بم، شهري كه بايد از نو شناخت

گفت‌وگو با مهندس وحيد صباغيان

 

 ¢از اين‌كه وقتتان را در اختيار خوانندگان چشم‌انداز ايران گذاشتيد، خيلي متشكريم. نزديك به يك‌سال  از زلزله بم  مي‌گذرد و احساسي كه آن روز به خود ما دست داد، جز گريه هيچ‌چيز نبود. ولي بعد عواطف مردم ايران و جهان ـ با كمك‌هاي خودشان ـ ما را خيلي خوشحال كرد. باز دو مرتبه به علت كندي كار افسرده شديم و كاري هم از دستمان برنمي‌آمد. حالا از شما كه وقت خودتان را در اين يك ساله وقف مردم بم كرديد و بلافاصله در بم حضور فعال يافتيد  خواستار ترسيم يك نما از آنچه در بم گذشت مي‌باشيم. اين فاجعه چه اندازه عوارض اجتماعي داشت و چقدر در جهت سازندگي بم كار شد؟ نيز در جهت اقتصاد خرما و اصولاً اقتصاد كشاورزي در آنجا چه اقداماتي شد؟!

tمن به سهم خودم تشكر مي‌كنم از اين‌كه لطف كرديد و وقتي گذاشتيد تا من به‌عنوان يك ايراني بتوانم تصور خود را از بم، خدمت خوانندگان نشريه عرض بكنم. پنجم دي ماه 1382 زمين در استان كرمان لرزيد و شهر زيباي بم با خاك يكسان شد. آن‌گونه كه مصداق واقعي روز قيامت شد، فقير و غني يكي ‌شدند، به مصداق آيه‌هاي 34 تا 37 سوره عبس كه در توصيف قيامت مي‌گويد: "روزي كه آدمي از برادرش مي‌گريزد و نيز از پدرومادر و همسر و فرزندانش. در آن روز هركس از آنان گرفتاري‌اي دارد كه همان برايش كافي است."

   يك سال از زلزله گذشته، همه، مسئولان و مقامات كشورهاي خارجي در اثر دلسوزي برخاسته از عمق فاجعه تأثربرانگيز بم، قول‌هايي دادند. اكنون ببينيم كه تا چه ميزان هركسي آن چيزي كه با خودش عهد كرده يا آنچه گفته و قول داده، به آن عمل كرد؟ آيا واقعاً در حد شعارها و قول‌ها به شهر بم رسيدگي ‌شد؟

  من فكر مي‌كنم كه اگر امدادرساني به شهر بم داراي مديريت بهتر و متمركزتري بود، مسلماً مي‌توانستيم جلوي خيلي از هزينه‌هاي گزاف را بگيريم. براي نمونه، اسكان موقت شهروندان، درواقع مي‌بايست در يكي يا دو ماه صورت گيرد، اما بدين شكل نبود. ما هنوز در بم با افرادي روبه‌رو مي‌شويم كه كانكس ندارند و هنوز چادر در سطح شهر مي‌بينيم و يا يك خانواده هفت تا ده‌نفري بايد در يك كانكس‌ 18متري سر كند. براي اين‌كه بتوان كانكس‌ها را نصب كرد، احتياج به بتن‌ريزي است كه درحال حاضر بخش اعظم بم براي نصب كانكس‌ها بتن‌ريزي شده و به قول يكي از دوستان، بم تبديل به گورستان بتن شده است. من فكر مي‌كنم اگر خيلي زودتر عمليات ساخت و ساز شهر را شروع مي‌كرديم، شايد در حال حاضر بسياري از مردم بم حداقل صاحب خانه‌اي كه برايشان در نظر گرفته شده، مي‌شدند. همچنين اين بودجه هنگفت را صرف بتن‌ريزي و احداث كانكس نمي‌كرديم. مسئله بعدي، آب آشاميدني مردم بم است كه تا مدت‌ها آب آشاميدني مردم بم توسط بطري‌هاي پلاستيكي تأمين مي‌شد كه هزينه‌هاي زيادي را در بر داشت و به راحتي مي‌شد مثلاً هزينه يك ماه آب آشاميدني مردم بم را صرف لوله‌كشي (لوله‌كشي از رو) خيلي سريع با لوله‌هاي پلي‌اتيلن بهداشتي كنيم. در حالي‌كه اين كار صورت نگرفت و بعد از چند ماه سهميه بطري‌‌‌هاي آب هم قطع شد و براي آب آشاميدني هم از همان بشكه‌هاي آب معمول استفاده ‌شد.

  در مسئله تخريب ساختمان‌هاي آسيب‌ديده هيچ كار دقيق كارشناسي صورت نگرفت، زيرا ساختمان‌هايي بودند كه با تعميرات جزيي يا اساسي امكان بهره‌برداري از آنها وجود داشت. به هر حال اين بناها از سرمايه‌هاي ملي ساخته شده بود. در رابطه با آواربرداري، تا آنجا كه ديدم و با مردم صحبت ‌كردم، اين كارها نيز به‌طور ناقص انجام شد؛ يعني ستادها و عواملي كه در اين كار بودند، آوارها را از روي خانه برمي‌داشتند و يكي دو بيل آخر لودر را يا در جوي آب مي‌ريختند و يا در جاي ديگر. به هر ترتيب آواربرداري به‌طور كامل صورت نگرفت و متأسفانه مكان خاصي را هم براي دفن زباله‌هاي ساختماني در نظر نگرفته بودند. نتيجه آن‌كه آوارها به صورت كپه‌كپه در اطراف شهر باستاني بم خودنمايي مي‌كند و با توجه به بادهاي كويري منطقه، غبار زباله‌هاي ساختماني دستگاه تنفسي مردم شهر را تهديد مي‌كند. در صورتي‌‌كه به‌راحتي با وجود گودال‌هاي بزرگ اطراف شهر، مي‌شد تمام اين آوارها داخل گودال‌ها تخليه شود و يك پوشش سنگين روي آن ريخته شود و درنتيجه هيچ‌گونه گردوغباري داخل شهر پراكنده نشود. از مسائل ديگري كه بايد به آن پرداخته مي‌شد، جمع‌آوري مناسب مصالح حاصل از تخريب بود، چرا كه با راه‌اندازي يك كارخانه خيلي ساده امكان داشت كه مصالح حاصل از تخريب را به‌نوعي عمل‌آوري كنيم تا در بازسازي‌ها مورد استفاده قرار بگيرد. براي نمونه، مي‌شد آجرها را تبديل به پوكه ساختماني كنيم كه در سقف منازل به‌‌عنوان عايق‌ حرارتي كاربرد دارد. در شهر بم عده‌اي خاطي آهن‌آلات و ميل‌گردهايي را جمع‌آوري مي‌كنند و با استفاده از كشش مثلاً ميل‌گردهاي نو مي‌سازند و متأسفانه كساني‌كه هيچ اطلاعي از لوازم ساختمان نداشته باشند، به‌دليل ارزان بودن از اين ميل‌گردها تهيه مي‌كنند، بدون توجه به اين‌كه چه اثر و زيان‌هايي را در پي خواهد داشت. فكر مي‌كنم اگر نظارتي وجود داشته باشد جلوي فاجعه‌هاي بعدي ‌گرفته مي‌شود.

   مسئله ديگر در بم آن‌كه طرح جامع شهري هنوز آماده نيست. من در حال حاضر به‌عنوان يك شهروند كه خانه‌ام در تهران است، وقتي به شهرداري منطقه مراجعه مي‌كنم، تمام كاربري فضاي آموزشي، درماني و تفريحي منطقه‌ محل سكونت‌مان مشخص است. حالا اگر بخواهم كار خيري در منطقه انجام بدهم، مشخص است بايد چه كنم. ولي بعد از يك‌سال هنوز چنين طرحي در بم تهيه نشده كه حداقل مردم شهر به نحوي دلگرم شوند.

¢اعلام كردند طرح جامع تهيه شده است، يعني مقصود فقط خيابان‌بندي بود؟

tالبته اين مطلب را من هم شنيده‌ام، ولي مطلبي كه من از مردم بم شنيدم آن بود كه در شهرداري به ما مي‌گويند: مثلاً تمام كوچه‌هاي بن‌بست در بم 8 متري مي‌شود و ساير كوچه‌ها 10 متري، يا فرضاً چون شهر، شهر ميراث فرهنگي اعلام شده، آن ساختمان‌هايي كه دور از ارگ است  10 متر ارتفاع داشته باشد و ساختمان‌هايي كه به منطقه باستاني نزديك‌تر است 5/7 متر ارتفاع داشته باشد. ولي براي نمونه كسي مي‌گويد خانه من برِ ميدان است، ولي طرح هندسي ميدان هنوز مشخص نيست! متأسفانه در اين مورد تا اندازه‌اي كوتاهي شده است. حال اگر اين طرح ابلاغ شود و ما ببينيم يك طرح معمولي است،  واقعاً جاي تأسف مي‌باشد، من نمي‌دانم كه درتهيه طرح جامع از نظرات مسئولان محلي و مردم شهر استفاده خواهد شد يا نه؟ براي ساخت و ساز در حدي كه من اطلاع دارم، مسائل تشكيل پرونده و روال كار براي مردم نامشخص است. هرچه كه هست، قطعاً بايد هر چه سريع‌تر اطلاعات جامع شهري به‌خصوص در موارد ساختمان‌هاي اصلي و كليدي در اختيار خيران قرار بگيرد؛ چرا كه خودم در بم شاهد بودم كه براي نمونه چند گروه از خيران قصد داشتند به‌طور جداگانه چندين بيمارستان يا آموزشگاه فني حرفه‌اي بسازند. بايد مشخص شود بم با توجه به وسعت و جمعيت، چه تعداد بيمارستان، ورزشگاه و... مي‌خواهد و اين اطلاعات در اختيار مردم قرار بگيرد.

¢آيا دلسوزي نيست يا اين‌كه كارداني نيست؟ و يا اين‌كه زلزله بم فاجعه بسيار بزرگي بوده و به حد ظرفيت ملت ما نبوده؟ ما زلزله شمال را هم ديديم، خيلي ساخت‌وساز زودتر شروع شد و به پايان رسيد. سازماندهي آن توسط وزيركشور وقت صورت گرفت، علت چيست كه در مورد بم ‌چنين شد؟

tبا اين سرتيترهايي كه شما فرموديد، من نمي‌دانم چطور توضيح بدهم كه آيا دلسوزي نيست، يا آن‌كه كارآمدي نيست، ولي در توضيحات خود مطرح خواهم كرد. در اين حادثه مناسب بود كه ما از تجربيات زلزله‌ها و حوادث گذشته  استفاده مي‌كرديم. براي نمونه سازمان نوسازي مدارس تعدادي كانكس براي كلاس درس در قزوين داشت كه زماني كه زلزله بم پيش آمد كانكس‌ها را به محل حادثه جديد منتقل كرد. يكي از مهم‌ترين مسائلي كه در حوادث طبيعي ازجمله زلزله به‌دليل تخريب اماكن به‌وجود مي‌آيد، كمبود سرويس‌هاي بهداشتي و حمام است كه عامل شيوع بيماري‌هاي بسياري است. در حادثه بم نيز ما تا مدت طولاني دچار چنين مشكلي بوديم، بنابراين مناسب است همان‌طور كه سازمان هلا‌ل‌احمر چادر و پتو در انبارهايش دارد، تعدادي كانكس‌هاي مخصوص سرويس بهداشتي تهيه و در ستادهاي حوادث غيرمترقبه استان‌هاي مختلف نگهداري كند. چه اشكالي دارد كه ما مانند زمان جنگ حمام صحرايي داشته باشيم. در كشور ما باز هم از اين حوادث رخ خواهد داد. من گمان مي‌كردم كه فاجعه بم آنقدر عظيم است كه كوچك‌ترين فرد مملكت تا مسئولان كشوري را تكان داده و طوري خواهد شد و بوروكراسي‌هاي اداري كنار گذاشته مي‌شود و خلاصه بم يك تافته جدابافته مي‌شود و خيلي سريع ساخت و سازها را انجام مي‌دهند، ولي اين‌طور نشد. زماني‌كه با حادثه‌ديده‌ها صحبت مي‌كنيم، آنها مي‌گويند در كارهاي اداري و تشكيل پرونده، گرفتن وام و دفترچه كمك آنقدر بايد وقت صرف بوروكراسي‌هاي موجود كنند تا شايد به نتيجه برسند. حال، شما تصور كنيد فردي كه همسر و فرزندان خود را از دست داده، با چه روحيه‌اي بايد به‌دنبال دريافت وام و طي كردن مراحل بوروكراسي برود. ما خودمان در خيلي از خانواده‌ها شاهد بوده‌ايم كه وقتي فردي پدر يا فرزند خود را از دست مي‌دهد، مسير زندگي‌اش تغيير مي‌كند. يا خانمي كه 9 ماه باردار بوده و به‌دليل عارضه‌اي بچه‌اش را سقط مي‌كند، غير از افسردگي، بدترين فحش‌ها را به مقدسات مي‌دهد. البته همه دركش مي‌كنند و به او حق مي‌دهند. بنابراين ما نيز بايد به مردم بم حق بدهيم و ببينيم با توجه به ابعاد فاجعه چه كرده‌ايم و چه بايد بكنيم و چه در پرونده عملكردمان براي مردم بم داريم. ما شيعه هستيم و بايد خود را جوابگوي آقا امام زمان(عج) بدانيم. راستي چه داريم كه بگوييم؟!

¢پس از وقوع حادثه آيا به سبك حادثه رودبار، امدادرساني توسط استان‌هاي معين صورت گرفت؟

tبله، درحال حاضر نقاط مختلف شهر بين چندين ستاد استاني تقسيم شده و اين استان‌‌ها، ستاد معين تشكيل داده‌اند و مهندسان ساخت و ساز استان‌هاي معين هم در شهر بم فعاليت مي‌كنند. معمولاً استان‌ها تجهيزات و امكانات را از استان خود به همراه مي‌آورند و در امر بازسازي نيز از پيمانكاران استان خود استفاده مي‌كنند. در اينجا لازم است به اين نكته اشاره كنم كه خيلي از بمي‌ها مي‌گويند كه چرا ما را به كار نمي‌گيرند؛ شايد بتوان از چشمانشان خواند كه آنها اصلاً براي كمك به بم نيامده‌اند، برخي مي‌گويند كه اينها آمده‌اند كه از كمك‌هايي كه براي ما جمع شده براي منافع خودشان استفاده بكنند. من را به كار نمي‌گيرند هيچ، حق مأموريت، هزينه رفت‌وآمد و بالاترين حقوق را مي‌گيرند و كاري هم انجام نمي‌دهند و حق طبيعي ما دارد سلب مي‌شود و اين اثر مطلوبي در مردم نخواهد داشت. من معتقدم آنها كه در اين حادثه از دنيا رفتند تقديرشان بود ولي آنهايي كه باقي‌ماندند با مشكلات روحي و فرهنگي فراواني روبه‌رو هستند. فاجعه دوم، فاجعه اصلي‌تر از زلزله است كه مشكلات فرهنگي، روحي، اعتياد و مانند اينها مي‌باشد و جامعه مصيبت‌زده بم را تهديد مي‌كند. اين اثرات ممكن است تا نسل‌ها از بين نرود. توجه داشته باشيد كه مردم بم پيش از زلزله در خانه‌هاي نسبتاً بزرگي ساكن بودند، حالا بايد در كانكس‌هاي 10 و 20 متري زندگي كنند. اين مردم رنج‌ديده ـ به‌خصوص جوانان بم ـ چگونه مي‌توانند انرژي خود را تخليه كنند؟ گفته شد اعتبارات ميليوني در اختيار شهرداري قرار داده شده، پس چرا امكانات تفريحي و ورزشي ساخته نمي‌شود، چرا پارك‌هاي شهر مجهز به سيستم روشنايي نيستند تا خانواده‌ها شب‌ها بتوانند از آن استفاده كنند. البته من گمان مي‌كنم اين اعتبارات در اختيار شهرداري قرار نگرفته، چرا كه اگر اعتباري موجود بود، با توجه به اين‌كه كادر شهرداري بم، بومي هستند، مسلماً از اين اعتبارات براي ارتقاي وضعيت بم استفاده مي‌كردند. افزون‌بر اينها چقدر مناسب است اگر در بازسازي اصالت بم ـ چه از نظر جمعيتي و چه از منظر معماري ـ حفظ شود. برخي بناهاي عمومي مي‌تواند با همان معماري سنتي كه منافاتي هم با مقاوم‌سازي ندارد ساخته شود و سبب روحيه‌سازي براي مردم بم شود و بر ساخت‌وسازها نظارت مناسبي باشد تا مردم بتوانند با اطمينان خاطر در شهر زندگي كنند. اخيراً صليب سرخ جهاني در گزارش سالانه خود به بم پرداخته است. در اين گزارش آمده كه حدود 15 سال است كه از تصويب قانون مقاوم‌سازي در ايران مي‌گذرد ولي رشوه‌خواري مأموران و ناظران، اجراي قانون را با مشكل روبه‌رو كرده است. من به‌عنوان يك ايراني از اين‌كه يك سازمان بين‌المللي چنين گزارشي را در مورد كشورم ارائه داده خجالت مي‌كشيدم، ولي اميدوارم در بازسازي بم چنين اتفاقي نيفتد و در همين رابطه پيشنهاد مي‌كنم كه جشنواره‌اي به جهت تشويق ناظران و پيمانكاراني كه بناهاي آنها در شهر بم آسيب نديده تشكيل شود تا با قدرداني از آنها سبب‌ساز فعاليت بهتر ديگر پيمانكاران بشوند و در مقابل با ناظران و پيمانكاران خاطي به صورت درون‌ سازماني برخورد جدي صورت گيرد. مسئله ديگر، قطب اصلي اقتصاد بم ـ اقتصاد كشاورزي با محوريت خرما ـ است كه بايد تقويت شود.

¢شنيديم كه در زمينه خرما، جهاد كشاورزي، به‌سرعت قنات‌ها را بازسازي كرد و نخلستان‌ها را دو بار گرده‌افشاني كرد كه درنهايت سبب شد محصول امسال به لحاظ كميت30درصد افزايش پيدا كند. نظر شما چيست؟

tدرست است، البته همه مسئولان تلاش‌هاي فراواني كردند. در اين زمينه خبرهايي شنيديم ولي با توجه به گردوغبار يا موارد ديگر محصول امسال، از نظر كيفيت محصول خوبي نبود و رطوبتي پايين داشت. مثلاً يك بسته خرما كه 900 گرم وزن داشته در يك سال به‌خاطر كاهش رطوبت 600 تا 700 گرم وزن پيدا كرده كه به زيان خرمادار شده است.

¢فاجعه كه پيش آمد از استان‌هاي معين تجهيزاتي اعزام شد، آيا هماهنگي براي استفاده بهينه از تجهيزات شد؟ آيا ارگاني هست كه اين تجربيات را به‌صورت انباشت تجربه درآورد كه اگر دوباره اين اتفاق افتاد با سازماندهي مناسب عمليات امداد را انجام دهند؟

tاگر ما از سال 81 به بعد نگاهي كوتاه به حوادث غيرمترقبه بيندازيم، سيل استان گلستان، زلزله قزوين و... درنهايت زلزله بم را در پيش رو داشتيم. آنها مسائل كوچكي نسبت به بم بود، ولي آيا همان موقع چيزي نوشته شد؟ اگر هم چيزي نوشته شده باشد در دسترس ما نمي‌باشد و ممكن است در بولتن‌هاي غيرقابل دسترس موجود باشد ولي اگر كتابي در زمينه "مديريت امداد و نجات" تأليف شده بود، اگر يك فرد عادي هم خواست كمك كند مي‌دانست چه وسايلي را بايد به همراه داشته باشد و چگونه بايد عمل كند، ولي درنهايت تا جايي‌كه من اطلاع دارم چنين منبعي تدوين نشده است و اتفاقاً مي‌تواند يكي از فعاليت‌هاي مناسب باشد. ما نبايد در همه كارها از دولت انتظار داشته باشيم. بعد از زلزله بم گروهي از مهندسان در يكي از مناطق تهران به‌عنوان كار "خير"، طرح مقاوم‌سازي بناهاي منطقه را به ساكنين دادند و هيچ هزينه‌اي دريافت نكردند. تدوين اين مطالب هم مي‌تواند به‌‌عنوان كار خير گروهي توسط جمعي از علاقه‌مندان و كارشناسان پيگيري شود. من خودم به اين نتيجه رسيدم كه هر منطقه شهري حداقل احتياج به يك ساختمان مقاوم مجهز به سيستم ارتباطي ماهواره‌اي و ژنراتور دارد كه اگر زلزله‌اي پيش آمد، امكان اطلاع‌دادن وجود داشته باشد. من شنيدم اوايل زلزله بم، كسي متوجه نشد كه بم زلزله آمده، زماني گذشت تا متوجه مكان فاجعه شدند.

¢زلزله حدود ساعت پنج صبح جمعه بود ولي در نمازجمعه تهران به آن اشاره نكردند، چرا كه اطلاعي هم نداشتند. بعد از زلزله سازمان‌هاي خيريه‌ زيادي در بم فعال شدند. من شنيدم كه فردي پس از سرشماري زنان شيرده و باردار، دفترچه‌اي به آنها داد و هر روز يك كاميون شير پاكتي بين آنها توزيع كرد. مردم يزد نيز دويست نفر از دختران بم را در شهر يزد و در دو خوابگاه مجزا از هم سازماندهي كردند و بهترين معلم‌ها را براي آماده‌سازي آنها در كنكور انتخاب كردند. شما چه  اطلاعاتي در اين زمينه داريد؟

tالبته در اين زمينه اطلاعات طبقه‌بندي شده نداريم، اما در همان حدود كه مطلع هستم شاهد فعاليت فردي بودم كه پس از سرشماري زنان شيرده و يا باردار، دفترچه‌اي را تهيه و بين آنها توزيع كرده و يك مغازه شيريني‌فروشي را در نظر گرفته و به زنان صاحب دفترچه، سهميه شير، پنير و تخم‌مرغ مي‌داد. البته مناسب است كه مطبوعات در زمينه عملكرد سازمان‌هاي خيريه‌اي برخورد فعال داشته و از اين سازمان‌ها گزارش عملكردهايشان را بخواهند. در اينجا لازم است به اين نكته توجه شما را جلب كنم كه در گزارش صليب سرخ از محبت و الفت ايراني‌ها هم ياد شده و آمده است كه بيش از 80  تا90درصد از كودكان بي‌سرپرست بمي در كمترين زمان ممكن جذب خانواده‌هاي ايراني شدند.در بم NGOهاي زيادي به صورت تخصصي  فعال هستند گروه‌هايي هم با هدف ايجاد روحيه و شغل‌سازي، خدمات ارائه مي‌دهند. ازجمله فعاليت‌هاي آنها دادن چرخ خياطي، آموزش كامپيوتر و... بود. گروه‌هايي از نيكوكاران هستند كه با تأمين بودجه امكان تأمين اعتبار براي پرداخت وام به معلمان را فراهم مي‌آورند و اگر معلم‌ها اين وام را دريافت كنند روحيه‌شان تقويت مي‌شود و معلم هم شاگردانش را تقويت مي‌كند و درنهايت اين عمل زنجيره‌وار، جامعه مصيبت‌زده بم را تقويت خواهد كرد. همچنين بايد از خانواده‌اي ياد كرد كه در جريان حادثه زلزله شمال سابقه نگهداري از كودكان بي‌سرپرست را داشت و در بم نيز با كمك‌هاي بي‌دريغ خود اعتبار زيادي نزد خيرين كسب كرده بود. گروهي از جوانان بم نيز گرد هم جمع شده‌اند و دو هفته‌نامه‌اي را با حمايت شوراي شهر باعنوان "بم، شهري كه آرزوي ماست" چاپ مي‌كنند كه شامل اخبار و مصاحبه‌ با مسئولان بم مي‌باشد. بنابراين خلاف آنچه تصور مي‌شود تنها آنها كه به بم آمده‌اند فعاليت نمي‌كنند، بلكه خود بمي‌ها نيز خيلي فعال هستند. خانمي هم با كمك چند نفر نيكوكار، زنان بم را براي تميزكردن، بسته‌بندي و خردكردن سبزي جمع كرده است و يا فرد ديگري كه پيش از اين در بم آموزشگاه كامپيوتر داشت، خيلي پيگير بود تا بتواند كامپيوترهاي مورد نياز خودش را تهيه و دوباره كلاسش را راه‌اندازي كند و يا تعدادي از استادان دانشگاه، مقداري از حقوق خود را در صندوقي گذارده و به دانشجويان مصيبت‌ديده بمي اهدا كردند.

¢طبق آماري كه از زلزله‌هاي ايران (بوئين‌زهرا، قير و كارزين و كاخك) گرفته‌ايم، اولين گروهي كه خدمات‌رساني كرده‌اند، زنان چادر به كمر بسته با خاك‌انداز بوده‌اند، ولي حقوق اين زن‌ها در جامعه رعايت نمي‌شود. درنهايت اميدواريم كليه فعاليت‌هايي كه در بم شده به‌صورت يك انباشت تجربه تدوين بشود تا ديگر با مشكلاتي از اين دست روبه‌رو نشويم. براي نمونه شنيديم كه در حادثه بم براي دفن مردگان كفن به اندازه‌ كافي وجود نداشت و باعث مشكلات فراواني در خاكسپاري شده بود. اگر نيازها، تجربيات و ... به‌صورت مدون گردآوري شود، خيلي ارزشمند خواهد بود.

tاز همين‌جا مي‌خواهم از نشريه شما استفاده كنم و اين درخواست را مطرح كنم كه اگر افرادي آمادگي تدوين تجربيات حادثه بم را دارند دور هم جمع شوند و مطالب را گردآوري كنند و براي مطالعه و بررسي به نهادهاي مسئول ازجمله هلال‌احمر، بنياد مسكن و... بدهند.

  من در هر صورت فكر مي‌كنم همان‌طور كه گفته شد، سال، سال پاسخگويي مسئولان مي‌باشد و اگر ما مطبوعات را ورق بزنيم و صحبت‌هاي مسئولين در مورد حادثه بم را بدون هيچ تفسيري در اختيار آنها بگذاريم، بايد ببينيم چه پاسخي دارند.

¢برخي معتقدند كه بم داراي دو نوع اقتصاد است؛ نخست اقتصاد مثبت و ديگري اقتصاد منفي. اقتصاد مثبت خرما و مركبات است، اقتصاد منفي هم به‌دليل نزديكي به مرزهاي آبي، موادمخدر است و بايد اين اقتصاد خرما و مركبات تقويت شود و تجارت خرما را به صنعت خرما تبديل كنيم. دولت مي‌تواند براي اين‌ كار نيازهاي خود به شكر را توسط شيره‌خرما تأمين كند. (قبل از زمان مصدق فقط تجارت نفت داشتيم، فقط نفت را  مي‌فروختيم و بعد از ملي‌شدن، اقتصاد صنعت نفت پيدا كرديم.) شايد صد فرآورده از خرما تهيه مي‌شود. بايد دولت و نيروهاي ملي در اين مسئله سرمايه‌گذاري كنند. گروهي معتقدند اين سرمايه‌گذاري داراي تبعات مثبتي مي‌باشد، نظر شما چيست؟

tاز نظر من مناسب است. به نظر من اگر اداره صنايع استان كرمان، چند طرح صنعتي را به خيرين ارائه دهد بسيار مناسب خواهد بود. نبايد نگاه ما به خير اين‌گونه باشد كه تو فقط بايد پول خرج كني، بلكه بايد  به خيرين سود هم برسانيم و به آنها بگوييم همين كه شما اقتصاد بم را سامان داده‌ايد كار مهمي انجام داده‌ايد و درنهايت سبب ايجاد اشتغال براي جوانان بم شده‌ايد و مضمون اين روايت از حضرت علي(ع) به يادم آمد كه اموال و فرزندان و اعمال انسان در برابر او مجسم مي‌شوند و عمل صالح به صورت چهره‌اي زيبا در برابر او ظاهر مي‌گردد و ورود او را به بهشت خوش‌آمد مي‌گويد. همين‌جا از تمام هموطنان دلسوز به‌خصوص متمولان ـ به مصداق آيه 180 سوره آل‌عمران كه فرمود: "هرگز مپنداريد ـ كساني‌كه بر آنچه خدا را از بخشايش خود به آنها عطا كرده ـ بخل مي‌ورزند، (بخلشان) به نفع آنهاست، بلكه به زودي آنچه به آن بخل ‌ورزيده‌اند، روز قيامت طوق گردنشان مي‌شود. ميراث آسمان‌ها و زمين از آنِ خداست و خدا به آنچه مي‌كنيد آگاه است." ـ درخواست مي‌كنم سفري به بم داشته باشند. در بم دو هتل وجود دارد و فكر نمي‌كنم شرايط بسيار سختي مانند مردم بم كه در كانكس‌ زندگي مي‌كنند در انتظارشان باشد. فقط يك‌بار پاي حرف مردم بم بنشينند، يك شب در كانكس بخوابند، آن‌وقت شايد بهتر شرايط مردم بم را درك كنند. روي سخنم با آنهاست كه به بم نرفته‌اند، با خود فكر كنند بهترين افراد خانواده‌شان در كمترين زمان از بين برود و هيچ كاري هم نتوانند انجام بدهند. بله، آنان‌كه حق مظلومي را مي‌خورند، بدانند كه در بم همه‌چيز در چند ثانيه با خاك يكسان شد. حاسبوا قبل ان تحاسبوا. پيش از آن‌كه به حساب شما برسند، خود به حساب خود رسيدگي كنيد.

  در هر صورت بنده كارشناس نيستم و فقط اينها نظراتي بود كه طي ترددهاي زيادي كه از هفته اول زلزله به بم داشتم، توفيق يافتم تا به اين جمع‌بندي و نتيجه‌گيري برسم.  قصد بي‌ادبي و زير سوال بردن هيچ فرد و يا سازماني را نداشته و ندارم و به سهم خود از اين حميتي كه مردم ما علي‌رغم تمام ناراحتي‌ها و دلسردي‌هايي كه دارند، در يك فاجعه ملي انجام مي‌دهند، تشكر مي‌كنم.

¢ما هم از وقتي كه در اختيار خوانندگان قرار داديد، تشكر مي‌كنيم.