مليكردن دين
نهضـت ملي ايران، در راستاي احياي قانوناساسي انقلاب مشروطيت و در پرتو قانون مليشدن نفت (29 اسفند 1329) با مشاركت بينظير مردمي، صنعت نفت خود را در سرتاسر ايران ملي نمود. مليكردن نفت يعني رهاشدن از انحصارات نفتي، مليشدن يعني مردميشدن و دادن صنعت نفت به دست تواناي متخصصان ايراني. شركت نفت انگليس ـ يكي از هفت خواهر انحصارگر نفت ـ از مليشدن نفت ايران به وحشت افتاد. از دستدادن درآمد سرشار و نامتناسب با زحمت و كار، اين شركت و بهدنبال آن دولت انگلستان را ديوانه كرد و به راست وحشي تبديل نمود. اسناد نشان ميدهد كه دولت انگليس به كمتر از سرنگوني مصدق راضي نبود. دولت انگليس از ديگر انحصارگران نفتي و دولت امريكا كمك گرفت و به مثلث "نفت ـ اسلحه ـ سركوب" جان تازهاي داد كه از طريق كودتاي 28مرداد 1332 مصدق را سرنگون كردند. انگليس و امريكا با تقويت جنگ سرد، وسوسه در نيروهاي مذهبي و استفاده از انحصارات مذهبي و علماي درباري ارزانترين كودتا را شكل دادند. مردم ايران اين كودتاي ننگين را نپذيرفتند و در برابر آن مقاومت كردند و از آنجا كه انحصارات مذهبي نيز در كنار اين كودتا قرار گرفت، بنابراين نام بردن از مذهب نيز در محافل آگاه و دانشگاهي با مشكلاتي جدي روبهرو بود. ازسويي همزمان رژيم كودتا نيز خود را پشتيبان مذهب و مخالف كمونيسم نشان ميداد.
در دوران دكترمصدق، مرحوم مهندس بازرگان رياست هيئت خلع يد را به عهده داشت و تجربه مليكردن و ارزشهاي آن را با گوشت و پوست و استخوان كسب نمود. نهضتملي و شخص دكترمصدق، مهندس بازرگان را از يك استاد دانشگاه و يك رئيس دانشكده فني به يك رجل سياسي ـ راهبردي ارتقا داد. به نظر ميرسد تجربه مليكردن و مردميكردن و رهايي از انحصارات نفتي در روح و روان بازرگان ريشه دوانيد، بهخصوص كه اين تجربه منشأ اثر گرديد و موجب بيداري ملل شرق و الهامبخش مبارزاتي همچون عبدالكريم قاسم و عبدالناصر شد.
دومين تجربه بزرگ مهندس بازرگان، مليكردن و يا مردميكردن دين و به عبارتي رهايي دين از دست انحصارات مذهبي علماي درباري بود كه به نحوي يا در هسته كودتا بودند و يا كودتا را تأييد كردند و يا آگاهانه به آن رضايت داد.
مهندس از طريق كتاب راه طيشده و سخنرانيهاي خود، آيات قرآن يعني سرچشمههاي زلال دين را در اختيار مردم گذاشت.
مرحوم آيتالله بهشتي در سال 1342 گفتند مهندس بازرگان به اندازه يك مركز دايرهالمعارف كار كرد بهطوريكه كتاب راهطيشده او تنها كتابي است كه در زمينه اصول دين با استناد به آيات قرآن و به زباني ساده و قابل فهم نوشته شده است. او جوانان مذهبي را مستقيماً به سرچشمه دين وصل نمود و شايد اين بزرگترين كار مهندس بود، آن هم در روزگاراني كه دين ازطريق واسطهها و فهم آن واسطهها به دست مردم ميرسيد.
درحاليكه در آموزشهاي رايج ديني از "اصول فقه" سخن رانده ميشد، مهندس بازرگان درخت نوانديشي ديني را با "اصول دين" يعني توحيد، نبوت و معاد آبياري نمود. در آموزشهاي جاري، قرآن درس رسمي نبود و قرآنمداري باب نبود مهندس در بين جوانان، خواندن متن قرآن را باب كرد و قرآنمداري را ترويج نمود. مرحوم طالقاني درحالي در محافل جوانها از قرآن توشهگيري ميكرد كه قرآنخواني را شيوه وهابيها ميدانستند و چه مقاومتها كه وي در برابر اين اتهامات و برچسبها ننمود. دكتر يدالله سحابي در شرايطي دانش تكامل را بومي و مردمي نمود و حلقههاي مفقوده آن را با قرآن پيوند داد كه اسم بردن از تكامل، مرادف با بيديني بود. آري در فضاي پس از كودتا، آن هم در محافل دانشگاهي كه نام بردن از دين ازسويي با خودكمبيني و ازسوي ديگر با مسخرهكردن همراه بود، اين بزرگوار، سه عنصر دين، علم و سياست را به هم آميخته و در برابر كودتاي ظالمانه 28 مرداد مقاومت كردند و با استمرار و پيگيري خود، انجمنهاي اسلامي دانشجويان را ياري دادند. حنيفنژاد اين شاگرد خلف آيتالله طالقاني، مهندس بازرگان و دكترسحابي، انجمنهاي اسلامي را در سرتاسر ايران گسترش داد و متنخواني را رايج كرد؛ بهطوري كه هر دانشجوي عضو انجمن يك قرآن كوچك در جيب داشت و در هر فرصتي آن را مطالعه ميكرد. هرچند وي نيز آماج تهمتها و انگها و برچسبهاي زيادي شد ولي آن پروژه موفق بود. درحاليكه گفته ميشد بايد 18 سال درس بخواني و علوم قديمه را بياموزي تا بتواني قرآن را درك كني، حنيفنژاد با استناد به قرآن ميگفت، قرآن خواندن تنها يك شرط دارد: "فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم" (نحل: 98) هنگام خواندن قرآن بايد از شر شيطان راندهشده به خدا پناه بري، آن هم خداي آفريدگار نه لفظ خدا.
سعيد محسن شاگرد ديگر اين مكتب ميگفت كه مخاطب خدا در قرآن "ناس" يعني مردم ميباشد. بنابراين ما بايستي قرآن را به درون مردم ببريم و اين مفهوم مليكردن و به عبارتي مردميكردن دين است.
دكترشريعتي در درسهاي حسينيه ارشاد، سيري را از سيدجمال شروع كرد؛ دكتر ضمن برشمردن نقطهقوتهاي زياد سيدجمال بر اين اعتقاد بود كه ايشان بيشتر وقتش را در برخورد اصلاحي با پادشاهان گذراند و از تودهها غافل ماند. همچنين عبده بيشتر وقتش را براي اصلاح فقها گذراند و او هم از تودهها غافل ماند. او نتيجه ميگيرد كه عمل صالح زمان بسيج تودههاست، و اين امكانپذير نميباشد مگر با مراجعه مستقيم به خود قرآن و تدبر در آيات آن و نه صرفاً تفاسير رايج. ايشان در سال 1351 معتقد بودند اين كار بايستي از دانشجويان و طلاب آغاز شود كه به نظر ميرسد اين حركت در امتداد مليكردن دين بود تا مردم بدانند كه ميتوانند بيواسطه با خدا ارتباط برقرار كنند و مستقيم در آيات خدا تدبر كنند. مرحوم طالقاني نيز بر اين باور بودند كه مخاطب خدا در قرآن مردم هستند و اين مردماند كه بايد قيام كنند تا به حقوقشان دست يابند. درحاليكه تحليل كردن و پژوهش روي قيام امامحسين سير در وادي گمراهي تلقي ميشد، مجاهدين با كتاب "راه حسين" احمدرضايي اين دانش تحليل تودهاي و فراگير يا به عبارتي ملي كردند. همچنين در شرايطي كه نهجالبلاغه بهعنوان يك سند فقهي بهشمار نميرفت و مورد غفلت بود، آن را احيا كرده و در دسترس جوانان و مردم ايران قرار دادند. روشن است كه كتاب امامحسين(ع) و تفسير خطبههاي نهجالبلاغه، توشهگيريهايي كه از سورههاي محمد، توبه و... ميشد، نقش موثري در ساختن جوانان و تشكلهاي اسلامي و درنتيجه پيروزي انقلاب داشت. در شرايطي كه بخش قابلتوجهي از بحثهاي كلامي بر محور اثبات خدا ميگذشت، مرحوم امام بر اين باور بود كه همه انسانها حتي دزد سر گردنه خداجو هستند. بنابراين نيازي به آن بحثهاي كلامي نيست. چنين به نظر ميرسد كه حضرت امام و آيتالله طالقاني در نحوه توشهگيري از قرآن معتقد بودند كه همه ميتوانند خود را مخاطب خدا در قرآن قرار دهند و به نوبه خود آن را فهم كنند. اين مخاطبشدن، در انحصار يك فرد خاص و يا طبقه خاصي نيست كه از طريق آنها دين در اختيار ديگران قرار بگيرد.
اگر سال 1338 را با سال 1357 مقايسه كنيم، ملاحظه ميكنيم كه در سال 1357 درصد بهرهمندي مستقيم دانشجويان و جوانان از آيات قرآن و نهجالبلاغه، اصولاً قابل مقايسه با سال 1338 نيست. كارهايي كه استاد مطهري در زمينه پژوهش ديني كردند و به زبان ساده تحقيقات ديني خود را در اختيار مردم گذاشتند، نقش بسزايي در مليكردن يا به عبارتي مردميكردن دين داشت.
هرچند بسياري از پژوهشگران، تاريخنگاران و صاحبنظران داخلي و خارجي معتقدند اگر كودتاي 28 مرداد از جانب امريكا و انگليس صورت نميگرفت، انقلاباسلامي نيز در سال 1357 به پيروزي نميرسيد، به نظر ميرسد اگر در اين مدت 25 سال دين هم از دست انحصارات مذهبي بيرون نميآمد و مردم ايران بدون واسطه با سرچشمه دين يعني قرآن و نهجاالبلاغه آشنا نميشدند، شايد پيروزي انقلاب ميسر نميشد. مردم ما به مرحلهاي رسيده بودند كه با آگاهيهاي دينيشان سلطنت موروثي، رژيم كودتايي، رژيمي متكي به سرنيزه و وابسته و فاسد را برنميتابيدند. بدينسان حق بهتدريج رشد كرد و فضا را بر باطل تنگ نمود تا آنجا كه شاه در 26 ديماه 1357 مملكت را ترك نمود و مردم روشنضمير و خداجوي ما در شعار معروفشان خميني را فريادي از دلهايشان ميدانستند و اينگونه رهبري او را به جان پذيرفتند. انقلاب در 22 بهمن 1357 پيروز شد، قانوناساسي ثمره انقلاب تدوين و به رأي مردم گذاشته شد. دفع تجاوز و تضمين آزادي و استقلال در برابر جنگ تحميلي از كارهاي بزرگ انقلاب در طول اين 25 سال بود. در شرايطي كه چنين تصور ميشد كه روحانيت يك صنف بسته است و جز اختلاف سليقه، اختلاف معناداري وجود ندارد، ولي در اين 25سال سرپلهاي زيادي توسط بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي مطرح شد.
"اسلام امريكايي" در برابر "اسلام محمدي" عقل و شرع غيرحسيني در برابر "عقل و شرح حسيني" جنگ "فقر" در برابر "غنا"، حاكميت مستضعفين در برابر مستكبرين بزرگترين انشعاب در حزبالله و روحانيت و پيدايش روحانيون مبارز و تأييد اين انشعاب توسط حضرت امام و سرانجام احياي چشمگير و مردمي قانوناساسي در دوم خرداد 1376 كه منجر به مليكردن اطلاعات و بهطور خاص مليكردن وزارت اطلاعات شد.
اگر مليكردن نفت و مليكردن دين را پشت سر نميگذاشتيم، بعيد بود كه مليكردن وزارت اطلاعات انجام گيرد. معمولاً هر انقلابي در بستر زمان بهتدريج تعديل ميشود و خط امنيتي اطلاعاتي حاكم ميشود. بهطور مثال رئيسجمهور امريكا ـ كندي ـ در سال 1343 توسط سيا ترور شد اما امكان پيگيري آن وجود نداشت. چرا كه وقتي سازمانهاي امنيتي نهادينه شوند، تغيير و تحول در آنها بسيار مشكل و حتي ناممكن است. در ايران نيز وزارت اطلاعات مدعي بود كه وزرا و نمايندگان مجلس ميآيند و ميروند، اما تنها وزارتخانهاي كه سالم و پابرجا ميماند، وزارت اطلاعات است، چرا كه صلاحيت كانديداهاي مجلس شوراياسلامي، خبرگان، روساي جمهور، تأسيس حزب و به راه انداختن نشريات، گزينشها و حراستها همه و همه با اين وزارتخانه است و چنين تلقي ميشد كه كاري بدون اجازه اين وزارتخانه انجام نميشود.
در درون چنين وزارتخانهاي و عليرغم قانون دموكراتيك اين وزارتخانه كه هدفش برقراري امنيت بود، شبكه ناامنكنندهاي بهوجود آمد كه قتلهاي زنجيرهاي را انجام ميداد. فساد در سيستم تشخيص صلاحيتهاي ملي و برون مرزي يادآور اين ضربالمثل است كه هر چه به گندد نمكش ميزنند واي به روزي كه بگندد نمك. به نظر ميرسد مليكردن وزارت اطلاعات و رهاشدن از دست انحصارات اطلاعاتي و افشاي قتلهاي زنجيرهاي، بزرگترين كار ممكن بود و حتي عظمت آن كمتر از مليكردن نفت نبود. 53 سال است كه از قانون مليشدن نفت ميگذرد گفته شد قانون مليشدن نفت كه تصويب آن منشأ تحولات عظيمي بود، درواقع احياي قانوناساسي انقلاب مشروطيت بهشمار ميرفت و كسي منكر آن نيست كه اين قانون مورد تأييد علماي مذهبي در صدر انقلاب بوده است و شايد بتوان گفت كه در بستر دين بود كه ما به مليشدن نفت و رهاشدن از انحصارات نفتي دست يازيديم و وقتي با كودتاي 28 مرداد روبهرو شديم، مليكردن دين و به عبارتي مردميكردن دين را آزموديم كه به پيروزي انقلاب منجر شد و آنگاه تجربه شجاعانه مليكردن اطلاعات را پشت سر نهاديم. امروز ملت ما دست به گريبان عوارض و بحرانهاي ناشي از پاكسازي وزارت اطلاعات از شبكه قتلهاي زنجيرهاي است؛ بحرانهايي همچون فاجعه كوي دانشگاه، ترور حجاريان، اطلاعات موازي و...