نقد طرح گروه 8 براي خاورميانه

 

 

نويسنده: مهندس فريد مرجايي

ترجمه: نرگس غني

 

  بيشتر ناظران و همچنين كارگزاران داخلي واشنگتن بر اين حقيقت اذعان دارند كه سياست خارجي دولت كنوني امريكا ـ دكترين بوش ـ بيش از چند دولت اخير امريكا، مبتني بر ايدئولوژي است. دولت بوش در طول مدت زمامداري خود به‌صورت ضمني يا صريح، قصد خود را براي تأثيرگذاري يا تغيير ماهيت خاورميانه [يا، "خاورميانه بزرگ"] با هدف دستيابي به اهداف سياسي خويش در كوتاه‌مدت و بلندمدت، ‌آشكار ساخته است. به‌هرحال، اسراييل و پيرو آن، خاورميانه مناطق بسيار پراهميتي براي نظريه‌پردازان محافظه‌كار جديد شمرده مي‌شوند. در اين برهه، "جنگ عليه تروريسم" ابزار منسجمي را در اختيار دولت بوش قرار داده كه با استفاده از آن "تروريسم، دموكراسي و اصلاحات در خاورميانه" را به‌طور همزمان مورد توجه قرار دهند. اما منظور از "خاورميانه بزرگ" چيست؟ و "طرح خاورميانه بزرگ" دقيقاً از چه صحبت مي‌كند؟ در رابطه با حقوق‌بشر و دموكراسي، خاورميانه بدون ترديد در وضعيتي بحراني قرار دارد و نيازمند اصلاحات حقيقي است؛ اما آيا اين طرح نسخه قابل اعتمادي براي اصلاحات شمرده مي‌‌شود؟ آثار و پيامدهاي اين طرح چيست؟ انگيزه‌هاي ژئوپولتيك كه در پس پرده اين برنامه قرار دارند كدام‌ها هستند؟

  هدف طرح "خاورميانه بزرگ" عبارت است از تغيير ماهيت سياسي، اقتصادي و اجتماعي كل منطقه با پيونددادن ايالات‌متحده، اروپا و خاورميانه حول مجموعه‌اي از تعهدات. گفته مي‌شود كه اين طرح به‌ظاهر با اين ديدگاه محافظه‌كاران جديد نيز هماهنگ است كه جهان عرب به‌صورت طبيعي به سمت ريشه‌كن ساختن تروريسم ميل خواهد نمود كه اين امر نيز به‌نوبه‌ خود، حل مناقشه اعراب و اسراييل را تسهيل خواهد كرد. "طرح خاورميانه بزرگ" در جريان گردهمايي سران گروه 8 در سي‌آيلند جرجيا (Sea Island,Georgia)در ايالات‌متحده به تاريخ ژوئن 2004 (1383) مطرح گرديد و به جريان افتاد. دولت امريكا جزوه راهنماي اين پروژه را پيش از اين‌كه كشورهاي عرب را از محتواي آن مطلع سازد بين كشورهاي گروه 8 توزيع نمود. با اين حال، محتواي طرح در ماه فوريه 2004 (بهمن1382)، يعني چندين ماه قبل به روزنامه عرب زبان الحيات درز پيدا كرد. بوش تقريباً يك ماه پيش از آن در جريان يك سخنراني پيشنهاد كرده بود كه يك منطقه تجارت آزاد ميان ايالات‌متحده و خاورميانه ظرف مدت يك دهه تأسيس گردد.

  اروپايي‌ها دولت بوش را به منزله بازيگري مي‌بينند كه دير وارد بازي اصلاحات شده است. در دو سال گذشته، در برخي از كشورهاي اروپايي تلاش‌هاي آرامي براي  تسهيل گفت‌وگو در مورد اصلاحات با تمامي كشورهاي منطقه در جريان بوده است. در ماه‌هاي پيش از سخنراني بوش، طرح كانادا و دانمارك ـ كه از مدت‌ها پيش در جريان بود ـ به‌تدريج در حال استحكام يافتن بود. ديپلمات‌هاي اتاوا و كپنهاگ مشغول كاركردن روي يك "مدل هلسينكي" براي گفت‌وگوي منطقه‌اي بودند كه مجموعه‌هاي چندگانه‌‌اي از موضوعات مختلف از قبيل "حقوق‌بشر" و "امنيت" را دربرمي‌گرفت.

  گفت‌وگوهاي هلسينكي در دهه 1970 ميان كشورهاي اروپاي غربي و كشورهاي بلوك شوروي به تأسيس كنفرانس امنيت و همكاري در اروپا انجاميد. مي‌توان چنين انگاشت كه همين كنفرانس به ايجاد تحول در اتحاد شوروي كمك كرده است. [در ادامه همين مقاله در مورد مدل هلسينكي بيشتر صحبت خواهيم كرد].

  به اعتقاد ديپلمات‌هاي اروپايي، شوراي امنيت ملي كاخ‌سفيد بوش از احتمال ورود "رژيم‌هاي راديكال" به چارچوب روابط چندجانبه نگران است. همان منابع عنوان مي‌كنند كه به اعتقاد دولت بوش، "ايده‌هاي اروپا در حال حاضر بيش از اندازه، غيرعملي است." در عين حال، محافظه‌كاران جديد كه از مدت‌ها قبل با اصل "فرايند مذاكرات هلسينكي" مخالفت داشتند، با اجراي فرمول آن براي "خاورميانه بزرگ" نيز به‌شدت مخالفت مي‌ورزند. اجراي اين فرمول براي جهان عرب و كشورهاي اطراف آن عبور از خطوط قرمز بسياري از نظر مقامات رسمي دولت امريكا تلقي مي‌شود. در اوايـل ماه مي سال 2003 (ارديبهشـت 1382)، نماينده ارشد تجاري ايالات‌متحده، رابرت زليك(Robert zoellik) گفته بود كه ايالات‌متحده تنها حاضر است با كشورهايي وارد روابط تازه تجاري شود كه "در زمينه‌هاي سياست خارجي و امنيت، همكاري نمايند يا رفتار خود را اصلاح كنند." به بيان ديگر، گفت‌وگو با سوريه و ايران، خارج از محدوده به‌شمار مي‌رود. (الاهرام).(1)

  كاخ سفيد كه نمي‌تواند از جمود ايدئولوژيك خود عبور كند، نيازمند يك طرح جايگزين براي مدل پيشنهادي كانادا ـ دانمارك است. با متوقف‌شدن نقشه راه براي صلح اسراييل و فلسطين، يك ابتكار مهم ديگر بايد جانشين آن كرد تا در آستانه تلاش پرزيدنت بوش براي انتخاب مجدد، توانايي وي در عرصه ديپلماسي را به اثبات برساند. رأي‌دهندگان امريكايي كه به‌ندرت به مسائل سياست خارجي توجه مي‌كنند نياز به موضوعات نه‌چندان پيچيده در اين زمينه دارند. 

  مفهوم "خاورميانه بزرگ" براي نخستين‌بار در اجلاس سازمان جهاني اقتصاد(WEO) در ژانويه سال گذشته (1382) مطرح شد كه در شهر كوهستاني سوئيس به‌نام داووس(Davos) برگزار گرديد. در آنجا، معاون رئيس‌جمهور ايالا‌ت‌متحده، ديك چني "يك استراتژي پيشرو براي آزادي" را مطرح ساخت كه "ما را متعهد به حمايت از كساني مي‌نمايد كه در راه اصلاحات در "خاورميانه بزرگ" فعاليت مي‌نمايند و فداكاري به خرج مي‌دهند."(2) در اين اجلاس، چني براي مجموعه‌اي از نخبگان جهان سخن مي‌گفت كه عمدتاً غيرامريكايي بودند و مقامات دولتي  و تجاري فرانسوي و آلماني هم در ميان آنها حضور داشتند. او در ادامه صحبت‌هاي خود گفت كه دولت بوش مصر است" دموكراسي را در سراسر خاورميانه و فراسوي آن ارتقا بخشد."(3)

  به‌عنوان بخشي از فعاليت‌هاي ديپلماتيك لازم براي به جريان انداختن اين سياست، نيكولاس برنز (Nicholas Burns)، نماينده ايالات‌متحده در ناتو، در سخنراني اكتبر 2003 (1382) خود در پراگ، تصوير ديگري از "خاورميانه بزرگ" را به نمايش گذاشت و در جريان ‌آن از اروپا دعوت نمود كه تلاش‌هاي خود را بر روي برقراري صلح و امنيت در "خاورميانه بزرگ" متمركز سازد. درحالي‌كه ديك‌چني در داووس بر عنصر "دموكراسي" در طرح امريكا تأكيد مي‌ورزيد، نيكلاس برنز پيشنهاد كرد كه ناتو با رهبري امريكا بر "خاورميانه بزرگ" اعمال سلطه نمايد. در اين سخنراني، نيكولاس برنز اعلام كرد:

 "مأموريت ناتو هنوز هم عبارت است از دفاع از اروپا و امريكاي شمالي. با اين حال، ما بر اين اعتقاد نيستيم كه مي‌توانيم با نشستن در جاي خود و محدودشدن به اروپاي غربي يا اروپاي مركزي و يا امريكاي شمالي اين مأموريت را به انجام برسانيم. ما بايد توجه ذهني و همچنين تمركز نيروهاي نظامي خود را به سمت شرق و جنوب گسترش دهيم. آينده ناتو ـ به اعتقاد ما ـ در شرق و جنوب است و يا به عبارت ديگر در خاورميانه بزرگ."(4)

 

 

طرح خاورميانه بزرگ

  محل دقيق "خاورميانه بزرگ" كجاست؟ "خاورميانه و سرزمين‌هاي فراسوي آن" در كجا قرار گرفته است؟ در سند مورد بحث، اين مطلب به‌طور روشن بيان نشده است. چنين به نظر مي‌رسد كه از ديدگاه‌ مشاوران بوش، "خاورميانه كوچك" از مراكش، آفريقاي شمالي و شاخ آفريقا به سمت تركيه، ايران، افغانستان و جمهوري‌هاي سابق شوروي در قفقاز و آسياي مركزي امتداد و گسترش يافته و پاكستان، بنگلادش و هر سر زمين ديگري را تا مرزهاي چين دربرمي‌گيرد. تنها ويژگي مشترك اين منطقه گسترده در آن است كه احساسات خصمانه عليه ايالات‌متحده و بويژه "جنگ عليه تروريسم" به شديدترين نحو ممكن به‌چشم مي‌خورد، اما اين براي ايجاد يك هويت واقعي كافي نيست. روزنامه لوموند ديپلماتيك نوشت كه جداي از اين ملاحظه كه منعكس‌كننده اولويت‌هاي سياسي ـ استراتژيك ايالات‌متحده است و امريكا مايل به قبولاندن آن به شركاي غربي خود مي‌باشند، هيچ دليل جغرافيايي، فرهنگي يا اقتصادي براي توجيه اين گرو‌ه‌بندي بر مبناي معيارهاي عيني موجود نمي‌باشد.

  به گفته ويليام فاف(William Pfaff) به نظر مي‌رسد علت علاقه دولت بوش به تغيير مفهوم خاورميانه كوچك به "خاورميانه بزرگ" آن است كه به اقدامات امريكا يك رويكرد مثبت مي‌بخشد و آن عبارت است از دورنماي اتحاد و اصلاحات براي كل تمدن اسلامي. برخلاف اروپايي‌ها و اعراب، محافظه‌كاران جديد مسلماً اين تعريف تازه را مي‌پسندند ـ برخلاف اروپايي‌ها و اعراب ـ زيرا در اين "خاورميانه بزرگ" يا "اسلامستان"، مناقشه فلسطين و اسراييل تنها به يك نمايش جانبي مبدل مي‌گردد كه تنها يكي از درگيري‌هاي بي‌شماري است كه آرامش اين منطقه را برهم مي‌زند. از اين زاويه ديد، هيچ عجله‌اي براي حل و فصل اين اختلاف وجود ندارد. محافظه‌كاران جديد مايل‌اند پيش از رسيدگي به "امور جزئي" مثل مناقشه فلسطين و اسراييل، تصوير بزرگ‌تري شامل "دموكراسي"، "بازارهاي آزاد" و "سكولاريسم" را در منطقه "خاورميانه بزرگ" ترسيم نمايند. در طليعه جنگ عراق، دولت بوش به اروپايي‌ها و اعراب قول داد كه "جاده اورشليم از طريق بغداد خواهد گذشت" و حل اختلاف ميان اسراييل و فلسطين پس از سقوط صدام‌حسين محقق خواهد گرديد. [آيا به‌خاطر مي‌آوريد كه نخست‌وزير بريتانيا، توني بلر به همه‌جا سفر مي‌كرد و در اين زمينه به سخنراني مي‌پرداخت؟]. اكنون چنين به نظر مي‌رسد كه راه اورشليم از كابل، اسلام‌آباد، تونس و ديگر پايتخت‌هاي "خاورميانه بزرگ" عبور مي‌كند. مشكل، آن‌طور كه فرانسه و آلمان احساس مي‌كنند، عبارت از آن است كه اگر از اين "نقشه راه" امريكايي پيروي كنيم، احتمالاً پيش از تحقق طرح "خاورميانه بزرگ" به يك اسراييل بزرگتر دست پيدا خواهيم كرد.

  روزنامه لوموند ديپلماتيك (آوريل 2004،1382) در اظهارنظر درخصوص اين طرح ايالات‌متحده خاطرنشان ساخت كه اين طرح "روياي ايجاد منطقه‌اي است كه اصلاً وجود خارجي ندارد." و اين‌كه "تازه‌ترين جاه‌طلبي ايالات‌متحده عبارت است از گسترش سلطه خود بر نفت خاورميانه و توسعه شبكه پايگاه‌ها و تأسيسات نظامي امريكا كه تماماً به بهانه پياده‌كردن دموكراسي انجام مي‌پذيرد."(5)

  اما محافظه‌كاران جديدي كه مشوق طرح "خاورميانه بزرگ" هستند، چنين فرض مي‌كنند كه اروپايي‌ها و اعراب به اين پي نخواهند برد كه طرح "خاورميانه بزرگ" درحقيقت، هم جزئي از استراتژي تحميل ديپلماسي و نظامي ايالات‌متحده و منافع اسراييل بزرگ به‌شمار مي‌رود كه در عين حال به انزواي منافع و اهداف اروپا و اعراب در خاورميانه كوچك و بزرگ منتهي بشود، ضمن آن‌كه اين پروژه سلطه‌جويانه زير پوشش يك فعاليت آرماني براي تحقق آزادي، صلح و ترقي به اجرا درمي‌آيد. اروپايي‌ها پيشتر يك نسخه از اين فيلم را در عراق مشاهده كرده‌اند و جاي تعجب نيست كه درباره صداقت آن كمي ترديد دارند. بدين‌ترتيب، محتواي سندي كه به آن اشاره نموديم ـ يعني "طرح گروه 8 ـ براي خاورميانه بزرگ چيست؟" در متن سند مزبور مباحثات زيادي درباره ارتقاي دموكراسي و حكومت سالم، مبادلات پارلماني و آموزش، اعزام نيروهاي سوادآموزي، ابتكار دانش ديجيتال و گسترش فرصت‌هاي اقتصادي مطرح شده كه در متن تمامي آنها از اصطلاحات آشناي مربوط به جهاني‌شدن استفاده به‌عمل آمده است. اين سند با استفاده فراوان از گزارش‌هاي مربوط به جهان عرب كه تحت حمايت "صندوق اعراب براي توسعه اجتماعي و اقتصادي"(AFSED) و دفتر منطقه‌اي برنامه توسعه سازمان ملل متحد(UNDP) تهيه گرديده‌اند، جزئياتي را در خصوص سطح فقر، بي‌سوادي و بيكاري در كشورهاي عرب مطرح مي‌سازد تا اين مطالب را به نظر اعضاي گروه 8  برساند كه منافع آنها در اثر "افزايش تندروي، تروريسم، جرايم بين‌المللي و مهاجرت غيرقانوني" مورد تهديد قرار خواهد گرفت.

  چنين ادعا شده كه طرح "خاورميانه بزرگ" تكميل‌كننده طرح‌‌هاي رقيب، همچون شراكت اروپا و مديترانه(EMP) و يا فرايند بارسلون است. [درباره فرايند بارسلون در سطرهاي بعدي بيشتر صحبت خواهد شد.]

  طرح خاورميانه بزرگ در فصلي كه باعنوان "دموكراسي و جامعه دانش" نامگذاري شده، ابتكار عمل‌هاي محدودي را، ازجمله مساعدت فني گروه 8 به كشورهاي عربي كه تا سال 2006 انتخابات برگزار كنند پيشنهاد مي‌كند؛ تنها از طريق كمك به ثبت‌نام رأي‌دهندگان و آموزش پرسنل انتخاباتي پيش از برگزاري انتخابات و نه از طريق نظارت‌كردن بر انتخابات. اين سند همچنين پيشنهاد مي‌نمايد كه مراكزي براي آموزش مديران و روزنامه‌نگاران زن و مراكز مشاوره حقوقي و سازمان‌هاي غيردولتي تأسيس گردد.

  پيشنهادهاي شجاعانه‌تر در فصل "فرصت‌هاي اقتصادي" مطرح شده‌اند كه عبارتند از "تحول اقتصادي در ابعادي مشابه آنچه در كشورهاي سابقاً كمونيست اروپاي شرقي و مركزي صورت پذيرفته است. كليد اين كار در تقويت بخش خصوصي ـ به‌عنوان ابزار ترقي و دموكراسي ـ است. در اين‌باره، سند مورد بحث بسيار زيركانه موضوع را مطرح مي‌كند: به يمن معجزه وام‌هاي كوچك، با اختصاص 100 ميليون در سال به مدت 5 سال، حدود 2/1 ميليون نفر از افراد شاغل (كه 750 هزار نفر آنان را زنان تشكيل مي‌دهند) هريك با دريافت يك وام با ارزش تقريبي 400 هزاردلار، مي‌توانند از ورطه فقر نجات پيدا كنند. ديگر پيشنهادهاي مطرح شده عبارتند از ايجاد "بانك توسعه خاورميانه بزرگ" براساس الگوي بانك اروپايي بازسازي و توسعه؛ تأسيس مناطق آزاد (پيشتر چندين منطقه آزاد در كشورهاي عربي ايجاد شده است) و فشارآوردن به كشورهاي منطقه براي پيوستن به سازمان جهاني تجارت در كنار انجام اصلاحاتي كه براي اين هدف ضروري است. همان‌گونه كه ذكر شد، محتواي طرح پيش از اجلاس گروه 8 به روزنامه الحيات درز پيدا كرد و موجب بروز واكنش‌هايي از محافل مختلف شد. [متن طرح بعدها دوباره در روزنامه الشرق الاوسط، به چاپ رسيد و توسط خبرگزاري فارس به زبان فارسي ترجمه شد].

  شكست اجلاس سران اتحاديه عرب در تونس در اوايل مارس 2004 (اسفند 1382) ضربه‌اي به هدف دولت بوش براي به جريان انداختن طرح معتبري در زمينه خاورميانه بزرگ در اجلاس ماه ژوئن گروه 8 وارد ساخت. مصر و عربستان‌سعودي طرح ديگري را به‌عنوان جايگزين طرح خاورميانه بزرگ مطرح ساختند كه موفقيت‌آميز نبود.

  يكي از نخستين منتقدان عرب طرح خاورميانه بزرگ، از نادر فرقاني، سردبير گزارش توسعه انساني جهان عرب(Arab Human Development Report) بود. فرقاني كه از نحوه استفاده و استناد واشنگتن به گزارش مورد اشاره خشمگين بود، مقاله‌اي را درباره فقدان فعاليت‌هاي مشورتي در الحيات به چاپ رساند و بر اين نكته تأكيد نمود كه روش عملكرد ايالات‌متحده كه زمان بسيار اندكي را براي شركاي گروه 8 ـ چه رسد به كشورهاي عرب ـ جهت بررسي و اظهارنظر  پيرامون طرح قائل شد، نشانگر ذهنيت خصمانه دولت كنوني ايالات‌متحده در برابر جهان است؛ به‌گونه‌اي كه باعث مي‌شود اين دولت طوري عمل كند كه گويا سرنوشت همه ملت‌ها و دولت‌ها در اختيار آنهاست.٭ فرقاني مي‌افزايد كه طرح خاورميانه بزرگ مطرح شده در گروه 8 ازسوي امريكا مبتني بر گزارش‌هايUNDP وAFSED  است و از اين گزارش‌هاي درست به همان ترتيبي بهره‌ مي‌جويد كه يك فرد مست به‌جاي استفاده از نور چراغ خيابان، به آن تكيه مي‌دهد تا زمين نخورد.

  فرقاني با بيان احساسي كه به‌طور گسترده در منطقه قابل تشخيص است مي‌نويسد كه هدف واشنگتن عبارت است از بي‌اعتبارساختن اروپا در اجراي پروژه خود. كشورهايي كه به‌طور خاص در معرض اين هدف امريكا قرار دارند در وهله نخست عبارتند از آلمان و فرانسه كه مخالفت آنان با تجاوز به عراق موجب محبوبيت و احترام فراوان آنها در ميان ملت‌هاي عربي گرديد كه نيروهاي مترقي تغييردهنده منطقه سعي دارند به‌عنوان متحد روي آنان حساب كنند. وي تصور مي‌كند كه اين يكي از اهداف پنهان پروژه واشنگتن است.

 فرقاني (سردبير گزارش توسعه انساني جهان  عرب) از تمايل ايالات‌متحده براي تحميل الگوي اقتصادي خود بر خاورميانه انتقاد مي‌كند و از دولت‌هاي عربي دعوت به عمل مي‌آورد كه پروژه ايالات‌متحده را طرد نمايند؛ وي در عين حال خاطرنشان مي‌سازد كه اگر آنها تلاش جدي براي انجام اصلاحات خودجوش در داخل به عمل نياورند، مخالفت آنها در مقابل نقشه امريكا بي‌فايده خواهد بود. اين دورنما در گزارشUNDP ـAFSED ترسيم شده است. آخرين ويرايش اين گزارش كه در اكتبر 2003 (1382) منتشر گرديد، انتقادات موجه به عمل آمده از ويرايش اول ژوئيه2002 (1381) را مبني بر همسويي با اعتقادات نئوليبرال‌ها و ناديده‌گرفتن سهم عظيم و غالب بيگانگان در مسئوليت اوضاع فعلي جهان عرب، مورد توجه قرار داده است. گزارش سال 2003 بر وابستگي اقتصاد كشورهاي عربي تأكيد دارد و با دادن هشدار عليه جايگزيني انحصارهاي دولتي به‌وسيله انحصارهاي خصوصي تا حدودي ليبراليسم اقتصادي خود را تعديل  مي‌نمايد و سياست‌هاي اسراييل و ايالات‌متحده در منطقه خاورميانه را مورد انتقاد قرار مي‌دهد. به نوشته روزنامه فرانسوي زبان لوموند ديپلماتيك، به‌دليل مواضع جديد اتخاذشده در ويرايش جديدتر سال 2003 گزارش UNDP ـAFSED ، دولت بوش به‌عنوان تلافي، ميزان كمك‌هاي پرداختي خود به UNDPرا تا حد زيادي كاهش داده است.

  موسسه "بنياد كارنگي(Carnegie) براي صلح بين‌المللي" در واشنگتن كه مورد احترام گسترده‌اي قرار دارد، اقدام به انتشار يك جزوه انتقادي عليه طرح خاورميانه بزرگ بوش و گروه 8 نموده و در ‌آن خاطرنشان ساخت كه اين طرح از همان ابتدا مسير را به غلط رفته است. اين جزوه انتقادي بنياد كارنگي اعلام مي‌دارد كه طرح بوش جامع نيست و در عين حال در مراحل مختلف خود مبتني بر مشورت نمي‌باشد. به علاوه، جزوه مزبور يك برنامه عمل از پيش تعيين‌شده را در مقابل تمامي طرف‌هاي ذيربط قرار مي‌دهد. اين سند به ما مي‌گويد كه اروپايي‌ها بارها به امريكا اخطار داده‌اند كه دولت‌هاي خاورميانه بايد طرف مشورت قرار بگيرند و در فرايند مورد نظر مشاركت داده شوند. اين درست نيست كه يك قالب تكميل‌شده و يك محصول نهايي به طرف‌هاي ذيربط داده شود بدون آن‌كه نظر يا اطلاعاتي از آنها خواسته شود. به همين دليل، سند "بنياد كارنگي"، طرح خاورميانه بزرگ گروه 8 را به‌عنوان يك طرح "توخالي از درون" توصيف مي‌كند؛ براساس اين سند، طرح خاورميانه بزرگ يك بنياد مستحكم نيست كه براساس آن بتوان يك مشاركت موفق را بنا كرد. سند بنيادكارنگي توصيه مي‌كند كه دولت بوش رويكرد خود را مورد بازنگري قرار دهد و فرايند تازه‌اي را براي مشاوره صادقانه درخصوص نحوه رسيدگي به مشكلات منطقه‌اي كه امنيت خاورميانه و غرب را تهديد مي‌نمايد آغاز كند.(6)

 

مدل هلسينكي

  هنگامي‌كه فكر طرح "خاورميانه بزرگ" براي نخستين‌بار در پاييز سال 2003 (1382) مطرح شد، برخي از سياستگذاران ايالات‌متحده نوعي "فرايند هلسينكي" را براي منطقه تدارك ديدند كه طبق تفسير آنها، مدل هلسينكي مي‌بايست مشخصاً روي حقوق‌بشر و دموكراسي متمركز مي‌شد. اين تصور به‌زودي كنار گذاشته شد و طرح مورد نظر به‌تدريج حالت يك مجموعه مركب از برنامه‌هاي كمكي را به خود گرفت تا يك چارچوب جامع مبتني بر مدل هلسينكي. درحقيقت، دولت بوش اكنون شباهت ميان طرح و مدل هلسينكي را منكر مي‌شود. چه اتفاقي در طول اين مدت افتاده است؟

  "مدل هلسينكي" دولت بوش را به سمتي هدايت مي‌كرد كه براي آنها مطلوب نبود؛ يعني به سمت يك مباحثه منطقه‌اي درخصوص مسائل امنيتي. امنيت، هسته اصلي فرايند هلسينكي را تشكيل مي‌داد كه از ابتدا به‌عنوان توافقي ميان غرب و دولت‌هاي عضو پيمان ورشو جلوه‌گر شد؛ غرب، مرزبندي‌هاي جديد پس از جنگ جهاني دوم در اروپا را به رسميت مي‌شناخت و در عوض، اتحاد شوروي و دولت‌هاي وابسته آن در اروپاي شرقي خود را به ‌اجراي يك برنامه در زمينه حقوق‌بشر متعهد مي‌نمودند. اما هنگامي‌كه برنامه‌ريزي براي اتخاذ يك رويكرد مشابه فرايند هلسينكي براي خاورميانه آغاز شد، سياست‌گذاران ايالات‌متحده مخالفت خود را با چنين توافقي اعلام نمودند. ايالات‌متحده تمايل ندارد در ازاي تعهدات قابل توجه دولت‌هاي منطقه در زمينه اصلاحات سياسي و اقتصادي، تعهدي در زمينه امنيت به آنها بدهد. درواقع، دولت بوش مصمم بود كه مسائل امنيتي را از ميز مذاكره كاملاً دور نگاه دارد زيرا به‌خوبي آگاه بود كه كشورهاي عرب بر طرح مناقشه اعراب و اسراييل پافشاري خواهند كرد درحالي‌كه دولت بوش هيچ تمايلي به گنجاندن اين موضوع درچارچوب مذاكرات ندارد. در نتيجه، تشبيه طرح "خاورميانه بزرگ" به مدل هلسينكي به‌سرعت ازسوي دولت بوش كنار گذاشته شد. به نوشته بنياد كارنگي براي صلح بين‌المللي، اين تصميم دولت بوش، موضوع فلسطين را از پروژه خاورميانه بزرگ خارج مي‌كند اما درواقعيت، موجب حل آن نمي‌شود. ناديده‌گرفتن عمدي و كامل موضوع فلسطين نشان‌‌دهنده تعارض دروني طرح مورد نظر امريكا مي‌باشد.

 

اعلاميه بارسلون

  مدت‌ها پيش از مطرح‌شدن پروژه "خاورميانه بزرگ"، كشورهاي اروپايي سال‌ها به تدوين طرح‌هاي مشابه با هدف اصلاح نظام‌هاي سياسي و اقتصادي دولت‌هاي منطقه مديترانه شرقي و مرتبط ساختن آنها با بازارهاي اروپايي مشغول بودند. درواقع، به‌دنبال امضاي موافقت‌نامه هلسينكي در اواسط دهه 1970، دولت‌هاي جنوبي اروپا كه از خطر بالقوه افزايش فاصله اقتصادي و جمعيتي ميان سواحل شمالي و جنوبي مديترانه نگران بودند، در سال 1989 بحث درباره ايجاد كنفرانس امنيت و همكاري در منطقه مديترانه (CSCM – Conference on Security and Cooperation in the Mediterranean) را آغاز كردند. اروپايي‌ها تصميم گرفته بودند كه توجه بيشتري به آفريقاي شمالي و خاورميانه مبذول نمايند و تنها روي اروپاي شرقي و مركزي متمركز نگردند. در مرحله بعدي، كنفرانس اروپا و مديترانه در بارسلون اسپانيا كه در نوامبر 1995 برگزار شد، بزرگ‌ترين تلاش اتحاديه اروپا براي توجـه دوباره بــه خـاورميانـه به حسـاب مي‌آمـد. اعلاميـه بـارسلـون سـرآغـاز "شـراكـت اروپـا و مـديتـرانـه"ـ (EMP Euro-Mediterranean Partnership) بود و به عقد يك توافق منطقه‌اي با 12 كشور خاورميانه و شمال آفريقا ازجمله اسراييل و دولت خودگردان فلسطين انجاميد. اين موافقت‌نامه ايجاد يك منطقه تجارت آزاد را تا سال 2010 پيش‌بيني و پرداخت وام‌هايي را مقرر كرد و تمام 12 كشور امضاكننده را به "توسعه حكومت قانون و دموكراسي" و تضمين حقوق‌بشر و حقوق اقليت‌ها و همچنين "آزادي بيان، تجمع، انديشه و عقيده" متعهد ساخت. از طريق اين توافق‌ها، شراكت اروپا و مديترانه براي حل و فصل مناقشه خاورميانه ضرورت پيدا مي‌كند.

  اتحاديه اروپا به يكي از منابع عمده كمك‌هاي مالي به دولت خودگردان فلسطين تبديل شده است. اكنون، اروپايي‌ها بر اين نكته تأكيد دارند كه طرح خاورميانه بزرگ امريكا هرگز نخواهد توانست بدون حل مناقشه فلسطين و اسراييل به موفقيت دست پيدا كند. به علاوه، اروپايي‌ها بر اين عقيده هستند كه اگر اين مناقشه به طريق ديگري حل و فصل شود، ديگر فايده طرح خاورميانه بزرگ چيست؟ خاورميانه كوچك براي اتحاديه اروپا حكم مكزيك  و بخش اعظم امريكاي لاتين براي امريكا را دارد ـ  يعني يك حياط خلوت استراتژيك و اقتصادي ـ با در نظر گرفتن عوامل ژئواستراتژيك و اقتصادي و از ديدگاه منطقه‌اي، اروپايي‌ها مي‌گويند كه خاورميانه روابط نزديك‌تري با اتحاديه اروپا دارد.

  آنچه دولت بوش انجام داده، افزون بر كپي‌كردن "طرح بارسلون" براي خاورميانه، عبارت بوده از كنارگذاشتن عناصر مهم "سياسي" طرح اروپايي‌ها كه مي‌توانست از بعد اجرايي آن را تقويت نمايد و در عوض افزودن يك عنصر "نظامي" به طرح كه اجراي آن را با دشواري روبه‌رو مي‌سازد. وجه ديگر عبارت است از خنثي‌كردن نقش اروپا و قبولاندن اين امر به آنها كه نمي‌توانند از هيچ نفوذي جداي از نفوذ امريكا برخوردار باشند. البته اين به‌معناي واردساختن فشارهاي بيشتر جهت برگرداندن روسيه به مسير مورد نظر امريكا نيز خواهد بود.

  درحالي‌كه طرح اروپايي‌ها تا حدود زيادي بر روابط ديپلماتيك، اقتصادي و فرهنگي ميان اروپايي‌ها و مردم خاورميانه تأكيد دارد، آنچه ايالات‌متحده درقالب طرح "خاورميانه بزرگ" پيشنهاد مي‌دهد، ايجاد مجموعه‌اي از پادگان‌هاي نظامي در منطقه است كه افغانستان و عراق نخستين آنها به‌شمار مي‌آيند. اروپايي‌ها معتقدند كه ايالات‌متحده براي اعطاي مشروعيت بين‌المللي به اين استراتژي نيازمند همراهي اروپايي‌هاست. وزيرخارجه فرانسه، دومينيك دو ويلپن(Dominique De Villepen) موارد نارضايتي زيادي را در خصوص طرح "خاورميانه بزرگ" يادآور شده كه مهم‌ترين آن مربوط به قائل‌شدن نقش براي ناتو در فرايند مورد نظر مي‌باشد.

  تمامي شهروندان خاورميانه كه در امر سياست صاحب‌نظرند از فوريت اصلاحات حقيقي در منطقه آگاهي دارند، ولي به نظر مي‌رسد كه طرح "خاورميانه بزرگ" به نظر آنها بيشتر شبيه به اسب تروا مي‌باشد. افزون بر اين، دموكراسي واقعي و حق تعيين سرنوشت مي‌تواند موجب روي كارآمدن دولت‌هايي شود كه دنباله‌روي اولويت‌هاي سياسي واشنگتن نيستند. ساموئل هانتينگتون، طي مقاله‌اي، اين وضعيت پيچيده و بغرنج را "پارادوكس دموكراسي" نام نهاده است. (درواقع منظور وي، دموكراسي‌هاي "سركش" و "نافرمان‌بر" است.)(7)

 درحالي‌كه ممكن است تعداد اندكي از فعالان حقوق‌بشر در قاهره و امان، طرح "خاورميانه بزرگ" واشنگتن را جدي بگيرند، يا به اميد استفاده از كمك‌هاي مالي قابل‌توجه امريكا، دست‌كم در ظاهر خود را علاقه‌مند نشان دهند، بيشتر صاحبنظران منطقه نسبت به شعارهاي امريكا در مورد دموكراسي بدبين هستند. پيام آنها براي بوش كاملاً روشن است: احزاب سياسي، مطبوعات آزاد و برگزاري انتخابات شفاف و دموكراتيك با برقراري حق رأي مساوي براي همگان در عربستان‌سعودي، مصر، الجزاير، اردن يا هر كشور عربي ديگر موجب روي كارآمدن رهبراني خواهد شد كه ديدگاه بيشتر نخبگان و مردم آن كشورها را مطرح مي‌سازند و چاره‌اي نخواهند داشت به‌جز تعقيب سياست‌هاي ضدامريكايي، تا زماني‌كه واشنگتن سياست‌هاي خود در خصوص اسراييل و فلسطين را به همين ترتيب حفظ كند. به گفته يك صاحبنظر، هيچ راهي نيست كه واشنگتن بتواند همزمان از طرح اسراييل بزرگ و طرح خاورميانه بزرگ حمايت نمايد.

  بنا به پيشنهاد بنيادكارنگي براي صلح بين‌المللي؛ براي اصلاحات و دموكراسي حقيقي، دولت بوش بايد پروژه خود را به صورت يك رويكرد منطقي‌تر، متعادل‌تر و چندجانبه‌تر نسبت به خاورميانه اصلاح كند.

 

پي‌نوشت‌ها:

1. http://weekly. ahram. org eg/2004/679/op3.htm Al-Ahram

http://weekly. ahram. org eg/2004/678/eg3.htm Al-Ahram

http://www.arabnews. com/? page=7&section=0&article=42658&d= 7&m= 4&y=20

2. http://www.theglobalist. com/DBWeb/Storyld.aspx? Storyld=3754 Davos – Cheney

3. http://www.whitehouse. gov/news/releases/2004/01/20040124-1. html Cheney speech in Davos

4. http://www.state. gov/p/eur/rls/rm/2003/25602.htm NATO

5. http://mondediplo.com/2004/04 04world Le Monde Diplomatique

6. http://www.ceip.org/files/pdf/policybrief 29 pdf False Start: Carnegie Endowment for Peace

http://www.worldpolicy. org/Journal/articles/wpj03-3/schwenninger. html

7. http://www.inthenationalinterest. com/Articles/Vol 1 Issue 14/Vol 1 Issue 14 Garfinkle Samuel Huntington; National Interest

 

 

٭ ـ نادر فرقاني: ناقد طرح "خاورميانه بزرگ": اعراب بايستي حتماً اصلاحات از خارج را طرد نمايند. درج شده در الحيات (عربي) در تاريخ 19 فوريه 2004 (اول اسفند 1382)