چشم انداز ایران شماره 31 اردیبهشت و خرداد 1384
زنان و مردان خياباني و طرح صيانت از سلامت جنسي جامعه
گفتوگو با خانم اشرف بروجردي
¢ به اين نتيجه رسيدهايم كه از آنجا كه مسئله زنان و مردان خياباني از مسائل راهبردي ميباشد و بهدليل گستردگي و چشمگير بودن آن يك راهحل و عزم ملي ميطلبد. ازسوي ديگر اين پديده دغدغه عموم خانوادهها شده و نگرانيهاي زيادي ايجاد كرده و حتي در حوزههايي هم كه پيش از اين وجود نداشته شايع شده است. با توجه به همين دلايل قصد داريم از اقدامات و اطلاعات شما در مورد اين معضل اجتماعي آگاه شويم و بدانيم كه ريشهيابي شما اجتماعي، سياسي و يا راهبردي است. pاگرچه پديده زنان خياباني موضوعي نيست كه مربوط به زمان ما و اين دوره باشد و شايد بشود گفت از خلقت آدم تاكنون اين پديده همواره مطرح بوده و در اديان و مذاهب مختلف حتي در صدر اسلام قوانيني وضع شده و احكامي در ارتباط با زنان يا مرداني كه مرتبط با اين مباحث هستند صادر شده است و اين موضوع نيز نشاندهنده اين است كه اين پديده داراي قدمت تاريخي است. قديميبودن آن يك مسئله است و تغيير شكل، افزايش تعداد و حوزه عمل آن مسئله ديگري است. از آنجاييكه صورت مسئله اين موضوع قابل پاك شدن نيست، ميتوان آن را مديريت كرد، كاهش داد و به جامعه هشدار داد كه از اين موضوع چه سوءاستفادهها و بهرهبرداريهايي ممكن است صورت بگيرد. وزارت كشور بهعنوان جايگاه فرابخشي كه وظيفه تأمين امنيت و ارتباط بين بخشها را برعهده دارد و ازسويي دبيرخانه شوراي اجتماعي در وزارت كشور مستقر است و با اين موضوع به نحوي سروكار دارد. بنده هم بهعنوان دبير شوراي اجتماعي ـ از همان روزهايي كه قرار شد در حوزه اجتماعي به مسائل مختلفي كه ميتواند بازتاب و آثاري در جامعه داشته باشد، بپردازيم ـ وارد اين كار شدم. اين موضوع بهعنوان موضوعي كه قابل بررسي است و نيازي به ايجاد يك سازوكار مناسب براي مديريت آن دارد، مورد نظر بوده است. درنهايت، در شوراي اجتماعي هم قرار بر اين شد كه مطالعهاي در اين زمينه انجام بگيرد. بنابراين اولين گامي كه بايد برداشته ميشد آسيبشناسي اين پديده بود كه اصولاً اين مسئله تحت چه عواملي بهوجود آمده و علل و ريشههايش كجا ميتواند باشد، افزون بر اين كه دامنه و گسترشش در چه عواملي است. آمار مختلفي هم در اين مسئله داده شده، از دامنه سني كه كاهش پيدا كرده، از تغيير موضوع كه به بحث قاچاق زنان و دختران انجاميده تا اينكه خانمهاي خانهدار و متأهل را نيز در بر گرفته است. طبيعي است كه هيچكدام از اين مسائل به لحاظ اخلاقي در جامعه ما پذيرفته شده نيست. در ريشهيابي مسئله ناچار بوديم سوابق را بررسي كنيم، پيش از انقلاب، محله و مجموعهاي حفاظتشده در تهران بود، چرا كه مشخص بود افرادي حرفهاي در آن مجموعه جمع هستند و جايگاهشان آنجاست. بعد از انقلاب با اين نگرش كه جمهوري اسلامي نبايد اصلاً تابلويي را تحت اين عنوان در خودش داشته باشد، اولين اقدام، تخريب آن مجموعه بود.
¢آيا براي تخريب آن، مطالعه اجتماعي شده بود؟ pخير، صرفاً با اين نگرش كه جمهورياسلامي ـ باعنوان اسلامي ـ نميتواند اين تابلو را در خودش داشته باشد تا چه رسد به اينكه بخواهد از چنين مجموعهاي حمايت كند يا وجودش را تحمل كند. اينكه اين يك نگاه كارشناسي بود يا نبود، خيلي از جامعهشناسان معتقدند كه اساس آن روش و آن اقدام به تسري مسئله به سطوح مختلف جامعه انجاميد. اين يك ديدگاه و نگرش علمي است كه صاحبنظران و جامعهشناسان به آن معتقدند؛ از آنجا كه مديران اجرايي نظام معتقد بودند كه نبايد اين مجموعه در جمهوري اسلامي وجود عيني داشته باشد. از اينرو تخريب آن مكان باعث پراكنده شدن افرادي ِِِكه در آنجا بودند در سطوح مختلف جامعه شد. در آن دوره بايد توجه ميشد كه حداقل، آن افراد بايد به گونهاي مورد توجه قرار ميگرفتند كه اينها نتوانند همان ايده و همان رويه را به جاهاي مختلف تعميم بخشند. البته در آن مقطع برخي از زنان روسپي به كسب حرفه هاي شغلي كه ميتوانست غير از روسپيگري باشد هدايت شدند و يا تحت آموزش و حرفهآموزي قرارگرفتند، برخي از آنها نيز به خانواده برگشتند و تشكيل خانواده دادند، ولي اين شامل همه نشد. تعداد اندكي كه اجبار اقتصادي داشتند و به اين پديده روي آورده بودند، بازسازي شدند.
¢ آيا آماري هست كه نشان دهد چند درصد آن زنان بازسازي شدند؟ pنه، اينها فقط يك مطالعه اوليه است علت اين كه به اين بحث ميپردازم اين است كه نميخواهم آن را با شرايط كنوني ارتباط دهم، ولي اينها عواملي بودند كه بايد گوشه ذهنمان و در آن تابلويي كه ترسيم ميكنيم بهعنوان يك نقطه هم كه شده به آن توجه كنيم و نميتوانيم آن را ناديده بگيريم. شايد مباحث ديگري كه در جامعه درگير آن بوديم باعث شده بود كه موضوع زنان خياباني يا روسپيگري اصولاً ناديده گرفته شود و مورد توجه نباشد، اگر چه ممكن بود نمود و بروزش خيلي آشكار نباشد، بويژه در مقاطعي از جنگ كه جامعه سرگرم مباحث ديگر بود، كمتر به اين موضوع پرداخته ميشد. بروز و ظهور اين مسئله عمدتاً در دوران بازسازي و بعد از جنگ خودش را نشان داد، مثل ديگر پديدههاي اجتماعي كه يكي يكي خودشان را نشان ميدادند؛ پديدههايي كه اگر در زمان خود و مقاطع خاص به آنها پرداخته ميشد امروز ما با مشكلات كمتري روبهرو بوديم. مسئله روسپيگري از همان زماني كه بهعنوان يك مسئله مطرح شد و مورد توجه جامعهشناسان و مسئولان اجرايي قرار گرفت، با دو نگاه متفاوت روبهرو بود. يك نگاه اين بود كه بايد اينها را بگيريم، زندان كنيم، اعدام كنيم. اينها مجرم هستند و بايد مثل بقيه جرايم با اينها برخورد بشود. يك نگاه هم اين بود كه بعضي از اينها از سر استيصال آمدهاند. به خاطر اينكه بيماري رواني دارند و چهبسا مسئول اعمال خود نيستند پس نميتوانيم بگوييم مجرماند. بايد اين گزينهها مورد توجه قرار ميگرفتند، اما درنهايت نگاه اول غلبه يافت، مبني بر اينكه اينها بايد مورد پيگيري قضايي قرار گيرند، زيرا مرتكب جرم شدهاند. ما شاهد بوديم در مقاطعي از زمان برخوردهايي كه با اينها ميشد، خيلي تند بود و برحسب شرايطي كه اقتضا ميكرد حتي بحث رفتن به زندان، شلاق و اعدام را دربرداشت، تا اينكه در اين سالهاي اخير احساس شد اين روش نميتواند ما را به نتيجه برساند. به خاطر اينكه دايره عمل گسترده شده، توسعه پيدا كرده و علاوه بر اين شكلش هم متفاوت شده، بنابراين بايد تعريف جديدي از مسئله صورت گيرد و آسيبشناسي انجام شود. بايد حتماً جايگاه اين مجموعه تعريف شود و نوع برخورد با آن مشخص شود. ما اولينبار كه خواستيم بحث را دنبال كنيم، بلافاصله وقفه انحرافي پيش آوردند. بحث خانههاي عفاف را حتماً به خاطر داريد، فكر ميكنم حدود سال 1379 يا شايد 1380 بود كه اين بحث خيلي مطبوعاتي شد و برخي از مديران اجرايي به طرح خانههاي عفاف متهم شدند. درحاليكه طرح اين موضوع نه ربطي به وزارت كشور داشت و نه اين موضوع درمجموعه شوراي اجتماعي وزارت كشور مطرح شده بود، ولي مطبوعاتيشدن مسئله باعث شد كه مديران اجرايي بويژه مديران شوراي اجتماعي ترجيح دهند مسئله را مسكوت بگذارند. يعني بهخاطر شرايطي كه ايجاد شد و درنهايت سوالاتي كه در حوزه ديني از ما ميشد، بويژه كه چرا شما داريد اين موضوعات را طرح ميكنيد، آن طرح متوقف شد. البته ما كارشناسان و عدهاي از صاحبنظران را مأمور كرديم كه كار مطالعاتي گستردهاي در اين زمينه انجام بدهند. فرمهايي باعنوان فرمهاي آمارگيري از مسئله تهيه شد. ما پايگاهي بهنام پايگاه دادههاي اجتماعي داريم كه درحقيقت افرادي كه ارجاع داده ميشدند، فقط ميتوانستيم آمارش را وارد كنيم. بنابراين مبناي آماري ما فقط افراد دستگيرشده، هستند. الان ممكن است آماري كه ما داريم از واقعيت جامعه فاصله دارد، باشد. بعد از اينكه دستگيريها صورت گرفت، متوجه شديم كه خيلي از كسانيكه تحت اين عنوان دستگير ميشدند اين عنوان را نداشتند. زن ويژه نبودند كه بخواهند از جسمشان درجهت منافع مادي يا تلذذ استفاده كنند، بلكه صرفاً در رابطه ديگري دستگير ميشدند ولي در اين آمار گنجانده شده بودند. اين هم يكي از مشكلاتي است كه ما داريم تا تعريف روشني از روسپيگري صورت گيرد. مثلاً فرض كنيد ارتباط يك دختر با يك پسر، يعني يك رابطه دوستانه دختروپسر ممكن بود نتيجهاش اين باشد كه اين فرد در اين آمار گنجانده شود، درحاليكه اين با نگاه وزارت كشور به مسئله تطابق نداشت. فكر كرديم لازمه اولين كاري كه بايد انجام شود، تعريفي از روسپيگري است كه مورد وفاق دستگاههاي اجرايي يا صاحبنظران دانشگاهي باشد كه بتوانيم از خلال آن نظرات اينها را دستهبندي و درحقيقت پالايش كنيم. بر اين اساس توافقي در شوراي اجتماعي صورت گرفت، ما به زني، زن ويژه ميگوييم كه هميشه اين كار را انجام دهد، يعني بهعنوان يك رويه دائمي و نيز بهعنوان حرفه و شغل و بهعنوان منبع درآمد از اين روش استفاده كند. صرف اينكه يك ارتباطي باشد ولو اينكه اين ارتباط منجر به يك ارتباط جنسي شده باشد، نميتوانيم فرد را روسپي بناميم. اين تعريفي بود كه توانستيم در آن رابطه به توافق برسيم، درحاليكه كار سختي بود كه بتوانيم افراد را متقاعد كنيم كه يك دختر 16، 17 ساله كه به دلايل مختلف مثل خلأ عاطفي در خانواده و يا سرخوردگي باعث شده كه كمبودهاي عاطفي خود را در جاي ديگري جستوجو كند، از مقوله روسپيگري مجزاست. دغدغه ما اين است كه اين را شناسايي كنيم و بتوانيم مشكل را كاهش بدهيم و حداقلاش اين است كه به سمتوسويي جهت بدهيم تا به نسل جواني كه هم خودش و هم خانوادهاش دلشان ميخواهد كه در سلامت باشند تسري پيدا نكند ولو اينكه ايدهها و آرمانهايشان با ما متفاوت باشد يا شايد سبك زندگيشان با ما متفاوت باشد، ولي بهمعناي قبول داشتن فساد در زندگي شخصيشان نيست. حتي در جوامع غربي هم بحث روسپيگري مورد قبول نيست؛ كه بخواهند اين را بهعنوان يك اصل بپذيرند و صحه بگذارند. بنابراين حاصل اين كار كارشناسي، كه دوستان انجام دادند، همان "طرح صيانت از سلامت جنسي جامعه" شد، طرحي كه همه جوانب را ديده بود، تفكيك كرده بود و اقدامات و راهكارهايي كه بايد انجام شود را تجزيهوتحليل كرده بود. ما مدتها ميترسيديم از اينكه طرح صيانت از سلامت جنسي جامعه را ـ كه خروجي كار آن كاركرد گروه بود و ارزيابيهايش را انجام داده و به شوراي اجتماعي عرضه كرده بودند ـ در سطح جامعه ارائه دهيم و به دستگاهها ابلاغ كنيم. براي اينكه فكر ميكرديم اولينبازخواست باز همين خواهد بود كه شما در يك جامعه ديني داريد اين بحثها را مطرح ميكنيد. ترجيح ما اين است كه اين مجموعه حوادث مطبوعاتي و تبليغاتي نشود، مگر اينكه بخواهيم هشداري به خانوادهها بدهيم تا در تعاملي كه با فرزندانشان ـ بويژه دختراني كه ممكن است به خطا كشيده بشوند ـ دارند توجه لازم را به جايگاه وجودي خودشان داشته باشند و بدانند كه ارزش وجودي آنها فراتر از اين است كه بخواهند با اين مجموعه رفتارها خودشان را به راحتي و ارزان بفروشند. البته به ياد داشته باشيم كه كشور ما بعد از 25 سال يكباره با جمعيت 70 ميليوني روبهرو شد، درحاليكه در كشورهاي توسعهيافته، ظرف 40 سال جمعيت يك شهر همچنان ثابت است؛ يك جمعيت جوان و پرانرژي كه نيازمند اوقات فراغت، آموزش و اشتغال است. در چنين شرايطي نميتوانيم افراد را به فساد اخلاقي متهم كنيم و اينكه چرا به اين سمت و سو گرايش پيدا كردهاند. چرا مدل زندگي آنها متفاوت شده و رفتارهايشان فرق كرده؟ به اين دلايل يك مقداري از آن رفتارها طبيعي است و بخشي از آن هم بايد با مديريت دقيقتر حل ميشد. پارامترهاي مختلفي در اين مشكلات دخيل است و افزون بر اينكه هيچكدام از اينها مانع از اين نيست كه ما بهعنوان مديران اجرايي نظام فكر كنيم كارمان خوب بوده و هيچ خطايي نداشتهايم. بههرحال ما مديريت اين موضوع را تازه تجربه ميكنيم. من خودم را عرض ميكنم و با اين آزمون و خطاهايي كه پيش ميرويم طبيعي است كه نتوانيم بهخوبي يك مشكل را با رعايت همه جوانبش برطرف كنيم. خيلي از زنان روسپي مهاجراني هستند كه از كشورهاي ديگر آمدهاند. طبعاً به خاطر شرايط اجتماعي دچار اين پديده شدهاند. مهاجران ـ بهمعناي مهاجر از كشورهاي ديگر را عرض ميكنم ـ درواقع پناهندگاني كه از كشورهاي ديگر آمدهاند كه البته ما بيشترين پناهنده را از كشور افغانستان و عراق داريم. از عوامل ديگري كه در اين بحث به نظر من مهم است بحث روستانشيني قبل از انقلاب و شهرنشيني بعد از انقلاب است كه نسبت آن چهل به شصت بود. قبل از انقلاب چهل درصد شهرنشيني داشتيم و شصتدرصد روستانشيني و اكنون ما بالاي 63% شهرنشين داريم كه اين امر به ايجاد شهركهاي اقماري، حاشيهنشيني در شهرها، ناهمگوني فرهنگي در حاشيه شهرها و تغيير الگوهاي رفتاري انجاميده است. عامل ديگر، رسانههايي است كه در اختيار جمع قرار ميگيرد و فضايي كه براي يك دختر و زن جوان ترسيم ميكنند. وي مشاهده ميكند آنچه كه او در آن زندگي ميكند با واقعيتهاي زندگياش قطعاً ناهماهنگي و ناهمگوني دارد. بيگانهبودن اين دو موضوع با همديگر باعث ميشود كه خيلي از اينها نتوانند آمال و آرزوهايشان را بهدست بياورند و درنهايت نگاه به جايي فراتر از زندگي خودشان خواهند داشت. همچنين ما آمار فرار دختران از منزل را كه يكي از عوامل و موضوعات مورد بحث اين مجموعه هست داريم. خيلي از دختران احساس كردهاند كه نميتوانند با فرهنگ خانوادگي خودشان همراهي كنند، بنابراين به فرار از خانه روي آوردهاند و اين آماري كه در اختيار ماست از اين جهت نگرانكننده است و يا بحث نگاه به بيرون از مرزهاست. باندهايي در اين زمينه فعال شدهاند. بحث قاچاق انسان همچنان مطرح بوده و هست و گزارشهاي مختلفي هم حتماً در مطبوعات ديدهايد كه چقدر روي اين مسئله مانور داده شد كه ما بالاترين تأمينكننده نياز جنسي شيوخ منطقه هستيم. ارزيابي ما نشان ميدهد كه به اين اندازه نيست. البته رفتوآمد به امارات و پروازهاي روزانهاي كه ما در سال به شيخنشينهاي خليجفارس داشتيم، رقم دهميليوني مسافر را نشان ميدهد. بخش زيادي از اينها دختران جوان ما هستند، ولي اينطور نيست كه همه اينها براي گرايشهاي جنسي مسافرت كرده باشند. براساس تحليلي كه ما نسبت به مسئله انجام داديم به اين جمعبندي رسيديم كه اطلاعرساني مناسب به خانوادهها، ارائه آموزشهاي لازم در مقاطع مختلف تحصيلي از سنين كودكي در دبستان، راهنمايي، دبيرستان، آشنايي با جنس مخالف، آشنايي با روشهاي حفظ خود و از همه مهمتر آموزش مهارت زندگي ضرورت دارد تا فرد بداند كه مدل زندگي و الگوي مصرف متفاوت شده و رفتارها هم قاعدتاً متفاوت خواهد شد، بنابراين لازم است كه افراد از اين جهت توانايي لازم را پيدا كنند. استنباط ما اين است كه جامعه ما هنوز براي قرارگرفتن در زندگي جديد و مدل جديد زندگي آمادگي ندارد.
¢ در مورد طرح صيانت جنسي كه مطرح كرديد لطفاً بيشتر توضيح دهيد. p اولين نكته آن طرح اين است كه آن تفكيكي كه در آغاز بحث گفتيم صورت بگيرد، مورد دوم اينكه به خانوادهها، دختران و پسران جهت صيانت و حفظ حريم خودشان آموزش داده شود تا اين افراد ياد بگيرند هركسي حريمي دارد كه بايد آن را محفوظ نگهدارد. صرف ارتباط با يك جنس مخالف دليل بر آن نميشود كه حريمش شكسته شود. ميتواند اين ارتباط، تعامل و دوستي را داشته باشد، در عين حال حرمت خودش را هم حفظ كند. بعد هم بحث زنان بيسرپرست پيش ميآيد؛ يعني زناني كه سرپرست خانوار هستند و بايد حمايت اقتصادي شوند. درصدي از روسپيان را اين زنان شامل ميشوند، يعني كسانيكه ناگزير و از سر اجبار به روسپيگري روي آوردهاند كه قاعدتاً بايد دولت و كسانيكه بودجهاي براي اين كار دارند و نهادهاي مردمي بخشي از زندگي آنها را تأمين كنند. بحث ايجاد اشتغال، برگزاري دورههاي آموزشي و آموزش حرفهوفن به اينها يكي از مباحث جدي است. بنابراين بايد با آنهاييكه حرفه و كار و تخصصشان اين است به نحوي تعامل بشود كه بدانند حق ندارند رفتار خودشان را به سطوح مختلف جامعه عموميت دهند. اگر هم اينها خواستند احياناً در قالب باندهايي حركت كنند تا دختران جوان را اغفال كنند، بايد با آنها برخورد شود و مجازات لازم براي آنها اعمال شود. ما به اين نتيجه رسيديم كه اين طرح صيانت از سلامت جنسي از نيازهاي جدي جامعه ماست. از ديگر موضوعات اين بحث اين است كه اينها ناقل برخي از ويروسها و بيماريها به جامعه هستند. آن تيم پزشكي كه درباره اين موضوع كار ميكردند، معتقد بودند كه حتي داشتن كارت سلامت براي اين زنان كفايت نميكند. آنها معتقدند ـ بويژه در بحث ايدز ـ شما نميتوانيد با دادن كارت سلامت به فرد، سلامتياش را تضمين كنيد. اين مجموعه اقداماتي بود كه انجام داديم و آمارش هم موجود است.
¢ در خبرهاي هفتههاي اخير از قول كارشناسان و برخي روانشناسان كه روي اين قبيل موضوعات كار ميكنند حتماً خواندهايد كه دختران فراري پس از خارجشدن از خانه و بيرون ماندن آنها به مدت يك شب اولين رابطه جنسي خود را تجربه ميكنند و براي ادامه زندگي بهناچار جذب باندهاي فساد ميشوند و اين معضل مرتباً در حال بازتوليد است، براي اين موضوع چه فكري كردهايد؟ p ما در تعريفي كه از مسئله روسپيگري داريم، روسپي كسي است كه اين راه را ادامه دهد. ممكن است يك فرد يك بار مورد تجاوز قرار بگيرد، ولي اين را نبايد در مجموعه روسپيها تعريف كرد؛ چرا كه اراده فرد بر اين كار قرار نگرفته است.
¢ ميخواهم بگويم متأسفانه اين يك آغاز بد در زندگي آنهاست. اين يك سرفصل است و ادامه پيدا ميكند. زمانيكه اينها بازداشت شده و وارد زندان شوند، شيوههاي جديد را ياد ميگيرند. چون ما در زندانهاي خودمان اصلاً طبقهبندي نداريم و اينها در كنار كساني زندگي ميكنند كه به قول شما تخصصشان اين است و حرفهاي هستند و اين شرايط وضعيت اينها را بدتر ميكند. p ما هم همين اعتقاد را داريم و به همين دليل بحث خانههاي سلامت و خانه امن را مطرح كرديم كه البته بحث خانه امن را به شوراي اجتماعي آورديم. با اين رويكرد كه خانه امن بدون زمان است. حتي چون خانه سلامت محدوديت زماني دارد، در يك چرخه 21 روزه فرد ميتواند حداكثر يكسال در آنجا مستقر شود. خانه سلامت تقريباً در همه استانها تشكيل شده است. اما خانه امن براي زنهايي است كه صرفاً در معرض خشونت قرار گرفتهاند. اينها مواردي است كه ميتواند به راهكار بينجامد.
¢ به هر ترتيب، قشر آسيبديده و از خانه گريزان نيازمند نهادهايي هستند كه براي آنها جايگزين خانواده شوند. pبه نظر من از همه مهمتر خود خانواده است. مگر قضيه حاد باشد. اگر شما صد نهاد هم بهوجود بياوريد، چنانچه در خانواده احساس امنيت و آرامش نباشد، فايده ندارد. طبعاً در درازمدت همه اينها را بايد در كنار هم ديد.
¢ در هر صورت ما بايد راهكارهاي ميانمدت و كوتاهمدت نيز طراحي كنيم. به اعتقاد من راهكارهاي كوتاهمدت و ميانمدت هم در بحث حمايتي و هم در بحث آموزش وجود دارد. نميخواهم بگويم كه كامل و جوابگوي همه است ولي آن مقداري كه توانايي داشته باشد. رويكرد بهزيستي نيز اين است كه اگر بتواند در آغاز فرزند را به خانواده برگرداند. حرف درستي هم هست. مگر چقدر ميتواند آنجا نگهداري شود. آن هم نوجواني كه نياز عاطفي و نياز به پدرومادر دارد. بديهي است كه حمايت از او وظيفه خانواده است. البته اگر صلاحيت ندارد، آن يك بحث ديگر است. ميتوان كودك را به خانوادههايي كه خواهان فرزند هستند واگذار كرد.
¢ اين تعداد خانوادههايي كه خواهان اين بچهها هستند بسيار اندكاند. pشما خودتان را به جاي يك مدير دولتي بگذاريد، چه پيشنهادي داريد؟
¢ من اگر به جاي دولت باشم به تنها چيزي كه فكر ميكنم اين كه نهادهاي حمايتي درقالب خانههاي سلامت با كنترل كافي، دانش لازم و راهكارهايي صددرصد علمي ايجاد بشود و دختران جوان را تحت پوشش قرار بدهد كه اگر كودك ـ اعم از دختروپسر ـ نميتواند در خانواده زندگي كند، اصرار بيجا هم نكنند و او را به خانواده برنگرداند و آموزشهاي لازم را به او بدهد. pالبته موارد خاص نميتوانند به خانواده برگردند، اما بهطوركلي اينطور نيست. از نزديك بايد برويد با اين افراد بنشينيد و بحث كنيد، خيلي از اينها امكان بازگشت دارند.
¢ من ميخواهم همين را بگويم كه اين فراگيرشدن زنان خياباني كه درنهايت به زنان ويژه تبديل ميشوند، دقيقاً مشكل آن اينجاست كه شما يا من بهعنوان يك نهاد دولتي فكر ميكنيم ميتوانيم اين افراد را يك هفته، سههفته يا يك ماه تحت پوشش قرار دهيم و سپس دوباره آنها را به خانواده برگردانيم. وقتي اينها را برميگردانيم، دوباره از مسيرهاي ديگر فرار ميكنند كه ديگر نميشود براي آنها كاري كرد. اين موارد خيلي زياد است. من اعتقاد ندارم خيلي زياد است. من از نزديك رفتهام و آنها را ديدهام و صحبت كردهام.
¢ آمار چه ميگويد؟ ما چه درصدي دختران فراري داريم؟ pاز كل دختران موجود جامعهمان، يك هزارم در كل كشور داريم. شما ميگوييد كه افزايش پيدا كرده، بله. ممكن است در يك شهرستان از يكنفر به دونفر افزايش پيدا كرده باشد، ولي اين به شما آمار نادرست صددرصدي ميدهد كه يكنفر به دونفر افزايش يافته، پس صددرصد افزايش پيدا كرده است.
¢ اگر آمار ما اينقدر كم است، پس پوشش دادن اين افراد كه كاري ندارد. pنگاه من و شما در بحث متفاوت است. من معتقد نيستم كه همه اينها روسپياند. من فكر ميكنم اينها در معرض آسيباند و ميتوانند نجات پيدا كنند و زندگي خوبي داشته باشند.
¢ اين طرحي كه وزارت كشور روي آن كار كرده و شما در جريان بودهايد، اجماع همه جناحهاي كشور از نظر فكري بود، از منظر فقهي و ديني چطور؟ pما با آنها بحثهاي فقهي از جهت صيغه، متعه و... را داشتيم و يكي از راهكارهاي ما هم هست بهگونهاي كه ازدواج موقت، قانوني و ثبت شود و فرد بداند كه با چه كسي مرتبط بوده. اينها هم مورد اتفاق بوده است.
¢ خانم راكعي در مصاحبهشان گفتهاند يكي از مشكلاتي كه در اين زمينه وجود داشته، تضاد قانون با مباني فقهي بوده است. pقانون، با مباني فقهي متضاد نيست. سليقهها ممكن است متضاد و گاه متفاوت باشد، ولي قانون با فقه متضاد نيست. چون قانون ما ملهم از مباني شرعي است و فكر نميكنم قانون مشكلي ايجاد كند. ما در بحثهاي قانوني مشكلي نداريم. مشكل ما اعمال سليقه يا بهكارگيري غلط قانون و يا متوقفكردن قانون است. اكنون فرهنگ جامعه ما بحث متعه را نميپذيرد، ولي شرع اجازه ميدهد. فرض كنيد جامعه ارتباط راحت و آزاد را بپذيرد، ولي درقالب صيغه آن را برنميتابد. جوان امروز ارتباط داوطلبانه را راحتتر از صيغه ميپذيرد. اين تضاد اعتقادات ديني با رويه و فرهنگ موجود در جامعه است.
شما اين تضاد را چگونه حل كردهايد؟ pما يك پيشنهاد به مراجع دينيمان داريم كه بايد در اين بحث تجديدنظر كند. در صدر اسلام هم اين بحث را داشتهاند كه ارتباط با رضايت دوطرف ولو اينكه خطبهاي خوانده نشود، زنا نيست. در بعضي رسالهها قبحي ندارد، ولي اين نظر عموم علما نيست. ميگويند حتماً آن خطبه بايد خوانده شود. اين سوال كه برقراري ارتباط جنسي حتماً اسمش زناست، چيزي است كه از علما خواستهايم در مورد آن باز انديشي كنند.
¢ در تحريرالوسيله آمده كه ازدواج يك معامله است. همانطور كه معامله، رضايت دوطرف را ميطلبد، ازدواج هم همينطور است. pولي در عرف جامعه ما اينگونه نيست. به لحاظ قانوني در منظر عامه مردمي كه ديندار و پايبندند ـ بويژه خانوادههاي مذهبي ـ رضايت پدر براي دختراني كه براي بار اول ازدواج ميكنند، لازم است. بهطور كلي ارتباط جنسي دختروپسر، بحث خواندن خطبه و وجود شاهد مواردي است كه به نظر ميرسد بايد باز انديشي شود. آخرين طرحي كه چندي پيش به شوراي اجتماعي وزارت كشور ارائه داديم، تشكيل خانههاي امن براي زناني بود كه در معرض خشونت هستند و رئيس دادگاه خانواده هم به دعوت ما مستنداتي را كه ضرورت پرداختن به اين بحث است ارائه كرد. اين طرح در آنجا تصويب شد و همه به اجماع رسيدند كه شكلگيري خانه امن ضروري است. البته بايد بهگونهاي اطلاعرساني شود كه باعث آسيبديدن خانوادهها نشود و بهزيستي در مورد چگونگي راهكار آن در حال مطالعه است. ما اعلام ميكنيم كه طرح خانههاي امن موانع و مشكلي ندارد.
¢ در اين طرح اين خانمها چطور ميتوانند به خانههاي امن دسترسي پيدا كنند؟pقرار شده كه از طريق دادگاههاي خانواده و كلانتريها اطلاعرساني عمومي شود و زنانيكه فرار ميكنند يا به سمت كلانتري يا دادگاه ميروند، دادگاهها بايد بتوانند آنها را به اين خانهها ارجاع بدهند و كسانيكه از طريق پدر، شوهر يا همكار خود تحت خشونت قرار ميگيرند، بتوانند به اين مراكز مراجعه كنند.
¢ البته آدمهاي صالحي بايد باشند تا اين مراكز را اداره كنند. اينها را چگونه پيدا ميكنيد؟pيكي از بحثها همين بود كه مثل جريان كرج نشود. بايد كاملاً نظارت بشود و هيئت امنايي وجود داشته باشد و بهطور فردي اداره نشود. در همين راستا براي يافتن شيوههاي عملي، گروه آسيبهاي اجتماعي در حال تدوين راهكارهاي خود ميباشد. با تشكر از وقتي كه در اختيار خوانندگان گذاشتيد. |
|||||
|
|||||