تپه طلايي!
گفت و گو
با دكتر رضا رئيس طوسي(1)
دكتر رئيس طوسي در اسفندماه 1315 در مشهد متولد
شد. او در كلاس يازدهم دبيرستان موفق به تاسيس انجمن اسلامي دانشآموزان مشهد شد
و همزمان عضو كانون نشر حقايق اسلامي به رهبري مرحوم استادمحمدتقي شريعتي گرديد
كه ايشان اقدام به تاسيس انجمناسلامي دانشآموزان را مورد تشويق قرار ميدهد.
دكتر رئيس طوسي در دوران دانشآموزي با دكترشريعتي و دكترسرجمعي همكاريهاي
نزديكي داشتند كه در اسناد منتشرشده ساواك بعد از انقلاب نيز اين سه نفر از فعالين كانون نشر حقايق اسلامي نام برده شدهاند. او در سال 1337 وارد دانشگاه شد كه در
سال اول بعنوان نماينده دانشجويان جزو هيئت مديره كانون نشر حقايق اسلامي گرديد.
از سال 1340 به بعد در
نهضت آزادي نيز فعال شد و همزمان در سال 41 از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران
موفق به اخذ درجه ليسانس در زبان انگليسي گرديد. بعد از طي نمودن دوران خدمت
سربازي, دكتر رئيس طوسي در سال 1343 براي كسب تحربه سياسي انقلابي به يكي از
كشورهاي عربي رفته و در بازگشت به مدت دوسال زندگي مخفيانه را در پيش ميگيرد.
بعد از آن تحصيلات خود را در رشته علوم اجتماعي پي ميگيرد و به اخذ درجه فوقليسانس
نايل ميشود. در اين سالها با
بنيانگذاران مجاهدين به همكاري تشكيلاتي پرداخته و در سال 1350 از طرف سازمان
مجاهدين به ماموريت لبنان فرستاده ميشود. چندي بعد بنيانگذاران مجاهدين و بخش بزرگي
از اعضا سازمان دستگير ميشوند و ايشان مجبور ميگردند كه در خارج از ايران باقي بمانند. در خارج از كشور
فوق ليسانس اقتصاد سياسي و سپس دكتراي اين رشته را اخذ ميكنند. پاياننامه فوق
ليسانس دكتر رئيس طوسي بررسي اقتصادسياسي ايران از سال 1907 ميلادي تا پايان
حكومت دكترمصدق همچنين پاياننامه دكترا نيز در رابطه با همين موضوع از سال 1887
تا 1907 ميلادي ميباشد. ايشان بهدنبال پيروزي انقلاب از سال 1362 به تدريس در
دانشگاه تهران در رشته علوم سياسي مشغول شدند. برخي از مواد تدريس ايشان عبارت
بوده است از: - رشتههاي
علومسياسي ـ اقتصادي ـ اجتماعي ايران - دورههاي
مشروطه و دورههاي بعد از آن - درس
اقتصادي سياسي نفت - روابط ايران و آمريكا - سياست
خارجي آمريكا |
جناب آقاي دكتر رئيس طوسي از اينكه دعوت ما را پذيرفتيد، تشكر ميكنيم. برخي
ايران را يك "تپه طلايي" ميدانند كه خزر و خليجفارس در دو سوي آن قرار
گرفته اند. راجع به جنوب اين "تپه طلايي" بسيار صحبت شده است. ولي ما
امروز ميخواهيم در رابطه با شمال آن يعني "درياي خزر" گفتگويي داشته
باشيم. با توجه به اينكه اكتشافات نفتي و گاز چندساله اخير, اهميت اين منطقه را به
مراتب بيشتر كرده است.
من هم از شما تشكر ميكنم كه موقعيت اين گفتگو را فراهم
آورديد. همانطور كه گفتيد، ايران به جهت قرارگرفتن بين دو منطقه "خزر" و
"خليجفارس"، يك "تپه طلايي" محسوب ميشود . شرايط استراتژيكي
ايران يكي از عواملي است كه ناديدهگرفتن اين كشور, توسط غرب را غيرممكن ميكند و هرگونه طرحي كه در اين منطقه
بخواهد تحقق پيدا كند, ناچار از لحاظ نمودن ايران ميباشد. دخالت مستقيم غرب براي
تغيير موازنه در اين منطقه بسيار پرهزينه است, ضمن آنكه مسايل امنيتي را هم بهدنبال
خواهد داشت. در شرايطي كه ايران يكي از راههاي طبيعي انتقال نفت منطقه "خزر" ميباشد و از طرفي
يكي از دروازههاي اقتصادي آسياي
مركزي تلقي ميشود, اگر ما موقعيت خود را تشخيص دهيم, با توجه به اين حساسيت ميتوانيم
نقش خود را در اين معادله بخوبي تثبيت كنيم.
n آيا غرب در شرايط كنوني خواهد توانست بدون
ايران, استراتژي خود را در منطقه "خزر" پيدا كند؟
o به نظر من مشكلات غرب و منطقه بيش از آن است
كه بتواند با ناديدهگرفتن ايران, سياستهاي خودش را پيش ببرد. ولي مشكل ما اين است
كه از اين موقعيت استراتژيك بخوبي استفاده نميكنيم. در"خليجفارس",
رهبري معادلات به دست آمريكا افتاده است و او حرف آخر را ميزند. حال
بايد ديد كه در "خزر" چگونه خواهد شد؟ من آماري را از منابع آمريكايي نقل ميكنم. به گفته اين
آمار شش حوزه مهم نفتي در "خزر"
وجود دارد كه در مجموع بيست تا سي ميليارد بشكه ذخاير اثبات شده در آن
موجود است. هر چند كه ذخاير احتمالي را تا دويست ميليارد بشكه تخمين ميزنند, ولي
بهرحال ذخيره سي ميليارد بشكهاي "خزر" در مقايسه با ذخاير "خليجفارس"
قابل مقايسه نيست, اما در مقايسه با دخاير نفت "درياي شمال" در اروپا و
ذخاير نفتي خود آمريكا رقم قابل توجهي است. البته آمريكاييها از "خزر" تلقي يك منبع عظيم نفتي را
ندارند ولي بعنوان يك جايگزين مهم و موثر آنرا منظور ميكنند.
n بحث نفت
"خزر" از آغاز هميشه توام با موضوع مسير انتقال نفت بوده است. كدام مسير
براي خطوط انتقالي, مدنظر كمپانيهاي
نفتي است؟
صرف نظر از آنكه كدام
مسير, انتقال نهايي نفت خواهد شد,
مسيرهاي
متعددي مدنظر است.
1- مسير
"باكو" به "نوروسيسك", (بندر روسيه در درياي سياه)
2- مسير
"باكو" به بندر "سوپسا" در درياي سياه (كه متعلق به گرجستان
ميباشد)
3- مسير
"باكو" به بندر "جيحان" تركيه كه در واقع اصليترين مسيري است
كه مورد حمايت سياسي امريكا, اسراييل و تركيه ميباشد.
nاگر فرض بر اين باشد كه خط لوله "باكو-
جيحان" مسير نهايي خواهد بود, آنگاه چگونه نفت "تركمنستان" و
"قزاقستان" را به اين مسير متصل خواهند كرد؟
o احتمالا در نظر دارند نفت [درون ساحلي]
"قزاقستان" را كه عمدهترينش در منطقه "تنگيز" است و همچنين
نفت "فلات قاره" كه عمدهترينش در "عاشاقان" است از يكسو و
نفت "تركمنستان" را نيز
از "اكتائو" به "باكو" و سپس به "سوپسا"
متصل كنند و در نهايت از "سوپسا" به "بندر جيحان" (تركيه)
وصل نمايند.
n بندر "سوپسا" در
"گرجستان" چگونه به "بندر جيحان" در "درياي سياه"
وصل خواهد شد؟
o در شرايط كنوني خط لوله "باكو" به "گرجستان"
وصل شده است. اين خط لوله كه چند هفته پيش افتتاح گرديد, حدود يكصدهزار بشكه نفت
را از "آذربايجان" به "گرجستان" منتقل ميكند كه البته بنابه
گفته كارشناسان تا 600 هزار بشكه قابل افزايش است.
n آيا جز
خطوط لولهاي كه "درياي
سياه" مقصد نهايي آن است, كشورهاي ديگر را هم در پروژه انتقال "نفت
خزر" مدنظر دارند؟
o بله, يك مسير از "قزاقستان" به "چين" است. مسير ديگر عبور
خط لوله از كشور "افغانستان" ميباشد. ديگر مسيرخط لوله, از
"اكتائو" در "قزاقستان" به "ايران" است كه در نهايت به خليجفارس متصل ميشود.
با توجه به اينكه رشد تقاضاي "آسيا" در آينده بيشتر خواهد بود, بنظر ميرسد
كه مسير نهايي انتقال "نفت خزر" بسوي "اروپا" نباشد. چرا كه
اصولا احتياجات "اروپا" را نفت "خليجفارس" و… تامين ميكند و
"اروپا" نيازي به نفت "خزر" ندارد. بر اين اساس حتي اگر مسير
لوله بطرف درياي سياه باشد, ناچار است كه دوباره از طريق كانال "سوئز"
بسوي "آسيا" برگردد و اين موضوع مخارج سنگيني را تحميل ميكند.
n همانگونه
كه ميدانيد رييسجمهور آمريكا, آقاي "مورنينگ استار" را بعنوان مشاور
ويژه در مورد "درياي خزر" منصوب كرده است. از طرفي وزارت امورخارجه
آمريكا نيز, سرويس ويژهاي را به اين امر اختصاص داده است. آيا سابقه دارد كه سياستمداران كاخ سفيد,
بصورت مستقيم در
مورد انرژي فعال شده باشند و آيا سابقه داشته است كه رييسجمهور, يك مشاور ويژه
انرژي, علاوه بر وزارت انرژي و يا
خزانهداري داشته باشد؟
o به نظر من حساسيت آمريكا در رابطه با انرژي
كاملا مشخص است. در مورد "درياي خزر" نيز از جهات مختلف, اين حساسيت
بچشم ميخورد, يكي از جنبه فشار بر "روسيه" و ديگري جلوگيري از رشد
راديكاليزم در "منطقه خزر"!
n منظورتان
از راديكاليزم, عدالت خواهي سوسياليستي است يا گرايشات ناسيوناليستي!؟
o هر دو ميتواند راديكاليزم تلقي شود. موضوعي
كه بطور طبيعي دست "آمريكا" را در منطقه "آسياي مركزي" و
"درياي خزر" باز كرده است, احساسات ضدروسي كشورهايي است كه هفتادسال تحت
سلطه "روسيه" بودهاند. اينها نگرانند كه اگر "روسيه" مجددا
به قدرت تعيين كننده اي تبديل شود, همان سرنوشت قبلي را در پيش رو خواهند داشت و
براياينكه از سرنوشت گذشته خود فرار كنند, عموما راه حلي جز نزديكي به آمريكا در
پيش نميگيرد.
n در اين
ميان "ايران" چه نقشي را ميتواند ايفا كند؟ آيا اساسا
"ايران" توانايي ايفاي يك نقش جدي در "منطقه خزر" را دارد؟
o به نظر من "ايران" ميتوانست نقش
مهمي را در اين رابطه ايفا كند. كشور ما هم از سلطه چندين ساله غرب رنج ميبرد و
هم شايد بدبختيهاي ما از كشورهاي "آسياي ميانه" بيشتر باشد. اگر
"ايران" يك ديپلماسي فعال را دنبال ميكرد, بخوبي ميتوانست كشورهاي
آسيايي را به مطالعه گذشته "ايران" دعوت كند تا آنها بصورت جديتري درباره
استقلال خود فكر كنند و ببينند كه نتيجه اتكاي "ايران" به
"غرب" در تاريخ چندصدساله چه عواقبي را پديد آورده است.
n يعني
بنظر شما, "ايران" ميبايست
حس استقلال طلبي را تقويت ميكرد؟
o بله. ولي بنظر من در چارچوب يك ديپلماسي فعال
اين كار قابل انجام بود. هر چند كه بنظر نميرسد تاكنون كاري جدي در اين زمينه شده باشد.
n ظاهرا
بدليل كاستيهاي ديپلماسي ما در قضيه "آذربايجان" و
"ارمنستان", "آذربايجان" جذب تركيه شده است!
o بله. بنظر من در اين قضايا سياست خارجي
"ايران" قابل نقد است.
n به سؤال
اصلي برگرديم. شما به دو نكته اشاره كرديد: يكي هراس "آمريكا" از رشد
راديكاليزم و ديگري هراس كشورهاي منطقه ازحاكميت مجدد "روسيه", و اينكه
اين دو عامل سبب پيدايش صف بنديهاي جديدي در منطقه شده است و در واقع
"آمريكا" را به "آسياي مركزي" نزديك كرده است. در اين ميان
نفت چه نقشي را بازي ميكند؟
o هدف آمريكا اين است كه با استفاده از عامل
نفت در كشورهاي "آسياي مركزي" و "حوزه قفقاز" كاري انجام دهد
و در نهايت آنها را در خط استراتژيك خودش قرار دهد.
n چگونگي
تحقق اين استراتژي را توضيح دهيد.
o پيشنهادهاي متنوعي كه در رابطه با خطوط
انتقال
نفت مطرح شده است, در نهايت اجراي طرحي را
در نظر دارد كه توسط آن, كشورهاي مختلف با
استفاده از ترانزيت نفت, ثبات اقتصادي پيدا كنند.
در ضمن اين كشورها با هم پيوند امنيتي
مشترك پيدا
كنند تا از خطوط لوله محافظت نمايند
و در نهايت هم, به ناتو متصل شوند.
n غير از
ملاحظات منطقهاي, چه نكات ديگري ميتواند
در استراتژي نفتي "امريكا" مدنظر باشد؟
o "آمريكا" به اين موضوع هميشه فكر
ميكند كه در مساله تامين انرژي, منابع متنوعي را در اختيار داشته باشد, تا اگر
يكي از مراكز توليد ناامن شد, از ديگر منابع بتواند نيازهاي خود را برطرف كند.
n ولي خط
لولهاي كه از "باكو" به "جيحان" ميرود با مخاطرات بسياري
مواجه است. چرا كه از "منطقه كردستان تركيه" ميگذرد. همچنين اگر از
"ارمنستان" عبور كند, بدليل كشتار ارامنه بدست تركها در سالهاي گذشته و
كينه شديد ارامنه, خط لوله تامين خوبي نخواهد داشت. در "گرجستان" هم كه
مساله "آبخازها" وجود دارد…
o به همين دلايل است كه خط لوله باكو- جيحان,
به مراحل قطعي نرسيده است و بسياري روي آن ترديد دارند. خود من هم فكر ميكنم,
تحقق آن به اين سادگي امكان پذير نخواهد بود.
n تاثير
سياستهاي منطقهاي "اسراييل" در منطقه "آسياي مركزي" را تا چه
اندازه بر چگونگي عبور خطوط لوله موثر ميدانيد؟ با توجه به آنكه شركت
"اسراييل" و "تركيه" را نيز نميتوان ناديده گرفت.
o اسراييل نقش خودش را بازي ميكند و همانطور
كه شما هم گفتيد, در "تركمنستان" و پروژههاي نفتي منطقه سرمايهگذاري كرده است, ولي من نقش
"اسراييل" را تعيين كننده نميبينم. البته ترديدي نيست كه اگر اين خطوط
لوله بتواند اجرا شود, "اسراييل" هم بهره خواهد برد. با توجه به
نگرانيهايي كه "اسراييل" از "خليج فارس" دارد, نفت حوزه
"خزر" ميتواند نگرانيهاي او را كمتر كند. ولي بهرحال مشكلاتي كه در
اجراي خط لوله وجود دارد, امكان تحقق آن را ضعيف ميكند.
n مشكلات اجرايي اين خط لوله به غير از مساله
امنيت مناطق محل عبور لوله, چه عوامل ديگري ميتواند باشد؟
o طول خط لوله 1700تا1994 كيلومتر پيشبيني شده
است كه هزينه اي معادل 2 تا 5/ 3 ميليارد دلار را به همراه دارد. اين خط لوله در
نهايت 900 هزار تا 2/ 1 ميليون بشكه نفت در روز را ميتواند به "بندر
جيحان" برساند. غير از مسايل فني آن در عبور از مسيرهاي كوهستاني, بازار اين
نفت الزاما حوزه "مديترانه" خواهد بود. در حالي كه حوزه
"مديترانه" احتياجات خود را براحتي از نفت "خليجفارس" تامين
ميكند و نيازي به نفت "خزر" ندارد. پيشبيني ذخاير موجود در "خليجفارس"
و "خاورميانه", مدت زمان 40 سال را مطرح ميكند. در چنين شرايطي
"آسيا" نياز بيشتري به نفت دارد كه نفت "خزر" ميتواند تا
حدودي پاسخگوي اين نياز باشد.
n با توجه
به آنكه اسراييل در حوزه "مديترانه" قرار دارد و به نفت
"الجزاير" و "ليبي" هم نميتواند متكي باشد, آيا نفت
"خزر" نميتواند يك منبع قابل اتكا و ارزان براي اسراييل تلقي شود؟
o نفت وقتي به آنجا برسد, ديگر ارزان نخواهد بود!
n ولي
قابل اتكاست.
o قابل اتكا هست, ولي ارزان نيست.
nحالا از جنبه ارزان بودن آن صرفنظر ميكنيم.
آيا نميتواند يك منبع قابل اتكا براي اسراييل تلقي شود؟
o من نميدانم كه امنيت "قفقاز" را
كه خط لوله از آن ميگذرد چگونه تامين خواهند كرد؟ عوامل بسياري وجود دارد كه اين
طرح را غير قابل توجيه نشان ميدهد. صرفا با يك عامل نميتوان يك طرح را توجيه
كرد!
n شايد
تنوع منابع توليد كه شما آن را يكي از دلايل توجه "آمريكا" به نفت
"خزر" دانستيد, در مورد اسراييل هم صدق كند! اسراييل در خليجفارس با
"اسلام" و "عروبت" درگير است. در حاليكه كشورهاي
"قفقاز" به لحاظ نژادي و
ديني مشكلي با اسرائيل ندارند. حتي برخي از رهبران اسراييلي مانند "اريل
شارون" متولد اين منطقه ميباشند.
o اين نكته كه كشورهاي "آسياي مركزي"
با "اسراييل" مسالهاي ندارند, به اثبات نرسيده است. بهرحال كشوري مانند
گرجستان مشكل حادي چون
"آبخازها" را دارد كه امنيت اين كشور را تحتالشعاع خود قرار داده است.
حتي مسير خط لوله "باكو- سوپسا" امنيت زيادي ندارد. اين كه اسراييل هم,
بدنبال تنوع در منابع انرژي ميباشد, قابل قبول است. ولي اتكا به خط لوله
"خزر ـ مديترانه" چه به لحاظ فني و چه به لحاظ اقتصادي مشكلات بسياري دارد.
n اخيرا
"مورنينگ استار" نماينده ويژه رييس جمهور آمريكا در منطقه
"خزر", در پاسخ به جرياني كه خط لوله را اقتصادي نميداند طي مصاحبه با
"پتروليوم اكونوميست" گفته است: يك شركت ترك پذيرفته است كه احداث خط
لوله را با مبلغ 7/1 ميليارد دلار انجام دهد. از طرفي اين خط لوله را بيمه خطرهاي
سياسي ميكنيم كه سرمايهگذاران نگران نباشند. از سويي او اين موضوع را رد ميكند
كه شركتهاي آمريكايي براي عبور خط لوله از "ايران" فشار ميآورند.
o اصولا
برآوردهاي كمپانيهاي نفتي از خطوط لوله گوناگون است. فكر ميكنم اظهارنظر
"مورنينگ استار" هم بيشتر سياسي باشد تا اقتصادي! من تا بحال برآوردي را
نديدهام كه مسير "باكو ـ جيحان" را كمتر از 2 تا 5/3 ميليارد دلار
محاسبه كرده باشد. بعيد بنظر ميرسد اين خط لوله 7/1 ميليارد دلار تمام بشود.
n
بله. كارشناسان معروف دنيا هم اين برآورد را قبول ندارند. يك كارشناس انگليسي,
چهار الي پنج ماه پيش اعلام كرد كه اين راه اقتصادي نيست.
oدرست است!
آنچه را كه در مجلات معتبر دنيا ديدهام, همين موضوع را تاييد ميكند. بيمه خطرات
سياسي خط لوله اي كه "مورنينگ استار" به آن اشاره ميكند, در نهايت
هزينه خط لوله را بالا خواهد برد و آن را غيراقتصادي خواهد كرد.
n
شما تاثير كاهش اخير قيمت نفت را در ميزان سرمايهگذاري نفتي, در حوزه خزر چگونه
ارزيابي ميكنيد؟ بنظر ميرسد مجموع 6/1 ميليون
بشكه اي توليد "خزر" حتي از خط لوله "ايران" هم مقرون به صرفه
نيست, چرا كه حداقل هزينه استخراج هر بشكه,
به اضافه هزينه ترانزيت آن,
حدودا 8 الي 9 دلار خواهد شد. برخي شركتها مانند "موبيل" براي مقابله با
چنين وضعيتي, پيشنهاد و معامله پاياپاي "سوآپ" با "ايران" را
مطرح كردهاند. يعني نفت "خزر" را به "ايران" تحويل دهند و در
"خليج فارس" معادل آن را تحويل بگيرند.
o من يك گزارش از رئيس "بي.پي" در
ماه ژانويه مطالعه كردم كه به اين
نكته اشاره داشت و بهره برداري از نفت "خزر" را با قيمتهاي فعلي امكانپذير
نميدانست. گزارش ديگري هم از
"آموكو" چنين مضموني را تاييد ميكرد. هر دو گزارش به اين موضوع اشاره
داشتند كه برنامه خود را افزايش قيمت نفت تا حد 20 دلار در سال آينده قرار دادهاند,
تا عمليات اكتشاف و توليد منطقه "خزر" امكانپذير شود.
توسعه
صنايع نفت, از اساسيترين دغدغههاي غرب است. بر اين اساس نسبت به بحرانهاي نفتي
بسيار حساس هستند. با توجه به هزينه حدودا 9 دلار براي استخراج و توليد و ترانزيت
نفت "خزر", قيمتهاي كنوني بايد تا حد 20 دلار افزايش پيدا كند. با توجه
به عمق زياد "درياي خزر", اكتشاف و توليد نياز به تكنولوژي بسيار
پيشرفتهاي دارد كه قيمتهاي كنوني جوابگوي هزينه آن نميباشد. اين نگراني در
كمپانيهاي نفتي وجود دارد كه با قيمتهاي فعلي, امكان توسعه منابع نفتي در جهان
وجود ندارد.
در مورد عبور خط لوله از
"ايران" كه شما آن را هم با قيمتهاي فعلي نفت به صرفه ندانستيد, برآورد
هزينه آن از "اكتائو" تا "خليجفارس" با طول حدودا 1200
كيلومتر, معادل 1/1 ميليارد دلار ميباشد. اگر چنين خط لولهاي به صرفه نباشد,
هزينهُ خط لوله باكو - جيحان كه 5/3 ميليارد دلار برآورد شده است, اصلا صرفه
نخواهد داشت و در چنين شرايطي منتفي است.
خط لوله "ايران" از تمامي طرحها, هزينه كمتري خواهد داشت.
nگذشته از شرايط هموار جغرافيايي, امنيت كنوني
"ايران" را نيز كارشناسان قابل اعتماد تر از كشورهاي "آسياي
مركزي" ميدانند.
o خود آمريكاييها هم تصديق كردند كه مسير
"ايران" كوتاهترين, اقتصاديترين و امنترين راه است. ترانزيت نفت از
"باكو" به "جيحان", انتقال نفت را با سرنوشت چهار كشور گره
خواهد زد. در حاليكه در مسير "ايران" تنها يك كشور مطرح خواهد بود.
n برخي
صاحبنظران غربي درباره پيشنهاد عبور خط لوله از "ايران", دو مشكل را
مطرح ميكنند: مشكل نخست خود "ايران" است و مشكل بزرگتر ناامني
"خليجفارس" اعلاميه "ويليام پري" هم در همين رابطه بود. حال
اگر ما در ديپلماسي نفت خود, اين نكته را مطرح كنيم كه خط لوله به "درياي
عمان" وصل خواهد شد و نه به "خليجفارس", آيا با چنين منطقي ميتوانيم
مقابله كنيم؟
o علاوه بر اين, امكانات استراتژيك هم در اختيار داريم. يكي از اين امكانات,
راهآهن است كه ميتواند از
"سرخس" به "بندر چابهار" وصل شود. اين خط آهن در ابتداي قرن
نوزدهم ميلادي توسط روسها پيشنهاد
شده بود. اخيرا "ايران"
در مورد أن فعال شده است و به زيرسازي اين خط مشغولند. اين خط ميتواند اضافه بر
نفت, كالاهاي صادراتي ديگر "آسياي
مركزي" را به درياي
آزاد وصل كند.
n منظور
شما, حمل نفت از طريق راه آهن است؟
o بله! از اين طريق هم ميشود.
n آيا با
اين روش, حجم انتقال نفت نسبت به خط لوله كمتر نخواهد بود؟
oالبته كمتر
خواهد بود, ولي بهرحال جايگزين خوبي
است.
n
بهرحال حمل با قطار, برعكس خط لوله منحصر به يك محصول نخواهد بود و از اين جنبه
پيشنهاد شما جالب توجه است.
(پايان قسمت اول)