مصدق، از نگاه ديگران
حميدرضا مسيبيان
مصدق نماد استقلال طلبي :
استقلال ملت هاي ضعيف از ابر قدرت هاي شرق و غرب :جنبش ملي مصدق را ميتوان سرآغاز جنبش هاي ضد استعماري در كشورهاي زير سلطه در جهان دو قطبي و مبارزه عليه استعمار جديد دانست .
او اولين كسي در جهان دوقطبي بود كه هم استعمار شرق و هم استعمار غرب را از كشوري بيرون كرد و درس استقلال كامل را به جهانيان آموخت. به همين دليل است كه كسي چون داريوش فروهر او را سردار بت شكن تاريخ ميخواند . نهضت او درس تجربهاي براي همة كشورهاي استعمارزده جهان در شمال آفريقا ، آمريكاي جنوبي،آسياي جنوب شرقي ،كوبا ،بسياري از رهبران كشورهاي اروپائي و … داشته و همه اين جنبش هاي استقلال طلبانه پس از نهضت ملي ايران و به نحوي با درس گرفتن از آن عمل كردند. به واقع بالاخره بايد براي اولين بار كسي به مقابله با استعمار بر ميخواست تا ساير ملتهاي ستمديده پشت سر او حركت كنند و اين افتخار براي ايرانيان به ارمغان آمد.
داريوش فروهر در اين باره ميگويد : يكي ميبايست بيايد كه بر حصارهاي بلند استعمار بكوبد و شكافي در آن پديد آورد .از آن شكاف به درون نگريستن و اين واقعيت را ديدن كه فقط ديوار است و نه چيزي بيشتر ،كاري بود كه پس از مصدق مقدور و ممكن مينمود.
مصدق از كشوري ضعيف برخاست و سياست عدم تعهد را مطرح كرد .او به همه جهان نشان داد كه ملت ايران قادر است مستقل از همه ابر قدرت ها زندگي كرده و به هيچ ابر قدرتي امتياز ندهد.گرچه دولت او ساقط شد اما به واقع اقدامات ارزشمند او به همه جهان درس داد تا جائي كه اكثريت مطلق رهبران جنبش هاي ضد استعماري خود را شاگرد مكتب مصدق ميدانند و به حق مصدق با زنده كردن ملي گرائي ايراني ملت ايران را در جهان سرافراز نمود .به حق مصدق پس از قرنها عظمت گذشته ايران را زنده كرده و به همه جهان نشان داد .
«سياست موازنة منفي» بر بنياد اصل بيطرفي يا «جنبش عدم تعهد» بعنوان يك راه حل اساسي و استراتژيك براي كشورهاي استعمارزده، كه مصدق مبدع آن بود، مبني بر اينكه ملّتهاي جهان سوّم نه نسبت به آمريكا و امپرياليسم غرب و نه نسبت به امپرياليسم شرق هيچگونه تعهد خدمتگزاري ندارند، مورد علاقة بسياري از رهبران استقلال طلب، قرار گرفت كه با پيروي از آن توانستند ملّت خود را از اسارت و بردگي بيگانگان برهانند و به استقلال و سرفرازي برسانند.
نهضت او سرآغاز جنبش عدم تعهد در جهان شد.اين تز نه تنها از سوي كشورهاي شرق بلكه حتي توسط اروپائيان هم دنبال شد و در حقيقت مصدق به سرحلقه رندان جهان تبديل شد.
اتفاقاتي كه بعد از مصدق در جهان افتاد به اين پيش بيني الهام گونه و به ظاهر ايده آليستي شهيد نامدار نهضت ملّي ايران زنده ياد دكتر حسين فاطمي در سرمقاله روزنامه زرين برگ «باختر امروز» رنگ حقيقت ميبخشد كه «پيمودن راه مبارزه و فتح ما نيز زمينه پيروزي قطعي ملل زير سلطه و مردمي را كه ساليان دراز است در چنگال بيرحمانة سياست استعماري دست و پا ميزنند، آماده ميسازد.»(5 خرداد 1331)
لازم به ذكر است كه به پاس حماسه عظيم مصدق در دادگاه بين المللي كه به تمام ملل جهان درس آزادگي داده بود. صندلياي كه مصدق بر روي آن نشسته بود به احترام او كنار گذاشته شده و هم اكنون پس از گذشت پنجاه سال به عنوان يك جاذبه توريستي به مردم نشان داده ميشود و مردمي كه به دادگاه لاهه ميروند با مشاهده اين صندلي كه به احترام نماينده ملت ايران ، بيش از 50 سال است كه كنار گذاشته شده است متوجه عظمت روحيه ملي گرائي مردم ايران ميشوند.
دكتر احمد سوكارنو رهبر نامدار و رنجديده و زندان و تبعيد كشيدة مردم اندونزي در مبارزه با استعمارگران هلندي كه در سال 1963 از سوي كنگرة بزرگ ملّت اندونزي او را «رهبر جنبشهاي آزادي ملت اندونزي» لقب دادند، در سال 1960 در مجمع ملل اظهار داشت: مصدق پرچمدار آزادي كشورهاي غير متعهد است. ما در سنگر جنگ و مبارزه با هلند از اعمال و گفتار دكتر مصدق الهام گرفتيم و بر دشمن فائق شديم.
جمال عبدالناصر يكي از برجسته ترين رهبران جهان عرب است كه كانال سوئز را ملي كرد و انقلاب او در مصر هم تمام جهان عرب را تكان داد .او در نطق هايش هميشه از تاثير نهضت مصدق يادميكرد و بارها اعلام كرده بود كه "من شاگرد مكتب ضد استعماري دكتر مصدقم. از مكتب مصدق درس آموختم". در سفري كه مصدق در آبانماه 1330 به مصر داشت، در سخنراني خود براي مردم مصر كه فرياد «زنده باد مصدق» را با خروش تمام سرميدادند و در گفتگوهايش با نحاس پاشا نخست وزير اين كشور، بر ضرورت ملّي شدن كانال سوئز تأكيد مينمايد. اين آرمان بعداً توسط شاگرد و پيرو مكتب مصدق، «جمال عبدالناصر» به وقوع ميپيوندد و دست استعمار انگليس را از كشور مصر كوتاه ميكند.
مارشال تيتو از رهبران سرشناس استعمارستيز و ميهن پرست يوگسلاوي نيز تز «عدم تعهد» را -به اذعان خود- از مصدق آموخت و در عمل بكار بست.
جواهر لعل نهرو كه پس از مهاتما گاندي محبوبترين و نامدارترين رهبر ضد استعماري مصر شمرده ميشود نيز، از پيروان مكتب «عدم تعهد» دكتر مصدق بود. نهرو كراراً خدمات دكتر مصدّق را به كشورهاي غير متعهد ميستود و او را كراراً پيشگام مبارزه براي غرور ملّي و آزادي و شرافت ناميد. بههنگامي كه در تهران مهمان دولت بود و نامه از طرف نهضت ملّي راجع به فشار و اختناق عمومي و حبس دكتر مصدق و قتل دكتر فاطمي تسليم او شد، وي اين موضوع را با شاه مخلوع در ميان ميگذارد. شاه در جواب ميگويد: اين افراد بر عليه حكومت قيام كردند، خود شما هم به همين جرم به زندان رفتيد! نهرو پاسخ ميدهد: «زندانبان من انگليسيها بودند و مردم هند، زندان من و گاندي را گلباران كردند. ولي زندانبان نخست وزير سابق و ملّي كنندة نفت، پادشاه ايران است!» در جاي ديگر نهرو مي گويد : در قرن ما آسيا سه مرد بزرگ به وجود آورد كه در جهان تاثير نمايان گذاشتند اين سه مرد بزرگ يكي گاندي ،دومي مائو تسه تونگ و سومي مصدق است. در بحبوحه مبارزات ايران نهرو در زير باران شديد و در طي يك سخنراني طولاني راجع به ايران ميگويد آيا آسيا بعد از 400 سال خمودگي و سستي امروز دوباره قد علم كرده است؟مساعي و فداكاري ايران در مورد ملي كردن نفت دنيا را تكان داد.لازم به ذكر است كه هند به رهبري گاندي دولت بريتانيائي را حذف و دولت هندي در آن برقرار كرد اما باز هم نفوذ بريتانيا باقي ماند .ولي مصدق كمر اين امپراطوري استعماري را در جهان خرد كرد .پس از گاندي مطرح ترين رهبر هند جواهر لعل نهرو بود.او نويسنده كتب مشهوري چون نگاهي به تاريخ جهان و نامه هاي پدري به دخترش ميباشد.
اثر مهم ديگر ملي شدن نفت در ايران و مبارزه مصدق در چارچوب قانونهاي بينالمللي، اين بود كه در قطعنامه 1954 سازمان ملل متحد " حق حاكميت دائمي ملتها بر منابع طبيعي خود" و اينكه ملتها حق دارند به نحو مقتضي از اين منابع بهرهبرداري كنند، گنجانده شد. اين هديه و خدمت يك ايران مردمسالار به همه ملتاي جهان بود.مصدق هم در شوراي امنيت و هم در دادگاه لاهه اين اصل را تثبيت كرد.
شادروان دكتر قوام نكرومه رهبر استقلال مملكت زرخيز غنا كه از نخستين پيشوايان آزادي افريقا بود و با تلاش و مجاهدت بيهمانند و خستگيناپذير خود، كشور ساحل عاج (غنا) را از قيد استعمار بريتانيا رهانيد، از ديگر چهرههاي سرشناس پيرو مكتب مصدق بود و مكرراً بيان ميداشت كه خدماتي كه در انجام آن توفيق يافته، مديون سالها دراست وي در مكتب پيشواي نهضتملي ايران بوده است. وي به يكي از دوستانش ميگويد: «من از نطق دكتر مصدق در شوراي جامعة ملل درس بزرگي گرفتم: اول حقيقت زندگاني را كه خودمختاري و استقلال و آزادي و جواب رد به خارجيهاست، بهدست آوريد، مابقي نعمات خداوندي كه فرع آزادي و آگاهي است، نصيب شما خواهد شد.»
دكتر نايورا از رهبران آزادي تانزانيا نيز به گفتة خود، يكي از شاگردان مكتب مصدق بود. از جمله خدماتي كه نايورا به ملت خود انجام داد، اين بود كه كلية بانكهاي خارجي را در تانزانيا ـ كه در اصل ابزاري براي اعمال سلطة سياسي بودند ـ با پرداخت خسارتي ناچيز ضبط كرد.
روزنامة ديلي تلگراف ارگان حزب محافظه كار انگليس و دشمن سرسخت نهضتملي ايران راجع به اثر گفتار و كردار مصدق با نفرتي تمام، چنين مينويسد: «در سرسراي شهرت، نام مصدق نخست وزير مخلوع ايران، در صدر صف طولاني آنعده رهبران ملي كه اقدام به تاراج اموال بريتانيا در سراسر دنيا زدهاند، بياد خواهد ماند… سرمشق مرض واگيري (!) كه مصدق به جهان داد، بعد از او توسعه پيدا كرد. زيرا او نشان داد كه يك كشور ضعيف با مردم متعهد ميتواند با بريتانيا درافتاده و به مقصود برسد. صفي طولاني از شاگردان مبارز و متجاوز مصدق در سرتاسر جهان از پند و اندرز او سود بردند. سرهنگ ناصر كانال سوئز و بالاخره تمام سرماية ما را در مصر بلعيد. سيلان (سريلانكا) و اندونزي از مصر و مكتب مصدق پيروي كرده و دست رد به سينة ما زدند. كوندا رئيس جمهور زامبيا هم به اين شيريني گازي زد .يكي از آخرين مديران مصدق دكتر نايورا است كه كليه بانكهاي خارجي را در تانزانيا با پرداخت خسارت جزئي ضبط كرده است .»
لازم به ذكر است كه نهضت ملي ايران حتي خواب راحت را هم از چشم استعمارگران بريتانيائي ربوده بود به نحوي كه ايدن وزير امور خارجه بريتانيا در خاطرات به صراحت به اين نكته اشاره مي كند كه پس از دريافت خبر سرنگوني مصدق براي اولين بار به خواب راحتي فرو رفته است .!!! ايدن به صراحت اظهار داشته بود فكر مصدق در همة كشورهاي خاورميانه توليد اثر منفي (!!) كرد و انگلستان را در مصر، دچار ناصر كرد. افرادي نظير مصدق گاهي مسير تاريخ جهان را عوض ميكنند. ناصر نيز مكرراً اظهار داشت كه انقلاب مصر به جهان سوم درس بزرگي داد.
مخالفين مصدق او را انگليسي خواندند .روس ها او را نوكر امپرياليسم آمريكا لقب دادند .انگليسها او را كمونيست ناميدند ولي بالاخره معلوم شد كه مصدق يك قهرمان ملي است و بدون پشتيباني هيچ دولت بيگانهاي براي استقلال و آزادي وطن خود ميكوشد.(ريوارول،پاريس)
تاريخ عالم نشان خواهد داد كه مصدق بزرگترين خدمتگزار بشر بوده است. (روزنامه بوئنس آيرس هرالد 23/3/1330)
دكتر مصدق استاد فن ملي كردن در شرق است.تمام رهبران نهضت هاي خاورميانه در مكتب مصدق درس خوانده اند. (موسسه مطبوعاتي دار الهلال 17/7/1330)
در نيم قرن اخير در دنيا سياستمداري با چنين خصوصيات وجود نداشته است... مصدق كشور ضعيف و تنهائي را به يك امپراطوري قوي و كهنسال غالب كرد و تمام نقشه هاي امپرياليسم بريتانيا را نقش بر آب كرد. (ريوارول پاريس)
مصدق بزرگترين مرد سياسي دنيا ، نقطه تحولي در تاريخ ملل مسلمان خاورميانه بهوجود آورده است.... نام مصدق در تاريخ براي هميشه جاويدان خواهد ماند و در رديف قهرمانان بزرگي مانند واشنگتن، سيمون بوليوار، گاريبالدي ذكر خواهد شد. (گوريه سوئيس)
مصدق، نماد دموكراسي و حكومت ملي ايراني :
مصدق نهضتي به راه انداخت كه نه براي قدرت بلكه براي دموكراسي تلاش ميكرد.
در اولين گام مصدق در نامهاي به رئيس شهرباني هرگونه مطلبي را كه درباره او در روزنامهها نوشته شود آزاد اعلام كرد. در زمان او مطبوعات ايران حتي از آزادترين كشورها هم آزادتر بودند .در دوران وزارت فرهنگ دكترسنجابي تنها كافي بود متقاضي، نام نشريه خود را به ثبت رساند.
نهضت او پس از سالها الگوئي براي تمام آزاديخواهان ايجاد كرد و به آنان راه مبارزه براي دموكراسي را آموخته و آنان را منسجم كرد .
مصدق در اينباره ميگويد :
هيچ قانوني بالاتر از اراده ملت نيست.
قانون اساسي براي ملت است نه ملت براي قانون اساسي.
مردم به آزادي راي داده اند نه به حفظ و حراست از قوانيني كه حقوق مسلم مردم را تامين نميكند.
اگر زندگي توام با آزادي و استقلال نباشد به قدر پشيزي ارزش نخواهد داشت .
شهيد دكتر فاطمي در روزنامه باخترامروز مينويسد : … كمتر از نيم قرن است كه ملت ايران دكتر مصدق را به پيشوائي خود برگزيده است .كيست كه در سياست اين مملكت وارد باشد و سواد خواندن و نوشتن فارسي را داشته باشد و اسم دكتر مصدق را در مبارزات حياتي و عظيم ملي نشنيده باشد ؟نام او با مشروطيت ايران همواره همراه بوده و تنها كسي است كه در مبارزات اصولي خود ، سرسختي و مجاهدت ممتد و طولاني نشان داده و با نفوذ اجانب هميشه جنگيده است .(باختر امروز 7 ارديبهشت 1330)
دكترشريعتي از برجستهترين آموزگاران سياسي ايران در اينباره ميگويد : رهبرم علي و پيشوايم مصدق است.مرد آزاد مردي كه هفتاد سال براي آزادي ناليد.
آيتالله طالقاني : نام و راه وروش دكتر مصدق ، مجموعهاي است از مبارزة بيش از نيم قرن ملت ايران .دكتر مصدق در پي نهضتهاي پيش از خود و ادامة نهضتهاي پس از وفاتش حلقهاي بود براي ادامه نهضت مردم ايران عليه ظلم و استبداد و استعمار. (سخنراني آيتالله طالقاني در احمدآباد 14 اسفند 1357)
آيتالله زنجاني : مرحوم دكتر مصدق ، مثل مرحوم مدرس ،با اتكا به مردم به قدرت رسيد و هميشه مورد احترام جامعه بوده و حكومت ايشان يكي از حكومتهائي بود كه من در عمرم نسبت به ملي بودن آن اطمينان داشتهام… هم او بود كه به جوانهاي ايراني ،بلكه اكثر ممالك خاورميانه حيات بخشيد.
مهندس بازرگان : ما مصدقي هستيم … ما مصدق را به عنوان يگانه رئيس دولتي كه در طول تاريخ ايران محبوب واقعي اكثريت مردم بود و توانست پيوند بين دولت و ملت را برقرار سازد و به بزرگترين موفقيت تاريخ ايران يعني شكست استعمار نايل گردد تجليل ميكنيم.
اما در آخر نظر دشمن درجه اول مصدق يعني محمدرضا پهلوي را كه سالها بعد در كتاب ماموريت براي وطنم نوشته بود ميآوريم : … بيشتر افراد تصديق ميكنند كه مصدق شخصاً مرد درستكاري بوده است. در آنموقع بحراني، ميهنپرستي مصدق و محبوبيتي كه بين مردم داشت براي كشور مغتنم بود .(مأموريت براي وطنم، صفحات 147ـ105)
همچنين واكنش برخي رسانههاي برونمرزي نسبت به مرگ دكترمصدق نشان از بزرگي و عظمت شخصيت ايشان دارد:
روزنامه تايمز يك روز پس از فوت مصدق : هيچ فردي در جهان نتوانسته است اين چنين پردوام در راس يك جنبش ميهنپرستانه قرار گيرد.
راديو فرانسه در تفسير بعدازظهر 14 اسفند 1345 :...مصدق براي مردم ايران در حكم يك پيامبر بود ...دفاع هميشگي از حق محرومان در مقابل زورمندان حضرت پولس مقدس را بياد انسان ميآورد .
راديو صوت العرب ساعت 30/9 شب 15/ 12 /1345 :امشب ميخواهيم راجع به يك روح بزرگ و مبارز قهرمان عظيم كه از قهرمانان آزادي و جهاد در راه وطن و بر ضد استعمار و استبداد بود صحبت كنيم ...اي روح مصدق سلام مبارزان بر تو ...
روزنامه بيطرف و وزين لوموند چاپ فرانسه به مناسبت درگذشت دكتر محمد مصدق طي مقاله مفصلي او را معاصر كوروش كبير ناميد. حتي مرگ كه پيروزي نهائيش بود حق وي را ادا نكرد در واقع نميتوان موردي را يافت كه مردي با خداوندان نفت پنجه در افكند و به مرگ طبيعي جان سپارد. او مرده درصورتيكه بار ساليان درازي را كه بر كسي معلوم نيست بر دوش داشت. در حقيقت گذشت سال و ماه را در او اثري نبود گوئي زندگي را از عهد كوروشكبير آغاز كرده بود .در زمان قدرتش رقباي او خود را با مسئلهاي مواجه يافتند كه در ايران سابقه نداشت.