مصدق در آينة ملت
خانم فرشيد افشار (خرمشاهي)
او از مردم بود و با مردم بود
اشاره: خانم فرشيد افشار فارغالتحصيل رشتة حقوققضايي از دانشكدة حقوق دانشگاه تهران ميباشد. وي دورة كارشناسي ارشد خود را در دانشگاه شهيدبهشتي گذراند, در سال 1353 دورة تخصصي "حقوق تطبيقي" را در دانشگاه استراسبورگ به اتمام رساند. ايشان, داراي 18 سال سابقة كار تحقيقاتي در مؤسسة تحقيقاتي دانشگاه تهران و همچنين سابقة تدريس در دانشگاه علامه طباطبايي و 11 سال سابقة وكالت دادگستري و مشاورة حقوقي ميباشند. وي در تدوين بسياري از آثار تحقيقاتي و پژوهشي, سهمي مؤثر داشته و با نشريه "تحقيقات اقتصادي" همكاري كردهاند و در سال 1375, اشعار خويش را در كتابي باعنوان "ديوان زايندهرود" منتشر ساختهاند.
اين نوشتار, خاطرات و ديدههاي ايشان, در سنين نوجواني, از دوران حكومت دكترمحمد مصدق است.
بنده مرحوم دكترمحمد مصدق را در موضع فضيلتهاي حكومتي و برتري اخلاقي و مكارم انساني ديده و شناختهام. در سنين نوجواني, با زندگي در حياطهاي قديمي تودرتو, اتاقهاي مرتبط با راهرو و درگاههاي خيالانگيز زيرزمينهاي راهيافته در هم, آجرهاي نمور, ايوان بلند, هشتي و دالان و اندروني, شمشادهاي باطراوت و بيدمجنونِ دم حوض و خرند و پاشير با اهالي متمسك به دعا و زيارت, خواننده و پيرو قرآن, پيوسته گوش به زنگ كلام پرشور و طنين دولتمردي بودم كه از مردم بود و با مردم بود و از دو خصوصيت "ايرانيت" و "اسلاميت" سخن به ميان ميآورد. همياري او با آيتالله كاشاني كه مادربزرگم را خواهر و او ايشان را برادر خطاب ميكردند, در ذهن ما تأثيري بنيادين داشت؛ كه مادربزرگ زني بود فرهنگي, مبارز, مؤمن, نامدار و با بعضي رجال متدين و خوشفكر آن زمان همصحبت و همآوا بود, معروف به شمسالرؤسا.
در آن زمان تلويزيون وجود نداشت. صحبت از زمانهاي دوردست است كه براي جوانان امروز تصويري گنگ و مبهم دارد. صحبت از دورهاي است كه رويدادهاي مهم و غرورانگيز تاريخي بهواسطة نبود اطلاعرساني كامل و جامعي كه امروزه جهان را در سيطرة خود دارد خبري نبود. تصوير خانههايي پررمز و راز, آميخته با مسائل سنتي و آداب و رسوم و فضاي بسته كه خبرهاي روز مثل آهنگ زمزمهشدني ترانههاي جاذب و نادر فقط در دالانها و راهروهاي آن ميپيچيد, بيآنكه از موجهاي گوناگون رسانهاي و ماهوارهاي اثري باشد.
خانة ما يكي از هزاران خانهاي بود كه صداي رهبران زمانه شنيدنيترين صدا از راديوي تازه راه يافته به خانه بود كه آن هم با بحث و گفتوگوهاي بين بزرگترها و ميانسالان بهدست آمده بود. ما در اين خانه و در كوچههاي سنگفرش و پيچدرپيچ, صداي نافذ, گيرا, ملايم و اميدبخش او را فقط از طريق راديو ميشنيديم و تصوير او را در جرايد بعضاً دست به عصا و كجدار و مريزي چون اطلاعات آن زمان و معدود روزنامههاي ملي و آزاديخواهي چون "باختر امروز" ميديديم. صلابت و خصوصيت يك فرد اصلاحطلب, آزاديخواه و مبارز را داشت, ولي آميختگي اين جهات در او با آرامشي نافذ توأم بود. وقتي با مردم سخن ميگفت انگار از دل و جانش سخن ميگويد, بدون آنكه در سنتهاي مقدس و ايمان پوياي ما خدشهاي وارد سازد. او يك مرد اصيل ايراني با ضابطههاي رفورميستي و نوگرايي جالبي بود. بايد بگويم در زمان دولت او فقط صدا بود كه ميرسيد و ميماند. در نوجواني سالهاي شور و اشتياق, در آن حياط قديمي و كهنهسرا طنين صداي گيراي او كه اميد به جانهاي خداپرست و وطندوست ميداد, از طريق راديو و در كنار شمشادهاي بلند و خرّم و صف بسته و جنب حوضي با آب سبز كه گاه لاي و لجن چون برگهاي نيلوفران به روي آب آمده بود, به گوش ميرسيد. فضا فضاي اميدبخشي بود كه او ما را با متانت ولي به سرعت با مفاهيم حاكميت ملي, ملتدوستي, آزادي, استقلال سياسي و اقتصادي (گرچه فرق اين دو را در آن زمان به روشني درك نميكرديم), قطع نفوذ اجانب, تثبيت مالكيت در سرماية ملي (كه بعدها فهميديم اين همان جنبة اقتصادي استقلال است.) دوري از خودكامگي و استبداد, آداب كشورداري و روي پاي خود ايستادن آشنا ميكرد و از همه مهمتر تهييج ملت از جانب او بود براي حركت بهسوي اين معاني عظيم و خوشايند. او همچنين دست رد زدن به سينة بيگانگان و خروش عليه استعمار و ابراز انزجار به مباني استثماري دول بيگانه را به همگان القا ميكرد. خود در موضع اعتلاي حكومت به مفهوم مردمي آن و كسب فضايل حكومتي پاي ميفشرد و اين مفاهيم را نه با طريق مماشات و صرفاً سخنوري بلكه با قاطعيت هرچه تمامتر ادا ميكرد و اينها به نظر من نهتنها معاني و مفاهيم ملي بلكه معاني و مفاهيم انساني و اسلامي مينمود كه اسلام نيز اعتلاي انسان و آزادگي را تبيين و توصيه ميكند.
مصدق دولتمردي بود كه نوجوانها و دختربچههايي كه غير از رفتن به راه مدرسه و بازگشت, گاه چون ما با چادر سفيدي به سر, فقط براي خريد دفترچه و مداد براي بيرونرفتن از خانه مجاز بودند, همگرايي و اجتماع عظيم مردم را به ما ميرساند و به ما درس استقامت و همبستگي ميآموخت. او مردي قانونشناس و تابع قانون بود و پيوسته به اطرافيان تذكراتي راجع به تبعيّت از قانون ميداد. حتي در مورد خودش اجازه نميداد خشونت را با خشونت پاسخ گويند و خاطرنشان ميساخت كه مملكت قانون دارد و اين امور بايد از طريق قانون حل و فصل شود.
قانونمداري از ديد مصدق عادت به اجراي مقرّرات و قوانيني بود كه از هرجومرج جلوگيري كند, چرا كه اگر او طالب آزادي و رهايي از قيد استعمار بيگانه نبود, نميخواست فضاي آزاد حاكم بر كشور (كه او طلب ميكرد) اجازة بسط و گسترش ندا و صداي مردم را در داخل بدهد و به آنها اجازه دهد تا اگر قانون در جايي به ضرر و ضدحاكميت ملي جاري ميگردد, ملغا گشته يا بهتر از آن تدوين يابد و قانون قبلي منسوخ گردد. او يك آزاديخواه به كمال بود و اگر از آزادي ياد ميكرد, آزادي در چارچوب مقرّرات مملكتي با حد و حصر قانوني مورد نظر او بود و همين قانون هم به هرحال با اهداف بزرگ او از طريق حاكميت ملي و مردمسالاري ميبايست تغيير يابد تا از طريق تدوين قوانين مناسب عدالتاجتماعي نيز رعايت گردد كه اين معنا را جانهاي شنواي سخنان او به كرات درك ميكردند.
او دوستدار مردم و مردي ملتگرا بود كه ملت اين بندگان خدا اغلب ناخودآگاه تحت سلطة مخدوش و جابرانة هيئتحاكمهاي كه آبشخوري در خارج از كشور داشت قرار گرفته و ميبايستي از اين سلطة قاهرانه و ستمكارانه خلاصي يابند. در مصاحبههاي خود و در نطقها, در زمان نخستوزيري كه اكثراً با عنوان هموطنان عزيز آغاز ميشد, خود را نخستوزير ملت ميدانست و نه نخستوزير مجلس و يا شاه, چه او ميدانست كه ملت با اوست و منتخب آنهاست.
جان كلام آنكه, از اهداف بزرگ دكترمصدق استقرار حاكميّت ملي در كشور بود, و در اين مسير تا حد مبارزه با استعمار و قطع دست بيگانه از سرماية ملي كشور يعني نفت پيش رفت. چه هدف او از مليكردن صنعت نفت فقط اين نبود كه ملت مالك تام اين سرماية ملي بشود, بلكه بيشتر منظورش به استقلال رسيدن كشور و قطع ايادي بيگانه در مداخلات داخلي كشور در همة سطوح اداري, شهري, سازماني و كشوري بود. دكترمصدق از مليكردن صنعتنفت در درجة اول حاكميت ملي و استقلال را طلب ميكرد و كسب درآمد نفت براي كشور از نظر او در درجة دوم اهميت قرار داشت و اين مهم با تلاش پيگير و بيوقفة او از طريق مبارزه با عوامل خارج و معارضان داخل تحقق پذيرفت.
به روان او درود ميفرستيم و اميد داريم كه اهداف پيگير او در زندگاني راهنماي ما باشد.
سوتيتر:
مصدق در موضع اعتلاي حكومت به مفهوم مردمي آن و كسب فضايل حكومتي پاي ميفشرد و اين مفاهيم را نه با طريق مماشات و صرفاً سخنوري بلكه با قاطعيت هرچه تمامتر ادا ميكرد و اينها به نظر من نهتنها معاني و مفاهيم ملي بلكه معاني و مفاهيم انساني و اسلامي مينمود كه اسلام نيز اعتلاي انسان و آزادگي را تبيين و توصيه ميكند
1