چشم انداز ایران شماره 31 اردیبهشت و خرداد 1384

 

 

 

 اوكراين: سياست نفتي و ريشخند به دموكراسي

 

نوشته:ويليام انگدال٭ (William Engdahl)

منبع: http://www.atimes.com

20 ژانويه 2005

 

اشاره: درحالي‌كه بوش توسعه دموكراسي در خاورميانه جديد را تبليغ مي‌‌كند، آقاي سوروس به‌عنوان يك اقتصاددان و ميلياردر امريكايي در كتاب معروفش به‌نام "روياي برتري امريكايي" بر اين باور است كه تنها دليل حمله به عراق توسط آقاي بوش، دستيابي به انرژي (نفت) و حفظ موجوديت اسراييل مي‌باشد. در تكميل ديدگاه سوروس، آقاي ولفوويتز ـ از طراحـان اصلي حمله به عراق ـ در برابر اين سوال گزارشگر تايم (10 مي 2003، 20 ارديبهشت 1382) ـ بلافاصله پس از پايان جنگ ـ كه "چرا در مقايسه با يك كشور اتمي مانند كره‌شمالي با عراق كه سلاح كشتارجمعي ندارد، عراق براي جنگ انتخاب شد؟" آشكارا گفت: "بگذاريد نگاه درستي به آن قضيه بيندازيم؛ مهم‌ترين تفاوت در برخورد بين عراق و كره‌شمالي اين است كه به لحاظ اقتصادي، درواقع انتخابي جز عراق نداشتيم، زيرا عراق روي دريايي از نفت شناور است."

  افزون‌ بر اين در وراي تبليغات، جورج بوش در مبارزات انتخاباتي خود براي كسب آراي مردم گفت: "اولويت اول منافع ملي امريكا، تأمين امنيت و عرضه نفت در خليج‌فارس و اولويت دوم حفظ موجوديت اسراييل است."

  به نظر مي‌رسد براي بررسي و ارزيابي رويدادهاي اخير بايد به نوع نگاه محافظه‌كاران جديد امريكا توجه داشته باشيم. نويسنده مقاله، سعي كرده منشأ نفتي تحولات اوكراين را بررسي كند، هرچند در ظاهر طور ديگري معرفي شده است.

  نتايج دور سوم انتخابات اوكراين كه ويكتور يوشچنكو(Viktor Yuschenko) برنده نهايي ‌آن اعلام شد، جداي از آن‌كه باعث شادماني در داخل اوكراين گرديد، بايد براي بسياري هم باعث نگراني نسبت به آينده اوكراين شده باشد. درگيري‌هاي اخير بر سر تعيين جانشين رئيس‌جمهور مورد حمايت مسكو در اوكراين، يعني لئونيد كوچما، پيچيده‌تر از آن چيزي است كه در رسانه‌هاي عمومي غربي نشان داده مي‌شود. هم ولاديمير پوتين رئيس‌جمهور روسيه و هم جورج بوش درگير بازي قدرت سنگيني در عرصه ژئوپولتيك هستند. هر دو طرف در انتخابات اوكراين به‌طور آشكار در تقلب انتخابي دست داشتند.

  با اين حال، رسانه‌هاي غربي تصميم گرفتند فقط تقلب‌هاي يك طرف را فاش كنند. نكته مهم: اين امر يك سازمان غيردولتي به‌نام گروه حقوق بشر هلسينكي ـ بريتانيا(British Helsinki Human Rights Group) اعلام  نموده كه موارد تخلف انتخاباتي كشف شده در سمت رهبر اپوزيسيون يعني يوشچنكو در رأي‌گيري مورد اعتراض برگزار شده در ماه نوامبر به مراتب بيشتر از تخلفات كانديداي مورد حمايت مسكو، ويكتور يانوكوويچ(Viktor Yanukovych) بوده است. با اين حال، رسانه‌ها طوري وانمود كردند كه گويي تقلب تنها به نفع كانديداي مورد حمايت مسكو صورت گرفته است.

  حكومت كوچما واقعاً ضددموكراتيك بود و به هيچ‌عنوان نمي‌توانست الگويي براي حقوق بشر به حساب آيد و اين مطلب مي‌تواند موجب تقويت جنبش‌هاي اپوزيسيون شود. به‌دنبال فروپاشي اتحاد شوروي، شرايط اقتصادي براي بيشتر مردم اوكراين بسيار اسف‌بار بوده و اين وضعيت، زمينه را براي دادن قول بهبود اوضاع ازسوي اپوزيسيون مساعد ساخته است. در عين حال، مشكل عميق‌تر اوكراين كنترل وضعيت ژئوپولتيك منطقه اوراسيا مي‌باشد كه غرب درك چنداني از آن ندارد. انتخابات اوكراين يك انتخابات دموكراتيك با تأييد غرب نبود كه بتوان آن را همچون يك فرمول جادويي براي بازشدن درهاي بازار آزاد و رونق اقتصادي براي مردم اوكراين به‌كار گرفت. موضوع اصلي انتخابات مزبور اين بود كه چه كسي بر بزرگ‌ترين همسايه روسيه سلطه و نفوذ دارد، واشنگتن يا مسكو. اگر بخواهيم موضوع را با لحن ملايم‌تري بيان كنيم بايد گفت كه يك بازي قدرت خطرناك ازسوي واشنگتن در جريان است.

  نگاهي به زمينه‌هاي ژئواستراتژيك موضوع، جوانب امر را روشن‌تر مي‌سازد. اوكراين از لحاظ تاريخي، جغرافيايي و فرهنگي با روسيه رابطه تنگاتنگ دارد. نژاد مردم آن اسلاو مي‌باشد و محل تشكيل اولين دولت روسي در آن قرار دارد. جمعيت 52 ميليون نفري آن دومين جمعيت بزرگ اروپاي شرقي به حساب مي‌آيد و اين كشور نقش يك حفاظ استراتژيك ميان روسيه و زنجيره‌اي از متحدان جديد امريكا در ناتو از لهستان گرفته تا بلغارستان و كوزوو را ايفا مي‌نمايد، كه تمامي آنها پس از فروپاشي شوروي، با دقت بازسازي شده‌اند. از همه مهم‌تر، اوكراين مسير ترانزيت بخش اعظم خطوط لوله گاز سيبري به‌شمار مي‌آيد كه از روسيه به آلمان و ديگر نقاط اروپا صادر مي‌شود.

  يوشچنكو خواهان عضويت اوكراين در اتحادثه اروپا و ناتو است. جاي تعجب نيست كه او قوياً از طرف واشنگتن مورد حمايت قرار مي‌گيرد. مشاور سابق امنيت ملي ايالات‌متحده، زبيگنيو برژينسكي مستقيماً از طرف دولت بوش مأموريت د اشته كه يوشنچنكو را براي ايفاي نقش جديدش ترغيب سازد. يوشچنكو از مدت‌ها پيش يعني از نوامبر سال 2001 در ميهماني‌هاي شام دولت بوش شركت مي‌نمود كه هزينه آن ازسوي بنياد ملي دموكراسي(NED) تأمين مي‌شده كه اين بنياد نيز منابع مالي خود را از كنگره دريافت مي‌كند. مارتين فولر(Martin Fouler) در روزنامه گلاسكو هرالد 26 نوامبر 2004 جزييات اين ملاقات‌ها را بيان نمود. لازم به ذكر است كه NED در دوران رياست‌جمهوري رونالد ريگان، توسط كنگره ايالات‌متحده تأسيس شد و هدف آن واگذاري برخي وظايف سيا به بخش خصوصي و بري نمودن واشنگتن از اتهام مداخله‌جويي در امور ديگر كشورها بود. اوكراين قسمتي از الگوي كلان ايالات‌متحده براي "تغيير فعالانه حكومت‌ها" در اروپاي شرقي و آسياي مركزي است.

  برژينسكي در وقايع اوكراين نقش مستقيم دارد و علناً نتايج اوليه انتخابات نوامبر را محكوم نموده است؛ وزراي قبلي امورخارجه امريكا يعني هنري كيسينجر و كالين پاول نيز در اين محكوم‌نمودن، او را همراهي كرده‌اند. برژينسكي از زماني‌كه مشاور امنيت ملي كارتر بود تمام فعاليت خود را معطوف كوتاه نمودن دست روسيه از منطقه اوراسيا نموده بود. اگر برژينسكي موفق شود فرد دست‌چين‌شده خود را در كيف(Kiev) به قدرت برساند، گام بزرگي در جهت سلطه ايالات‌متحده بر كل منطقه اوراسيا برداشته است. اين امر همان‌طوري كه برژينسكي در نوشته‌هاي خود عنوان نموده، براي امريكا يك هدف است. در اينجا بد نيست عبارت خود برژينسكي را از كتاب بنام وي باعنوان "صفحه شطرنج جهاني" (The Global Chessboard) كه در سال 1997 منتشر شده عيناً نقل كنيم:

  "اوكراين كه يك فضاي تازه و مهم در صفحه شطرنج اوراسيا به‌شمار مي‌رود، از لحاظ ژئوپولتيك از اهميت فراواني برخوردار است، چرا كه وجود آن به‌عنوان يك كشور مستقل باعث تغيير ماهيت روسيه مي‌شود. بدون اوكراين، روسيه ديگر يك امپراتوري نخواهد بود... اگر مسكو سلطه خود بر اوكراين را دوباره برقرار سازد، با توجه به جمعيت 52 ميليون نفري و منابع فراوان و دسترسي اوكراين به درياي سياه، روسيه به‌طور اتوماتيك توان تبديل‌شدن مجدد به يك كشور قدرتمند امپرياليست را به‌دست خواهد آورد كه سايه آن بر سراسر اروپا و آسيا افكنده خواهد شد. دولت‌هايي كه بيش از همه شايسته حمايت قدرتمند ژئوپولتيك ازسوي امريكا مي‌باشند عبارتند از آذربايجان، ازبكستان و اوكراين كه هر سه آنها از اهميت فراوان ژئوپولتيك برخوردار هستند. درحقيقت، نقش كيف اين استدلال را تقويت مي‌كند كه تا جايي كه به تحولات آينده روسيه مربوط مي‌باشد، اوكراين كشوري است كه در اين خصوص نقش كليدي دارد."

  اما چرا اوراسيا؟ برژينسكي در اين باره پاسخ مي‌دهد: "كشوري كه سلطه خود را بر اوراسيا برقرار نمايد، دو منطقه از پيشرفته‌ترين و بارورترين سه منطقه جهان را در اختيار خود گرفته است. يك نگاه ساده به نقشه، در عين حال نشان مي‌دهد كه سلطه بر اوراسيا تقريباً متضمن زيردست قراردادن آفريقا نيز هست و بدين‌ترتيب نيمكره غربي و اقيانوسيه از لحاظ ژئوپولتيك قاره مركزي جهان را تحت محاصره قرار مي‌دهد... حدود 75% جمعيت جهان در اوراسيا زندگي مي‌كنند و بخش اعظم ثروت‌ مادي دنيا نيز در همين منطقه قرار دارد و اين ثروت هم به صورت فعاليت‌هاي تجاري است و هم به صورت منابع طبيعي در زير خاك. حدود 60% توليد ناخالص ملي در جهان و سه چهارم منابع انرژي شناخته شده كل دنيا مربوط به اوراسيا است... اوراسيا همچنين محل قرارگرفتن دولت‌هايي است كه از بيشترين ميزان ابراز وجود سياسي و پويايي برخوردار هستند. پس از ايالات‌متحده، شش اقتصاد بزرگ جهان و شش مصرف‌كننده بيشترين بودجه تسليحات نظامي در اوراسيا قرار گرفته‌اند. به استثناي يك مورد، تمام كشورهايي كه علناً از قدرت هسته‌اي برخوردارند و به استثناي يك مورد، تمام كشورهايي كه پنهاني به فعاليت هسته‌اي اشتغال دارند، جزو اوراسيا به‌شمار مي‌آيند. دو مورد از پرجمعيت‌ترين كشورهاي جهان كه درصدد برقراري سلطه منطقه‌اي و افزايش نفوذ جهاني مي‌باشند، اوراسيايي هستند. تمامي كشورهايي كه برتري امريكا را از لحاظ سياسي يا اقتصادي به چالش مي‌كشند جزو اوراسيا به‌شمار مي‌روند."

از بلگراد تا كيف تا...

  عمليات سري ايالات‌متحده براي تغيير حكومت‌ها در اروپاي شرقي از الگوي خاصي برخوردار است و اوكراين نيز درقالب اين استراتژي قرار گرفته است. انتخابات بلگراد در سال 2000 براي بركناري رئيس‌جمهور وقت صربستان، اسلو بودان ميلوشوويچ، توسط سفير ايالات‌متحده، ريچارد مايلز (Richard Miles) سازماندهي و هدايت شده بود. منابع مختلفي در خود بالكان و خارج از آن به خوبي اين موضوع را در نوشته‌هاي خود ثبت نموده‌اند. نكته مهم آن است كه همين آقاي مايلز به گرجستان اعزام شد و سال بعد در آنجا نقشه سرنگوني ادوارد شواردنادزه را به اجرا درآورد و ميخائيل ساكاشويلي (Mikhail Saakashvili) را به‌جاي وي نشاند كه دست پرورده امريكا و از طرفداران ناتو است كه مسكو ميانه خوبي با وي ندارد. جيمز بيكر(James Baker) نيز در اين راستا نقش مهمي را ايفا نمود و برخي نيز در آن زمان به اين موضوع اشاره نمودند.

  گفته مي‌شد كه مايلز در كيف نيز به همراه سفير ايالات‌متحده در اوكراين، جان هربست(John Herbst) كه سفير سابق امريكا در ازبكستان نيز بود به توطئه مشغول است. اتفاق عجيبي نيست؟ سازمان "جوانان دموكرات" اوكراين معروف به”Pora” يك نهاد دست‌نشانده و ساخته‌شده به دست امريكاست. اين سازمان از روي سازمان جوانان بلگراد با نام (Otpor) الگوبرداري شده كه مايلز آن را نيز با كمك NED، سازمان جامعه باز جورج سوروس USAID, (George Soros) و چند اسم آشناي ديگر تشكيل داده بود.Pora يك نشانه تصويري براي نمايش در رسانه‌هاي غربي طراحي نمود كه عبارت بود از طرح هوشمندانه يك مشت گره كرده سياه و سفيد. اين سازمان حتي از يك نام مستعار نيز برخوردار شد كه عبارت بود از "انقلاب دانه‌هاي بلوط"، كه آن را به بلوط‌هايي تشبيه مي‌نمود كه روي آتش كباب مي‌شوند.

  ساكاشويلي پيش از به قدرت رسيدن توسط مايلز به بلگراد آورده شد تا در مورد الگوي اجراشده در آنجا مطالعه كند. در اوكراين، بنا به گفته رسانه‌هاي انگليسي و ديگر منابع، سازمان جامعه باز جورج سوروس، سازمانNED وابسته به دولت ايالات‌متحده و بنياد كارنگي (Carnegie)، به همراه سازمانUSAID وابسته به وزارت‌خارجه همگي در توطئه تغيير حكومت در اوكراين دست داشتند. جاي تعجب نيست كه مسكو از فعاليت‌هاي واشنگتن در اوكراين تا حدودي احساس نگراني مي‌كند.

  يكي از بخش‌هاي مهم بازي رسانه‌هاي غربي طرح اين ادعا بود كه يوشچنكو برنده اصلي نظرسنجي‌هاي به عمل آمده از رأي‌دهندگان بوده است. اما آنچه بيان نگرديده اين حقيقت است كه مسئولان انجام نظرسنجي از رأي‌دهندگاني كه از محل اخذ رأي خارج مي‌گردند، تعليم‌ديده ايالات‌متحده هستند و توسط سازماني باعنوان "خانه آزادي" (Freedom House) آموزش ديده‌اند كه يك موسسه وابسته به محافظه‌كاران جديد در واشنگتن است. خانه آزادي حدود 1000 نفر را براي نظارت بر انتخابات آموزش داد كه همگي با صداي بلند، يوشچنكو را 11 امتياز جلوتر از رقيبش معرفي نمودند. اين ادعاها موجب برانگيخته‌شدن تظاهرات عمومي عليه تقلب در انتخابات شد. رئيس كنوني خانه آزادي، رئيس سابق سيا و محافظه‌كار جديد برجسته، آدميرال جيمز وولسي (James Woolsey) است كه جنگ دولت بوش عليه تروريسم را "جنگ جهاني چهارم" مي‌داند. يكي از اعضاي هيئت‌مديره خانه آزادي، كسي نيست جز برژينسكي. بدين‌ترتيب، بعيد است كه خانه آزادي را بتوان يك سازمان بي‌طرف در زمينه حقوق بشر به حساب آورد.

  چرا بايد واشنگتن تا اين اندازه نگران درستي انتخابات در همسايگي روسيه باشد؟ آيا دموكراسي اوكراين مهم‌تر از دموكراسي آذربايجان يا ازبكستان است؟ موضوع ديگري غير از شمارش صحيح آرا در پشت‌پرده در جريان است. بايد بپرسيم كه چرا دولت بوش ناگهان تا اين اندازه نسبت به قداست فرايند رأي‌گيري دموكراتيك حساسيت نشان مي‌دهد، تا اندازه‌اي كه خطر درگيري با مسكو را در شرايط كنوني به جان بخرد؟

ژئوپولتيك نفت در اوراسيا

 همان‌گونه كه برژينسكي ‌آشكارا در كتاب "صفحه شطرنج جهاني" ابراز نموده،  سياست ايالات‌متحده، بالكانيزه‌كردن اوراسيا و تضمين اين امر است كه هيچ منطقه برخوردار از ثبات اقتصادي يا سياسي در حد فاصل ميان روسيه، اتحاديه اروپا و چين در آينده به‌وجود نيايد كه سلطه جهاني ايالات‌متحده را به چالش بكشد. اين ديدگاه، هسته مركزي دكترين "جنگ‌هاي پيشگيرانه" را تشكيل مي‌دهد كه در سپتامبر 2002 ازسوي پرزيدنت بوش اعلام شد.

  واشنگتن در به سلطه‌كشيدن اوكراين، گام عظيمي را به سمت محاصره روسيه در آينده برداشت. اقدامات روسيه براي استفاده از منابع گسترده انرژي خود جهت بازسازي نقش سياسي گذشته خويش ديگر به پايان رسيده است. تلاش‌هاي چين براي ارتباط برقراركردن با روسيه به منظور تضمين استقلال نسبي خود درمقابل كنترل ايالا‌ت‌متحده بر منابع انرژي نيز به پايان راه رسيده است. فعاليت‌هاي ايران براي تضمين حمايت روسيه در برابر فشارهاي ايالات‌متحده نيز به خاتمه خود نزديك شده است. توانايي ايران براي بستن موافقت‌نامه‌هاي مرتبط با انرژي با كشور چين نيز احتمالاً به آخر خط نزديك خواهد شد. كوبا و ونزوئلا نيز احتمالاً به‌زودي قرباني يك تغيير حكومت و روي كارآمدن يك رژيم طرفدار واشنگتن خواهند شد.

  هدف سياست‌هاي واشنگتن عبارت است از كنترل مستقيم نفت و گاز استخراج شده از درياي خزر، ازجمله نفت تركمنستان و مقابله با نفوذ روسيه در منطقه از گرجستان گرفته تا اوكراين، آذربايجان و ايران.

  موضوع پشت صحنه عبارت است از توجه توأم با سكوت واشنگتن به دورنماي رو به افول منابع نفت با كيفيت و ارزان در جهان، مسئله فرسايش نفتي جهان و يا به قول زمين‌شناس فقيد امريكايي كينگ هابارد (M.King Hubbard)، سرازيري نفتي.

 ظرف پنج‌ تا ده‌سال آينده، اقتصاد جهاني با مجموعه تازه‌اي از شوك‌هاي بزرگ انرژي روبه‌رو خواهد شد و اين هنگامي است كه ميادين قديمي نفت از امريكاي شمالي گرفته تا آلاسكا و ليبي و حتي ميادين بزرگ عربستان سعودي، همچون ميدان عظيم قوار، به مرحله اوج توليد مي‌رسند و سپس روند كاهش آنها آغاز مي‌شود. بسياري از ميادين بزرگ، همچون حوزه درياي شمال، از مدت‌ها پيش به اوج توليد رسيده‌اند و شايد همين يكي از دلايل علاقه‌مندي بريتانيا به عراق بوده است. و البته تاكنون هيچ ميدان جديدي به ابعاد ميدان نفت درياي شمال براي جايگزيني آنها كشف نگرديده است.

  مسلماً اين موضوع يك تصادف سياسي نبوده كه رئيس سابق هاليبرتون يعني ديك‌چني در دستگاه سياسي كنوني واشنگتن به مقام معاونت رياست‌جمهوري رسيده و از اختياراتي تقريباً مشابه رئيس‌جمهور برخوردار شده است و البته اين را هم به ياد داشته باشيد كه اولين كار وي عبارت بود از نظارت بر فعاليت گروه كاري انرژي. در اواخر سال 1999، چني به‌عنوان رياست شركت هاليبرتون، در محل موسسه نفت لندن نطقي را ايراد كرد. البته مسلم است كه هاليبرتون يكي از بزرگ‌ترين شركت‌هاي خدماتي و ساختماني ميادين نفتي در جهان مي‌باشد. به اين ترتيب، فرض بر آن است كه چني به روشني مي‌دانسته در كدام مناطق جهان بايد به دنبال نفت گشت.

  چني در سخنراني خود تصوير وضعيت تقاضا و عرضه نفت در جهان را براي همكاران خود در صنعت نفت تشريح نمود. او گفت: "براساس برخي گمانه‌زني‌‌ها، در سال‌هاي پيش رو ميزان تقاضاي جهاني براي نفت حدود 2% افزايش خواهد داشت و اين درحالي است كه حتي با ديد محافظه‌كارانه مي‌توان پيش‌‌بيني نمود كه ميزان توليد طبيعي ذخاير موجود با 3% كاهش روبه‌رو خواهد شد."

  چني در ادامه بحث به نكته هشداردهنده‌اي اشاره نمود: "اين موضوع بدان معناست كه تا سال 2010 ما نياز به افزايش توليد به ميزان 50 ميليون بشكه ديگر در روز خواهيم داشت." اين مقدار يعني شش برابر توليد كنوني عربستان سعودي.

  وي به چين و آسياي شرقي به‌عنوان مناطقي كه از بيشترين سرعت رشد برخوردارند اشاره نمود و يادآور شد كه ميادين نفتي خاورميانه و همچنين درياي خزر از بيشترين اميد براي تأمين نيازهاي آينده برخوردار هستند.

  سياست مبتني بر خطوط لوله نفت از عواملي است كه در مبارزه براي سلطه بر اوكراين از نقش مستقيم برخوردار بوده است. در ژوئيه سال 2004، پارلمان اوكراين رأي به گشودن يك خط لوله بلااستفاده براي حمل نفت ميادين اورال روسيه به بندر اودسا در روسيه داد. دولت بوش با شدت هر چه تمام‌تر با اين طرح مخالفت نمود، چرا كه باعث مي‌شود اوكراين به روسيه وابسته‌تر شود.

  اين خط لوله 674 كيلومتري كه در سال 2001 توسط دولت اوكراين تكميل شد و مابين اودسا در كنار درياي سياه و برودي(Brody) در اوكراين غربي واقع شده است، مي‌تواند روزانه تا 240000 بشكه نفت را منتقل كند. در ماه آوريل 2004، دولت اوكراين موافقت نمود كه خط لوله را از برودي تا بندر لهستاني گدانسك(Gdansk) گسترش دهد كه اين اقدام با تشويق واشنگتن و بروكسل (اتحاديه اروپا) روبه‌رو شد.

  اين خط مي‌توانست نفت خزر را بدون وابستگي به روسيه به اتحاديه اروپا حمل كند. البته اين هدف در صورتي مي‌توانست اجرا شود كه در انتخابات نوامبر اوكراين، يك دولت طرفدار اتحاديه اروپا يا طرفدار ناتو برسر كار مي‌آمد. اهميت موضوع بسيار زياد بود. بنا به گزارش نشريه British New Statesman به‌تاريخ 6 دسامبر جورج بوش پدر، در ماه مي 2004 سفر بي‌سروصدايي به اوكراين انجام داد تا با هر دو نامزد رياست‌جمهوري ديدار كند. وزيرخارجه اسبق ايالات‌متحده مادلين آلبرايت نيز به كيف سفر كرد.

  در ژوئيه سال گذشته، دولت كوچما ناگهان موضع خود را عوض كرد و تصميم گرفت كه مسير خط لوله را به برودي ـ اودسا تغيير دهد، تا از اين طريق، نفت‌خام روسيه به درياي سياه منتقل شود.

  ‌آيلان برمن (Ilan Berman)، عضو شوراي سياست خارجي امريكا در واشنگتن، در اظهارنظر درخصوص اهميت اين اقدام در آن زمان گفت: "مقامات كرملين به‌خوبي آگاهند كه مسير اودسا ـ برودي مي‌تواند ضربه مهلكي بر سلطه انحصاري كنوني روسيه بر منابع انرژي خزر وارد آورد." برمن در ادامه صحبت خود به مطلب هشداردهنده‌اي اشاره نمود: "از ديد روسيه، واقعيت تلخ‌ترآن است كه از اين به بعد توجه اتحاديه اروپا و ايالات‌متحده بيش از هرچيز معطوف به جذب كيف به سمت غرب خواهد بود." خط لوله‌اي كه به سمت لهستان مي‌رود يك پروژه سه ساله است و به اعتقاد برمن، لهستان را به يكي از مراكز مهم نفت غيرروسي و غير اوپك مبدل خواهد ساخت.

  تصميم به تغيير مسير خط لوله ـ كه در ژوئيه گذشته اعلام شد ـ مي‌تواند حركت اوكراين به طرف غرب را به شدت تضعيف كند. دولت بعدي بايد براي حل اين مسئله چاره‌ بينديشد. در اين مبارزه ژئوپولتيك ميان واشنگتن و مسكو، اوكراين به صحنه يك نبرد استراتژيك مبدل شده است. خطوط لوله نفت اوكراين 75% واردات نفت اتحاديه اروپا از روسيه و آسياي ميانه را برعهده دارد و 34% واردات گاز نيز توسط همين خطوط انجام مي‌شود. در آينده نزديك، واردات انرژي اتحاديه اروپا از طريق اوكراين در نتيجه گشايش ميادين عظيم نفت و گاز در آذربايجان، قزاقستان، تركمنستان و ازبكستان به ميزان قابل ملاحظه‌اي افزايش پيدا خواهد كرد. در صفحه شطرنجي كه برژينسكي از اوراسيا ترسيم نموده، اوكراين از جايگاهي كليدي برخوردار مي‌باشد و البته براي پوتين نيز از اهميت ويژه‌اي برخوردار است.

 

٭ويليام انگدال، نويسنده كتاب "قرن جنگ: سياست نفت انگلستان و امريكا و نظم نوين جهاني" مي‌باشد كه اخيراً توسط انتشارات پلوتو(Pluto) در لندن به چاپ رسيد.