معرفي كتاب
دكترسيدمحمدحسين رفيعي
جهانيسازي و مسائل آن
نويسنده: جوزف استيگليتز
مترجم: حسن گلريز
نشر ني، چاپ اول: 1382
استيگليتز كه در سال 2001 جايزه نوبل اقتصاد را برده است، از سال 1993 تا 1997 عضو شوراي مشاوران اقتصادي رئيسجمهور امريكا بيل كلينتون و مدتي هم رئيس اين شورا بوده است. او از سال 1997 تا 2000 اقتصاددان ارشد بانك جهاني بود. او كتاب "جهانيسازي و مسائل آن" را در 9 فصل با عنوانهاي زير نوشته است:
وعده سازمانهاي جهاني، خلف وعدهها، آزادي انتخاب؟
بحران آسياي شرقي: چگونه سياستهاي صندوق بينالمللي پول، جهان را به آستانه سقوط عمومي كشاند، چه كسي روسيه را از دست داد؟
تجارت منصفانه غيرمنصفانه و ديگر شيطنتها، مسير بهتر به اقتصاد بازار، دستور كار ديگر صندوق بينالمللي پول و راه پيش رو.
استيگليتز از ديد يك اقتصاددان سرمايهداري، به عملكرد صندوق بينالمللي پول و بانك جهاني و خزانهداري امريكا، انتقاد ميكند. او، اين سرنهاد را "تفاهم واشنگتن" نام نهاده و معتقد است كه اين سرنهاد (يا تفاهم واشنگتن) اشتباه كرده و ميكنند و عملكرد آنها بهدليل اشتباههاي پياپي آنها، كشورهاي جهان جنوب را به فلاكت و فقر كشانده است.
او در پيشگفتار كتاب ميگويد: "در دورهاي كه عضو و سپس رئيس شوراي مشاوران اقتصادي كاخ سفيد بودم و نيز در بانك جهاني، ميديدم كه غالباً، تصميمات به ايدئولوژي يا سياست آلودهاند." او عملكرد همكارانش را در "تفاهم واشنگتن" چنين بيان ميكند:
"من به ندرت به پيشبينيهايي برخوردم كه نشان دهد اين سياستها چه بر سر تهيدستان خواهد آورد... هميشه فقط يك نسخه، براي درمان وجود داشت. نظرات ديگران مورد توجه نبود. بحثهاي باز و صريح رانده ميشد و محلي از اعراب نداشت. تنها ايدئولوژي بود كه هدايتكننده سياستهاي توصيهشده بود و از كشورها انتظار ميرفت تا بدون چون و چرا رهنمودهاي صندوق بينالمللي پول را اجرا كنند."
او كه فكر ميكند نظام سرمايهداري مردمسالار است، مخالفت خود را با اين سياستها چنين ابراز ميدارد:
"قضيه فقط اين نبود كه اينگونه برخوردها، همواره و بيشتر پيامدهاي بدي بهبار ميآورند، بلكه اين برخوردها، برخوردهايي مغاير مردمسالاري بود."
او چنين نتيجه ميگيرد كه:
"مسائل مبتلابه كشورهاي در حال توسعه، مسائلي دشوارند و صندوق بينالمللي پول هم غالباً در بدترين شرايط، يعني وقتيكشور دچار بحران است، فراخوانده ميشود. اما راهكارهاي صندوق در بيشتر موارد با شكست روبهرو ميشود. سياستهاي تعديل ساختاري صندوق بينالمللي پول ـ يعني سياستهايي كه براي كمك به يك كشور تنظيم ميشد تا با بحرانها و نيز عدم تعادلهاي پايدار مقابله كند ـ منجر به كمبود شديد و ايجاد اغتشاش در بسياري از كشورها ميشد. حتي وقتي نتايج حاصله تا اين حد وخيم نبود و حتي وقتي اندكي رشد اقتصادي وجود داشت، منافع آن به نحو نامتناسبي به سود مرفهان جامعه بود و آنهايي كه در پايينترين طبقات قرار داشتند بعضاً حتي فقيرتر ميشدند."
استيگليتز در اين كتاب با آمار و ارقام و اطلاعاتي مستند و مطالعهاي ميداني نتيجه عملكرد "تفاهم واشنگتن" را در آسياي شرقي، افريقا، روسيه و... بهخوبي نشان ميدهد، ولي اشتباه او اين است كه "ايدئولوژي" و "سياست" اين "تفاهم واشنگتن" را نميتواند ببيند، نظريه توطئه توسط اين سازمانها را رد ميكند و ميگويد: "اينها واقعاً خيال ميكنند كه دارند مشكل كشورهاي در حال توسعه را حل ميكنند."
تنها چيزيكه بايد به استيگليتز گفت اين است كه: نظام سرمايهداري كنوني و ابزارهاي مالي، اقتصادي، نظامي، سياسي و ايدئولوژيك آن فقط با توطئه، عوامفريبي، دخالت قلدرمآبانه، اشغال نظامي و... ميتوانند به آقايي خود تداوم بخشد.
نويسنده كتاب، اخيراً در كنفرانسي در واشنگتن خواسته است كه بانك جهاني، صندوق بينالمللي پول و سازمان تجارت جهاني منحل شوند. چون "واقعاً دموكراتيك نيستند." اظهارنظر اخير اين اقتصاددان، حاكي از عميقترشدن نظرات او نسبت به نوشتههاي خود در اين كتاب است.
خون در راه نفت
نويسنده: هانس كرونبرگر
مترجم: محمد اشعري
نشر ثالث ـ روايت، چاپ اول: 1381
آقاي دكتر هانس كرونبرگر، نماينده مجلس اروپا، دانشيار دانشگاه سالزبورگ و خبرنگار تلويزيون، اين كتاب را در هفت بخش تنظيم كرده است:
به خون نوشته شده، نظام نفتي جديد، آفريقا؛ كانون بحران، خليجفارس؛ كانون بحران، آسياي مركزي؛ كانون بحران، صلح به كمك خورشيد و عزيمت به عصر خورشيد.
آقاي دكترهرمان شر، نماينده مجلس آلمان و رئيس سازمان اروپايي طرفدار انرژي خورشيدي، قدمهاي معنيدار بر اين كتاب نوشته است:
"درواقع، "امپرياليسم انرژي" مدرن، شديدترين شكل وابستگي حياتبخش بزرگي از حكومت جهاني و مجموعه اقتصاد جهاني است... شيطان منشي اين امپرياليسم انرژي در اينجاست كه پرنفوذترين همه امپرياليسمها تا امروز است... آنچه كه درحقيقت تاخت و تاز تمايلات بيپرواي "مجموعه سياسي ـ اقتصادي انرژي" است و خود تابع "مجموعه سياسي ـ نظامي" است، بهعنوان موضوعي اجباري و گريزناپذير مطرح ميشود. روش اين "مجرمان" ساده است: از روي برنامه مرتباً دشمنان مجازي ايدئولوژيكي جديدي درقالب اين و آن ميتراشند تا بر برداشت ما از بهاي والاي بشردوستانهاي كه مرتباً براي ادامه پايبند بودن به اقتصاد انرژي فسيلي ميپردازيم، خط ابهام كشند."
كرونبرگر در بخشهاي يك تا پنج با ادله تاريخي و واقعيتهاي كنوني اثبات ميكند كه امپرياليسم جهاني با خونريزي، توطئه، جنگ، كودتا و تخريب در كشورهاي صاحب نفت، چگونه اقتصاد، سياست، فرهنگ و جوامع اين كشورها را به منظور تصاحب نفت ارزان نابود كرده و ميكند. او بهخوبي اثبات ميكند كه هر چه كشوري موادخام بيشتري داشته باشد، مردم آن فقيرتر، حاكمان آن ديكتاتورتر و ماندگارتر هستند. او بهدرستي اثبات ميكند كه: "امريكا، آخرين بازمانده ابرقدرتها در خليجفارس ثابت كرد كه در هر زمان آماده است منابع اقتصادياش را ـ گرچه از طريق نظامي ـ حفظ كند. نظام امپرياليسم جديد، امروزه از طريق جنگ بر سر منابع موادخام به اجرا گذاشته ميشود." او، تحولات 25 ساله اخير خاورميانه را نتيجه عملكرد امريكا و متحدانش براي تصاحب نفت منطقه ميداند و اين موضوع را اثبات ميكند.
نويسنده كتاب، تنها عامل جنگ و خونريزي در قرن بيستم را "نفت" ميداند و صلحجويانه پيشنهاد ميكند كه "ميتوان به كمك خورشيد صلح كرد." او انرژي پايانناپذير خورشيد، باد و آب را براي جايگزيني نفت در بخش ششم و هفتم پيشنهاد ميكند. اگرچه اين پيشنهاد نويسنده محترم، انساندوستانه و واقعگرايانه است، ولي از آنجا كه منطقه خاورميانه داراي هزارميليارد بشكه نفت و گاز طبيعي (معادل نفت) ميباشد و تمدن، رفاه و توسعه غرب به اين نفت وابسته است، بعيد ميدانم كه امپرياليسم امريكا و متحدانش حرف اين انساندوست غربي را گوش كنند، مگر يك جنبش اجتماعي قدرتمند طرفدار محيطزيست در كشورهاي صنعتي پيشرفته شكل گيرد و رهبران كشورهاي صاحب نفت با بهكارگيري "دانايي" روش خود را از فروش موادخام به صادرات كالاهايي با ارزشافزوده مناسب تغيير دهند.
اقتصاد سياسي جمهوري اسلامي
بهكوشش: بهمن احمدي امويي
انتشارات: گام نو، چاپ اول: 1382
كتاب، مصاحبههايي است با 5 نفر از مسئولان اقتصادي در جمهوري اسلامي. اين 5نفر در فاصله سالهاي 1357 تا 1381 مشاغلي چون وزارت اقتصاد و دارايي، رياست بانك مركزي، رياست سازمان برنامه و بودجه و كارشناس اقتصادي و طراحي برنامههاي 5 ساله جمهوري اسلامي را بهعهده داشتهاند.
اگرچه هر 5 نفر احتياطات مرسوم در جمهوري اسلامي را بههنگام مصاحبه مراعات كردهاند، با اين همه بخشي از ناگفتهها و نانوشتهها را نيز بيان كردهاند. وگرچه روشنشدن آنچه بر اقتصاد جمهوري اسلامي رفته است هنوز به زمان و اظهارنظر تمامي دستاندركاران اقتصادي و سياسي نياز دارد ولي همين مقدار كه اين آقايان گفتهاند، خود تا حدودي روشنكننده وقايع گذشته در زمينه اقتصاد ايران است.
افزون بر اين 5نفر، در بخش اول كتاب مصاحبهاي با مهندس عزتالله سحابي آمده است كه بسيار روشنكننده و عبرتآموز است. در آن مصاحبه مهندس سحابي، مصوبات اقتصادي دوران شوراي انقلاب و دولت موقت را توضيح داده است؛ مواردي چون مليكردن تجارت خارجي، بانكها و بيمههاي خصوصي.
مورد مهم ديگري كه به تفصيل مهندس سحابي بيان كرده است، نحوه و مكانيسم تدوين و تصويب قانوناساسي است. اين موضوع كه براي نخستينبار بهطور مشروح و مستند بيان شده است، بسيار بديع ميباشد. در اين مصاحبه مهندس سحابي بيان ميكند كه چگونه ديدگاههاي اقتصادي بنيصدر پس از رياستجمهوري چرخش ميكند و چگونه پيشنويس قانوناساسي در دولت موقت و بعد در شوراي انقلاب تدوين ميشود و چگونه در مجلس خبرگان قانوناساسي، اصل ولايتفقيه مصوب ميگردد. نقش مظفربقايي و دكتر آيت نيز در ايجاد اختلاف در بين نيروهاي سياسي جامعه به بهانه محتواي قانوناساسي، در اين مصاحبه مطرح ميگردد.
كتاب در مجموع داراي اطلاعات بسيار مفيدي براي نسل كنوني و آينده خواهد بود. اين كتاب در 495 صفحه و با نثري نسبتاً روان تنظيم شده و مفاهيم اقتصادي آن براي افراد غيرمتخصص هم قابل فهم ميباشد.
اسرار تاريكخانهها
به كوشش: مرتضي كاظميان
ناشر: قصيدهسرا، چاپ اول: 1383
كتاب، مربوط به بلايايي ميشود كه بر سر زندانيان سياسي يا مخالفان ديكتاتورها در قرن بيستم آمده است. اين كتاب عملكرد استالين، موسوليني، رضاشاه، محمدرضاشاه، سيا و... را در رابطه با زندانيان سياسي گزارش ميكند. كتاب به شش بخش تقسيم شده است: بازجويي، شكنجه، سلول انفرادي، اعترافگيري، خانواده قرباني و عدالت زير سايه استبداد. گردآورنده به تفصيل به اين موضوعات ميپردازد و از مدارك مستند چاپشده از دوران استالين، موسوليني، رضاشاه و محمدرضاشاه، نقلقولهايي را بهطور منظم به شكلي كنار هم چيده كه فضاي بازجويي، اعترافگيري و شكنجه را به خوبي مجسم ميكند. كتاب، خواننده را با شيوهها و روشهاي غيرانساني بازجوها و شگردهاي "روانكاه" و "شخصيتكش" آنها آشنا ميكند. از لابهلاي سطرهاي اين كتاب ميتوان ضمن درك اهداف بازجوها، با مقاصد استراتژيك ديكتاتورهاي قرن بيستم و بيستويكم آشنا گرديد. چاپ و توزيع اين كتاب يكي از موثرترين اقدامات فرهنگي است كه هموطنان را با مواردي آشنا ميكند كه جهت مبارزه با اين موارد اطلاع از آنها اولين قدم است. مطالعه كتاب براي تمام طرفداران حقوقبشر و معتقد به شرافت انساني و توسعه سياسي، مخصوصاً براي جواناني كه كار سياسي ـ اجتماعي ميكنند لازم و ضروري است. كتاب با ابتكار عارفانهاي به "استالين، فرانكو، هيتلر و تمامي مستبدان و ديكتاتورهاي ديروز، امروز و فرداي جهان" تقديم شده است تا "بدانند اسرار تاريكخانههايشان پنهان نماند و نخواهد ماند" به اميد روزي كه در فرداي جهان، مستبد و ديكتاتوري نباشد و در ميهن اسلامي ما كتاب از اين نوع ديگر چاپ و پخش نشود، نه بهدليل سانسورها و تنگناهاي سياسي ـ اقتصادي، بلكه به علت ريشهكنشدن بازجويي، شكنجه و اعترافگيري از فرهيختهترين انسانهاي جامعه، يعني سياستمداران، فرهنگيان، دانشجويان و روزنامهنگاران.