راهبرد در ادبيات ايراني

 

 


از آنجا كه نشريه چشم انداز ايران خود را متصف به ويژگي سياسي راهبردي نموده است,  به تمامي عواملي كه مي‌توانند خصلت راهبردي داشته باشند, حساسيت نشان خواهد داد. در اين راه هدف ما بررسي پديده هايي است كه بالقوه مي توانند در افزايش توانايي ملت  ايران ايفاي نقش كنند. بي شك پديده هايي مي‌توانند در تكامل استعدادهاي ايراني موثر واقع شوند كه با روان ناخودآگاه ملت, پيوند تاريخي داشته باشند, به گونه اي كه بتوان آنها را  ويژگيهاي پايدار جامعه ايراني تلقي نمود. طراحي يك استراتژي يا به عبارت ديگر «راهبرد» بدون در نظر گرفتن چنين خصوصياتي با موفقيت قرين نخواهد بود. بنابراين شناخت ويژگيهاي تاريخي ملت ايران نه از باب گرايش فولكلوريك يا عوامانه, بلكه به جهت لحاظ نمودن اين خصوصيات در استراتژي مي باشد. اين خصوصيات را مي‌توان به مثابه روح ملت تلقي نمود.در ابتداي دهه چهل هنگامي كه شركت سهامي انتشار,  ترجمه كتابي  به نام "روح ملتها" منتشر نمود, مهندس بازرگان كه مقدمه آن كتاب را نگاشته بود, در يك سخنراني, بعد از معرفي كتاب فوق اين عبارت را بيان كرد كه «اي كاش كتابي هم در توصيف روح ملت ايران تقرير مي شد.» بعد از گذشت سه دهه, ما نيز  مانند مرحوم بازرگان به اين  نكته اذعان مي‌كنيم كه ويژگيهاي ملت ايران يا به تعبيري «روح ايراني» از ديدگاه ما مغفول مانده است.طراحان استراتژي در ايران با غفلت از روح ايراني, عواملي غيربومي را در خط مشي مورد نظر خود مي گنجانند كه بيش از آن كه ملهم از گرايشات تاريخي و انساني ملت ايران باشد, برگرفته از اولويتهاي دنياي خارج مي باشد و آن گاه از اين منظر به ملت ايران و نيازهايش مي پردازند, بي آنكه به اين نكته واقف باشند كه در چه زميني بذرپاشي مي كنند.راهبردي كه بر استعدادها و خصوصيات تاريخي يك ملت استوار باشد, علاوه بر آنكه عزت نفس مي بخشد, مي تواند ملت را مانند يك هويت واحد با دستاوردهاي خارج از خود مواجه كند, تا آنچه را متناسب با نيازهاي خود مي بيند جذب نمايد.