چشمانداز خوانندگان
نقدي بر "تلاشي راهبردي در عرصة اجتماعي دين"
آقاي هدي صابر در سطر آخر صفحة 66 مجلة چشمانداز ايران شمارة 19 چنين گفته است:
"بنابراين... نااميد نيستم كه از اين به بعد نيز امتزاج دين و دموكراسي نتواند در جامعة ايران شكل بگيرد." من يك فرد مذهبي هستم. به انجام واجبات و ترك محرمات پايبند هستم. من واقعاً متعجب شدم شما چگونه اين حرف را ميزنيد. براي اينكه اين جملة شما را بشكافيم, بايد اول تعريفي از آنچه ميخواهيم بگوييم ارائه بدهيم. يعني دين ـ كه در اين مسئلة مورد بحث يعني اسلام ـ چيست؟ و بعد دموكراسي را تعريف كنيم. همانطور كه مستحضر هستيد, اسلام ديني است الهي كه از آسمان به زمين فرود آمده است و مجموعهاي از قوانين و مقررات (آيات) كه از طرف خداوند بهوسيلة فرشتة وحي جبرئيل بر حضرت محمد(ص) نازل شده است و چون ريشهاي الهي دارد, پس كم و يا زيادكردن آن در دست انسان نيست. حال آنكه دموكراسي ريشه در دولت ـ شهرهاي يونان دارد. يعني دموكراسي ريشهاي زميني دارد, حاصل آزمايش, تجربه و خطاي بشر است و دموكراسي يعني حكومت مردم بر مردم. اين دموكراسي راهكارهايي هم دارد؛ يعني اينكه تصميم اكثريت ضمانت اجرايي دارد. حال چگونه ميشود اين دو, يعني دين و دموكراسي را امتزاج نمود. در حاليكه دين ريشهاي الهي و تغييرناپذير دارد و دموكراسي ريشهاي زميني و تغييرپذير. چون همانطور كه آگاه هستيد ارادة مردم و افكار عمومي هميشه ثابت نيست و تابعي از ظرف زمان و مكان ميباشد. يعني اينكه در هر زمان و مكان تصميم مردم فرق ميكند. چند سال قبل به چيزي رأي دادهاند و چندسال بعد به چيزي ضد آن رأي ميدهند. بههرحال قوانين تابعي از ارادة مردم است. درحاليكه قوانين دين تابعي از ارادة مردم نيست. در دموكراسي تصويب هر قانوني در هر زمينه امكانپذير است. براي مثال در اروپاي غربي كه مهد دموكراسي است تا سالها قبل از اين, همجنسبازي و ازدواج زن با زن و يا مرد با مرد وجهة قانوني نداشته و حتي در همان اروپا تا چند قرن قبل بحث دربارة اين موضوع تابو محسوب ميشد و با كيفر شديد در دادگاههاي تفتيش عقايد روبهرو بود. ولي بر اثر گذشت زمان و اينكه اين موضوع يعني همجنسبازي بهقدري در بين طبقات مختلف مردم شيوع يافته و در هر محله و كوچه, باشگاههاي همجنسبازي داير شده و حال اين موضوع به پارلمانهاي آنها راهيافته. چون نمايندگان اين پارلمانها نيز از همين مردم هستند. لذا به اين فكر افتادهاند كه قوانيني براي آن ايجاد كنند و آن را سروسامان بدهند و حتي گويا ازدواج زن با زن و يا مرد با مرد را قانوني كنند و همة آثار ازدواجهاي قانوني و شرعي كه يك زن و مرد با يكديگر دارند, بر اين ازدواجها نيز مترتب سازند. من از اين موضوع يعني همجنسبازي دفاع نميكنم و ميدانم همين موضوع باعث شيوع بسياري از بيماريهاي خانمانسوز ازقبيل ايدز و غيره است. ولي بههرحال ـ خوب و يا بد ـ اين جوامع تصميم گرفتهاند بر اثر تغيير افكار عمومي و استحالهاي كه در جوامع آنها رخ داده است اين موضوع را در پارلمانهاي خود به بحث بگذارند و دربارة آن رأيگيري بنمايند و آن را قانونمند سازند. حال اين سؤال پيش ميآيد كه اگر در يك جامعة مذهبي مثل ايران كه دين قدرت و حكومت را نيز در دست دارد, روزي بر اثر تغييرظرف زمان, عرف و عادات و خوي و سنتهاي اجتماعي آن نيز تغيير كند. حال اگر روزي نمايندگان اين مردم بخواهند چنين مسئلهاي را در پارلمان به شور بگذارند و قانون دربارة آن بگذرانند, آيا دين اجازة چنين كاري را ميدهد؟ بهخوبي ميدانيد كه در حكومت مذهبي بر سر دو لايحة رياستجمهوري كه منطبق بر قانوناساسي است و قانوناساسي نيز منطبق بر شرع مقدس است چه آمده است... . اميدوارم جواب قانعكنندهاي بدهيد.
ع.ع. خواجه
برادر گرامي جناب آقاي ع.ع.خواجه
از اينكه برخورد فعال و موشكافانه با نشريه و اين مصاحبه داشتيد متشكريم. لازم به ذكر است كه آقاي هدي صابر از دهة سوم خرداد 1382 در بازداشت هستند و از ايشان خبري بهجز چند ملاقات و تماس تلفني در دست نيست, از اينرو در شرايط فعلي امكان پاسخگويي ازجانب ايشان وجود ندارد. سعي ميكنيم در آيندة نزديك مكاتبهاي با شما داشته باشيم تا برخي از استدلالهاي ايشان شكافته شود, ولي تقاضاي ما از خداي قادر اين است كه فرجي برسد تا ايشان آزاد شوند.
اميدواريم همواره ما را از نظرات, انتقادات و پيشنهادهاي خود مطلع گردانيد.
چشمانداز ايران
مشروطه؛ وبا يا طاعون
مطلبي از جناب آقاي محمد ملكزاده در نقد پژوهش مرحوم ابراهيم رضايي با عنوان "مشروطه؛ وبا يا طاعون" بهدستمان رسيد. قصد داشتيم تا نوشتة ايشان را همراه پاسخ آن در نشريه منتشر كنيم, اما از آنجا كه مطلب ايشان در تاريخ 20 مهر 1382 در صفحة پنج روزنامة رسالت منتشر شده بود, ما از درج نوشتة ايشان در نشريه صرفنظر و صرفاً به چاپ پاسخ نشريه اكتفا كرديم.
برادر گرامي جناب آقاي محمدملكزاده
با تشكر از توجهتان به مطالب نشريه, در مورد نقدي كه به مقالة مرحوم ابراهيم رضايي داشتيد لازم ديديم به نكاتي اشاره كنيم:
ابراهيم رضايي در بخشهاي گستردهاي از پژوهش خود حدوداً از سي مأخذ كه شامل مطبوعات و كتب مختلف است بهرهگرفته است؛ ازجمله در مورد سخنان شيخ فضلالله نوري در هنگام اعدام كه شما به آن انتقاد داشتيد, لازم به ذكر است كه وي اين مطلب را از كتاب "انقلاب مشروطه نوشتة براون" آورده و آن را به نقل از خود ذكر نكرده است. اصطلاح "جانبداري" كه ازسوي شما مطرح شده, در مورد چنين نوشتهاي مناسب به نظر نميرسد. بررسي يك موضوع ممكن است از جنبهها و نگاههاي متفاوتي صورت گيرد و در هر تحقيقي نيز ممكن است از منابعي كه مورد توجه نويسنده بوده استفاده شود, همانطور كه شما نيز در نقدي كه به اين مقاله داشتهايد از منابع مورد نظر خود براي ارائة تفكر و انديشهتان استفاده نمودهايد. استفاده از واژة "جانبداري", نوعي پيشداوري است كه متأسفانه اين پيشداوريها به شناخت دقيق يك موضوع و تحقيق تاريخي لطمه ميزند.
شما در نوشتة خود به بيان نظرات و ديدگاههاي شخصيتان پرداختهايد و از پرداختن به آن مقاله بازماندهايد و چنين مينمايد كه نوشتة شما مطلبي مستقل است كه در آن نويسنده بهجاي تحليل و نقد دقيق مقالة مورد نظر, صرفاً با استناد به منابع ديگر به بيان نتيجهگيريهايش پرداخته است. آيا ميتوان گفت كه شما نيز از اين منابع با نگاهي "جانبدارانه" براي بهكارگيري در نقدي "جهتدار" استفاده كردهايد؟ بررسي مسائل تاريخي و البته بررسي همة مسائل نياز به نگاهي فارغ از هرگونه پيشداوري دارد. بايد پذيرفت كه نگاه اشخاص به موضوعات مختلف, ازجمله تاريخ متفاوت است و تنها با بررسي نظرات و نوشتههاي متعدد در اين زمينه است كه ميتوان به شناختي صحيح دست يافت و نميتوان صرفاً به اين دليل كه نظر فردي در مورد موضوعي با ما تفاوت دارد و از دريچهاي به مسائل مينگرد كه خوشايند ما نيست به او برچسب بزنيم وآن نظرات را "جهتدار" بخوانيم. اميد است كه شما به نقد دقيق و مورد به مورد اين مقاله با توجه به مستندات سيگانة ايشان بپردازيد. همچنين اميدواريم انتشار ديدگاهها و پژوهشهاي مختلف در مورد مسائل گوناگون بتواند چنان نگرش عميقي در خوانندگان نشريه بهوجود آورد كه آنها خود بتوانند عادلانه و بدون جهتگيريهاي يكسويه درمورد وقايع تاريخي به قضاوت بنشينند.
اعلام آمادگي انتشارت قلم
در شمارة گذشتة آن نشرية وزين, در ستون نامههاي رسيده يكي از عزيزان خواستار معرفي كتابهايي در رابطه با پيشگامان مبارزه و آزادي بودكه به استحضار ميرساند اين ناشر طرح تهيه و تدوين اين مجموعه را بر عهده دارد و تاكنون سه عنوان از كتابهاي "با پيشگامان آزادي" از مهندس بازرگان, دكترسحابي و دكترمصدق را به زيور طبع آراسته است. خواهشمند است در ستون مربوطه در شمارههاي آينده براي عزيزان متقاضي اطلاعرساني فرماييد.
شمارة تماس: 8312893
حالا پشت ميز وزارت بوديم...
از سال 1328 كه دكترمصدق مليشدن صنعت نفت را مطرح فرمود, با برخي از ياران و همرزمان مصدق همراه بودهام و از آن دوران خاطرات تلخ و شيرين زيادي دارم كه قلم عاجز است از آن كه بتواند مطالب و خاطرات را چنان بيان نمايد كه قابل درج در آن مجله و مفيد فايدهاي براي خوانندگان باشد. بهخصوص ذكر خاطرات و خدمات بزرگاني كه در به ثمررسانيدن انقلاب, زندانها رفته, شكنجهها شده, محروميتها كشيده و اكنون در عزلت يا قربت نظارهگرند و ذكر نام و خدمات آنان را ياراي نوشتن نيست... .
اكنون به يادي از رادمرد باشهامت, شادروان حاجمحمود مانيان بسنده ميشود, سالگرد روز شوم 28 مرداد محزون و غمگين در قزلقلعه بوديم كه زندانبان وارد زندان شده به چيدن ميز و مرتبكردن شيريني و ميوه و نوشابه پرداختند. لحظات سخت و كشندهاي بود, ما به دور بزرگاني چون جناب آقاي حسن نزيه و شادروانان حاجابوالقاسم لباسچي, حاج قاسميه, حاج محمود مانيان بهتزده جمعشده منتظر تعيين تكليف از طرف آنان بوديم كه حاج مانيان سكوت را شكست و فرمود نوشابهها را لبة ميز بگذاريد. وقتي گفتم يك دو سه ميز را تكان دهيد, چنان شد و شيشههاي نوشابه به زمين افتاده و ريختند و ما هم گفتيم مبارك نباشد و ميز را ترك كرديم. اين عمل كه براي زندانبانان و بهخصوص سرگرد جناب رئيس زندان غيرمنتظره بود, دستپاچه شده وسايل را جمع كرده زندان را ترك نمودند. ما هم منتظر عكسالعمل آنان بوديم كه پس از چند لحظه سرگرد جناب وارد شده, مستقيم درمقابل شادروان حاجمانيان قرار گرفته به ايشان گفتند: "كار درستي نكرديد." حاجمانيان فرمود: "كار شما غلط بود, اگر ما با اين روز موافق بوديم كه حالا پشت ميز وزارت بوديم, نه گوشة زندان." سرگرد جناب كه جوابي نداشت, سر بهزير انداخت و از محوطة زندان خارج شد و درسالهاي بعد در سالگرد 28 مرداد در داخل زندان جشن گرفته نشد.
ياد آن مردان شيردل بهخير و راهشان پر رهرو باد.
محمدباقر عباسي خرمآبادي
آرام, قوي, غيرافراطي
... درفضاي امروز ايران, يافتن دريچه و نظرگاهي كه بتوان از آن, راه را ديد و شناخت و آن را آموخت, اگرچه تا حدودي مشكل و سخت, اما موجب استواري در عقيده و اميدواري نسبت به آينده ميگردد... .
بنده قصد ندارم هيچگونه مقايسهاي بين اين دو مجلة "ايران فردا" و "چشمانداز ايران" بهعمل آورم و يا مثلاً بگويم نشرية شما دنبالهرو يا ادامهدهندة راه آن نشريه است. هريك از اين نشريات براي خود هدف و مقصود خاصي داشته و هركدام بهنوبة خود در فضاي موجود جامعه, كاركردي مؤثر از خود بروز دادهاند, كه به مثابه دو راه در كنار هم, درنهايت به يك هدف منتهي ميشوند و آن هدفي است كه از انديشة بزرگاني چون مصدق, بازرگان, طالقاني, سحابي, شريعتي, حنيفنژاد و... سرچشمه ميگيرد... . امّا بهعنوان يكي از خوانندگان و دوستداران اين نشريه ذكر نكاتي را براي بهبود كارايي نشريه لازم ميدانم. بهتر است خاطرنشان سازم اين نقدها و پيشنهادها تنها از ديدگاه شخص من است و صدالبته امكان دارد من اشتباه نمايم و مجله هيچ نيازي به اين اصلاحات نداشته باشد.
اول: در جامعة امروز ايران كه احزاب چندان عملكرد درستي ندارند و اقبال مردمي نيز, با توجه به عدمشفافيت احزاب, به آنها چندان رضايتبخش نميباشد, بهتر آن است كه نشريات بار سنگين مسئوليت احزاب را بر دوش كشيده و طرفداران خود را حول محور نشريه سازماندهي فكري نمايند...
دوم: نشرية راهبردي چشمانداز ايران تنها به اين هدف نينديشد كه راه را تا زماني كه خود بقا دارد نشان دهد. در اين وادي كه مطبوعات با پاي لرزان ايستادهاند, انديشيدن به اين مطلب كه اگر من نباشم, ديگران چگونه راه را ادامه دهند و براساس چه معياري آن را بشناسند, بسيار مهم و حياتي است. نشريه ميتواند با معرفي منابع مختلف مطالعاتي درخلال مباحث خود به اين امر دست يازد.
سوم: بازخواني دوبارة ايدئولوژيهاي گذشتة سازماني و نقد منصفانة آنها به پويايي نشريه كمك شاياني ميكند. بهعنوان مثال بازخواني كتابهايي همچون "راهانبيا ـ راه بشر", "امام حسين(ع)", "اقتصاد به زبان ساده" و يا تشريح تز "جامعة توحيدي بيطبقه" از مواردي است كه ميتواند مورد استفاده قرار گيرد.
چهارم: كار نشريه در بازخواني و مطالعة حوادث سيخرداد 60, بسيار ارزشمند و قابل تحسين است. البته جا دارد به همين صورت به مسائل بنياديتري درخصوص سازمان مجاهدين همچون علل انشعاب و فروپاشي سازمان در سال 1354 با آن پاية قوي ايدئولوژيكي نيز پرداخته شود. البته بيشتر از جنبة تاريخي و تحليل آن در بخشهاي ديگري انجام گيرد.
پنجم: ... من شخصاً نشريهاي آرام و قوي و غيرافراطي را بر نشريهاي تند ترجيح ميدهم...
ششم: ويژهنامة شما در مورد كردستان بسيار عالي و مورد قبول بود. اميدوارم اين عمل ارزنده درخصوص مسائل ديگر نيز تعميم يابد.
هفتم: از مطالبي كه در زمينة افكار و انديشههاي دكترشريعتي در نشريه نوشته ميشود بسيار سپاسگزارم. اميدوارم بيش از اين به اين شهيد بزرگوار پرداخته شود.
توضيح: نشرية چشمانداز ايران بر آن است كه در جايگاه سياسي ـ راهبردي خود قلم بزند تا اينكه در جايگاه يك حزب عمل نمايد.
م. س
بزرگمردي بهنام گاندي
در دنياي معاصر هيچ بزرگمردي در حد گاندي نتوانست با عدمخشونت به پيروزي برسد. آيا "مكتب" است كه چنين انساني را پرورش ميدهد يا اين "انسانهاي خودساخته" هستند كه مكاتب را رشد ميدهند و موجب پذيرش مكتب بهعنوان مذهب و راه نجات بشر ميشوند؟...
ابوالقاسم پاشا
ضرورت معرفي صحيح تاريخ و روشنگري نسبت به گذشته
شايد ماهانه هزاران نشريه و مطبوعه در اين كشور به طبع ميرسد و درخور حال, هركدام عدهاي خواننده را به خود جلب ميكند. اما واقعاً چقدر هستند تعداد نشرياتي كه خواننده بعد از خريد و خواندن آن احساس رضايت و خرسندي داشته باشد و اين تفكر در او پديد آمده باشد كه مطلبي مفيد و جديد به دانستههاي او اضافه گرديده است. نشرية شما جزو آن دسته از مطبوعات است... . اميدوارم در ادامة راهتان كه مطمئناً روشنگري گذشته و معرفي تاريخ صحيح مبارزات است كامياب و ثابتقدم باشيد... بهراستي مردان مبارز اين مرزوبوم چه مشقّاتي كشيدهاند. زماني فكرها و انديشهها را قلعوقمع ميكردند و متفكران و جوانان آزادانديش به فكر رهايي از بند اسارت و ظلم بودند و جنگيدند و موفق شدند زنجير استبداد و اسارت را بگسلند... .
احسان بهرامي
چند پيشنهاد
چرا از مهندس بارزگان كم مينويسيد. در ضمن اگر بتوانيد همانند بازبيني واقعة خرداد 60, دربارة علل سقوط دولت موقت (دولت مهندس بازرگان) هم پژوهشي داشته, خيلي جالب خواهد بود.
اگر ميشود از نظرات مهندس سحابي و ديگر ملي ـ مذهبيها در مورد واقعة سيخرداد 60, استفاده شود. همچنين از نظرات انور خامهاي و ديگراني كه در حزبتوده بودهاند ـ و جدا شدهاند ـ استفاده شود.
لطفاً در مورد جمعيت خداپرستان سوسياليست و جنبش افسران ناسيوناليست در زمان دكترمحمد مصدق هم مطالبي چاپ كنيد.
حسين احمدي
پادزهري به نام دموكراسي
... قبل از اينكه امريكا خواسته باشد با "سياست سلاح كشتارجمعي" با ما بجنگد خودمان بايد در سرنوشت خودتصميمگيري كنيم. نبايد جام زهر را نوشيد, بلكه بايد جام زهر را شكست و تنها راه مقابله با آن, پادزهر دموكراسي است.
ر. نيكرو
مصدق و ويژگيهاي انسان پاك
دكترمحمد مصدق ميگويد: خدا ميداند پاكماندن در اين كشور چقدر سخت است. لازمهاش اين است كه انسان خيلي از محدوديتها را قبول كند و با دقّت و احتياط زندگي كند و تا هزارها مثل من در راه آزادي فدا نشوند, وطن عزيز ما روي آزادي و استقلال را نخواهد ديد.
گزيدة نامة يكي از خوانندگان
از مشكلات بزرگ مثل فقر, اعتياد, فساد و فحشا هم بنويسيد
بازنشستة آموزش و پرورش هستم. مدتي است مجلة محبوب و دوستداشتني چشمانداز ايران را ميخوانم. بسياري از خواستهها و درددلهايم را در لابهلاي صفحات مجلة شما ميبينم و ميخوانم. يكي دو تا پيشنهاد دارم: يكي اينكه بيشتر انتقادها و درددلهاي شما "نوشدارو بعد از مرگ سهراب" است. ديگر اينكه ايراد و انتقادها رك و صريح نيستند.... چرا همهاش از گذشتهها مينويسيد. از راه آينده بنويسيد و اينكه چه بكنيم كه ما هم ايراني آباد و پيشرفته و زندگي خوش و آرام و سعادتمند داشته باشيم. مگر ما همان ايران و ايراني چندهزارساله با فرهنگ غني و تمدني بزرگ نبوده و نيستيم؟ از مشكلات بزرگ فقر, اعتياد, فساد و فحشا و بيكاري و از بين رفتن ارزشهاي خوب ايراني بيشتر و بيشتر بنويسيد. الآن برادر به برادر كمك نميكند, پسر به پدر و مادر احترام نميگذارد و دل نميسوزاند. آن دوستيها و عشقها و محبتها از بين رفته است. چرا؟ خواهش ميكنم اگر امكان دارد به غير از سياست و يا در كنار سياست اين موضوعهاي انساني را هم گوشزد و تذكر بفرماييد.
محمدرضا اطمينان
توسعه و حيات انديشه
آقاي "بابك زماني" مقالة كوتاهي باعنوان فوق براي نشريه ارسال كردهاند. ضمن تشكر از ايشان, محورهاي مقاله از نظر خوانندگان ميگذرد:
ـ پيادهسازي روند اصلاحات كه هدف آن توسعه در كشور ميباشد, نياز به فراهمكردن زمينههاي مختلفي دارد.
ـ توسعة همهجانبه در كشور, منوط به سرمايهگذاري در توسعة انديشة ملت آن كشور ميباشد.
ـ نظام توليد فكر, بزرگترين و مهمترين كار توليدي در هر دولتي ميتواند باشد.
ـ به جرأت ميتوان گفت ريشة مشكلات ما در عدمبسط انديشه در جامعه است.
ـ بهترين شروع سرمايهگذاري براي بسط تفكر در جامعه, هزينهكردن از ذخيرة ارزي كشور است.
ـ اگر خواهان توسعه در همة زمينهها ـ اشتغال براي همة افراد, عدالت اجتماعي براي همة اقشار و اخلاق اجتماعي ـ هستيم, بايد به داشتن دختران و مادران متفكّر, بينديشيم.
ـ به دو دليل توسعة فكري زنان جامعه مهم است: 1ـ نقش تربيتي نسل آينده 2ـ تأثيرگذاري بيشتر روي مردان و خانواده.
ـ اين رشد و توسعه را به دو طريق ميتوان عملي ساخت: 1ـ از طريق سازمان صداوسيما, در صورتيكه در خدمت ملت قرار گيرد و مانند يك رسانة ملي عمل كند. 2ـ آموزشوپرورش.
آن پيرمرد اشرافزادة سلطنتگريز مردمسالار
از مجلهاي كه اين ماه برايم فرستاده بوديد (شهريورماه) خيلي خوشم آمد. بهويژه قسمتهاي نخست كه راجع به "پيرمرد اشرافزادة سلطنتگريزِ مردمسالار" يكي از تحفههاي تاريخ ايران, "محمدمصدق", وقتي ميخواندم لحظاتي دچار چنان شوري شدم كه همچون مهدي بازرگان كه گفته "ما مصدقي هستيم", من هم گفتم: "من صوراسرافيليام, من ملكالمتكلمينيام, من مدرسيام, من بازرگانيام, من سروشيام, من شريعتيايام, من مصدقيام... ."
شهاب رفيع
1
29/7/82 ـ نمونه سوم