افغانستان، طالبان و تيم نفتي بوش
منبع: http://globalresearch.ca
نويسنده: واين مدسن(Wayne Madsen)
تاريخ نگارش مقاله: 23 ژانويه 2002ـ تاريخ بازنگري و چاپ مجدد مقاله: اول مارس 2004
برگردان: شهريار گلواني
مقامات دولتي ايران، تركيه و افغان، همه بر آناند كه حامد كرزاي نخستوزير موقت افغانستان، مشاور ارشد السگاندو(EL Segundo) شعبه شركت يونيكال”UNOCAL” (به مركزيت كاليفرنيا) در مذاكره با مقامات طالبان بر سر احداث خط لوله گاز آسياي مركزي(Cent gas) بود كه ميبايست گاز را از تركمنستان و از طريق غرب افغانستان به پاكستان برساند.
كرزاي رهبر قبيله "پشتون دوراني" در جنوب افغانستان است. قبيلهاي كه به همراه گروههاي ديگر مجاهدين طي سالهاي دهه 1980 با اتحاد شوروي در مبارزه بودند. كرزاي رابط اصلي CIA بود و روابط بسيار نزديكي با ويليام كيسي(William Casey) مديرCIA و جورج بوش معاون رئيسجمهور داشت. علاوه بر اينها با سازمان اطلاعات پاكستان(Inter Service Intelligence) (ISI) ٭روابط صميمانهاي داشت. بعدها كرزاي و تعدادي از برادرانش تحت حمايتCIA به ايالاتمتحده مهاجرت كردند. بنا به گفته مقامات آسياي جنوبي و خاورميانه، كرزاي به خدمت خود به منافع آژانس همپا با خانواده بوش و دوستان نفتي آنها در مذاكراتشان براي پيمانCENT GAS ادامه دادند.
اگر لفاظيهاي كاخسفيد و پنتاگون را در رابطه با طالبان ناديده بگيريم و به نيات واقعي سردمداران كاخسفيد نظري بيفكنيم خواهيم ديد كه ايجاد خط گاز از طريق افغانستان اولويت نخست دولت بوش در آغاز عمليات اشغال افغانستان بود. گرچه مقامات يونيكال مدعياند كه آنها پروژه خطوط گاز را از دسامبر 1998 به كناري نهادند اما رشته ملاقاتهايي كه بين مقامات ايالاتمتحده، پاكستان و طالبان بعد از 1998 انجام شد نشان ميداد كه اين پروژه هيچگاه كنار گذاشته نشده است.
كاملاً برعكس ادعاي فوق، ملاقات اخير بين وندي چمبرلين(Wendy Chamberlain) سفير امريكا در پاكستان و عثمان امينالدين وزير نفت پاكستان نشان ميدهد كه برنامه خطوط نفتي اهميت درجه اول براي پروژه جهاني دولت بوش داشت. چمبرلين كه روابط نزديكي با سفير عربستان در پاكستان داشت (فردي كه زماني مدير مالي طالبان بود) پاكستان را تحت فشار قرار داده بود تا در ساختمان ترمينال نفتي درياي عربي مشاركت كند.
در ضمن بنا به گفته بوش رئيسجمهور امريكا، نيروهاي امريكا براي مدت زمان طولاني در افغانستان باقي خواهند ماند. وظيفه نيروهاي ما بسيار فراتر از حفظ صلح ـ كاري كه بار اصلي آن بر دوش كشورهاي اروپايي است ـ يعني حمايت موثر از پرسنل احداثكننده خطوط نفتي است كه قرار است به همين زودي وارد آن كشور شوند.
رابطه كرزاي با يونيكال و دولت بوش دليل اصلي انتخابش ازسوي سازمان CIA بهعنوان رهبر افغانستان است. امري كه رقيب او عبدالحق، رهبر مقتول مجاهدين جلالآباد و نيروهاي متحد شمال را از رسيدن به اين مقام محروم كرد.از نظر لانگلي(Langley)، عبدالحق روابط نزديكي با روسيه و ايران داشت. آنچه مسلم است اين است كه عبدالحق رابطهاي با صنايع نفتي امريكا نداشت و هم بهعنوان يك پشتون و هم بهعنوان فردي از شمال افغانستان بين مردم افغانستان از محبوبيت ويژهاي برخوردار بود؛ عوامل منفياي از نظر امريكا كه سرنوشت او را رقم زدند.
به محض ورود عبدالحق از پاكستان به افغانستان در ماه اكتبر گذشته، موقعيت او را به نيروهاي طالبان گزارش دادند كه در نتيجه در مدت زمان كوتاهي دستگير و اعدام شد. رابرت مك فارلين مشاور امنيتي سابق ريگان كه با عبدالحق همكاري كرده بود در كوشش نافرجامي تلاش كرد تا كمك CIA را براي نجات عبدالحق جلب كند. CIA مدعي شد كه نيروهاي نظامي و هواپيماهايي را براي حمله به طالبان فرستاده است اما اين عمليات ديرهنگام و ناچيز بود. عدهاي از ناظرين در پاكستان معتقدند كه CIA سازمانISI را از سفر عبدالحق مطلع كرده و عوامل پاكستان موضوع را به طالبان گزارش كردند. مكفارلين كه شركت مشاوره نفتي كي استريت(K.Street) را مديريت ميكند، درخصوص روندي كه به مرگ عبدالحق منجر شد اظهارنظري نكرده است.
شكي نيست بهدليل اينكه عبدالحق در طرح دولت بوش در”Grand Oil plan” GOP (طرح عظيم نفتي) در جنوب آسيا مشاركت نداشت و كرزاي عامل كليدي تيم نفتي بوش بود اين مسائل براي عبدالحق روي داده است. از اواخر سال 1970 كرزاي با يك امريكايي افغانيالاصل بهنام زالماي خليلزاد بر روي پروژهCent Gas همكاري ميكرد. خليلزاد مشاور امنيتي ويژه پرزيدنت بوش بود و اخيراً بهعنوان فرستاده ويژه رياستجمهوري به افغانستان در نظر گرفته شده است. جالب اينجاست كه مطبوعات كاخسفيد در حالي نام خليلزاد را بهعنوان فرستاده ويژه اعلام ميكنند كه هيچ اشارهاي به سابقه او در شركت نفتي يونيكال نميكنند. خليلزاد تحت نظارت كونداليزا رايس(Condoleezza Rice) مشاور امنيتي ملي درخصوص افغانستان فعاليت ميكرد. كونداليزا رايس عضو سابق گروه شوران(Chevron) بود كه در معاملهCent Gas مشاركت فعال داشت. خانم رايس تأثير زيادي بر همكاران سابقش در مجموعه شوران داشت. درنتيجه شركت، خانم كونداليزا رايس را بهعنوان يكي از متفكرين و برنامهريزان شركت منصوب كرد.
خليلزاد كه طرفدار پشتونها و فرزند يكي از كارمندان دولت محمد ظاهر، شاه سابق افغانستان است، در ضمن مشاور گروه نفتي رند(RAND) هم بود كه بهعنوان رابط بين يونيكال و دولت طالبان فعاليت ميكرد. خليلزاد همچنين بر روي پروژه تحليل امكان ريسك در قراردادها كار ميكرد.
تلاشهاي خليلزاد مكمل فعاليتهاي گروه انرون(Enron) بود كه حامي سياسي عمده در فعاليتهاي انتخاباتي بوش بود. در اين اواخر انرون در بزرگترين سقوط مالي در تاريخ كشور امريكا اعلام ورشكستگي نموده است. همين شركت مطالعات قابل قبولي را در خصوص پيمانCent Gas انجام داده است. ديكچني معاون رئيسجمهور ملاقاتهاي پنهان چندي با مديران ارشد انرون از حمله كنسلي (Kenneth Lay)رئيس شركت در اوايل سال 2001 انجام داد. اين ملاقاتها به احتمال قوي بخشي از برنامههاي انرژي اعلام نشده ديكچني بودند. تعدادي از اين سهامداران انرون از حمله دونالد رامسفلد وزير دفاع و رابرت زوليك(Robert Zoellick) نماينده تجاري انرون مقاماتي را در دولت بوش بهدست آورند. علاوه بر اين توماس وايت(Thomas White) معاون رئيس سابق انرون و يك مولتي ميليونر در بازار سهام انرون در حال حاضر بهعنوان مشاور امورنظامي خدمت ميكند. شكي نيست كه يكي از عمدهترين شركتهايي كه از پيمان Cent Gas سود ميبرد، شركت هاليبرتون(Halliburton) است كه شركت بزرگ سازنده لولههاي خطوط نفتي است و به منابع ذخيره نفتي آسياي ميانه چشم دوخته است. زماني ديكچني رئيس هاليبرتون بود. بعد از انتخابشدن چني بهعنوان كانديداي معاونت رئيسجمهور بوش، هاليبرتون مبلغ زيادي به مبارزه بوش ـ چني اختصاص داد و براساس شايعات موجود در والاستريت در اواخر دسامبر، هاليبرتون نيز به سرنوشت انرون كه داراي ثروت عظيم نفتي بود دچار شده و اعلام ورشكستگي نمود زيرا، ارزش سهام آن چهل درصد سقوط كرده است.
ليلي هلمز(Laili Helm’s) كه در مذاكرات با طالبان به شركتCent Gas كمك ميكرد. دختر برادر ناتني ريچارد هلمز(Richard Helms) رئيس سابق CIA است. ليلي هلمز كه از بستگان ظاهرشاه است، نماينده غيررسمي طالبان در ايالاتمتحده بود و مقدمات ديدار تني چند از دولتمردان طالبان را از ايالاتمتحده فراهم نمود. مركز فعاليتهاي ليلي هلمز در خانهاش واقع در شهر نيوجرسي در كرانه رود هودسون(Hudson) بود. طرفه اينكه اغلب كارهاي او و خدماتش به طالبان عملاً در سايه مركز تجارت جهاني كه درست در مجاورت رودخانه بود انجام ميگرفت.
رابطه ليلي هلمز با طالبان در پروژه نفتي بزرگ(Big Oil) مشخص است. در دسامبر 1997، مقامات طالبان از عمليات پالايشگاه هستون(Unocal’s Houston) ديدار كردند و جالبتر اينكه ملامحمدعمر رهبر طالبان كه اينك در رأس ليست امريكاييها براي دستگيري است قطعاً در كمپ يونيكال اقامت داشت.
رهبر ديگر طالبان كه رقيب ملامحمدعمر محسوب ميشد يعني ملامحمد رباني، (البته اين شخص را نبايد با رهبر جبهه متحد شمال يعني برهانالدين رباني اشتباه گرفت) بيشتر طرفدار بريداس(Bridas) كمپاني نفتي آرژانتين در پروژه ايجاد خطوط نفتي بود. اما ملاعمر ميدانست كه يونيكال مبالغ زيادي به مقامات طالبان در قندهار و حاميان افغاني آن در سازمان ملل داده است. تعدادي از اين حاميان در عين حال از نزديكان دولت بوش و از حاميان تبليغاتي وي بهشمار ميرفتند. در ضمن قندهار شهري بود كه قرار بود خطوط نفتي(Cent Gas) از كنار آن عبور كند.
گرچه وزارتخارجه كلينتون افغانستان را از اولويت نخست ليست سياست خارجي حذف نمود، اما دولت بوش، مديون علايق شركتهاي نفتي كه ميليونها دلار در مبارزات انتخاباتي سال 2000 خرج كرده بودند، افغانستان را به مقام سابق خود يعني اولويت نخست در سياست خارجي برگرداند. اما همه دلايل عنوان شده ازسوي دولت بوش در برگرداندن افغانستان به اولويت نخست اشتباه و نادرست بود. بعد از رسيدن بوش به رياستجمهوري، فرستادگان چندي از طالبان در وزارت خارجه، CIA و شوراي امنيت ملي حضور يافتند. CIA، كه به نظر ميرسد بيش از هميشه در خانواده علايق نفتي بوش جا خوش كرده، راه را براي همكاري مجدد با طالبان هموار نمود. مأمور CIA كه براي پاگيري مجاهدين افغاني كمك نمود، آقاي ميلت بردن(Milt Bearden) بود كه به دفاع از علايق طالبان ادامه داد. او به اين حقيقت اشاره كرده كه ايالاتمتحده هيچگاه زحمت درك طالبان را به خود راه نداده است. وي كه ماه اكتبر گذشته با واشنگتن پست مصاحبه ميكرد، چنين گفت: "ما هيچگاه به گفتههاي آنها گوش نكرديم... ما زبان مشتركي با آنها نداشتيم. ما ميگفتيم از بنلادن دست برداريد و آنها ميگفتند به ما كمك كنيد تا بتوانيم از شرش خلاص شويم."
گزارشهايي است مبني بر اينكه عواملCIA با بنلادن كه عامل عملياتي قديمي مجاهدين بود در ماههاي قبل از حملات يازدهم سپتامبر ديدار و گفتوگو كردند. روزنامه فرانسوي فيگارو از يك متخصص امور اعراب بهنام آنتوني سفير(Antonie Sfeir) نقل قول ميكند كه عوامل CIA در تلاش ناموفق براي به زير فرمان آوردن بنلادن در ماه جولاي با وي ديدار كردند. سفير گفت كه، ارتباطات CIA با بنلادن تا قبل از حملات ايالاتمتحده به پايگاههاي آموزش وي در افغانستان در سال 1998 ادامه داشت و تعجبآور اينكه اين ارتباطات بعد از حملات هم تداوم داشتند. سفير به خبرنگار روزنامه گفت كه "تا آخرين لحظه عوامل CIA اميدوار بودند كه بتوانند بنلادن را تحت كنترل امريكا درآورند، همچنانكه قبل از 1998 بهدنبال اين هدف بودند. بنلادن رسماً و عملاً در سال 1991 از امريكا گسست. يعني درست زمانيكه نيروهاي امريكا در طي عمليات توفان صحرا وارد عربستان سعودي شدند. بنلادن احساس ميكرد كه اين عمل عربستان سعودي در اجازهدادن به ورود نيروهاي امريكايي مسئوليت دولت عربستان را در حفاظت از امكان مقدس اسلامي، خصوصاً مكه و مدينه از دسترس كافران، خدشهدار كرده است. دشمني بنلادن با امريكا و آلسعود خيلي زود به نقطه اوج رسيد. دولت كلينتون چندينبار كوشيد تا بنلادن را به قتل برساند. در آگوست 1998 نيروهاي القاعده چندين سفارت امريكا را در آفريقا منفجر كردند. در پاسخ اين عملياتها بيلكلينتون دستور داد تا موشكهاي كروز از كشتيهاي جنگي امريكا در خليجفارس بهسوي مراكز و پايگاههاي بنلادن به قصد كشتن وي شليك شود اما درست چند ساعت قبل از شليك موشكها، بنلادن اين مراكز را ترك مينمود. دولت كلينتون علاوه بر اينها طرح مشتركي با سازمان اطلاعات پاكستان(ISI) جهت ترور بنلادن طراحي نمود و گروهي را به افغانستان اعزام كرد اما همزمان با اين وقايع، دولت پاكستان ازسوي ژنرال مشرف، كه رابطه بسيار نزديكي با طالبان داشت، سرنگون شد. CIA، طرحهاي عملياتياش را ملغا كرد زيرا از اين ترس داشت كه سازمان اطلاعاتي مشرف، طالبان و بنلادن را در جريان امر قرار دهد... رابطه CIA با ISI در ماههاي قبل از يازدهم سپتامبر و هفتههاي بعد از آن بايد كاملاً مورد تحقيق و بررسي قرار گيرد چون رابطه CIA با ISI يعني سازماني كه حامي بنلادن و طالبان بود همچنان كمابيش ادامه داشت. در سپتامبر گذشته ژنرال محمود احمد رئيسISI ازسوي رئيسجمهور پاكستان پرويز مشرف بهدليل حمايت و ارتباطاتش با طالبان بركنار شد و گزارشها حاكي از اين است كه اين كار بعد از مشخصشدن رابطه سازمان اطلاعاتي با تروريستهاي هواپيماربا انجام گرفت.
ژنرال احمد در صبح روز يازدهم سپتامبر براي ملاقات با مأموران CIA و وزارت امورخارجه در واشنگتن دي.سي بود كه هواپيماهاي ربوده شده حملات خود را به مركز تجارت جهاني و پنتاگون آغاز كردند. بعدها هارون امين سخنگوي اتحاد شمال در واشنگتن دو مأمور اطلاعاتي هنديها در گفتوگو با تايمز هندوستان تأييد كرد كه ژنرال احمد به احمد عمر شيخ شهروند بريتانيايي كه در پاكستان متولد شده و تروريست شناختهشدهاي بود، دستور داد تا صدهزار دلار از بانك پاكستان به بانكي در امريكا به حساب محمد عطا رهبر هواپيمارباها منتقل كند. زمانيكه مأمورانFBI مكالمات انجامشده بين ژنرال احمد و تلفن همراه شيخ كه شمارهاش را مأموران اطلاعاتي هندوستان در اختيار FBIقرار داده بودند رديابي كرد، رابطه بين ژنرال و شيخ كاملاً آشكار شد. بنا به گزارش تايمز هندوستان روشنشدن اين قضيه كه ژنرال احمد در انتقال پول به حساب شيخ عطا دخالت داشت دليل كافي بود كه دولت بوش را ناراحت و عصبي كند و همين امر منجر به واردكردن فشار به مشرف جهت بركناري ژنرال احمد شد. مشرف ته و توي قضيه را با اعلام اينكه احمد خودش خواستار استعفاي زودهنگام شده به هم آورد.
ماهيت شيخ كاملاً براي پليس هندوستان شناخته شده بود. در سال 1994 او را به اتهام طراحي نقشهاي جهت ربودن چهار خارجي كه يكي از آنها شهروند امريكايي بود در دهلينو دستگير كردند. بهدنبال هواپيماربايي سال 1999 كه در طي آن رزمندگان مسلمان هواپيماي پرواز شماره 814 خطوط هوايي هندوستان، از مسير كاتماندو در نپال به قندهار در افغانستان را ربودند و تقاضاي آزادي شيخ را در برابر رهايي گروگانها نمودند، كه درنتيجه شيخ آزاد شد. هندوستان هنوز هم بر اين عقيده است كه ISI در هواپيمارباييها نقش داشته است زيرا هواپيمارباها رابطه نزديكي با گروه تروريستي كشمير كه هواخواه بنلادن است داشتند. حركتالمجاهدين همان گروه تروريستي كشميري است كه اخيراً در ليست گروههاي تروريستي وزارتخارجه جاي گرفته است. بنا به گزارشهاي ISI و سازمان القاعده، بنلادن به اين گروه در حمله به اهداف دولت هندوستان در كشمير كمك ميرسانند.
سازمان FBI كه به مأموران اطلاعاتي هندوستان در بازجويي از هواپيمارباها كمك ميكند، خواستار دريافت اطلاعاتي است كه بتواند به كمك آنها عوامل دخيل در حملات تروريستي را دستگير كنند. اما تاكنون اقدامي در جهت بازجويي از ژنرال احمد و مأموران دولت امريكا ازجمله ريچارد آرميتاژ (Richard Armitage)معاون وزير امورخارجه كه در ماه سپتامبر ملاقاتي با شيخ انجام داده است به عمل نياوردهاند. ترديدي نيست كه ژنرال احمد نقش عمدهاي در فعاليتهاي تروريستي در جنوب آسيا و در عين حال روابط نزديكي با دولت امريكا داشته است. لازم است در مورد فعاليتهاي ژنرال احمد درحمايت از تروريستها و دولتمردان امريكايي كه در برابر اين فعاليتها چشمپوشي كردهاند بررسيهاي لازم صورت گيرد.
ديدار مأموران طالبان از امريكا و واشنگتن تا چند ماه قبل از حملات تروريستي يازده سپتامبر ادامه داشت. بخش تحقيقات و اطلاعات آسياي جنوبي در وزارتخارجه ارتباط دائمي با تلفنهاي همراه مأموران طالبان در قندهار و كابل داشته است. واشنگتن به طالبان اجازه داد تا دفتر ديپلماتيك خود را در بخش كوئينز(Queens) نيويورك به رياست سفير طالبان يعني عبدالحكيم مجاهد تأسيس كنند. علاوه بر اينها، مأموران دولت امريكا ازجمله كريستينا ركا(Christina Rocca) معاون وزارتخارجه در مسائل آسياي جنوبي كه قبلاً افسر سازمان اطلاعاتي CIA بود با مأموران ديپلماتيك طالبان در اسلامآباد ملاقاتهايي انجام داده است. اما همزمان با اين وقايع دولت بوش و پيمان آتلانتيك شمالي در برابر دولت اسلامي افغانستان مواضع خصمانهاي اتخاذ كردهاند. گرچه سازمان ملل جبهه متحد افغان را بهعنوان دولت قانوني افغانستان اعلام كرده بود، اما دولت بوش با اهداف عمده نفتي با پيروي از عربستان سعودي و پاكستان چشم اميد به ملاهاي طالبان در افغانستان دوخته بود. ملاقات راديكالهاي اسلامگرا به طالبان ختم نميشود. بنا به گزارشهاي دريافتي در جولاي سال 2001 قاضي حسين احمد، رئيس حزب جماعت اسلامي پاكستان كه طرفدار بنلادن است در لانگلي(Langly) ويرجينيا (ستاد CIA) مهمان مقامات اطلاعاتي جورج بوش بوده است.
بنا به گزارش واشنگتن پست، رحمتالله هاشمي فرستاده مخصوص ملاعمر با يك قطعه فرش نفيس اهدايي براي بوش ازسوي رهبر يكچشمي طالبان به واشنگتن آمد. بنا به گزارشVillage Voice هاشمي از دولت بوش خواستار شده تا فرصت كافي به دولت طالبان بدهد تا بتواند بنلادن را دستگير كند و يا به قتل برساند. اما دولت بوش بهطور غيرقابل توجيهي اين تقاضا را رد كرده بود. در عين حال اسپوژماي ميوندي(Spozhmai Maiwandi) مدير بخش پشتون صداي امريكا با پخش برنامههايي به طرفداري از طالبان و انجام مصاحبههاي جنجالي با ملاعمر ازسوي دوستانش به شوخي لقب "گل سرخ قندهار" را دريافت كرده بود.
رفتار كجدار و مريز دولت بوش با طالبان حتي بعد از آغاز بمباران افغانستان ادامه داشت. بنا به گزارش منابع اطلاعاتي اروپا عدهاي از دولتهاي اروپايي اعتقاد داشتند كه CIA و پروژه بزرگ نفتي، دولت بوش را تحت فشار قرار داده بودند تا به طرفداري از جبهه متحد شمال در جنگ جدي زميني با طالبان درگير نشود؛ زيرا از اين طريق ممكن بود موجب رنجش پاكستان و طالبان گردد. به نظر آنها تصميم براي بمباران هوايي ضمن اينكه ممكن بود موجب مرگ بسياري از شهروندان عادي شود، در عين حال موجب شكنندگي هرچه بيشتر اتحاد بينالمللي ميشد.
بنا به گزارشهاي تقابل بين دولت بوش، UNOCAL، CIA، طالبان، ENRON، عربستان سعودي و پاكستان تيم نفتي بوش را حتي در دوره رياستجمهوري كلينتون نگران كرده بود. جوزف ليبرمن (Joseph Lieberman)كانديداي ناموفق معاونت رياستجمهوري در پست نمايشي سناتوري رياست كميته امور دولتي سنا را به عهده خواهد گرفت و به موضوع ورشكستگي انرون رسيدگي خواهد كرد. مسير انرون همان راهي است كه به افغانستان و سياستهاي سر در گم نفتي بوش ختم ميشود. روشن است كه يونيكال نيز نگران پيوندهاي سابقش با طالبان است. روز چهاردهم سپتامبر درست سه روز بعد از اينكه تروريستهاي القاعده، كه از افغانستان فرماندهي ميشدند، هواپيماهاي خود را به مركز تجارت جهاني و پنتاگون كوبيدند، يونيكال اطلاعيه زير را صادر كرد: "شركت يونيكال به هيچ روي از طالبان در افغانستان حمايت نميكند. ما هيچ برنامه و دخالتي در افغانستان نداريم. در اواخر سال 1997، يونيكال عضوي از كنسرسيوم چندمليتي نفتي بود كه ساخت لوله گاز آسياي ميانه را از تركمنستان به پاكستان (از طريق افغانستان) بررسي ميكرد. شركت ما هيچ نقشي در پيشبرد يا سرمايهگذاري آن پروژه و ديگر پروژههاي مربوط به طالبان نداشته است."
تيم نفتي بوش كه اينك ميتواند به حمايتهاي نخستوزير افغانستان اميدوار باشد، معتقد است كه منافع نفت و جنگ در هم آميخته است. اما براساس شواهد بيشمار، روشن است كه جنگ افغانستان اساساً بر سر ساختمان خطوط نفتي يونيكال بود و نه آنگونه كه ادعا ميشود به خاطر جنگ با تروريسم. دموكراتها كه مجلس سنا را در اختيار دارند و موضوع را بررسي ميكنند، بايد به معاملات پنهاني بين طراحان پروژه نفتي بزرگ، بوش و طالبان بپردازند.
يادآوري: در اين مقاله به اشتباه، حامد كرزاي مشاور يونيكال و طرف امريكايي مذاكرهكننده با طالبان معرفي شده كه منظور زالماي خليلزاد(Zalmay Khalilzad) ـ سفير كنوني امريكا در افغانستان ـ است.
٭سازمان ضداطلاعات ارتش پاكستان.