چشم انداز خوانندگان
ابتكار خلاق
منوچهر بصير
اين نخستين بار نيست كه ميهن عزيز ما مورد تهديد آمريكا قرار گرفته اما با توجه
به وقايع 20 شهريور (يازده سپتامبر) و پيامدهاي آن بايد پذيرفت كه اين بار شاهد
جديترين و صريحترين تهديداتي هستيم كه علناً در حال شعلهورشدن است و با يك
مقايسة تطبيقي بين شرايط امروز و روابط سالهاي 59 ـ 58 ايران و آمريكا بسياري از
مسائل شفافتر ميشود....
... مصائب در حال ظهور را قبل از اينكه به مرحله بحران برسند بايد تشخيص داد
آنگاه چيزي كه مورد نياز است برخورد سياسي كمتر و حرفهاي بيشتر با قضيه است آن هم
قبل از آنكه شرايط بهصورت باتلاقي از وضعيتهاي غيرقابل حل درآيد.
1ـ اگر فراموش نكرده باشيم در سالهاي 59 ـ 58 دولت آمريكا از خاطره شكست در جنگ
ويتنام هنوز آشفته و پريشان بود و از نظر روحي به هيچ وجه آمادگي براي آغاز جنگ
ديگري نداشت حال آنكه امروز سرمست از سرنگوني طالبان كاملاً آماده نبردهاي ديگر
است.
2ـ در سالهاي مذكور دولت آمريكا بهدست دمكراتها اداره ميشد و نه جمهوريخواهانِ
هماره جنگافروز.
3ـ در سالهاي 59 ـ 58 سمت و سوي نزاعهاي جهاني هنوز شرقي ـ غربي بود نه شمالي ـ
جنوبي.
4ـ حضور دو ابرقدرت در جهان آن روز خود ميتوانست مانعي بالقوه براي حملة نظامي به
ايران تلقي شود.
5ـ در سالهاي مذكور هيچكس اسلام را با تروريسم برابر نميشناخت.
6ـ در سالهاي مذكور هنوز نه تز برخورد تمدنها از سوي آقاي هانتينگتون ارائه شده
بود و نه آنتيتز آقاي خاتمي با عنوان گفتوگوي تمدنها.
7ـ در سالهاي مذكور با تحويلدادن گروگانها لااقل بخش كوچكي از مطالباتمان را از
آمريكا پس گرفتيم. هر چند كه از مجموع هشت ميليارد دلار + پنجاه تن طلاي واريزشده
به حساب دولت الجزاير نهايتاً رقمي كمتر از سهميليارد دلار نصيب ايران شد و بقيه
به شركتهاي آمريكايي و يا ايرانيان فراري كه سيتيزن آمريكا شده بودند پرداخت
گرديد.
8ـ در سالهاي مذكور دولت آمريكا به شاه پناه داده بود و اين موضوع نه از جهت
قانوني و حقوقي كه از نقطه نظر روانشناسي جمعي و سابقة تاريخي كودتاي خائنانة 28
مرداد ميتوانست دليل موجهي براي عملكرد گروگانگيري تلقي شود و ديديم كه با 444
روز تأخير در تصميمگيري و حدوث مرگ شاه, ايران ديگر دليلي براي گروگانگيري نداشت
و درنتيجه بيانية الجزاير با چنان عجلهاي تهيه و امضا شد كه نهتنها از داراييهاي
شاه هيچ چيز به دولت ايران تحويل نشد, نهتنها از داراييهاي منقول نظامي و
غيرنظامي ايران چيزي مسترد نشد عمده اقلام واريزشده به حساب بانكي الجزاير در كشور
هلند نيز با لطايفالحيل به آمريكا بازگشت داده شد. زيرا فقط به شرط مذاكره مستقيم
(بدون واسطة الجزاير) آن هم تا هنگامي كه شاه هنوز زنده بود ابتكار عمل ميتوانست
كاملاً در دست دولت ايران باشد. حال آنكه چون اين دو شرط تحقق نيافت ابتكار عمل
بهدست آمريكاييها افتاد و ايران بهناچار دنبالهرو ماجرا شد. برژينسكي نيز در
كتاب خود به همين نكته اشاره كرده و مينويسد "با مرگ شاه اولين نشانههاي انعطاف
در روش ايرانيها از اوايل سپتامبر نمودار شد." ... اگر مسئله انتخابات آمريكا مطرح
نبود چهبسا دولت آمريكا زير بار بيانية الجزاير هم نميرفت.
... بايد دانست كثرت منابع بحرانزاي داخل و خارج ايران به حديا ست كه هر يك از
آنها ميتواند سوژة مناسبي به دولت آمريكا براي ضربهزدن به ايران بدهد. اختلافات
ايران با امارات بر سر جزاير سهگانه, اختلافات ايران با همسايگان شمالي بر سر رژيم
حقوقي درياي خزر, فقط نمونه هايي از بحرانهاي خفته ايران است كه ميتواند به زيان
ايران مورد بهرهبرداري قرار گيرد و نهايتاً مانند قضية كمكرساني به افغانستان كه
با انتساب برخي از ناآراميهاي آن كشور به ايران سرانجام به باجدهي بيش از حد
متعارف ايران انجاميد....
پيشنهادات:
1ـ گسترش دمكراسي و تبديل "پروسه" مورد نظر آقاي خاتمي به "پروژه" مورد انتظار
اكثريت مردم.
2ـ تهيه و تقديم دادخواستي به ديوان بينالمللي دادگستري متضمن كليه خسارات مادي و
معنوي كه تا به حال از جانب آمريكا متوجه ايران شده. البته بايد توجه داشت كه براي
حل اختلافات بين كشورها با استفاده از روشهاي مسالمتآميز همواره ميتوان به ديوان
بينالمللي دادگستري مراجعه و طرح شكايت نمود و فقط به اين دليل ساده كه در ديوان
مذكور هر شاكي با مطالعه و صرف وقت كافي حق انتخاب قاضي را دارد ميتوان انتظار
داشت ميهن ما با نتايج مثبتي روبهرو شود. ضمن آنكه روند برهان و دليل خود
ميتواند اقدام مناسبي براي كاهش تشنج و آرامكردن منازعه در مدتي كه ديوان كار
ميكند بهوجود آورد.
3ـ دعوت رسمي از نمايندگان دولت آمريكا براي حل اختلافات گذشته و پايهريزي مناسبات
معقول آينده پس از عاديسازي روابط فيمابين.
هرمز مميزي ـ شهريور 1381
چشمانداز خوانندگان
.... زندگينامة شهدا, همچنين شهيدان بزرگوار سعيدمحسن و ناصرصادق و... كه اين شهداي
عزيز براي نسل امروز كاملاً گمنام ميباشند شيوة مبارزه و ايدئولوژي و مكتب اين
جوانان براي ما بسيار باارزش ميباشد. جوانان تحصيلكرده و مذهبي با آرمان اسلامي
وارد ميدان مبارزه شدند و آن جانبازيها و ايثارگريها را از خود بهجا گذاشتند و
براي هدف خود كه همان مبارزه با امپرياليسم و دفاع از محرومين و مستضعفين ميباشد
جانفشاني كردند...
... اما اگر اجازه دهيد انتقادي نيز داريم. از نظر شما دربارة مجاهدين بعد از
انقلاب كه گويي 180 درجه تغيير جهت دادند و گويي فراموش كردند كه آنها وارثان
شهيدان مجاهد قبل از خود ميباشند. شما در بخش گامبهگام تا سيخرداد 60 بسيار در
حق اين مجاهدين دلسوزي نمودهايد و گويي فراموش كردهايد آن همه جناياتي كه توسط
اين منافقين انجام شد. ما اصلاً سخنمان دربارة حوادث هشت شهريور و ساير حوادثي كه
مربوط به دولت جمهوري اسلامي ميشود, نيست. ما سخنمان دربارة مردم كوچه و برزني است
كه توسط اين جلادان به شهادت رسيدند. گويي شما فراموش كردهايد آن جوان 19ساله را
كه در هنگام افطار در خانة خود در مقابل چشم مادرش به اصطلاح اينها اعدام انقلابي
شد و يا سر پاسدار كميته مركز را كه وحشيانهترين شكنجهها بر روي آنها انجام شد كه
سفاكان ساواك نيز چنين نكردند و يا دهها انسان بيگناه را كه بدون هيچ جرمي در
شهرهاي مختلف كشور ترور شدند. در دوران جنگ ملتي كه درگير جنگ با دشمنان خارجي بود
ملتي كه هر روز كشته ميداد و صدمه ميديد اينها در آن وانفسا از داخل ضربه ميزدند
و گويي تبديل شده بودند به سازمان مجاهدين بريده از خلق. اگر حكومت با آنها در
اوايل انقلاب كنار نيامد و حق آنها را تضعيف كرد, از چنين سازماني كه كولهباري از
ايثارگري و مجاهدت را همراه داشت با آن ايدئولوژي مكتبي و اسلامي خود بعيد به نظر
ميرسيد كه لولة اسلحة خود را به سمت مردم عامي بگيرد و خود را تبديل كند به عامل
داخلي امپرياليزم.
سعيد نجفي ـ عضو هيئت شهداي شلمچه
به كجا چنين شتابان؟!
آقاي نيما جلودار كارشناس اقتصاد, در مقالهاي مفصل با نام "به كجا چنين شتابان"
نسبت به عملكرد نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در سطح كلان و ملي, در دورههاي مختلف,
انتقاد كرده است. عمدهترين انتقاد ايشان كه با تخصص وي هم سنخيت دارد, نگاه
نمايندگان و نحوة رسيدگي به بودجة سالانه در هر دوره ميباشد. آقاي جلودار در قسمتي
از مقالة خود به نحوة تصويب بودجة سال 77 و سپس كسري آن, پرداخته است. از آنجا كه
به اعتقاد وي, اين موضوع مبتلابه هر سالة نمايندگان ميباشد, بخشي از آن از نظر
خوانندگان ميگذرد. گفتني است ايشان در اين مقاله انتقادهاي خود را نسبت به
برنامههاي توسعة اول و دوم نيز مطرح كرده است:
... هر ساله طرحها و لوايحي در سطوح ملي از طرف دولت و مجلس بررسي و اجرا ميگردد
و متأسفانه سياستگذاريها و تصميمگيريها در چند سالة اخير بهگونهاي است كه به
نظر ميرسد جايگاه علمي روند بحثهاي كارشناسي و فني در سطح كلان عميقاً خالي است.
اگر هم نظراتي هست عمدتاً شخصي, جناحي و يا بخشي و به دور از يك نگاه علمي و ملي
است. اثرات چنين تصميمگيريهايي در سطوح ملي در طول چندين سالة اخير پيامدهاي
ناگواري داشته است كه مهمترين آنها افزايش روزافزون بيكاران جوياي كار, افزايش
لجامگسيخته نرخ تورم دو رقمي, افزايش نقدينگي, كمبود منابع مالي, ورشكستگي بسياري
از واحدهاي توليدي و تعطيلي آنها, كوچ دستهجمعي دانش فني ايران (فرار مغزها),
پايين بودن بهرهوري كار در تمام بخشهاي اقتصاد و... ميباشد و آنچه در اين مقاله
مورد بررسي كوتاه قرار گرفته بيان دقيق پارادوكسيكال چنين بحثها و نظرات به اصطلاح
كارشناسي است كه زيان ملي را متوجه ايران عزيز ما كرده است...
بودجه سندي است كه هزينهها و درآمدهاي ساليانة يكسال دولت بهطور شفاف در آن منعكس
ميشود و وقتي ميگوييم فيالمثل بودجه در سال 1377 كسري ندارد معنياش اين است كه
كل درآمدها و هزينههاي دولت در آن سال با هم برابر ميباشد. به عبارتي ديگر
مابهالتفاوت درآمدها و هزينهها برابر با صفر است. اواسط آذرماه سال 76 است,
لايحة بودجةسال 77 دولت خاتمي براي اولينبار است كه به مجلس رفته است و همگان در
انتظار معجزه, مجلس تحتتأثير التهابات سياسي آن دوران اوايل چندان توجهي به آن
نداشته, لايحة بودجه است و حساسيت خاص خودش را دارد و نميتوان به سادگي از كنار آن
گذشت, بحثهاي كارشناسي, فقهي, حدود سه ماه است كه وقت نمايندگان مجلس را به خودش
گرفته و هركدام كه خود را صاحبنظر تر و كارشناستر ميدانستهاند در مخالفت و
موافقت آن داد سخن سر دادهاند, اگر كسي خوب به اين بحثهاي كارشناسي گوش ميداد
بهتنها چيزي كه اصلاً شباهت نداشت, پيرامون لايحة بودجه آن سال بوده است. پايان
سال نزديك و لايحة بودجه تصويب و به دولت جهت اجرا ابلاغ گرديده است, چي در خواهد
آمد معلوم نيست, بايد در صحنة عمل ديد و باور كرد.
نمايندگان مجلس در آن دوران حساسيت عجيبي روي ميزان كسري بودجه داشتهاند و سؤال
اينكه اين حساسيتها به چه ميزان به تخصص آنها ارتباط داشته رازي است كه هنوز بر
ما معلوم نيست. ديگر درنگ جايز نيست و خيلي صريح بايد پيرامون ميزان كسري بودجه
موضع گرفت. تعداد اندكي از نمايندگان به تبعيت از هشدار كارشناسان اقتصاد و
برنامهريزان مستقل آينده را تاريك و قضاوت بدبينانهاي را داشتهاند, بعضي اصلاً
حوصلة چنين بحث پيچيدهاي را نداشتهاند و خيلي ساده و روان از كنار آن گذاشتهاند
ولي كثيري از نمايندگان پس از صدها ساعت كار به اصطلاح كارشناسي, نظرات خود را خيلي
صريح گفته و طرح را تصويب كردهاند. بودجه را چنان بستهاند كه: "ميزان كسري بودجه
در پايان سال 1377 صفر ريال است." گفتن صريح اين جمله زيبا و رؤيايي, كفزدنهاي
ممتدي را به همراه داشته است و همه هم خوشحال از اينكه سال 77 را خوب پشت سر
خواهيم گذاشت, بعضي مغرور از اينكه چقدر دقيق و با ابزارهاي علمي اقتصادسنجي
توانستهاند چنين پيشبيني محيرالعقولي را داشته باشند و شايد از آن پس هرگز هيچ
نيازي به مشاوره با اقتصاددانان را به خود ندادهاند.
سال 77 شروع و علايم بحرانها و انبوه مسائل و مشكلات ساختاري اقتصاد ايران نمود
پيدا كرده است.
در اين سال جهان وارد چهارمين شوك جهاني نفت شده است و به يكباره قيمت جهاني نفت و
به تبع آن نفت خام سبك ايران بهشدت كاهش و به زير 10 دلار در هر بشكه رسيده است
بهطوري كه متوسط درآمدهاي حاصل از فروش نفت خام ايران حول و حوش 10 ميليارد دلار
بوده است و دولت مجبور گرديده در كمتر از چهارماه دو بار لايحة بودجة تصويبي را جهت
تعديل به مجلس بفرستد, باز هم داستان بحثهاي كارشناسي و...
كمي از سال نگذشته بود كه سهام بازار بورس اوراق بهادار تهران به شدت كاهش پيدا
كرده است و اكثر كارشناسان بازار پول و سرمايه ايران براي چندمين بار هشدار
ميدادهاند كه علايم ركود و بحراني را كه به سراغ بازار سرمايه ايران آمده است نه
در سال 1377 بلكه علايم آن دقيقاً از نيمة دوم سال 75 شروع گرديده, ولي كو گوش
شنوا.
سقوط پيدرپي قيمت سهام و ديگر داراييها در اين سال با اثرات منفي جانبي بيشترين
صدمات را به تقاضاي بازار وارد كرده است و درنتيجه چنين فرايندي سقوط شديد مصرف و
ميانگين درآمدها است, بازار بورس اوراق بهادار تهران كه به صورت ميزان الحراره عمل
ميكرده است, تمامي علايم و نشانههاي بيماري ساختاري اقتصاد ايران را به بهترين
شكل ممكن بروز داده است.
از طرف ديگر ميزان جذب سرمايهگذاري خارجي و همچنين ميزان جذب پسانداز ملي بهشدت
نوميدكننده بوده است, از تورم لجامگسيخته گرفته تا لشكر بيكاران جوياي كار, از
ورشكستگي كارخانجات نساجي گرفته تا تعطيلي شركتهاي زياندة دولتي و از آهنگ نرخ
رشد اقتصادي گرفته تا پايين بودن درآمد سرانه و... خوب, اين همه بحرانها تنها گوشة
كوچكي از مشكلات عظيمي بوده است كه در اين سال رخ داده است, پس چه جاي خوشبيني است.
پايان سال نزديك و گزارشات غيررسمي بسيار وحشتانگير و تكاندهنده ولي به اين
گزارشات نميشود استناد كرد, ميبايست كمي صبر پيشه كرد تا گزارشات رسمي بانك مركزي
ايران منتشر گردد. نيمة اول سال 1378 است و تازه بانك مركزي ايران گزارشات رسمي خود
را از عملكرد مالي سال 77 دولت انتشار داده است, بسيار نوميدكننده است. عملكرد
مالي دولت مورد بررسي دقيق كارشناسي كارشناسان قرار گرفته و انتشار يافته است.
تمامي شاخصهاي كلان اقتصادي نوميدكننده است, وقتي به سرفصل مربوط به كسري بودجه
مراجعه ميكني, نماگرهاي اقتصادي نشان ميدهند كه: ميزان كسري بودجه در پايان سال
1377 به رقم بالاتر از 20 هزار ميليارد ريال رسيده است يا خيلي دقيقتر بگويم
بالاتر از 24 هزار ميليارد ريال. به آرشيو نطقهاي نمايندگان مراجعه ميكنم و
پيشبينيهاي كارشناسي آنها را يكبار ديگر با دقت مرور ميكنم. ميزان كسري بودجه در
سال 77 صفر ريال است, به عبارت ديگر لايحة بودجه را پس از سه بار رفتوآمد,
نمايندگان مجلس طوري بستهاند كه اين بودجه در سال 77 هيچگونه كسري نخواهد داشت,
بله درست است و زياد تعجب نكنيد. در حالي كه انگشت حيرت به دهان گرفته با خودم فكر
كردهام كه مگر نمايندهاي كه با پول ملت سركارند, مگر آنجا نشستهاند كه چنين
پيشبيني محيرالعقولي را كرده باشند.
مگر نه اين است كه در سطح كلان و ملي مسئوليت مضاعف داريد, آيا اين است نظرات
كارشناسي شما, آخر بين صفر ريال پيشبيني كسري بودجه و رقم واقعي 24 هزار ميليارد
ريال, اين خطا چند هزار درصد, بگذار خيلي صريح بگويم كه: حداكثر خطاي قابل بخشش از
نظر اقتصاددانان و كارشناسان آمار براي طرحها و لوايح در سطح ملي در حد 5 درصد
خواهد بود, آخر بين صفر ريال تا 24 هزار ميليارد ريال, اين خطا نه فاصله ميان زمين
تا كره ماه, بلكه به نظر ميرسد كه فاصلة زمين تا كره مريخ باشد و اين ميزان خطاي
استراتژيك از نظر مردم ايران قابل بخشش نيست. تازه بدتر از آن: راهكاري است كه شما
و دوستان ديگرتان در كميسيونهاي مربوطه و دولت براي جبراني كسري بودجه همان سال
انتخاب كردهايد, حتماً تكتك شما اين راهكارها را ميدانيد. جهت روشنشدن بحث و
اثرات مخربي كه اين راهكارها بر اقتصاد ايران گذاشته است براي شما و مردمي كه
نمايندگي آنها را بهعهده داريد, يك به يك عرض ميكنم.
اولين راهكار انتخابي شما پيشفروش نفت خام به ميزان يك ميليارد دلار بوده است.
حتماً اطلاع داريد كه قيمت جهاني سبد نفت اوپك در اين سال به پايينترين حد خود
رسيده است. (نزديك به قيمت نفت سال 1986) صرفنظر از قيمت جهاني نفت در اين سال,
ميبايست در هر شرايطي و با هر قيمتي نفت را پيشفروش كرد, حتي اگر قيمت نفت از
متوسط قيمت جهاني از سال 1986 هم پايينتر رود, چارهاي نيست، اقتصاد كشور ما
تكمحصولي و بيش از 50 درصد بودجة كشور هم وابسته به درآمدهاي ارزي حاصل از فروش
نفت خام,
دومين راهكار انتخابي شما, پيشفروش حج تمتع براي 300 هزار نفر و از هر نفر حداقل
800 هزار تومان, به هر حال 2400 ميليارد ريال هم رقمي است كه ميبايست براي جبراني
كسري بودجه عظيم در آن سال مصروف كرد.
از كشورهاي اروپايي و آمريكايي چيزي نميگوييم, از تك تك تمامي 54 عضو سازمان
كشورهاي اسلامي را كه ميشناسيد و حتماً مورد مطالعه قرار دادهايد, كشور ما اولين
كشور در ميان كشورهاي جهان است كه از پيشفروش حج تمتع (پولي كه مردم بهطور اماني
نزد دولت به وديعه گذاشتهاند تا امانتدار اين پول باشد.) براي جبراني كسري بودجه
استفاده كرده است, اينكه اين موضوع را در كجاي جهان سراغ داريم داستاني است كه
هنوز پاسخي براي آن نيافتهايم.
سومين راهكار انتخابي شما پيشفروش چند ساله اوراق مشاركت بوده است كه خوشبختانه يا
بدبختانه اين راهكار انتخابي هر سال تكرار ميگردد, بهطوري كه در سال جاري براي
حبران كسري بودجه, حداقل به ميزان شش هزار ميليارد ريالي(1), پيشبيني فروش اوراق
مشاركت شركتهاي دولتي به مقدار 12 هزار ميليارد ريال گرديده است. كه به علت تعلل
يا تأخير در فروش آن, انتقاد وزير امور اقتصاد و دارايي را به همراه داشته است.
سررسيد اكثر اين اوراق منتشرشده با بهرههاي (سودبانكي) آن كه تعهد گرديده است به
سررسيده و دولت از حيث جبران منابع مالي سخت در مضيقه. اثرات و پيامدهاي آن
راهكارها را در طول چند سال لمس كردهايم و باز هم با آن زندگي خواهيم كرد. همة اين
راهكارها فقط ميتوانست بخش كوچكي از حجم عظيم كسري بودجه را به خودش اختصاص دهد.
آخر رقم 24 هزار ميليارد ريال كسري بودجه آنقدر بزرگ است كه اين راهكارها جوابگوي
آن نخواهد بود, پس بايد به سراغ سهلالوصولترين راهكار رفت و آن هم استقراض از
بانك مركزي ايران است. اوايل اعلان گرديده كه ميزان استقراض 6 هزار ميليارد ريال
ولي بعداً معلوم گرديده است كه بالاتر از 10 هزار ميليارد ريال اسكناس بدون
پشتوانه, آنچنان سريع چاپ و وارد بازار گرديده است و اثرات آن هماني است كه امروز
بهطور متوسط در هر سال شاهد افزايش نقدينگي به ميزان 30 درصد در هر سال خواهيم بود
(رقم دقيق افزايش نقدينگي در سال 1379 به ميزان 3/29 درصد اعلام گرديده است), اثرات
افزايش نقدينگي بر اقتصاد ايران آنچنان ويرانگر بوده است كه متأسفانه ساليان سال
مهمان ناخوانده ما خواهد بود و كمترين اثربخشي آن اثرات مستقيمي است كه بر روي نرخ
تورم, كاهش قدرت خريد پول ملي ايران, همچنين كاهش هزينة مصرفي سبد خانوارهاي شهري و
روستايي ايران خواهد داشت. كافي است كه از سال 1377 تا حال به مهمترين شاخصها و
نماگرهاي اقتصاد كلان يعني "بودجة خانوار" توجه كرد و متوسط هزينة يك خانوار شهري و
روستايي را با متوسط درآمد يك خانوار شهري و روستايي قياس كرد تا مشخص گردد كه
بهطور متوسط يك خانوار با بعد 52/4 نفر(2) در طول هر ماه چه مقدار كسري بودجه
خواهد داشت.
براساس نتايج آمارگيري از هزينه و درآمد خانوار شهري در سال 1379 ميزان كسري(3)
بودجه ماهانه يك خانوار شهري (با بعد 52/4 نفر) در هر يك از دهكهاي درآمدي به شرح
زير است (دهك اول 203/326 ريال), (دهك دوم 223/267 ريال), (دهك سوم 372/292 ريال),
(دهك چهارم 489/274 ريال), (دهك پنجم 292/356 ريال), (دهك ششم 155/301ريال), (دهك
هفتم 738/297ريال), (دهك هشتم 250/260ريال), (دهك نهم 865/240 ريال), (دهك دهم مثبت
885/875 ريال).
همانطوري كه ملاحظه ميگردد تمامي دهكهاي درآمدي بهجز دهك دهم با كسري بودجه
ماهانه روبهرو بودهاند. اگر درصد خانوارها در دهكهاي درآمدي را مورد بررسي قرار
بدهيم متوجه خواهيم شد كه بيش از 97درصد(4) كل خانوارهاي شهري كشور داراي كسري
بودجه ماهانه خواهند بود و اين خود نشان ميدهد كه متأسفانه تور فقر گستردهتر شده
و خانوارهاي بيشتري را نسبت به سالهاي قبل در خودش جاي ميدهد. (درصد خانوار در
دهك دهم درآمدي به ميزان 85/2 درصد خانوار شهري كل كشور را به خودش اختصاص داده
است.)
اگر ميزان كسري بودجه سالانه هر يك از دهكهاي درآمدي را در متوسط خانوارشهري كل
كشور (189/943/7 نفر)(5) و سالهاي بعدي (تا حال) ضرب كنيم در آن صورت مشخص ميگردد
كه افزايش نقدينگي آنچناني چه اثرات مخربي را بر اقتصاد ايران بر جاي نگذاشته است.
بيجهت نيست كه اقتصاددانان در قبال افزايش لجامگسيختة نرخ تورم و افزايش نقدينگي
نهيب ميزنند و رساترين هشدارها را به مديريت در سطح كلان ميدهند, چرا كه ميدانند
هر يك واحد افزايش نقدينگي در اقتصاد بيمار ايران به ميزان 74/1 درصد تورم ايجاد
خواهد كرد, شما خود محاسبه نماييد كه اين ميزان افزايش نقدينگي جهت جبران كسري
بودجه چه مقدار ميتواند به اقتصاد ملي زيان برساند.
* منابع و مأخذ مورد استناد اين مقاله در دفتر نشريه موجود است.
چشم انداز خوانندگان
عقل سالم در جامعة سالم
... ريشة تمام جرايم جنسي كالاشدن انساني است كه از دو منبع سنت مردسالاري و فرهنگ
كالايي سرمايهداري تغذيه ميشود. ما نميتوانيم سر خود را چون كبك در برف فروكرده
تا اطراف خود را نبينيم. اگر به فرض محال بتوانيم تمام ماهوارهها و اينترنت را
نيز جمع كنيم نهتنها مشكلات ما حل نميشود بلكه بحران نيز تشديد خواهد شد.
جامعهاي كه نتواند نياز مشروع افراد خود را ارضا كند, آنها اجباراً به آنچه كه
دكتر ناصرالدين صاحب زماني روانشاس قبل از انقلاب "كاميابيهاي بدلي" ميناميد
درخواهند آورد كه يكي از آنها پورنوگرافي و جرايم جنسي است كه تعداد زيادي از
پروندههاي دادگاههاي منكرات را تشكيل ميدهد.
اگر بخواهيم هرم مازلو يا هرم نيازهاي انساني را تكميل كنيم بايد بگوييم چون انسان
يك موجود اجتماعي است, لذا نيازهاي او بايد در جامعه ارضا شود. اينجاست كه شعار عقل
سالم در بدن سالم تبديل به شعار عقل سالم در جامعة سالم ميشود.
در جامعة ما طبق آمار رسمي دوميليون و دويستهزار نفر بيكار وجود دارد از اين
تعداد, يك ميليون و چندصدهزار نفر آن را فارغالتحصيلان دانشگاهي تشكيل ميدهند كه
8000 نفر آنها پزشك هستند و سالانه 77000 نفر فارغالتحصيل ديگر نيز به اين تعداد
اضافه ميشود. از طرف ديگر مسئولان مربوطه بسيار از مشاغل كاذب را هم كه خود
بحرانزا هستند ازجمله شاغلين به حساب ميآورند. بحران مسكن و شكاف روزافزون طبقاتي
كه خود مسئولان نيز به آن معترف هستند دامنة بحران را تشديد ميكند. بدين ترتيب اين
جامعهاي است جرمآفرين كه طبق اظهار يكي از مقامات رسمي 200000 كودك ولگرد خياباني
دارد كه 20000 نفر از آنها در تهران زندگي ميكنند. حداقل 90 درصد زندانيان را
مجرمان موادمخدر تشكيل ميدهند وسا لانه 55 ميليارد تومان هزينة نگهداري زندانيان
سراسر كشور ميشود...
پس بدينترتيب ملاحظه ميكنيم كه رابطة مستقيمي بين بحران اقتصادي و بحرانهاي
سياسي, اجتماعي و فرهنگي وجود دارد.... مركز بحران در اقتصاد تكمحصولي ما نفت است
كه آقاي مهندس ميثمي در مصاحبهها, سخنرانيها و مقالات متعدد خود به تفصيل به آن
اشاره كردهاند. اين اقتصاد تكمحصولي كه امپرياليست به كشور ما تحميل كرده, بهطور
ساده بر پاية فروش نفت كه ثروت اصلي كشور ما است و ورود انواع كالاها و فرآوردههاي
خارجي قرار دارد كه نوعي فرهنگ مصرف و فرهنگ دلال را به جامعة ما تحميل نموده
است.... آقاي مهندس سحابي در جزوهاي تحت عنوان: رهآورد بورژوازي تجاري: با آمار و
ارقام نشان ميدهند كه بازار از ابتداي انقلاب تا امروز به سودهايي با ارقام نجومي
دست يافته است كه در تاريخ معاصر بيسابقه بوده است...
... "سيمرامين" اقتصاددان معاصر معتقد است كه امپرياليست برخلاف قرن نوزدهم و بيستم
ديگر از مداخلة مستقيم در كشورها خودداري ميكند, بلكه سعي دارد با سهيمكردن
كسانيكه از منافع او حمايت ميكنند پايگاهي در آن كشورها براي خود دست و پا كند...
فيدل كاسترو نخستوزير كوبا معتقد است كه در جهان معاصر اقتصاد ديگر يك مسئلة بومي
و داخلي نيست.... كاسترو معتقد است كه چنين جهاني مانند يك كشتي است كه بدون پروا
به كوهيخي نزديك ميشود كه در صورت تصادف تمام سرنشينان آن صرفنظر از غني و فقير
غرق خواهند شد....
1