هر كس در اين سراي درامد مرامش مپرسيد
در سالهاي پاياني قرن بيستم, در هر جا كه صحبت
از حقوق بشر مي رود, هر كسي به فراخور وسعت انديشه اش و هر حكومتي به فراخور پايگاه مردمياش, ناگزير از برخورد با
اين مهم مي باشد. برخي به پيشواز اين پديده مي روند و سعي مي كنند كه خود را آماده
پاسخي نمايند كه آن را در قرن بيست و يكم مطرح سازند. برخي ديگر نگران از موقعيت خود, در برابر اين پديده موضع گرفته
و سعي ميكنند كه صورت مساله را پاك كنند.
اگرچه يك روي سكه قرن
بيستم, مالامال از پيروزيهاي تكنولوژيك, علمي و توسعه جوامع و كمرنگ شدن مرزهاي جغرافيايي و خصوصا" تكامل
سيستم ارتباطات بوده وليكن روي ديگر سكه مالامال از جنايتها, فقر و گرسنگي و فساد
و استثمار و استبداد بوده است. بازتاب جنگهاي نيمه دوم قرن بيستم مانند جنگ
ويتنام, كامبوج, لائوس, فلسطين و الجزاير و جنگ عراق با ايران و درگيريهاي بوسني و
چچن يك همدلي جهاني بوجود آورده كه
تاكنون در تاريخ سابقه نداشته است.
اين همدلي جهاني معطوف به حقوق انسانها مي باشد. در واقع پديده جديدي است كه خارج از نفوذهاي متعارف سياسي قدرتها مي باشد. اين نفس
مسيحايي, از يك سو بيداركننده ملتها
براي احقاق حقوق از دست رفته است, از سوي ديگر مي تواند منزوي كننده مخالفين خود
باشد. حمايت دولي چون امريكا از حقوق بشر از آنجا ناشي مي گردد كه كارشناسان آنها
نيز دريافته اند كه نه تنها در مقابل اين همدلي جهاني نبايد مقاومت كنند, بلكه
بايد خود پيشقدم شده تا در پوشش دفاع از حقوق بشر, سياستهاي برتري جويانه خود را
پنهان نمايند. ولي بازيهاي سياسي آنها نبايد ما را از اين نكته غافل كند كه مقوله
حقوق بشر, برآمده از احساس مردماني است كه از ستم و تجاوز به حقوق بشريت به ستوه
آمده اند. حتي پديده دوم خرداد را مي توان سايه اي از اين روح جهاني تلقي نمود.
اين كه برخي از جريانهاي داخلي
مقوله حقوق بشر را يك اهرم فشار سياسي مي دانند كه از طرف حكومتهاي غربي براي مهار
حكومتهاي مخالف خود اعمال مي شود و لذا در مقال آن موضع مي گيرند, يك برخورد
انفعالي است. توجه به حقوق بشر يك عاطفه جهاني است و ما ناگزيريم خود را با آن
هماهنگ سازيم. اين جريانهاي ستيزه جو بايد باور كنند كه دوره خشونت سپري گشته و
خشونت نه تنها در ايران بلكه در ميان توده هاي جهاني مقبوليت ندارد.
در مقطعي از تاريخ, يك
برده دار خود را صاحب حقوقي مي دانست كه اين حقوق حتي در مكتبهاي مترقي نيز مورد
توجه بود, ليكن امروز چه كسي مي تواند از برده داري دفاع كند؟ اگر از منظري
خداپسندانه به مجموعه انسانها بنگريم, خواهيم ديد كه نبض خدا, در اندرون سينه تمامي
بندگان او مي زند.
چگونه مي توان
انسانهايي را كه او از رگ گردن به آنها نزديكتر است, ناديده انگاشت. سخن را با
كلامي از عارف بزرگ ابوالحسن خرقاني به پايان بريم كه مي گفت: هركس در اين سرا
درآيد, نانش دهيد و از ايمانش مپرسيد, چه آن كس كه حق تعالي را به جان ارزد,
بوالحسن را به نان ارزد.
«امضا محفوظ»