|
||||||
چشم انداز ایران - دومین ویژه نامه کردستان - پاییز 1384
چشمانداز خوانندگان
عبدالعزيز مولودي
در ويژهنامه چشمانداز ايران، فروردين ماه 1382، در مصاحبه اول، دوست ارجمندم آقاي احسان هوشمند، در صفحه 19 استنادي به تز فوقليسانس اينجانب داشتهاند كه ربطي به موضوع مورد بحث ايشان نداشته و كاملاً مغاير با آن چيزي است كه من در آنجا استدلال كردهام. بنابراين آنچه ايشان از قول من آوردهاند؛ تنها برداشت شخصي خودشان است. خواهشمندم بفرماييد تا اين امر با اطلاع خوانندگان محترم برسد. اما در مورد مطرح نمودن موضوع كردستان، ضمن تقدير و تشكر ذكر چند نكته را ضروري ميدانم كه اميدوارم در كارهاي ديگر، به آن توجه بيشتري شود: بازكردن پرونده وقايع كردستان بعد از انقلاب، ضرورتي اجتنابناپذير است. چرا كه ابهامات بسياري هنوز در زمينه بحران كردستان، علل و عوامل شكلگيري بحران و تداوم آن وجود داشته و دارد و كسانيكه در آن دوران حضور داشتهاند، كمكم بدرود حيات گفته و يا ميگويند. درحاليكه بسياري از افراد، روند اقتدارگرايي بعد از دولت موقت را با وقايع كردستان توجيه مينمايند. اما اشكال بزرگي كه در كار شما و كارهاي مشابه ميبينم و به يك اشكال ساختاري موجود در ايران برميگردد، آن است كه به نوعي شما و همكارانتان در قضيه مطرح شده يكجانبه و بهتنهايي به نزد قاضي رفتهايد بدون در نظر گرفتن طرف ديگر دعوا. در اين حالت فرد هرگونه كه بخواهد ميتواند استدلال يا ادعا بكند، بدون توجه به پاسخي از طرف ديگر دعوا. بررسي تاريخ سياسي معاصر ايران اين نقيصه را همواره نشان داده و بهنوعي دوباره تكرار شده است. تا وقتي به شيوه دوطرفه و با تغيير مباني نگرشي دوطرفه نتوانيم به بحث بنشينيم و در باب آنچه خطا يا اشتباه ناميده ميشود، ديگري را بهتنهايي مقصر بدانيم به اطمينان، نه تحولي در فرهنگ سياسي روي ميدهد نه اميد چنداني به تحقق حاكميت ملي و مفاهيمي از اين دست ميتوان داشت. محدودشدن منابع مورد استفاده در مصاحبه آقاي هوشمند (عموماً) به خاطرات غني بلوريان و جناب آقاي فاروق كيخسروي، هر دو از اعضاي پيروان كنگره چهارم بدون توجه به نقش حزبتوده در آن جريان، تقليل سطح تحليل به يك عامل حاشيهاي است كه اصل جريان را تحتتأثير قرار ميدهد و درواقع نوعي قلب واقعيتهاست. چرا كه در آن دوران حزبتوده با در پيشگرفتن سياست مماشات با جمهورياسلامي، درصدد پرداخت امتيازاتي بود تا بتواند نفوذ خود را در اركان قدرت كشور گسترش بدهد. صلحطلبي، ضديت با عراق، شركت در جنگ و به لباس مذهبي درآمدن، آنگونه كه مرحوم بازرگان در كتاب انقلاب ايران در دو حركت عنوان كردهاند و دخالت در مسائل كردستان از آن جملهاند. نكتهاي كه براي من قدري تعجببرانگيز بود آن است كه از آقاي هوشمند انتظار بحث تئوريك جامعهشناسانه ميرفت تا بازگويي نادقيق و بعضاً نادرست وقايع تاريخي. در كشورهاي با فرهنگ سياسي دموكراتيك (متأسفانه در هر موردي باز بايد از بيرون نمونهها را ذكر كرد آن هم به دليل فقدان ساختارهاي لازم در داخل) سعي ميشود با بيان تئوريك مسائل، به حل مسالمتآميز آنها و نه حذف اصل قضيه دست يابند. حل مسئله كردها نيز تنها نيازمند مباني تئوريك و تحليلي در سطح جامعهشناسي سياسي است. اين امر چنانكه گفتم با يك تغيير عميق بينشي و روشي هم در ميان حوزه قدرت سياسي و هم در حوزه قدرت اجتماعي (گروههاي مختلف مردم و در اينجا مردم كرد) امكانپذير است. البته برخي محدوديتهاي ايشان را درك ميكنم و ميپذيرم كه با من تفاوتهايي دارند كه از دغدغههاي متفاوت برميخيزند. (من فردي متعلق به حوزه مدني، نويسندهاي مستقل و ايشان تا حدودي متعلق به حوزه سياسي يا دغدغه براي آن). يك تناقض اساسي در گفتمان دروني و بيروني حوزه سياسي قابل توجه است. وقتي در باب مسائل داخلي بحث ميشود، مسئله قوميتها يك امر ماقبل مدرن و بياثر كه ميبايست با مفاهيم مدرن جايگزين شود، مورد بحث قرار ميگيرد. درحاليكه وقتي در باب ديگران (عراق يا افغانستان) بحث ميشود، از تشكيل دولتي فراگير كه در آن حق همه اقليتهاي قومي و... رعايت شود، حمايت ميگردد. اين رفتار پارادوكسيكال را چگونه ميتوان تحليل كرد؟ درحاليكه مسئله قوميتها، امروز محور فرهنگ و سياست جهاني شده است و بهعنوان پديدهاي مدرن مورد توجه قرار دارد. اميدوارم مجالي فراهم شود كه گفتوگو در اين زمينه در بستري عقلاني و با هدف تبيين واقعيتها و پذيرش نتايج آن در تصميمگيريهاي عقلانيتر فراهم آيد. اتفاقي كه اگر در ايران بيفتد، ميتواند نقش مثبتي در تحول حوزه تمدني منطقه ايجاد نمايد. با احترام
٭٭٭
كردستان هميشه قابل كشف يا قابل بحث يا...؟ كامل عبداللهياينكه يكي از شمارههاي نشريه خود را بهعنوان "ويژهنامه" به بررسي و كنكاش در مورد مسائل معاصر كردستان اختصاص دادهايد گامي مثبت تلقي شده و جاي تشكر را دارد. قبل از بيان عرايضم در مورد كار شما و نقد آن بايد بگويم كه نميخواهم اين نقد باعث شود كار بسيار مثبت شما كمرنگ جلوه كند تا زمانيكه باب گفتوگو باز باشد و ادامه يابد رسيدن به تفاهم و درك نظرات يكديگر بيشتر فراهم ميشود. اما انتقاداتي هم به كار شما در نگاه اول وارد است: 1ـ در ابتدا ديدن عنوان "كردستان هميشه قابل كشف" و تصوير روي جلد نشريه بلافاصله ذهن خواننده را بهسوي كشفيات و يافتههاي طبيعت در كردستان سوق ميدهد نه تحليل مسائل سياسي و اجتماعي اين منطقه. از نظر فن نگارش نيز عنوان مناسبي براي محتواي ويژهنامه انتخاب نشده است. حتي اسامي شخصيتهاي ذكرشده در ذيل اين عنوان رابطه معنايي مناسب را بين اين دو مقوله ايجاد نميكند و تصور ميشود كه ذكر نام شخصيتهاي روي جلد موضوعات ديگر نشريه را بيان ميكند، نه بحث اين افراد در مورد عنوان فوق. بههرحال جداي از بررسي اشكال فني عبارت ذكر شده، از نظر ذهنيت كردي باز هم خاطرههاي تلخ تاريخي عدم شناخت و درك مسئله كردها ازسوي فارسزبانان و حتي روشنفكران آنها را به ياد ميآورد. واژه "كشف" معمولاً براي آشكارساختن مجهولات يا پديدههاي طبيعت بهكار ميرود ما از خود ميپرسيم مگر كردها كداميك از اقوام و گروههاي مجهول و كشفنشده در آفريقا يا جنگلهاي آمازون هستند كه هنوز هم كشف و پيداكردن آنها ادامه دارد و يا كدام عتيقه و اثر باستاني است كه حفاري و كاوش باستانشناسان هر وقت قسمتي از آنها را كشف مينمايند. تأسف ما از اين است كه چرا روشنفكران فارسزبان حتي آن هنگام كه ميخواهند واقعبينانه مسئله كرد را بررسي كنند در نوشتار و گفتارشان از كلمات و اصطلاحات جهتدار و تعصبآميز استفاده ميكنند. اگر مسئله كردستان تا اين اندازه مهم است (كه حتماً چنين است) انتظار ميرود براي رفع زواياي مبهم تاريخ كردستان (بويژه تاريخ معاصر) بسيار با احتياط پيش برويد و از نظر ارتباط كلامي و نوشتاري كه در علوم زبانشناسي و روانشناسي براي تفهيم دوطرف گفتوگو لازم است، جانب حزم و دورانديشي را نيز رعايت فرماييد. ديده شده است كه در بعضي موارد دوطرف به خاطر نداشتن تعريفي يكسان از يك كلمه به نتيجه مشخصي نرسيدهاند. 2ـ مورد ديگر گله و شكوهاي است كه بسياري از كردها از گروههاي سياسي، اجتماعي و طبقهاي روشنفكران فارسزبان دارند و آن اين است كه اين گروهها در تحليلها و ديدگاههايشان تا زماني روشنفكر هستند كه به مسئله كردستان ميرسد زماني كه وارد اين حيطه شدند ريشههاي تاريخي مسئله و ذهنيت كردها را در نظر ميگيرند و براساس همان دادهها و اطلاعاتي كه از طرف حكومتهاي مركزي در مورد اين مناطق ارائه ميشود به تحليل مسائل ميپردازند كه در بسياري از موارد به رنجش روحي و رواني كردها منجر ميشود. 3ـ امروز انتظار ما از روشنفكران كشورمان اين است كه با ديدي واقعبينانه و علمي به خواستههاي قانوني ما گوش دهند و بدون سوء تعبير از اين خواستهها، در محافل مختلف علمي، قانوني و دولتي از آنها حمايت كنند. در كشور تركيه با اينكه مسئله كردها حادتر از اينجا بوده است اما روشنفكران و جامعهشناساني دارند كه در اين مورد بيتفاوت نبودهاند و هزينههاي زيادي را نيز تحمل كردهاند البته ما هيچوقت به خاطر خود راضي به هزينهدادن و آزار كسي نيستيم، اما لااقل در گفتهها و نوشتههاي روشنفكران وقتي در مورد اين مسائل تحقيق ميكنند ميتوان انتظار بيان حقيقت را داشت. بسياري فكر ميكنند كه در نهايت در نقطهاي از نوشتهها يا سخنان روشنفكران كشورمان هنگام تحليل مسائل و مشكلات كردستان ديدگاه غيرعلمي مسلط خواهد شد و واقعيتها دوباره در پردهاي از ابهام ميمانند. اين موضوع حتي در بعضي از سخنان مصاحبهشوندگان نمود پيدا كرده است (چون هدف نگارنده بررسي جزييات اظهارنظرها نيست از پرداختن به آنها و طولانيكردن نوشته خودداري ميكند.) 4ـ ميدانم كه انتشار اين "ويژهنامه" در اين مقطع از زمان بدون دغدغه و نگراني از ايجاد مشكل، نبوده است. اما بايد به اين مسئله توجه داشت كه شما ديدگاههاي دوطرف اصلي چالش را با هم ارائه ندادهايد، اظهارات مصاحبهشوندهها و انتقاداتي كه آنها از شخصيتها و گروههاي مختلف كردستان ميكنند آن هم بدون در نظر گرفتن شرايط و ظروف زمان و مكان و يا در قيد حياتنبودن يا عدم حضور آنها در اين مصاحبهها و عدم حق بيان ديدگاههاي خود به خاطر شرايط موجود كمي ناعادلانه مينمايد. حتي بعضي از مصاحبهشوندهها طرف مخالف را به خاطر عدم حضورش به مسلخ ميبرند و يك طرفه به قضاوت مينشينند. اميد است روزي برسد كه در فضايي آرام همه حق بيان ديدگاهها و حق دفاع از خود را داشته باشند. با آرزوي سلامتي و توفيق براي شما و همكارانتان. سنندج٭٭٭ سيدمحمد صمدي با سلام و احترام و عرض تبريك به خاطر انتشار ويژهنامه كردستان هميشه قابل كشف، فروردين ماه 1382 و اهميتي كه براي موضوع قائل شدهايد و نكات قابلتوجه و تعمق آن را در پيشگفتار (ص 2) بهطور مختصر و مفيد مورد توجه قرار دادهايد. استقبال معنيداري كه از اين شماره نشريه در منطقه و بالاخص در شهر مهاباد شده است، نشان ميدهد كه ريشهيابي عميق و صحيح و همهجانبه حوادث هنوز هم اهميت اساسي دارد. در پيشگفتار اشاره شده است (كردستان هميشه قابل كشف است) اما لازم است كه يادآوري و تأكيد شود كه اين كشف از شنيدن ديدگاههاي همهجانبه، به ميان آوردن نظرات تمام و كامل طرفين مسئله و بيان عقايد موافق و مخالف، بهمعناي صحيح خود حاصل ميشود. گام نخست در اين راستا ازسوي نشريه چشمانداز ايران برداشته شده و انتظار ميرود گامهاي ضروري بعدي نيز برداشته شوند تا قضايا يكطرفه و تنها از يك ديدگاه مطرح نشوند، خوشبختانه در همان پيشگفتار چنين وعدهاي نيز داده شده است، اين اقدام مهم را صميمانه به شما و ديگر دستاندركاران نشريه تبريك ميگويم. در صفحه 15 همين ويژهنامه و در قسمتي از مصاحبه آقاي احسان هوشمند اشاره به بخشي از كتاب نگاهي به تاريخ مهاباد، صحبت از اطلاعيه آبانماه 1323 جمعيت ژـ ك شده و مطلبي از اينجانب نقل گرديده و بر آن اساس جناب هوشمند به اين نتيجه رسيدهاند كه (اينجاست كه مشخص ميشود نظر محققيني كه معتقدند جمعيت ژـ ك مذهبي بوده است، صواب نيست. (ص 16 سطر 25 ويژهنامه) كه بايد بگويم: متأسفانه نحوه استدلال و ارائه دليل و نتيجهگيري جناب هوشمند صواب نيست. توضيح من اين است: وقتي درباره موضوعي بحث و استدلال ميكنيم، ضرورت دارد كليه نظرات موافق و مخالف را مورد توجه قرار دهيم، نه اينكه تنها مطالبي را مطرح كنيم كه موافق با برداشتهاي خود ما باشد، به عبارت ديگر از "لا اله الا الله" فقط "لا اله" را نگوييم و بگذريم. جمعيت ژـ ك، بيترديد جمعيتي ملي ـ مذهبي بوده، پايهگذاران آن بدون استثنا در گفتار و در كردار موافق دين و مذهب بودهاند، هنوز تاريخ اين جمعيت آنچنان در غبار فراموشي روزگار گم نشده است كه نشود درباره آن تحقيق كرد، هماكنون (سال 1382) يكنفر از پايهگذاران جمعيت بهنام آقاي محمد شاهپسندي زنده است و در كردستان عراق زندگي ميكند. اما عمر اين جمعيت، با اصالت و برنامههاي خاص خودش كوتاه بود و بيشتر از سهسال نپاييد، يعني در سومين سال عمر جمعيت افرادي كه خلوص نيت كمتري داشتند و بهدلايلي جانبدار روسها بودند، در آن نفوذ كردند و من در سطر 15و16 صفحه 120 نگاهي به تاريخ مهاباد با دليل به اين مطلب اشاره كردهام، آن اطلاعيه كار اين گروه اخير ميباشد و بههيچ عنوان شخصيتهاي پايهگذار جمعيت و اعتقاد مذهبي آنان را زير سوال نميبرد. متأسفانه جناب هوشمند به اظهارنظر من در سطر 12 ص 120 كتاب تاريخ مهاباد استناد ميكند، اما توضيحات چهار سطر بعد از آن را ناديده ميگيرد، يعني تنها بخشي از مطلب را نقل ميكند كه با برداشتها و نتيجهگيريهاي خودشان همخواني دارد و اين كار از يك محقق ورزيده مانند ايشان بعيد و عجيب مينمايد! براي ساختن آيندهاي قابل قبول، قطعاً "بايد گذشتهها را شناخت، گذشته را آنگونه كه بوده، نه آنگونه كه ما دلمان ميخواست باشد." هر كاري در اين راستا مفيد و موثر و مهم خواهد بود، اميد است با درك صحيح و منطقي از گذشته از تكرار حوادث تلخ جلوگيري كنيم. انشاءالله تعالي. مهاباد
٭٭٭ حسن نيت در ارائه راهحل، از حرف تا عملعلي مخدوم در فروردين 1382 در نشريه چشمانداز ايران گفتوگويي با آقاي مهندس سحابي پيرامون استان كردستان به جهت مسئوليتي كه روزهاي آغاز انقلاب در اين استان به عهده داشتهاند باعنوان "كردستان، حسن نيت توسعه، آزادي و عدالت" به چاپ رسيده است. در بخشي از اين گفتوگو آمده است: "اين مسئله اختلاف شيعه و سني جدي است و اين استانهاي مرزي ناراضياند. از اين جريان، از اين روشيكه حكومت، شيعه شده، آنها كشف كرده بودند كه مناطق سنينشين بهطور ذاتي از انقلاب، جمهورياسلامي و ولايتفقيه دلخورند و آمادهاند هرگونه دعوت به جداييطلبي را بپذيرند." (ويژهنامه، فروردين 1382) در اين باره چند نكته قابل توجه و دقت به نظر ميرسد: 1ـ اين بيان حداقل از دو جهت نادرست به نظر ميآيد: الف ـ ادعاي بدون استدلال(Clarning without reasoning) به خودي خود هر قضيه و گزارهاي ـ غير از قضاياي بديهي ـ براي درستي يا نادرستياش محتاج دليل است. بنابراين كسيكه در تأييد يا رد مطلبي سخن ميگويد براي اثبات مدعاي خود بايد دليل و برهان اقامه كند. ب ـ بزرگنمايي (Magnifying) در اين مغالطه، نويسنده يا گوينده با هدفي خاص قسمتي از واقعيت را طوري بيان ميكند كه جواب ديگر تحتالشعاع قرار گرفته و ناديده انگاشته ميشود بهگونهاي كه خبر از حالت طبيعي خارج و متضمن معاني نادرست و غيرواقعي ميگردد. بهطور مثال كسي ميگويد: "از دهنفر اول قهرمانان دوميداني در مسابقات المپيك اكثر آنها كفش پوما به پا داشتهاند." خبر بهگونهاي بيان شده كه گمان ميرود اين كفش بهترين كشف دنياست، درحاليكه از يك طرف براي اين رتبه از قهرماني، قهراً به لوازم، تواناييها و شرايط ديگري نيز احتياج ميباشد و از طرف ديگر "اكثر" لفظي مبهم است و ايبسا ششنفر آخر از اين دهنفر چنين بودهاند و اتفاقاً با توجه به تواناييهايشان اگر كفش بهتري به پا داشتند رتبه بالاتري كسب ميكردند. متأسفانه در بيان آقاي مهندس سحابي اولاً هيچ استدلالي براي هيچكدام از ادعاها ـ ازجمله جدي بودن اختلاف بين شيعه و سني، نارضايتي استانهاي مرزي از اين روش حكومتي كه شيعه شده است، دلخوري مناطق سنينشين بهطور ذاتي از انقلاب، جمهورياسلامي و ولايتفقيه و آمادگي براي جداييطلبي ذكر نشده است. درحاليكه چنين ادعاهايي نيازمند مطالعه علمي و آماري درست و قابل قبول ميباشد و با تحليل يك نظريهپرداز و يا حتي مشاهده موردي و شخصي به هيچوجه از نظر علمي امكان ارائه حكمي كلي به اين صورت نيست. ثانياً با ناديده گرفتن آن همه وفاق و همدلي بين مسلمانان شيعه و سني حتي در همان استانهاي مرزي مورد بحث بخصوص استان كردستان و بزرگنمايي بعضي اختلافها كه معلول عوامل ديگري است و قراردادن اين اختلاف به حساب مردمي نجيب و شريف نيز، غيرقابل قبول است. 2ـ چندي پيش نامهاي ازسوي مجمع نمايندگان محترم استان كردستان خطاب به مقام معظم رهبري پيرامون پارهاي از مشكلات و مطالبات مردم كرد ارسال گرديد كه اعتماد به سخن نمايندگان محترم همان مردم، پسنديدهتر باشد. در بخشي از اين نامه آمده است: "درحاليكه مردم كرد و ساكنين استان كردستان در انقلاب و پيروزي آن مشاركت جدي داشتهاند و در زمان جنگ تحميلي با پرداخت بهاي سنگيني، از مرزها و كيان كشور دفاع كردند، نه وجبي از خاك وطن را به دشمن دادند و نه خانه و كاشانه خويش را رها نمودند. مردم كرد در رژيم سابق به فرموده امام راحل (ره) تحت ستم مضاعف بودند. طبيعي است اگر از انقلاب در روزهاي آغازين پيروزي و تشكيل حكومت جمهورياسلامي، توقع و انتظار بيشتري در زماني كوتاه داشته باشند، اين توقعات، سوءاستفاده ناراضياني كه در كردستان جمع شدند و بهنام كرد اقدام به عدم رضايت و درگيري و جنگ كردند همه بهنام كرد و كردستان نوشته شد درحاليكه همه آنهايي كه در كردستان جنگيدند كرد نبودند." تا كي بايد اين مردم نجيب و مهربان تاوان نانجيبي و نامهرباني عدهاي را بدهند و تا كي بايد مورد اين تهمت زشت باشند. آيا دلاورانه درمقابل تهديد دشمن تجاوزگر ايستادن و تا پاي جان براي ايران و جمهورياسلامي ايران پايمردي كردن با دلخوري از انقلاب و جمهورياسلامي سازگار است؟ به قول نمايندگان محترم استان كردستان: "متأسفانه بايد به عرض برسد عدهاي دوام و بقا و حيات خويش و منافع خود را در ادامه رنگكردن عداوتها و سوءتفاهمها ميدانند." نكته ديگري كه در نامه نمايندگان محترم به چشم ميخورد اين است كه: "در روزهاي آغاز حكومت جمهورياسلامي و پيروزي انقلاب عدهاي به كردستان آمدند و صاحب منصب شدند و مسئوليتها را به دست گرفتند. اكثر قريب به اتفاق آن چهرهها امروز در جايي ديده نميشوند و مسئوليتي ديگر به ايشان واگذار نشده است. ليكن در آن روزها با تصميمات خود باعث شدند كه تخم نفاق و كين كاشته شده و رشد يابد." به ظاهر آنچه از نامه نمايندگان محترم گذشت نياز به هيچ توضيحي ندارد. بديهي است نفس اين بيانات عقيده نمايندگان مردم كردستان است كه قطعاً نسبت به وضعيت آن مردم آشنايي بيشتر دارند. 3ـ از مهمترين ويژگيهاي حكومت اسلامي رسيدگي به محرومان و مستضعفان است. حال اگر به علت كمتوجهي برخي مسئولان امر به اين مهم، نهتنها در كردستان بلكه در ساير استانهاي محروم هم ـ مانند بوشهر، هرمزگان، سيستان و بلوچستان، كهكيلويه و بويراحمد، خوزستان، ايلام، چهارمحال و بختياري و امثال آنها ـ محروميت باقي مانده و موجبات ناراحتي مردم شريف اين استانها را فراهم كرده است، آيا منصفانه و حتي معقول است كه علت آن را شكل حكومت و انديشه شيعه بدانيم؟ درحاليكه بسياري از استانهاي ديگر محروم شيعه هستند. وانگهي توجه و تأكيد مقام معظم رهبري و پيش از ايشان امام راحل عظيمالشأن همواره بر رسيدگي و دقت فوقالعاده در امور مستضعفان و محرومان بر همگان روشن است. و رفع محروميت از تمام اقشار و اقوام اين كشور آرزوي هر شيعه و مسلماني است. ٭٭٭ صلاحالدين عباسي1ـ اقدام مسئولين و مجريان نشريه چشمانداز ايران در انتشار ويژهنامه كردستان، بسيار شايسته و مبارك بود. اينكه مسائل قوميتها مورد بحث و تحليل واقع شوند كاري است كه از مدتها پيش بايد به آن پرداخته ميشد. اين اقدام اگر اولينبار است كوشش بايد كرد كه آخرين بار نباشد. طبيعي است كه هر كاري، در شروع، توأم با كاستي و نقايصي خواهد بود ولي كاستيها نبايد زير سوالبردن كليت هر اقدامي گردد. اين كاستيها درمقابل منافع كليت كار ناچيزند و قابل جبران. از طرف ديگر نبايد گمانهزني كرد و گرفتار توهم توطئه شد كه: "انتشار چنين موضوعاتي در اين شرايط با اهداف خاص صورت ميگيرد." 2ـ كسانيكه خود كاري نميكنند و از اينكه ديگران كاري بكنند ناراحت و عبوس ميشوند. در اينگونه موارد شروع به "كارآگاهي" و ريشهيابي امور و مو از ماست كشيدن ميكنند. خصوصاً آنهايي كه محتويات مصاحبهها و نوشتهها با احساسات و مذاقشان خوش نميآيد بيشتر روي در هم ميكشند. آنها سرنوشت و مصلحت يك ملت را درمقابل منفعت و مصلحت خود و باورهايشان كوچك و قابل قرباني ميدانند. درمجموع، اين اقدام نشريه چشمانداز ايران ميتواند شروع مهمي باشد كه صد البته اين بهمعناي غيرقابل نقد بودن مطالب ارائه شده در آن نيست. 3ـ در رابطه با مطرحشدن مسائل اقوام در ميان روشنفكران و اهل قلم مركزنشين، اينجانب طي مقالاتي در نشرياتي محلي و سراسري بر لزوم آن بسيار تأكيد كردهام. آنچه در جغرافياي جمعيتي ايران واقعي است و جايي براي چشمپوشي ندارد اين است كه ايران كشوري يكپارچه و واحد و متشكل از اقوام و نژادها و اديان و مذاهب متفاوت است و بهاصطلاح كشوري موزاييكي است. اقوام و مذاهبي كه داراي تفاوتها و هويتهاي جداگانه با هم هستند، ولي بهوسيله ريسمان محكم ايرانيت و اسلاميت قرنهاست با همديگر ارتباط و همبستگي جداييناپذير داشتهاند و خواهند داشت. اين موقعيت در هر مرحلهاي ميطلبد كه روشنفكران اقوام با همديگر در ارتباط و گفتوگو باشند. روشنفكران فارس با توجه به موقعيت خاص خود و با توجه به اينكه زبان آنها يكي از رشتههاي ريسمان ايرانيت است، نقش تعيينكنندهتر و مهمتري از ساير اقوام برعهده دارند. با توجه به وضعيت كردها در ايران و خاورميانه معتقدم ايجاد مركز گفتوگويي غيردولتي بين روشنفكران فارس و كرد در تهران ضروري است كه اين اقدام مقدمهاي خواهد بود براي تشكيل "مركز گفتوگوي اقوام" و چنين مركزي بزرگترين پشتوانه مركز گفتوگوي تمدنها خواهد بود. با تشكيل چنين مركزي بهجاي اينكه هر يك از اقوام، دور از همديگر، به اظهارنظر و تكروي بپردازند در كنار هم به تبادل نظر و آرا پرداخته و از تجربيات هم سود برده و نسبت به هم شناخت و تعارف بيشتر خواهند رسيد و خواستهها و ايدههايشان را به راحتي به گوش هم ميرسانند. اگر با تز گفتوگوي تمدنها و ايجاد مركز گفتوگوي تمدنها ميخواهيم با طرفداران و مروجين برخورد تمدنها مقابله كنيم با تز گفتوگو اقوام و ايجاد مركز گفتوگوي اقوام ميتوان ايدهها و زمينهسازان برخورد اقوام را به چالش طلبيد و استعمارگراني كه سالهاست از اين نمد كلاها ساختهاند بيكلاه گذاشت. ولي متأسفانه هنوز اين واقعيت كه ايران سرزميني چندقوميتي است درك نشده است و عدهاي چشمانشان را بر مشكلات موجود بستهاند. گمان ميبرند با مطرحنكردن مسئله به حل آن خواهند رسيد درحاليكه پاككردن صورتمسئله نهتنها بهمعناي حل آن نيست، بلكه پاسخ را پيچيدهتر هم ميسازد. منافع ملي ما بستگي تام به ايجاد وفاقملي دارد و وفاق هم بستگي به وفاق اقوام دارد. 4ـ دررابطه با بازتاب اين ويژهنامه در مناطق كردنشين ايران بايد گفت كه استقبال بسيار بالا از آن در اين مناطق بيانگر اقبال عمومي به طرح چنين مسائلي است. هرچند ادبيات و طرح مسائلي در آن مصاحبه در مواردي جاي انتقاد و بررسي داشت و هرچند از ظاهر مطالب چنين پيدا بود كه مصاحبهشوندگان گرفتار خودسانسوري شده و احتمال داده ميشود بعد از اتمام مصاحبه آن را بازخواني و در مواردي تجديدنظر هم كرده باشند، ولي تحليل، گذشته از ضروريات تداوم حيات اصولي و درست هر ملتي است. جاي تأسف دارد كه نشريات كردي تاكنون از اين موارد غفلت كردهاند و عليرغم رشد كمي و وجود بيش از چهل نشريه تاكنون گذشته سياسي به نقد و بحث گذاشته نشده است. درحاليكه همان كاري را كه نيروهاي چپ ماركسيست تحتعنوان "نگاهي از درون به جنبش چپ" شروع كردهاند ما كردها نيز بايد انجام دهيم. خصوصاً بررسي كردن دو دهه گذشته درحاليكه بيشتر دستاندركاران هنوز در قيد حياتاند، از ضروريات است. غلبه ادبيات و شعر، ترس از واكنش و عكسالعمل ديگران، فزوني و غليان احساسات، لاغري فرهنگ نقد و انتقاد، اسطورهگرايي، فربگي فرهنگ عشيرهاي و قهرمانگرايي و كاريزمايي رهبري، انحصار روشنفكري در تحزب و گروهگرايي، هراس از شفافشدن و خودنمايي درمقابل ديگران، غيبت فرهنگ نوشتاري و حضور فرهنگ روايتي، ديكتاتوري نظر و رأي خواص در مقابل آزادي انديشه، عاطفي و زودرنجي مقابل تحليلي و تحمليبودن، همه و همه از موانع مهم مطرحنشدن مسائل توسط افراد و نشريات محلي هستند كه بيشتر اينها ريشههاي ايدئولوژيك و تاريخي و جغرافيايي دارند. اين خبط كلان باعث بيخبري هر نسل از اشتباهات نسل گذشتهاش گشته است در نتيجه ما كردها هميشه شاهد تكرار اشتباهات مستمر نسلهاي بعد از يكديگر هستيم. يعني همان اشتباهاتي را كه در دهه 1910 آبا و اجداد ما مرتكب شدهاند در دهههاي ديگر پدرانمان تكرار كردهاند و ما هم به تكرار مجدد آنها در شروع هزارهسوم ميلادي ميپردازيم تا فرزندان ما چه بكنند؟ اميد است تكرار اين ويژهنامهها و فروريختن هراس از شفافسازي و ايجاد فرهنگ نقد و نوشتاري به ايجاد روحيه تحليل و تحمل و مدارا منجر شود. ٭٭٭
هرمز درستمي اهر با درود فراوان به كاركنان نشريه چشمانداز ايران با سپاس از كوششهاي دلسوانه و روشنگرانه شما. بيشتر آقايان كه با آنها گفتوگو شده است در لابهلاي گفتارهايشان بيشتر و يا در مواقعي همه گناهها و كجرويها را به گردان كردها انداختهاند و آنها را آغازگر درگيريها قلمداد كردهاند در صورتيكه واقعيات چيز ديگري هستند. در پي ناديدهگرفته شدن خواستههاي به حق توده كرد و در پي آن واكنش اعتراضآميز كردها همچون تحريم رفراندوم جمهورياسلامي و راهپيماييها و اعتراضهاي مسالمتآميز رژيم جمهورياسلامي آغاز بگير و ببند كردهاي فعال و كم كم نيز پاي [آقاي] خلخالي به منطقه باز شد و اعدام به اصطلاح ضدانقلاب و بيدينها آغاز شد كه اين اعمال را كردها برنتافتند و درگيريهاي جسته و گريخته آغاز شد و در بيشتر جاها آغازگر خونريزيها لومپنهاي افراطي بودند كه كمكم دامنه درگيري در همه جاي كردستان و به طور اخص ايران بهطور اعم آغاز شد كه دهه شصت در ايران و كردستان دهه فاجعه انساني بود. بهگونهاي كه هزاران زن و مرد پاكنيت، با هر انديشهاي كه بودند و با خاطر ناهمگون بودن انديشههايشان با مذهبيون افراطي ـ به خاك و خون غوطهور شدند. مسئله ديگر اينكه كسانيكه هماكنون پس از ديدن آن همه ستم و كشتار باز جانبداري از آن كجروي جمهورياسلامي كنند و يا سكوت ميكنند يا بهسادگي ميگويند اعدام شدند شايد ميخواهند دست به عصا حركت كنند تا نه سيخ بسوزد و نه كباب. به فرض كه كردها ياغي بودند و جمهورياسلامي آنها را سركوب كرد پس چرا جنبش شوراهاي تركمن صحرا سركوب و رهبران شورا قلع و قمع شدند. چرا و چه كساني جنبش خلق مسلمان را در تبريز سركوب كرد؟ چه كساني به دفاتر و ميتينگهاي سازمان مجاهدين خلق، سازمان چريكهاي فدايي خلق و ساير گروهها يورش ميبرد؟٭ و يكي هم خواستههاي تودههاي غيرفارس ايراني است كه در اين سرزمين زيستهاند و خواهند زيست. مانند تركها، كردها، بلوچها، تركمنها، لرها و... از آغاز و بويژه در تاريخ معاصر تاكنون كه روز به روز رسانههاي گروهي گستردهتر ميشوند و به غولهايي تبديل شدهاند؛ پانايرانيستها و شووينيستهاي ايران از آغاز با استفاده از اين ابزارها و يا ساير ابزارها درصدد از ميان برداشتن ساير فرهنگهاي ساكن در ايران بودهاند، براي نمونه ـ كه نشان از اوج كينه دارد ـ زندهياد عليرضا نابدل (اوختاي) در جزوه آذربايجان و مسئله ملي از پروژه دكتر كاميار نوايي در دوران حكومت رضاشاه پرده برميدارد كه وي طرحي را ارائه كرده بود مبني بر اينكه همه كودكان غيرفارس ايران را پس از تولد از پدرومادرشان بايد جدا كرد و در محلهايي دور از آنها بپرورانيم. تحت لواي فرهنگ برتر فارسي تا كمكم فرهنگهاي غيرفارسي از ايران رخت بربندند اين گونهاي از انديشههاي پانايرانيستهاست و در اين ميان هركس از يك فرهنگ غيرفارسي خواسته است كه در راه فرهنگ مادري خود گام بردارد با انگهاي گوناگون روبهرو شده است. آقاي سحابي ميگويند فدراليسم در ايران خطرناك است بدين سبب خطرناك است كه در آن صورت عقدههاي چندينساله ناگهاني سر باز ميكند و پيامدهاي غيرقابل كنترلي ميتواند در پي داشته باشد وي شوروي را يادآور ميشود كه در پي اصلاحات گورباچف، شوروي از هم پاشيد بايد توجه كرد علت فروپاشي شوروي ستم و خفقان پليسي حاكم بر آنجا بود. آن هم بهنام پرولتاريا!!! صورت ميگرفت نه پروسترويكا و گلاسنوست. محيطي كه هر صداي مخالفي را نيست ميكرد درست است تودههاي آنجا نيز آزاديهايي داشتند، ولي نمايشي و فرمايشي. از شما سپاسگزارم كه با طرح چنين گفتارهايي آغازگر گفتوگوها و گفتمانها ـ هرچند پاستوريزه ـ ميشويد اميدوارم در آينده شاهد كارهاي بيشتري در اين زمينهها با صراحت بيشتري باشيم.
٭در اين باره رجوع شود به سلسله مقالات نشريه چشمانداز ايران باعنوان ريشهيابي 30 خرداد 60 از شماره 12 به بعد. چشمانداز ايران اميد دارد راجع به تركمنصحرا و قضاياي خلق مسلمان نيز در آينده كار تحقيقاتي نتيجهبخشي انجام دهد.
٭٭٭
محمدطاهر فرشادالدر صفحه 23 ويژهنامه در مصاحبه برادر فاضل جناب آقاي احسان هوشمند در ارتباط با درگيري، ميفرمايند "درگيري بين هواداران مرحوم مفتيزاده و هواداران آقاي صفدري بوده است نيروهاي صفدري در پادگان بودند و گروهي براي دريافت اسلحه و فشنگ از كميتهاي كه وابسته به مفتيزاده بوده به پادگان ميروند كه نهتنها اسلحه به آنها داده نميشود بلكه درگيري هم صورت ميگيرد." "و... كه در ادامه به نقل از كيهان 28/12/57 درگيريهايي رخ ميدهد كه بين كميتههاي انقلاباسلامي شماره (1و2) تحت رياست صفدري و آقاي مفتيزاده منجر به درگيري ميشود كه به نظر ميآيد چندنفر عابر بيسلاح توسط نيروهاي صفدري مورد اصابت قرار گرفته و دونفر كشته ميشوند." اما اصل ماجرا و واقعه اين است كه عصر همانروز كه شب آن توسط كمانگر و پيشمرگان كومله راديو تلويزيون به تصرف درآمد دونفر از پيشمرگان مقر مرحوم مفتيزاده به جلو درب مقر كميته صفدري مراجعه نموده و به مرحوم شاطرمحمد رحمانپور مسئول كميته اظهار داشتند كه تعداد پيشمرگان ما بيشتر از شما هستند و جهت تسليح آنها احتياج به اسلحه و فشنگ داريم و شما بايد اين سلاحها را در اختيار ما قرار دهيد و اين اظهارات را با صداي بلند و حالت تحريككنندهاي بيان مينمودند كه باعث تجمع افرادي جلو درب كميته گرديد در اين حين فردي كه از پيشمرگان كميته صفدري بود جلو رفته و به صورت آهسته به مرحوم رحمانپور اظهار داشتند كه اينها بهانه است و هدف اصلي خلعسلاح كميته شماست در عكسالعمل به اين اظهارات مرحوم رحمانپور دو بار به طرف سقف كميته تيراندازي نموده تا افرادي كه نزديك و يا در ميان درب ورودي كميته بودند خارج شوند كه اين كار بدون اينكه كوچكترين اتفاقي براي كسي بيفتد صورت گرفت و درب كميته توسط پيشمرگان بسته شد كه به فاصله كمي از اين ماجرا فردي به سام حميد دلاوري در چند صدمتري كميته مورد اصابت گلوله قرار گرفته و جان باخت حالا توسط چه كساني ايشان مورد اصابت قرار گرفت خدا ميداند ولي قطعاً توسط هيچيك از افراد كميته صفدري نبود كه همين قضيه را گروهها مستمسك قرار داده و بهطور وسيع در سطح شهر شايع نمودند كه بهوسيله افراد كميته صفدري و شخص شاطر محمد رحمانپور به طرف مردم تيراندازي شده و حميد دلاوري كشته شده است و با پخش اين شايعه كاملاً احساسات مردم را تحريك نمودند (لازم به تذكرات كه حفاظت از راديو تلويزيون و پادگان به عهده پيشمرگان كميته صفدري بود) و دقيقاً آن روز قبل از اينكه پيشمرگان تقسيم شوند و به تلويزيون و پادگان بروند كميته صفدري به بهانه فوقالذكر محاصره شد و همين قضيه باعث گرديد كه راديو تلويزيون به آساني و بدون درگيري به تصرف رنداني درآمد كه اين سناريو را از پيش طراحي نموده بودند و از آنجا هم مردم را تحريك و تشويق به حركت بهسوي پادگان نمودند و بقيه ماجرا... واقعيت اين است كه كسي از كميته مرحوم مفتيزاده يا جاي ديگري براي اخذ اسلحه به پادگان مراجعه ننموده، بلكه بعد از تحريكاتي كه از راديو و تلويزيون صورت گرفت مردم مسلح و غيرمسلح جهت خلع سلاح به پادگان رفتند و ناگفته نماند كه سقوط پادگان (قسمت ژاندارمري) با هماهنگي و برنامههايريزي حسابشده گروهكها و افرادي از پرسنل ژاندارمري و... صورت گرفت كه در اين مختصر قصد پرداختن به اين موضوع نيست ايضاح بيشتر بماند تا وقت ديگر.
٭٭٭
آيا شيخ عبدالله شمزينان شيعهستيز بوده؟ عليخان افشار در جريان حمله نيروهاي شيخعبيدالله نهري به اروميه، رسالهاي كمبها و پر از تعصب و دروغ درباره همان رويداد نوشتهاند و تا آنجايي كه توانسته، بيانصافي نموده و تهمت ناروا به شيخ زده و ازجمله نوشتهاند كه گويا حضرت شيخ ـ "اعلام جهادي به اين شرح نوشته و در سراسر بلاد منتشر ساخته كه: شيخ ما شفاهاً بر قتل و نهب رافضي راضي و خون و مال ايشان بر شما مباح نموده و نويد حكومت و بهشت داده است." چنين قضاوت منافقگونهاي به سند تشيعستيزي حضرت شيخ عبيدالله شمزينان مبدل شده و اغلب حضراتي كه درباره آذربايجان و كردستان شمالي مطالبي نوشتهاند اين مطالبات را كراراً تكرار كردهاند: 1ـ شهريار افشار، پرويز و راميان: محمود. تاريخ افشار به قلم ميرزا رشيد اديب الشعرا. به انضمام تاريخ قيام شيخ عبيدالله، ص 530، چاپ تبريز 1345. 2ـ دهقان، علي، سرزمين زردشت، ص 402، چاپ تهران 1348 3ـ افشار سيستاني، ايرج، نگاهي به آذربايجان غربي، ج 1، ص 444، چاپ تهران 1369. 4ـ محبوبي، جمشيد، نگاهي به تاريخ و جغرافياي مياندوآب، تكاب و شاهيندژ، ص 124، چاپ 1370. 5ـ برزويي، مجتبي، اوضاع سياسي كردستان، ص 86، چاپ تهران 1328. 6ـ ويژهنامه چشمانداز ايران، فروردين 1382، ص 8. علي افشار احتمالاً شنيده است كه حضرت شيخ فتوانامه جهادي صادر كرده و در بلاد انتشار داده و آن را منسوب به شيعيان كرده است و يقين و به احتمال قوي متن جهاديه را نديده است. اگر هم ديده باشد منافقانه با آن برخورد كرده است اما براي پاسخگويي به تاريخ و ريشهيابي آن فرضيه ميپرسيم: 1ـ آيا به راستي شيخ عبيدالله فتواي جهاد عليه شيعيان را داده است؟ 2ـ چرا شيخ عبيدالله با سلطان عبدالحميد عثماني كه هر دو سني و سلطان خود را جانشين خلفاي اهل تسنن ميدانست، جنگيده است؟ 3ـ اگر شيخ عبيدالله شيعهستيز بوده چرا به ستايش و تكريم امامان شيعه پرداخته؟ گذشته از اين شيخعبيدالله رهبر طريقت نقشبنديه است و سر حلقه طريقت نقشبنديه و همه ديگر طريقت عملي كرد چون قادري، اهل حق، ياري، كاكهاي، خاكساريه، حضرت مولا علي است. حال پذيرفتني است شيخ عبيدالله رهبر طريقت نقشبندي و قادري است، حكم جهاد و فتوا، عليه پيروان و دوستداران مرشد كامل حضرت مولاعلي صادر كنند؟ اگر چنان فتوا و جهاديهاي وجود داشته چرا نسخهاي از آن به عصر ما نرسيده؟ چرا حضرت شيخ در مثنوي تحفهالاحباب به آن اشاره نكرده؟ درحاليكه به فتواي جهادي كه عليه روسيه صادر فرمودهاند در مثنوي خود به آن اشاره كردهاند. اصل قضيه فتواي جهاد حضرت شيخ چنين است، به هنگاميكه روسيه قصد حمله به تركيه عثماني را مينمايد، سلطان عبدالحميد از حضرت شيخ ياري ميخواهد. حضرت شيخ نيز به خاطر مصالح و منافع مسلمانان، دشمني و عدالت خود و خاندانش را با خلفاي عثماني ناديده ميگيرد و به نداي سلطان عبدالحميد لبيك ميگويند: كه كنم ترويج و تشويقي تمام بر جهاد روس بهر خاص و عام وعظ و نصايح نويسم در جهاد بر مريد و بهر ارباب ارشاد حسب امر دولت متبوعه را گشتم آماده پي مرجوعه را كمر خدمت بيستم بر ميان نامهها تفريق كردم در جهان "تحفهالاحباب حضرت شيخ، ص 108" جالب آن است كه پس از پايان جنگ روس و عثماني حضرت شيخ بار ديگر عليه خليفه عثماني قيام ميكند و سرانجام دستگير و به طايف عربستان تبعيد و در سال 1310 هـ.ق وفات ميفرمايند. مراجعه به كتاب "مثنوي شيخ عبيدالله نهري، چاپ اروميه 1379" و نيز متن جهادنامه حضرت شيخ عبيدالله شمزينان (نهري)٭ گواهي است بر صدق گفتار نگارنده.
٭ كپي متن جهادنامه شيخ عبيدالله شمزينان (نهري) از طرف آقاي شريفي به دفتر نشريه ارسال شده است. خوانندگان علاقهمند به دريافت آن، ميتوانند با دفتر نشريه تماس بگيرند.
|
||||||
| فهرست دومین ویژه نامه | صفحه اول | بایگانی سال 84 | اولین ویژه نامه کردستان | |