چشمانداز خوانندگان
از طرف خوانندگان محترم نشريه نامههاي زيادي به دست ما ميرسد كه در آنها
پيشنهاداتي دربارة شكل و محتواي نشريه ميشود. از جملة اين پيشنهادات درج مطالب
تاريخي بيشتر, زندگينامه و سوابق مبارزاتي و دفاعيات مبارزان در دوران رژيم سلطنتي,
مباحثي پيرامون مدرنيسم و پست مدرنيسم و... ميباشد. به عرض خوانندگان گرامي
ميرسانيم كه برخي از اين پيشنهادات را انجام دادهايم و در حال پيگيري و مطالعة
ساير پيشنهادات ميباشيم, عذر ما را از عدم درج كامل همة اين نامهها بپذيريد.
خرداد 60, عوامل و پيامدها
آقاي مراد همتي طي نامهاي مبسوط انتقادات خود را پيرامون مصاحبة دكترحسين رفيعي در
زمينة خرداد 60 كه در شمارة 13 چشمانداز ايران درج شده است, مطرح كردهاند. ضمن
تشكر از ايشان, محورهاي عمدة اين انتقادات, و سپس پاسخ دكتررفيعي را ميخوانيم:
ـ آقاي رفيعي خارجيها را طراح و كارگردان حوادث ميدانند و بازيگران داخلي را
صرفاً زمينه و مجري تلقي ميكنند. گيريم كه آقاي ونس اظهار عقيده كرده يا پيشبيني
نموده باشد كه روشنفكران تحصيلكرده در غرب در اوايل انقلاب به حكومت ميرسند, خوب
اين چه تأثيري در واقعيت دارد و چه دليل بر مداخله و طراحي است؟ به نظر نويسندة اين
سطور, آقاي رفيعي گرفتار توهم توطئه شدهاند.
ـ درگيريهاي خونين سي خرداد شصت و ترورها و اعدامها و حذفها را اجراي برنامه
برژيسنكي مبني بر نابودي جناحها و گرايشهاي راديكال چپ سوسياليستي (مذهبي و
غيرمذهبي) ميدانند. ايشان طوري از طرح برژينسكي صحبت ميكنند كه گويي از مداخله
مستقيم امريكا در كودتاي 28 مرداد سخن ميگويند. در صورتي كه به اعتراف خودشان هيچ
دليل و مدركي دال بر مداخله خارجيها در خشونتهاي سال 60 ديده نميشود و صرفاً
"تحليلي" توهمي است.
ـ در حالي كه دلايل و حتي اسناد بسيار آشكارتر و واضحتر در مورد مداخلة حزبتوده و
تفرقهافكني آنان در صفوف انقلابيون در پس زمينه توطئهها و برنامههاي عناصر مشكوك
28 مردادي و حزب زحمتكشان و عناصر متحجر كه از قدرت پرستي دو طرف درگيري سوءاستفاده
كردهاند وجود دارد: نفوذ عناصر مشكوك در حزب جمهوري اسلامي و طرح توطئه, ورود
عناصر غيرمبارز روحاني و غيرروحاني در اين حزب به طمع كسب قدرت, عناصر افراطي كه با
فقه سنتي ميخواستند حكومت سوسياليستي مستضعفان را بهوجود آورند, قدرتطلبي و
سهمخواهي مجاهدين و مبارزهطلبي و ارادهگرايي به علاوه توهم قدرت, دست به اسلحه
بردن گروههاي چريكي راديكال و تجزيهطلب, قضية گروگانگيري سفارت امريكا, تقابل
سنت و مدرنيسم و... ازجملة اين دلايل هستند.
ـ پس برخلاف نظر آقاي رفيعي درگيريهاي خونين 60 صرفاً حذف چپ به نفع راست يا
سوسياليسم به نفع سرمايهداري و پيروي از طرح برژينسكي نيست.
ـ اين كه ميگويم آقاي رفيعي دچار توهم توطئه شده است به اين مفهوم نيست كه
توطئهگران و استعمارگران وجود ندارند, بلكه به اين مفهوم است كه تاريخ و تحولات
اجتماعي صرفاً از توطئه پيروي نميكنند.
ـ آقاي رفيعي مدعي است كه جانب انصاف را رعايت نموده و در اين تحليل قصد بدگويي از
كسي يا دفاع از كسي يا جرياني ديگر را ندارد, ادعايي كه اصلاً با حقيقت جفت و جور
درنميآيد... . نويسندة اين سطور به خاطر مطالعات تئوريك و اسلامي هيچگاه به
سازمان مجاهدين و مسعود رجوي علاقهاي نداشته و همواره از ايدئولوژي التقاطي آنان
انتقاد ميكرده است... اما آيا همانطور كه عيوب و انتقادات سازمان و بنيصدر را
ميشود بيان كرد, همانطور هم ميشود از حزب جمهوري اسلامي كه پس از انقلاب بهوجود
آمد انتقاد كرد؟ اگر چنين است چرا آقاي رفيعي اين انتقادات را بيان نكرده است؟
برادر عزيز جناب آقاي مراد همتي
ضمن تشكر از توجه شما در پيگيري مطالب طرح شده در "چشمانداز ايران". بايد به
اطلاعتان برسانم كه:
1ـ وقايع سي خرداد 60 از چنان پيچيدگي و گستردگي برخوردار ميباشند كه پرداختن به
آن بايد از جهات مختلف و توسط افرادي با تخصصهاي متعدد انجام شود و اگر جنابعالي
صبور باشيد و چشمانداز عمري داشته باشد, با استعانت خداي بزرگ, شايد اين قضايا
روشن شود.
2ـ من همچنان ادعا دارم كه در اين قضيه "بيطرف" هستم و محقق. معني بيطرفي هم اين
نيست كه همچون يك نفر فارغ از مصالح ملي, سخن ميگويم. خير, من طرف منافع ملي,
مصالح ملي, اسلام و ايران هستم. لذا تمام قضاوتهايم با توجه و تقيّد به اين موارد
خواهد بود. يعني از وابستگي گروهي ... آزادم.
3ـ استنباط من اين است كه جنابعالي, بخشي از حرفهايم را, آنطور كه منظور من بوده
است, درك نكردهايد. بهعنوان مثال:
ـ من به تئوري توطئه اعتقادي ندارم, ولي معتقدم كه دربارة ايران از سالي كه
برادران شرلي به دربار صفويه رفتهاند, مرتباً دارد توطئه ميشود. در شرايط انقلاب
و حال, اين توطئهها عميقتر و بيشتر شده است. اين مطلب اظهر منالشمس است.
ـ آقاي بنيصدر يك شخصيت ملي ـ مذهبي بود كه دچار خطاي استراتژيك شد.
ـ بهشتي و مطهري ... از روحانيون روشنبيني بودند كه هدف ترور قرار گرفتند و اين با
استراتژي برژينسكي مطابقت دارد. دليل آن هم اين است كه پس از 24 سال, هنوز
روحانياي مثل آنها ظهور نيافته است.
ـ موارد ديگر
4ـ هرگز ادعا نميكنم كه هرچه ميگويم صددرصد درست است و اگر يك نقد درست ببينم,
آن را ميپذيرم.
5ـ خداوند به همة ما صبر و تقوا عطا كند تا بتوانيم اشتباهات خود را اصلاح,
گرفتاريهاي مملكت را درك و راه چارة آن را پيدا كنيم.
حسين رفيعي
يك پرسش راهبردي
جناب آقاي ميثمي, به نظر جنابعالي با توجه به تلاشهاي فراوان طبقة روشنفكران
مذهبي در ايران طي شصت سالة اخير به چه دليل يا دلايلي نتوانستند جايگاهي همانند
جايگاه روحانيت سنتي در نزد تودة عوام پيدا كنند؟
فرزند كوچك ايران
علي علوي دهكردي
پاسخ:
برادر گرامي جناب آقاي علي علوي دهكردي, سؤال شما يكي از سؤالهاي راهبردي و اساسي
است. به نظر من روند رشد جامعة ايران غير از نظري است كه در اين پرسش آمده است. من
دلايل آن را در مصاحبهاي تحت عنوان "آينده از آن نوانديشي ديني است" (چشمانداز
ايران شمارة 11) و همچنين در مصاحبة ديگري تحت عنوان "انتخابات 80, چرا خاتمي"
(چشمانداز ايران شمارة 8) و در "چشمانداز روشن" (چشمانداز ايران شمارة 16)
آوردهام. همچنين در يادداشتي تحت عنوان "اصلاحات, بنبستها و راهكارها"
(چشمانداز ايران شمارة 16) به اين موضوع پرداخته شده است.
كلاً در تاريخ معاصر, روندي را مشاهده ميكنيم كه اولاً اصول دين بر اصول فقه غلبه
داشته است. ثانياً در بين ادلة اربعه يعني قرآن, سنت, عقل و اجماع, قرآن مداري
اولويت پيدا كرده است. ثالثاً احكام اجتماعي بر احكام فردي اولويت پيدا كرده است.
رابعاً در دومخرداد 1376 به اعتراف آيتالله آذري قمي قانون اساسي ـ كه ثمرة
انقلاب و خون شهداست ـ بر آموزشهاي جاري سنتي در حوزههاي علميه برتري يافته است.
به نظر من اهداف نوانديشي ديني نظير اصول دين, قانوناساسي, قرآنمداري و اولويت
احكام اجتماعي قرآن, روند مثبت و رو به رشد داشته است و بايد با ايمان به اين روند
ما هم تلاش خود را صدچندان كنيم. از شما ميخواهيم كه ارزيابي خود را از مقالات
يادشده براي ما بنويسيد.
بازبيني شده است!
اينجانب يكي از مشتركين نشريه ميباشم. اولاً اينكه نشريه بسيار دير به دست
اينجانب ميرسد. ثانياً گاهي پلاستيك سلفون آن باز شده و روي آن نوشته شده "بررسي
شود" و يا نوشته شده "بازبيني شده است". مطلب فوق جهت اطلاع حضورتان اعلام ميگردد.
يكي از مشتركين
شهدا بر گردن ما حق دارند
... سلام بر شهداي عدالت و آزادي, مخصوصاً شهداي بزرگ چهارم خردادماه. شهدايي كه
براي عدالت و آزادي و آزادانديشي جانشان را فداي ملت كردند در گردن همة مردم حق
دارند و كسي نبايد بيتفاوت از اين مسئله بگذرد, خصوصاً جامعة روشنفكر و تحليلگران
سياسي.
م. ح از ساري
به اميد آنكه آزادي را آزادي پاسدار باشد
مطلب كوتاهي با عنوان "آزادي چرا؟" از آقاي مهرداد راستگوي اقدم به دست ما رسيده
است. ايشان سعي كرده تا رابطة آزادي را با ارزشها, اخلاق و احكام دين نشان دهد. در
بخشي از اين مطلب آمده است:
وقتي عدهاي دغدغة زوال ارزشها و اخلاقيات را دارند شايد دچار نوعي سطحينگري
شوند, مثل آن است كه بخواهند ريشة درخت را قطع كنند تا شاخ و برگ درختي را حفظ كرده
باشند. ما براي حفظ ارزشها ميكوشيم و ميخواهيم اخلاقيات را در كلية سطوح حاكم
كنيم ولي بايد توجه داشته باشيم كه اخلاقيات و ارزشها خود زاييدة چه چيز است؟
اخلاق و ارزشها حكم به رعايت يكسري احكام ميباشد كه اين احكام ميتوانند قانوني,
عرفي و شرعي باشند و ريشه در سنت دارند. گاهي ضروريات و مقتضيات ايجاب مينمايد كه
ارزشي بهوجود بيايد و جزو اخلاق محسوب گردد و اين نشئت گرفته از فرهنگ و تمدن و
دين و مذهب و مليت ماست. ولي در كل همة اين ارزشها و اخلاقيات ناشي از رعايت آزادي
است. اگر هرگونه ارزشي را ناديده بگيريم و به هر عمل ناشايستي دست بزنيم, اقدام به
اين علت ضدارزش ميشود كه به حدود آزادي ديگران يا تجاوز كردهايم و يا آزادي
ديگران را محدود و يا پايمال نمودهايم... براي مثال انسان حق ندارد دروغ بگويد چون
دروغ گفتن موجب اختلال در درك و فهم و آگاهي افراد ميگردد و عملكرد و فكر و انديشة
ديگران را مختل ميسازد و حرام است. در تكتك احكام و عرف و قانون, هدف رعايت
آزادي است... .
آقاي راستگوي اقدم در مطلب ديگري با اشاره به اينكه ايران منادي گفتوگوي تمدنها
و فرهنگها و اديان در سطح جهان شده است مينويسد: پس چرا اين چراغ به خانه حرام و
به مسجد حلال است. پس چرا از اولين روز انقلاب حربة حذف را پيشه سا ختند و هر ناساز
را به ضرب تكفير معدوم ... . امامخميني در پاريس گفتند "مخالفين حتي كمونيستها
نيز آزادند كه حرف خود را بزنند"... .
اگر از روز اول خشت اول را نه براساس حذف كه براساس عقل و منطق مينهاديم و آزادانه
ميگذاشتيم كه همه حرفهايشان را براساس انديشه و فكر بيان كنند و هركس برپاية
تساهل و تسامح ميشنيد و ميخواند و با آگاهي و كسب داراييهاي علمي خويش پاسخ
ميداد و پاسخ ميگرفت, آنگاه زمينه براي رشد و بالندگي فراهم ميشد و مسلمان, مؤمن
ميشد و راه نفاق بسته.
... همچنان دغدغة آن دارند كه چرا نسل ديروز و امروز روي از قرآن برتافته, آيا علت
آن نيست كه انديشهها را كور ساختيم و قرائت از دين را انحصاري. انديشه در تقابل
انديشه رشد ميكند... حال كه مانسخهاي و درماني براي جهان پيچيدهايم و سالي را
نيز سازمان ملل بدين نام ناميد. اين دوا را درمان درد خود سازيم... .
ميزان مطالعه يكي از شاخصهاي توسعه
يكي از شاخصهاي توسعة يك كشور تعداد روزنامهها و مجلات و ميزان تيراژ آن ميباشد.
معمولاً يكي از سياستهاي كشورهاي توسعهيافته, گسترش مطبوعات ميباشد... بهطوري
كه در اين كشورها, تعداد مطبوعات در يك روز كاري بيش از 600 نوع ميباشد و تيراژ
آنها به ميليونها نسخه در روز ميرسد. بهعنوان مثال روزنامة گاردين با تيراژ
دوازده ميليون و روزنامة معروف يوميوري پانزده ميليون نسخه در روز ميباشد. در حالي
كه در كشور ما پرتيراژترين روزنامه يعني همشهري معمولاً بين 460 تا 500 هزارنسخه در
روز ميباشد. يعني در مقايسه با روزنامة گاردين يك بيستوچهارم و در مقايسة با
روزنامة يوميوري يك سيام ميباشد. آيا تا زماني كه فرهنگ اطلاعرساني و مطالعه تا
اين اندازه اسفناك باشد, ميتوان در مسير توسعه قرار گرفت. همه به ياد دارند كه در
ارديبهشت 1379 در كمتر از چند روز بيش از 25 روزنامه و مجله توقيف بهاصطلاح موقت
گرديدند كه اين كار به معني افت تيراژ به ميزان نصف بود...
محمد حسن عسگري
با پشتكار بر مشكلات غلبه كنيم
... بايد گفته شود هرگز در طول تاريخ هيچگونه قيام ملي و مردمي به شكست نيانجاميده
و نخواهد انجاميد, بلكه در بعضي مقاطع با نوسانات و مشكلاتي برخورد كرده كه با
پشتكار خستگيناپذير پيشواياني بزرگ و مردمي آن مشكلات پشت سر گذاشته شده و جايگاه
واقعي خود را يافته, كمااينكه نتيجة قيام مشروطهخواهان بود كه مجلس شوراي ملي
موجوديت يافت و در دورة شانزدهم, مصدق بزرگ طرح مليشدن صنعت نفت را به تصويب
رساند... مصدق منجي خاورميانه ناميده شد. قيام مصدق و ديگر بزرگان و آزاديخواهان و
ادامهدهندگان راه آنان بود كه پايههاي پنجاهسالة سلطنت پهلوي را لرزاند و چنان
سست كرد كه گفته شد "شاه بايد برود" و رفت... براي مردان و زنان بزرگ تاريخ مرگ و
شكست مفهومي ندارد... .
محمدباقر عباسي خرمآبادي