اقتصاد بازار نياز به بازنگري دارد  

 مداخله قاطعانه خزانه داري فدرال (آمريكا) جهان را از بروز يك فاجعه نجات داد. بعد از اين مداخله, ما شاهد كاهش نرخ بهره و اقدامات مفيد ديگري بوده ايم و مي‌توان گفت؛ بازارها تا حدود زيادي به وضعيت سابق بازگشته اند. اما بايد توجه نمود كه وقايع پيش آمده در چند ماه اخير, نمايانگر كاستي‌هاي جدي در نظام مالي جهاني است و سرمايه هاي موجود در آن, نقش قاطعي را در سرنوشت كشورها ايفا مي نمايد و به همين دليل اگر آن را نظام كاپيتاليستي جهاني بناميم, گزاف نگفته ايم.

     تا پيش از بحران تايلند در سال 97, مركز (آمريكا و اروپا) با قدرت تمام سرمايه هاي مالي را به درون خود مي مكيد و سپس آنرا به اقتصادهاي پيراموني (آسيا, آفريقا, آمريكاي لاتين و…) پمپاژ مي كرد. بر اين اساس در يك رابطه متقابل, بازارهاي مالي (مركز) روزبه روز بزرگتر و مهمتر مي شدند و به تبع آنها كشورهاي پيراموني با گشودن بازارهاي خود, از سرمايه هاي  عظيم مركز بهره‌مند مي‌‌گرديدند. تداوم اين روند موجب شد كه تا سال 94 بيش از نيمي از كل جريان سرمايه جهاني به درون صندوق سرمايه گذاري در اقتصادهاي پيراموني (بازارهاي نوظهور) انتقال يابد. بحران آسيا سبب گرديد اين جريان معكوس شده و
سرمايه ها, از اقتصادهاي پيراموني گريزان و دوباره به سوي مركز بيايند. در ابتدا اين جريان معكوس سرمايه, به سود مركز تمام شد؛ اما ديري نگذشت به اين نكته پي بردند كه بحران اقتصادهاي پيراموني, در بلندمدت به سود مركز نيست. چرا كه چرخه سرمايه از مركز به پيرامون و بالعكس متوقف شده بود. براي اثبات  بحران فعلي مي توان به سه نمونه اشاره كرد:

1- فروپاشي اقتصاد روسيه, كاستي‌هايي را در نظام بانكي بين المللي آشكار ساخت. بانكهاي روسيه علاوه بر معاملات رسمي, به معاملات غيررسمي و پنهاني نيز دست مي زدند كه دربرگيرنده زنجيره بزرگي از واسطه ها و دلالها بود. فروپاشي روسيه ضربه بزرگي بر اين زنجيره مالي وارد كرد و از آنجايي كه هيچ راهي براي جبران خسارت ناشي از عدم اجراي تعهدات يك بانك, در قبال بانكهاي ديگر وجود نداشت؛ بسياري از موسسات مالي و صندوقهاي تامين سرمايه ورشكسته شدند, بدون آنكه كسي به ياري آنها بشتابد

 2-  بحران اقتصادهاي پيراموني, اكنون در مرحله اي است كه كشورهاي بحران زده درصدد تغيير الگوهاي پيشين برآمده‌اند. بعد از اندونزي و روسيه كه بحران كامل اقتصادي را  تجربه كردند, مالزي و هنگ كنگ به‌طور آگاهانه درهاي اقتصاد خود را بر روي بازارهاي بين‌المللي بستند. در اين ميان اقدامات دولت مالزي در كوتاه‌مدت, موجب تعديل و آرامش در اقتصاد مالزي شد. اين سياست مي تواند براحتي پيروان زيادي را براي خود فراهم آورد و كشورهايي را كه از تجارت آزاد لطمه خورده‌اند, به سوي الگوي مالزي سوق دهد.

3 _ در بحرانهاي اخير, ناتواني مقامات پولي بين‌المللي در حفظ انسجام اين مجموعه آشكار گرديد و اختلاف نظرهايي جدي در ارگانهاي مالي جهاني پديد آمد. درحاليكه صندوق بين المللي پول مصرانه خواهان افزايش نرخ بهره بود؛ خزانه داري فدرال (آمريكا) نرخ بهره را كاهش داد. در سوي ديگر كنگره آمريكا بعد از مدتي كشمكش, با افزايش سرمايه آمريكا در صندوق بين‌المللي پول توافق نمود كه از اين مساعدت مالي, چهل و يك ميليارد دلار براي نجات برزيل از بحران اختصاص يابد؛ ولي در نهايت قادر به كنترل بحران جديد در وال استريت نشد.

    هر چند بحران آسيا, رژيمهاي مستبد منطقه را كه سودطلبي شخصي و اصول كنفوسيوسي را درهم آميخته  بودند, سرنگون ساخت؛ ولي آيا دولتهاي دموكراتيك و اصلاح طلب كه جايگزين آنها شده اند, مي توانند در مقابل بحران پايداري كنند؟

Text Box: هم اكنون زمان آن فرا رسيده است كه بي ثباتي را از ويژگيهاي
تفكيك ناپذير بازارهاي مالي بدانيم. اعمال اصول اقتصاد بازار به معناي اعمال  بيثباتي است. بنابراين اقتصاد بازار به اصول تكميل كننده ديگري نياز دارد. اصولي كه بتواند در سايه حمايتهاي سياسي دولتها, ثبات مالي را در بازارها امكان پذير سازد.
 

    آمريكا در اين بحران از كاهش قيمت موادخام و واردات ارزان از كشورهاي بحران زده منتفع گرديد. اما درحاليكه بخش بزرگتري از اقتصاد جهاني در ركود بسر مي برد, صادرات و همچنين سرمايه گذاري آمريكا نيز به ناچار سقوط خواهد كرد. 

هم اكنون زمان آن فرا رسيده است كه
بي ثباتي را از ويژگيهاي تفكيك ناپذير بازارهاي مالي بدانيم. اعمال اصول اقتصاد بازار به معناي اعمال  بي‌ثباتي است. بنابراين اقتصاد بازار به اصول تكميل كننده ديگري نياز دارد. اصولي كه بتواند در سايه حمايتهاي سياسي دولتها, ثبات مالي را در بازارها امكان پذير سازد. دو راه  بيشتر پيش رو نداريم: يا اينكه بازارهاي مالي جهاني را از طريق يك سازمان
بين المللي تنظيم كنيم يا اينكه  دولتها را به خود واگذار كنيم تا به هر نحو ممكن از منافع خود محافظت كنند. راه دوم آشكارا به فروپاشي نظام چرخش مالي جهاني منجر خواهد شد. ضروري‌ترين اقدامي كه در حال حاضر بايد مدنظر قرار گيرد؛ جلوگيري از فرار سرمايه ها مي باشد. بايد سرمايه گذاران را قانع نمود كه دوباره جريان سرمايه گذاري در اقتصادهاي پيراموني را مدنظر قرار دهند. اين امر وفاداري كشورهاي بحران زده رابه سرمايه داري جهاني تضمين خواهد كرد. تجربه بحران آسيا قابل تامل است. كشورهايي كه بازارهاي مالي خود را بسته نگاه داشتند؛ بهتر از اقتصادهاي باز در مقابل اين بحران مقاومت كردند.

" نيوزويك، فوريه 99 "