريكا هستم."

  چلبي پنتاگون را متقاعد كرده بود كه جنگ عراق مي‌تواند يك گردش تفريحي باشد و عراقي‌ها به‌سوي امريكايي‌ها گل‌سرخ پرتاب خواهند كرد.

  تا هفته گذشته پنتاگون ماهانه مبلغ 355 هزار دلار را به حساب چلبي جهت ارائه اطلاعات مي‌پرداخت.

  گفته مي‌شود چلبي اخيراً كوشيده بود با لحني انتقادي عليه اشغال عراق، اعتباري براي خود دست و پا كند. اما پيامد اين امر برايش ويراني به‌بار آورد؛ همان دستي كه زماني او را خوراك مي‌داد، پس كشيده شد و عراقي‌ها هم هنوز يك كلمه از سخنان او را باور ندارند.

منبع: تگس سايتونگ، 22 مي 2004 (2 خرداد 1383)

نويسنده: كريم الجوهري

 

پنتاگون متهم است كه اسناد و مدارك سازمان سيا درباره ارتباط چلبي با ايران را ناديده گرفته است

  نويسنده مقاله (جوليان بورگر) معتقد است كه چلبي مدت‌ها با ايرانيان رابطه نزديكي داشته و پنتاگون از كنار اين رابطه بي‌تفاوت گذشته است.

  در سال 1995 سيا به كمك مtمور خود "بائر" سندي را جعل مي‌كند، مبني بر اين‌كه امريكا قصد دارد صدام حسين را ترور كند. اين درحالي‌ بود كه براساس قوانين ايالات متحده، ترور رهبران سياسي در زمان صلح ممنوع بود، بنابراين نشان از جعلي‌بودن سند دارد. آن سند را در اختيار چلبي مي‌گذارند و او نيز سند را به ايرانيان مي‌دهد تا حمايتي را از سوي آنها جلب كند و وي را نيز در جبهه مبارزه عليه صدام‌حسين قرار دهند. پنتاگون و سيا از رابطه و ارائه سند يادشده توسط چلبي به ايرانيان باخبر بودند، اما هيچ‌گونه واكنشي از خود نشان ندادند. در ابتداي جنگ عليه عراق نيز او را دوست و شريك خود براي حمله مي‌دانستند و باز هم بدون آن‌كه در نظر داشته باشند كه چلبي مدت‌هاست در زير چتر حمايتي ايرانيان قرار دارد و امروز چلبي جواب آن همه اعتماد و بي‌توجهي سيا و پنتاگون نسبت به خودش  را با لودادن اطلاعات فوق سري مي‌دهد.

منبع: گاردين، 5 ژوئن 2004 (16 خرداد 1383)

نويسنده: جوليان بورگر

 

امريكا، عراقي محبوب خود را طرد مي‌كند

  پس از حمله "دقيقاً صد تن" از افراد ارتش امريكا، پليس عراق و تني چند از مtموران اف.بي.آي و سيا به منزل احمد چلبي عضو كنگره ملي عراق در بغداد “INC”، نشريه نيويورك تايمز، نوشت: "فقط تصويري از ويراني ديده مي‌شد؛ درهاي خردشده، مبلمان درهم ريخته و تابلوهاي شكسته و پاره شده چلبي ـ رئيس INC ـ ديده مي‌شد. اين تفتيش همراه با ويراني به‌خوبي نشان داد كه فرد محبوب دولت امريكا در خلال سال اول عراق بعد از جنگ، چگونه سقوط كرده است!"

   يك قاضي عراقي پيشتر چندين حكم بازداشت عليه چلبي صادر كرده است. در اتهام او چنين آمده است كه اين سياستمدار مانع بررسي و پيگيري در زمينه فساد تحت لواي "برنامه نفت در قبال غذا" ازسوي سازمان ملل متحد شده  است.

  آمارگيري‌ها نشان مي‌دهند كه هيچ سياستمداري به اندازه چلبي در عراق با بي‌اعتمادي مردم روبه‌رو نبوده است. هنگامي‌كه مداركي منتشر شد دال بر اين‌كه زرادخانه صدام داراي سلاح‌هاي كشتارجمعي نيست، ديگر وي از اعتبار چنداني برخوردار نبود، بنابراين در پنتاگون هم خشم شديدي عليه اين متحد پديد آمد.

  چلبي درمقابل بي‌ميلي واشنگتن نسبت به خود چنين واكنش نشان داد و گفت كه به‌دنبال دوستان جديدي خواهد بود. او به‌صورت گسترده‌اي در جست‌وجوي تماس با ديگر شيعيان در شوراي حكومتي است و به اتفاق آنها در اوايل ماه مارس، مدتي از امضاي قانون‌اساسي موقت امتناع ورزيد، زيرا اين قانون مورد موافقت دو آيت‌الله بزرگ در نجف واقع نشده بود.

منبع: اشپيگل، 23 مي 2004 (3 خرداد 1383)

نويسنده: دومينيك باوئر

 

احمد چلبي؛

    چه كسي ابزاري در دست ديگري است... او يا آنها؟

  شبكه امريكايي "سي.بي.اس" در بيستم ماه جاري گزارش داد كه دفتر ضدجاسوسي مي‌خواهد بداند چه كسي اطلاعات امنيتي سري را در اختيار چلبي قرار داده و او نيز اين اطلاعات را به ايران انتقال داده است. به گفته اين شبكه، اطلاعات يادشده به‌قدري حساس است كه چنانچه برملا شود، ممكن است جان امريكايي‌ها در معرض خطر قرار گيرد.

  در هفدهم ماه جاري (28 ارديبهشت 1383) چلبي خبر تشكيل يك "شوراي شيعي سياسي" مستقل از حوزه را كه رياست آن برعهده آيت‌الله علي سيستاني است اعلام كرد. يكي از گزارش‌ها در مورد سلاح‌هاي هسته‌اي در عراق آن‌چنان توجه بازرسان سازمان ملل را به خود جلب كرد كه آنها مي‌گفتند حتماً ايران در تهيه اين گزارش او را ياري كرده است. اما پس از جنگ هيچ نوع سلاح كشتارجمعي به دست نيامد، ديگر اين‌كه تا امروز بيشترين بهره از تجاوز امريكا به عراق را، ايراني‌ها و شيعيان عراق برده‌اند.

  اگر به ماجراي فروپاشي بانك البتراء كه چلبي در سال 1978 در عمان، پايتخت اردن تtسيس كرد و اين بانك در سال 1989 و در پي متهم‌شدن او ازسوي دولت اردن به تقلب از هم پاشيد مراجعه كنيم، قطعاً به ياد مي‌آوريم كه آنچه در آن تاريخ درباره علل فروپاشي بانك در عراق و اردن و حتي اسراييل شايع شد، اين بود كه چلبي ماشين جنگي ايران را در زمان جنگ بين ايران و عراق تtمين مالي مي‌كرد.

  چلبي توانسته بود با كمك مالي امريكا يك دستگاه فرستنده در خاك ايران براي پخش برنامه‌هايي به داخل عراق نصب كند. در حال حاضر، به نظر مي‌رسد كه واشنگتن از راهبرد حمايت از آيت‌الله سيستاني دست برداشته است.

منبع: الشرق الاوسط، 26 مي 2004 (6 خرداد 1383)

نويسنده: هدي الحسيني

 

ماجراي احمد چلبي

  مايكل لدين ـ نظريه‌‌پرداز محافظه‌كاران جديد و از طراحان اصلي جنگ ـ مي‌گويد: "اين روزها برچسب‌هايي همچون "ديوانه"، "نيرنگ‌باز" و شايد توهين‌آميزتر به احمد چلبي و هوادارانش زده مي‌شود، ولي من به‌عنوان يك دوست از او دفاع مي‌كنم."

   مضمون اطلاعات فوق سري كه لو رفته است اين مي‌باشد كه امريكا كليد رمز پيام‌هاي بغداد ـ تهران را كشف كرده و گفته مي‌شود اين مطلب را احمد چلبي از يك مtمور امنيتي امريكايي كه در حالت مستي بوده شنيده است. مايكل لدين مي‌افزايد: "مگر اف.بي.آي احمد چلبي را با شديدترين آزمايش‌هاي دروغ‌سنجي نيازمود؟" آن‌گاه وي در نقد اف.بي.آي مي‌گويد: "آنها به‌جاي آن‌كه در بغداد و در كافه‌هايش به‌دنبال متهم بگردند، در واشنگتن و در پنتاگون به‌دنبال متهم هستند. وي در نقدCIA هم مي‌گويد آنها نه اطلاعات درستي از كودتاهاي عراق دادند و نه از سلاح‌هاي كشتارجمعي آن".

  لدين مي‌گويد: "اگر رابطه با ايران مذموم است كه عبدالعزيز حكيم، مسعود بارزاني، جلال طالباني، ابراهيم جعفري كه مورد لطف و عنايت ما هستند وابستگي‌هاي شديدتر اطلاعاتي ـ امنيتي و مالي به ايران داشته و دارند. سپاه بدر نيز تربيت‌يافته ايران است." وي ادامه مي‌دهد: "ما [امريكا] با روحانيون ايران هم بسيار مدارا كرديم. نكته ديگر اين است كه ايرانيان در كار اطلاعاتي خود حرفه‌اي عمل مي‌كنند. مخابره پيام لورفتن رمز، آن هم توسط همان رمز لورفته، يك نوع كار حرفه‌اي اطلاعاتي آگاهانه بود و براي اين بود كه قصد داشتند دوست ما چلبي را از امريكا و پنتاگون جدا كنند، درحالي‌كه چلبي در جنگ كمك‌هاي خوبي به امريكا كرده و چنانچه ژنرال مايرز گفت " او بسياري از امريكاييان را نجات داد." لدين مي‌گويد "من تنها كسي هستم كه رابطه عراقي‌ها را با ايرانيان اتهام تلقي نمي‌كنم. همه عراقي‌هاي معارض با صدام رابطه نزديكي با مقامات اطلاعاتي ايران داشتند. راه درست اين است كه رژيم ايران را كه به سرعت به سمت اتمي‌شدن مي‌رود سرنگون كنيم؛ خطر اينجاست.

منبع: نشنال ريويو، 28 مي 2004 (8 خرداد 1383)

نويسنده: مايكل لدين

 

با جان كِري نيز راه خود را دنبال مي‌كنيم

گفت‌وگو با ژنرال پرل (معاون وزارت دفاع امريكا و از طراحان جنگ در پنتاگون)

  ژنرال پرل از احمد چلبي دفاع جانانه‌اي مي‌كند و معتقد است كه حمله به منزل و دفتر او در عراق، ابلهانه و كوته‌بينانه بود، زيرا كه به گوش همه جهان مي‌رسد كه به امريكايي‌ها نمي‌توان اعتماد كرد و به عبارتي ديگر "امروز با تو همكاري كنيم، ولي فردا كنارت گذاريم." وي اشتباه امريكايي‌ها را در عراق اين مي‌داند كه فكر نمي‌كردند برقراري ثبات و امنيت پس از حمله عراق اين اندازه زمان ببرد و اشتباه فاحش آقاي پل‌برمر ـ حاكم امريكايي عراق ـ اين بود كه قدرت را به‌سرعت به عراقي‌ها منتقل نكرد و اعتماد مردم عراق نسبت به ما از دست رفت. ژنرال پرل مي‌افزايد: "شكست واقعي ما، فقدان حس احترام نسبت به عراقي‌ها بود. با آنها به‌گونه‌اي رفتار شد كه گويا از حكومت‌كردن بر خود ناتوان هستند و اين رفتاري گستاخانه بود." او در پاسخ پرسشگر دي‌سايت مي‌گويد: "اگر امريكا باور كند كه در اين جنگ شكست خورده و به لاك خود برود، دنيا زشت خواهد شد و همه‌جا را تهاجم و حمله و... فرامي‌گيرد." پرل مي‌افزايد: "ما به جنگ ادامه خواهيم داد. حتي اگر جان كري به رياست جمهوري امريكا انتخاب شود، ما از عراق عقب‌نشيني نخواهيم كرد."

  يوزف يوفه در گفت‌وگو با ژنرال پرل اين پرسش را مطرح مي‌كند كه؛ اينها دقيقاً سخناني هستند كه پل ولفوويتز در پيشگاه كميسيون خارجي سنا به‌كار برده بود: "ما غلط محاسبه كرده‌ايم. ما منتظر مناسبات تثبيت‌يافته‌تري از امنيت بوديم..." آيا اين اعلام ورشكستگي ازسوي كساني نيست كه جنگ را طراحي كرده‌اند؟

  ژنرال پرل از پاسخ‌دادن به اين پرسش طفره رفت.

منبع: دي سايت، 27 مي 2004 (7 خرداد 1383)

نويسنده: يوزف يوفه

 

سخنان پرشور بوش، به‌جاي طرح و نقشه

  بوش در مدرسه جنگ پنسيلوانيا در مقابل حدود 450 تن از افسران ارتش امريكا گفت: "عراق جبهه مركزي در جنگ عليه ترور به‌شمار مي‌رود. موفقيت‌هايي كه امريكا در رضايت‌مندي و دموكراتيزه‌كردن اين كشور عربي به‌دست آورده است، ضربه‌اي قاطع عليه تروريزم آن هم در قلب قدرتش مي‌باشد."

  نويسنده معتقد است رئيس‌جمهور بوش مي‌خواهد هموطنان خود را متقاعد سازد كه طرحي براي تفويض قدرت و سرانجام خروج از عراق در دست تهيه دارد. اما در آمارگيري و پخش نتايج آن در روز دوشنبه كه در دانشگاه پنسيلوانيا صورت گرفته است، 64درصد امريكاييان معتقدند كه دولت بوش فاقد چنين طرحي است.

  اخبار ناگوار از مناطق بحراني در عراق همانند "فلوجه" و يا "كربلا" به محبوبيت عمومي بوش لطمه زده است. در نظرسنجي به‌عمل آمده ازسوي فرستنده تلويزيوني سي.بي.اس، فقط 41درصد امريكاييان معتقدند كه رئيس‌جمهور كار خود را به‌خوبي انجام مي‌دهد و اين بدترين نتيجه‌گيري براي وي شمرده مي‌شود.

  بوش در نطقش در پنسيلوانيا اشاره به يك استراتژي جامع پنج نكته‌اي مي‌كند:

  1ـ ايجاد يك دولت مستقل

  2ـ تtمين امنيت عراق

  3ـ برقراري زيربناي اقتصادي

 4ـ به‌دست آوردن حمايت‌هاي بين‌المللي بيشتر

 5ـ سازماندهي براي انتخابات آزاد

  آنتوني زيني ـ ژنرال نيروي دريايي ـ در برنامه‌اي موسوم به برنامه "60 دقيقه" در كانال سي.بي.اس از تعداد كم نيروها از همان ابتداي جنگ انتقاد كرد و در اين رابطه از "ناچيزشمردن وظيفه" سخن گفت و به‌شدت به رئيس‌جمهور بوش حمله كرد.

منبع: اشپيگل، 26 مي 2004 (6 خرداد 1383)

نويسنده: توماس هيلن براند

 

دردسر‌آفريني تهران

  ... مايكل لدين مي‌گويد: به گمان من، دست اهريمني ايران را مي‌توان در رشد اشخاصي چون ابومصعب الزرقاوي مشاهده كرد...

  ما [امريكا] از هر طرف با مدارك و شواهدي احاطه شده‌ايم كه مي‌بايست عامل محركه استراتژي ما در خاورميانه باشد. جنگ در عراق بخشي از مبارزه گسترده ماست و ما در اين جنگ موفق نمي‌شويم مگر اين‌كه اربابان ترور را كه جنگ تروريستي در عراق را با تtمين مالي، تسليحاتي و آموزشي هدايت مي‌كنند شكست دهيم.

  ... علت شكست اطلاعاتي ما [امريكا] تكذيب آشكارترين حقايق درباره جهان است. شكست ما هم درست از همين امر ناشي مي‌شود. يعني خودداري از تدبيرانديشي‌هاي آشكار براي حفظ شهروندانمان، متحدانمان و منافع ملي‌مان.

منبع: نشنال ريويو، 14 ژوئن 2004 (25 خرداد 1383)

نويسنده: مايكل لدين

 

عراق شيعي ايراني، هرگز!

گفت‌وگوي رئيس‌جمهور ‌بوش با نشريه عراقي الزمان

  رئيس‌جمهور امريكا درباره شكل و ماهيت نظام حكومت آينده عراق ابراز عقيده كرد: "ممكن نيست يك دولت شيعه مذهب در عراق بر سر كار آيد كه ايران بر آن تسلط داشته باشد."

  بوش در پاسخ به سوالي درباره مقتدي‌صدر چنين گفت: "مي‌دانم كه رهبران شيعه به‌تدريج صبر و تحملشان را از دست مي‌دهند و رهبران ميانه‌روي عراق بايد با مقتدي‌صدر برخورد كنند، زيرا اين شخص به جرايمي متهم است كه بايد توسط خود  عراقي‌ها در دادگاه‌هاي عراق محاكمه شود.

  رئيس‌جمهور بوش مي‌افزايد: در عراق امن نبايد شبه‌نظاميان كوچك‌ترين نقشي داشته باشند. بايد آرامش برقرار شود ولي آقاي صدر سخنراني‌هاي تندي ايراد مي‌كند كه با نظريات ديگر رهبران شيعه سازگار نيست و اميدواريم كه او به اشغال عتبات مقدسه پايان دهد.

منبع: الزمان، 23 مي 2004 (3 خرداد 1383)

گفت‌وگو از: صادق رحيم

 

راهبرد بوش در عراق شكست خورده است

  خانم مادلين آلبرايت ـ وزيرخارجه كلينتون ـ در مصاحبه‌اي اختصاصي با "دي‌ولت" مي‌گويد: چنين به نظر نمي‌رسد كه راهبرد شكست‌خورده دولت امريكا در عراق را بتوان با چيز بهتري جايگزين كرد. وي كمبودهاي كنوني در عراق را اين‌گونه بيان مي‌كند:

  1ـ اخيراً آقاي بوش گفته است كه "ارتش عراق بايد بهتر تعليم ببيند تا بتواند امنيت را  در كشور تضمين كند"، اما مگر ارتش امريكا در تمام اين مدت مشغول آموزش ارتش نوبنياد عراق نبوده است؟

  2ـ درحالي‌كه بوش درباره بازسازي صحبت كرده و از آن سخن گفته كه ديگر كشورها بايد حمايت خود را از عراق تضمين كنند تا عراق به سرعت سروسامان بگيرد، اما درواقع شاهد هيچ‌چيز همانند و مشابه اين نيستيم.

  3ـ درحالي‌كه بوش صحبت از اين كرده بود كه ديگر كشورها نيروهايي به منطقه اعزام كنند، اما من هرگز آمادگي‌اي در اين زمينه نديده‌ام و حتي تعداد نيروها نيز كمتر شده است.

  4ـ و سرانجام درحالي‌كه او اعلام كرده است كه "امريكا مي‌تواند به‌آساني قطعنامه‌اي از سازمان ملل را به جريان اندازد"، اما در اين مورد نيز من چيزهاي ديگري شنيده‌ام.

منبع: دي ولت، 27 مي 2004 (7 خرداد 1383)

نويسنده: ناتان گاردلس

 

ايتاليا در پي راهبردي براي خروج از عراق

  درحالي‌كه سيلويو برلوسكوني در ايتاليا تحت فشار گروه‌هاي مختلف قرار دارد تا 2500 نفر نيروي نظامي ايتاليايي را از عراق خارج كند، در اظهارنظري اعلام كرد كه هيچ برنامه‌اي براي خروج از عراق ندارد.

  فرانكو فرانتيني ـ وزير امورخارجه ايتاليا ـ در يك انتقاد شديد و نادر كه در روزنامه كوريره دلاسرا به چاپ رسيد، از حضور نيروهاي امريكا در شهرهاي مقدس انتقاد نموده و خواستار خروج نيروهاي امريكا از اين شهرها شد تا هرچه سريع‌تر كنترل اين شهرها به خود عراقي‌ها واگذار شود.

  جيان فرانكوفيني، كه رهبري دومين حزب بزرگ در ائتلاف برلوسكوني را برعهده دارد، با اشاره به تلاش‌هاي ايتاليا براي ايفاي نقش سازمان ملل براي برقراري صلح در عراق گفت: "ما در حال تعيين راهبردي براي خروج هستيم."

منبع: واشنگتن پست، 17 مي 2004 (28 ارديبهشت 1383)

نويسنده: دانيل ويليامز

 

علاوي بايد با شورشيان گفت‌وگو كند

  فريد زكريا با تtكيد به برقراري هر چه سريع‌تر امنيت در عراق مي‌‌گويد: در صورت عدم برقراري امنيت، روند مثبت به روندي منفي تبديل خواهد شد، دولت جديد ناكارآمد تلقي شده، بازسازي دچار وقفه خواهد گرديد و شبه‌نظاميان افراطي موقعيت‌شان را تحكيم خواهند بخشيد. بنابراين در ماه ژانويه، انتخاباتي برگزار نخواهد شد . نتيجه اين امر يا "جنگ داخلي در مقياس محدود" خواهد بود يا "حكومت نظامي" و يا هر دو.

  ... علاوي در جهت تدابير سخت‌گيرانه بايد كاري را انجام دهد كه امريكاييان حاضر نشدند به آن تن دهند و آن گفت‌وگو با شورشيان است...

  زكريا مي‌گويد: دولت بوش هرگز حقيقتاً معضل امنيتي عراق را درك نكرد. آنها براي درك اين معضل بايد ابتدا اشتباهاتشان را بپذيرند كه عبارتند از:

  الف) اعزام نيروهاي اندك به سوي عراق

  ب ) دست‌كم گرفتن وسعت شورش و حمايت مردم از شورشيان

  از نظر بعضي از دست‌اندركاران دولت بوش، اين پذيرفتني نيست كه عامه مردم عراق به شورشيان كمك كنند. به همين دليل است كه "دونالد رامسفلد" همواره به متعصبان با اكراه به‌عنوان "گروهي به بن‌بست رسيده" اشاره مي‌كرد. زكريا مي‌گويد: اين درحالي است كه مجهزترين و آموزش‌ديده‌ترين ارتش جهان نتوانسته است اين "به‌ بن‌بست رسيده‌ها" را يافته و سركوب كند؛ كساني‌كه وسعت عمليات، مهارت و سازماندهي‌شان روزبه‌روز بيشتر مي‌شود.

  احمد هاشم، استاد دانشگاه جنگ نيروي دريايي امريكا مي‌گويد: "ترديدي نيست كه شورشيان از حمايت‌هاي مردمي برخوردارند آنها در محلات گم و گور مي‌شوند و مردم هيچ رد يا خبري از آنها به ما نمي‌دهند و اينها همه نشانه‌هاي گوياي حمايت محلي از شورشيان است.

  او شورشيان را تركيبي از بعثي‌ها، اسلام‌گرايان، ملي‌گراها و تعداد قابل‌توجهي از تروريست‌هاي خارجي مي‌داند. وي در ادامه مي‌افزايد آنچه اين گروه‌ها را به يكديگر پيوند مي‌دهد ملي‌گرايي و امريكاستيزي است.

   ... "در آخرين نظرسنجي كه توسط تشكيلات موقت ائتلاف انجام شد، فقط 2 درصد مردم از اشغال عراق حمايت كردند و خود تشكيلات موقت ائتلاف هم فقط از 8درصد حمايت مردمي برخوردار مي‌باشد."

  زكريا مي‌نويسد كه در آخرين نظرسنجي‌ها پس از "برقراري امنيت" مهم‌ترين مسئله از نظر مردم عراق "بيكاري"، در مرتبه دوم "فساد" و بعد از آن "اصلاحات سياسي" مي‌باشد.

منبع: نيوزويك، 5  ژوئيه 2004 (15 تير 1383)

نويسنده: فريد زكريا

 

نه امنيت، نه دموكراسي

 لاري دياموند يكي از سرشناس‌ترين كارشناسان امريكا در ايجاد دموكراسي ـ مردي كه سال‌‌ها وقت خود را صرف تحقيق و كمك به كشورهاي مختلف از آسيا گرفته تا امريكاي جنوبي كرده تا ـ اين كشورها ـ دوره گذار را پشت سر بگذارند و خود در چند ماه اخير با تشكيلات موقت ائتلاف در بغداد همكاري داشته ـ سه هفته پيش زماني‌كه پس از گذراندن مرخصي بايد به عراق بازمي‌گشت، حاضر به انجام اين كار نشد. وي علت اعتراض خود را براي بازگشت به عراق، فقدان امنيت مي‌داند.

  وي مي‌گويد: "بدون امنيت، ايجاد دموكراسي غيرممكن است. اگر ما مي‌خواهيم نظر مساعد مردم عراق را به‌دست آوريم، راهبرد آن شفاف است، يعني ابتدا بايد امنيت برقرار شود."

  به نظر مي‌رسد كه عراقي‌ها با اين نظر موافق هستند. در نظرسنجي‌اي كه در ماه آوريل (از سيزدهم فروردين تا يازدهم ارديبهشت) توسط تشكيلات موقت ائتلاف انجام شد، 70درصد عراقي‌ها امنيت را مهم‌ترين اولويت ذكر كردند.

  نظرسنجي ديگري نشان مي‌دهد كه مردم بغداد 46درصد و بصره 65درصد از مقتدي‌صدر حمايت مي‌كنند. فريد زكريا مي‌نويسد: "رقم 65 درصد رقم شگفت‌آوري است، زيرا بصره پايگاه جغرافيايي صدر به‌شمار مي‌رود."

  در منطقه كردنشين، امريكا اجازه داده است پاكسازي قومي عرب‌ها در منطقه كركوك انجام شود و در فلوجه نيز ارتش امريكا موافقت كرده، گروه‌هايي كه پيش از سقوط صدام عضو حزب بعث بوده‌اند، اداره شهر را به‌دست گيرند.

  تشكيلات موقت ائتلاف از روي ضعف و شتاب شبه‌نظامياني را در نيروهاي پليس و ارتش جديد عراق گنجانده است كه عمدتاً به گروه‌هاي مذهبي ازقبيل حزب الدعوه و مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق ـ نهادهايي كه گرايش‌هاي بنيادگرايانه شديدي دارند ـ وفادار هستند.

  فريد زكريا مي‌نويسد: بعضي‌ها در امريكا معتقدند كه انتخابات بايد پيش از ژانويه 2005 برگزار شود. درحالي‌كه به اين امر نمي‌توان "راهبرد دموكراتيزه" كردن نام داد، بلكه اين "راهبرد خروج زودهنگام" است كه هرگز اثربخش نخواهد بود. برگزاري انتخابات زودهنگام آن هم در شرايط نامساعد امنيتي نتايج روشني نخواهد داشت و به عبارت ديگر اين راه نه به صلح ختم مي‌شود و نه به كثرت‌گرايي.

  فريد زكريا براي خروج از بن‌بست كنوني پيشنهادهايي مطرح مي‌كند كه عبارتند از:

  الف) تشكيلات موقت ائتلاف بايد در درجه اول توجهش را بر كشورسازي معطوف كند. اين كشور به يك ارتش حرفه‌اي و نيروي پليس حرفه‌اي نياز دارد.

  ب ) وزارت‌خانه‌‌ها و دولت عراق به "نيروي انساني بيشتر، پول و اختيارات" نياز دارند.

  ج ) بايد طرح سازمان ملل به‌منظور ايجاد دولتي موقت ـ البته از تكنوكرات‌ها، نه سياستمداران ـ  اجرا گردد.

  د ) واشنگتن همچنين بايد از شوراي حكام بخواهد تا از تلاش در جهت منحرف‌ساختن طرح‌هاي گذار [امريكايي] دست بردارد.

  هـ ) سازمان ملل به نوبه خود بايد مهر تtييد بر دولت جديد بزند و از شخصيت‌هايي چون آيت‌الله سيستاني بخواهد كه از اين اقدام حمايت نمايند.

  با اين اوصاف در چنين حالتي ممكن است در عراق دو اتفاق رخ دهد:

  اگر نيروهاي داخلي و خارجي عراق دولت ايجاد شده را حمايت كنند تا به قانون‌اساسي و سپس انتخابات دست يازند، پروژه موفقي خواهد بود، ولي اگر عراق به دست گروه‌‌هاي سياسي و شبه‌نظاميان تندرو و يا زيرمجموعه آنها بيفتد، راهي جز جنگ داخلي براي عراق متصور نيست.

منبع: نيوزويك، 24 مي 2004 (4 خرداد 1383)

نويسنده: فريد زكريا (استراتژيست مشهور امريكا)

 

سلاح كشتارجمعي يا مردان كشتارجمعي!

  آقاي فريدمن در اين مقاله مي‌نويسد: ما امريكايي‌ها هرچه در عراق گشتيم، سلاح كشتارجمعي نيافتيم، ولي به‌جاي آن مردان كشتارجمعي يافتيم. "بين 50 تا 75 حمله انتحاري در طول يك‌سال گذشته انجام شده"، كه وي اشغال عراق توسط امريكا را سبب گسترش اين پديده مي‌داند.

  بايد دانست ترور آقاي سليم ـ رئيس دوره‌اي شوراي حكام عراق ـ  با حمله انتحاري در منطقه حفاظت‌شده امريكاييان انجام گرفت. اين مردان را به‌سادگي نمي‌توان شناخت، هرچند هر از گاهي بخشنامه‌اي منتشر مي‌شود كه مراقب چه نوع قيافه‌ها و لباس پوشيدن براي جلوگيري از اين دست حملات باشند. اينها جوانان خشمگين، فاقد آينده و از لحاظ جنسي سرخورده هستند كه به آنها تلقين مي‌گردد كه "مرگ نوعي رفتن به تعطيلات دائمي است كه سرشار از تفريح و لذت است، بي‌آن‌كه شخص احساس گناه كند." اين عده را از سوريه، اردن، تركيه يا عربستان سعودي به نقاط مرزي اين كشور مي‌رسانند، آنگاه هريك به يك بمب انساني تبديل خواهند شد.

  در پايان، فريدمن مي‌گويد لازم است كه امريكا هر چه سريع‌تر عراق را ترك نمايد و امنيت و اقتدار را به خود  عراقي‌ها واگذار كند تا آنها را با هوشياري و دقت بيشتر راز اين "مردان كشتار جمعي" را بگشايند و ريشه اين نوع حملات در عراق خشكانده شود.

منبع: نيويورك تايمز، 23 مي 2004 (3 خرداد 1383)

نويسنده: توماس ال، فريدمن

 

استبداد اقليت تندرو يا حضور اكثريت خاموش

  روز سه‌شنبه 12 ارديبهشت 1383 در غزه، جنگي رخ داد كه پديده تازه‌اي بود. در اين جنگ عده‌اي از سربازان جوان يكي از يگان‌‌هاي ارتش اسراييل به‌نام "گي واتي" كشته شدند. از شروع انتفاضه دوم يعني سپتامبر 2000 تا ماه مي، آن تعداد از سربازان اسراييل كه كشته مي‌شدند يا قربانيان جنون عرفات بودند يا تندروهاي حماس، ولي در روز سه‌شنبه 12 ارديبهشت سربازان اسراييل صرفاً قرباني ماجراجويي شهرك‌نشينان اسراييل در غزه بودند.

   تعداد اين شهرك نشینان یهودی 7500  نفر است كه 35درصد مساحت غزه را به خود اختصاص داده‌اند، درحالي‌كه يك ميليون وسيصدهزار نفر از جمعیت فلسطینی غزه به طور متراکمی در 65 درصد باقی مانده زندگی می کنند.

  درحالي‌كه اكثريت خاموش شهروندان اسراييلي خواهان تخليه غزه هستند، ولي اين اقليت ماجراجوي شهرك‌نشين، اكثريت خاموش را به‌دنبال خود مي‌كشانند. حزب ليكود با الهام از اين اقليت متعصب، مخالف تخليه غزه بودند و اينك آريل شارون كه از يك سو خود را قيم شهرك‌نشينان مي‌داند و از سوي ديگر بايد به آراي اكثريت خاموش توجه كند، در برابر يك نقطه عطف تاريخي قرار گرفته است. به‌طوري‌كه يكي از وزراي كابينه شارون و عضو ليكود به‌نام "مايوشتريت" به شارون گفته است: "شما يا تاريخ را مي‌سازيد و يا به تاريخ خواهيد پيوست."

  فريدمن معتقد است كه اسراييل كشوري است دموكراتيك، اكثريت خاموش آن هم اكنون در خيابان‌ها دست به تظاهرات زده و شعار "تنها اكثريت تصميم‌ مي‌گيرد" مي‌دهند.

  فريدمن با الهام از اين نقطه‌عطف در اسراييل مي‌افزايد: "اين پديده بايد در عراق نيز جاري و ساري شود و اكثريت خاموش بايد عليه تندروي‌هاي مقتدي‌صدر بسيج شوند. در اين صورت است كه عراق مانند اسراييل دموكراتيك خواهد شد."

  وي به حادثه 22 ارديبهشت نجف اشاره مي‌كند كه ده‌هزار نفر از شيعيان عليه مقتدي‌صدر تظاهرات كردند و خواستار خروج او از نجف بودند. وي مي‌گويد اين پديده به‌معناي حضور فعال اكثريت تاكنون خاموش در جامعه عراق است.

منبع: نيويورك تايمز، 16 مي 2004 (27 ارديبهشت 1383)

نويسنده: توماس ال. فريدمن

 

شادي روس‌ها از گرفتاري امريكا در عراق

  پس از شكست ارتش روسيه در افغانستان و پس از فروپاشي شوروي، اين بار روسيه از زمين‌گيرشدن ارتش امريكا در عراق بسيار خوشحال است. به‌طوري‌كه قلب رtي‌دهندگان روسي براي شورشيان عراقي مي‌تپد. دريك نظرخواهي ازسوي مركز تجزيه و تحليل "جامعه‌شناسي يوري لوادا" نشان مي‌دهد كه 41درصد مردم خواهان پيروزي شورشيان بودند و فقط 7درصد از آنها خواستار پيروزي امريكا و متحدانشان شده‌اند.

  روسيه فرصت را مغتنم مي‌شمرد كه با توجه به رسوايي زندان ابوغريب بغداد از يك‌سو روحيه امپرياليستي امريكايي‌ها را زنده و افشا كند و از سوي ديگر براي اولين‌بار پاي ميز مذاكره بر سر تقسيم جهان با امريكا پس از فروپاشي شوروي بنشيند.

  وزارت خارجه روسيه با يك ديپلماسي فعال طرحي به‌نام "چتر دفاعي" براي تصويب در سازمان ملل تهيه نموده تا با عقب‌نشيني مفتضحانه امريكا، عراق را سامان دهد. گفتني است كه روس‌ها با بي‌اعتمادي به امريكايي‌ها مي‌نگرند؛ تروبينكف ـ معاون اول وزيرخارجه روسيه ـ در اين باره مي‌گويد: "امريكايي‌ها به ما گفتند هنگامي‌كه جريان افغانستان به پايان برسد خواهند رفت، اما آنها چنين نكردند."

منبع: اشپيگل، 16 مي 2004 (27 ارديبهشت 1383)

نويسنده: يورگ. آر. متكه

 

افشاي شكنجه؛ زنجيره فرماندهي

  از ابتداي سال جاري يعني ژانويه 2004 (زمستان 1382) خبرهاي شكنجه‌ها به دونالد رامسفلد گزارش شده بود، ولي وي اين خبرها را به اميد خبرهاي پيروزي مسكوت گذارده بود. همچنين از اين قضايا ژنرال سانچز و ژنرال جان ابي زيد مطلع بودند. به همين دليل بين او و ژنرال‌هاي مستقر در عراق گسستي در ايجاد رابطه به‌وجود آمد. امريكا به دليل همين "انقطاع و عدم ارائه گزارش‌ها"، ضربات جنگي بي‌شماري متحمل شد. اين مطالب گوشه‌اي از گزارش تكان‌دهنده سرتيپ آنتونيو تاگوبا است. وي ازجانب اداره اطلاعات ارتش، مtمور رسيدگي به مسائل زندان ابوغريب شد. طبق نوشته‌هاي مستند، "سربازان امريكايي از وجود سگ‌هاي تعليم‌ديده ارتش جهت ترساندن و مرعوب‌كردن بازداشت‌شدگان استفاده كردند. آنها براي اين منظور سگ‌ها را به حركاتي واداشتند كه از تهديد به حمله حكايت مي‌كرد و در يك مورد نيز يكي از آن سگ‌ها، بدن يكي از بازداشت‌شدگان را گاز گرفت."

  تصميم يك سرباز به دادن عكس‌هايي حاكي از اعمال جنسي تحقيرآميز و بدرفتاري با زندانيان به مtموران تحقيق در ارتش، عاملي بود كه تاگوبا مصمم به تهيه چنين گزارشي شود. در قسمتي ديگر از گزارش تاگوبا آمده است كه افسران اطلاعاتي، پليس نظامي زندان را مجبور مي‌كردند كه زندانيان را بيدار نگاه دارند. [شكنجه بي‌خوابي]

  لو رفتن عكس‌هاي شكنجه در زندان ابوغريب اتفاقي نبود، بلكه در بين نيروهاي ارتش اراده‌اي يافت مي‌شد كه بازجويي از زندانيان عراقي را مخدوش نشان دهند. بعضي از اين عكس‌برداري‌ها براي اين بود كه بعد از اعدام متهم، عكس‌ها را به فروش برسانند و به درآمد زيادي دست يابند. انتشار عكس‌هاي شكنجه در كامپيوتر سربازان امريكايي باعث مي‌شود كه اين عكس‌ها به دست مtموران تحقيق بيفتد. براي نخستين بار عكس‌هاي فجايع زندان ابوغريب در برنامه "60 دقيقه" (كانال دو سي.بي.اس) در روز 28 آوريل پخش شد.

  رامسفلد در يك كنفرانس خبري در پاسخ به اين پرسش كه آيا از نظر او عكس‌ها و گزارش‌هاي رسيده از ابوغريب، شكستي براي سياست امريكا در عراق به‌شمار مي‌رود يا خير گفت: "من صلاحيت آن را ندارم كه تاريخ را در چند كلمه خلاصه كنم و بر صفحات تاريخ گذشته به سرعت بيفزايم."

  اگر چه ژنرال رايد كه از طرف ژنرال سانچز مtمور تحقيق شكنجه‌ها شده بود، براي حراست از جان خود گزارش محافظه‌كارانه‌اي ارائه كرد، ولي تاگوبا چنين كاري نكرد. بنابراين وي را در برخي محافل پنتاگون يك قهرمان تلقي نمي‌كنند. يك ژنرال بازنشسته ارتش اين نكته را درباره تاگوبا بيان نموده است: "او كسي است كه سوت خطر را به صدا درآورد و ارتش تاوان درستي و راست‌كرداري او را خواهد پرداخت، چرا كه اعضاي هيئت حاكمه دوست ندارند براي مردم خبرهاي بد و ناگوار را آشكار سازند."

منبع: نيويوركر، 17 مي 2004 (28 ارديبهشت 1383)

نويسنده: سيمور ام. هرش

 

چرا ايادي علاوي؟

  علاوي در سال 1945 از پدري شيعه مذهب بغدادي و مادري شيعه مذهب لبناني به‌دنيا آمد. وي عضو حزب بعث عراق بود و در سال 1978 مورد سوءقصد نافرجام عوامل اطلاعاتي عراق قرار گرفت. وي كه براي ادامه تحصيل و گرفتن مدرك دكترا عازم انگلستان شده بود. با دستگاه‌هاي دولت امريكا به‌ويژه سيا و وزارت خاف (وزارت اطلاعات و امنيت عراق) و سازمان اطلاعاتي انگلستان (MI.6) ارتباط داشته است. در سال 1990 "جنبش وفاق ملي عراق" را پايه‌گذاري كرد و روزنامه "المستقبل" را راه انداخت. وي سعي داشته كه با مخالفان صدام و بعثي‌ها ارتباط داشته باشد. او سه سال در اردن اقامت داشت تا بتواند با اپوزيسيون عراق از نزديك رابطه برقرار كند. وي از آنجا كه بعثي بوده، سمبل اتحاد سني و شيعه شده است و سعي دارد سوسياليزم را با ليبراليزم درهم‌آميزد. وي شيعه نادين‌محور (سكولار) ‌بوده و با كشورهاي مصر، اردن و امارات ارتباط نزديك دارد. پس از حمله امريكا به عراق، وي با انحلال حزب بعث و ارتش عراق مخالف بود و همچنين در اعتراض به سركوب نظامي فلوجه از رياست كميته امنيتي در شوراي حكام استعفا داد. اين موضع‌گيري، او را در بين مردم عراق محبوب نموده است.

و اما نقاط تاريك گذشته علاوي:

  الف ) ناسيوناليست‌هاي عراق او را دست‌نشانده ائتلاف مي‌دانند.

  ب ) جنبش وفاق ملي مورد حمايت سازمان سيا بوده از اين رو او را مزدور امريكا تلقي مي‌كنند. همچنين همكاري او با سازمان اطلاعاتي صدام و همكاري‌هاي طولاني وي با سيا و (MI.6) باعث تقويت اين ديدگاه شده است.

  ج ) وي همان شخصي است كه پيش از جنگ معتقد بود كه صدام كلاهك‌هاي اتمي دارد كه ظرف 45 دقيقه عمل مي‌كنند.

  گزينش علاوي و انتصاب وي، نوعي تكروي امريكا آن هم بدون اطلاع سازمان ملل بوده است. دولت جديد وي هيچ‌گونه نظارتي بر 1ـ نيروهاي مسلح 2ـ نيروهاي امنيتي و 3ـ دارايي‌ها و ثروت‌‌هاي عراق نداشته، بنابراين انتقال قدرت كاملاً صوري و نمايشي بوده است. از آنجا كه علاوي بعثي بوده، بنابراين در وهله نخست نمي‌تواند بعثي‌ها را ريشه‌كن كند. دوم آن‌كه چون از نظر او انحلال حزب‌ بعث و ارتش عراق ازجانب نيروهاي ائتلاف اشتباه بوده، بنابراين بعثي‌ها و ارتشي‌ها براي مقاومت انگيزه‌مند خواهند شد و در پي حقوق‌هاي از دست رفته خود به صف شورشگران مي‌پيوندند.

  چون گزينش علاوي ازجانب امريكا بوده، مي‌توان گفت كه امريكا نمي‌خواهد سازمان ملل نقش محوري ايفا نمايد، چنانچه سازمان ملل از اين بابت شگفت‌زده شده است. به‌طوري‌كه فرد اكهارت ـ سخنگوي رسمي دبيركل سازمان ملل متحد ـ اظهار داشت كه: "براهيمي در جلسه انتخاب علاوي حضور نداشته است، ولي او به گزينش علاوي ازسوي شوراي حكومتي احترام مي‌گذارد."

  از آنجا كه علاوي با سيا و وزارت‌خارجه همكاري مي‌كرده، انتخاب او بيانگر اين واقعيت است كه نقش پنتاگون و چلبي ضعيف گرديده، به‌خصوص كه بعد از مقاومت‌هاي عراقي‌ها و افشاي شكنجه در زندان‌ها نقش پنتاگون ضعيف شده بود. همچنين اين انتخاب مي‌تواند نشان‌دهنده شدت فعاليت سياسي و اطلاعاتي گسترده امريكا در عراق درمقابل افت فعاليت‌هاي نظامي باشد.

منبع: اخبارالخليج، 6 ژوئن 2004 (17 خرداد 1383)

(از مركز مطالعات راهبردي خليج)

 

محاكمه صدام؛ رام‌شدن سران عرب در برابر امريكا و يا دوري از شيوه استبدادي

  فيصل الكاظم ـ مجري شبكه تلويزيوني الجزيره ـ پيرامون دادگاه صدام مي‌گويد: اين احساس حاكم است كه صدام نه به‌خاطر رفتارش عليه مردم عراق، بلكه به اين خاطر سرنگون و محاكمه شد كه درمقابل امريكايي‌ها كوتاه نيامده است.

  ... وي در ادامه مي‌گويد: در بين مردم جهان عرب شكاف بزرگي ايجاد شده؛ از يك‌سو دوست دارند صدام را در دادگاه ببينند و اما ازسوي ديگر از اين‌كه او در آنجا تحقير مي‌شود، متtسف مي‌شوند...

  الكاظم مي‌گويد؛ بسياري معتقدند اين دادگاه ممكن است بر رهبران جهان عرب اين‌گونه تtثير بگذارد كه از جاه‌طلبي‌هاي مستبدانه خود دست بردارند و به حقوق‌بشر توجه نمايند و دموكراسي را پيش ببرند. اما ازسوي ديگر اين امر نيز امكان بيشتري دارد كه رهبران عرب به سادگي تحت فشار امريكا به خواسته آنها تن دهند.

منبع: دي ولت، 3 ژوئيه 2004 (13 تير 1383)

نويسنده: ماريناكوشن

 

قدرت‌مندي ايران در رهبري سياسي عراق

  گفته مي‌شود ايران پيش از سقوط صدام حضورش را در عراق از طريق پشتيباني مالي از طيف‌هاي مختلفي از گروه‌هاي مسلمان شيعه و واردكردن نيروهاي اطلاعاتي تحكيم بخشيده است.

  نويسنده معتقد است بيشترين نگراني امريكايي‌ها رابطه نزديك ايران با روحاني شيعه آيت‌الله العظمي علي سيستاني و مقتدي‌صدر مي‌باشد.

  با آن‌كه شيعيان ايران و عراق جزو اكثريت هر دو كشور شمرده مي‌شوند، اما عراقي‌ها در تضاد ميان پاي‌بندي ديني و ملي گرفتار آمده‌اند. بعضي‌ها هشدار مي‌دهند درحالي‌كه عراق به‌سوي برگزاري انتخابات پيش مي‌رود، ممكن است ايران يك دلال قدرت خاموش باشد. يك ديپلمات غربي در بغداد كه تجربه زيادي در امور منطقه دارد گفت: "ايرانيان خواستار آن‌اند كه امريكا در عراق شكست بخورد، ولي اميدوارند كه عراق آن‌قدر صاحب ثبات شود كه باعث بي‌ثباتي ايران نگردد." او در ادامه اظهار داشت: "اوضاع عراق از نگاه ايرانيان اين‌گونه ثبات پيدا مي‌كند كه يك دولت شيعه دوست و مخالف كامل با نيروهاي اشغالگر در عراق روي كار آيد."

  اما نويسنده معتقد است كه از ديرباز يكي از نگراني‌ها آن بوده كه شيعيان در عراق قدرت را به دست گرفته و تحت نفوذ ايرانيان قرار گيرند. اين يكي از دلايلي است كه امريكا از قيام شيعيان به دنبال جنگ 1991 خلیج فارس ( پس از اشغال کویت ) حمایت نکرد.

  يك نظرسنجي كه در ماه مي (12 ارديبهشت تا 12 خرداد) براي تشكيلات موقت ائتلاف انجام گرفت، حاكي از آن بود كه رهبران سياسي ـ ديني كه با ايرانيان ارتباط مستحكمي دارند، از محبوبيت بالايي برخوردار مي‌باشند. نويسنده مي‌گويد: "با آن‌كه احزاب عراقي بارها عنوان كرده‌اند كه مستقل از ايران هستند، اما خاطرنشان مي‌سازند كه ايران، تنها كشوري بود كه در دوران تبعيد به آنها پناه داد." پس جاي تعجب ندارد كه روابط آنها با ايران مستحكم باشد. نويسنده در ادامه مي‌افزايد كه مداخله ايران در عراق چندان بي‌خطر نيست؛ زيرا كشته‌شدن بيش از نيم‌ميليون عراقي در جنگ 8 ساله با ايران، باعث شده كه عراقي‌ها هنوز نسبت به ايرانيان كينه داشته باشند و هنگامي‌كه با آنها در مورد بمباران‌ها و ترورها در عراق صحبت مي‌شود، پس از محكوم‌كردن امريكا و اسراييل عمال ايران را نيز نكوهش مي‌كنند.

   همام باقر حمودي، از مقام‌هاي بلندپايه مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق، رابطه خودشان با ايرانيان را كم‌اهميت دانسته و مواضع و ديدگاه‌‌هايشان را متفاوت مي‌داند.

  ... آقاي مقتدي‌صدر بيعت خود را با آيت‌الله خميني‌(ره) كتمان نمي‌كند. ماه گذشته يكي از ياران وي در خطبه‌اي در مسجد كوفه گفت كه آقاي صدر "با خدا و كشورهاي مسلمان عهد بسته است كه تا زماني كه زنده است راه [امام] خميني را ادامه دهد." يكي از متعصب‌ترين واحدهاي شبه‌نظامي مقتدي‌صدر به‌نام آيت‌الله خميني نام‌گذاري شده است.

  ژنرال جان باتيسته، فرمانده لشكر اول پياده نظام امريكا در شمال عراق گفت: "از زماني‌كه من اينجا هستم، قطعاً تtثيراتي ازسوي ايران را شاهد بوده‌ايم." وي از پرداختن به جزييات خودداري كرد. يك مقام ارشد امريكايي گفت: "مtموران اطلاعاتي ايران در محدوده اين لشكر ـ كه با ايران مرز مشترك طولاني دارد ـ فعاليت مي‌كنند."

  ژنرال جان باتيسته گفت: "ايران نيروي برتر منطقه است. آنها سعي دارند زمينه را براي به قدرت رسيدن شيعيان فراهم كنند."

منبع: نيويورك تايمز، 3 ژوئيه 2004 (13 تير 1383)

نويسنده: ادوارد وانگ

 

آيا بوش گلوي عراق را مي‌فشارد يا...؟

  مخاطب اصلي "جايگزيني برمر با علاوي" در درجه نخست، افكارعمومي امريكايي است كه به آنها اجازه داده نخواهد شد ـ حداقل در آينده نزديك ـ بدانند كه چه بهاي سنگيني براي سرنگوني عراق (نابودي كشور عراق و كشته‌شدن بيش از 700 امريكايي پس از اعلام رسمي پايان جنگ) پرداخت شده و چگونه حاكميت به عراقي‌ها واگذار مي‌شود. درحالي‌كه امريكايي‌‌ها كاملاً از سِن (صحنه) پايين مي‌آيند تا كشور آنها را از پشت پرده اداره كنند.

  ... روند انتقال قدرت در عراق، هيچ‌كس را در جهان عرب فريب نمي‌دهد، زيرا آنها مي‌دانند كه واگذاري قدرت چيزي جز يك "نمايش، با كارگرداني بد" شده نيست و سناريوي بازگرداندن حاكميت، تنها عنواني براي مصرف تبليغاتي و سياسي است كه به هزار دليل دروغ است. دليل آن اين است كه سرنوشت عراق و آينده سياسي آن همچنان توسط امريكايي‌ها ـ خواه از طريق سفارت خويش يا از طريق رايزن‌‌هايي كه قرار شده در تمام وزارتخانه‌هاي عراق گمارده شوند، يا از طريق تعهداتي كه آنها را توافق‌هاي ديكته‌شده بعدي بين دولت عراق و طرف‌هاي امريكايي ايجاب مي‌كند ـ رقم خواهد خورد.

  ... آنچه مسلم است، سياست امريكا در جهان عرب و اسلام براي نخستين‌بار عاملي تtثيرگذار در سرنوشت انتخابات رياست‌جمهوري امريكا مي‌باشد. زيرا در اين مبحث عرف بر اين است كه مسائل داخلي اقتصادي در درجه اول و مسائل اجتماعي در درجه دوم، محور رقابت درگيري انتخاباتي مي‌باشد.

  پس از حادثه 11 سپتامبر، مردم امريكا از انزواي فرهنگي خودشان خارج شدند و توجه بيشتري به خارج از امريكا پيدا كردند. (نيمي از ملت امريكا و نيمي از اعضاي كنگره گذرنامه ندارند و اين دلالت بر آن دارد كه موضوع تماس با خارج از كشور، هرگز به ذهن آنها خطور نكرده است.)

   پس از آن‌كه  امريكايي‌ها ده‌هاهزار نيرو به افغانستان و سپس عراق اعزام كردند و در درگيري‌ها صدها نفر از آنها كشته و هزاران نفر مجروح و مصدوم شدند، توجه مردم امريكا به منطقه دوچندان شد. از آن پس، سياست خارجي برگ مهمي در انتخابات رياست‌جمهوري به‌شمار آمد.

  روند معكوس هنوز در تعقيب رئيس‌جمهور بوش و همكاران او مي‌باشد. دموكرات‌ها و مخالفان بوش با استفاده از رسوايي زندان ابوغريب به سمت جناح مخالف آتش گشودند و مطبوعات در افشاي جزييات كه نشان داد شكنجه در زندان، نه اشتباه كه اجراي دستورات مقامات بالا بوده است شركت كردند. اين رسوايي دامن وزيردفاع و رئيس ستاد را گرفت. اين حوادث به نوبه خود پرونده‌هاي ديگري را در افغانستان و گوانتانامو گشود.

  كميته تحقيق در حملات 11 سپتامبر، خط بطلاني بر ادعاي بوش و همكارانش مبني بر رابطه ميان شبكه القاعده و رژيم صدام حسين كشيد. پس از اين نيز فرضيه مالكيت عراق بر سلاح‌هاي كشتارجمعي مطرح شد كه آن هم دروغي ديگر بود و درنتيجه سياست بوش بي‌اعتبار شد و وي به دروغ‌گويي متهم گرديد. اتهامي كه خيلي‌‌ها به او نسبت دادند، ازجمله آخرين آن؛ ال‌گور معاون رئيس‌جمهور سابق.

  طبيعي بود كه پس از اين ميزان محبوبيت بوش كاسته شود و اعتماد نسبت به سياست او نيز كمرنگ گردد. به‌طوري‌كه در نظرخواهي اواخر هفته گذشته روزنامه "يو.اس. اي. تودي" (U.S.A.Today) و شبكه "سي.ان.ان." (C.N.N) فاش ساختند كه 54درصد امريكايي‌‌ها اعزام نيرو به عراق را اشتباه دانستند. اين درحالي است كه سه هفته پيش اين ميزان 48درصد بود.

  وضعيت عراق به گونه‌اي نيست كه اين اطمينان را برانگيزد كه تا انتخابات رياست‌جمهوري امريكا به ثبات و آرامش دست يابد. اخبار و گزارش‌ها از عراق حاكي از آن است كه اين سرزمين پر از مين‌هايي است كه هر لحظه ممكن است منفجر شوند، به همين علت نه فقط امكاني براي برقراري امنيت و ثبات در اين كشور وجود نخواهد داشت، بلكه ممكن است امكاني براي بهره‌برداري از برگ عراق به نفع انتخابات رياست‌جمهوري بوش وجود نداشته باشد.

  برخي معتقدند كه سرنوشت منطقه به تصميم‌گيري امريكا بستگي دارد (99درصد برگ‌هاي برنده در دست واشنگتن است) با اين حال نمي‌توانيم به راحتي از اين مسئله بگذريم كه سرنوشت خود تصميم‌گيرنده امريكايي به كنش و واكنش‌هاي موجود در منطقه و پيامدهاي آن بستگي دارد و اين پديده اين پرسش را مطرح مي‌سازد كه:

  "حقيقتاً چه كسي گلوي چه كسي را مي‌فشارد؟! بوش گلوي عراق را يا عراق گلوي بوش را؟"

منبع: الشرق الاوسط، 29 ژوئن 2004 (9 تير 1383)

نويسنده: فهمي هويدي

 

اشتباه پشت اشتباه

  مطالب زير روح‌يابي و كوتاه‌سازي پاسخ‌هاي علامه شيخ محمدحسين فضل‌الله به پرسش‌هاي آرلين گتز از نيوزويك مي‌باشد. فضل‌الله يكي از برجسته‌ترين مراجع صاحب صلاحيت مذهبي لبنان مي‌باشد و به‌عنوان رهبر معنوي حزب‌الله طرفداران گسترده‌اي در ميان مردم دارد.

  فضل‌الله،  با رد اين مطلب كه مقتدي‌صدر قصد ايجاد آشوب و خشونت در عراق را دارد، معتقد است روش‌هاي پل برمر باعث شد كه صدر دست به مقاومت مسلحانه بزند. بنابراين خشونت صدر را يك واكنش تلقي مي‌كند، نه يك اقدام اوليه. وي مي‌افزايد: "ما امريكا را كشوري تلقي مي‌كنيم كه مي‌تواند اشغال كند، اما نمي‌داند چگونه اداره كند. اگر امريكا كشور را به دست سازمان ملل بدهد، درمجموع خوب است و مبارزه مسلحانه از بين خواهد رفت... شكنجه زندان ابوغريب كه در تصاوير رسانه‌ها آمده بدترين نوع شكنجه نيست، بلكه بدترين نوع شكجه، اشغال است كه شكنجه كل ملت است." فضل الله مي‌گويد: "ما ملت امريكا را دوست داريم، ولي با دولت امريكا مشكل داريم. رامسفلد وزيردفاع و بوش فرمانده كل نيروهاي مسلح بايد به خاطر اشغال عراق و شكنجه در زندان‌ها استعفا بدهند. حتي بوش پيش از انتخابات رياست‌جمهوري بايد به روان‌پزشك مراجعه كند، اين درحالي است كه ما به بيمارها احترام مي‌گذاريم. قابل توجه است كه حاميان بوش در حال حاضر نومحافظه‌كاران، مسيحيان انجيلي، يهوديان متنفذ و كارتل‌هايي‌اند كه از دولت بوش تنها براي ثروتمندترشدن سود مي‌برند."

  فضل‌الله اشتباه بوش و شارون را اين مي‌داند كه ملت فلسطين را كه براي استقلال مقاومت مي‌كنند تروريست‌ مي‌نامند. در اين راستاست كه خشونت توجيه مي‌شود و با فانتوم اف ـ 16 و راكت به‌جاي يك فرد، خانواده، گروه و حتي محله‌اي را به خون مي‌كشند، آن‌گاه است كه فلسطيني‌‌ها از موضع يtس و نااميدي خود را بمب انساني مي‌كنند، از جان خود مي‌گذرند و با اسراييل درگير مي‌شوند.

  وي در پاسخ به علت گسترش سريع دين اسلام در جهان اين‌گونه مي‌گويد: "اسلام مذهبي است كه خردورزي، نيروي عقلاني و همه نوع علوم را باور دارد. خرد و علم، عامل تمدن هستند. اين مذهب به زور خود را بر ديگران تحميل نمي‌كند. اسلام به خشونت اعتقادي ندارد، مگر آن‌كه خشونت از بيرون به مسلمان‌ها تحميل شود."

منبع: وب سايت نيوزويك، 12 مي 2004 (12 ارديبهشت 1383)

نويسنده: ‌‌‌آرلين گتز

 

اكاذيب در ابتداي جنگ

  نويسنده مقاله براساس گفته‌هاي آقاي ملوين گودمن، كارشناس سابق سيا در مسائل اتحاد جماهير شوروي (1369 تا 1375)، معتقد است كه جنگ امريكا عليه عراق برمبناي اسناد جمعي كاخ سفيد و پنتاگون بوده است.

  ملوين گودمن قرار است كه از يك سرباز نيكاراگوئه‌اي فراري از جنگ در عراق، در دادگاه دفاع كند. علت فرار كاميلو مخيا 28 ساله از خدمت اين بوده كه از دستور فرماندهان خود مبني بر شكنجه زندانيان زندان الاسد اطاعت ننموده است.

  گودمن معتقد است جنگ عراق "جنگي غيرعادلانه، غيرقانوني و غيراخلاقي است"، وي مي‌افزايد: "آقاي رامسفلد با اسناد جعلي، عراق را با القاعده مرتبط دانست و بنابراين لشكريان امريكايي با هر عراقي بازداشت شده به‌عنوان تروريست رفتار مي‌كنند. بدين‌سان بدرفتاري‌ها در زندان‌هاي ابوغريب و الاسد توجيه مي‌شود.

 منبع: ايل مانيفستو، 15 مي 2004 (26 ارديبهشت 1383)

نويسنده: پاتريسيا لومبروزو

 

وكيل فرانسوي صدام، دادگاه ويژه را "غيرقانوني" اعلام كرد

  امانوئل ريود، وكيل چهل و نه ساله فرانسوي كه ازسوي همسر و دختر صدام انتخاب شد، يكي از بيست وكيل بين‌المللي است كه از كشورهاي امريكا، مصر، اردن و فرانسه عهده‌دار وكالت صدام‌حسين در دادگاه ويژه عراق شده بودند.

  آقاي ريود جنگ عراق را "جنگ متجاوزانه و خلاف قطعنامه‌هاي بين‌المللي" ارزيابي مي‌كند، وي اظهار مي‌دارد: "بازداشت صدام‌حسين پايه و اساس قانوني ندارد و دليلي وجود ندارد كه صدام حسين براساس تشريفات غيرقانوني مجازات شود."

  آقاي ريود در بخش ديگري از صحبت‌هاي خود مي‌گويد: "علت عدم موافقت دولت جورج بوش با ايجاد دادگاه بين‌المللي اين است كه اگر محاكمه صدام حسين طولاني شود، به احتمال قوي مداركي به زيان منافع امريكا مطرح خواهد شد. دولت بوش تصميم دارد با واگذاركردن دادگاه صدام حسين به مردم عراق هر چه سريع‌تر محاكمه را پايان دهد".

منبع: آساهي، 15 مي 2004 (26 ارديبهشت 1383)

نويسنده: سامورا مورا

 

در جست‌وجوي خبرچين ايراني‌ها

  تا همين چند هفته گذشته ـ يعني پيش از لورفتن خبر كشف رمز ايراني‌ها توسط امريكايي‌ها ـ روساي ارشد جاسوسي امريكا مي‌توانستند ابراز خوشحالي كنند كه چقدر درباره اعمال فوق‌العاده محرمانه و پنهاني تهران آگاهند. آنها رمز ارتباطات محافل داخلي حكومت مذهبي ايران را در اختيار داشتند. حتي بهتر بگوييم، امريكايي‌ها مي‌توانستند به تماس‌هاي پنهاني و محرمانه ايران با سازمان‌هايي چون حزب‌الله لبنان هم گوش داده و آنها را شنود كنند. درنتيجه بسياري از مقامات اطلاعاتي امريكا متقاعد شده بودند كه اين گروه لبناني با وجود گذشته خود، تهديدي فوري براي منافع امريكا به حساب نمي‌آيد.

منبع: نيوزويك، 14 ژوئن 2004 (25 خرداد 1383)

نويسنده: مارك هوزنبال

 

جنگ عراق و تقويت القاعده

  موسسه مطالعات استراتژيك بين‌المللي “IISS” در تحقيقات خود درباره تروريزم بين‌المللي آن‌قدر پيشرفت كرده كه حتي مي‌گويد: "شبكه ترور اسامه بن‌لادن بر اثر جنگ عراق توانسته بار ديگر قدرت سابق خود را بازيابد. حدود هزارتن از جنگجويان اسلامي به خاك عراق نفوذ كرده و در آنجا با جنگجويان مقاومت محلي همكاري مي‌كنند.

   اين موسسه در بررسي سال‌هاي 2004 ـ 2003 به اين نتيجه رسيده‌ كه سازمان القاعده هنوز در سراسر جهان بيش از يك كادر رهبري فعال و 18 هزارتن جنگجوي بالقوه دارد. براساس برآوردها، اين سازمان در بيش از 60 كشور فعال مي‌باشد و تهديدي فزاينده براي تtسيسات غربي به‌وجود مي‌آورد، بايد روي افزايش تعداد سوءقصدها حساب ويژه‌اي باز شود.

منبع: اشپيگل، 26 مي 2004 (6 خرداد 1383)

 

تنها شوك ـ درماني به عراقي‌ها كمك مي‌كند

  يكي ديگر از دشواري‌ها در بحران عراق اين است كه براهيمي 70 ساله ـ نماينده سازمان ملل در عراق ـ نمي‌تواند يك پيك صلح موفق باشد. او در خلال جنگ داخلي الجزاير كه در آن بالغ بر 100 هزارنفر كشته شدند، وزير امورخارجه الجزاير بود. سپس، سرنوشت او را راهي افغانستان زمان طالبان كرد. پس از آن نيز راهي هائيتي، ليبريا و زئير شد. اين فهرست چندان فهرست شوق برانگيزي نيست كه بتوان انتظار داشت كه در عراق كاري انجام دهد. علاوه بر آن بايد گفت كه شيعيان و كردها به او اعتماد ندارند، زيرا او يك سني هوادار اعراب است كه به صدام حسين نيز نزديك بود و چند سال پيش ميانجي ملاقات كوفي‌عنان و صدام شده بود.

  نويسنده معتقد است پس از مبارزات طايفه‌اي و قبيله‌اي در عراق، درنهايت همه عراقي‌ها چنين فرياد خواهند زد كه "امريكايي‌ها بيرون!" اما در پس درهاي بسته اين امر اين‌گونه خواهد بود." بيرون اما شما را به خدا قسم، نه به اين سرعت." شكي نيست كه خطر يك جنگ داخلي وجوددارد. اما اين خطر حتي اگر امريكايي‌‌ها ده سال هم در اين كشور بمانند، وجود خواهد داشت، زيرا عراق يك سازه مصنوعي است. مردم در اين كشور خود را به طايفه، دين و مليت خويش پيوند خورده مي‌دانند. چيزي به‌نام عراق، براي آنان مضموني بسيار انتزاعي است. اگر چيزي باشد كه به عراقي‌ها كمك كند، آن نوعي شوك درماني خواهد بود. امريكايي‌ها بايد اطلاع دهند كه نيروهاي خود را در تاريخ معيني بيرون خواهند برد، در اين صورت، عراقي‌ها ناگزير مي‌شوند مسئوليت كشورشان را خود برعهده بگيرند.

منبع: دي ولت، 25 مي 2004 (5 خرداد 1383)

نويسنده: والتر لاكور

 

صلح تنها از طريق سازمان ملل متحد برقرار مي‌شود

  پس از آشكارشدن بدرفتاري‌ها و شكنجه‌ زندانيان عراقي و ايجاد شرايط نامتعادل و وخامت كلي اوضاع در عراق، در برابر اين مشكلات، سياست دولت امريكا تغيير كرد و بوش اظهار داشت كه وي درصدد متعهد كردن سازمان ملل متحد براي حمايت از روند سياسي ثبات در عراق است.

 اخضر براهيمي امكان طرح راه‌هاي خروج از بحران را به شرح زير مورد بررسي قرار داد:

1) تشكيل يك دولت انتقالي

2) انتقال اختيارات اساسي حاكميت بر سرزمين عراق به اين دولت از سي‌ام ژوئن 2004

3) تدارك انتخابات پس از ژانويه 2005

 كه چهار شرط براي اين راه‌حل‌ها ضروري و اجتناب‌ناپذير است.

 1) هيچ‌يك از نيروهاي سياسي كه از قدرت واقعي در كشور برخوردارند، نبايد كاملاً از دولت موقت عراق كنار گذشته شوند.

2) دولت جديد عراق بايد منابع اقتصادي و نيروهاي امنيتي لازم براي اجراي حاكميت را در اختيار داشته باشد.

 3) جريان انتخابات بايد نه‌تنها از نظر سياسي، بلكه از نظر نظامي ازسوي سازمان ملل متحد ـ كه قرار است براي تضمين استقلال، رياست آن را در اختيار داشته باشد ـ تحت كنترل قرار بگيرد.

4) ماندگاري نيروهاي خارجي كه حضورشان هنوز پس از سي‌ام ژوئن لازم است بايد طبق قوانين جنگ (كنوانسيون ژنو) باشد.

  تا يك سال پيش عراق تهديدي براي امنيت بين‌المللي به‌شمار نمي‌آمد. اما اكنون به شمار مي‌آيد. بازگشت حاكميت و ثبات عراق، به رهبري سازمان ملل متحد يكي از شرايط اجتناب‌ناپذير صلح در خاور نزديك و خاورميانه است.

منبع: فيگارو، 22 مي 2004 (2 خرداد 1383)

نويسنده: پل كيله

 

خروج سريع پل برمر از عراق!

  ... مسلم است كه خروج سريع برمر از عراق نشانه شكست امريكايي‌ها در عراق مي‌باشد. آزادي و امنيتي كه امريكايي‌ها براي عراق در نظر داشتند به‌بار ننشست و برمر و مديران ائتلاف، اكنون عرصه را خالي مي‌كنند تا اين امكان فراهم شود كه آزادي و امنيت را خود عراقي‌ها برقرار كنند.

  ... حضور دائم تعداد زيادي از نيروهاي خارجي به‌ويژه امريكايي‌ها، بي‌شك در آينده نيز اشغال‌گري تلقي مي‌شود و با آن مبارزه خواهد شد.

  ... علاوي اين شانس را دارد كه عراقي‌ها را در مبارزه عليه بيگانگان به هواداري از خود گردآورد. منظور، آن اسلام‌گرايان متعصب كشورهاي ديگر است كه مي‌خواهند با عمليات ترور، جنگ داخلي راه بيندازند.

  ... علاوي بايد هرچه زود‌تر خود را از اين برچسب كه وي جز يك برمر با چهره عراقي نيست رها سازد و به سرعت هر چه تمام‌تر از نيروهاي امنيتي مخصوص خود بهره گيرد؛ نيروهايي كه عملكردشان بيانگر سياست وي باشد. او همچنين بايد واشنگتن را متقاعد سازد كه با استقرار نيروهاي امريكايي هدف‌‌هاي خود را دنبال نكنند و اين هدف‌ها را در پس‌زمينه نگه‌دارند. او همچنين بايد اين توانايي را از خود به اثبات برساند كه آن دسته از نيروهاي سياسي كه تاكنون از بازي قدرت عموماً تحت فشار امريكا خارج مانده‌اند يا آگاهانه از شخص وي فاصله گرفته‌اند، وارد حيات سياسي عراق سازد.

منبع: نوي سورشر سايتونگ، 29 ژوئن 2004 (9 تير 1383)

 

اعتراض‌هايي در ايران عليه اشغال عراق

  حميدرضا آصفي ـ سخنگوي وزارت خارجه ـ رفتارهاي اشغالگران در عراق را به شدت محكوم كرد و عنوان نمود جهان اسلام نسبت به اين بي‌حرمتي‌ها واكنش نشان خواهد داد. وي در ادامه مي‌افزايد: "امريكايي‌ها و عراقي‌ها دموكراسي و انتخابات آزاد را وعده داده‌اند، اما براي مردم چيزي جز شكنجه و بي‌توجهي به منافع ملي اين كشور را به همراه نياوردند."

  آصفي در مورد بي‌نتيجه ماندن ميانجي‌گري ميان عراقي‌ها و اشغالگران گفت: "نمي‌توان ميان اشغالگران و ملتي كه كشورش اشغال شده است، ميانجي‌گري كرد."

منبع: تاگس سايتونگ، 18 مي 2004 (29 ارديبهشت 1383)

نويسنده: بهمن نيرومند

 

ارتش امريكا اكنون زمينگير شده است

  نويسنده معتقد است كه هيچ يك از سه مtموريت ارتش امريكا كه

1) برقراري صلح

2) بازسازي زيرساخت‌ها

3) مبارزه عليه جنگ‌هاي چريكي بوده است به‌طور مناسب انجام نشد.

  آرايش نيروهاي ائتلاف در عراق در تاريخ 17 مي (27 ارديبهشت 1383) به شرح زير مي‌باشد:

  نيروهاي غيرامريكايي، درمجموع 26 هزار نفر هستند كه بيشترين آنها متعلق به انگليس يعني 11هزار نفر مي‌باشند.

  نيروهاي امريكايي در مجموع كمتر از 140 هزارنفر مي‌باشند كه 120هزار نفر آنها در مقرهاي حفاظت شده استقرار دارند. در كنار اين، بايد 50 پايگاه هوايي و 20هزار نفر سرباز موجود در آن را در نظر گرفت. تجربه نشان داده است كه براي كنترل 20 شهروند عراقي،‌ يك سرباز لازم است و اين رقم از تجربه انگليسي‌ها در ايرلند و همچنين از تجربه جنگ بوسني به‌دست آمده است. بنابراين براي دستيابي به چنين توازني، امريكا بايستي 460 هزار نيرو در عراق داشته باشد. از سويي ملاحظه مي‌كنيم كه كل پياده نظام ارتش امريكا 495 هزارنفر مي‌باشد كه 370 هزار نفر آن در خارج از امريكا مستقرند.

  ژنرال كوين رايان و جزومي جانسون در 4 فروردين 1383 در برابر مجلس نمايندگان صحبت از جزييات مسائل نگران كننده ذخيره‌سازي مهمات فوري كردند، زيرا ذخاير در عمليات عراق به پايان رسيده است. اين ذخاير مهمات عبارت بودند از خودروهاي زرهي مانند تانك‌هاي زرهي، زره‌پوش‌هاي حمل نيرو، كاميون، خودروهاي صحرانورد هام وي و اسلحه و خشاب اسلحه.

  دونالد رامسفلد در ابتدا با الهام از نظريه ژنرال بازنشسته امريكا به‌نام وين داونينگ قصد داشت در ابتداي جنگ با 60 هزار نيرو به عراق حمله كند، ولي ژنرال‌هاي در حال خدمت با حمايت كالين پاول پنتاگون را به واقع‌بيني بيشتري وادار كردند كه به وضعيت موجود حاضر در آمده، كه البته اين هم كفايت نمي‌كند. گفتني است نيروهاي موجود امريكا در مقرهاي شديداً حفاظت شده و دور از مردم قرار دارند  و بنابراين لشكريان موجود از بازدهي كافي برخوردار نيستند. درمجموع چنين به نظر مي‌آيد كه در اثر اشتباهات پنتاگون ارتش امريكا زمينگير شده است.

منبع: لوپوئن، 20 مي 2004 (31 ارديبهشت 1383)

نويسنده: ژان گيسنل

چه كساني (و چرا) مي‌خواهند صدر را از ميان بردارند؟

  براي رهبران شيعه عراق، سرنوشت صدر ـ اين فرد شورشي ـ يك مسئله داخلي است كه بايد توسط قوانين خاص دين اسلام حل گردد و نه توسط سلاح و سربازان امريكايي. آيت‌الله سيستاني هنوز فتوايي عليه او صادر نكرده است، اما تا چنين فتوايي زماني نمانده است. چند روز پيش نماينده آيت‌الله سيستاني در كويت، "مقتدي"ي جوان را متهم كرد كه عمداً مسجد مقدس امام علي(ع) در نجف را هدف قرار داده تا اين جرم را به تفنگداران دريايي نسبت دهد. به نظر مي‌رسد اين بدترين گناهي است كه صدر دير يا زود بايد بهاي آن را بپردازد.

منبع: پانوراما، 28 مي 2003 (8 خرداد 1383)

نويسنده: پينو بوئن جورنو