داگلاس فيث و اطلاعات موازي

 

 

 

 

 

 اشاره: مطلبي كه از نظر خوانندگان مي‌گذرد، مقاله‌اي است با نام "آيا ايران نوبت بعدي است؟" (Is Iran Next?) كه در 25 اكتبر 2004 (4 آبان 1383) در دوهفته‌نامه امريكايي(In These Times) به قلم تام باري(Tom Barry) چاپ و منتشر شده است.

  ازآنجاكه اين مقاله "دفتر ويژه اطلاعات"، رهبري آقاي داگلاس فيث در آن، ادغام سياست خارجي امريكا و اسراييل در خاورميانه و فلسفه مشترك صلح از طريق اعمال قدرت در منطقه را به‌خوبي ترسيم مي‌كند و همچنين به‌دليل روشن‌كردن نقش اطلاعات موازي در امريكا و دورزدن سيا و اطلاعات وزارت‌دفاع بر آن شديم تا اين مقاله كاملاً راهبردي را با نام جديد "داگلاس فيث و اطلاعات موازي" تلخيص و روح‌يابي كنيم، باشد كه مورد توجه طراحان استراتژيك در ايران قرار گيرد. هرچند اخيراً اعلام شد كه پنتاگون درصدد است در بهار 1384 شخص ديگري را جايگزين داگلاس فيث كند.

 

 

  اندكي پس از يازدهم سپتامبر 2001، داگلاس فيث، معاون وزارت دفاع در حوزه سياست‌گذاري، هماهنگي برنامه‌ريزي‌هاي پنتاگون براي تجاوز به عراق را آغاز كرد. چالشي كه داگلاس فيث به‌عنوان شخصيت غيرنظامي شماره 3 در وزارت دفاع با آن دست به گريبان بود، تثبيت يك نوع منطق سياسي براي حمله به آن كشور بود. در همان حال، اطرافيان و هم‌پيمانان ايدئولوژيك فيث در پنتاگون، براي به‌اجرادرآوردن پيكار جهاني دولت امريكا با تروريسم و گسترش‌دادن آن تا، نه فقط بغداد، بلكه همچنين تا دمشق و تهران، برنامه‌‌ريزي‌هاي خود را آغاز كردند.

  در ماه اوت 2004، آشكار شد كه يكي ازكارگزاران داگلاس فيث در حوزه سياست خاورميانه به‌نام "لارنس فرانكلين" مشتركاً با كميته امور همگاني اسراييل در امريكا (آي‌پك) و مقامات اسراييلي ملاقات كرده است. اين درحالي بود كه او داراي چند سند و مدرك طبقه‌بندي شده است، ازجمله پيش‌نويس يك بخشنامه رياست‌جمهوري در زمينه امنيت ملي كه در دفتر فيث طرح‌ريزي شده بود. در آن اسناد يك استراتژي ستيزه‌جويانه امنيت ملي امريكا در ارتباط با ايران به اجمال درج شده بود. اف بي آي در حال تحقيق در مورد انتقال اين اسناد به‌عنوان يك قضيه جاسوسي مي‌باشد.

  اين رسوايي جاسوسي، دو مورد را كه مايه نگراني ديپلمات‌هاي امريكا و كارشناسان سياست خارجي در سراسر طيف سياسي كشور مي‌باشد، مطرح مي‌كند. يكي از اين دو مورد عبارت از آن است كه سياست امريكا در خاورميانه توسط ايدئولوگ‌هاي محافظه‌كار جديد هدايت مي‌شود و در دفتر داگلاس فيث واقع در پنتاگون هماهنگ شده يا به اجرا درمي‌آيد. مورد ديگر آن است كه سياست امريكا در خاورميانه بيش از اندازه با سياست افراطيون اسراييل انطباق و هماهنگي دارد، افراطيوني كه با محافظه‌كاران جديد امريكا روابط تنگاتنگ دارند.

  شبكه‌اي از مـوسسه‌هاي سياسي محافظه‌كار جديد، گروه‌هاي فشار و موسسه‌هاي رهنموددهنده(Think Tank)، در شكل بخشيدن مجدد به سياست امريكا در خاورميانه به داگلاس فيث پيوسته‌اند. سياست خارجي امريكا در خاورميانه سياست‌هاي عناصر سرسخت در اسراييل را بازتاب مي‌دهد يا تكميل مي‌كند. اين موسسه‌ها شامل موسسه‌ يهودي امور امنيت ملي، موسسه مطالعات پيشرفته استراتژيك و سياسي، مركز سياست امنيتي(Center of Security Policy,CSP) و سازمان صهيونيستي امريكا، كه همگي گروه‌هايي هستند كه فيث با آنها در ارتباط تنگاتنگ بوده و اين ارتباط پيوسته ادامه دارد.

نخست عراق، اكنون ايران

  در ماه‌هاي پس از 11 سپتامبر، به‌جاي اتكا بر سازمان سيا، وزارت‌خارجه يا آژانس اطلاعاتي ـ امنيتي خود وزارت دفاع(DIA) Defense Intelligence Agency براي كسب اطلاعات درباره ارتباط عراق با تروريست‌هاي بين‌المللي و توسعه توليد سلاح‌هاي كشتارجمعي در عراق، محافظه‌كاران جديد پنتاگون يك دفتر ويژه اطلاعاتي و تجسسي موسوم به دفتر طرح‌هاي ويژه(OSP) (Office for Special Plan) داير كردند. بنيانگذاران آن دفتر، پل وولفوويتز و داگلاس فيث (كه هر دو معاونان وزارتخانه دفاع هستند) هواداران پرشور بازسازي منطقه‌اي خاورميانه به‌شمار مي‌روند كه تغيير رژيم در ايران، سوريه و نهايتاً عربستان‌سعودي را شامل مي‌شود. دفتر داگلاس فيث زيرساخت لازم براي گردآوري اطلاعات را نداشت و به اطلاعات جعلي كه توسط احمد چلبي ارائه شده بود، اتكا كرد. چلبي يكي از عراقي‌هاي مقيم خارج از كشور بود كه رهبري كنگره ملي عراق را به عهده داشت. در سال 1998، گروه چلبي، از محل "قانون آزادسازي عراق" هزينه خود را تأمين مي‌كرد. قانون مزبور يك ابتكار كنگره بود كه مورد پشتيباني نهادهاي محافظه‌كار جديد از قبيل "آي‌پك"، "سي اس پي". "پروژه قرن جديد امريكا" (Project for new American century, PNAC) و "انستيتوي امريكن اينترپرايز" قرار داشت.

  در همان حال كه چلبي و ديگر افراطيون كنگره ملي عراق سرگرم ديدار از دفتر داگلاس فيث بودند، مقامات اسراييل، ازجمله ژنرال‌هاي آن كشور نيز به ديدار از آن دفتر اشتغال داشتند. اين نكته را سرهنگ كارن كوياكوفسكي بيان داشته است. وي در گذشته در دفتر معاونت خاورميانه و آسياي جنوبي تحت نظارت داگلاس فيث انجام وظيفه مي‌كرد. افراطيون اسراييلي، همچون محافظه‌كاران جديد ايالات‌متحده، معتقدند كه امنيت درازمدت اسراييل با تغيير جهت سياست‌هاي خاورميانه‌اي و به‌وسيله قدرت برتر نظامي امريكا و اسراييل به وجه احسن تأمين خواهد شد. اكنون، چنين به نظر مي‌رسد كه دفتر سياست‌گذاري‌هاي داگلاس فيث كه منطق‌هاي اطلاعاتي ـ امنيتي مشكوكي براي جنگ عراق جعل مي‌نمود، در عين حال، در حال تثبيت يك استراتژي پنهاني امنيت ملي براي تغيير رژيم در ايران است. به احتمال قوي از طريق مجموعه‌اي از حملات نظامي پيشگيري‌كننده (خواه توسط امريكا و خواه توسط اسراييل) و حمايت از ائتلاف ناراضيان ايران اين استراتژي به اجرا درمي‌آمد.

عاملان سري

  اين عمليات سري در حال حاضر موضوع يكي از تحقيقات اف بي آي در امور جاسوسي و بررسي‌هاي كميته قضايي مجلس نمايندگان و كميته اطلاعاتي برگزيده سنا مي‌باشد، بررسي‌هايي كه تا پس از انتخابات به تعويق افتاده است.

  بدون اطلاع‌دادن به وزارت خارجه يا سازمان سيا، دفتر معاونت داگلاس فيث در عمليات پنهاني مشاركت داشته است، عملياتي كه شامل يك رشته ملاقات‌هاي سري در واشنگتن، رم و پاريس طي سه سال گذشته بوده است. اين ملاقات‌ها و جلسات مقامات دفتر سياست‌گذاري و مشاوران (لارنس فرانكلين، هارولد رود و مايكل لدين) را گرد يكديگر آورده است. علاوه بر اين افراد، يك ايراني مقيم خارج از كشور نيز كه دلال اسلحه است و منوچهر قرباني‌فر نام دارد، گروه‌هاي فشار در آي‌پك، احمد چلبي و مقامات اطلاعاتي ـ امنيتي ايتاليايي و اسراييلي نيز در اين جلسات شركت داشته‌اند.

  فرانكلين كه كارشناس ايران است و از آژانس اطلاعاتي دفاعي(DIA) به دفتر سياست‌گذاري داگلاس فيث منتقل شد، بارها با نائورگيلون، رئيس اداره سياسي سفارت اسراييل در واشنگتن ملاقات كرد. به گفته مقامات اطلاعاتي امريكا طي يكي از آن جلسات، فرانكلين پيشنهاد نمود كه بخشنامه رئيس‌جمهور درباره امنيت ملي در مورد ايران ارائه داده شود. بيش از مدت دوسال، يك عمليات ضداطلاعاتي اف بي آي به انجام رسيده و به موجب آن ملاقات‌هاي به انجام رسيده در واشنگتن ميان آي‌پك، فرانكلين و مقامات اسراييلي مورد نظارت قرار گرفته است.

  تحقيق‌كنندگان حدس مي‌زنند پيش‌نويس سند امنيتي از طريق يك واسطه كه احتمالاً آي‌پك بوده است به اسراييل منتقل شد.

  فرانكلين،كه او را از نزديكان ناراضيان افراطي ايراني و امريكاييان ايراني‌تبار مي‌شناسند، واسطه ديگري است ميان يك رشته از ملاقات‌هاي ديگري كه در رم و پاريس به انجام رسيد و مايكل لدين (پژوهشگر انستيتوي امريكن اينترپرايز كه مشاور ويژه داگلاس فيث نيز بود) در آن ملاقات‌ها شركت داشت. شخصي ديگر به‌نام هارولد رود نيز در آن جلسات حضور داشت و يكي از اطرافيان لدين بود كه از دوران "ايران ـ كنترا" باقي مانده بود و در حال حاضر داگلاس فيث او را براي آماده‌ساختن طرح‌هاي مربوط به استراتژي تغيير رژيم براي كشورهاي خاورميانه، كشورهايي كه در فهرست سياه محافظه‌كاران جديد قرار گرفته‌اند او را به استخدام درآورده است. در اين ملاقات‌ها، استراتژي‌‌هايي نيز براي سازماندهي ايرانياني كه مايل‌اند جهت اجراي برنامه تغيير رژيم ايران با امريكا همكاري كنند، مورد بررسي قرار گرفته‌اند.

انعكاس ماجراي ايران ـ كنترا

  وجود اين گروه از شخصيت‌ها كه گردهم آمده‌اند دلالت بر آن دارد كه سياست امريكا در خاورميانه دربردارنده عمليات پنهاني و غيرقانوني مي‌باشد؛ عملياتي كه شبيه عمليات ايران ـ كنترا در دهه 80 ميلادي است. نه‌فقط محافظه‌كاران جديد بار ديگر در حال هدايت بازيگران هستند، بلكه در اين عمليات جديد پنهاني دست‌كم دوتن از توطئه‌گران ماجراي ايران ـ كنترا نيز حضور دارند، يكي از آنها مايكل‌لدين است كه بارها شكايت كرده، به اين‌كه دولت بوش اجازه داده است كه طرح‌هاي تغيير رژيمش براي ايران و سوريه در پيچ‌وخم‌هاي بوروكراسي، قالب درست خود را به دست آورد. ديگري قرباني‌فر است؛ كسي‌كه سازمان سيا او را "جعل‌كننده زنجيره‌اي" ناميده است و آن سازمان برقراري هرگونه ارتباط ميان مأموران خود و وي را ممنوع ساخته است.

  در طول عمليات ايران ـ كنترا، اسراييل به منزله يك واسطه يا ماجرايي براي فروش سلاح‌هاي امريكا به ايران عمل مي‌كرد. سود فروش آن سلاح‌ها عمدتاً صرف تأمين هزينه كنتراهاي نيكاراگوئه مي‌شد، اگرچه كنگره حمايت نظامي از ضدانقلابيون نيكاراگوئه ار ممنوع ساخته بود. با اين وجود، اين‌بار، هدف آشكار اين زدوبندهاي پشت صحنه و پنهاني آن است كه روابط امريكا و ايران از حيطه دسترسي ديپلمات‌هاي وزارت‌خارجه خارج شود و در حوزه قلمرو ايدئولوگ‌هاي پنتاگون قرار گيرد. لدين كه در بين محافظه‌كاران جديد در مبارزه جهت تغيير رژيم در ايران مقامي شاخص دارد، در نشنال ريويو آن‌لاين(National Review On Line) نوشت كه بسياري از مقامات دولت امريكا به‌جاي دست‌زدن به انقلاب دموكراتيك در ايران ترجيح مي‌دهند كه با روحانيون حاكم بر ايران به گفت‌وگوهاي وقت و بي‌وقت و بيهوده سرگرم شوند.

   اوايل سال 2002، لدين همراه با "موريس آميتاي"، مدير اجرايي پيشين آي‌پك و مشاور سي اس پي(SCP)، "ائتلاف براي دموكراسي در ايران" را پايه‌گذاري كرد تا از آن طريق حمايت كنگره و دولت را در تغيير رژيم به دست آورد. آي‌پك و ائتلاف دموكراسي براي ايران، به سهم خود تصويب قطعنامه‌هاي مجلس نمايندگان و سنا را تضمين كردند، خواستار تحريم‌هاي بيشتر شدند و حمايت خود را از ناراضيان ايراني بيان كردند.

  ائتلاف براي دموكراسي در ايران، داراي اعضاي موسسه‌هاي كليدي سياستگذاري محافظه‌كاران جديد و موسسه‌هاي رهنموددهنده ازجمله ريموندتن‌تر، از موسسه امورخاورميانه در واشنگتن (شعبه‌اي از آي‌پك) و فرانك گفني، رئيس سي اس پي مي‌باشد. در دهه 1990 داگلاس فيث به‌منزله رئيس‌جمهور هيئت سي اس پي خدمت مي‌كرد. شعار او "صلح از طريق اعمال قدرت" بود. در حال حاضر وولسي به‌عنوان معاون كميته مشورتي خدمت مي‌كند.

  ديگر سازمان‌هاي محافظه‌كار جديد كه بيش از يك عضو، نمايندگي آنان در ائتلاف را به‌عهده دارد شامل) (American Enterprise Institue)( A.E.I و فريدوم هاس(Freedom house) هستند.

  راب سبحاني، يك امريكايي ايراني‌تبار كه مانند لدين و ديگر محافظه‌كاران جديد دوست رضا پهلوي پسر شاه سابق است، در عين حال، يكي از اعضاي "سي دي آي" (ائتلاف‌‌گراي دموكراسي) نيز به‌شمار مي‌رود. سازمان ائتلاف براي دموكراسي در ايران(C.D.I)، بيان موضع‌گيري مشترك محافظه‌كاران جديد است، مبني بر اين‌كه مشاركت‌دادن سازنده نظام حاكم بر ايران در امور (حتي مشاركت‌دادن اصلاح‌طلبان دموكراتيك) چيزي جز امتيازدادن به ايران جهت خشنودسازي آن كشور نمي‌باشد. درعوض، مصلحت آن است كه ايالات‌متحده بي‌درنگ استراتژي تغيير رژيم را ادامه دهد و با مردم ايران همكاري تنگاتنگي را در اين مسير آغاز كند. نمايندگان مردم ايران كه مي‌توانند براي اجراي استراتژي تغيير رژيم جنبه نمادين داشته باشند، بنا بر گفته محافظه‌كاران جديد مشتمل‌اند بر: رضاپهلوي، پسرشاه معدوم (كه در عين حال روابط تنگاتنگي با حزب  ليكود در اسراييل برقراركرده است)، گروه چريكي مجاهدين خلق مستقر در عراق و قرباني‌فر، دلال اسلحه مقيم خارج از كشور خود.

  مايكل لدين، آميتاي و سبحاني كه همگي اعضاي ائئلاف دموكراسي براي ايران هستند، سخنرانان عمده نشست  كانون تبادل‌نظر در ماه مي سال 2003 بودند كه درباره "آينده ايران" تشكيل شده بود و هماهنگي اين نشست را موسسه "امريكن اينترپرايز"، موسسه "هادسن" و "بنياد دفاع از نظام‌هاي دموكراتيك" به‌عهده داشتند. در كانون تبادل‌نظر، به رياست ميراو وورمسر، عضو موسسه هادسن، كه همسر ديويد وورمسر و متولد اسراييل است (شوهر وي در مقام كارشناس طراز اول ديك‌چني در امور مربوط به ايران و سوريه خدمت مي‌كند)، اوري لويراني، از مقامات وزارت دفاع اسراييل، به تشريح مسائلي در ارتباط با ايران پرداخت. ميراو وورمسر، ضمن شرح احساسات و عواطف نظريه‌پردازان محافظه‌كار جديد و استراتژيست‌ها به اختصار چنين گفت: "اين تصور كه ما مي‌توانيم به مقابله با عراق بسنده كنيم، تصور نادرستي خواهد بود. ما بايد اين برنامه را ادامه دهيم و سريع‌تر عمل كنيم."

  "جينسا"، يك سازمان محافظه‌كار جديد كه در سال 1976 تأسيس شد و كار اصلي آن تحكيم و گسترش پيوندهاي تنگاتنگ استراتژيك نظامي ميان ايالات‌متحده و اسراييل است، در عين حال به ايران چشم دوخته و مراقب تحولات آن است. در يك همايش اين سازمان، درباره سياست‌گذاري، كه در آوريل 2003 برگزار شد و موضوع بحث‌هاي آن عبارت بود از: "زمان عطف توجه به ايران، مادر تروريسم نوين"، لدين اظهار داشت: "زمان براي فعاليت‌هاي ديپلماتيك به پايان عمر خود رسيده است، اكنون وقت پديدآمدن ايران آزاد، سوريه آزاد و لبنان آزاد است."

  "جينسا"، به موازات سي اس پي، به‌منزله يكي از حلقه‌هاي عمده نهادينه پيوند با مجتمع نظامي ـ صنعتي محافظه‌كاران جديد عمل مي‌كند. لدين در مقام نخستين رئيس اجرايي "جينسا" خدمت مي‌كرد و بنابر گفته آميتاي، "پدرخوانده" جينسا محسوب مي‌شد. آميتاي، معاون سازمان جينسا مي‌باشد. اعضاي هيئت رئيسه يا مشاوران جينسا را افرادي چون: جيمز وولسي، رئيس پيشين سازمان سيا، جك كمپ، جمهوري‌خواه پيشين و جاشوآ موراو چيك و فيث ـ پس از پيوستن به اعضاي دولت، از هيئت مشاوران جينسا استعفا داد ـ هستند. همان‌گونه كه ديك‌چني، معاون رئيس‌جمهور و جان بولتون، معاون وزارت‌ امورخارجه در حوزه كنترل تسليحاتي نيز از مقام خود كناره گرفتند.

  فيث همانند ديگر محافظه‌كاران جديد، اسراييل و ايالات‌متحده را دو كشوري مي‌پنداردكه در امور امنيت ملي خود داراي دغدغه‌ها و وجوه اشتراك در ارتباط با خاورميانه هستند. در سال 1996، فيث عضو يك تيم پژوهشي بود كه موسسه "لاس پس" سازماندهي آن را به‌عهده داشت و ريچارد پرل نيز هدايت و رهبري آن را عهده‌دار بود. اين تيم در عين حال، شامل كساني بود كه نماينده جينسا، وينه‌آ، (وابسته به آي‌پك) بودند و ميراو و ديويد وورمسر نيز در آن تيم حضور داشتند.

  عنوان گزارش نهايي تيم پژوهشي مزبور: "يك گسست قاطع و شفاف: يك استراتژي جديد براي تضمين امنيت منطقه" بود. در اين گزارش به بنيامين نتانياهو، نخست‌وزير منتخب اسراييل گوشزد شده بود كه "با تركيه و اردن به همكاري تنگاتنگ بپردازد تا خطر منطقه‌اي را مهار كند، پايه و سطح آن خطرات را سست نمايد و درنهايت آنها را به كلي از ميان ببرد و ديگر آن ‌كه جهت سرنگوني صدام حسين تشريك‌مساعي نموده و هدف‌هاي نظامي سوريه در لبنان و احتمالاً در داخل خاك خود سوريه، را مورد حمله قرار دهد." در اين گزارش، توصيه شده بود كه اسراييل يك سياست خارجي و داخلي برمبناي يك "بنياد نوين فكري" ابداع نمايد، بنيادي كه به ملت اختيار عمل دهد تا هرگونه نيرويي را كه احياناً در تن دارد در راه بازسازي صهيونيسم به‌كار بندد. ايدئولوژي، به‌تنهايي دليل وجود ارتباطات تنگاتنگ داگلاس فيث با اسراييل نيست. موسسه حقوقي سابق او "فيث و زل" نام دارد. اين موسسه، داراي دفتري در اسراييل است.  در معرفي دلالان اسلحه و پيمانكاران دفاع موشكي تخصص دارد. اين موسسه از نقش خود در زمينه تسهيل انتقال تكنولوژي ميان امريكا و پيمانكاران نظامي اسراييل با افتخار ياد كرده است.

تعميق صهيونيسم

  صهيونيسم فيث كه به جناح راست تعلق دارد، الگو و نمونه محافظه‌كاري جديد است. هواداري پنتاگون از تجاوز به عراق و اخيراً نيز موضع‌گيري‌هاي سرسختانه و افراطي پنتاگون در ارتباط با ايران و سوريه، بايد در پرتو اعتقادات صهيونيستي و ارتباطات كساني كه سياست دولت امريكا درقبال خاورميانه را شكل مي‌دهند، با حزب ليكود، مورد بررسي قرار گيرد. ضديت با نظام‌هاي خودكامه و توتاليتر در آغاز دهه 70 ميلادي يك اصل بنيادي و سياسي بود كه محافظه‌كاران جديد را با پيشتازان عقيدتي آنان پيوند مي‌داد. در اين نوع جهان‌بيني سياسي مانوي، نيروهاي خير و دموكراسي، به رهبري امريكا، در معرض تهديد مستمر از جانب نيروهاي شر كه در كمونيسم و فاشيسم تبلور مي‌يافت، قرار داشت. در داخل كشور، گروه "خطر كنوني"، در هيئت كساني‌كه در راه جلب طرف مقابل اهتمام ورزيده و نيز در هيئت هواداران تنش‌زدايي، انزواگرايان و مبارزان راه صلح كه از رودررويي‌هاي پيشگيري‌كننده نظامي و مستقيم با ايجادكنندگان امپراتوري‌هاي خودكامه و توتاليتر گريزان هستند، به ميدان آمده است.

  با وجود آن‌كه محافظه‌كاران جديد اوليه عمدتاً يهودي بودند، اكثريت آنان صهيونيست به‌شمار نمي‌رفتند. در دهه 50 و در بخش اعظم دهه 60، محافظه‌كاران جديدي همچون اروينگ كريستول (كه عموماً به‌نام پدر محافظه‌كاري جديد شناخته شده است) اسراييل را بيشتر يك هم‌پيمان كليدي در جنگ سرد تلقي مي‌كرد تا در مقام سرزميني كه آن را خداوند در عهد عتيق ميهن قوم برگزيده خود قرار داده است.

  پس از جنگ شش روزه در سال 1967 و جنگ يوم كيپور در سال 1973، محافظه‌‌كاران جديد يهود براي ريشه‌هاي يهودي خود اهميت و حرمت قائل شدند و براي صهيونيسم در جهان‌بيني خود جايگاهي بلند در نظر گرفتند. ضديت با تماميت‌گرايي و خودكامگي، همچنان اصل عمده سياست خارجي محافظه‌كاران جديد است. از زمان پايان جنگ سرد تاكنون، محافظه‌كاري جديد توجه خود را به جهان اسلام و تا حدي كمتر، به چين معطوف داشته است، ولي اكنون به ضروريات ايدئولوژيك و سياسي صهيونيسم جناح راست پيوسته است.

 صهيونيسم فيث از خانواده او ريشه گرفته است. در سال 1997، سازمان صهيونيستي امريكا در ضيافت شام سالانه خود به گراميداشت دالك فيث و پسرش داگلاس  فيث پرداخت و اين پدر و پسر را "نوع‌دوستان سرشناس يهود و مبارزان هوادار اسراييل" توصيف كرد. پدر، جايزه ويژه قاره‌اي(Continental) گروه مزبور را "به‌خاطر يك عمر خدمت به اسراييل و قوم يهود" دريافت كرد و در همان حال داگلاس، پسر وي "جايزه ارزشمند لويي دي برانديس" را دريافت نمود.

  دالك فيث، در جنبش جوانان صهيونيست، موسوم به "بتار" كه در سال 1923 در "ريگا"، واقع در لاتي‌ويا، توسط زئو ژابوتينسكي ـ ستايشگر موسوليني ـ تأسيس شده بود، يك عنصر تندرو و افراطي شمرده مي‌شد. بتا كه اعضاي آن شعارهايي ميليتاريستي، با الگوبرداري از نهضت‌هاي فاشيستي سرمي‌دادند، با "جنبش تجديدنظرطلبانه" در ارتباط بود. اين جنبش در لهستان نشو و نما يافت و به حزب هروت ـ پيشتاز حزب ليكود ـ مبدل شد.

  در سال 1999، داگلاس فيث مقاله‌اي را براي درج در كتابي باعنوان "خطرات ناشي از يك كشور فلسطيني" ارائه داد. آن كتاب توسط سازمان صهيونيستي امريكا انتشار يافت. همان سال، در برابر 150 عضو يك هيئت متعلق به سازمان صهيونيستي امريكا، كه به‌عنوان يك گروه كنگره را تحت فشار قرار داده بودند، يك سخنراني ايراد كرد. وي تقاضا كرد كه "امريكا عليه اعراب فلسطيني‌كه قاتل امريكايي‌ها هستند، دست به اقدام بزند" و سفارت امريكا از تل‌آويو به اورشليم انتقال يابد. گروه فشار سازمان صهيونيستي امريكا، همچنين به انتقاد از دولت كلينتون پرداختند كه چرا "حاضر نشده است از عمليات ساختماني غيرمجاز اعراب فلسطيني در اورشليم، انتقاد به عمل آورد، عملياتي كه بسيار گسترده‌تر از عمليات ساختماني اسراييلي‌ها در آن ناحيه مي‌باشد."

  فيث علاوه بر پيوندها و ارتباطات تنگاتنگش با سازمان دست راستي صهيونيستي امريكا، پيش از آن‌كه به سمت كنوني خود در پنتاگون مصنوب شود، به همراه چندنفر از همفكرانش، گروهي را به‌نام "اورشليم يگانه" تأسيس كرد كه هدف آن "نجات يك اورشليم واحد و يكپارچه به‌عنوان مركز يا پايتخت ناگسسته اسراييل" مي‌باشد. ديگر بنيانگذاران اين سازمان مستقر در اورشليم عبارتند از: ديويد استاين من، رئيس جينسا، عضو هيئت رئيسه "سي اس پي" و رئيس كميته اجرايي همايش خاورميانه، دورگلد، مشاور بلندپايه آريل شارون، نخست‌وزير و ناتان شارانسكي، وزير امور يهوديان پراكنده اسراييل و رئيس كنوني گروه "اورشليم يگانه".

  گروه "اورشليم يگانه"، فعالان جوياي مشاركت صهيونيست‌هاي مسيحي در امور مربوط به خود هستند. در ماه مي 2003، گروه اورشليم يگانه، ميزباني كنفرانس صهيونستي بين‌المذاهب در واشنگتن را به‌عهده گرفت. اين كنفرانس صهيونيست‌هاي مسيحي، همچون گاري باوئر، عضو گروه ارزش‌هاي امريكايي و روبرتاكامز، عضو ائتلاف مسيحي با دانيل پايپس، از همايش خاورميانه و مورت كلاين، عضو سازمان صهيونيستي امريكا را گرد هم آورد.

برنامه‌هاي دوگانه

  دولت اسراييل و آي‌پك، منكر آن شده‌اند كه در هيچ‌گونه عمليات مجرمانه‌اي متضمن استناد به اسناد و مدارك طبقه‌بندي شده پنتاگون درباره ايران مشاركت داشته‌اند. شارانسكي گفت: "هيچ‌گونه كوششي براي مشاركت‌دادن اعضاي جامعه يهود و نيز هيچ‌يك از شهروندان امريكا به‌منظور جاسوسي‌كردن براي اسراييل و عليه ايالات‌متحده به عمل نيامده است."

  او اظهار داشت: تحقيقات درباره اعضاي دفتر سياست‌گذاري پنتاگون، به احتمال نزديك به يقين، از يك رقابت ميان تشكيلات اطلاعاتي ـ امنيتي در دولت امريكا سرچشمه گرفته است.

  لدين نيز به نوبه خود، به نيوزويك گفت كه شايعات در مورد جاسوسي عليه فرانكلين دوست صميمي وي سخنان ياوه‌اي بيش نيست. لدين و ديگر محافظه‌كاران جديد اين تحقيقات را ناشي از تحريكات و پافشاري‌هاي وزارت امورخارجه و سازمان سيا جهت بي‌اعتباركردن محافظه‌كاران جديد و سنگ‌اندازي و مانع‌تراشي در راه اجراي برنامه بازسازي خاورميانه، بويژه تغيير رژيم در ايران، مي‌پندارند.

  با توجه به عمق حمايت اعضاي جمهوري‌خواه و دموكرات كنگره از اسراييل و ارتباطات تنگاتنگ  آنان با گروه‌هاي فشار دست‌راستي اسراييل نظير آي‌پك، بعيد است كه اين تحقيقات كند و كاوهاي بسيار مورد نياز در مورد برنامه‌هاي دوگانه و تكميل‌كننده‌اي كه سردمداران افراطي امريكا و اسراييل را با يكديگر متحد مي‌سازند، فراهم آورد. قلمرو سياست‌گذاري فيث در داخل و خارج از بدنه دولت امريكا، همچنان سياست امريكا را در خاورميانه به پيش مي‌راند، بي‌آن‌كه سند و مدركي در دست باشد كه نشان دهد اين سياست‌هاي تندروانه در حال افزايش امنيت ملي و بهزيستي ايالات‌متحده با اسراييل مي‌باشد.

  در عين حال، تنش‌هاي ميان امريكا و ايران عميق‌تر مي‌گردد. چنين وضعيتي نظر و خواسته عناصر جنگ‌طلب را در ايران به‌خوبي تأمين مي‌كند. مايكل لدين نيز زماني گفت: "ثبات، مرا مضطرب، هراسان و عصبي مي‌كند."

  روز 21 سپتامبر 2004 محمدخاتمي رئيس‌جمهور ايران، هشدار داد كه ممكن است ايران از پيمان منع تكثير هسته‌اي خارج شود، البته در صورتي‌كه واشنگتن و آژانس بين‌المللي انرژي اتمي درخواست كنند كه ايران طرح‌هاي خود براي غني‌سازي اورانيوم را كنار بگذارد. دولت ايران مي‌گويد كه هيچ طرحي براي ساختن سلاح‌هاي هسته‌اي ندارد و بازرسان بين‌المللي نيز نتيجه‌اي جز اين نگرفته‌اند. با اين همه، اگر ايران طرح‌هاي خود  مبني بر غني‌سازي حدود چهل‌تن اورانيوم را به اجرا درآورد ـ كه بنا بر گفته خود ايران اين مقدار اورانيوم براي توليد الكتريسيته مورد استفاده قرار خواهد گرفت ـ آن‌گونه كه بيشتر صاحب‌نظران تأييد مي‌كنند، ايران تا چندسال ديگر مي‌تواند چند بمب هسته‌اي توليد كند.

   حتي امكان ظهور ايران در مقام دومين قدرت بزرگ هسته‌اي خاورميانه، ايالات‌متحده و اسراييل را نگران و آشفته‌خاطر كرده است. در همان زماني‌كه واشنگتن درخواست مي‌كرد كه قضيه ايران به شوراي امنيت ارجاع شود، ارتش ايران سرگرم آزمايش موشك دوربرد خود (با برد 810 مايل، 1300 كيلومتر) بود و اين امر نشان‌دهنده تعهد ايران در برابر دست‌يافتن به يك توان و گنجايش بازدارنده به‌شمار مي‌رفت.

  از ديدگاه دست‌اندركاران بازسازي خاورميانه، ايران نمودار يك خطر روزافزون براي ثبات منطقه مي‌باشد. از هم‌اكنون، نه‌فقط ايران داراي موشك‌هاي دوربرد است و امكان دارد كه در حال توليد سلاح‌هاي هسته‌اي نيز باشد، بلكه پيوندهاي تنگاتنگ ايران با اكثريت شيعه عراق خبر مسرت‌بخشي براي بازسازي سياسي و اقتصادي عراق كه دولت بوش برنامه آن را تنظيم كرده است، شمرده نمي‌شود. وانگهي، محافظه‌كاران جديد و اسراييلي‌ها از دير باز، شكايت از آن داشته‌اند كه ايران از شبه‌نظاميان حزب‌الله در لبنان پشتيباني مي‌كند و به شورش شيعيان عراق دامن مي‌زند.

  از هم‌اكنون، واشنگتن به نحو موثري به ايران اعلان جنگ داده است. قرارگرفتن در محور شرارتي كه آقاي بوش آن را ترسيم نموده است و نيز هدف پيكار جهاني با تروريسم و استراتژي تازه امريكا در زمينه نبرد پيشگيري‌كننده واقع‌شدن، ايران را به نحو فزاينده‌اي عصبي كرده است.

  ايران كه خود قرباني تغيير رژيم توسط بريتانيا و امريكا در سال 1953 به‌شمار مي‌رود، تغيير رژيمي كه شاه را در مقامش ماندگار كرد، شاهد اجراي استراتژي تغيير رژيم عراق در غرب آن كشور و تغيير رژيم افغانستان در شرق آن توسط امريكا بوده است. وانگهي، دولت امريكا براي نخستين‌بار خود را با افراطيون نظامي اسراييل با قاطعيت متحد ساخته است. اسراييل، يگانه كشور منطقه است كه داراي كلاهك‌هاي هسته‌اي مي‌باشد و يكي از چند كشوري به‌شمار مي‌رود كه حاضر نشده است پيمان منع تكثير هسته‌اي را به امضا برساند.

  در سال 1996، فيث به‌عنوان سخنگوي صنايع تسليحاتي در اسراييل و ايالات‌متحده اشتغال داشته و در همان حال خلاصه گزارشي در زمينه سياست‌گذاري براي دولت اسراييل آماده كرده است. در كتابي باعنوان: "گسست آشكار: يك استراتژي جديد براي تضمين امنيت منطقه" فيث به همراه چندتن ديگر كه مقالات آن را تهيه كرده‌اند، توصيه نموده‌اند، بينش تازه‌اي براي تشريك‌مساعي امريكا و اسراييل پديد آيد كه بر فلسفه مشترك صلح از طريق اعمال قدرت استوار باشد. سياست گسست آشكار ‌اكنون هم توسط دولت بوش و هم توسط دولت شارون در حال اجراشدن است. به نظر مي‌آيد نمايش بعدي قدرت در ارتباط با ايران به روي صحنه خواهد آمد.