شايد در يك
سفر كوتاه به تهران, از اين امر متعجب شويم كه چگونه مردم ايران فارغ البال از
بدترين مشكلات اقتصادي (بعد از سال 1979 ميلادي), به مسايل پيچيده فرهنگي و سياسي مشغول شده اند. عليرغم كاهش
درآمدهاي نفتي و سقوط پول ملي و تورم بالا, دغدغه اصلي بخش مهمي از مردم, حاكميت
قانون و آزاديهاي سياسي مي باشد. هر چند دولت خاتمي وعدههايي در جهت بازسازي
اقتصاد داده است؛ اما مقامات تهران براي اصلاح اقتصاد, ناچارند موضوعات سياسي
لاينحل دو دهه گذشته را مورد توجه
قرار دهند. در واقع برنامه اصلاحات بلندپروازانه دولت رفسنجاني نيز به دليل عدم
توجه به اصلاحات سياسي با موانعي جدي برخورد كرد. آزادسازي اقتصاد در دولت
رفسنجاني, بدون اعمال كنترل و نظارت, به يك سرمايه داري محفلي تبديل شد و افراد
مرتبط با ساختار قدرت, بيشترين ثمرات را نصيب خود ساختند كه در برانگيخته شدن نفرت
عمومي سهم موثري را ايفا نمود. ميتوان گفت: دولت خاتمي كه در ماه اوت 97 با
برنامه آزادسازي سياسي زمام امور را به دست گرفته است؛ در واقع تلاش ميكند با
آزادسازي سياسي, راه را براي اصلاحات اقتصادي هموار نمايد.
ظهور خاتمي در سال 97
نشانگر اين مطلب است كه نظام سياسي ايران توانايي اصلاح خود را دارد. چگونگي ايجاد
فضاي باز سياسي نكته مهمي را پيش
روي خاتمي قرار ميدهد. اگر او بيش از اندازه سريع حركت كند؛ ممكن است واكنش
زيانباري را برانگيزد و اگر بيش از اندازه كند عمل كند؛ ممكن است باعث دلسردي
حاميانش گردد. مردم ايران كه در اواخر رياست جمهوري رفسنجاني, بهنظر ميرسيد ديگر
تاب تحمل مشكلات اقتصادي را ندارند, ظاهرا تا قبل از قطع اميد از خاتمي, چند سال ديگر ظرفيت تحمل اين مشكلات را
خواهند داشت. خاتمي مايل است با قدمهاي حساب شده، پيش برود. بنابراين شانس خوبي
براي موفقيت دارد.
"ميد، فوريه 99"