ازكوي
دانشگاه تا مجلس ششم
از ديدگاه برخي, وقايع كوي دانشگاه
تهران چشم انداز گفت و گو در جامعه ايران را در پس هاله اي از شك و ترديد قرار
داده است. اكنون كه به لحاظ زماني از فاجعه كوي فاصله گرفته ايم و هيجانها و تب و
تابها فرونشسته است, شايد بهتر بتوان آن را در بوته نقد و تحليل ارزيابي نمود.
بازگشايي دانشگاهها از سويي و در پيش بودن انتخابات مجلس ششم از سوي ديگر ايجاب مي
كند كه چشم انداز حركت سياسي اجتماعي در ايران از شفافيت بيشتري برخوردار شود.
هرگونه ابهام مي تواند راههاي ديگري را در فرآيند سياسي ايران بگشايد كه بدون شك
ضايعات بسياري را به دنبال خواهد داشت. در اين رابطه 12 پرسش طرح كرده و به هر
پرسش پاسخي اجمالي دادهايم. اما در كنار اين, از خوانندگان محترم نشريه چشم انداز
ايران, انتظار داريم كه با پاسخهاي مبسوط خودشان, راهبرد سياسيـ استراتژيك جنبش
دوم خرداد را ترسيم و جنبش را در تداوم بالندگي ياري كنند.
پرسش اول:
با توجه به آن كه از دوم خرداد 76 به اين سو, حركتهاي خشونت بار, روند تصاعدي
داشته است, تا به كجا ميتوان اين خشونتها را تحمل نمود؟
پاسخ ما: در روند تحولات
مثبت يك جامعه, خشونتها را مي توان بازتاب و عكس العمل نيروهايي دانست كه در نتيجه
اين تحولات متضرر مي گردند. بر اين اساس مي توان پديده رشد خشونت را بعد از دوم
خرداد, تابعي از اين قاعده تلقي نمود. در اين روند, طبيعي مي نمايد كه ميزان رشد
حركت اجتماعي, ميزان عكس العمل را نيز تعيين مي كند. در نتيجه بايد خشونتها را
معلول پديده رشد جنبش اجتماعي دانست. چرا كه اگر تحولات به گونه ديگري رقم مي خورد, جريانهاي مورد نظر
نيازي به تشديد خشونت نداشتند. بر اين اساس بايد مجدانه حركت را تداوم بخشيد و به
دام خشونت كه معلول و بازتاب چنين رشدي است, نيفتاد. مردم از دوم خرداد به بعد,
هويت و اهداف خود را در ابعاد كمي و كيفي
آشكار كرده اند و به همين دليل جناحي مايوس از حال و آينده, به دنبال بهانه
جويي است, تا اين روند را متوقف كند. توقف اين روند به معناي آن است كه نيروهاي
دوم خرداد نيز به دام برخوردهاي خشونت بار افتاده و شعارهاي خويش را نقض كنند. بر
اين اساس بايد در باره اين جمله آقاي خاتمي به خوبي انديشيد كه خشونت را مي توان
با عدم خشونت پاسخ داد.
نيروهاي معارض, با تاسي جستن به خط مشي پليس
سياسي در كشورهاي استبدادي, نيت آن را دارند كه نيروهاي مقابل را عصباني نموده و
آنها را به فاز نظامي بكشانند, تا
در اين رهگذر با آزادي عمل و به نام مقابله با آشوبگران, جريانهاي مردمي را سركوب
كنند.
نيروهاي معارض با
تأسّي جستن به خط مشي پليس سياسي در كشورهاي استبدادي, نيت آن را دارند كه نيروهاي
مقابل را عصباني نموده و آنها را به فاز نظامي بكشانند, تا در اين رهگذر با آزادي عمل و به نام مقابله با آشوبگران,
جريانهاي مردمي را سركوب كنند.
پرسش
دوم: برخي جريانها, تلويحا"
آستانه تحمل خود را بركناري شخص آقاي خاتمي قرار مي دهند. آيا بركنارشدن خاتمي ميتواند
دليل بر آن باشد كه فاز حركت سياسي, فرهنگي به پايان خود مي رسد؟
پاسخ ما: بايد به
اين نكته بيش از پيش توجه نمود كه آقاي خاتمي فرزند تحولات اجتماعي مردم ايران
است. بنابراين زايندگي و بالندگي مردم ايران مقدم بر شخص خاتمي است و در فرآيند
خود, قدرت زايش خاتمي هاي ديگري را خواهد داشت. كمااينكه بسياري تصور نمي كردند كه
خاتمي دوران وزارت ارشاد, بعد از دوم خرداد اين گونه با قاطعيت به كار خود ادامه
دهد. مخالفين او مي پنداشتند با زياد نمودن فشارها , او مانند قبل, از سمت خود
كناره خواهد گرفت. بطور حتم در اين فرآيند, خاتمي اولين و آخرين پديده نخواهد بود.
بر اين اساس حتي با حذف فيزيكي خاتمي نبايد به دام شورشهاي كور افتاد.
اگر در اين رابطه, نيروها هوشياري نشان دهند,
جناح مايوس
از آينده, اين نكته را درخواهد يافت كه تنها با
يك شخص مواجه نيست و همين امر آنها را در پيشبرد خطمشي حذف خاتمي مردد خواهد
نمود. از سوي ديگر گروه رجوي در نشريه مجاهد شماره 441 به اين نكته اشاره مي كندكه
خاتمي شاگرد بهشتي است و اين تكرار كميك تاريخ است و همان گونه كه استاد او موفق
به پيشبرد اهدافش نگرديد, خاتمي نيز از عهده اين امر برنخواهد آمد. ناگفته پيداست كه چنين مقايسه اي نشان از
آن دارد كه اين گروه, جناح اصلاح گر را كه به تعبير آنها خط استحاله نظام است,
خطرناكترين رقيب مي پندارد. و اين گونه نتيجه مي گيرد كه حذف جناح اصلاحگرا, راه
را براي درگيري رودرروي مردم با نظام خواهد گشود.
پرسش سوم:
پيش از واقعه كوي دانشگاه تلقي عمومي نسل پيش از نسل جديد اين بود كه اين نسل اهل
مقاومت و ايستادگي نيستند. آيا در شرايط كنوني تلقي جديدي از اين نسل پديد نيامده
است؟
پاسخ ما: هر پديده
أي واجد ظرفيتهاي ناشناخته أي است كه در شرايط مناسب به منصه ظهور مي رسد. بر اين اساس مي بايد هر پديده أي
را در يك فرآيند و با دقت و حوصله
بيشتري مورد قضاوت قرار دارد. كمااينكه بار اصلي انقلاب 57 نيز به دوش جواناني بود
كه رژيم سابق مي پنداشت, در فرهنگ غرب استحاله شده اند. مرور عكسها و فيلمهاي آن
مقطع كه جوانان را با موهاي بلند و مدروز در حال درگيري با پليس شاهنشاهي نشان مي
دهد, بيانگر اين نكته مي باشد كه ظرفيتهاي ناشناخته پديده هاي اجتماعي را نبايد از
نظر دور داشت. تا پيش از درگيريهاي كوي دانشگاه, گروههاي ستيزه جو با حمله به
اجتماعات دانشجويي, آنها را مورد استهزا قرار ميدادند: سوسولها كف نزنيد… فاجعه كوي دانشگاه نشان داد كه حتي در خوابگاههايي كه دانشجويان
اصطلاحا" درس خوان و كمتر سياسي حضور داشتند, چگونه از خانه و كاشانه خود
دفاع كردند. البته از پيش هم توصيه امنيتي نيروهاي انتظامي و وزارت اطلاعات به
مردم آن بوده است كه هيچ كس را بدون مجوز قانوني به محل زندگي و كار خود راه ندهند
و بر اين اساس دفاع دانشجويان در محوطه دانشگاه يك امر قانوني به شمار مي رود.
دفاع توام با مظلوميت دانشجو, آنچنان چشمگير بود كه يك اجماع عظيم از رهبر و رييس
جمهور گرفته تا اقشار گوناگون جامعه آن را مورد حمايت قرار داد. اين دفاع آنچنان قاطعانه بود كه گروههاي ستيزه
جو را وادار به فرار نمود, تا آنجا
كه در مراحل بعد تلاش مي كردند نيروهاي انتظامي را سپر خود قرار داده و آنها را
تحريك به حمله كنند كه در اين راه توفيق حاصل نكردند. نسل جديد بخوبي نشان داد كه
چگونه قانونگرايي را در كنار مقاومت مظلومانه تواما" به كار مي گيرد.
نكته بسيار مهم آن است كه خواست جنبش دانشجويي بايد با خواست جنبش مدني
هماهنگ باشد. در وجه اثباتي پيگيري امر توسعه سياسي و تعميق فرآيند قانونگرايي و در
وجه سلبي نيز پيگيري قتلهاي زنجيره اي و عاملين فاجعه كوي, جنبش دانشجويي را در يك
روند هماهنگ با جنبش مدني قرار مي دهد.
پرسش
چهارم: با توجه به آنكه تكرار حوادث خشونت بار محتمل است, چه مرز مشخصي را مي توان
بين يك مقاومت اصولي و قانوني و خشونت عكس العملي براي جنبش دانشجويي ترسيم نمود؟
پاسخ ما: نكته
بسيار مهم آن است كه خواست
جنبش دانشجويي بايد با خواست جنبش مدني هماهنگ باشد. در وجه اثباتي, پيگيري امر
توسعه سياسي و تعميق فرآيند قانون گرايي و در وجه سلبي نيز پيگيري قتلهاي زنجيره
اي و عاملين فاجعه كوي, جنبش دانشجويي را در يك روند هماهنگ با جنبش مدني قرار مي
دهد. دانشجويان بايد اين نكته را پذيرا باشند كه بخشي از ملت شريف ايران هستند و
به همين دليل بايد با آقاي خاتمي كه نماينده مشروع و مقبول ملت است, روند خود را
هماهنگ كنند. نياز است كه در اين راه, شعارهاي محدودي را طرح نمايند كه خارج از
توان جنبش دانشجويي و جنبش مدني نباشد, اما در استمرار و پيگيري همين شعارهاي
محدود, كوشش و مقاومت نامحدود داشته باشند چرا كه به بارنشستن شعارهاي محدود, نقشي
بسيار عظيم در انسجام تشكلهاي دانشجويي داشته و آنها را در پيگيري مراحل بعدي خواسته
هاي قانوني مقاومتر مي كند. در حالي كه طرح
شعارهاي غيرقابل دسترس بعد از طي روندي, تخم نااميدي و ياس را مي پراكند و
نيروهاي فعال را سرخورده مي كند. در عين حال بايد به اين واقعيت توجه نمود كه
فاجعه كوي را مي توان دوگونه تعبير نمود. تعبير نخست آن است كه اين تهاجم را ناشي
از قدرت جناح مايوس از آينده تلقي كنيم و تعبير دوم مي تواند اين باشد كه چنين
تهاجمي را عكس العمل مايوسانه جرياني بدانيم كه سير افولش از انتخابات مجلس پنجم
به اين طرف, نمود بيشتري پيدا كرده است. اين تعبير, اراده ما را در تداوم حركت
قانوني بيشتر خواهد نمود. در حالي كه جريان مهاجم تلاش مي كند, فاجعه كوي را نقطه
قوت خويش نشان دهد تا معتقدين به حركت قانوني دوم خرداد را به وادي خشونت بكشاند,
سپس با دستي باز آنها را سركوب نمايد.
پرسش پنجم:
جناحهاي مختلفي آقاي خاتمي را متهم به تعلل و عدم قاطعيت در قضيه كوي دانشگاه ميكنند.
آيا از سوي رييس جمهور برخورد بهتري مي توانست صورت بگيرد؟
پاسخ ما: نخست بايد
تعريف قاطعيت مشخص شود و اينكه آيا قاطعيت در هر شرايطي به يك صورت تجلي پيدا ميكند؟
اگر قاطعيت به معناي اراده پيگيري باشد, در آن صورت برخورد خاتمي را ميتوان در
اين روند قاطعانه تلقي نمود. مرحوم دكتر شريعتي تعبيري به اين مضمون دارد كه در
برخورد با برخي حركتها كه به منظور كشانيده شدن آدم به وادي يك برخورد عكس العملي
دنبال ميشود, بايد گفت: «خودتي!»
بيانات آقاي خاتمي در همدان دال بر اين موضوع
است كه او از توطئه مطلع و در واقع منتظر چنين عكس العملهايي بوده است. اين احتمال
قوي مي نمايد كه طراحان فاجعه در تلاش براي كشانيدن ايشان به صحنه درگيري بوده اند, تا با جوسازيهاي بعدي (مشابه
آنچه كه در مورد آقاي تاج زاده انجام دادند) عدم كفايت او را رقم زنند. تلاش خاتمي
براي وحدت مواضع شوراي امنيت ملي كه بعدا" به تاييد جناحها و رهبري هم رسيد و
همچنين حضور فعال چهار وزير و مشاوران
رييس جمهور و گزارش سريع أنها نشان از قاطعيت آقاي خاتمي در پيگيري فاجعه
كوي داشت. هر چند كه بهتر بود ايشان در اولين موضعگيريها به جاي پاسخ به دكتر
معين, مستقيما" به دانشجويان پيام مي داد. بسياري از نيروها و جريانهايي نيز
كه در حين درگيريها, براي آرام كردن جو دانشگاه, به ميان دانشجويان رفته بودند,
عدم حضور مستقيم خاتمي را مفيدتر ارزيابي مي كردند. در پايان اين محور جا دارد كه
به مقاومت خاتمي در برابر آنهايي كه قصد اعلام وضعيت اضطراري داشتند, اشاره نمود.
ايشان در شوراي امنيت ملي در پاسخ اين جريان فكري گفته بود: در حالتي كه حتي
اپوزيسيون داخلي, مخالف توسعه آشوب و درگيريهاست, چه نيازي به اعلام وضعيت بحراني
مي باشد؟
پرسش ششم:
بعد از فاجعه كوي دانشگاه آقاي خاتمي در اجتماع مردم همدان, اين قضايا را اعلان
جنگ به رييس جمهور دانست! آيا اين سخن دال بر اين موضوع است كه بعد از اين,
خشونتها افزايش خواهد يافت؟
پاسخ ما: اين نكته
حايز اهميت است كه جناح مايوس از آينده, خواهان تداوم وضعيت موجود نيست و تلاش ميكند
كه قاعده بازي را برهم زند. بر اين اساس, حفظ وضعيت موجود كه در ظاهر محافظه
كارانه به نظر مي آيد, اصيلترين حركت ميباشد. جناح ستيزه جو در واقع اعلان جنگ
كرده است, چرا كه راه حل مسلحانه را به سود خود مي بيند. اگر ساختار وزارت اطلاعات
اصلاح شود و خشونتها مغز اطلاعاتي نداشته باشد حتي اگر خشونتهاي هولناكتري اتفاق
بيفتد. ولي در نهايت غيرمنسجم و پراكنده خواهد بود. اشاره آقاي يونسي وزير اطلاعات
به شبكه مافوق سازمان اين جريان كه دربرگيرنده عناصر مختلفي از ادارات و سازمانها
مي باشد, نشان مي دهد كه عمليات آينده اين شبكه محتمل است. با اين توصيف كه در
شرايط كنوني, جناحهاي سياسي شناخته شده مملكت به صورت سازمان يافته از آنها حمايت
نمي كنند و به همين دليل بيش از آنكه اين خشونتها جنبه استراتژيك داشته باشد, در
حد عمليات ايذايي متوقف خواهد ماند. مگر آن كه در صحنه سياسي شاهد تغيير و تحولات
ديگري باشيم.
پرسش هفتم:
آقاي خاتمي در ملاقات با اعضاي جهاددانشگاهي, پشت جبهه خشونت را ارتجاع فكري و
ذهنيت سنگواره اي دانست. آيا اين موضوع صف بندي كنوني نيروها را به مرزبنديهاي
ايدئولوژيك سوق مي دهد؟
پاسخ ما: در اين
نكته كه ارتجاع فكري از زمان ميرزاي ناييني تاكنون همواره سد راه اصلاح گران
اجتماعي بوده اند, شك و ترديدي را نمي توان روا داشت. اما اين نكته را نمي توان از
نظر دور داشت كه الگوي دوم خرداد, شيوه ديگري را در مبارزه با ارتجاع فكري مي
طلبد. از آنجا كه ارتجاع فكري مبتني بر يك رشته باورهايي است كه رنگ و لعاب ديني
به آن داده شده است, مبارزه با آن نيازمند صبر و حوصله فراواني مي باشد. چرا كه در
اين مبارزه, تغيير ذهنيت سنگواره اي و تحول پيروان اين جريان مدنظر مي باشد, نه
آنكه از صحنه روزگار حذف گردند. اين جريان را نه ميتوان بسرعت اصلاح نمود و نه ميتوان
آنها را حذف كرد. بر اين اساس طبيعي مينمود كه آقاي خاتمي در برخورد با ارتجاع
فكري, به جنبه آموزشي و فرهنگي اهميت بيشتري دهد تا مبادا اين موضعگيري در تصور
حاميان ايشان به يك مبارزه سياسي تعبير شود. از طرف ديگر بايد توجه نمود ارايه هر
تحليلي كه تداعي مارك و برچسب به جناح مقابل را همراه داشته باشد, بيش از هر چيز
به مظلوم نمايي آنها ياري خواهد رساند.
پرسش هشتم:
به تعبير آقاي هاشمي رفسنجاني, در قضاياي كوي دانشگاه, ولايت فقيه لطمه خورد. چرا
كه عده اي مستقيما" به شخص رهبري توهين كردند. آيا كساني كه حمله به كوي
دانشگاه را طراحي نمودند, اين موضوع را پيش بيني نمي كردند؟ آيا طراحان حمله به
كوي دانشگاه, با اين كار قصد دادن پيامي به رهبر را داشته
اند؟
پاسخ ما: برخي از
جريانهاي سياسي كه فصل الخطاب بودن رهبر را پوششي براي تهاجم به جريانهاي رقيب قرار
داده بودند, از مقطع دوم خرداد به بعد احساس كردند, حمايت قانوني رهبري از رييس
جمهوري شرايطي را پديده آورده كه امكان خرج نمودن تمام عيار حيثيت رهبري در خدمت
منافع جناحي با مانع روبرو شده است. قضيه پيگيري قتلها و به دنبال آن تغيير و تحول
در پستها و مسؤوليتهايي كه تحت نظارت مستقيم رهبري قرار داشت, اين احساس را تشديد
نمود. بر اين اساس, جناح مايوس از آينده در فاجعه كوي اين پيام را در خلال عمليات
خود طرح نمود كه ما ميتوانيم ايران را ناامن كنيم و در عين حال ميتوانيم امنيت
را دوباره بازگردانيم و اينكه اگر ما نباشيم شورشي به مانند شورش مشهد, سراسر
ايران را فراميگيرد.
از سوي ديگر به نظر مي رسد اين جريان در طرح و
گسترش شعارهاي اهانت آميز مشاركت
فعال داشته است تا از اين راه گسترش جنبش مدني
را در تعارض مستقيم با ولايت فقيه نشان دهد و به دنبال آن با عمده كردن شعار
امنيت, از گسترش طرح توسعه سياسي جلوگيري كند.
پرسش نهم:
به نظر مي رسد جناح محافظه كار با بهره بردن از شعار قانون گرايي, تلاش مي كند تا
با مصوبات قانوني راه را بر جنبش قانون گرايي دوم خرداد سد كند. آيا در حال حاضر
ارتقاي شعار قانونگرايي به شعار شفافتر "عمل به قانون اساسي" ضرورت
ندارد؟
پاسخ ما: با توجه
به اينكه در قانون اساسي نيز مرجع تفسير موادقانوني شوراي نگهبان قلمداد شده است,
بايد تلاش نمود كه اين فهم از قانون, نص قانون اساسي را تحت الشعاع قرار ندهد.
بطورمثال ممنوعيت شكنجه يك نص قانوني است كه تحت هيچ شرايطي تفسير شوراي نگهبان
نبايد حجيت آن را مخدوش كند. از طرفي قوانين مصوب نبايد با روح قانون اساسي يعني
استقلال, آزادي, عدالت اجتماعي و جمهوري اسلامي, مغايرت داشته باشد. اين نكتهاي
است كه قوه مقننه و قوه قضاييه نيز بايد آن را در نظر داشته باشند. از طرف ديگر با
توجه به اختيار قانوني رييس جمهور در نظارت بر اجراي قانون اساسي, بايد گزارشهاي
مستمري به رهبري و مردم ارايه شود, تا اين نكته مشخص گردد كه هر قانون مصوبي تا چه
ميزان با روح قانون اساسي مطابقت دارد. ولي به هر حال بايد به اين نكته توجه نمود
كه حتي وجود مصوبات خلاف قانون اساسي نمي تواند توجيهگر آن باشد كه نيروهاي سياسي
قاعده حركت قانوني را ناديده بگيرند.
حفظ وضعيت موجود كه در
ظاهر محافظه كارانه به نظر مي آيد, اصيلترين حركت مي باشد. جناح ستيزه جو به واقع
اعلان جنگ كرده است. چرا كه راه حل مسلحانه را به سود خود مي بينند. اگر ساختار
وزارت اطلاعات اصلاح شود و خشونتها مغز اطلاعاتي نداشته باشند حتي اگر خشونتهاي
هولناكتري اتفاق بيفتد ولي در نهايت بروز آن غيرمنسجم و پراكنده خواهد بود.
پرسش دهم: تلقي برخي, از بازگشت آقاي هاشمي به صحنه, اين است كه جريان
مؤتلفه و تشكلهاي همسو به مانند تنه اي هستند كه بدنبال سر مي گردند. آيا اين
نزديكي امكان بقاي تاريخي خواهد يافت و يا اينكه يكي از دو جريان ناچار از استحاله در ديگري خواهد بود.
پاسخ ما: در
سرمقاله اي كه آقاي بادامچيان در هفته نامه شما به رشته تحرير درآورد, شعار اسلام,
ايران, مدرنيزم كه سه پايه استراتژي آقاي هاشمي و جريان كارگزاران است, تكرار شد.
كه با به بنبست رسيدن نظريه فصل الخطاب بودن رهبري از ديدگاه اين جريان, گرايش
آنها به كارگزاران و شخص آقاي هاشمي قابل توجيه است. نكته ديگر آن است كه سر نيز
به دنبال تنه مي گردد. ولي بايد توجه نمود كه اين نزديكي با محافظه كاري هر چه
تمامتر انجام خواهد شد و حداقل در كوتاه مدت به استحاله هيچ يك از دو جريان منجر
نخواهد گرديد. همكاري اين دو جريان در صحنه عمل, در خط مشي اتاق بازرگاني نيز كه
رويكرد به جهان خارج دارد, قابل لمس
است. جريان مؤتلفه و اتاق بازرگاني به رابطه با خارج نيازمندند و كارگزاران
توانايي برقراري چنين رابطه اي را دارند.
پرسش
يازدهم: تلقي مهندس باهنر اين است كه در مجلس آينده, جناح راست در اقليت خواهد
بود. آيا اين تلقي بدين معناست كه جناح چپ اكثريت مجلس را بدست خواهد گرفت و يا
اينكه مانند انتخابات شوراها, امكان روي كارآمدن يك طيف مستقل وجود خواهد داشت؟
پاسخ ما: به نظر مي رسد تحليل
مهندس باهنر, اعلام ختم غائله هايي از سنخ كوي دانشگاه و… مي باشد و اينكه
جناح عاقل راست در اقليت بودن را هم پذيرا ميباشد و قاعده قانونگرايي را برهم
نخواهد زد. ولي با اين اوصاف عدم حاكميت راست, الزاما" به معناي حاكميت مطلق
جناح چپ نخواهد بود. اكثريت غالب مجلس آينده, مي تواند تركيبي از جناح چپ و
نيروهاي مستقل باشد. يا اينكه يك نوع تعادل بين چپ و راست حاكم شود. ولي به هر حال
ميدان رقابتي پديد خواهد آمد كه در عرصه آن, جناحهاي موجود در مجلس تنها با پركاري
و خلاقيت خواهند توانست نبض مجلس را در دست بگيرند.
پرسش دوازدهم: در صورتي كه جناح راست,
اكثريت خود را در مجلس آينده از دست بدهد و به تبع آن از قدرت سياسيش كاسته شود,
چه راهكاري براي ادامه حيات سياسي آنها متصور است؟ آيا در اين جناح, ظرفيتهاي حضور
در يك راهبرد ملي وجود دارد, يا خير؟
پاسخ ما: راهي را كه تمامي
نوآوران در تاريخ طي كرده اند, عبور از سنت موجود بوده است. به زبان ديگر هر
نوآوري قبلا" سنتي بوده و در مراحل بعدي به وضعيت جديد منتقل شده است. بر اين
اساس اگر جناح راست با اولويت دادن به آموزه هاي قرآني, فقه خويش را متحول كند. با
توجه به قدمت تاريخي خود, منشا تحولات عظيمي خواهد شد. ولي در اين ميان, نيازمند
آن است كه وضعيت خود را با جناح كودتاچي 28 مردادي كاملا" مرزبندي كند. جناحي
كه خود را متعهد به تداوم راه فداييان اسلام مي بيند و همچنين جناح ملي اين طيف
اگر روح قانون اساسي را باور كرده و اسلاميت و جمهوريت را در كنار يكديگر تبيين
كند, بدون شك تحول آنها از ديدگاه ملت بزرگوار ايران مخفي نخواهد ماند. با ايمان
به اينكه ملت ايران علي رغم داشتن يك حافظه قوي, روح والايي در ناديده گرفتن
پيشينه جريانها و افراد دارد.