برخي تحليلگران در تهران معتقدند كه نتايج دومين انتخابات شوراها «شكستي سياسي» براي احزاب و جناحهاي حاكم ـ چه اصلاحطلب و چه محافظهكارـ بود. آنها براي اثبات درستي اين عقيده بهدلايل زير استناد ميكنند.
1ـ مهمترين رخداد, كاهش تعداد شركتكنندگان در انتخابات و شركت نكردن 60 درصد از مردم و بهويژه 88 درصد از آنها در تهران بود.
2ـ اينكه هواداران اصلاحطلب از رأيدادن روي گرداندند, به نفع محافظهكاران نبود, بلكه اين روگرداني به زيان روند انتخابات تمام شد.
3ـ علت موفقيت محافظهكاران, افزايش تعداد آراي رأيدهندگان به نفع آنها نبود, بلكه علت آن شركتنكردن هواداران اصلاحطلبان بود, چرا كه تعداد آرايي كه به نفع محافظهكاران به صندوقها ريخته شد ثابت بود.
4ـ رأيهايي كه به نفع برندگان به صندوقها ريخته شد, به نفع طرح يك حزب سياسي يا زيان حزب ديگر نبود, بلكه تأييد افراد و شخصيتها و چهرههايي بود كه مشي مستقل و صحيحي در پيش گرفتهاند و عضو هيچ گروه و حزب سياسي شناخته شده نيستند.
5ـ پيام مشترك همة كساني كه از حضور در پاي صندوقهاي رأي خودداري كردند اين بود كه افكارعمومي خواستار چهرهاي فعال هستند كه به خواستههاي مردم توجه كند, نه اينكه به سياست و كشاكش سياسي و رقابت بر سر احراز كرسي و پست كليدي سرگرم شود.
6ـ كساني كه مدام فرياد ميكشيدند اگر فرصتي به آنها داده ميشد تا با آزادي كامل نامزد شوند, كرسيهاي شورا را به خود اختصاص خواهند داد, در اين آزمون شكست خوردند؛ چرا كه در اين انتخابات نهضتآزادي, نمادهاي ليبرال به پايينترين پلكان انتخاباتي سقوط كردند.
منبع: البيان, 9 مارس 2003 (18 اسفند 1381)
نويسنده: محمد صادق الحسيني
انتخابات شوراهاي شهر و نقش نيروهاي سياسي و قومي
قوميتهاي غيرفارس كساني را براي شوراي شهر تهران نامزد كردهاند و اين كار, براي نخستينبار است كه ازسوي عربها و كردها انجام ميگيرد, عربها و تركهاي آذري از دو نامزد مؤتلف پشتيباني ميكنند؛ در حالي كه كردها فهرست ويژهاي ـ جدا از تركها و عربها ـ پيش نهادهاند. قوميتهاي غيرفارس, با وجود ضعف تلاش خود در تهران در قياس با سازمانها و احزاب سياسي عام, در استانها و شهرهايي كه در آنها اكثريت را تشكيل ميدهند, قويتر عمل ميكنند. در اينجا بايد تركها, را كه در تهران اكثريت را تشكيل ميدهند و حتي با شعارهاي تركي آذري و شعارهايي در طرفداري از چندگرايي و حقوق قوميتها فعالاند, مستثنا كنيم.
منبع: الشرق, 26 فوريه 2003 (7 اسفند 1381)
نويسنده: يوسف عزيزي
دولت آقاي خاتمي بودجة نهادهاي وابسته به وليفقيه را شش درصد افزايش داد و بودجة شوراي نگهبان قانوناساسي را به 4/4 ميليارد تومان بالا برد, اما شوراي نگهبان خواستار افزايش دهميليارد تومان ديگر بود و قانون تصويب شده بهوسيلة مجلس شورا را رد كرد,با اين همه, مجمع تشخيص مصلحت با افزايش بودجه شوراي نگهبان از 4/4 ميليارد تومان به 10 ميليارد تومان كه رويارويي مستقيمي با تصميم مجلس و دولت است موافقت كرد. با استناد به منابع ”الشرق الاوسط“ آقاي خاتمي خشمگين از نشست مجمع تشخيص مصلحت نظام خارج شد و بهدنبال آن آقاي مهدي كروبي رئيس مجلس شورا, مجيد انصاري نمايندة تهران و عضو كميسيون اقتصادي مجلس نيز جلسة مجمع تشخيص مصلحت نظام را ترك گفتند.
منبع: الشرقالاوسط, 16 مارس 2003 (25اسفند 1381)
نويسنده: علي نوريزاده
ايران از زندگي سياسي گرفته تا زندگي شخصي پر از نمونههاي گيجكننده و جامعهاي است كه با خود درگير جنگ است. كارشناسان سياسي تهران ميگويند كه كشاكش بر سر قدرت كه پنجسال است دچار بنبست شده به نقطة عطف خود رسيده است. بعيد نيست كه در چند هفتة آينده, مجلس به چالش و رويارويي با شوراينگهبان بپردازد و از آنها بخواهد كه دولايحهاي كه اختيارات آنها را محدود خواهد كرد, تصويب كنند. يكي از اين لايحهها دربارة شيوة بررسي صلاحيت افراد براي حضور در انتخابات مجلس است كه هماكنون به عهدة شوراي نگهبان است. لايحة ديگر, اختيارات رئيسجمهور را شفاف كرده و اجازه ميدهد كه احكام قضايياي را كه به نظرش مغاير با قانوناساسي است لغو كند. ايرانيان خود تصديق ميكنند كه اختلاف عقيده در بين آنها فراوان است. آنها, هم علاقة شديدي به فرهنگ و سنتهايشان دارند و هم از لزوم تغيير و تحول آگاهاند. نمايندگان مجلس ميگويند اگر شوراي نگهبان اين لايحهها را رد كند, يك همهپرسي عمومي برگزار خواهند كرد يا همانطور كه گفته ميشود, بايد منتظر استعفاي آقاي خاتمي باشند.
منبع: بوستون گلوپ, 9 مارس 2003 (18 اسفند 1381)
نويسنده: اليزابت نوفر
كارشناسان و پژوهشگران امريكايي در بررسي موقعيت كنوني و آيندة ايران به اين نتايج رسيدهاند:
1ـ دموكراسيهاي غربي سالها نسبت به امكان تحول جمهوري اسلامي ايران به يك جمهوري دموكراتيك لائيك بدبين بودند, بنابراين سياستشان در قبال ايران به ترديد و عدمانسجام در تصميمگيريهاي مربوط به آن متمايز ميباشد.
2ـ بيشتر مردم ايران در حال حاضر دموكراسي را نه بهعنوان يك پديدة وارداتي, بلكه بهعنوان يك محصول مشترك بشريت تأييد ميكنند.
3ـ لازمة انتقال ايران به دموكراسي, قطع رابطه با ايدئولوژي تماميتخواهي و فراهمساختن زمينه براي فعاليت احزاب سياسي و اتحاديههاي كارگري و انتقال قدرت از طريق برگزاري انتخابات و نه از طريق انقلاب است.
4ـ دموكراسي لائيك در ايران, حتمي و يا نيمهحتمي به نظر ميرسد, امّا پرسش اين است كه چه موقع و به چه وسيلهاي؟
5ـ دموكراسي ايران را بايد خود ملت ايران محقق سازد و خود مسئوليت تعيين سرنوشتش را عهدهدار شود. بيشتر ايرانيها موافق نوآوري و دموكراسي هستند و اين موافقت را در تظاهرات و انتخابات متعدد مجلس و رياستجمهوري عملاً نشان دادهاند و بيشترين هواداران «دموكراسي» در ايران با سكولاريزم به مفهوم غربي موافق نيستند.
منبع:النهار, 25 فوريه 2003 (6 اسفند 1381)
نويسنده: سركيس نعوم
دريابان عليشمخاني, وزير دفاع ايران در گفتوگويي با «الوطن» گفت: «رهبران عراق در دو دهة گذشته براي حل نيازهاي جغرافيايي سياسي خودشان از «سياست زور» استفاده ميكردند كه اين امر ايدة نظاميگري را تقويت كرد و اين الگو مورد تأييد جمهوري اسلامي ايران نيست. وي تأكيد كرد در شرايط كنوني بايد براي حل بحران خاورميانه راههاي غيرنظامي بهكار گرفته شوند. امريكا نبايد افكارعمومي جهان را ناديده بگيرد و بايد بداند كه نتيجة تفكر نظاميگري, فرسايش تواناييهايش است.»
شمخاني گفت: «سياست دفاعي جمهوري اسلامي ايران مبتني بر پيشرفت همكاري با همة كشورهاست.» وي گفت: «ما اعتقاد داريم كه ميتوانيم در زمينة دفاع و امنيت, الگوي جديدي ارائه دهيم, گفتوگو و همكاري دفاعي, ضرورتاً نبايد شامل همة كشورهاي منطقه شود. كشورهايي كه با هم اختلاف دارند, بايد ضرورتهاي دفاعي و امنيتي و ثبات منطقهاي را مورد توجه قرار دهند. به همين علت من نخستين ديدار خارجي خودم را به كشور امارات متحدة عربي اختصاص دادم.» وي گفت: «شرايط كنوني بر «سوءتفاهم» استوار است و ما بايد براي ايجاد شرايط مناسب امنيتي «اعتماد» را جايگزين آن كنيم؛ آن هم نه اعتماد يكسويه, بلكه «اعتماد متقابل و دوسويه».
در شرايط كنوني بر ما تكليف است كه همكاريهاي خودمان را بر پايههاي «پيگيري منافع مشترك» بنا سازيم. در دو سال گذشته, ميزان مشاركت ما در نمايشگاههاي بينالمللي در امارات متحده عربي بسيار فعالانه بود. نمايشگاه ايدكس 2003 از دو جهت براي ما اهميت داشت؛ يكي امكان عرضة توليداتمان بود كه ميزان شفافيّت سياست تسليحاتي جمهوري اسلامي ايران را نمودار خواهد ساخت. ديگر اينكه از طريق اين نمايشگاهها ميتوانيم مقدمات همكاريهاي مشترك ميان كشورهاي همسايه را در زمينههاي خريدوفروش و توليد اسلحه بهوجود آوريم. كشورهاي اروپايي در قرن هجده و نوزده جنگهاي زيادي با هم داشتند, اما بعدها توانستند از طريق ايجاد اعتماد در زمينههاي اقتصادي كه مسائل دفاعي و امنيتي را نيز در بر ميگرفت, بر مشكلاتشان پيروز شوند. بايد بدانيم كه همة نقاط ضعف در جهان اسلام از سوءظن نسبت به يكديگر ناشي ميشود؛ شايد بتوان گفت كه عمليات تروريستي بهعنوان يك واكنش عليه پيچيدگيها و شرايطي باشد كه نظام غيرعادلانة كنوني آن را بهوجود آورده است. بيشتر كشورها سعي ميكنند كه با تروريسم مبارزه كنند, اما در عين حال هر كشوري از تروريسم تعريف و شناخت خاص خودش را دارد. نظام ناعادلانة سياسي و اقتصادي, زمينههاي درگيري را ايجاد كرده و اثرات اين تناقض به داخل كشورهاي غربي هم سرايت كرده است. آينده نشان خواهد داد كه حتي نمونههاي مطرح شده براي ايجاد وزارت امنيت سرزمينها, نخواهد توانست براي امريكا امنيت به ارمغان بياورند؛ چرا كه اينها از يكسو نارضايتي ايجاد ميكنند و ازسوي ديگر ميخواهند امنيت و ثبات جهاني برقرار شود.
منبع: الوطن, 15 مارس 2003 (24 اسفند 1381)
نويسنده: جمال المجايده
... در همان هفتهاي كه جورج جي تنت, رئيس سازمان سيا, بار ديگر تكرار كرد كه القاعده از ايران بهعنوان پناهگاه استفاده ميكند, ايرانيان بازداشتها را انجام دادهاند. آقاي تنت سهشنبة گذشته خطاب به كميتة اطلاعات سنا گفت: «ما نشانههاي ناراحتكنندهاي ميبينيم مبني بر اينكه اعضاي القاعده حضور تثبيتشدهاي در ايران و عراق دارند.»
واقعيت اين است كه روابط ايران و پاكستان به تيرگي گراييده است؛ زيرا ايران, پاكستان را متهم ميكند كه مقامات دولت پاكستان در سطوح بالا از مظنونان طالبان و القاعده حمايت كرده و عمليات قاچاق به درون ايران را با كمك نظاميان پاكستاني اداره ميكنند. مقامات ايران گفتند, بيشتر كساني را كه در مرز پاكستان بازداشت كردهاند, يك افسر يا سرباز ارتش پاكستان همراهي ميكرده است.
... يك مقام ايراني گلايهكنان گفت: «آنها ميخواهند به هزينة ما از مشكل خود خلاص شوند.»
منبع: نيويورك تايمز, 17فوريه 2003 (28 بهمن 1381)
نويسنده: الين شولينو
تهران در برخورد با تحولات بحران عراق, بهتدريج به سياست درهاي باز رو ميآورد. از يكسو حاضر نيست براي حفظ موقعيت خودش در بين كشورهاي اسلامي مسيرش را از كشورهاي مخالف جنگ در منطقه جدا كند. ازسوي ديگر از چالشگري با طرح امريكا براي تغيير نظام عراق اجتناب ميورزد, و از خلال تحكيم ارتباطات با نيروهاي عراقي مخالف, حتي آنهايي كه به ايالات متحده منتسب ميباشند, نقشي مؤثر در تعيين سرنوشت سياسي آيندة عراق ايفا ميكند.
ميتوان گفت كه سياستها و خطمشيهاي ايران و امريكا در قبال عراق و آيندة آن تقريباً سازگار است و هر دو در راستاي ايجاد تغييري در وضعيت عراق تلاش ميكنند. اما پيشبيني در مورد روند آيندة مناسبات ميان تهران و واشنگتن پيش از برطرفشدن بحران عراق, هنوز زود است. صرفنظر از سياستهايي كه ايران در صورت حملة نظامي احتمالي امريكا به عراق اتخاذ خواهد كرد, و يا جايگزينهايي را براي مرحلة پس از صدام مطرح خواهد ساخت, اين مسلم است كه تهران با گزينههاي دشوار و چندگانهاي روبهرو خواهد شد:
1ـ نگراني ايران از تصميم امريكا در مورد ترتيبدادن يك «توافقنامة صلح» ميان عراق پس از صدام و اسراييل كه ممكن است بعدها تركيه را نيز شامل شود.
2ـ شواهد موجود نشانة آمادگي زودهنگام تهران براي شركت در تعيين وضعيت آيندة عراق است.
3ـ با وجود اين كه دولت امريكا از طريق طالباني و احمد چلبي به تهران اطمينان داد كه واشنگتن نظر سويي نسبت به ايران پس از سرنگوني نظام عراق ندارد و تشديد برخورد ميان بغداد و واشنگتن درنهايت به ذوبشدن يخهاي روابط ميان ايران و امريكا خواهد انجاميد, اما اين اعتماد و اطمينان به مطالعات تبليغاتي تكيه دارد و نه به دادههاي مشخصي كه تحقق يافته است؛ زيرا بحران روابط ميان ايران و امريكا بسيار پيچيدهتر از آن است كه از طريق همگرايي در پروندههاي غيردوجانبه و يا از طريق ميانجيهايي حل شود كه ديدگاهها و تعارفات ديپلماتيك را كه حوادث داغ و ملتهب آن را ايجاد ميكند انتقال مي دهند.
منبع: الحيات, 25 فوريه 2003 (6 اسفند 1381)
نويسنده: نظام مارديني
ايران از همان راهي خواهد گذشت كه...
ايران از همان راهي خواهد گذشت كه عراق از آن گذشت؛ زيرا آن دو به داشتن جنگافزار هستهاي و تلاش براي ساختن و پيشبرد آن متهم هستند. تفاوت ايران و عراق در اين است كه ايران اعلام كرد كه اين صنعت را در اختيار دارد, ولي آن را در راه توسعه و هدفهاي مسالمتآميز بهكار ميبرد و فرق دوم اين است كه عراق كشوري همسايه را اشغال كرد و ايران نكرد.
وجه مشترك ديگر ميان ايران و عراق اين است كه هر دو كشورهايي اسلامي از دو ملت مسلمان هستند و به تروريسم و تهديد متهماند و هر دو به ادعاي امريكا عضوِ محور سهگانة شرارت (ايران, عراق و كرهشمالي) هستند.
وجه مشترك ديگر اين است كه هر دو در يك منطقة نفتي و راهبردي جاي دارند كه بدان چشمداشتهايي هست؛ منطقهاي كه امريكا بايد بار روبنة خود را بر زمين نهد تا بتواند آن را از نو ساماندهي كند.
امريكا در اين منطقه, به جز نفت و ثروت, هدفهاي ديگري نيز دارد, و آن پاسداري از اسراييل در برابر كشور ايران و عراق تهديدگر است كه هر چند تهديد آنها عليه اسراييل تهديدي مستقيم نيست, ولي هر لحظه از گروههاي مبارز فلسطيني پشتيباني ميكنند.
كرة شمالي نهتنها متهم است كه آنچه دارد اعلام ميكند, بلكه خود كره است كه سازمان بينالمللي بازرسي و امريكا را تهديد كرده و بر رئيس قبيلة جهاني زباندرازي ميكند.
در برابر چنين موضعي است كه امريكا بيرحمانه در برابر آن فروتني ميكند و اعلام ميكند كه مشكل را به شيوههاي مسالمتآميز و ديپلماتيك حل ميكند. ولي با عراق و ايران ديپلماسي سردي ندارد, تنها زور و جنگ و سرشكني سودمند خواهد بود, اما نميدانيم كه كدام سرها خواهند شكست!
منبع: الدستور, 26فوريه 2003 (7 اسفند 1381)
نويسنده: كمال رشيد
برآورد من چنين است كه اولويتهاي امريكا بعد از رويدادهاي يازدهم سپتامبر 2001 تغيير كردهاند. پس از رويدادهاي يازدهم سپتامبر, سازمان القاعده, نخستين هدف امريكا شد. جنگهاي امريكا در افغانستان و عراق جنگهايي مقدماتي براي نبرد راستين در خاورميانه است, چون كسانيكه در يازدهم سپتامبر به امريكا حمله كردند, فرزندان كشورهاي عرب حوزة خليجفارس و مصر هستند و به همين علت, امريكا به اين نتيجه رسيد كه ريشهكني تروريسم مستلزم گامهاي زير است:
1ـ ريشهكني رهبري سازمان القاعده در افغانستان
2ـ پيگرد اعضاي القاعده در خاورميانه
3ـ ريشهكني تروريسم از راه تغيير ذهنيت و فرهنگ و برنامههاي آموزشي تروريست پرور.
به شيوهاي كه نميتوان در آن چون و چرا كرد, ثابت شد كه جمهوري اسلامي ايران هيچ ارتباطي با تروريسم تكفيري سازمان القاعده ندارد و به همين دليل در نبرد عليه تروريسم اولويت ندارد. با وجود اينكه ايران از نظر امريكا از كشورهاي «محور شرارت» است, با اين همه بلافاصله پس از عراق اولويت ندارد. وضع ايران در نقشة اولويتهاي امريكا به مسائل زير بستگي دارد:
1ـ امكان تكامل يافتن ايدئولوژي دولت و تبديل آن به انديشة حاكميت امت در غيبت امام ]عج[ و پذيرش چندگرايي سياسي و رواديدن فعاليت احزاب در ايران.
2ـ موضع ايران نسبت به صلح؛ در ارتباط با همة كشورهاي خاورميانه و از آن ميان اسراييل.
جايگاه ايران در نقشة امريكا پس از فروپاشي حزب بعث در عراق برپاية راهبرد امريكا براي همة منطقه, در كوتاهمدت, هفتسال و ميانمدت پانزدهسال و درازمدت قرن بيست و يك مشخص ميشود. امريكا بيگمان ميداند كه ايران اصلاحطلب, امروز تنها كشور خليجفارس است كه در آن حاكميت به شيوهاي مسالمتآميز و متمدن دست به دست ميشود و حكومت در ايران به هيج وجه به حكومت عراق شباهت ندارد و امريكا نميتواند مدعي شود براي نجات ملت ايران در اين كشور دست به دخالت ميزند. تا هنگامي كه ايران شيوة دموكراتيك و دست به دست شدن آشتيجويانه حاكميت را همچنان در پيش گرفته باشد, هدف دوم پس از عراق نخواهد بود.
منبع: الوطن, 26 فوريه 2003 (7 اسفند 1381)
نويسنده: ابوبكر القاضي
دولت امريكا تقريباً يك ماه پيش, آمادهسازي سند جديدي را كه بهوسيلة مشاوران كاخ سفيد تهيه شده بود به اتمام رسانيده, و طرح واشنگتن را براي «خاورميانه جديد» ظرف سالهاي 2003 و 2004 پيريزي ميكند. اين سند دربردارندة طرحي بهنام «طرح از ميان برداشتن دشمنان دموكراسي و صلح در خاورميانه» است، كه به ترتيب از صدام حسين, ياسر عرفات, قذافي, عمرالبشير و بشار اسد نام برده شده است....
... خرازي لندن را براي گفتوگو با واشنگتن برگزيد؛ زيرا او ميداند كه در حال حاضر انگليس قدرتمندترين همپيمان واشنگتن است و پيش از اين كه راهي لندن شود, كشور متبوعش, پيش از حرف, در عمل ثابت كرده بود كه آماده است از موضع «گفتوگوي مثبت» يا «گفتوگوي فعال» به درجهاي از «جانبداري» از موضع امريكا روي آورد. هدف خرازي از مسافرت به لندن, نشاندادن اين اندازه از «جانبداريِِ» مورد انتظار است تا تهران با خود و اصول ثابت ايدئولوژيك خود و كشورها و ملتهاي منطقه دچار مشكل نشود.
منبع: الخليج, 17 فوريه 2003 (28 بهمن 1381)
نويسنده: محمدالسعيد ادريس
دوگانگي در واشنگتن و تهران
هم در تهران و هم در امريكا, دو موضع متناقض بر سر قدرت دربارة تعيين مشي سياست خارجي بروز كرده است. در امريكا, سرسختان پنتاگون به تعبير بوش, ايران را بخشي از محور شرارت ميبينند و ديگران مثل كالين پاول, وزير امورخارجه بوش, سعي در برقراري گفتوگو با تهران دارند. در مقابل, رفتار تهران هم در برابر امريكا دوگانه است. هر چند تهران خواستار سقوط صدام است, اما ازسوي ديگر اگر امريكاييها در عراق حضور نظامي پيدا كنند برايشان ناراحتكننده خواهد بود, چون ازسوي امريكا تحت فشار قرار خواهند گرفت؛ چرا كه نيروهاي امريكا در افغانستان هم اكنون حضور دارند و نفوذ زيادي هم روي پرويز مشرف رهبر نظامي پاكستان دارند.
تهران ازسويي حاضر به گفتوگو با بغداد شده است (در اوايل ماه فوريه ناجي صبري به تهران دعوت شد و پيام محرمانهاي ازسوي صدام به آقاي خاتمي تسليم كرد) و ازسوي ديگر با وجود تهديد از جانب امريكا, بيشتر جانب امريكا را گرفته است؛ چرا كه به نوشتة نشرية «واشنگتن پست» (ديپلماتهاي) امريكايي و ايراني در پايان ماه ژانويه در لندن با هم ديدار داشتهاند.
منبع: اشپيگل, 9 مارس 2003 (18اسفند 1381)
نويسنده: الكساندر شوابه
... آنچه در هياهوي واكنشها و گزارشها دربارة جنگ چندان مورد توجه قرار نگرفت, اظهارات باارزش شخص كمال خرازي بود مبني بر اينكه هيچ دليلي نميبيند كه چرا روابط ايران و امريكا نتواند عادي شود, مشروط بر آنكه ايالات متحده امريكا, سياست خود را در قبال ايران اصلاح نمايد...
... هنگاميكه رئيسجمهور محمد خاتمي در ژانويه گذشته به هند سفر كرد, امريكاييها باز هم سكوت كردند. در اين ديدار, دو كشور توافقنامههاي متعددي امضا كردند, ازجمله موافقتنامهاي براي انتقال اطلاعات و فنآوري و موافقتنامة ديگري در زمينة همكاري امنيتي بهمنظور استفاده از پايگاههاي ايران در صورت بروز جنگ با پاكستان...
... ايران نگران آن نيست كه هند و اسراييل در زمينههاي امنيتي همكاري دارند. شايد ايران اميدوار است روزي از اين طريق به دانش فني اسراييل دست يابد...
... در عراق, شيعيان در اكثريت هستند؛ يكي از گروههايي كه در بين معارضان عراق قرار دارد يك سازمان مهم شيعي است؛ يعني مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق كه پايگاه آن در تهران قرار دارد. هر چند اين نهاد از قبول كمك امريكا سر باز زد, اما از سياست جنگطلبانة امريكا ضدصدام حسين نيز حمايت مينمايد...
... بنابراين, ايران از اصطلاح «دموكراسي» تا آنجا كه به عراق مربوط ميشود چندان باكي به خود راه نميدهد؛ زيرا در صورت برگزاري انتخابات آزادي كه قرار است پس از جنگ در عراق برگزار شود, شيعيان از اكثريت برخوردارند و اين بدان معناست كه ايران عملاً در آنجا صاحب نفوذ خواهد بود.
اين امتياز ايران عامل بازدارندهاي براي ايالات متحده امريكاست؛ زيرا اين كشور هنوز تصميم نگرفته است كه تضاد ميان صدور دموكراسي به عراق و جلوگيري از سلطة شيعيان بر كشور در دوران پس از صدام را چگونه حل و فصل كند. البته, فقط امريكا نيست كه نگران اين احتمال است, بلكه سعوديها, كويتيها, بحرينيها و درواقع هر كشور ديگر خليج ]فارس[ كه اقليت بزرگي از شيعيان دارد, با اين معضل روبهرو هستند. اين كشورها از آن بيم دارند كه تشكيل يك دولت شيعة ديگر در منطقه به آرمانهاي قومي آنان دامن بزند. آنها همچنين مايل نيستند ايران كه تاكنون در فاصلة امن با كشورهاي عرب نگاه داشته شده, ناگهان حامي عراق شود و نفوذ و اقتدار زيادي در جهان عرب بهدست آورد...
... يك مقام دولتي تركيه ميگويد: «كشورهاي تروريستي ديگر, خطر جهاني نيستند, بلكه سازمانها و تشكيلات تروريستي خطر جهاني بهشمار ميروند... اگر كشوري وجود دارد كه آمادة دموكراسي واقعي است, آن, كشور ايران است و اگر كشوري وجود دارد كه براي برقراري صلح در منطقه از اهميت راهبردي برخوردار باشد, كشور ايران است.»
اروپا هماكنون گامهاي نخست را در اين زمينه برداشته است. بريتانيا روابط ديپلماتيك خود را با ايران از سر گرفته و هفتة گذشته اتحادية اروپا گفتوگو با تهران را دربارة احتمال امضاي قرارداد و همكاري آغاز كرده است.
منبع:هاآرتص اسراييل, 12 فوريه 2003 (23 بهمن1381)
نويسنده: زوي بارئل
آنتوني كوردزمن, كارشناس نظامي و راهبردي امريكا و يكي از برجستهترين تحليلگران متخصص در امور نظامي و راهبردي خاورميانه به «الاهرام» گفت: «احتمالات نشان ميدهند كه جنگ آينده عليه عراق بهطور نسبي كوتاه خواهد بود. عراق در عمل نميتواند در برابر يك حملة نظامي سخت ايستادگي كند. اگر اين جنگ بخواهد بيشتر از چهار تا شش هفته به درازا بكشد, بايد همراه با تركيبي از شورش مردمي, كاربردجنگافزارهاي كشتارجمعي در سطح گسترده و يك جنگ خياباني فشرده باشد. ولي به احتمال قويتر, جنگي كوتاه خواهد بود.» وي در پاسخ به اين سؤال كه «آيا اگر نظام عراق بهزودي فرو ريزد, ارتش امريكا ميتواند به آساني عراق را مهار كند؟ و آيا مردم عراق به پيشواز ارتش امريكا خواهد آمد؟» گفت: «نميتوانيم پيشبيني كنيم. بعضي از امريكاييها ميگويند مردم عراق به پيشواز ما خواهند آمد, ولي اين برداشت نادرست است. هر چند فرض اين كه ما با يك شورش بزرگ مردمي روبهرو شويم هم به همان اندازه نادرست است. ما تا آنجا كه شرايط مقتضي است در عراق خواهيم ماند و همين كه بتوانيم, از آنجا بيرون خواهيم آمد. البته سعي ميكنيم امنيت عراق را تأمين كنيم و اجازه ندهيم جنگهاي طايفهاي بهوجود بيايد يا يك ديكتاتور ديگر سر كار بيايد يا به هر طريق ديگر خونريزي راه بيفتد. كاري كه بلافاصله بايد در عراق انجام شود, بنيادگذاري شوراهايي است كه همة كارهاي مربوط به امورمدني را اداره ميكنند. شايد انجام اين كار به درازا بكشد و اينكه عراقيها نمايندههاي خود و نظام حكومتي مناسب را انتخاب كنند, نياز به زمان دارد. به هر حال, كليد در دست خود عراقيهاست, نه در دست امريكاييها يا بريتانياييها يا سازمان ملل.
اگر اين جنگ, سريع و قاطعانه پايان پذيرد و پس از آن ثابت كنيم كه هدف از آن نه استعمار دوباره, بلكه تحققبخشيدن به منافع سياسي و اجتماعي و اقتصادي ملت عراق است, اهميت آن بهطور نسبي محدود خواهد ماند. به همين دليل من فكر نميكنم كه با پايان گرفتن جنگ, ما شاهد تحول بزرگي در خاورميانه باشيم. مشكلات جمعيتي و اقتصادي خاورميانه براي مدت دستكم دو دهه ادامه خواهند يافت و هرگونه تحول سياسي كه در عراق بهوجود بيايد, در مواضع ايران يا عربستان يا ديگر كشورهاي خليجفارس يا تركيه يا سوريه يا اردن تغييري نخواهد داد.»
وي گفت: «ايران مسلماً احساس فشار خواهد كرد, اما آنقدر توان و امكانات دارد كه مطمئن باشد نيروهاي امريكايي موجود در منطقه در آستانة حمله به آن نيستند, علاوهبر اين كه ايران وقتي ببينند نيروهاي امريكايي, صدام و تهديدهاي بيولوژيك و شيميايي و هستهاي او را از ميان ميبرند خاموش خواهد نشست. همچنين ايران خواهد ديد كه شيعيان عراق براي نخستين بار پس از پيدايش كشور عراق نو, سهمي از حكومت, متناسب با حجم خود در عراق, بهدست ميآورند.»
وي گفت: «اينكه ميگوييد بيشتر كشورهاي منطقه معتقدند پيامدهاي منطقهاي اين جنگ وخيم خواهند بود, بستگي به طرفي دارد كه با وي سخن ميگوييد. آشكار است كه كويت, بحرين, قطر, امارات و عمان از اين عمليات پشتيباني ميكنند. محور نگرانيهاي مصر پيامدهاي اجتماعي اين جنگ در سرزمينهاي اشغالي فلسطين است, اما اين نگرانيها به حد رويارويي مصر با امريكا نرسيده است. اين ادعا كه آنچه در عراق اتفاق خواهد افتاد, مثلاً بر مراكش اثر خواهد گذاشت پوچ است. اردن شايد با دشواريهايي برخورد كند, ولي مشكل واقعي اردن انتفاضة دوم است و نه عراق. با وجود تنشهايي كه بين امريكا و سوريه هست, امريكا با اين كشور تعامل دارد. ايالات متحده براي رويارويي با يمن عجله نميكند, هرچند همه از دشواريهايي كه اين كشور در رابطه با تروريسم با آنها روبهروست آگاه است. ايالات متحده چالشهايي با ايران دارد, ولي در چارچوب متفاوتي با آن وارد تعامل ميشود و فرصتي براي تغيير در ايران هست. ايالات متحده روابطي با تونس, مراكش و الجزاير دارد و تلاش ميكند بهگونهاي با ليبي نيز به توافق برسد. اما ما در عراق با يك مشكل دوگانه روبهروييم: يكي پافشاري پيوسته به تهيه جنگافزارهاي كشتار انبوه و ديگري ديكتاتوري كه در طولمدت يك ربع قرن گذشته عليه ملت خود و همسايگانش ايران و كويت جنگافروزي كرد. در مورد اقدام به جنگ با عراق, ميبايست از ميان دو بد, بدترين را انتخاب كرد و علت اين امر صدام است نه سياست امريكا. اقتصاد دنيا بر جريان نفت متكي است و شصتدرصد از صادرات نفت از خاورميانه تأمين ميشود؛ درنتيجه اينكه يك ديكتاتوري منطقه را تهديد كند و تلاش كند با جنگافزارهاي كشتارجمعياي كه در دست دارد, بر آن تسلّط يابد, ديگر پذيرفته نيست. چيزي كه در حال حاضر, در بيشتر نقاط دنيا حالتي از خلأ سياسي ديده ميشود. هيچگونه نظم و امنيتي در دنيا برقرار نيست. برخي كشورها منتظر مينشينند تا اوضاع به چنان حدي از وخامت برسد كه چيزي كه آنچه ميتوانست مهار شود, بهصورت يك مشكل عام دربيايد. ما نهادهاي بينالمللياي داريم كه نميتوانند صلح را برقرار كنند يا با اين مشكل دربيفتند. واكنش جهان اين است كه بنشينيد تا ببينيد چه ميشود, در حاليكه ما ميبينيم اوضاع رو به وخامت ميرود و اين چيزي است كه ايالات متحده اجازه نميدهد.
منبع: الاهرام, 11 مارس 2003 (20 اسفند 1381)
نويسنده: خالد داوود
... مرحوم آيتاللهالعظمي حكيم از دهة پنجاه به بعد به مخالفت با دولت لائيك عراق برخاست. شاگردان حكيم «حزبالدعوه» را تأسيس كردند. شعار اين حزب تأسيس حكومت اسلامي در عراق و مخالفت با قدرتگرفتن احزاب بعث و كمونيست در كشور بود... در اواخر فوريه 1991, زمانيكه ارتش عراق در حال عقبنشيني از كويت بود و بوشِ پدر عراقيها را با دادن وعدة ضمني حمايت, به قيام عليه صدام تشويق ميكرد, نيروهاي شبهنظامي تحت فرمان حكيم از مرز گذشتند و وارد جنوب عراق شدند. آنها طي يك قيام انتفاضة كوتاهمدت كه در ميان شيعيان عراق به راه افتاد, بصره را اشغال كردند. وقتي وعدة حمايت امريكا تحقق نيافت و انتفاضه به سختي سركوب شد, نيروهاي حكيم دوباره به ايران بازگشتند...
... در ماه اوت, عبدالعزيز ـ برادر حكيم ـ كه رئيس ستاد ارتش مجلس اعلا بهشمار ميآيد, به نمايندگي ازسوي وي در ديدار با گروههاي معارض عراقي با مقامات امريكايي در واشنگتن شركت كرد... عبدالعزيز به من گفت: ما براي تغيير رژيم, برنامههاي ويژة خودمان را داريم و در اينباره با آقاي چني و آقاي رامسفلد صحبت كردهايم و هنوز هم به گفتوگوهايمان با مقامات امريكايي ادامه ميدهيم...
. .. من نظر حكيم را دربارة يك جنگ به رهبري امريكا در عراق جويا شدم و او با صدايي گرفته و با احساس پاسخ داد: «ايالات متحده ميگويد كه مايل است رژيم عراق را تغيير دهد و يك رژيم دموكراتيك در اين كشور برقرار كند. اما در سياستهاي واشنگتن ابهام ديده ميشود. آيا امريكاييها در عراق باقي خواهند ماند و يا به مردم عراق اجازه ميدهند كه خود مسائل كشورشان را اداره كنند؟» ... اما به من يادآور شد كه رهبران معارضان در كنفرانس لندن در ماه دسامبر پيرامون يك نظام سياسي تكثرگرا براي عراق پس از صدام به توافق رسيدهاند. وي گفت كه هر دولتي در آينده از تمام گروههاي قومي در عراق نمايندهاي خواهد داشت و به اسلام احترام خواهد گذاشت و افزود: «شريعت بايد مبناي قانونگذاري قرار گيرد. همه با اين مسئله موافقت كردند»....
... حكيم اظهار داشت: «روابط ما با جهان تا پيش از جنگ خليجفارس بسيار محدود بود. از آن زمان تاكنون, ما توانستهايم روابط جديدي برقرار نماييم, اما تقليد از انقلاب ايران هرگز ايدة ما نبود. ما خيلي پيش از انقلاب اسلامي در ايران به چنين انقلابي ميانديشيديم»...
... عبدالعزيز اظهار داشت كه سياست امريكا از 11 سپتامبر به بعد تغيير كرده و مجلس اعلا موضع خود را تعديل نموده, و در عين احترام گذاردن به ايران به اين كشور وابستگي ندارد. عبدالعزيز سخنان پرشوري دربارة تيپ بدر ادا كرد كه تخمين زده مي شود حدود دههزار رزمنده مسلّح در اختيار داشته باشد. او گفت: «عدة زيادي از افراد تيپ بدر در داخل عراق, در بغداد و در شمال و همچنين در استانهاي جنوب مستقر ميباشند و ما با آنها در تماس هستيم. بسياري از مردم عراق از اين نيروها حمايت ميكنند. اما از نيروهاي بدر هرگز بهعنوان ابزاري براي اعمال نفوذ قدرتهاي خارجي استفاده نخواهد شد.»
آن روز صبح, عبدالعزيز دربارة «راههاي ديگري براي تغيير رژيم», با من صحبت كرد و گفت: «جنگ بايد آخرين گزينه باشد. درست مثل عمل جراحي. اول بايد روشهاي درماني ديگر را امتحان كنيد.» روشن نبود كه منظور عبدالعزيز يك شورش داخلي بود يا يك چيز ديگر....
... عبدالعزيز, اخيراً در مصاحبهاي با يكي از خبرنگاران روزنامههاي چاپ تهران, گفته بود كه مردم عراق سالها رنج ظلم و سركوبي و تبعيض را كشيدهاند و به همين دليل فرقي نميكند كه چگونه و به دست چهكسي از اين وضعيت نجات پيدا كنند. او بارها گفته كه قطعنامة شمارة 688 سازمان ملل كه آزار گروههايي مانند كردها و شيعيان در آن ممنوع اعلام شده, بايد اجرا شود؛ اما مناطق ممنوعة پروازي نيز به همين منظور اعمال نشده؛ و بنابراين برحسب منطق, حملة امريكا هم بايد در همين راستا انجام گيرد....
رئيس اردوگاه گفت: «اين اردوگاه براي ما به يك مشكل واقعي تبديل شده است. ما از اين مردم ميخواهيم كه به كشورشان برگردند. آنها يك زندگي تقريباً بدوي دارند و نميتوانند خودشان را با جامعة ايران وفق دهند.»
مسلمانان شيعة ايراني و عرب يك احساس هويت بسيار متمايز از يكديگر دارند كه اين حقيقت با اين فرض قديمي امريكاييها كه شيعيان عراق در دوران پس از حكومت صدام احتمالاً با ايرانيها متحد خواهند شد, در تضاد قرار دارد. صدام طي تحركات خود در راستاي جلب حمايت بينالمللي از جنگ خود با ايران, از اين استنباط بهشدت بهرهبرداري كرد و گفته ميشود كه احتمال اتحاد شيعيان عراقي و ايراني يكي از دلايل دولت بوشِ پدر براي انصراف از حمايت از شورش شيعيان طي قيام انتفاضة 1991 بهشمار ميرفت.
در تهران, من با داوود هرميداس باوند ـ از كارشناسان سياسياي كه در زمان شاه عضو هيئت نمايندگي ايران در سازمان ملل بود, هماكنون استاد علومسياسي و قوانين بينالمللي در دانشگاه است ـ گفتوگويي داشتم. وي اظهار داشت: «سرسپردگي شيعيان عراقي به قوميّت عربيشان به مراتب از وابستگي آنها به مذهبشان قويتر است....
... ايران و عراق بهعنوان دو تمدن, يك تاريخ مشترك دارند, اما از لحاظ روانشناختي ما از همديگر جدا هستيم. حتي ديگر كشورهاي عربي هم ايران را بهعنوان عضوي از خانوادة خود قبول ندارند...
از ابواحمد ـ فرزند رئيس يكي از طوايف وابسته به قبيلة عمّار در جنوب عراق ـ پرسيدم كه «براي آيندة» عراق چه آرزويي دارد؟» ابواحمد پاسخ داد: «ما فقط خواستار سهچيز هستيم: آزادي, امنيت و صلح.»
... يكي از دستياران حكيم به من گفت: «چلبي سعي دارد به زور يك دولت در تبعيد اعلام كند و اين پروژهاي است كه مدتي است او آن را ترويج ميكند. حكيم با اين عقيده مخالف است. مجلس اعلا و ديگر گروهها ميخواهند تا زمان سرنگوني صدام و انتخاب يك حكومت جديد توسط خود مردم منتظر بمانند, امّا گويا چلبي ميخواهد از همين حالا موفقيت رهبري را براي خود تضمين كند, چون از پايگاه مردمي در داخل عراق برخوردار نيست و براي خودش نيروي مسلّح ندارد.»
اين دستيار حكيم گفت كه حكيم از ديدگاههاي پيشين خود دربارة استقرار يك حكومت اسلامي انقلابي در عراق دست برداشته است و افزود: «يكي از واقعيتهايي كه بايد بپذيريم اين است كه بايد با ديگران مصالحه كنيم. كردها هم از بلندپروازيهاي خود براي ايجاد يك كشور مستقل كُرد, به خاطر مخالفت تركيه و بهويژه ايران چشمپوشي كردهاند. از نظر ما مصالحه بهمعناي شركت در يك دولت ائتلافي است. اين شخص در رابطه با برنامههاي شخصي حكيم گفت كه گمان ميكند رهبر مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق بهعنوان يك رهبر مذهبي و نه يك رهبر سياسي به عراق بازگردد.
ابراهيم يزدي ـ از سياستمداران برجستة اصلاحطلب, كه در گذشته وزير امورخارجه آيتالله خميني بود, فكر ميكند كهاين برنامهريزي كمي رؤيايي است. وي گفت: «نبايد اين فرض اشتباه را بكنيد كه اكثريت مردم عراق ضرورتاً چلبي يا حكيم را بهعنوان رهبر خود ميپذيرند. هيچ كسي نميداند مردم عراق واقعاً خواستار چه نوع حكومتي هستند.»
... دستيار حكيم گفت كه گمان ميكند مذاكرات بين واشنگتن و تهران به زودي آغاز شود. حميد البياتي, نمايندة آيتالله حكيم در لندن گفت: «در ماه اوت گذشته, در واشنگتن, ايالات متحده ايدة ايفاي نقش بهوسيلة گروههاي معارض محلي در روند تغيير حكومت پس از آن را پذيرفت... بياتي گفت: «پس از جنگ, ما نميپذيريم كه نقش يك نيروي كمكي براي ارتشهاي خارجي به ما واگذار شود.»
منبع: نيويوركر, 10 فوريه 2003 (21 بهمن 1381)
نويسنده: جان لي اندرسون
نزديك به 200 سرباز شيعة عراقي در حال ساختن اردوگاه بزرگي در بخش شرقي شمال عراق هستند كه تحت كنترل كردها قرار دارد. اين اردوگاه نشانة تازهاي از نيروها و كشورهايي است كه در عراق جديد براي كسب قدرت رقابت خواهند كرد. در ماه گذشته, تركيه اعلام كرد كه در صورت تهاجم امريكا, نيروهايش را به مناطق كردنشين شمال عراق اعزام خواهد كرد و كردها اظهار كردند؛ با چنين تهاجمي خواهند جنگيد. اكنون سربازان شيعة «تيپ بدر» كه آنها را دستنشاندة ايران بهشمار ميآورند وارد ميدان شدهاند. امريكا با حضور نظامي يكجانبة تركيه و هرگونه حضور ايران در شمال عراق مخالف است.
منبع:كريسچن ساينس مانيتور, 6مارس 2003 (15 اسفند 1381)
نويسنده: كامرون دبليوبار
ياشار ياقيش؛ وزير امورخارجه تركيه, در گفتوگو با الاهرام:
1ـ دربارة روابط مصر و تركيه و موضع تركيه در قبال جنگ عليه عراق: بهبود روابط با همسايگان و كشورهاي منطقه از اولويتهاي تركيه بعد از تشكيل دولت جديد است. مصر هم يكي از پايههاي ثبات در خاورميانه است و ما روابط خود را با اين كشور تحكيم خواهيم كرد. در مورد حملة امريكا به عراق, چون نميتوانيم جلوي اين كار را بگيريم, براي حفظ منافع ملي خود ـ اگر لازم باشد ـ با امريكا همكاري ميكنيم.
2ـ مشكل دادوستد است نه پول: ما رويكردي كاملاً متفاوت داريم, با اينكه شايع شده تركيه بر سر جنگ معامله ميكند و در ازاي دستيابي به كمكهاي مالي, امريكا را در جنگ مورد تأييد قرار ميدهد. در درجة نخست, بُعد سياسي قضيه و در گام بعدي بُعد نظامي و اقتصادي براي ما اهميت دارد و مهمترين مقوله در بُعد اقتصادي دادوستد است, نه كمك مالي. ما خواهان افزايش سهمية خود در بازار منسوجات امريكا هستيم. اختلافات ما در بُعد سياسي هم پيرامون نقش تركمنها در كشور عراق دور ميزند. تاكنون هيچگونه اشارهاي به تركمنها بهعنوان يكي از مؤلفههاي بزرگ جمعيت عراق نشده است؛ ما ميخواهيم اين وضعيت اصلاح شود.
3ـ ما خواهان نفت عراق نيستيم: بين دولت عثماني و شركتي كه نفت عراق را توليد ميكرد. توافقي در زمينة اعطاي دهدرصد از درآمدهاي نفتي به تركيه به مدت بيست سال صورت گرفته بود. اين توافق تا چند سال در دهة 20 قرن گذشته اجرا شد, اما تداوم نيافت. برخي تاريخنگاران و دستاندركاران امور تبليغاتي, موضوع تداوم اين توافق را مطرح ميسازند و بحث و گفتوگوهايي نيز پيرامون آن در جريان است, اما تركيه چشم طمعي به منافع عراق ندارد و اين بحث و گفتوگوها نيز بيانگر موضع رسمي دولت تركيه نيست.
4ـ درگيريهايي با كردها در بين نيست: هيچگونه نگراني از ناحية برخورد ميان نيروهاي ما و شبهنظاميان گروههاي كرد در شمال عراق نيست. هماهنگيهايي با طرف امريكايي صورت خواهد گرفت و ما دليلي براي درگيرشدن با شبهنظاميان كرد در شمال عراق نميبينيم.
منبع: الاهرام, 10 مارس 2003 (19 اسفند 1381)
نويسنده: عبدالحليم غزالي
سياستهاي امريكا در برابر ايران, پيرو رويكردهاي گوناگون در بين گروههاي تصميمگيرنده در امريكا ميباشد كه سه گروه هستند و هر گروه در مورد برخورد با ايران ديدگاههاي متفاوتي دارند:
گروه اول: اعتقاد دارند كه بهرهمندي ايران از جايگاه منطقهاي و داشتن زرّادخانة نظامي قدرتمند, ضرورتاً گزينة رويارويي با اين كشور را دور نگهميدارد. ازسوي ديگر, با ورود امريكا به منطقه از طريق شكستدادن رژيم عراق و تأمين نفوذ گستردة سياسي و نظامي در عراق و ايجاد وضعيت ژئوپليتيكي جديد, ايران مورد تهديد قرار مي گيرد, كه اين خود باعث خواهد شد كه جمهوري اسلامي ايران در راستاي موضعگيريها و سياستهاي همگرايي با امريكا برآيد.
گروه دوم: رهبريت اين گروه را گروه فشار صهيونيستي در امريكا بهعهده دارد. اين گروه بر رويارويي نظامي با ايران و انتخاب سياستهاي نظامي قطعي براي تثبيت نظم جديد در خاورميانه پافشاري ميكنند و معتقدند كه نبايد در انتظار ظهور تحوّلي در سياستهاي داخلي و خارجي ايران ماند. از برجستهترين افراد وابسته به اين گروه, ميتوان از دونالد رامسفلد, وزير دفاع امريكا؛ ديك چني, معاون رئيسجمهور امريكا و كونداليزا رايس, مشاور امنيتي ملي امريكا, نام برد.
گروه سوم: كارشناسان و سياستمداران امريكايي طرفدار تعامل سياسي با عراق و ايران و احياي سياستهاي دولت بيلكلينتون در دورة اخيرش, اين گروه را تشكيل ميدهند. به اعتقاد اين گروه, رويارويي با عراق امري حتمي است, امّا رويارويي با ايران بايد به تأخير بيفتد.
درچارچوب بررسي احتمالات مختلف واردآمدن ضربة نظامي امريكا به جمهوري اسلامي, ميتوان دو رويكرد اصلي را لحاظ كرد:
رويكرد اول: طرفداران اين رويكرد اعتقاد دارند كه ايران پس از عراق, هدف دوم است و از دلايل آنها موارد زير است:
1ـ اظهاراتي كه مسئولان دولتي امريكا و اعضاي كنگره كه هر از گاهي در مورد واردآوردن ضربة نظامي به ايران, ايراد ميكنند و سخنراني سالانة مهم بوش در حضور نمايندگان كنگره و سنا و اعضاي دولت و كاركنان بلندپاية كاخ سفيد كه ايران را در كنار عراق و كرة شمالي در محور شرارت خواند.
2ـ اظهارات مسئولان امريكايي كه درمجموع, بر واردآوردن ضربة نظامي به ايران همعقيدهاند.
3ـ انتظار رامسفلد در اين مورد كه نظام ايران هر چه زودتر خودش از درون به فروپاشي نزديك ميشود.
رويكرد دوم: طرفداران اين رويكرد, احتمال هدف قرارگرفتن ايران در حال حاضر و يا در آينده را بعيد ميدانند و معتقدند كه ايران منافع و امنيت ملي امريكا در كشور عراق را مورد تهديد قرار نخواهد داد. بهطور مثال, جلال طالباني رئيس حزب اتحادية ميهني كردستان, پيامي به ايران منتقل كرد مبني بر اينكه: «امريكاييها گفتهاند كشورشان و ايران را منافع مشتركي به هم پيوند ميدهد.»
به اعتقاد برخي آگاهان, بين دو كشور امريكا و ايران جنگ كلامي و دشمني آشكار به ظاهر, و دوستي پنهاني در باطن وجود دارد. هر دو طرف از راهانداختن غوغاسالاري تبليغاتي سود ميبرند؛ گروه فشار صهيونيستي از اين مسئله بهعنوان بخشي از حملات سازمانيافته به سود اسراييل استفاده ميكند و گروه فشار افراطيهاي ايران از آن به سود حملات سازمانيافته عليه اصلاحطلبان, بنابراين تفسير, در اين جنگ كلامي, ايرانيها قرارگرفتن خود در محور شرارت را جدي نگرفتند و در مقابل, امريكاييها هم شعار «مرگ بر امريكا» را جدّي نميگيرند.
منبع: البيان, 24 مارس 2003 (4 فروردين 1382)
نويسنده: مركز ديپلماسي بررسيهاي راهبردي ـ كويت
موارد بيشماري از همكاري ايران و امريكا, مثل آنچه در افغانستان رخ داد, در عراق مشاهده ميشود. بهطور نمونه:
1ـ مأموران اطلاعاتي ايران به ميانجيگري اختلافي كه ميان چند گروه اسلامي و رهبران كرد در شمال عراق پيش آمده بود, پرداختند و از بهوجودآمدن درگيري بالقوه محلي در جنگ بزرگتر با عراق جلوگيري كردند.
2ـ وقتي نيروهاي امريكايي در تعقيب گروه افراطي «انصارالاسلام» (متهم به داشتن ارتباط با صدام و القاعده) بودند, به اشتباه, روستايي را كه در كنترل گروه مسلمانان ميانهروتر بود, مورد حمله قرار دادند. ايالات متحده درگير كشمكش پيچيدهاي شد كه مقامهاي ايراني به برقراري آتشبس در آن منطقه اقدام كردند.
3ـ ايران مرزهاي خود را بسته است تا از رويكرد افراطيون انصار كه از حملات امريكا و كردها ميگريزند, جلوگيري كند.
4ـ تهران با آرامشي غيرمعمول نسبت به سه حملة موشكي امريكا كه از مسير خود منحرف و در ايران فرود آمده بودند واكنش نشان داد.
5ـ همكاري امريكا با ايران هم احتمالاً در آينده معلوم خواهد شد و آن زماني است كه نيروهاي امريكايي به مقابله با گروه اصلي اپوزيسيون ايران, يعني مجاهدين خلق, اقدام خواهند كرد و اجازه نخواهند داد در عراق بمانند.
منبع: فوروارد, 4 آوريل 2003 (15 فروردين 1382)
نويسنده: مارك پرلمن
شايد سياست در ايران بيشتر از هر جاي ديگر بر احساسات استوار باشد. ملت ايران يك ملت بدون امنيت هستند كه چند قرن بازيچة قدرتهاي استعماري بودهاند. شاهي ديكتاتور بر آنها حكومت كرده كه سرانجام توانستهاند با شور و حرارتهاي مذهبي و سياسي از چنگال او رها شوند, اما بعد تبديل به كشوري قرنطينه شده, جنگديده و مطرود شدهاند و در حالت انزوا پديدههاي عجيب و غريب در كشورشان بهوجود آمده است. مثلاً آميزة منحصربهفرد دموكراسي و حكومت ديني؛ و چون دموكراتها و محافظهكاران, يكديگر را در فشار ميگذارند, نظام حكومتي نميتواند چيزي كه جامعه به آن نياز دارد؛ يعني اشتغال, رشد اقتصادي و هواي آزاد را به آن عرضه كند. حالت فلجشدگي ملت را دربرگرفته است, يكي از نشانههاي آن انتخابات شوراها بود كه در تهران فقط دهدرصد از مردم بهپاي صندوقهاي رأي رفتند و حالا امكان آن هست كه ايرانيها پيش از آنكه اصلاً وارد يك دموكراسي واقعي شوند, از دموكراسي خسته شده باشند. اگر نيروهاي امريكايي در بغداد هم مستقر شوند, امريكا در همة كشورهاي همساية ايران پايگاهي براي نيروهايش خواهد داشت. در هفتههاي اخير اعلام شد كه ايرانيها در طرحهاي هستهاي خود پيشرفتهايي بهدست آوردهاند. اين موضوع اين فكر را تقويت ميكند كه دولتِ اين كشور به خاطر محاصرهشدن توسط امريكا, ميخواهد هرچه سريعتر براي خود بمب اتمي دست و پا كند تا خودش را از حملة نظامي در امان نگاه دارد. اما همة اينها از سطح فرضيات بالاتر نميرود. آنچه عمق بيشتري دارد, اين ترس است كه اين مسئله به يك پاسخ خشونتآميز و اقتدارگرايانه در ايران منجر شود. داوود هرميداس باوند, تحليلگر سياسي, در نقطه مقابل بر اين باور است كه حضور امريكا در عراق ميتواند سرعت ايجاد دموكراسي در ايران را بيشتر كند. دست كم تا لحظة حاضر, رژيم ايران در زمينة جنگ عراق بهطور چشمگيري با خويشتنداري رفتار كرده است.
منبع: ديسايت, 29 مارس 2003 (9 فروردين 1382)
نويسنده:اولريش لادورنر
در منگنة «شيطان بزرگ»
از نظر امريكاييها, ايران از جنبههاي نظامي ـ ديپلماتيك, حتي در مقايسه با عراق, يك هدف به مراتب قابل دستيابي و سهلالوصولتري بهحساب ميآيد و در اين مورد نيازي نيست كه براي گشايش جبهة دوم, دست به بحث و جدل بزنند. اكنون, هر دو جبهه آمادهاند و لازم نيست با كسي به توافق رسيد. يكي از گروهها ميتواند از طرف عراق و ديگري از افغانستان ضربات خود را بر اين كشور وارد كنند, علاوه بر آن, در كل منطقه تا چشم كار ميكند, پايگاههاي نظامي ـ هوايي, نظامي ـ دريايي, جايگاه متعارف نيروي زميني امريكايي شده است: قطر, بحرين, عربستانسعودي, كويت, تركيه, جمهوريهاي اتحاد جماهير شوروي سابق در آسياي ميانه. اگر امريكا بتواند به آساني و بدون مشكلات زياد, كار صدام را به پايان برساند. «تصفيه» ايران را ميتواند از راه گزينة عراقي آزمايششده به سرانجام برساند:
1ـ اعلام هشدارهايي بهصورت يكجانبه و بدون دخالتدادن شوراي امنيت سازمان ملل متحد در آن 2ـ صرف چند روزي تأمل
3ـ و سپس ضربه
در اين بين, مطالبات و خواستهها, همان يا تقريباً همان خواهد بود كه درخصوص بغداد عنوان شدهاند: خلعسلاح فوري, امتناع از ادامة برنامههاي هستهاي و در صورت لزوم, پردهبرداشتن از ارتباط تهران با «القاعده» يا وانمودكردن به آن.
البته بوش و گروه تحت فرمان او, همين فردا دست به كار مقابله با ايرانيها نخواهند شد, چون اول بايد كار عراق را به سرانجامي برسانند و در اين كشور دولت جديد و وفادار روي كار بياورند و جامعة بينالمللي را جذب امور بازسازي كشور بعد از جنگ بنمايند. بنابراين ايرانيها حداقل يك يا شايد دوسال وقت دارند. ديپلماسي ايران هم نميخواهد اين فرصت را از دست بدهد و سعي دارد با واشنگتن و لندن, «گفتوگوي سازندهاي» انجام دهد. با اين حال نميتوان مطمئن شد كه تلاش ايران براي انجام گفتوگوهاي سازنده بتواند امريكاييها را تحتتأثير قرار داده و متقاعد سازد.
منبع:ايزوستيا, 25 مارس2003 (5 فروردين 1382)
نويسنده: ماكسيم يوسين
يك مقام امريكايي در گردهمايي آيپك اظهار داشت كه ميتوان گفت عراق قرباني شمارة 2 بعد از فلسطين است و قرباني اول و دوم در فهرست برنامههاي توطئهآميز و تجاوزگرانهاي گنجانيده شدهاند كه رهبران انگليسي, اسراييلي و امريكايي با ذهنيتي بيمار و سرشتي شرور و تجاوزكارانه ـ كه در عين حال بهنوعي ايدئولوژي افراطي ديني گرايش دارند ـ آن را تدارك ديدهاند. اين ايدئولوژي, آميزهاي از يك تفكر متعصب صهيونيستي و مسيحي براي آغاز جنگ و تجاوز؛ شعار «رويارويي اديان» يا «جنگ تمدنها» است. جاهطلبي و بلندپروازي ديني و اهداف سياسي و طمعهاي مادي نمادهاي دولت امريكا در شاخة نظامي ـ يعني چني, رامسفلد و پرل سرخورده ـ تا آنجا پيش رفت كه آنها شهرها و روستاهاي عراقي را به ويرانهاي تبديل كردند و عراق را بهصورت ميداني براي آزمايش انواع موشكها و بمبها و ديگر سلاحهاي ويرانگر و ممنوعشده مثل بمبهاي موشكي و «مادر بمبها» درآوردهاند. با پيگيري جنگ, راز رابطة جنگطلبان در دولت امريكا با كارتل نفتي تگزاس و سازندگان تسليحاتي در ايالات متحده فاش شده است.
منبع: الشرقالاوسط,7 آوريل 2003 (18 فروردين 1382)
نويسنده: عبدالله الاضبح
موضع رسمي و مردمي كشورهاي عربي در جنگ امريكا عليه عراق, از سه عامل اصلي تأثير ميپذيرد:
1ـ عاطفه و عربيت اسلامي
2ـ فهم و درك اهداف جنگ و انگيزهها و عوامل آن
3ـ رخدادها و رويكردهاي جنگ
هرقدر طول جنگ بهدرازا بكشد, خطرآفرين بودن پيامدهاي عربي و اسلامي آن هم بيشتر خواهد شد. ازسوي ديگر, هرقدر فروپاشي نيروهاي عراقي بهسرعت انجام بگيرد, از شدت تمايل و كشش ملتهاي عرب براي جنگيدن در كنار عراق كم خواهد شد. بيشتر عربها و مسلمانان اعتقاد دارند كه جنگ امريكاييها و انگليسيها عليه عراق, تجاوزي آشكار و جنگي استعماري است كه هدف آن اشغال عراق و تسلط بر نفت آن است. حقيقت هم اين است كه اين جنگ نه جنگ آزاديبخش عراق و نه جنگ براي اشغال آن است. اين جنگ نتيجة يك بحران پيچيدة جهاني است كه سه عامل اصلي در آن ديده ميشود:
1ـ وجود رهبران افراطي امريكايي كه بر ضرورت تسلط امريكا بر جهان اعتقاد دارند.
2ـ رخداد يازدهم سپتامبر 2001 و پديدآمدن ترس امنيتي در امريكا, نسبت به خطر گروههاي افراطي اسلامي
3ـ وجود اعتقاد راسختر و رهبران راستگراي امريكا, مبني بر اينكه صدام سلاح شيميايي و بيولوژيكي دارد و اينكه صدام دير يا زود اين سلاح را به دست القاعده خواهد رساند.
منبع: الشرقالاوسط,7 آوريل 2003 (18 فروردين 1382)
نويسنده: عثمان الرّئوف
نظرسنجي جديد روزنامه «لسآنجلس تايمز» نشان ميدهد كه بيشتر امريكاييها كه از پيروزي نيروهاي امريكايي در جنگ دلگرم شدهاند, اكنون از جنگ حمايت ميكنند. هماكنون بيش از سهچهارم؛ دوسوم ليبرالها و 70درصد دموكراتها از جنگ حمايت ميكنند و بيش از چهارپنجم از افراد طرفدار جنگ بر اين باورند كه حتي اگر نشانهاي از سلاحهاي كشتارجمعي بهدست نيايد, باز هم از تهاجم نظامي حمايت ميكنند. تأييد و حمايت از اقدام بوش به 68درصد رسيد و سهچهارم از افراد نظرسنجي شده, اطمينان خود را به رئيسجمهور اعلام كردند. با وجود چنين حمايتي, در اين نظرسنجي هشدارهايي هم براي بوش بهچشم ميخورد. درصد حمايت از بوش پسر, به 85درصدي كه جورج بوش پدر در نظرسنجي روزنامة ”لسآنجلس تايمز“در خلال جنگ 1991 خليجفارس از آن برخوردار بود, نرسيد.
منبع:لسآنجلس تايمز,5 آوريل 2003 (16 فروردين 1382)
نويسنده: رونالد براون اشتاين
اين روزها, بازهاي محافظهكار در ايالات متحده كه بهظاهر از سركوب سريع نيروهاي عراقي شجاعت بيشتري يافتهاند, ديدگاههاي خود را دربارة تغيير رژيم در ايران و سوريه مطرح ميكنند.
مايكل لدين (Michael Ledeen) از مؤسسة انترپرايزامريكا, روز دوشنبه, دو روز پيش از اينكه نيروهاي ايالات متحده به قلب بغداد حمله كنند, در نوشتهاي با عنوان رژيم «سوريه و ايران بايد تغيير يابد» نوشت: «اگر ايالات متحده از مبارزة عادلانة مردم ايران حمايت كند, ايران دستكم امكان پيروزي خاطرهانگيزي را براي امريكاييها عرضه ميكند؛ زيرا مردم ايران, آشكارا از رژيم نفرت دارند و مشتاقانه با آن مبارزه ميكنند.»
سوريه نميتواند در برابر انقلاب موفق دموكراتيكي كه رژيمهاي كابل, تهران و عراق را سرنگون ميكند, بهتنهايي ايستادگي كند. هيچكس آشكارا از بهكاربردن نيرو عليه سوريه يا ايران پشتيباني نميكند, اما محافظهكاران در داخل يا خارج دولت ايالات متحده اميدوارند كه جنگ عراق, به دمشق و تهران اين علامت را بدهد كه جستوجو براي سلاحهاي كشتارجمعي ممكن است براي سلامتي آنها خطرناك باشد.
كنت آدلمن (Kenneth Adelman), دستيار پيشين پنتاگون و از نخستين طرفداران سقوط صدامحسين, به روشهاي قهرآميز گفت: «من اميدوارم بتوانيم رژيمها را بدون نيروي نظامي تغيير دهيم. من استفاده از نيروي نظامي در اين محلها را مورد ملاحظه قرار نميدهم.» وي افزود: «تركيب تماميتخواهي و سلاحهاي كشتارجمعي, تركيب مرگباري براي جهان است.» درحاليكه برخي محافظهكاران بر اين باورند كه نمونة عراق ميتواند براي فروپاشي برخي همسايگان غيردموكراتيك آن بهكار رود, تعدادي از آنها اميدوارند كه اين تجربه منجر شود كه آنها از پيگيري سلاحهاي بيولوژيكي, شيميايي و هستهاي خودداري كنند.
جان بولتن (John Bolton), معاون وزارتخارجه در امور كنترل سلاح و امنيت بينالمللي, در رُم به خبرنگاران گفت: «او اميدوار است ايران, سوريه و كرهشمالي ـ كه به نظر ايالات متحده در جستوجوي دستيابي به سلاحهاي هستهاي هستند ـ پيام را دريافت كرده باشند.» او گفت: «ما اميدواريم تعدادي از رژيمها, درس مناسبي از عراق گرفته باشند, زيرا پيگيري سلاحهاي كشتارجمعي به نفع منافع ملي آنها نيست.» زمانيكه دربارة پيامدهاي پس از جنگ عراق از وي سؤال شد, نام سه كشور ايران, سوريه و كرهشمالي را برد.
يك مقام ايالات متحده اين نظر را مطرح كرد كه ايالاتمتحده در فكر استفاده از نيرو عليه ايران و سوريه بوده است. وي گفت كه «بازها» ابهام استراتژيك را كه ايالات متحده دير زماني است با دشمنان بالقوه تجربه كرده است, منعكس ميكنند.
وقتي دربارة تهديدات ازسوي كشورهايي كه واقعاً داراي پيشينة بدي هستند و براي شما آرزوي خوبي ندارند صحبت ميكرد, گفت: «سياست ايالات متحده اين بوده است كه از دستزدن به هيچ اقدامي فروگذار نكند. اما اين به اين معني نيست كه شما فعالانه در فكر تهاجم يا استفاده از زور باشيد.»
دونالد رامسفلد كه در 28 مارس به سوريه و ايران هشدار داد كه در جنگ عراق مداخله نكنند, روز چهارشنبه گفت: «ايالات متحده شواهدي در اختيار دارد كه دمشق ممكن است به خويشاوندان و حاميان صدام كمك كند تا از كشور فرار كنند.» ديكچني, معاون رئيسجمهور, درحاليكه نامي از سوريه و ايران نبرد, در سخناني خطاب به سردبيران روزنامه گفت: «ايالات متحده بايد براي شكست تروريسم ”هر كاري كه از دستش برميآيد“ انجام دهد و بايد با كشورهاييكه از آنها حمايت ميكند مقابله كند.» ايالات متحده به ايران و سوريه بهعنوان كشورهايي كه از تروريسم حمايت ميكنند نگاه ميكند. مقامات رسمي ايالاتمتحده معتقدند كه هر دو كشور در جستوجوي سلاحهاي كشتارجمعي هستند. آنها ايران را متهم ميكنند كه در پي دستيابي به سلاحهاي هستهاي است. ايران ميگويد كه برنامة هستهاياش براي دستيابي به الكتريسيته است.
ديكچني گفت: «در بركناري رژيم ترور از عراق, ما پيام بسيار روشني براي تمام گروههايي كه از وسايل ترور و زور عليه بيگناهان استفاده ميكنند, فرستاديم. ايالات متحده و شركاي ائتلافي ما نشان ميدهند كه ما توانايي و ارادة دستزدن به جنگ عليه ترور و پيروزي قاطعانه بر آن را داريم.» وي افزود: «ما براي حفظ صلح جهاني و جلوگيري از تروريستها و حاميانشان, و نسبت به فروبردن جهان به زور و هتكحرمت دهشتناك, مسئوليت بيشتري داريم.»
فرانك گافني (Frank Gaffney), يك مقام برجستة پنتاگون در دوران رياستجمهوري دونالد ريگان, معتقد است كه «تغيير رژيم بايد هدف ايالات متحده در مورد ايران و سوريه باشد.» و همچنين افزود: «ايالاتمتحده نميتواند استفاده از زور را ناديده بگيرد. اگر تهديد بهصورتي گسترش يابد كه راهي براي ما جز انتخاب استفاده از نيروي نظامي نگذارد, آنگاه چنين انتخابي صورت خواهد گرفت.»
گافني رئيس مركز سياستگذاري امنيتي و تدارك توصيه براي مشكلات ملّي, گفت: «بسياري از ايرانيها دوست دارند رژيم حكومتي آنها تغيير كند و ايالات متحده بايد از طريق انتشار اطلاعات, كمك اقتصادي و احياناً فعاليتهاي مخفيانه, به آنها كمك كند. استفاده از نيروي نظامي در اينجا, آخرين انتخاب واقعي خواهد بود. اما من فكر ميكنم كه ما بيترديد در پي بررسي تلاشهايي براي ايجاد تغيير رژيم در ايران و نيز سوريه ـ و شايد در مناطق ديگر ـ بهعنوان پيشرفت طبيعي اين جنگ عليه ترور هستيم.»
منبع: خبرگزاري رويتر, 10 آوريل 2003 (21 فروردين 1382)
يك سرباز ايالات متحده به نقشة عراق در خلال جلسة آموزش براي داوطلبان عراقي اشاره ميكند. داوطلبان در پايگاه نظامي هوايي در تازار در جنوب مجارستان بهتاريخ 26 مارس 2003 حضور داشتند. ايالات متحده حدود 3هزار مخالف تبعيدي عراقي را در اين اردوگاه براي حمايت از عمليات غيررزمي ايالاتمتحده و نيروهاي نظامي اتئلاف بينالمللي عليه صدام آماده ميكند. تبعيديان عراقي بهعنوان راهنما و مترجم براي نيروهاي بينالمللي و كمكهاي ديگر براي دولت غيرنظامي پس از صدام تربيت ميشوند.
عدنان پاچهچي, وزير خارجة اسبق عراق, كه بهطور مستقيم از مشاغل سياسي بهدور بوده, اكنون با ياري هموطنان مستقل در پي كمك به شكلدادن دولت پس از صدام است.
5 آوريل 2003 (16 فروردين 1382)Yahoo News