لشكركشي حتمي است, اما جنگ...
گفتوگو با شهريار روحاني
آقاي شهريار روحاني در سال 1328 در تهران متولد شد. مدرك ديپلم را از دبيرستان
"هدف" گرفت و دورة كارشناسي و كارشناسي ارشد خود را در رشتة فيزيك در دانشگاه
"بركلي" كاليفرنيا گذراند. ايشان مدرك دكتراي فيزيك نظري را از دانشگاه "ييل"
آمريكا دريافت نمود و چند سال بعد, تمام واحدهاي دكتراي روانشناسي را در دانشگاه
"هوستون" تگزاس به پايان برد. وي از بنيانگذاران انجمناسلامي دانشجويان كاليفرنيا
بود كه تا سال 1357, سمت دبيرفرهنگي اين انجمن را در سراسر آمريكا برعهده داشت. در
آستانة پيروزي انقلاب, وي سخنگوي هيئت چهارنفرة نمايندگان امام خميني در كميتة
نظارت بر نمايندگيهاي سياسي ايران در آمريكا و كانادا شد. مدتي پس از پيروزي
انقلاب به ايران آمد و سال 1358 سردبيري روزنامة كيهان را بهعهده گرفت. دكترشهريار
روحاني پس از انقلاب نيز در دانشگاههاي ايران و آمريكا تدريس ميكرده است.
در اين گفتوگو به مقولاتي اشاره شده كه بحث و تفصيل مستقلي را ميطلبد و اميدواريم
در گفتوگوهاي آينده جبران شود. اين مقولهها عبارتند از: الف ـ احياي ميليتاريسم
روسيه, ب ـ طرح لوئيس, ج ـ كنفدراتيوكردن خاورميانه.
بعد از ماهها جنجال و تبليغات سياسي آيا به نظر شما حملة نظامي آمريكا به عراق
صورت خواهد گرفت؟
نخست بايد ميان واژة "حمله" و "لشكركشي" تمييز داده شود. به نظر ميرسد كه لشكركشي
آمريكا به خاورميانه اجتنابناپذير است, درحاليكه حملة نظامي احتمالاً در آيندهاي
نزديك صورت نخواهد گرفت.
دلايلِ به گفتة شما اين لشكركشي چه ميتواند باشد؟
شواهد نشان ميدهد كه سه عامل اساسيِ تعيينكننده در اين تحرك نظامي نقش دارند:
1ـ احياي ميليتاريزم آمريكا(1) بعد از دوران رياست جمهوري بوش و خاصه پس از فروپاشي
اتحاد جماهير شوروي اقتدار ميليتاريزم آمريكا بهطور پيوسته تقليل پيدا كرد. نمونة
بارز اين تقليل قدرت و نفوذ را در بستهشدن بيش از صدپايگاه نظامي آمريكا در دوران
رياستجمهوري كلينتون ميتوان مشاهده نمود. ميليتاريزم آمريكا با ايجاد جوّ تنش و
تخاصم كه نخست با تحريك چين آغاز گشت و به مرور تا واقعة يازدهم سپتامبر افزايش
قابل ملاحظهاي پيدا كرد, بهانهاي براي بسط قدرت و احياي دوبارة خود ايجاد نمود.
2ـ بحران اقتصادي آمريكا و ركود عظيمي كه اقتصاد آمريكا را بهشدت تهديد ميكند
جبراً راههاي نامعقولي را براي مقابله با اين بحران به حاكميت نامعقولتر بوش
تحميل ميكند. در دو قرن گذشته مكرراً شاهد اين پديده بودهايم كه دولتها براي
مقابله با بحران اقتصادي و اجتماعي خود به ايجاد تنش نظامي و سياسي بيروني دست
ميزنند. تا آستانة مقاومت مردم را در برابر فقر و پريشاني دروني بالا برند و آنان
را بهصورت منفي تطميع نمايند. البته اين شيوة كهني است كه افلاطون نيز در
"جمهوريت" خود بدان اشاره ميكند.
3ـ شايد مهمترين علت لشكركشي گستردة آمريكا برنامة درازمدت اين ابرقدرت براي كنترل
بازار سوخت جهان در قرن بيست و يكم است. آمريكا با حضور نظامي مستقيم در منطقة
خاورميانه عملاً كلية مجاري هفتاددرصد از نفت و گاز جهان را در كنترل مستقيم خود
خواهد گرفت. اين امر براي كشوري كه ظهور كانونهاي عظيم اقتصادي مانند بازار مشترك
اروپا و غولهاي اقتصادي آسياي جنوب شرقي, تهديد عظيمي براي سيادت جهاني خود
مييابد, امري ضروري و بسيار حياتي به نظر ميرسد.
چرا در بحث شما اشارهاي به عراق كه بهانة ظاهري آمريكا براي حملة نظامي است, نشد؟
درحقيقت عراق بهانهاي صرف براي آمريكا بيشتر نميباشد. صدام آلت فعلي بوده است كه
از طريق او انقلاب نوپاي اسلامي ايران مورد تهاجم و ظلم بيپايان قرار گرفت, صدام
كسي است كه با حمله به كويت كه به احتمال زياد با تحريك خود آمريكا صورت پذيرفت,
زمينه را براي حضور گستردة آمريكا در خليجفارس و حيف و ميل ذخاير عظيم ارضي
عربستان و كويت بهوجود آورد.
فراموش نكنيم كه ژنرال "شوارتسكف" فرماندة عمليات نظامي آمريكا در حمله به عراق, در
صورتي كه كمتر از 24 ساعت به حملة نظامي خود ادامه ميداد صدام را سرنگون ميكرد,
ولي دولت آمريكا به او حتي اجازة ادامة عمليات نظامي را به مدت دوساعت نيز نداد. به
اين ترتيب واضح است كه صدام عنصري بسيار مثبت براي ايجاد بهانة شروع براي حضور
نظامي آمريكا در منطقه ا ست. همانگونه كه "طالبان" آفريدة آمريكا, زمينهساز حضور
مستقيم آمريكا در آسياي ميانه گشته است.
به هر صورت به نظر شما حملة نظامي آمريكا به عراق صورت خواهد پذيرفت؟
شواهد نشان ميدهد كه چنين حملهاي اگر صورت پذيرد بسيار نزديك مثلاً در ماه آينده
نخواهد بود, زيرا, اولاً جمهوريخواهان با كسب كرسيهاي مجلس و سناي آمريكا, قادر
خواهند بود بودجة نظامي آمريكا را بدون هيچنوع تحرك عملي نظامي افزايش دهند
درنتيجه خودبهخود فوريت چنين اقدام نظامي ضرورت خود را از دست داده است. ثانياً
جوّ عمومي جامعة آمريكا از يكطرف و جامعة جهاني از طرف ديگر, آمادگي لازم را براي
چنين اقدامي از طرف آمريكا ندارد. اقدام نظامي بدون حمايت گستردة افكارعمومي جهاني
براي دولت بوش كه از نظر اقتصادي بسيار متزلزل است, يك انتحار سياسي ميباشد.
ثالثاً آمريكا برنامة مشخصي براي خود عراق ندارد, چرا كه درصورت سقوط صدام ناگزير
به ايجاد حكومت دموكراتيك و يا نظامي (ديكتاتوري) ميباشد. شقّ اول حكومت بهدليل
اكثريت شيعيان در عراق منجر به ايجاد دولتي شيعي خواهد شد, كه مورد قبول كردها و
اهل سنت قرار نخواهد گرفت. چنين امري زمينهساز نخست تشنج و سپس تجزية عراق خواهد
گشت, چنين تجزيهاي به عدمثبات تركيه (كه از اقمار آمريكا بوده و عضو ناتو نيز
ميباشد) خاصه منطقة كردنشين آن و كشورهاي ديگر منطقه خواهد انجاميد. چنين
عدمثباتي با برنامة آرامكردن منطقه نفتخيز جهان در تضاد مستقيم ميباشد. رابعاً
حضور نظامي آمريكا و حملة مستقيم به عراق دولتهاي طرفدار آمريكا (مانند عربستان
سعودي) را متزلزل نموده و دامنة تشنج و تضاد را گسترده خواهد كرد. در چنين شرايطي
آمريكا نهتنها خود را بلكه تمامي جهان صنعتي را در باتلاقي تيره و تاريك افكنده
است. خامساً نظاميان آمريكا مكرر اعلام كردند كه درگيرشدن آمريكا در دو نقطة متفاوت
صلاح نميباشد و تا زماني كه بحران افغانستان و درگيري نظامي در آن به پايان
نرسيده است, نميبايست در منطقة ديگري درگير گشت. مجموعة اين عوامل نشان ميدهد كه
حملة نظامي و يا جنگ كه مثلاً در آذرماه انتظار ميرفت, صورت نخواهد پذيرفت.
نظر به توضيحات شما آمريكا چه اقدامي انجام خواهد داد؟
شواهد نشان ميدهد كه آمريكا بهطور پيوسته نيروي نظامي خود را در خليجفارس افزايش
ميدهد و بر دامنة تبليغات خود نيز در منطقه خواهد افزود. در كنار اين دو,
برنامههايي براي دگرگون كردن سياسي كشورهاي منطقه بهخصوص عراق, پياده خواهد نمود.
ايجاد تشكلهاي قويتر سياسي در عراق, وحدت ميان كردها و تشديد تضاد دروني حاميان
صدام از جمله برنامههاي آمريكا در اين دوره خواهد بود.
مجموعة اين عوامل چه تأثيري بر ايران خواهد گذاشت؟
دو حيطة متفاوت را در اين زمينه بايد مورد مداقّه قرار داد, اول تأثير حضور نظامي
آمريكا بدون دخالت در امور ايران است. دوم: احتمال دخالت مستقيم سياسي يا سياسي و
نظامي (بهطور توأمان) ميباشد. مورد اول يعني حضور نظامي آمريكا در عراق, بهطور
طبيعي موجب تنشهايي در درون ايران خواهد گرديد ولي اين تنشها در صورتيكه دولت
ايران با تسامح و سازنده با مردم ايران برخورد كند و مثلاً راه معقول آقاي خاتمي را
دنبال كند, نتايج سوء گستردهاي نخواهد داشت, چنانكه در ماجراي افغانستان تغييرات
چشمگيري در كوتاهمدت صورت نپذيرفت, اما اگر آمريكا بخواهد در ايران دخالت سياسي يا
نظامي مستقيمي نمايد, تشديد بحراني غيرقابل كنترل در ايران اجتنابناپذير است.
بهعنوان مثال اگر آمريكا بهمدت كوتاهي مثلاً دوماه دهانة خليجفارس را مسدود سازد
بهعلت قطع صدور نفت, بحران اقتصادي دولت ايران را با تزلزل عظيم روبهرو خواهد
كرد. خاصّه اين امر در زماني صورت خواهد پذيرفت كه وحدت دوران نخست انقلاب و حمايت
مردمي از دولت جمهوري اسلامي مانند سابق وجود ندارد. اين امر ميتواند تبعات
گستردهاي را دربر داشته باشد.
فكر ميكنم بايد نكتة آخر را كمي بيشتر مورد بحث و بررسي قرار داد. بسياري از
كشورهاي جهان بهخصوص در مورد كردستان معتقد به "كنفدراتيو" كردن منطقة خاورميانه
ميباشند. اين بدان معناست كه منطقة كردستان, مناطق تركنشين, مناطق عربزبان, بلوچ
و غيره هريك در كنفدراسيوني مستقل, حكومتهاي جديد خود را بهوجود آورند, واضح است
كه چنين برنامهاي تماميت ارضي ايران را بهطور جدي بهخطر خواهند انداخت. لازم به
تذكر است كه طرح "لوئيس"(2), طرحي كه اسرائيل براي تجزية ارضي خاورميانه تدوين نمود
و شاه آن را پيدا كرد, در سفارت ايران در آمريكا بهدست ما رسيد و به شوراي انقلاب
تسليم گشت, همين جريان "موزائيكينمودن" خاورميانه دنبال گشته بود. جالب توجه است
كه تا آذربايجان شوروي سابق, قرهباغ و ارمنستان يعني مرزهاي شمالي ايران اين تجزية
ارضي صورت تحقق پذيرفت. فقدان قدرت دولت مركزي ايران يا تقليل حمايت مردمي از آن,
ميتواند چنين برنامة ويرانگري را صورت تحقق بخشد. به همين دليل دولت و ملت ايران
در شرايط كنوني بايد با دقت بسيار, اعمال و برنامههاي سياسي خود را (اعم از سياست
داخلي يا خارجي) دنبال نمايد.
بدين ترتيب به نظر شما حضور و دخالت نظامي و سياسي آمريكا به خاطر تجزية ارضي ايران
است؟
خير, به هيچوجه شواهد دقيقي در اين زمينه وجود ندارد, ليكن جوّ عمومي سياسي جهان
ميتواند منجر به چنين تجزية اراضي گردد. بهعنوان مثال بازار مشترك اروپا مصرّانه
ايجاد دولت مستقل كرد را در سه دهة گذشته دنبال كرده است, از طرفي ديگر ميليتاريزم
آمريكا جلوگيري از تضعيف دولت تركيه كه طرفدار آمريكا و عضو ناتو ميباشد, بوده
است. اكنون توضيح خواهم داد كه چرا آمريكا با تشكيل دولت كرد و تجزية اراضي ايران و
تركيه مخالف است.
ميليتاريزم آمريكا به دو دليل به احياي قدرت نظامي روسيه(3) و ايجاد دولتي مقتدر در
آن دست زده است. (امري كه به ظاهر متناقض با آرمانهاي ابرقدرت آمريكاست!)
1ـ دليل اول آمريكا براي احياي قدرت نظامي روسيه ايجاد بهانه براي افزايش قدرت
ميليتاريزتي خويش ميباشد. بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي, ميليتاريزم آمريكا
بهانه و مشروعيتي براي ادامة حيات خود نداشت, احياي يك ابرقدرت مجازي مشروعيت مجددي
براي آن بهوجود خواهد آورد.
2ـ آمريكا ناگزير است براي كنترل و مهاركردن ابرقدرت آيندة چين, قدرت نظامي خود را
نيز بهطور فزايندهاي افزايش دهد. بنابراين براي حفظ همين كانون قدرت نظامي يعني
روسية مقتدر, سدي مانند تركيه و ايران در راه آبهاي گرم جنوب ضرورت اجتنابناپذيري
است. بدين ترتيب حداقل در مقطع كنوني ميليتاريزم آمريكا برنامهاي در جهت تجزية
ارضي ايران ندارد, ولي ميليتاريزم آمريكا بهتنهايي تعيينكنندة سرنوشت منطقه
نميباشد و كمافيالسابق خطر تجزية ارضي, خطري بسيار جدي ميباشد.
به نظر شما دولت ايران چه اقداماتي بايد در اين زمينه انجام دهد؟
ايجاد جوّ آشتي ملّي و حمايت گستردة مردمي از دولت ايران در تمام قرون و اعصار
گذشته بزرگترين عامل حفظ تماميت ارضي ايران بوده است. در كنار اين عامل بسيار مهم
تقويت دولت منتخب مردم در ايران يعني دولت آقاي خاتمي زمينة مثبتي را براي بازار
مشترك ايجاد خواهد نمود كه به دفاع از دولتي دموكراتيك قيام نموده و تنها منطقة
نفتخيز منطقة خاورميانه را كه آمريكا در آن حضور مستقيم نظامي و سياسي ندارد, در
جرگة كشورهاي دولت "كاملهالوداد" خود حفظ كند. معالاسف رويدادهاي ماههاي گذشته
در اين راستا نبوده است.
پينوشتها:
1. Rivival Of American militarism.
2. Louice Plan.
3. Rivival Of Russian militarism.
سوتيترها
پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي اقتدار ميليتاريزم آمريكا بهطور پيوسته تقليل
پيدا كرد. نمونة بارز اين تقليل قدرت و نفوذ را در بستهشدن بيش از صدپايگاه نظامي
آمريكا در دوران رياستجمهوري كلينتون ميتوان مشاهده نمود
بحران اقتصادي آمريكا و ركود عظيمي كه اقتصاد آمريكا را بهشدت تهديد ميكند جبراً
راههاي نامعقولي را براي مقابله با اين بحران به حاكميت نامعقولتر بوش تحميل
ميكند
شايد مهمترين علت لشكركشي گستردة آمريكا برنامة درازمدت اين ابرقدرت براي كنترل
بازار سوخت جهان در قرن بيست و يكم است. آمريكا با حضور نظامي مستقيم در منطقة
خاورميانه عملاً كلية مجاري هفتاددرصد از نفت و گاز جهان را در كنترل مستقيم خود
خواهد گرفت