چشم انداز خوانندگان

 

 

برادر ارجمند جناب ‌‌آقاي ميثمي با سلام و عرض احترام

  در مجله چشم‌انداز ايران شماره 27، در گفت‌وگويي كه با آقاي مهندس سحابي صورت گرفته است، ايشان اظهار داشته‌اند "تا مدتي رئيس دفتر بني‌صدر يكي از بستگان وي بود كه گفته مي‌شد اصلاً اعتقادي به جنبش و انقلاب نداشت. اين‌گونه افراد در دستگاه بني‌صدر خيلي نفوذ كردند. بعدها هم رئيس دفتر او دكتر مهدي ممكن شد..." اين نظر ايشان دقيق نيست، توضيح مي‌دهم كه اينجانب هيچ‌گاه رئيس دفتر بني‌صدر نبوده‌ام و رئيس دفتر ايشان (آقاي تقوي) تا آخرين روز در سمت خود مشغول به كار بود. اينجانب از ماه‌‌هاي آخر سال 1359 (آبان) كه روابط رئيس‌جمهوري با آقاي خميني به سردي و تيرگي و حتي وخامت گراييده بود، به دعوت و اصرار مرحوم شادروان آقاي فتح‌الله بني‌صدر در دفتر رياست‌جمهوري به سمت مسئول روابط عمومي و مطبوعاتي مشغول به كار شدم. بايد توضيح دهم كه علت دعوت از اينجانب اين بود كه تا آن زمان آقاي موسوي گرمارودي، سمت مسئوليت روابط عمومي را داشت...

  در مورد حوادث بزرگداشت چهاردهم اسفند كه دفتر اينجانب عهد‌ه‌دار برگزاري آن بود، مسائل گفتني زياد است كه بسياري از حقايق آن در كتاب 14 اسفند آقاي موسوي اردبيلي نيامده است... اميدوارم روزگاري بتوان مجموعه آن حوادث را بي‌طرفانه مورد بررسي و نتيجه‌گيري درست قرار داد. فقط خدا به حقايق امور آگاه است.

مهدي ممكن

 

 

صد افسوس به خاطر...

  بعد از انقلاب جذب سازمان مجاهدين شدم و از آنجا كه وظيفه پيك مخفي را به عهده داشتم مجاز به شركت در جلسات نبودم. بعد از خرداد 60، به فاز نظامي پيوسته و تا ‌آنجا پيش رفتم كه حمله به جهادسازندگي اصفهان را انجام دادم كه در اين حمله يك نفر كشته شد. نهايتاً گويا براي بيدارشدن من تنها خون نياز بود. لذا در پايان سال 60 خود را معرفي كردم و با توجه به رضايت اولياي دم محكوم به 5 سال حبس شدم پس از سه سال مورد عفو قرار گرفته و آزاد شدم و با همسر برادر شهيدم ازدواج كردم و از ايشان دو دختر به يادگار به من رسيد كه با  تلاش من آنها امروز موفق به اخذ ليسانس شده و مشغول به كارند. مدتي پيش با مجله شما آشنا شدم كه با خواندن آن، امروز دوران‌هاي از دست رفته را به‌خوبي مي‌بينم راستي كه چه كساني بودند و چه كردند و من چه كسي بودم و چه كردم، چه ايدئولوژي بود و چه عملي كرديم؟ واقعاً صد افسوس به خاطر خون‌‌هاي ريخته شده، زندان‌ها، شكنجه‌ها و...

ناصر ن

 

 

انتقاد و پيشنهاد

  از آنجايي كه اين نشريه ارزشمند و راهبردي را در داخل و خارج از كشور هم عوام (توده مردم) و هم خواص مطالعه مي‌نمايند و همان‌طور كه مي‌دانيم زبان نيز مانند هر پديده اجتماعي داراي تحول و تعالي مي‌باشد و هر دوره‌اي لغات جديدي به چشم مي‌خورد لذا از شما استدعا دارم كه درمقابل هر لغت جديد و يا اصطلاح علمي (اعم از اصطلاح علم سياست، يا علم جامعه‌شناسي و...) در داخل پرانتز و يا با شماره‌اي زير آن صفحه توضيح آن لغت را بفرماييد.

  انتقاد سازنده از يك حكومت و يا شخص و يا رژيم حقوقي بسيار خوب است ولي علاوه بر انتقاد، خواهشمند است راه‌هايي را نيز كه به‌عنوان مقصد و راه خير و درست درنظر مي‌باشد همان‌طوري‌كه مطابق علوم توصيفي توصيف مي‌شود مطابق علوم دستوري نيز بيان شود.

رمضانعلي مجيدي

 

 

٭٭٭

از نامه محبت آميز آقاي احمد محمدي تشكر مي‌كنيم و به درخواست ايشان خلاصه نامه و حكايتي را كه ‌خواسته‌اند، درج مي‌نماييم.

برادر بزرگوار جناب آقاي لطف‌الله ميثمي

  احتراماً ضمن تقدير و تشكر از همت و كوشش حضرتعالي و ساير همكاران محترمتان در تهيه مجله براي همگان، از درگاه خداوند متعال سلامتي و موفقيت آرزو مي‌كنم. به‌راستي هر نوبت كه مجله شما را مطالعه مي‌كنم، قدمي به جلو آمده‌ام...

  ياد آن پارساي نيك‌‌نهاد، شيخ ابوسعيد ابي‌الخير، به خير كه از او نقل شده:

  شيخ يك بار به توس آمد. مردمان از شيخ استدعاي مجلس كردند، اجابت كرد. بامداد در خانقاه استاد. تخت بنهادند. مردم مي‌آمد و مي‌نشست. چون شيخ بيرون آمد، مقريان قرآن برمي‌خواندند و مردم بسيار درآمدند، چنان‌كه هيچ جاي نبود. معرف برپاي خاست و گفت: "خدايش بيامرزاد كه هركسي از آنجا كه هست، يك گام فراتر آيد."

  شيخ گفت: "و صلي‌الله علي محمد و آله اجمعين" و دست بر روي فرو آورد و گفت: "هرچه ما خواستيم گفت و همه پيغامبران بگفتند، او بگفت؛ كه از آنچه هستيد، يك قدم فراتر آييد."

  كلمه‌اي نگفت و از تخت فرود آمد و بر اين ختم كرد مجلس را.٭

 

٭ اسرار التوحيد في مقامات الشيخ ابي سعيد بن منور ابن ابوسعيد نواده شيخ ابوسعيد ابي‌الخير با توضيحات و تصحيح دكتر محمدرضا شفيعي كدكني، ج 1، فصل دوم از باب دوم، ص 200.

 

 

٭٭٭

قرار گرفتن در قرب الي‌الله يعني...

  با ارتباط با شما ياد گرفتم و انديشيدم والعصر را، سعي كردم اهميت عصر و زمانه، عمر و لحظات زنده بودن را درك كنم و نيز انديشيدم بر آيه "ارايت‌الذي يكذب بالدين"، ياد گرفتم همواره به ياد شهيدان انقلاب باشم و در راه آگاه‌شدن و آگاهي‌دادن تلاش كنم و انديشيدم كه قرارگرفتن در قرب الي‌الله يعني ايجاد شرايطي براي شكوفاكردن توانايي‌ها و استعدادهايي كه خدا در وجودمان نهاده و نيز ايجاد شرايط و امكانات براي ديگران كه بتوانند توانايي‌هايشان را آشكار و بالفعل درآورند.

اسماعيل م.ف

 

 

 

پرسش‌هاي فراواني دارم

  د. م هستم. 21 سال دارم و دانشجوي كامپيوتر هستم.  من از 15 سالگي مرتب روزنامه مي‌خوانم و به مسائل جامعه‌ام بسيار حساسم و به ياد دارم كه با نام آقاي ميثمي در سال 1380 آشنا شدم. سوالات بسياري از آقاي ميثمي دارم. مي‌خواستم به‌طور دقيق در مورد مسائل سياهكل و فداييان خلق برايمان بنويسيد. مي‌خواستم از وضعيت ماركسيست‌ها در وضعيت كنوني جامعه برايمان بگوييد. مي‌خواستم تحليل شما را از وضعيت اصلاحات بدانم.

  آقاي ميثمي در مورد ثبات سياسي چگونه مي‌انديشيد؟اين موضوع برايم بسيار مهم است كه چه عوامل جامعه‌شناختي و تاريخي در نداشتن يك حكومت دائم در ايران مثل كشورهاي صنعتي دخيل هستند؟ چرا فقط در آنجا تغيير دولت مطرح است و نه حكومت؟ آيا شما فكر نمي‌كنيد كه نوع دينداري خاص ما ايرانيان يعني پرداختن به پوسته‌هاي دين و غافل ماندن از لب دين سبب عدم‌ثبات در حركت‌هاي توده‌ها بوده است، مانند آنچه در مشروطه رخ داد يا در مورد مصدق.  مي‌خواستم قدري از وظايف امور دانشجويان برايمان بگوييد. چگونه از روزمرگي بيرون آييم و بيرون آوريم. چگونه ميان حرف و عمل‌مان تناسب ايجاد كنيم...

 

 

٭٭٭

چشم انداز ايران و نسل نو

   نشريه حرفه‌اي چشم‌انداز ايران، خدمت شگفت‌انگيزي به نسل جوان ايراني است كه در پي دستيابي به صلح و پيشرفت است.

 

اردشير عماني ـ نيويورك

 

 

 

تلاش براي توسعه فرهنگي

  مقاله‌‌هاي چشم‌انداز ايران را در سايت ديده‌ام. از تلاش‌هاي شما در راستاي توسعه فرهنگ جامعه بسيار خوشحال شدم. پيشنهاد مي‌كنم كه نشريه به موضوع "طراحي استراتژيك براي توسعه فرهنگي و اجتماعي بپردازد.

م. نيستاني ـ دانشجوي دوره دكترا ـ فرانسه

 

 

 

حاج‌داود هميشه خنده‌رو بود...

  هميشه خنده‌رو بود و با شوخي مسائل عميق اعتقادي خودش را مطرح مي‌كرد. مثلاً مي‌گفت "مسئوليت را  با هماهنگي و تشريفات و حكم و... به شما مي‌دهند ولي زمان پس گرفتن آن، بدون هماهنگي پس مي‌گيرند. اين مسئوليت‌ها مثل لنگ حمام است! پس بايد زير اين لنگ، به حفظ آبرو انديشيد." هيچ‌وقت براي اين‌كه جايگاهش حفظ شود از ارزش‌هايش پايين نمي‌آمد و در اين راه برايش فرق نمي‌كرد با ضدانقلاب بيروني برخورد كند يا نيروي افراطي مذهبي خودي. وقتي از زندان (دادگاه ويژه روحانيت) آزاد شد به ديدنش رفتم. تعريف مي‌كرد بعضي نيروهاي زير دستش (در دوران جنگ)، در زندان مسئوليت‌هايي داشتند. يك روز يكي از همين‌ها به او گفته بود كه حاجي! تو از كمونيست‌ها و منافقين بدتري، و ايشان گفته بود حالا كه اين‌طور است شما هم از حضرت علي‌اصغر و علي‌اكبر(ع) بالاتريد!

 وقتي‌كه دكتر محسن كديور را دستگير كرده بودند مصادف بود با مطرح‌شدن موضوع جاسوس‌هاي اسراييلي. حاجي مي‌گفت جاسوس‌هاي اسراييلي تا زمان محرزشدن فعاليت‌هايشان آزادانه با هم هستند، ولي به محض اين‌كه بچه مسلمان‌ها دور هم جمع مي‌شوند، دستگير و روانه زندان مي‌شوند.

  حاج داود مي‌گفت در سفري كه براي درمان به آلمان داشتم با تحقيق روي بيماري‌ من يك نوع گاز شيميايي كه آلمان به عراق داده بود مشخص شد. خدا را شكر مي‌كرد كه اين نوع گاز نيز شناسايي شد كه اگر رزمنده ديگري نيز بر اثر اين گاز سرطان گرفت، لااقل ثبت شده باشد.

  براي حفظ بسيج نيروها خيلي ارزش قائل بود. مي‌گفت به ستاد يكي از نيروهاي مسلح رفتم و در يك سخنراني راجع به شكل‌گيري اين نيرو و نقش كلنل محمدتقي خان پسيان گفتم، خيلي بسيج شدند. يكي از نيروهاي ديگر دعوتم كرد، از سخنراني من خيلي نيروها بسيج شده بودند. فرمانده وقت از فرط خوشحالي قول داد به خاطر جايگاهي كه پيدا كرده حتماً كاري براي حاجي انجام دهد. حاجي با خنده براي من گفت: "خلاصه لنگ باز شد!  يك‌بار احتياجي در همه ابعاد قانوني پيدا كردم. با ايشان، يعني همان فرمانده، تماس گرفتم، ايشان به دفترش گفته بود وصل نكنند. مجدداً تماس گرفتم، چون موقعيتش به واسطه ارتباط با من خدشه‌دار مي‌شد، رابطه را قطع كرد." مي‌گفت اينها هم كه فكر مي‌كنند بله قربان‌گوهايي كه اطرافشان هستند براي اينها وفاداري مي‌كنند سخت در اشتباهند. باتوجه به حافظه تاريخي خوبي كه داشت به مرزبندي نيروهاي مبارز در دوران سلطنت كاملاً آشنايي داشت و نيروهاي كيفي را مدح و دعا مي‌كرد.

ع. هـ يكي از همرزمان شهيد حاج داود كريمي

 

 

 

مرحوم شريعتي از نگاه يكي از خوانندگان

  با توجه به اين‌كه بر همگان مسلم است كه قاتلان شهيد دكترشريعتي شاه مخلوع و انگليس‌اند، آيا نبايد اين مسئله را براي عموم مردم روشن كرد كه تنويري جدي در افكارعمومي پديد آورد. به‌خصوص براي نسل جوان و پژوهنده ايران امروز و هم اين‌كه بعضي‌ها شخصيت شريعتي را زير سوال مي‌برند و رسماً هم اعلام مي‌كنند كه فلسفه تحليل زبان و پوزيتيويسم انگليس را قبول دارند، آيا اينها از عوامل انگليس نيستند، آن هم در اين دوران كه...

ج ـ پاينده