برنامه محافظه‌كاران جديد امريكا درباره

 ايران، چين، روسيه، امريكاي لاتين

 

نويسنده: جيم لوب(Jim Lobe)

برگردان: چشم‌انداز ايران

 

  واشينگتن، 5 نوامبر(IPS) ـ فرانك گافني يكي از محافظه‌كاران جديد ذي‌نفوذ در عرصه سياست خارجي كه با افراد برجسته گروه بازهاي دولت پرزيدنت جورج بوش، روابط ديرينه دارد، چيزي را تدوين كرده كه خود به آ‌ن مي‌گويد: "چك ليست٭ كارهايي كه جهان از رئيس‌جمهور فعلي و همقطاران وي در دوره دوم تصدي رياست‌جمهوري انتظار دارد."

  اين فهرست با تخريب فلوجه در عراق آغاز مي‌شود، اتخاذ "استراتژي‌‌هاي مناسب" براي مقابله با تهديدهاي ناشي از چين و روسيه و "چند حكومت متخاصم نوظهور ضدامريكايي در امريكاي لاتين" و علاوه بر آن "تغيير حكومت" در ايران و كره‌شمالي ختم مي‌شود.

  نويسنده اين فهرست، فرانك گافني (Frank Gaffney)، بنيانگذار و رئيس مركز سياست‌هاي امنيتي CSP يا Center for Security Policy)، در عين حال هشدار مي‌دهد كه بوش بايد دربرابر هرگونه فشار پس از مرگ قابل پيش‌بيني رهبر فلسطين، ياسر عرفات، براي از سرگيري مذاكرات صلح كه ممكن است منجر به از دست رفتن "مرزهاي قابل دفاع" اسراييل شود، مقاومت ورزد.

  اگرچه هر هفت اقدامي كه در فهرست اولويت‌هاي گافني آمده و در مقاله وي كه صبح جمعه درNational Review Online (ارگان محافظه‌كاران جديد) منتشر شد مورد اشاره قرار گرفته، از مدت‌ها پيش مورد علاقه محافظه‌كاران جديد برجسته بوده است، اين مقاله (باعنوان "ارزش جهاني" ـ Worldwide Value) اولين "فهرست مدون و جامع" است كه پس از انتخاب مجدد بوش در روز سه‌شنبه منتشر مي‌گردد.

  ترديدي نيست كه اين مقاله مورد مخالفت نيز قرار خواهد گرفت: نه فقط ازسوي دموكرات‌ها كه با پشت سرگذاردن انتخابات آماده اتخاذ موضع سخت‌تري عليه جنگ عراق مي‌باشند، بلكه ازسوي بسياري از جمهوريخواهان محافظه‌كار كنگره. آنها محافظه‌كاران جديد را به دليل ناتواني در پيش‌بيني باتلاق عراق سرزنش مي‌كنند و از جاه‌طلبي‌هاي آينده آنها ـ همانند فهرست اعلام‌شده ازسوي گافني ـ نگران‌اند و مي‌ترسند كه اين جاه‌طلبي‌ها خزانه امريكا را با ورشكستگي روبه‌رو سازد و ارتشي را كه تا به حال نيز بيش از حد توانش تحت فشار قرار گرفته با فروپاشي روبه‌رو سازد.

  در عين حال، اهميت اين فهرست به‌عنوان نقشه راهنماي محافظه‌كاران جديد ـ كه با استفاده از حمايت‌هاي حياتي معاون رئيس‌جمهور، ديك‌چني و وزير دفاع، دونالد رامسفلد، سياست خارجي دولت بوش پس از حملات 11 سپتامبر 2001 عليه برج‌هاي دوقلوي تجارت جهاني نيويورك و پنتاگون را قبضه كردند ـ با توجه به اين مطلب افزايش مي‌يابد كه گافني با ذكر اسامي تعدادي از دوستان خود در دولت، گفت "آنها به رئيس‌جمهور كمك كردند "ارزش‌هاي اخلاقي" را وارد سياست خارجي نمايد، آن هم در حد و اندازه‌اي كه از زمان رياست‌جمهوري ريگان تاكنون شاهد آن نبوده‌ايم."

  علاوه بر چني و رامسفلد، او به اسامي چندتن از محافظه‌كاران جديد كاملاً شناخته شده در دولت و همچنين چندتن ديگر كه تلقي‌كردن آنها به‌عنوان محافظه‌كاران جديد جاي بحث دارد، اشاره نمود: مدير پرسنل معاون رئيس‌جمهور، لوئيس ليبي (Lewis Libby)، مشاوران ارشد خاورميانه‌اي وي، جان هانا(John Hannah) و ديويد وورمسر (David Wormser)؛ متخصص امور تكثير تسليحات، رابرت جـوزف (Robert Joseph) و كـارشناس ارشـد خاورميانـه در شــوراي امنيـت ملـي، اليوت آبرامز (Eliot Abrams).

  افراد ديگري كه در اين بين به اسم آنها اشاره شده عبارتند از: قائم مقام وزير دفاع، پل وولفوويتز (Paul Wolfowitz)؛ معاون امور سياست‌گذاري وزارت دفاع، داگلاس فيث (Douglas Feith)؛ مشاور ارشد خاورميانه‌اي فيث، ويليام لوتي (William Luti)؛ معاون وزيرخارجه در امور كنترل تسليحات و امنيت بين‌المللي، جان بولتون(John Bolton) و معاون وزيرخارجه در امور جهاني، پائولا دوبريانسكي (Paula Dobriansky).

  اسامي تمام اين افراد عملاً ازسوي منتقدان جنگ عراق، ازجمله نمايندگان دموكرات مجلس و مقامات ارشد بازنشسته سياسي و نظامي، به‌عنوان افراد مسئول جعل اطلاعات منجر به حمله ايالات متحده به عراق در مارس 2003 مورد اشاره قرار گرفته است. درحقيقت، فرمانده سابق ستاد مشترك ايالات‌متحده و نماينده ويژه وزيرخارجه، كالين پاول در خاورميانه تا سال 2003، يعني ژنرال بازنشسته آنتوني زيني(Anthony Zinni) در جريان يك مصاحبه تلويزيوني كه ماه مي 2004 در پربيننده‌ترين برنامه سياسي تلويزيوني باعنوان برنامه "60 دقيقه" انجام داد، خواستار استعفاي ليبي، آبرامز، وولفوويتز، فيث و شخص رامسفلد به‌خاطر نقش داشتن در حمله به عراق شد. زيني در عين حال به رئيس‌ سابق "هيئت سياست‌گذاري دفاعي" (Defence Policy Board DPB)، ريچارد پرل (Richard Perle)نيز اشاره نمود كه با گافني ارتباط نزديكي دارد، چرا كه هر دوي آنها در اوايل دهه 1970 در كنار آبرامز در دفتر سناتور اهل واشينگتن، هنري جكسون به كار مشغول بودند.

  هنگامي‌كه پرل در دولت ريگان به سمت دستيار وزير دفاع منصوب شد، گافني را نيز به‌عنوان قائم‌مقام خود به اين وزارتخانه آورد. وقتي پرل در سال 1987 از اين سمت كنار رفت، گافني پيش از تأسيس مركز سياست‌هاي امنيتي(CSP) در 1989 مدتي جايگزين او گرديد.

  گافني به‌عنوان همكار نزديك و فرد مورد حمايت پرل، درست در مركز تقاطع شبكه موسسه‌هاي تحقيقاتي، بنيادها، گروه‌هاي تبليغي، توليدكنندگان تسليحات و افرادي قرار دارد كه ائتلاف ميان محافظه‌كاران جديد، ملي‌گرايان افراطي همچون چني و رامسفلد و مسيحيان راست‌گراي امريكا را تشكيل مي‌دهند وترسيم خط سير سياست خارجي ايالات‌متحده پس از 11 سپتامبر تماماً در اختيار آنها قرار داشته است.

  در ميان اعضاي هيئت‌مديرهCSP در سال‌هاي گذشته مي‌توان افرادي همچون رامسفلد، پرل، فيث، اخلاق‌گراي مسيحي، ويليام بنت (William Bennette)، آبرامز، جوزف، سفير سابق امريكا در سازمان ملل، جين كرك پاتريك (Jeane Kirlc Patrick)، معاون پيشين فرمانده نيروي دريايي، جان لمن(John Lehman) و مدير سابق سيا، جيمز وولسي(James Woolsey) را مشاهده نمود.

  وولسي در عين حال، رياست مشترك كميته تازه‌تأسيس خطر بالفعل(Present Danger) را برعهده دارد كه يكي ديگر از گروه‌هاي تبليغي برجسته تحت رهبري محافظه‌كاران جديد است و از اين نظريه دفـاع مي‌نمايد كه واشينگتـن اكنـون درگيـر "جنـگ جهانـي چهـارم" عليـه "فـاشيسـم اسـلامي"(Islamo – Fascism) است.

  در شوراي مشاوران كميته خطر بالفعل مقامات اجرايي برخي از بزرگ‌ترين پيمانكاران نظامي كشور نيز حضور دارند، كه در كنار برخي افراد ثروتمند پشتيبان حزب حاكم ليكود در اسراييل ـ مانند سرمايه‌گذار معروف نيويورك، لاورنس كاديش(Lawrence Kadish) و پادشاه كازينوهاي كاليفرنيا، ايروينگ موسكوويتز(Irving Moskovitz) ـ و همچنين نهادهاي دست‌راستي مانند بنياد بردلي (Bradley)، بنياد سارا اسكيف(Sarah Scaife) و بنياد اولين(Olin) ـ هزينه‌هاي فعاليت مركز سياست‌هاي امنيتي را تأمين مي‌كنند.

  گافني كه در ماه‌هاي پيش از حمله به عراق از چهره‌هاي همه‌جا حاضر شبكه‌هاي تلويزيوني به‌شمار مي‌رفت، عضو هيئت‌مديره سازمان‌هاي مادر كميته خطر بالفعـل، يعنـي بنياد دفـاع از دموكـراسـي‌هاThe fundation for the defence of democracies (FDD) و سازمان امريكايي‌هاي حامي غلبه بر تروريسم Americans for victory over terrorism (AVOT)مي‌باشد. او به‌صورت قراردادي در كنار چني، رامسفلد، پرل، وولفوويتز و آبرامز با پروژه قرن نوين امريكاييProject for the new American Century (PNAC) همكاري مي‌نمود كه يكي ديگر از گروه‌هاي معروف تحت رهبري محافظه‌كاران جديد است و درست 9 روز پس از حملات 11 سپتامبر، چك ليست ديگري را حاوي فعاليت‌هايي كه بوش بايد در جنگ با تروريسم انجام دهد، ارائه نمود.

  مقاله گافني با تلاش براي پيشگيري از بحث‌هاي مخالف با گسترش جنگ عليه  تروريسم آغاز مي‌شود كه از مدت‌‌ها قبل در محافل جناح راست به گوش مي‌رسد و براساس آن: "از آنجا كه اكثريت رأي‌دهندگان به بوش، "ارزش‌هاي اخلاقي" را در صدر نگراني‌هاي اصلي خود قرار داده‌اند، رئيس‌جمهور بايد به‌دنبال اجراي برنامه محافظه‌كاري اجتماعي خود باشد، نه گسترش جنگ."

  به اعتقاد گافني، "واقعيت آن است كه همان اصول اخلاقي كه مبناي توجه بوش به مسائل ارزشي در ارتباط با ازدواج همجنس‌بازان، تحقيق درباره پيوند سلولي و حق حيات گرديده، در تعيين ديدگاه او نسبت به اهداف جنگي و سياست خارجي ايالات‌متحده نيز از نقش محوري برخوردار است."

  "درحقيقت، رئيس‌جمهور دست روي غايي‌ترين ارزش اخلاقي ـ يعني آزادي ـ به‌عنوان مركز استراتژي خود براي غلبه بر دشمنان اسلامي ـ فاشيستي ما و حاميان دولتي ايشان گذاشته است، كه براي آنان اين ارزش يك كابوس واقعي محسوب مي‌شود."

  به نظر گافني، براي وفادارماندن به اين تعهد، سياست‌هاي دوره دوم رياست‌جمهوري بوش بايد به سمت هفت هدف، جهت‌گيري شود كه اولين آن عبارت است از "با خاك يكسان‌كردن فلوجه و ديگر مناطق امن مورد استفاده دشمنان آزادي در عراق"؛ به‌دنبال آن، هدف ديگر عبارت است از، "تغيير حكومت ـ از هر طريق ممكن ـ در ايران و كره‌شمالي، به‌عنوان تنها راه‌حل براي جلوگيري از دستيابي كامل اين دولت‌هاي عضو محور شرارت، به اهداف هسته‌اي خود."

  به‌‌عنوان سومين هدف، دولت بوش بايد "منابع لازم براي تأمين هزينه‌هاي تحول ارتش و ايجاد دوباره توانايي انساني در زمينه اطلاعات را به ميزان قابل توجهي تأمين نمايد تا بتوان به جنگ جهاني چهارم ادامه داد (البته به استثناي "اصلاحات" مطرح شده قبل از انتخابات كه اجراي آنها وضع را خراب‌تر خواهد كرد)؛ به‌دنبال اين كار، حمايت از سرزمين امريكا بايد تقويت گردد كه اين كار مي‌تواند شامل استقرار امكانات دفاع موثر موشكي در دريا و فضا و همچنين در خشكي باشد."

  در گام پنجم، "واشينگتن بايد از اسراييل حمايت به عمل آورد چرا كه نابودي اسراييل همچنان اولويت كساني است كه به‌دنبال نابودي ما نيز هستند (با توجه به وجود ارزش‌هاي مشترك اخلاقي ميان امريكا و اسراييل)؛ به‌ويژه با توجه به مرگ ياسرعرفات و فشارهاي اجتناب‌ناپذير پس از انتخابات جهت حل "معضل" خاورميانه، از طريق واردآوردن فشار به اسراييل براي ترك مرزهاي "قابل دفاع" خود."

  در ششمين مرحله، "دولت بايد به آلمان و فرانسه بپردازد و علتي را كه موجب گرديد آنها در دوره اول رياست‌جمهوري بوش تا اين اندازه دردسرساز شوند از بين ببرد؛ اين علت عبارت است از تمايل آنها به اتخاذ اهداف مشترك با دشمنان ما براي كسب سود و گرايش آنان به بهره‌برداري از اروپاي متحد و قانون‌اساسي جديد آن ـ و همچنين ديگر نهادها و سازوكارهاي بين‌المللي ـ براي مقابله با گسترش و اعمال قدرت امريكا در مواردي كه ازسوي واشينگتن ضروري تشخيص داده مي‌شود."

  بالاخره گافني مي‌نويسد كه بوش بايد "استراتژي‌هاي مناسب جهت مقابله با سياست‌هاي فاشيستي روزافزون چين در زمينه‌هاي تجاري و نظامي، خودكامگي پرشتاب ولاديمير پوتين (رئيس‌جمهور روسيه) در داخل و خشونت وي عليه جمهوري‌هاي سابق شوروي، گسترش فاشيسم اسلامي در جهان و ظهور حكومت‌هاي سرسخت و نوظهور ضدامريكايي در امريكاي‌لاتين (كه البته وي نام آنها را مشخص نمي‌كند) تدوين نمايد."

  گافني در پايان تأكيد مي‌نمايد كه "اين موارد هفت‌گانه نشانگر نوعي بازي امپرياليستي ازسوي محافظه‌كاران جديد امريكا نيست، بلكه چك ليست فعاليت‌‌هايي است كه جهان از اين رئيس‌جمهور و همكاران وي در دومين دوره كار خود انتظار دارد."

 

پي‌نوشت:

٭فهرست نظارتي اولويت‌ها در برنامه‌ريزي.