تازيانة بيداري
طالقاني در عرصة راهبرد از منظر ساواك
نگارش: رحيم روحبخش
مقـدمـه
نسل انقلاب از شكوه و جبروت آيتالله طالقاني, سخنان و اصطلاحات پرمعنايي شنيده است. "ابوذر زمان", "زبانش چون شمشير مالك اشتر", "بازوي تواناي اسلام", از "احياگران اسلام سياسي", "مفسر قرآن با رويكردي نوين", "معلم مدارا", "شهيد شورا" ازجمله صفات برجستة وي تلقي ميشوند. اين مقاله بر آن است كه براساس خاطرات برخي از ياران و همراهان ايشان و بهويژه اسناد ساواك كه دربرگيرندة خلاصه گزارشهايي از سخنرانيهاي طالقاني در طي سالهاي 1340 الي خرداد 1342 درمسجد هدايت ميباشد, به بررسي گفتمان نوين مذهبي و نوگرايي در تبليغ و رفتار سياسي آن مرحوم بپردازد.
سؤال بنيادين مقاله اين است كه "آيتالله طالقاني با استفاده از چه مؤلفههايي در تبليغ توانسته بود طي چند سال تفسير قرآن و سخنراني, نزديك به سيصدنفر از جوانان و غالباً از دانشجويان را به جلسات هفتگي خود در مسجدهدايت جذب بنمايد؟" البته دركنار اين سؤال, برخي پرسشهاي ديگر نيز قابل طرح است: "چرا در حوزة علميه قم نماند؟" "چرا به برخي از سنتهاي مرسوم حوزه پشت پا زد؟" تفاوتهاي عمدة مبنايي وي با ديگر وعاظ چه بود؟" "چرا جوانان محو و مجذوب سخنان او ميشدند؟"
تولد و تحصيلات
سيدمحمود طالقاني در چهارم ربيعالاول سال 1329 هـ.ق برابر با 15 اسفند 1289 شمسي در گليرد طالقان بهدنيا آمد. پدرش حاجسيدابوالحسن طالقاني از فعالان سياسي وقت و از حاميان سرسخت مشروطه بود. چون دوره وحشت و ترور استبداد صغير محمدعليشاهي فرارسيد, درصدد برآمد از تهران خارج شود و تصميم بازگشت به نجف داشت كه استخارهاش او را به سمت طالقان هدايت نمود. در يك زمستان سخت, عليرغم مسدودبودن راهها و ناامني جادهها, راه دور و دراز طالقان را با همسر و فرزندانش در پيش گرفت. اين سفر با امكانات آن روز يك ماه طول كشيد. چون به گليرد طالقان رسيد, با استقبال شديد اهالي روبهرو شد. سيدابوالحسن چندسالي كه در اين روستا بهسر ميبرد, زندگياش را همچون تهران از طريق ساعتسازي و مختصر املاكش ميگذراند. در همين دوره بودكه اولين فرزند ذكورش سيدمحمود متولد شد.(1) سيدمحمود همچون ديگر كودكان به تحصيلات مكتبخانهاي روي آورد و بعد از طي مراحل ابتدايي, عازم قم شد. در آن شهر ازسوي شوهرخواهرش سيدمحيالدين طالقاني به رئيس وقت حوزة علميه قم حاجشيخ عبدالكريم حائري معرفي شد. او از محضر اساتيد وقت, آياتعظام محمدتقي خوانساري, سيدمحمد حجت و حاج شيخ عبدالكريم بهره برد و به كسب اجتهاد از آيتالله حائري نائل آمد. متن دو "اجازهنامه" بهترتيب از آيات عظام: قمي راجع به اجتهاد وي و مرعشي نجفي دربارة اجازة حديث به ايشان در مجموعة اسناد طالقاني آمده است.(2) از استادان ديگر اين دورة ايشان, آقاي شيخ مهدي پايينشهري بود. آقاشيخ و سيدابوالحسن ـ پدر سيدمحمود طالقاني ـ از زمانهاي دور با هم حشر و نشر داشتند. هر دو در نجف تحصيل كرده و سپس به تهران مهاجرت نموده بودند. در آن دوره آن دو از علماي مطرح مركز تلقي ميشدند. براساس همين آشنايي, سيدابوالحسن يكي از دختران خود را به عقد آقاشيخ درآورده بود كه ثمرة اين ازدواج, علياكبر حكميزاده بود. وي كه همحجرة طالقاني بود, در آغاز منبري و معروف به زهد و تقوا بود, ولي چندي نگذشت كه در پي رفتوآمد به تهران و ارتباط با كسروي راه ديگري برگزيده و كتاب معروف "اسرار هزارساله" را نگاشت. كتاب در قالب پرسشهاي متعددي است كه نويسنده, پاسخش را از علما خواسته است. ازجملة اين پرسشها, مسئلة استخاره بود كه بسياري از فضلاي حوزه نيز با نويسنده همرأي بودند. بههرحال, برخي از بزرگان حوزه درصدد پاسخگويي به اشكالات حكميزاده برآمدند. جوابيههاي زيادي نوشته شد, اما حوزه درصدد برآمد كه آنها را تدوين و يككاسه كند. در همين هنگام, كاشف به عمل آمد كه نوشتة روحالله خميني بهنام "كشفالاسرار" از همة جوابيهها كاملتر است. اين كتاب از چنان استحكامي برخوردار بود كه مورد توافق همة علما قرار گرفت و حوزه را از تدوين كتابهاي ديگر بينياز كرد. اما آيتالله خميني به اين شرط موافقت كرد كه نوشتهاش بهعنوان پاسخ نهايي و بهصورت كتاب چاپ شود كه از ايشان, نامي بهعنوان مؤلف برده نشود و تنها بهنام حوزه منتشر شود.(3) طالقاني بهناگاه خود را در اين دوره در معرض تحولات جديد و روشنفكري ديد.
اعراض از حوزه
بهدرستي معلوم نيست كه طالقاني در برابر اين چالشها چه اقدامي كرده است, ولي آنچه از منابع ميتوان يافت, اينكه وي نيز در پي اقامت خانوادهاش در تهران, از مدتها پيش بين قم و تهران در رفتوآمد بود و بهتدريج از حوزه و سنتهايش كناره ميگرفت. يكي از همرزمان بعدي وي, از مهاجرت تاريخي طالقاني از قم به تهران, بهعنوان: "يك نوع فرار و اعراض يا بهاصطلاح حركت انقلابي عليه حوزه و سنتهاي روحانيت" نام برده است.(4) از همان آغاز ورود به تهران كه در آستانه تحولات شهريور بيست بود, اقدام به تشكيل جلسات تفسير قرآن كرد. ايشان از همان دوره كه در حوزه قم به تحصيل مشغول بود, از اينكه حوزويان به قرآن و تفسير آن اهميت نميدادند, گله داشت. اصولاً به روش تدريس حوزوي و محتواي كتابها انتقاد ميكرد, خود بهطور شخصي به تفسير قرآن و مطالعه تاريخ اسلام ميپرداخت و بارها به صراحت ميگفت: "بسياري از مطالب كتابهاي حوزه پاسخگوي نيازهاي امروز ما و جامعه نيست."(5) در ادامه, تقابل انديشه و رويكرد وي با سنتهاي حوزوي مورد بررسي قرار خواهد گرفت.
به هرحال, يكي دوسال پيش از سقوط رضاشاه, جلسات تفسير او به درخواست عدهاي از جوانان تشكيل شد و بهزودي رونق گرفت. اين جلسات در منزل شخصي, فردي بهنام آقاي مهياري و به صورت مخفيانه برگزار ميشد. بازرگان نيز با اين گروه در سال 1319 آشنا شد. آنان نشريهاي باعنوان "دانشآموز" منتشر ميكردند و هنگاميكه دوتن از دستاندركاران نشريه از او درخواست مقاله كردند, وي با آنان ارتباط يافت.(6)
پله پله تا هدايت
شهريور بيست يكي از نقاط عطف تاريخ معاصر ايران است. سالهاي حد فاصل 1320 تا 1332 اوج شكلگيري و رونق جريانهاي مختلف سياسي بود. جريان مذهبي نيز در پرتو همين فضاي باز جاني تازه به خود گرفت و درصدد احيا و يا ايجاد نهادها و ساختارهاي نوين برآمد. روحانيون نوگرايي همانند آيتالله طالقاني, فرصتي طلايي براي تجديد فعاليتهاي تبليغي و تكاپوهاي مذهبي يافتند. او در تهران به تأسيس مركزي براي تبليغ و تفسير همت گماشت و يكي از نخستين شاگردان نوجوان وي در اين مركز, در خاطراتش نقل ميكند كه محل اوليه كانون در خيابان اميريه (وليعصر كنوني) و چهارراه فرهنگ قرار داشت, سخنران اصلي آن طالقاني بود, ولي گاهي مهدي بازرگان و يدالله سحابي و برخي ديگر از روشنفكران نيز پيش از سخنراني او به ايراد سخن ميپرداختند. مطالب طالقاني پيرامون اسلام و قرآن از تفصيل و وضوح بيشتري برخوردار بود. از سال 1325 جلسات تفسير وي بهصورت مستمر و منظم در شبهاي جمعه و در مدرسة "اسلام" در خيابان سپه و روبهروي خيابان رازي برگزار ميشد. از شركتكنندگان اصلي اين جلسات, اعضاي انجمناسلامي دانشجويان بودند. اين انجمن از سال 1321 و براي مقابله مذهبي با نفوذ انديشههاي كمونيستي و تبليغات حزبتوده تأسيس شده بود. مباحث تفسيري طالقاني در اين جلسات ازسوي دكترعباس چمران ـ برادر شهيد دكتر مصطفي چمران ـ يادداشتبرداري ميشد.(7) اين مطالب بهعلاوة برخي مقالات تاريخي و شرح نهجالبلاغه از ايشان در نشرية "آيين اسلام" چاپ و منتشر ميشد. وي همزمان با اين فعاليتها با عناصر و نيروهاي نوگرا آشنا شد. از آنجمله نصرتالله نورياني, سخنران مذهبي در راديو و عضو هيئتمديره اتحاديه مسلمين و مدير مسئول نشرية آيين اسلام, ميرزا خليل كمرهاي روحاني روشنفكر و از استادان فكري طالقاني و مفسر و مترجم نهجالبلاغه, حاج سراج انصاري, مدير و پايهگذار اتحاديه مسلمين, صدر بلاغي, واعظ مشهور و مذهبي تهران و بعدها نمايندة آيتالله بروجردي در اروپا, مهدي بازرگان, يدالله سحابي و بسياري از نوگرايان ديني. ايشان در جريان فعاليتهاي فكري خود با جامعة دانشگاهي و انجمنهاي اسلامي دانشگاهيان نيز بيارتباط نبود و از سخنرانان اصلي انجمناسلامي دانشكدة پزشكي دانشگاه تهران بود. اعضاي انجمناسلامي همان دانشگاه نيز در جلسات تفسير وي حضور مييافتند.
يكي از فعالان سياسي آن دوره در خاطراتش از تكاپوهاي تبليغي طالقاني و نقش آن در جذب جوانان به تفصيل سخن گفته و از او بهعنوان "گمگشتة جوانان مذهبي" در آن عصر ياد كرده و نقل ميكند: "طالقاني كوشش ميكرد جوانها, بهخصوص تحصيلكردهها را جذب كند." وي معتقد بود: "براي مبارزه با انگليس بايد جوانان ]به صحنه[ بيايند." نامبرده در ادامه ميافزايد كه مدتي نيز جلسات تفسير طالقاني در منزلش واقع در خيابان "وزيردفتر" تشكيل ميشد.(8) در مرحلة بعد, اين جلسات به مسجد "منشورالسلطان" در خيابان سپه و نزديك باغشاه منتقل شد. آخرين مسجد قبل از مسجدهدايت كه طالقاني آنجا نيز مدتي جلسات تفسير خود را برگزار كرد, مسجد "سراج" در اول خيابان ملت بود. اما ماجراي مسجد هدايت نيز حكايتي ديگر داشت. مكان آن مسجد ابتدا مقبرة خاندان هدايت بود. حاج مخبرالسلطنه هدايت در سال 1327 شمسي در پي يافتن روحاني روشنفكري براي امام جماعت آنجا برآمد. در اين زمان در آنجا يك اتاق بيشتر براي نماز و سخنراني نبود. هنگاميكه طالقاني را به او معرفي كردند, ايشان از طالقاني استقبال كرد و طالقاني از سال 1327 رسماً پيشنماز آنجا شد. ولي به علت محدوديت جا, شبستاني به آن اضافه كردند. بعدها انجمناسلامي مهندسين درصدد برآمد مسجد را توسعه دهد.(9) طالقاني براي تأمين هزينههاي ساخت مسجد حاضر نشد كمك دربار را بپذيرد تا "پول حرام داخل پول مسجد شود."(10)
به هرحال از همين ايام بهطور مرتب جلسات تفسير آيتالله طالقاني در مسجدهدايت و در شبهاي جمعه برگزار ميشد. در بازجويياي كه از وي ازسوي فرمانداري نظامي تهران در آذرماه 1335 بهعمل آمد, در اين خصوص ميگويد: "مدت هشت سال است در مسجد هدايت امام جماعت هستم و تفسير قرآن را تدريس ميكنم."(11)
نوگرايي در تبليغ
بدون ترديد استقرار طالقاني در مسجدهدايت و قريب يكدههونيم جلسات تفسير وي, هويت جديدي به آن جلسات و مسجد مذكور داد. مسجدهدايت, طالقاني را از يكدهه دغدغه مكان و نقل و انتقالات مكرر جلسات تفسير از مساجد, مدارس و منازل رهانيد. از اين رو طالقاني و آن مسجد طي سالها پيوندي يافتند كه بهحق امروزه هريك معرّف ديگري قرار ميگيرد. در اين بحث رويكردهاي نوين طالقاني در تبليغات ديني مورد بازكاوي قرار ميگيرد. اين تكاپوها كه از آغاز دهة بيست شروع شد, در خلال جلسات تفسير مسجد هدايت به اوج رسيد. همين رفتار تبليغي, جاذبة مسجدهدايت را براي دانشجويان مذهبي دوچندان ساخت:
1ـ گفتارهاي راديويي اخلاقي و اجتماعي: آيتالله طالقاني در سالهاي 1326ـ1325 طي برنامههاي كوتاه راديويي مطالبي را باعنوان "گفتارهاي اخلاقي و اجتماعي" بيان ميكرد. بدون ترديد استفاده از دانش نوين ارتباطات براي تبليغ دين از اهميت خاصي برخوردار است. طالقاني و جريان و عناصر منتسب به گفتمان نوگرايي ديني ازجمله نورياني, صدر بلاغي و... ازجمله كساني بودند كه در اين عرصه پيشگام شدند. آنها مسائل مختلف ديني, اخلاقي و اجتماعي را در خلال سخنرانيهاي خود از راديو بيان ميكردند. اما چندي بعد اين رويكرد, مورد چالش سنتگرايان قرار گرفت. "نامههايي به ايشان نوشته ميشد كه چرا شما در راديو كه فحشا و فساد را تبليغ ميكند, صحبت ميكنيد؟" اما ايشان در مقابل اين تهديدات ايستاد و استدلال ميكرد, در شرايطي كه دنيا در حال تحول است و وسايل ارتباط جمعي هر روز متحولتر از روز قبل ميشود, اگر ما بخشي از اين وسيله را كه ساختة دست بشر است و از نظر ارتباط جمعي وسيلة بسيار خوبي است, ميتواند انسانها و جوامع را به هم پيوند بدهد, نتوانيم اشغال كنيم, همان بخش هم به مناهي و فساد اختصاص مييابد. بنابراين من حداقل كاري كه ميكنم اين است كه جلوي مقداري از اين تبليغات مسموم را بگيرم و درمقابل اين تبليغات, تبليغاتي انجام دهم كه ابعادش از نظر رسانهاي, خيلي بالاتر از منابر و محافل سنتي است.(12)
بدون ترديد پايگاه اصلي جريان سنتگراي ديني, حوزة علمية قم بود. حاملان اين جريان بنابر تشخيص خود در قبال برخي از نمادها و نهادهاي مدرن موضعگيري ميكردند. آيتاللهالعظمي محمدحسين طباطبايي بروجردي كه از اواخر سال 1323 بهطور رسمي زعامت حوزة علميه قم و بهتدريج و بهخصوص از سال 1325 و در پي رحلت آيات عظام اصفهاني و قمي, مرجعيت تقليد شيعيان را به عهده گرفت, در رأس اين جريان قرار داشت. ناگفته پيداست كه اين جريان از حمايت تودههاي عظيم مؤمنين مذهبي برخوردار بود. براساس برخي از خاطرات پراكنده, استفاده از راديو در حوزة علميه و بهخصوص در حجرة طلاب به راحتي امكانپذير نبود. چون حوزه بهگونهاي بود كه وسايل ارتباطي جديد چون راديو, تلويزيون و روزنامه را برنميتابيد. يكي از طلاب كه خاطراتش را از دهة سي حوزه نقل كرده, در اين خصوص خاطرنشان ميسازد: "در آن ايام وقتي ميخواستم از جلوي مدرسه فيضيه روزنامه بخرم, اطراف خود را نگاه ميكردم كه ديگران متوجه نشوند. آهسته روزنامهاي ميخريدم و آن را زير عبا مخفي ميكردم و به مدرسه ميآمدم. در يكي از شبها, يكي از آقاياني كه در نمازجماعت آقاي اراكي پهلوي من نشسته بود, وقتي فهميد من روزنامه خريدهام, بهشدّت به من حمله كرد كه چرا روزنامه ميخوانم, معنا ندارد طلبه روزنامه بخواند."(13)
خاطرات آيتالله بدلا در اين خصوص, ابعاد ديگري از مسئله را روشن ميكند. وي خاطرنشان ميسازد: "اين حكم آنقدر مؤثر و داراي ضمانت اجرايي بود كه برخي افراد كه در منازل خود از اين دستگاه استفاده ميكردند, ناچار بودند روزها آنتن تلويزيون را پايين بياورند و شبها مجدداً علم كنند. در اين مورد تودة مردم از مرحوم بروجردي حرفشنوي داشتند.(14) همچنين از برخي ديگر از خاطرات چنين برميآيد كه گوشكردن به راديو در حوزه مرسوم نبود(15) و سالهاي بعد از رحلت آيتالله بروجردي, برخي از روحانيون نوگرا درصدد برآمدند كه استفاده از راديو را در حوزه جا بيندازند, ولي متحمل فشارهاي زيادي شدند.
همانطور كه اشاره شد, آيتالله بروجردي در رأس حوزة علمية قم, اجازه استفاده از راديو را نميداد, ايشان در پاسخ استفتايي در مورد راديو چنين فرموده بودند:
سؤال: آيا خريد راديو را جهت منزل و استماع آن را شرعاً جايز ميدانيد يا خير؟
جواب: اگرچه استماع بهوسيلة اين آلت, بنفسه, مانعي ندارد و به اين لحاظ از آلات مشتركه بين حلال و حرام است و به اين جهت در جواب بعضي استفتائات , جواز خريدوفروش آن را نوشتهام, لكن نظر به اينكه اين آلت در هر خانوادهاي باشد, موجب سهولت دسترسي به لهويات و استماع اصوات لهويه است و اغلب اهالي خانوادهها به واسطه ضعف ديانت و قلّت دانش, متمايل به اين معاني هستند و بودن اين آلت در هر خانه, موجب فساد اخلاق اكثر آن خانواده است, لذا لازم است مسلمين از خريد آن تجنّب نمايند."(16)
2ـ جذب دانشجويان و جوانان: سخني از مرحوم مطهري نقل شده است كه در محفلي كه در سال 1354 ايشان و دكترشريعتي حضور داشتند,يك گروه از جوانان حاضر در آنجا مدعي بودند كه استاد مطهري پايهگذار آشنايي نسل جوان به دين اسلام است و گروه مقابل بر نقش دكترشريعتي در اين خصوص تأكيد داشت تا اينكه شهيدمطهري برخاست و باصراحت گفت: "نه من و نه شريعتي, پيشگام در اين راه نيستيم, بلكه پايهگذار, طالقاني و بازرگان هستند كه اين راه را باز كردند و ما بعدها بهدنبال آنها حركت كرديم.(17)
در اين سخن, به حق جانب عدالت نگهداشته شده است. دغدغههاي مرحوم طالقاني نسبت به جوانان و آشنايي آنان با احكام اسلام و قرآن, تأييدي بر اين ادعاست. گويا كنارهگيري ايشان از حوزه و سنتهايش در همين راستا صورت گرفته است.
تأسيس دانشگاه تهران در سال 1313 در دورة اوج قدرت رضاشاه كه با فعاليتهاي مذهبي سخت مخالفت ميورزيد باعث گرديد از يكسو نهال دانشگاه در كشور در فضاي ضدمذهبي كاشته شود و ازسوي ديگر يك انقطاع تاريخي در تداوم تعليم و تربيت سنتي ايران به مدرن حاصل گردد. در چنين شرايطي, نهتنها حوزه نميتوانست بر اين نهاد جديد تأثير بگذارد, بلكه تداوم استمرار و حركت خود را نيز به سختي حفظ كرده بود. اما هنگاميكه ساية اقتدار رضاشاه, پس از وقايع شهريور 1320 برداشته شد, انتظار ميرفت كه حوزويان گامهايي در نزديكشدن به دانشگاه بردارند. اما جريان سنتگرا و مقتدر حوزه نهتنها گامي به سود پيوند اين دو نهاد سنتي و مدرن برنداشت, بلكه تكاپوهاي پراكنده و انفرادي برخي از نيروهاي نوگراي خود را نيز به ديدة سوءظن نگريست و آن را برنتابيد. از همينجاست كه نقش امثال آيتالله طالقاني در كنارهگرفتن از حوزه و رويآوردن به دانشگاهيان, اهميتي دوچندان مييابد.
حجتالاسلام علياكبر هاشمي رفسنجاني در خاطراتش درخصوص موضع آيتالله بروجردي راجع به رفتن طلاب به دانشگاهها نقل ميكند كه ايشان با اين مسئله بهشدت مخالفت ميورزيد و حتي شهرية طلابي كه چنين اقدامي ميكردند, قطع ميكرد. نامبرده خاطرنشان ميسازد شايد تحليل آيتالله اين بود كه با جذب طلاب به دانشگاه, حوزه از هم ميپاشد, ولي در ادامه تصريح ميكند كه رفتن طلاب به دانشگاهها منافع زيادي داشت كه نميتوان از آن چشم پوشيد.(18)
در چنين فضايي, طالقاني حوزه و منافع آن را رها ميكند و در تهران به هدايت دانشجويان ميپردازد. به گواه انبوهي از خاطرات و اسناد, ارتباط فكري طالقاني با آنان و جلسات هفتگي تفسير ايشان, مهمترين منبع تغذية ايدئولوژيكي اعضا و طرفداران انجمن بود.
چنين به نظر ميرسد كه سالهاي بعد, اهميت چنين تكاپوهايي ازسوي طالقاني مورد توجه و تقليد برخي از روحانيون نوگرا قرار گرفت. دكترمصطفي چمران يكي از شركتكنندگان در اين جلسات در خاطراتش بهخوبي از اهميت آن ياد ميكند: "بهراستي كه آن اجتماع كوچك ]جلسة تفسير مسجد هدايت[ كه با هدفي متعالي تشكيل ميشد, در توفان حوادث سياسي آن روزگار مانند كشتي نجات بود كه ما را از خطرات فراوان انحراف به گردابهاي چپ و راست حفظ ميكرد." محمدعلي رجايي, ديگر شركتكنندة آن جلسات معتقد است كه: "بزرگترين نقش را قبل از قيام امام در حركت جامعه, شهيد استاد طالقاني داشتند."(19)
مأموران ساواك كه گزارشهاي مفصل و مستمري از جلسات تفسير هفتگي قرآن طالقاني در طي دوسالونيم از 1340 الي خرداد 1342 ايشان تهيه كردهاند, تعداد جوانان و دانشجويان حاضر در اين جلسات را بين دويست تا پانصدنفر ذكر كردهاند. اين تعداد جمعيت در مراسم, جشنها, اعياد و يا مناسبتهاي خاص ديگر افزايش مييافت و گاه از مرز هزارنفر نيز ميگذشت. يكي از مأموران به فراست از جلسات تفسير او بهعنوان يك "شگرد" بهمنظور فعاليتهاي تبليغي و سياسي ياد كرده و تصريح ميكند؛ طالقاني "در ابتداي سخنراني يك آيه از قرآن را ميگيرد و ميخواند و مردم خيال ميكنند قرآن را تفسير ميكند."(20)
او در غالب سخنرانيهايش, جوانان و دانشجويان را از ترفندها و فريبكاريهاي هيئتحاكمه برحذر ميدارد. غالباً با نيش و كنايه شاه را مورد مؤاخذه قرار ميدهد. در يكي از اين سخنرانيها دو مرد مستبد و الهي را با هم مقايسه كرده و درخصوص ويژگيهاي مرد مستبد ميگويد: "او همواره عليه آزاديهاي اجتماعي عمل مينمايد. براي آنكه مردم را بفريبد, ظاهراً مجلس روضهخواني ترتيب ميدهد و در آن هم شركت ميكند. او هميشه در ساية محافظين خود از مردم جداست و در كاخهاي مجلل خود زندگي ميكند, درحاليكه سنگ خدمت به مردم به سينة خود ميزند."(21) اين سخنان اشارة مستقيمي به شاه بود كه در عصر عاشورا در كاخ گلستان مراسم عزاداري برگزار ميكرد. همين رويكرد بود كه برخي را متقاعد كرد كه از مسجد هدايت بهعنوان "سياسيترين مسجد نسل ما"(22) ياد كنند. ايشان براي تبرئة خود از عواقب اين سخنان در بازجوييها, در يكي از اين سخنرانيها با تصريح بر اينكه: "اساس اسلام برپاية سياست و هدايت و ارشاد بشر پايهگذاري شده", خاطرنشان ميسازد: "من اگر روي منبر حرفهايي ميزنم, دولت و هيئتحاكمه نبايد به خودشان بگيرند." سپس يك نكته گزندة تاريخي را نقل ميكند كه سيّدي در زمان رضاشاه در كرمانشاه به منبر رفته بود. روزي او را به شهرباني احضار ميكند كه تو به شاه توهين كردهاي, هرچه او قسم ميخورد كه چنين نيست, قبول نميكنند. ميگويند: "مگر تو راجع به ظالمان حرف نزدي؟" سيّد ميگويد: "ظالم چه ربطي به شاه دارد." سپس او را چند سيلي زده و از شهرباني بيرون مياندازند."(23)
درخصوص توفيق او در جذب جوانان در خاطرات و اسناد مطالب متعددي آمده است. برخي جامعيت و تفسير چند بعدي او را ملاك ميدانند. برخي طرح مسائل روز, برخي يكي بودن حرف و عمل طالقاني, برخي نوگرايي او و برخي نيز از سحر سخنان آتشبار مسلسل او و همچنين از سعةصدر و ميداندادن به جوانان سخن گفتهاند.(24) در اينجا بهمنظور نشاندادن اهميت منحصربهفرد موضوعات و محتواي سخنرانيهاي طالقاني خطاب به دانشجويان, فهرستي از موضوعات سخنرانيهاي او براساس اسناد ساواك, در قالب جدول ذيل مورد بررسي قرار ميگيرد.
موضوع سخنراني آيتالله طالقاني
حاضران
مكان جلسه
زمان جلسه
شمارهصفحهمنبع
چراتوي سر دانشجو ميزنند؟ چون دانشجو ميفهمد و احساس خطر ميكند.
دانشجويان
مسجدهدايت
1340/2/1
18
آزادي انتخابات و مبارزات دانشجويي
هفتصدنفرازاعضاي جبههملي, نيروي سوم زحمتكشان و بازاريان
مسجدهدايت
1340/1/31
22
ابراهيم خليلالله و بت بزرگ امروز و لزوم اتحاد
250 نفردانشجو
مسجدهدايت
1340/3/25
52
مبارزات ملت الجزاير
مراسم جشن استقلال الجزاير(عمومي)
مسجدهدايت
1340/4/17
61
قيام ملتهاي آسيايي براي استقلال و ناكامي ملت ايران بهخاطر عدماتحاد
ــــــ
مسجدهدايت
1340/4/22
64
فراخوان جهت حضور در مراسم 30 تير در ابنبابويه
اعضاوطرفداراننهضتآزادي
مسجدهدايت
1340/4/28
65
تعطيلي مشروطه
اعضايصنف قهوهچي
اتحاديهصنفقهوهچي
1340/5/19
69
امر به معروف و نهي از منكر
اعضايصنف قهوهچي
اتحاديهصنفقهوهچي
1340/5/16
70
قيام امامعلي(ع) عليه فساد و تشكيل نهضتآزادي
اعضايصنف قهوهچي
اتحاديهصنفقهوهچي
1340/5/20
72
پيوند ناگسستني دين و سياست
اعضايصنف قهوهچي
اتحاديهصنفقهوهچي
1340/5/30
88
تولد پيامبر (جشن) و رابطه دين و سياست
يكهزارتن ازدانشجويان و اعضاي نهضتآزادي
مسجدهدايت
1340/6/8
98
تشكيل مجمعاسلامي باشركت نمايندگان دانشجويان انجمنهاي اسلامي از دانشگاههاي شيراز, اصفهان, تهران و مشهد
جلسههفتگي نهضتآزادي با شركت 70 نفردانشجو
مسجدهدايت
1340/6/9
99
ـــــ
دانشجويان انجمناسلامي و وابستگان به نهضتآزادي
مسجدهدايت
1341/2/20
168
پيوند دين و سياست
تعداد سيصدنفر ازدانشجويان
مسجدهدايت
1341/3/10
173
توزيع پنجاهنسخه از اعلامية آيتالله خميني در مخالفت با لايحه ميان حاضران
ـــــ
مسجدهدايت
1341/8/6
265
براي انتخابات متوسل به زنها شدهاند ]ماجراي لايحة انجمنهاي ايالتي و ولايتي[
ـــــ
مسجدهدايت
1341/8/24
280
سرنوشت ملت مسلمان بهدست بهاييان است
ـــــ
مسجدهدايت
1341/9/15
295
چرا علماي اسلام درمورد منع دخالت نسوان درلايحة انجمن اعلاميه دادند.
ـــــ
مسجدهدايت
1341/10/21
336
اعلام مخالفت با رفراندوم, نقشة استعمار و خلاف قانون و عدمآزادي درپايان فتواي آيتالله خميني و شريعتمداري قرائت شد. ]بازداشت طالقاني در چهارم بهمن[
ـــــ
مسجدهمتتجريش
1341/11/2
5 ـ 342
برخي موضوعات سياسي سخنرانيهاي آيتالله طالقاني براساس اسناد ساواك
3ـ مخاطب ساختن زنان: طالقاني بهخوبي به اين نكته واقف بود كه در خلال مدرنسازي و اصلاحات هيئتحاكمه, خطر بيهويتي بخشي از زنان جامعه را تهديد ميكند. وي بارها در سخنرانيهايش از حضور زن در عرصه اجتماع سخن گفته و از خطراتي كه آنان را از گذر تحولات جامعة آن روز تهديد ميكرد, هشدار داده است. درخصوص ترفند هيئتحاكمه در شركت زنان در انتخابات در جريان لايحة انجمنهاي ايالتي و ولايتي, به حمايت از مرجعيت سياسي و نوگرا همچون امـامخميني, آيتالله ميلاني و.. پرداخت و در يكي از سخنرانـيهايش در اين خصـوص گفـت: "اينهـا ]كارگزاران نظام[ در اين لايحه دلشان براي زنان خودشان ميسوزد. فلان وزير كه خودش مقامي دارد ميخواهد خانمش هم مثل خودش وزير و وكيل شود و علما بدينلحاظ با انتخابات زنان مخالفت كردند كه ميدانستند دين اسلام, حقوق زنان را رعايت نموده." وي در همين سخنراني از تحجّر برخي درخصوص زنان ياد كرد و خاطرهاي نقل ميكند كه در جريان جشن مبعث, خانمي بيحجاب وارد قسمت زنان مسجدهدايت شده بود. يكعده از زنان سروصدا راه انداخته بودند كه چرا اين زن بيحجاب داخل مسجد شده. وقتي ايشان از قضيه مطلع ميشود, ميگويد: "هيچ عيب ندارد كه اين زنهاي بيحجاب بهجاي سينما رفتن به مسجد بيايند و گفتار مذهبي را گوش كنند" و به اين صورت غائله را ميخواباند.(25)
در يك مورد ديگر كه نگرش آزادانديشانة وي به زنان را نشان ميدهد, در ماجراي تشكيل كنگرة جبهة ملي دوم رخ داد. طالقاني كه به نمايندگي از نهضتآزادي در اين كنگره شركت كرده بود, ابتدا سخنراني مبسوطي درخصوص تقارن روز بعثت با تشكيل كنگرة جبهةملي ايراد كرد. در اين جلسه عدهاي از حاضران به شركت زنان در اين كنگره اعتراض كردند و حضور آنان را در جمع آقايان برخلاف شرع دانستند. طالقاني با اين نگرش مخالفت ورزيد و آن را خنثي كرد. اين تحركات به حدي بود كه نزديك بود كنگره را دچار آشوب نمايد.(26)
واقعيت امر اينكه آيتالله طالقاني با پشتوانة فكري و اجتهادي قوي, جسارت و شجاعت دوچنداني براي تبيين و تحليل وقايع بهكار ميبرد. همين نوگرايي او را از صف روحانيت سنتگرا جدا ميكرد. وي در ارتباط و تعامل با محيطهاي روشنفكري و فعاليت در عرصة اجتماع و سياست, بهخوبي بر بحرانها و دغدغههاي جامعه واقف بود. از اينرو با طرح اين بحرانها در سخنرانيهاي خود, سعي در آگاهساختن مخاطبان خود از كنه قضايا مينمود. بدون ترديد طيفي از مسئولان مملكتي در بعد از انقلاب, دستپروردة انديشهها و ميراث فكري او هستند.
4ـ مخاطبساختن هيئتحاكمه؛ يكي ديگر از جنبههاي مهم سخنرانيهاي آيتالله طالقاني در اين دوره, نقد اعمال و رفتار شاه, وزيران, نمايندگان مجلس و ديگر كارگزاران نظام حاكم بود. به جرأت ميتوان ادعا كرد كه پيش از شروع نهضت امام خميني و شكست شكوه ظاهري شاهانه, كمتر واعظ و سخنراني يافت ميشدند كه جرأت و جسارت طرح و انتقاد از هيئتحاكمه را در سخنرانيهاي خود مطرح كند, از اينرو اصولاً براي اينگونه وعاظ از سالهاي 1342 و 1343 به بعد ازسوي ساواك پروندة امنيتي تشكيل شده است. حال آنكه آن سازمان از سال 1335 تشكيل شد و بهتدريج بر تمام اركان امور كشور تسلط يافت. اين نكته نيز ناگفته نماند كه نقش آيتالله طالقاني بهعنوان يكي از بنيانگذاران نهضتآزادي و پيش از آن تكاپوهاي سياسي او در نهضت مقاومت ملي, از او يك چهرة سياسي همگام با احزاب و تشكلهاي سياسي معارض نظام ساخته بود و از اينرو, زودتر از بقيه, مسجد محل فعاليتهاي او تحت كنترل و نظارت ساواك قرار گرفت.
به هرحال, از خلال گزارشهاي مأموران ساواك, ميتوان به رويكرد سياسي طالقاني پي برد. ايشان اصولاً حكومت محمدرضاشاه را وابسته به بيگانگان ميدانست. در يكي از سخنرانيهايش در تاريخ 1340/4/6, به صراحت ميگويد: "... در حال حاضر, دولتهايي كه در ايران ادعاهايي دارند قانوني نيستند و خودشان متوجه هستند چنانچه پشتيباني كشورهاي خارجي نباشد, نميتوانند حتي به مدت خيلي كم در ايران حكمفرمايي نمايند. در ايران قدرت در دست خارجيهاست..."(27) چنين به نظر ميرسد كه در اينجا وي ماهيت سلطنت محمدرضاشاه را به خاطر كودتاي 28 مرداد 1332 و نيل به قدرت از طريق حمايت كشورهاي انگلستان و امريكا زير سؤال ميبرد. از اينرو چنين حكومتي نميتواند درميان مردم مشروعيت يابد. در همين راستا در فرازهاي ديگري از سخنرانيهايش غالباً حاميان اصلي سلطنت در ايران را صاحبان فاحشهخانهها و عرقفروشيها ذكر ميكند. بهطوريكه در آستانة بهاصطلاح "جشن 28 مرداد!" وقتي ملاحظه ميكند كه "هر چه عرقفروشي و كالباسفروشي و فاحشهخانهدارها است, اعلام كردهاند در جشن 28 مرداد شركت خواهند كرد."(28) نتيجه ميگيرد: "در اين كشور اسلامي, شاه مربوط به عدهاي مشروبفروشي و كافهچي و رقاصه ميباشد."(29)
چنين موضعي در قبال كودتاي 28 مرداد, سهسال بعد نيز ازسوي همرزم او مهندس مهدي بازرگان اتخاذ گرديد. ماجرا از اين قرار بود كه در جريان محاكمة سران نهضتآزادي در دادگاه تجديدنظر ـ از 1342/12/14 تا 1343/4/15 ـ حوصله و تحمل محمدرضاه شاه(30) از مدافعات مستدل و متين بازرگان بهسر آمد, از اينرو رياست دادگاه درصدد برآمد كه به بهانهاي از ادامة مدافعات او جلوگيري كند. براي اين منظور در يكي از جلسات دادگاه اين سؤال را مطرح كرد كه: "نظر قطعي شما در مورد قيام 28 مرداد چيست؟" بازرگان با پاسخ بهحق خود كه آن را "قيام فواحش" خواند, از ادامة دفاعيه محروم گرديد.(31)
بههرحال, طالقاني بارها در سخنرانيهاي خود, نوك تيز حملة خود را متوجه خود شاه كرده و با شجاعت تمام از رفتار و منش او انتقاد ميكند. در جريان زلزلة بوئينزهرا در تابستان 1341 كه منجر به مرگ نزديك به دههزارنفر از اهالي آنجا گرديد, در مسجدهدايت ستاد بازسازي يكي از روستاهاي آن منطقه بهنام حسينآباد تشكيل شد. وظيفة اين ستاد, جمعآوري پول و مصالح و تمام امكانات مورد نياز براي بازسازي بود.(32) نهضت آزاي ايران ـ كه حدود يكسال از تأسيس آن گذشته بود ـ با صدور اطلاعيهاي از مردم براي استمداد به زلزلهزدگان ياري جست. فعاليتهاي اين ستاد در مسجدهدايت توسط عباسرادنيا و با "نظارت مخصوص آقايان حاجسيدمحمود طالقاني, دكتريدالله سحابي, مهندس بازرگان و همكاري عدهاي از مهندسين ساختمان و كشاورزي و دانشجويان دانشگاه" انجام شد.(33) البته اين فعاليتها در موازات برنامههاي بازسازي دولت قرار ميگرفت. طالقاني در يكي از مجالس, در سخناني در اين مورد به شاه كنايه زد و گفت: "به من گفتند كه اعليحضرت همايوني (شاه) جهت زلزلهزدگان كمك كرده و گفته است ميخواهيم خانههايي كه داراي برق و شوفاژ و تهويه مطبوع باشد, ساخته شود. من هم گفتم اسبسواري پيشكش" سپس تصريح كرد: "حال من ميخواهم با كمك شماها يك آلونك ]براي زلزلهزدگان[ بسازم كه درمقابل حرف ديگران عمل نشان دهم."(34)
يكي از مواردي كه بهطور مكرر در سخنرانيهاي طالقاني مطرح شده است, انتقاد وي به تعظيم و دستبوسي شاه بود. او از اين عمل بهعنوان گسترش تملّق و چاپلوسي نام ميبرد و در مقايسة آن با بتپرستي ميگويد: "... هماكنون افرادي در اين كشور هستند كه با شكمهاي بزرگ و كلههاي تاس بهپاي بت بزرگ افتاده و بوسه ميزنند, بهطوريكه بتپرستان زمان ابراهيم چنين عملي نميكردند." در فراز ديگر, راجع به شخصيت چنين فردي (شاه) اضافه ميكند: "شخصي كه تمام توجه او اين است كه درمقابل قدرتش خم شوند, آيا به حال اجتماع مفيد است؟"(35) بعدها در خلال تفسير يكي از آيات قرآن در اشارهاي غيرمستقيم به اين مسئله خاطرنشان ميسازد: "دين اسلام در قرآن كريم گفته است جز خدا, نبايد كسي را پرستش كرد, چه شاه باشد, چه خورشيد, چه ماه و چه بت."(36)
بدون ترديد بسياري از اين گزارشها به اطلاع شاه ميرسيد. يكي از وظايف "دفتر ويژة اطلاعات" تحت رياست حسين فردوست ارسال گزيده و چكيدة برخي از اين گزارشها بود. در حاشيه برخي از اسناد ساواك نيز اشاره شده است كه به "دفتر ويژه اطلاعات ارسال شود" و يا گزارش خاص در دفتر مذكور به اطلاع اعليحضرت رسيد و مورد بهرهبرداري قرار گرفت. شايد همين گزارشها باعث گرديد كه شاه نسبت به فعاليتهاي طالقاني ابراز نگراني كند. يكي از فعالان سياسي آن دوره در خاطراتش به نقل از مرحوم سيد غلامرضا سعيدي نقل ميكند, نامبرده كه به خاطر همشهريبودن با اسدالله علم ـ از درباريان شاه ـ حشر و نشر داشت, علم به نقل از محمدرضاشاه براي او نقل كرده است كه: "همانطور كه ميرحسن مدرس موجب ناراحتي پدرم ]رضاشاه[ را فراهم كرد, اين سيدمحمود طالقاني هم موجب ناراحتي مرا فراهم ميكند و نميدانم نسبت به او چه بايد بكنم."(37)
5ـ مخاطب ساختن مأموران ساواك: يكي از نكات جالب توجه در سخنرانيهاي آيتالله طالقاني, اشارات مكرر او در پايان غالب سخنرانيها به حضور مأموران ساواك است و جالبتر اينكه بارها از آنان خواسته است كه گفتههاي او را دقيق و بدون كموكاست منتقل كنند. در برخي موارد نيز از اينكه ساواك مأموران كمسوادي براي كنترل سخنرانيهاي او ميگمارد, گله ميكند. بههرحال همانطور كه گفته شد, ايشان در غالب سخنرانيهاي خود, مسائل روز و معضلات جامعه را بررسي ميكند و در اين بررسيها انتقادات خود را متوجه هيئتحاكمه ميكند. او بعضاً ضعف سيستم اطلاعاتي و گزارشدهي مأموران را نيز در ارتباط با استبدادزدگي نظام, فضاي تملّق و چاپلوسي و بيهويتي نيروهاي امنيتي ميداند. در يكي از اين سخنرانيها با انتقاد از ساواك به صراحت خاطرنشان ميسازد: "من هركجا ميروم يكنفر از مأمورين سازمان امنيت مرا تعقيب ميكند. دولت به خيال اينكه من قاتل يا جاني هستم, مأمور خود را عقب من ميفرستد." سپس از اينكار آنها بهعنوان بندگي ياد كرده و ميافزايد: "اين افراد سخنان اين مجلس را آنطور كه خواستة رؤسا و اربابان خودشان است گزارش ميكنند. البته اين يك نوع بندگي است, بندگي كاخنشينان را مينمايند." سپس از آنان ميخواهد كه "حق و حقانيت را نيز متذكر شوند و ناديده نگيرند."(38) در برخي موارد نيز به مناسبت موضوع سخنراني, لحن خود را نسبت به مأموران شدت ميبخشد. در يكي از اين مجالس كه چند روزي بعد از آغاز نخستوزيري اسدالله علم ـ 30 تير 1341 تا 18 اسفند 1342 ـ و در پي دستور او براي بستن مسجدهدايت براي جلوگيري از برگزاري مجلس ترحيم و يادبود شهداي 30 تير 1331 ايراد كرد, در اعتراض به اين اقدام گفت: "... آقاي علم كه هنوز نفس تازه نكرده, دستور داد كه سه روز بايستي مسجد بسته باشد, خداوند نفسش را بگيرد." درپايان خطاب به مأموران خاطرنشان ميسازد: "از آقاياني كه حرفهاي مرا ثبت و گزارش ميكنند, بالاي آن غيرتي كه ندارند, خواهش ميكنم چيزي اضافه نكنند."(39)
معمولاً در جلساتي كه سخنان او از صراحت و شدت بيشتري برخوردار بود, تقاضاي مذكور نيز تكرار ميشد. در يكي از اين سخنرانيها ابتدا در چهار مورد: نقش استعمار در انحراف جوانان ايران, سوءاستفادة كلان هيئت سرپرستي حجاج ايراني, افزايش بيرويه آببها و نفوذ يهوديان (اسراييل) در امور كشور ايران, هيئتحاكمه را مورد انتقاد قرار داد و سپس ناگهان با اشارة دست به چند نفر كه در جلوي منبر بودهاند, گفت: "شماها كه قرار است برويد گزارش از سخنرانيهاي من بدهيد تا سر برج بتوانيد حقوق بگيريد, وجدان داشته باشيد و آنچه من ميگويم گزارش كنيد."(40)
ناگفته نماند كه طالقاني بارها و بارها در سخنرانيهايش مسئلة اسراييل و نفوذ آن در ايران را مورد انتقاد قرار ميداد. در اين راستا در فرازي ديگر خاطرنشان ميسازد: "اقتصاد مملكت, بورس زمين و پولها, همه در اختيار يهوديها قرار گرفته است." اما درمقابل, هيئتحاكمه عليه روحانيت موضع ميگيرد. طالقاني در اين راستا كارگزاران نظام را مؤاخذه كرده و ميافزايد: "چرا از ما ميترسيد, ما كه مسلح نيستيم. اين همه مأمور براي چه, چرا خجالت نميكشيد, يك دستگاهي ]ساواك[ در اين مملكت درست شده كه فقط كارش پروندهسازي است. روزي بهنام فدائيان اسلام.... مردم بينوا را تعقيب ميكنند, حالا به جان آخوندها افتادند و بين آنها جاسوسي راه انداختند." در ادامه به مأمور حاضر در مجلس تأكيد ميكند: "بيشرفي, اگر خلاف حقيقت گزارش بدهي, بيوجداني, اگر دروغ بنويسي. امامحسين به كمرت بزند اگر برخلاف بنويسي, بيچارهها! منرا ساكت كرديد؟ مردمچي؟"(41)
نكتة جالب توجه اينكه مأموران ساواك خود را به شكل و شمايل افراد مقدسمأب درميآوردند, تا شناسايي آنها مقدور نباشد, اما طالقاني معمولاً اين افراد را نيز ميشناخت و از آنان با عنوان منافق تعبير ميكرد. در يكي از جلسات سخنراني خطاب به چنين مأموراني ميگويد: "من خوب ميدانم بعضيها منافق هستند, مثلاً ميآيند نزد بنده سلام ميكنند, جانماز آب ميكشند, آنوقت ميروند سازمان امنيت برايم پرونده ميسازند." در ادامه خاطرنشان ميسازد, چنين فردي "با قيافة مقدسمأبي تسبيح مياندازد و اگر دست من يك انگشتر است, دست او ده انگشتر دارد. از اين طرف از من مسئلة دين ميپرسد و از آن طرف براي من پرونده ميسازد و من هم آنها را ميشناسم. اينها جاسوسان بيگانه هستند و براي آنها كار ميكنند."(42)
چنين به نظر ميرسد كه وقتي آيتالله طالقاني از لحن تهديدآميز و تند خود خطاب به مأموران امنيتي نتيجه نميگيرد ـ براساس اسناد آخرين سخنرانيهاي او در منبع مورد استفادة اين پژوهش, كه بعد از آزادشدن در محرم سال 1342 ايراد كرده است ـ روش نصيحت به آنان را در پيش گرفته و خاطرنشان ميسازد: "يكي از همين مأمورين دولت براي كاري نزد من آمد و گفت آقا ميدانيد المأمور معذور. گفتم بلكه حكم قتل مادرت را به تو بدهند ]ميكشي؟[, گفت چه كنم, ميترسم, بايد اجرا كنم... اگر من گزارش كارهاي شما را ندهم, ديگري گزارش ميدهد." سپس بعد از نقل اين ماجرا ابتدا مأموران را مورد خطاب قرار ميدهد و مؤاخذه ميكند: "آقايان يك فرد زنده كه بخواهد خود را گول بزند, بايد اين حرفهاي پوچ را كنار بگذارد و در راه حق گام بردارد, نه اينكه با اين منطق پوچ خود را گول بزند" و به حاضران در مجلس يادآوري ميكند كه: "ما بايد آنها ]مأموران[ را به خود راه بدهيم, در هر مرحلهاي كه هستند اگر پشيمان شدهاند مانعي ندارد ]كه برگردند[."(43)
پرواضح است كه درچارچوب ساختار تشكيلاتي و امنيتي ساواك, بهندرت راهي براي برگشت مأموران وجود داشت, ولي بههرحال طالقاني اميد و تلاش خود را براي بازگرداندن و توبة آنان از دست نميدهد. يكي از جالب توجهترين برنامههاي انجامشده در ارتباط با مأموران, توسط يكي از روحانيون سخنران در مسجد هدايت صورت ميگيرد. اين روحاني حجتالاسلام ناصر مكارم شيرازي بود كه در يكي از شبهاي محرم سال 1342 براي ايراد سخنراني در مسجدهدايت دعوت شده بود. او براي اينكه همچون طالقاني دغدغة جعل گزارش مأموران ساواك را نداشته باشد, به همراه خود دستگاه ضبطصوتي آورده بود و در خلال سخنراني نيز به اين مسئله اشاره كرد و خاطرنشان ساخت: "مخصوصاً ضبطصوت گذاشتهايم كه بدون كموكاست صحبتهاي ما ضبط شود." عجيب اينكه مكارم در سخنراني خود بعد از حمله به هيئت حاكمه به خاطر فاجعة مدرسه فيضيه قم, خطاب به شاه گفت: "كسانيكه امام زمان را در خواب ميبينند, بايد متوجه باشند, افرادي كه كارگردان اين مجـلس بودنـد ]طالقاني, بازرگان و...[ بيشتر دانشجويان از آنها اطاعت مينمودند."(44)
6ـ طرد نگاه عوامانه و يا رياكارنه به دين: يكي از موارد ديگري كه آيتاللهطالقاني بارها در سخنرانيهاي مسجدهدايت مطرح ميكرد, نقد رويكرد عوامپسندانه به عزاداري امامحسين(ع) بود. او از اينكه بسياري از مردم و صاحبان مجالس عزاداري در ماه محرم به برگزاري مراسم و جلسات باشكوه پرداخته, ولي از ماهيت و هدف قيام امامحسين(ع) غفلت ميكنند, شكوه ميكند و آنان را متنبه ميسازد: "امامحسين(ع) بعد از قيام مردانة خود در راه آزادي, جان خويش و فاميل خود را فدا نمود, ولي مردم بدبختانه از روي قيام حسيني بهرهبرداري بسيار بدي ميكنند. هرسال ماه محرم فرياد واي حسين واي حسين راه انداخته, بدون اينكه بفهمند معني واقعي و هدف اساسي حسينبنعلي چه بوده است. اي بيچارهها (خطاب به مردم) بهجاي اينكه بر فرق و تن خود زنجير بزنيد, زنجيرها را بر فرق و هيكل هيئتحاكمة پوسيده بزنيد كه باعث بدبختي و بيچارگي شما شدهاند. زنجيرها را بر فرق يزيدها و معاويهها كه مصدر امور هستند بزيند و نه بر فرق خودتان. اي مردم با يزيد مخالفت نكنيد, با حكومت يزيدي و يزيديت مخالفت كنيد و با شمرهاي فعلي مبارزه كنيد."(45)
ايشان در فرازي ديگر از همين سخنراني به مخاطبانش هشدار ميدهد كه فريب رياكاريهاي مذهبي هيئتحاكمه را نخورند. زيرا: "هيئتحاكمه جابر با اين همه ظلم و استبداد, باز هم تغيير رنگ داده و در لباس حسينبنعلي حاضر ميشوند و در مساجد و تكايا شركت ميكنند, وَلَدي الاقتضا براي حسين هم اشك ميريزند." سپس تودهها را مخاطب قرار داده و تأكيد ميكند: "آيا فقط هرسال به گريستن در پاي منابر بايستي اكتفا كنيد... نه, نه, حسينبن علي قيام نكرد كه تو براي او گريه كني. او قيام كرد براي گرفتن حق. او مبارزه كرد در راه آزادي. او مبارزه كرد با ديكتاتوري و ظلم" در پايان ميافزايد: "چرا تكان نميخوري. چرا خود را براي مبارزه با دستگاه هيئتحاكمة جابر و خائن آماده نميكني." درنهايت با اشارة غيرمستقيم به شاه يادآوري ميكند: "آيا يزيدهاي فعلي مسجد نميسازند يا به زيارت مشهد مقدس و حج نميروند؟"(46)
واقعيت اين است كه آيتالله طالقاني در متن جامعه ميزيست و با نگاه روشنگرانة خود به آسيبشناسي انگارههاي پذيرفته شده ميپرداخت. چهبسا بسياري از مؤلفههاي مورد پردازش وي, امري بديهي و ساده تلقي گردد, ولي شرايط خاص جامعه آن روزِ ايران بهگونهاي بود كه وي ناچار بود در دو جبهه تحجر و تجدد ظاهري قد علم كند و از سر دلسوزي بر جفاهايي كه بر دين رفته بود, به متحجران و ناآگاهان هشدار دهد و نوگرايي در نگاه به آموزههاي ديني را پيشة خود سازد. تكاپوهاي او در اين جبهه او را در صف احياگران ديني عصر جديد ازجمله: سيدجمال, عبده, نائيني, اقبال لاهوري, امامخميني و شريعتي قرار ميدهد. ازسوي ديگر از مبارزة صريح و قاطعانة او در قبال عملكرد هيئتحاكمه در زمينههاي مختلف سياسي, اجتماعي, فرهنگي و اقتصادي و بهخصوص مذهبي بايد نام برد. در اين سنگر او بيمحابا مواضع و رويكرد كارگزاران نظام را مورد نقد قرار ميداد. ارتباط و تماسهاي مكرر او با طيفي از مهندسان, معلمان, دانشجويان و استادان دانشگاه كه دغدغة ديني داشتند, او را از فضاي بستة آن دورة حوزه و سلك روحانيت به عرصة اجتماع و سياست كشاند و همين رويكرد, اثر مهمي بر نوگرايي ديني او برجاي گذاشت.
حاصل سخن اينكه براساس گزارش ادارة بررسيهاي ساواك: "سيدمحمود طالقاني پيشنماز مسجدهدايت... چندسال است كه عصرهاي روز پنجشنبه در مسجدهدايت به موعظه ميپردازد. در جلسات وعظ وي به تفاوت, بين 300 الي 400 نفر شركت ميكنند كه اغلب شركتكنندگان: دانشجويان, بازاريان و ديگر طبقات, نهضتآزادي و انجمنهاي اسلامي دانشجويان, معلمان و مهندسان ميباشند. نامبرده در بيانات خود پيوسته به اوضاع روز پرداخته و به مقامات عاليه و مسئول كشور حمله كرده و اولياي امور را به ايجاد محيط رعب و وحشت, نقض قانوناساسي, آزادي بيان و عقيده, اختلاس و ارتشا متهم ساخته و حضّار را به قيام عليه وضع كنوني تحريض ميكند... چون با وجود تذكرات مكرري كه به نامبرده در مورد خودداري از ادامة اين روش داده شد, مشاراليه به حملات خود ادامه ميدهد, لذا عمل وي طبق مادة 79 قانون مجازات عمومي جرم محسوب و در صورت تصويب, مراتب به دادستاني ارتش منعكس تا نامبرده تحت تعقيب قرار گيرد."
(گزارش ثابتي) (47)
واقعيت امر اين است كه مسجدهدايت كانون تجمع عدهاي از دانشجويان از دانشگاههاي مختلف تهران بود. اين جلسات نسل جديدي از جوانان مذهبي را تربيت كرد كه بعدها هركدام از آنها پيشقراول فعاليتهاي سياسي شدند. عباس شيباني, محمّد حنيفنژاد, سعيدمحسن, سيدهادي خسروشاهي, محمّدعلي رجايي, اكرمي, پرويز يعقوبي, رشيدي, توسلي, مهدي بازرگان, محمدجواد باهنر, اكبر رفسنجاني(48) و دهها نفر از عناصر امروزين عرصة سياست و مديريت كشور از پرورشيافتگان مسجدهدايت هستند كه هركدام نقشي درآوردن قرآن به صحنه و پيروزي انقلاب بازي كردند.
پينوشتها:
1ـ مهدي غني, راهي كه نرفتهايم: مجموعه مقالات برگزيده از 20 سال نشريه پيام هاجر دربارة آيتالله سيدمحمود طالقاني, تهران, مجتمع فرهنگي آيتالله طالقاني, 1379, صص 262ـ 261, مقاله "طالقاني طلوعي در ظلمت" از سيدمحمدحسين ميرابوالقاسمي.
2ـ آيتالله سيدمحمودطالقاني به روايت اسناد ساواك, از مجموعه ياران امام به روايت اسناد ساواك (كتاب بيست و نهم), تهران, مركز اسناد تاريخي وزارت اطلاعات, 1381, بخش اسناد انتهاي كتاب (فاقد شمارة صفحه).
3ـ حسين بُدَلا, هفتادسال خاطره از آيتالله سيدحسين بدلا, تهران, مركز اسناد انقلاب اسلامي, 1378, صص 85, 195 و 202.
4ـ راهي كه نرفتهايم, پيشين, خاطرات مهندس مهدي بازرگان از آيتالله طالقاني, ص 181.
5ـ همان, خاطرات علي حجتي كرماني, "بايد ريشهها را اصلاح كرد.", ص 384.
6ـ همان, خاطرات مهندس مهدي بازرگان از آيتالله طالقاني,صص 184ـ 183.
7ـ راهي كه نرفتهايم, پيشين, گفتوگو با مهندس عزتالله سحابي, ص 364.
8ـ راهي كه نرفتهايم, پيشين, گفتگو با آقاي شاهحسيني, ص 396.
9ـ همان, گفتوگو با مهندس عزتالله سحابي, صص 365 ـ 364.
10ـ آيتالله سيدمحمود طالقاني به روايت اسناد ساواك, پيشين, صص 139ـ 138.
11ـ همان, صص3ـ2.
12ـ راهي كه نرفتهايم, پيشين, گفتگو با آقاي حسين طالقاني, ص 334.
13ـ غلامرضا كرباسچي, تاريخ شفاهي انقلاب اسلامي, تهران, مركز اسناد انقلاباسلامي, خاطرات علي حجتي كرماني, ص 212.
14ـ هفتادسال خاطره از آيتالله سيدحسين بدلا, پيشين, ص 157.
15ـ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي, مصاحبه مهدي حائري تهراني, مركز اسناد انقلاب اسلامي, شمارة 1و2, تاريخ 72/9/16.
16ـ محمدحسين منظورالاجداد, مرجعيت در عرصة اجتماع و سياست: اسناد و گزارشهايي از آيات عظام نائيني, اصفهاني, قمي, حائري و بروجردي, 1292 تا 1339 شمسي, تهران, شيرازه, 1379, ص 422, بهنقل از انيس المقلدين فياحكام الدين, ص 70.
17ـ يادنامة ابوذرزمان, آيتالله سيدمحمود طالقاني, تهران, بنياد فرهنگي آيتالله طالقاني با همكاري شركت سهامي انتشار, 1352, ص 16 (مقدمه).
18ـ دوران مبارزه, خاطرات, تصويرها, اسناد و گاهشمار هاشمي رفسنجاني, زير نظر محسن هاشمي, تهران, دفتر نشر معارف انقلاب, 1376, صص 108ـ 107.
19ـ راهي كه نرفتهايم, پيشين, خاطرات شهيد چمران و شهيد رجايي از طالقاني, صص 23 ـ 22.
20ـ آيتالله سيدمحمود طالقاني به روايت اسناد ساواك, پيشين, ص 184.
21ـ همان, صص 254 ـ 253.
22ـ راهي كه نرفتهايم, پيشين, گفتوگو با دكتر ناصرالدين صاحبالزماني, ص 69.
23ـ آيتالله سيدمحمود طالقاني به روايت اسناد ساواك, صص 203 ـ 202.
24ـ راهي كه نرفتهايم, پيشين, صص 32, 55, 65, 138 و 328.
25ـ آيتالله سيدمحمود طالقاني به روايت اسناد ساواك, پيشين, صص 333 ـ332.
26ـ راهي كه نرفتهايم, پيشين, گفتگو با آقاي شاهحسيني, صص 399 ـ 398.
27ـ آيتالله سيدمحمود طالقاني به روايت اسناد ساواك, پيشين, ص 55.
28ـ همان, صص 74, 75, تاريخ سخنراني 1340/5/21.
29ـ همان, ص 81 , تاريخ سخنراني 1340/5/21, گزارشهاي متعدد ساواك نشان ميدهد كه در جلسات سخنراني آيتالله طالقاني بيش از يك مأمور ساواك شركت ميكرد. طالقاني در برخي از سخنرانيهاي خود به حضور آنان در مسجد اشاره ميكند.
30ـ در خاطرات بازرگان آمده است كه محمدرضا شاه نوار سخنان او را بعد از هر جلسه دفاعيه گوش ميكرد. ر.ك: شصت سال خدمت و مقاومت, خاطرات مهندس مهدي بازرگان در گفتوگو با سرهنگ غلامرضا نجاتي, ج 1, تهران, مؤسسة خدمات فرهنگي رسا, 1375, ص 542.
31ـ مدافعات مهندس بازرگان در دادگاه غيرصالح تجديدنظر نظامي, نهضتآزادي ايران (خارج از كشور), بيتا, مقدمه, صفحة دو.
32ـ خاطرات لطفالله ميثمي, ج 1, از نهضتآزادي تا مجاهدين, تهران, صمديه, بيتا ]1380[ , صص 86ـ 85..
33ـ آيتالله سيدمحمود طالقاني به روايت اسناد ساواك, ص 237, عنوان اعلاميه: كميتة تعاون نهضتآزادي ايران استمداد ميطلبد.
34ـ همان, ص 274.
35ـ همان, صص 52 و 18, تاريخ سخنراني 1340/3/25.
36ـ آيتالله سيدمحمود طالقاني به روايت اسناد ساواك, پيشين, ص 284, تاريخ سخنراني 1341/9/1.
37ـ راهي كه نرفتهايم, پيشين, گفتوگو با آقاي شاهحسيني, ص 399.
38ـ آيتالله سيدمحمود طالقاني به روايت اسناد ساواك, پيشين, ص 72 و 104.
39ـ آيتالله سيدمحمود طالقاني به روايت اسناد ساواك, ص 214, تاريخ سخنراني 1341/4/28.
40ـ همان, صص 174 ـ173, تاريخ سخنراني 1341/3/10.
41ـ همان, صص 201 ـ 197, تاريخ سخنراني 1341/3/25.
42ـ آيتالله سيدمحمود طالقاني به روايت اسناد ساواك, پيشين, صص 315 ـ 312, تاريخ سخنراني 1341/4/29.
43ـ همان, صص 404 ـ 402, تاريخ سخنراني 1342/3/12.
44ـ همان, ص 405, تاريخ سخنراني 1342/3/11.
45ـ آيتالله سيدمحمود طالقاني به روايت اسناد ساواك, پيشين, صص 186 ـ 185.
46ـ همان, صص 189 ـ 187.
47ـ آيتالله سيدمحمود طالقاني به روايت اسناد ساواك, ص 309.
48ـ خاطرات لطفالله ميثمي, ج1, از نهضتآزادي تا مجاهدين, صص 91- 88.
سوتيترها:
طالقاني از همان دوره كه در حوزه قم به تحصيل مشغول بود, از اينكه حوزويان به قرآن و تفسير آن اهميت نميدادند, گله داشت. اصولاً به روش تدريس حوزوي و محتواي كتابها انتقاد ميكرد, خود بهطور شخصي به تفسير قرآن و مطالعه تاريخ اسلام ميپرداخت و بارها به صراحت ميگفت: "بسياري از مطالب كتابهاي حوزه پاسخگوي نيازهاي امروز ما و جامعه نيست."
رويكردهاي نوين طالقاني در تبليغات ديني جاذبة مسجدهدايت را براي دانشجويان مذهبي دوچندان ساخت
سخني از مرحوم مطهري نقل شده است كه در محفلي كه در سال 1354 ايشان و دكترشريعتي حضور داشتند,يك گروه از جوانان حاضر در آنجا مدعي بودند كه استاد مطهري پايهگذار آشنايي نسل جوان به دين اسلام است و گروه مقابل بر نقش دكترشريعتي در اين خصوص تأكيد داشت تا اينكه شهيدمطهري برخاست و باصراحت گفت: "نه من و نه شريعتي, پيشگام در اين راه نيستيم, بلكه پايهگذار, طالقاني و بازرگان هستند كه اين راه را باز كردند و ما بعدها بهدنبال آنها حركت كرديم
هنگاميكه ساية اقتدار رضاشاه, پس از وقايع شهريور 1320 برداشته شد, انتظار ميرفت كه حوزويان گامهايي در نزديكشدن به دانشگاه بردارند. اما جريان سنتگرا و مقتدر حوزه نهتنها گامي به سود پيوند اين دو نهاد سنتي و مدرن برنداشت, بلكه تكاپوهاي پراكنده و انفرادي برخي از نيروهاي نوگراي خود را نيز به ديدة سوءظن نگريست و آن را برنتابيد. از همينجاست كه نقش امثال آيتالله طالقاني در كنارهگرفتن از حوزه و رويآوردن به دانشگاهيان, اهميتي دوچندان مييابد
طالقاني حوزه و منافع آن را رها ميكند و در تهران به هدايت دانشجويان ميپردازد. به گواه انبوهي از خاطرات و اسناد, ارتباط فكري طالقاني با آنان و جلسات هفتگي تفسير ايشان, مهمترين منبع تغذية ايدئولوژيكي اعضا و طرفداران انجمن اسلامي دانشجويان بود
طالقاني درخصوص ويژگيهاي مرد مستبد ميگويد: "او همواره عليه آزاديهاي اجتماعي عمل مينمايد. براي آنكه مردم را بفريبد, ظاهراً مجلس روضهخواني ترتيب ميدهد و در آن هم شركت ميكند. او هميشه در ساية محافظين خود از مردم جداست و در كاخهاي مجلل خود زندگي ميكند, درحاليكه سنگ خدمت به مردم به سينة خود ميزند."(21) اين سخنان اشارة مستقيمي به شاه بود كه در عصر عاشورا در كاخ گلستان مراسم عزاداري برگزار ميكرد. همين رويكرد بود كه برخي را متقاعد كرد كه از مسجد هدايت بهعنوان "سياسيترين مسجد نسل ما"(22) ياد كنند
درخصوص توفيق او در جذب جوانان در خاطرات و اسناد مطالب متعددي آمده است. برخي جامعيت و تفسير چند بعدي او را ملاك ميدانند. برخي طرح مسائل روز, برخي يكي بودن حرف و عمل طالقاني, برخي نوگرايي او و برخي نيز از سحر سخنان آتشبار مسلسل او و همچنين از سعةصدر و ميداندادن به جوانان سخن گفتهاند
در جريان جشن مبعث, خانمي بيحجاب وارد قسمت زنان مسجدهدايت شده بود. يكعده از زنان سروصدا راه انداخته بودند كه چرا اين زن بيحجاب داخل مسجد شده. وقتي "طالقاني" از قضيه مطلع ميشود, ميگويد: "هيچ عيب ندارد كه اين زنهاي بيحجاب بهجاي سينما رفتن به مسجد بيايند و گفتار مذهبي را گوش كنند"
طالقاني در ارتباط و تعامل با محيطهاي روشنفكري و فعاليت در عرصة اجتماع و سياست, بهخوبي بر بحرانها و دغدغههاي جامعه واقف بود. از اينرو با طرح اين بحرانها در سخنرانيهاي خود, سعي در آگاهساختن مخاطبان خود از كنه قضايا مينمود. بدون ترديد طيفي از مسئولان مملكتي در بعد از انقلاب, دستپروردة انديشهها و ميراث فكري او هستند
نقش آيتالله طالقاني بهعنوان يكي از بنيانگذاران نهضتآزادي و پيش از آن تكاپوهاي سياسي او در نهضت مقاومت ملي, از او يك چهرة سياسي همگام با احزاب و تشكلهاي سياسي معارض نظام ساخته بود و از اينرو, زودتر از بقيه, مسجد محل فعاليتهاي او تحت كنترل و نظارت ساواك قرار گرفت
طالقاني ميگويد: "شخصي كه تمام توجه او اين است كه درمقابل قدرتش خم شوند, آيا به حال اجتماع مفيد است؟"
يكي از فعالان سياسي آن دوره در خاطراتش به نقل از مرحوم سيد غلامرضا سعيدي نقل ميكند, نامبرده كه به خاطر همشهريبودن با اسدالله علم ـ از درباريان شاه ـ حشر و نشر داشت, علم به نقل از محمدرضاشاه براي او نقل كرده است كه: "همانطور كه ميرحسن مدرس موجب ناراحتي پدرم ]رضاشاه[ را فراهم كرد, اين سيدمحمود طالقاني هم موجب ناراحتي مرا فراهم ميكند و نميدانم نسبت به او چه بايد بكنم."
او بعضاً ضعف سيستم اطلاعاتي و گزارشدهي مأموران را نيز در ارتباط با استبدادزدگي نظام, فضاي تملّق و چاپلوسي و بيهويتي نيروهاي امنيتي ميداند. در يكي از اين سخنرانيها با انتقاد از ساواك به صراحت خاطرنشان ميسازد: "من هركجا ميروم يكنفر از مأمورين سازمان امنيت مرا تعقيب ميكند. دولت به خيال اينكه من قاتل يا جاني هستم, مأمور خود را عقب من ميفرستد." سپس از اينكار آنها بهعنوان بندگي ياد ميكند
براساس گزارش ادارة بررسيهاي ساواك: "سيدمحمود طالقاني پيشنماز مسجدهدايت... چندسال است كه عصرهاي روز پنجشنبه در مسجدهدايت به موعظه ميپردازد. در جلسات وعظ وي به تفاوت, بين 300 الي 400 نفر شركت ميكنند كه اغلب شركتكنندگان: دانشجويان, بازاريان و ديگر طبقات, نهضتآزادي و انجمنهاي اسلامي دانشجويان, معلمان و مهندسان ميباشند
1