|
||||||
|
چشم انداز ایران - دومین ویژه نامه کردستان - پاییز 1384
نظري به نقد پژوهشگر پرتلاش
آقاي خالد توكلي بر چشم انداز ايران
فاروق كيخسروي
آبان ماه 82
پس از انتشار مجله چشمانداز ايران ويژهنامه كردستان در بهار 82، در كنار افراد بيشماري كه طي تماسهاي حضوري يا تلفني به نقد آن پرداختند پژوهشگر اهل فكر جناب آقاي خالد توكلي كه متأسفانه تنها يكبار فرصت ديدار و آشنايي حضوري با ايشان را يافتهام اما كم و بيش از مقالات و تحليلهايشان در نشريات مختلف فيض بردهام، در مجله مهاباد شماره 29-مرداد ماه 1382 در مقالهاي تحت عنوان –كردستان هميشه محروم- به نقد برخي مطالب مجله اقدام نمودهاند كه در نوع خود قابل تأمل است. در مقاله آقاي توكلي تنها برخي مطالب و يا زواياي مورد اشاره در ويژهنامه چشمانداز ايران مورد بررسي و نقد قرار گرفته است البته به دليل جوان بودن ايشان و عدم برخورد حضوري با افراد و جريانات مؤثر در قضاياي اخير كردستان و تبعيت از برخي احساسات دروني كه همه ما زماني دچار آن بودهايم برداشتهاي نادرستي هم از برخي قضايا داشتهاند كه به عقيده نگارنده براي ايشان عيب به حساب نميآيد زيرا اطلاعرساني در مورد آنها انجام نشده و طبيعي است كه توهماتي در ذهن پژوهشگران جوان وجود داشته باشد. در اين مجال ميخواهم چند نكته از مطالب مقاله آقاي توكلي را زير ذرهبين قرار داده و توضيحات بيشتري پيرامون آنها ارائه بدهم. يكي از مهمترين محورهاي مورد بحث نقد نگاه شرق شناسنامه نشريه چشمانداز ايران به كردستان است كه خود من هم نظر ايشان را در اينباره تأييد ميكنم. توضيحات كافي در مقاله آقاي توكلي ارائه شده و من آن را به نقد جامعه روشنفكري ايران تعميم ميدهم. مدير مسئول محترم نشريه جناب آقاي ميثمي از دلير مردان زجر كشيده و دلسوخته اين سرزمين هستند. كه به دليل اعتقادات شخصي و آشنايي با زندانيان سياسي كرد در سياهچالهاي رژيم پهلوي علاقه ويژهاي به طرح مسائل جامعه كردستان دارند و در مقايسه با ديگر فعالين سياسي و حتي انديشيمندان و نويسندگان و پژوهشگراني كه مسائل چهارگوشه دنيا را زيرورو ميكنند اما علاقهاي به پژوهش در مسائل اين گوشه از سرزمين خود يعني كردستان نشان نميدهند. جايگاه ويژهاي دارند. هم آقاي توكلي و هم تمامي پژوهشگران و انديشمندان جامعه و كردستانيهايي كه به نوعي با آقاي ميثمي و فعاليتهايشان آشنايي پيدا كردهاند با ديده احترام به ايشان مينگرند نقد مجله و يا چند مطلب آن از اين احترام نميكاهد. مشكل آنجا است كه در كل جامعه ايران و بويژه در جامعه روشنفكري تحليل مسائل كردستان به فراموشي سپرده شده. و اگر همتي و كوششي آن هم پس از سالها تأخير به عمل ميآيد، حالت اكتشافات فضايي و يا دستكم جغرافيايي پيدا ميكند. شايد هم مقصر اصلي خود ما كردها و بويژه جامعه روشنفكري كردستان باشيم كه به جاي طرح مسائل خود در قالب فعاليتهاي فرهنگي و مطبوعاتي و ايجاد ارتباط نزديكتر با ديگر همميهنان خود هر از گاهي دست به اسلحه ميبريم براي رسيدن به اهداف و آرمانهاي خود به اين ابزار جهنمي پناه برده گاهاً به آن افتخار هم كردهايم. به هر حال موضوع نقدپذير است. در اولين پاراگراف مقاله آقاي توكلي در اشارهاي كوتاه ولي بسيار گويا، سالها تأخير در بررسي مسئله كردستان مورد انتقاد قرار گرفته و گفته شده «بايد خيلي زودتر از اينها انجام ميشد ... » كه انتقاد بسيار شايستهاي است. اما به اعتقاد من كه طي دو دهه گذشته همواره در تلاش بودهام تا مجرايي براي طرح مسائل از طرف آگاهان جامعه پيدا شود و هر بار با مانع و يا موانعي بزرگ برخورد كردهام اين انتقاد بيش از مديريت مجله چشمانداز ايران متوجه گروههاي فشار كردستاني ميشود كه هر حركت فرهنگي سالم در كردستان ايران را نوعي توطئهچيني از طرف رژيم جمهوري اسلامي و خدمت به ارتجاع و خيانت به جنبش مردم كردستان از طرف گروهي قلمبدست قلمفروش لقب ميدادند و اگر آقاي توكلي توسل به «تئوري توطئه» از طرف آقاي هوشمند را در لابهلاي صحبتهاي ايشان مشاهده ميكنند، نظرشان را به پارهاي از مطالب انتشار يافته از طرف مطبوعات حزب دمكرات كردستان ايران جلب ميكنم تا توسل به «تئوري توطئه» را بسيار واضحتر در اين مطالب ملاحظه فرمايند. دستاندركاران و مسئولين امور فرهنگي كشور هم به موضوع كم بها داده و يا به دليل ترسهاي واهي از تبعات طرح مسئله مسكوت ماندن آن را بيشتر به صلاح ديدهاند، كه مزيد بر علت شده است. در سالهاي 63 و 64 هنگام انتشار مجله «سروه» فضا براي طرح مسائل حاد جامعه در اين نشريه مناسب تشخيص داده نميشد و در فضاي ملتهب آن زمان نه تنها مسئولين فرهنگي بلكه جامعه هم به دليل ترس از گروههاي فشار (به اصطلاح امروز) از وارد شدن در برخي قضايا وهم داشت، حتي بسياري از صاحبان قلم از همكاري و ارسال مقالات ادبي و فرهنگي براي چاپ در «سروه» هم ابا داشتند. خوشبختانه شروع و ادامه فعاليت «سروه» اين ترسها را دور ريخت و افرادي كه قبلاً از ارسال مقاله واهمه داشتند در شمار هيئت تحريريه مجله درآمدند. و اينك شرايطي فراهم شده كه نه تنها «سروه» بلكه چندين مجله و روزنامه ديگر به زبان كردي در مناطق كردنشين منتشر ميشود، اما نشريات مورد اشاره تاكنون وارد بحث مسائل اساسي و ريشهاي جامعه نشدهاند. هر بار هم كه شخصاً مطالبي در اين رابطه بر ايشان ارسال داشتهام از پذيرفتن و يا انتشار آن خودداري نمودهاند. در سال 1373 با همفكري دهها نفر از ارباب فكر و هنردوستان اقدام به تأسيس يك شركت تعاوني چند منظوره فرهنگي نموديم تا بمنظور تأمين هزينههاي فعاليتهاي فرهنگي و در كنار آن چند نوع فعاليت اقتصادي هم داشته باشد كه عليرغم استقبال برخي از مديران استان و وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي وقت قبل از به ثبت رسيدن جلو فعاليت آن گرفته شد. انتشار ويژهنامه چشماندازايران اولين اقدامي است كه در جهت انتقال اطلاعات مربوط به جريانات كردستان در سالهاي اول پيروزي انقلاب اسلامي به انجام ميرسد كه خوشبخانه از طرف اكثريت قريب به اتفاق آگاهان جامعه مورد استقبال قرار گرفته است. بخشي از گناه اين كوتاهيها بر دوش احزاب سياسي منطقه است كه عليرغم ادعاي دفاع از دمكراسي و آزادي و حقوق ملي و فرهنگي مردم كردستان، اقدام به هرگونه فعاليت فرهنگي در منطقه كردستان را طبق نظريه «تئوري توطئه» نوعي دسيسهچيني از طرف جمهوري اسلامي تلقي كرده، عاملان آن را به باد فحش و ناسزا ميگرفتند و آنها را قلم بدستان قلم فروش ميناميدند. تا بدان وسيله نسل جوان را از پيوستن به اين حركتهاي فرهنگي بازدارند. شايد پژوهشگران جوان ما كه خود در حال و هواي آن روزگاران نزيستهاند از اين برخوردها بياطلاع باشند. لذا چند نمونه از اين نوع ادبيات دمكراتيك و آزاديخواهانه را جهت اطلاع آنان درج ميكنيم. نشريه «كردستان» ارگان كميته مركزي حزب دمكرات! كردستان ايران در يك عكسالعمل غيرمنطقي و ضد دمكراتيك نسبت به تأسيس مركز نشر فرهنگ و ادبيات كردي در اروميه و انتشار مجله ادبي فرهنگي «سروه» كه غير از آثار كلاسيك ادبي و فوكلور كردي حتي يك مقاله سياسي هم در آن وجود نداشت چنين نوشت:
«هركس ذرهاي انصاف داشته باشد و كمي با مسائل سياسي آشنا بوده كمترين اطلاعي از ماهيت رهبران جمهوري اسلامي ايران داشته باشند به آساني متوجه خواهد شد، دريچه كوچكي كه جمهوري اسلامي براي خدمت به زبان و ادبيات كردي باز نموده نه نشانهاي از محتواي انساني وترقي خواهانه رژيم جمهوري اسلامي است ونهنتيجه استدعاي عاجزانه گروهي قلم به دست كرد است كه توان مبارزه و ماندن در صفوف انقلابيون را در خود نميديدند.در نتيجه دربرابر ارتجاع به زانو در آمدند و به ثناگوي مسئولين ] ...[ جمهوري اسلامي تبديل شدند.» [1]
و اين در حالي است كه درجهارشماره اول سروه كه در سال 1364 در زمان حيات مرحوم استاد هيمن وفعاليت نگارنده اين مقاله يعني آنهاييكه به تعبير نويسنده مطلب فوق توان مبارزه وماندن در صفوف انقلابيون را در خود نميديدند ....درمركز نشر فرهنگوادبيات كردي انتشار يافت ،حتي يك كلمه درباره مسئولين جمهوري اسلامي و يا تصوير آنها يا هيچ مطلبي در باره آنها به چاپ نرسيده تا ثناگويي ومديحه سرايي ناميده شود .توسل به تئوري توطئه به روشني در لابهلاي اين جملات به چشم ميخورد شادروان استاد هيمن در 29 فروردين 65 دار فاني را وداع گفت ومن از يك ماه قبل ازفوت ايشان از ادامه كار در مركز نشر فرهنگ وادبيات كردي كناره گيري كرده بودم . عكسالعمل ديگري هم از طرف همين نشريه نسبت به انتشار كتاب درسي سال اول ابتدايي به زبان كردي ومؤلف آن در«كردستان» شماره150-خرداد1368به چاپ رسيده كه نقل بخشهايي ازآن نشان ميدهدحزب دمكرات !كردستان همه چيزرابه چشم توطئه ميبيندحتي اگر درجهت تحقق بخشي از آرمانهاي خود آن حزب هم باشد :
«مؤلف كتاب –فاروق كيخسروي-يكي از آن هفت نفر تودهاي بود كه در بهار 1359ازخط مشي وآرمانهاي انقلابيون كردستان دست كشيدند ،به جنبش دمكراتيك خلق كرد ورهبري اين جنبش پشت كردند ودر مقابل جمهوري اسلامي سر فرود آوردند.آن زمان آن جناب و ديگر اعضاء گروه هفت نفري طبق نظريات «تودهاي»خودشان مبارزات آزاديخواهانه مردم كرد در كردستان ايران در مقابل «رژيم ضد امپرياليستي ...»! راتوطئه ضد انقلاب ناميدند وخدمت به ارتجاع وخيانت به جنبش مردم كردستان را همچون وظيفهاي «مقدس» براي خود تعيين كرده بودند .از حق نگذريم در اين راه به «موفقيت »خوبي هم رسيدند .حال هم كه نامبرده سنگ دلسوزي براي زبان كردي را به سينه ميزند! مي خواهد از راهي ديگر به وظائف گذشته خود ادامه بدهد.جناب مؤلف وديگر اداره كنندگان مركز نشر فرهنگ و ادبيات كردي ميخواهند به بهاي پنهان نگاه داشتن سيماي ]...[ رژيم وايجاد خوش باوري در مردم نسبت به رژيم آخوندي هم به نان ونانوايي برسند وهم ظاهري مردم پسند به گذشته خيانتكارانه خود بدهند و نامي براي خود دست وپا كنند!»[2]
كلمه به كلمه اين افتراها و اتهامات نادرست و بياساس را ميتوان پاسخ گفت اما هدف من پاسخگويي نيست ، بلكه تصوير نمودن جو خشونتآميزي است كه مبارزين راه دمكراسي و آزادي وحقوق خلق كرد براي اداره كنندگان يك مركز فرهنگي و همكاران عموماً از نسل جوان آنها در زمينه نشر فرهنگ و ادبيات كردي ايجاد كرده بودند .در سرتاسر مقاله مذكور توسل به «تئوري توطئه» به روشني به چشم ميخورد. بخش ديگري از همين مقاله نشر يه «كردستان »را از نظر بگذرانيم :
« واقعيت اين است كه رژيم در كردستان با خلقي هوشيار و بپا خاسته روبرو است.خلقي كه عليرغم ده سال مداوم سركوب به زانو در نيامده وهمچنان پيگيرانه در جهت خواستهاي مشروع و انساني خود مبارزه ميكند . در نتيجه رژيم كه ميبيند تنها از طريق سركوب و كشتار خونين نميتواند به حاكميت فاشيستي خود در كردستان ادامه بدهد . به ريا وفريب ونيرنگ متوسل ميشود و براي اينكه بتواند در حد مقدورات خود آتش كينه مردم را فرو نشاند، گاه وبيگاه به عقب نشيني اقدام ميكند و روي خوش نشان ميدهد ،اقدام به چاپ كتاب درسي سال اول به زبان كردي هم در راستاي همين اهداف قرار دارد . رژيم از طرفي قلم به دستان قلم فروش كرد را تشويق ميكند تا اين كار را به عنوان نشانهاي از محتواي انساني واسلامي وترقي خواهانه جمهوري اسلامي معرفي كنند واز اين طريق آبرويي براي رژيم آخوندي در ميان مردم كردستان دست و پا كنند ،از طرف ديگر ميخواهد اگر از روي ناچاري هم مجبور شد اجازه تدريس زبان كردي را صادر كند زبان كردي و خواندن و نوشتن به زبان كردي را به وسيلهاي براي انتقال فرهنگ ارتجاعي خود به جامعه كردستان تبديل كند .»[3]
باز هم قصد من پاسخگوئي به اين مطالب نيست .فقط توجه همه خوانندگان عزيز بويژه پژوهشگر متفكرآقاي خالد توكلي و همه جواناني را كه حال و هواي آن روزها را نديده واستنشاق نكردهاند به اين جو فشار وارعاب وعملكرد گروههاي فشار كردستاني در سالهاي 60 ودوران جنگ جلب ميكنم تا مطمئن شوند اگر تأخيري در بيان واقعيتهاي مربوط به جريانات اخير كردستان صورت گرفته تا حدود زيادي ناشي از فشار جريانات مسلح فعال در منطقه بوده كه از ايجاد حركت فرهنگي در جامعه به شدت در هراس بودند و به هر وسيله سعي داشتند با ايجاد جو رعب و وحشت در جامعه، بويژه نسل جوان را از پيوستن به اين حركتها باز دارند و البته بخش بيشتر آن ناشي از كم توجهي و يا ترس واهي مسئولين فرهنگي كشور از بيان اين واقعيتها در جامعه بوده است. نمونهاي از اين ترس واهي را هم در برخورد نشريات اصلاحطلب با اين قضايا ذكر ميكنم و آن عدم انتشار مقالهاي است كه در پاسخ مقاله آقاي دكتر حميدرضا جلاييپور تحت عنوان «خطاهاي راهبردي در كردستان» در روزنامه نشاط به چاپ رسيده بود و در مصاحبه خود به آن اشاره كردهام. نه نشريه وزين چشمانداز ايران ونه هيچكدام از آگاهان جامعه در اين تأخير بسيار طولاني خطا كار نيستند .زيرا امكان انتشار اين گونه مطالب را نداشته اند. البته آقاي توكلي هم نه تنها مديريت مجله را مقصر خطاب نكردهاند بلكه تقدير و تشكر هم به عمل آوردهاند.حال كه شرايط مناسبتري فراهم آمده است بحثها نيز آغاز شده ومن نيز شخصاً نشريه چشمانداز ايران و شخص آقاي مهندس ميثمي رابه عنوان آغازگر اين سلسله بحثها عليرغم تمامي نقايص ونارساييهايش مي ستايم و از زحماتشان تقديروتشكر ميكنم. اگر نگاه ايشان به قضايا حالت شرق شناسانه پيدا كرده است مقصر مجموعه شرايطي است كه از گذشتههاي دور كردستان ومردم خونگرم آن وحركتهاي حق طلبانه مردم اين سرزمين را در انظار جوامع مختلف ايراني بد جلوه داده و اجازه نداده است پژوهشگران به كنكاش در ريشهها وعلل تاريخي ايجاد مسئله وبحران كردستان بپردازند، لذا كردستان و سرگذشت پر درد و بحرانيش هنوز هم كه هنوز است ناشناخته مانده است. مسبب ايجاد اين شرايط هم از طرفي ما روشنفكران كرد هستيم كه حتي در مساعدترين شرايط براي گفتگو و جستجوي راه حل مسالمت آميز دست به اسلحه بردهايم و از طرف ديگر قدرتمداراني هستند كه غير از زبان زور و روش نظامي روش ديگري براي بررسي و حل مشكلات دروني جامعه و كشور خود نميشناسند. البته نه تنها در مورد كردستان بلكه در مورد هر پديدهاي شناخت هيچ انساني هنوز كامل نشده است و كل پديدههاي مختلف جهان هستي همواره قابل كشف ميباشند. لذا عنوان «كردستان هميشه قابل كشف» نه اهانت به حساب ميآيد و نه خلاف واقع به قول بزرگمهر: «همه چيز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزائيدهاند.» مورد ديگري كه در مقاله آقاي توكلي مورد اشاره قرار گرفته است گرفتن كمكهاي مادي از دولت عراق توسط احزاب كردي است كه به قول ايشان هيچكس نميتواند منكر آن باشد و البته روابط تنها به كمك مادي وحتي تسليحاتي هم محدود نشده وبر كسي پوشيده نيست كه طي هشت سال دوران جنگ ايران وعراق و حتي از يكسال ونيم قبل از شروع جنگ رسمي عراق عليه ايران در اواخر شهريور1359، احزاب كردي هم عملأ در حالت جنگ با جمهوري اسلامي بوده اند . وبه اعتراف كميته مركزي حزب دمكرات! كردستان در پيام مورخ 10/7/1359 به خلقهاي، ايران سازمانهاي دمكراتيك و انقلابي كشور وتمامي نيروهاوشخصيتهاي آزاديخواه وميهن دوست كه در نشريه «كردستان»شماره 71-آذرماه 1359 به چاپ رسيده است
«از هفت لشكر ارتش ايران چهار لشكر آن در كردستان مستقر شده»[4]
و عملأجنگ در كردستان بيش از 57 در صد نيروي نظامي ايران را به جاي دفاع از كشور در مقابل متجاوزين بعثي ،به خود مشغول داشته و در مقابل كمك مادي وتسليحاتي دريافت شده از رژيم عراق،حزب دمكرات !كردستان نمك شناسي خود را با ارائه خدمات بسيار ارزندهتري به رژيم صدام حسين ارائه نموده است . كاك خالد كه در صداقتشان شكي ندارم ،به دليل عدم آشنايي نزديك با شكلگيري حركتهاي مسلحانه سالهاي اول پيروزي انقلاب در كردستان ازطرفي وعلاقه ذاتي به تداوم مبارزات حق طلبانه مردم كردستان براي حل مسئله كرد كه حق طبيعي و انساني آحاد مردم كردستان بويژه انديشمندان اين سرزمين است، با نقل پاسخ «ايرج كشكولي» به پرسش «حميد شوكت» خواننده را دچار اين تصور ميكند كه خود نيز به توجيه اخذ كمك مالي از دولت عراق توسط احزاب كردي پرداخته است در حاليكه چند سطر جلوتر اين امر را يك نقطه ضعف توجيه ناپذير ميدانند:
«پيامد رويكرد توهم توطئه نسبت به رقيبان سياسي، به سرعت ديوار بياعتمادي را در جامعه بالا ميبرد و مانعي عمده در راه گسترش تكثرگرايي سياسي به شمار ميايد اگر واقعاً خواهان جامعهاي متكثر هستيم كه در آن همه گروهها و دستجات به فعاليت بپردازند، بايد خود را از شر توطئهانديشي و توهم دستهاي مرموز رها سازيم وگرنه همچنان «اند خم» يك كوچه پر پيچ و خم دمكراسي خواهيم ماند. البته هيچكس نميتواند منكر وجود رابطه و حتي كمكهاي مادي دولت عراق به احزاب كردي باشد و به عنوان يك نقطه ضعف غيرقابل توجيه احزاب و نظام سياسي بدان ننگرد. اما توجه خوانندگان را به پاسخي كه «ايرج كشكولي» به پرسش حميد شوكت در مورد چگونگي رابطه احزاب كرد با عراق داده است جلب ميكنم و قضاوت نهايي را به ايشان وا ميگذارم. وي ميگويد حزب[...] را مثال بزنم كه با آن نيروي وسيع ، هزار ويك دردسر داشت و بايد خرج زندگي صدها مسلح وخانوادهايشان را تأمين ميكرد .اما هيچگاه حاضر نشد هر چه دولت عراق ديكته مي كند انجام دهد.»[5] ضمن تأييد كليه مطالبي كه از خود آقاي توكلي درباره توهم توطئه و اثرات مضر آن نقل كردهام، برخلاف ساير نقل قولها ناچارم نقل قول ايشان از «ايرج كشكولي» را پاسخ بدهم كه به توجيه گرفتن كمك مالي توسط حزب [دمكرات] از رژيم عراق پرداخته، تا موضوع براي جوانان و پژوهشگران ما بيشتر شكافته شود. ابتدا براي من جاي سؤال است كه چرا آقاي توكلي در ميان آن همه احزاب و گروهها و شخصيتهاي مستقل نامدار به گفتههاي شخصي استناد ميكند كه نه خودش و نه حزبش در جامعه شناخته شده نيستند و حتي خودش هم حزب خود را قبول نداشته و آن را ترك كرده است. اينك چند نكته در پاسخ جمله نقل شده از «ايرج كشكولي»:
1- يكي از مهمترين اشكالات وانتقادات وارد به رهبري حزب [دمكرات!كردستان] در اختيار گرفتن نيروي وسيع بود.در اينكه به دلايل فراوان از جمله صداقت ، پايمردي ، مبارزاتپيگير ، ايمان واعتقاد، مرحوم قاضي محمدوماندن او دركنارملتش درسختترين شرايط وتحمل سالها رنج وزندان و شكنجه توسط ابر مرداني چون عزيز يوسفي و غني بلوريان تودههاي وسيع مردم به حزب دمكرات كردستان گرايش وعلاقه داشتند ودارند شكي نيست، حتي كجرويهاي رهبري حزب پس از اعدام قاضي محمد و بويژه طي 25سال گذشته هم نتوانسته است از اين گرايشات وعلائق عاطفي چيزي كم كند. رهبري فعلي حزب آنرابه حساب خود نگذارد بخشي از اين رهبري در سال 57 با سوءاستفاده از اين احساسات مردم وطبق شواهدي كه از بيانيهها وبيانات مقامات وارگانهاي حزب استخراج ميشود (نه به پيروي از تئوري توطئه )به موجب برنامهاي كه براي ايجاد هرج ومرج وآشوب در منطقه طرح شده بود تا بتواند چهار لشكر از هفت لشكر ارتش ايران را به خود مشغول دارد وخيال متجاوزين بعثي را از اين بابت راحت كند شروع به گسترش تشكيلاتهاي نظامي خود در سطح مناطق كردنشين كرد وافراد مشكوك فراري، تحت تعقيب راست ،چپ،خوب،بد از هر نوعي را به دور خود جمع نمود . چنين تشكيلات گستردهاي غير از ايجاد آشوب و اغتشاش وهرج ومرج هيچ مورد استفاده ديگري نداشت، معمولأ احزاب سياسي آن هم در حال مبارزه و قبل از رسيدن به حاكميت اعضاءو وابستگان خود را قبل از گزينش زير ذرهبين مي گذارند ودر گزينش و پذيرش آنها به عضويت حساسيت فوقالعادهاي نشان ميدهند تا مبادا افراد نفوذي در درون تشكيلات به صورت ستون پنجم عمل كنند وبه حزب ضربه وارد كنند . شمار هواداران هر چه بيشتر باشد بهتر است .زيرا با دادن كمك فكري و مالي حزب را تقويت ميكنند ، اما افزايش شمار نيروها و بويژه نيروهاي مسلح به قول آقاي ايرج كشكولي «هزارو يك دردسر دارد »ونه تنها قادر به دادن كمك مالي به حزب نخواهد بود كه تأمين خرج زندگي صدها مسلح و خانوادههايشان » باري است بر دوش حزب و مخصوصأ در شرايطي كه تودههاي مردم وحتي هواداران از آنها رويگردان شوند حزب را ناچار به وابستگي و در خواست كمك از دشمنان شناخته شده ملت خود مانند صدام حسين ميكند (همانطوري كه كرد ).
2-زماني كه بر اثر مبارزات مردم قهرمان ايران از جمله مردم كردستان انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد ورژيم ستم شاهي فرو پاشيد در فضاي آزادي كه ارمغان انقلاب بود احزاب و گروههايي كه تا قبل از آن اصلأ موجوديت وحتي نامي شناخته شده در جامعه نداشتند وآنهايي هم كه مانند حزب دمكرات كردستان ايران بر اثر ايثارگريهاي رهبراني چون قاضي محمد ،ويارانش كه در مهابادوسقز اعدام شدند واسطورههاي مقاومت همچون عزيز يوسفي و غني بلوريان نام ويادشان از خاطرهها محو نشده بود ،اما قدرت اظهار وجود در جامعه نداشتند، يكي پس از ديگري در ميدان حضور پيدا كردند وبه اعتراف آقاي ملا عبدالله حسنزاده دبير كل فعلي حزب در مصاحبه ويديويي به مناسبت پاسخگويي به مجله چشم انداز ايران، حزب هنگام باز گشت به كشور پس از پيروزي انقلاب «سه قبضه اسلحه كمري وچهار قبضه تفنگ»[6] بيشتر نداشت عليرغم اين موضوع تودههاي وسيع مردم هوادار و دوستدار حزب بودند. و همانطوريكه در همان مصاحبه ويديويي ميگويند «در اولين ميتينگ حزب در مهاباد نه تنها استاديوم ورزشي مهاباد مملو از جمعيت بود بلكه دو برابر آن جمعيت هم در بيرون از استاديوم اجتماع كرده بودند»[7] و خود من به عنوان يكي از شركتكنندگان در ميتينگ بر صحت آن گواهي ميدهم. اما در حالي كه در سالهاي 58 تا 62 با داشتن نيروهاي عظيم مسلح بر بخش اعظم مناطق تسلط داشتند و تقريباً تا پايان جنگ تحميلي هم در مناطق حضور داشتند، به دليل مسلحشدن و تحميل فشارهاي ناشي از هزينههاي اين نيروي مسلح بر گرده مردم منطقه و نيز رخنه روز افزون افراد بد نام و باجگير در صفوف پيشمرگان حزب نفوذ معنوي آن حزب در ميان جامعه به مراتب كمرنگتر از زماني شده بود كه نيروي مسلح نداشت. و اين نيروي عظيم نظامي كه آقاي حسنزاده در مصاحبه ويديويي خود با تأكيد ميگويد: «نيروي بسيار مقتدري هم بود، جمهوري اسلامي هم خوب ميدانست چه نيرويي در اختيار داريم»[8] با پايان عمليات نظامي صدام عليه ايران بلااستفاده ماند دليل گردآوري اين نيروي مسلح كه بعدها «هزارويكدردسر برايشان ايجاد كرد» چه بود؟آيا داشتن صدها هزار هوادار بدون نيروي مسلح بهتر بود (همانند اولين روزهاي پيروزي انقلاب و قبل از تصرف پادگان مهاباد) يا هزاران نيروي مسلح بدون پايگاه تودهاي؟ (همانند دوران مسلح شدن حزب تا امروز).
3-در اولين روزهاي پيروزي انقلاب مانند همه شهرهاي كشور از جمله تهران اسلحه پادگانها و مراكز نظامي و انتظامي در شهرهاي كردستان هم برخي از اين سلاحها به دست مردم افتاد .اما در كجاي ايران اين سلاحها در جهت مقابله با دولت مركزي به كار گرفته شدند؟پس از استقرار دولت موقت وسامان گرفتن امور كشور حتي سلاحهاي به غارت رفته به واحدهاي نظامي وانتظامي تحويل داده شدند، ولي در كردستان حزب دمكرات! كردستان براي تصرف وخلع سلاح پادگان مهاباد بدون هماهنگي دولت موقت نقشه ميكشد ورهبري وقت حزب اعلام ميكند: «آنجا مركز شر است بايد جمع آوري شود»[9] دبير كل فعلي حزبآقاي حسنزاده هم در كتاب خود«نيم سده مبارزه» ميگويد: «حزب دمكرات مي دانست تا زماني كه پادگان مهاباد با آن فرماندهان شاه پرستش در جاي خود باقي بماند مردم مهاباد نميتوانند طعم آزادي را بچشند و سقوط رژيم شاه راكاملأ احساس كنند»[10] اگر خلع سلاح پادگان با هماهنگي دولت موقت صورت ميگرفت وپس از خاتمه كار و خلع فرماندهان شاهپرست، پادگان با همه امكانات در اختيار دولت مركزي قرار ميگرفت هيچ شبههاي در كار نبود. اما روند واقعي كار به معناي اعلام جنگ به دولت جديد بود و همين عمل به عنوان شروع ماجرا و تبعات آن و درگيريهاي مسلحانه ديگري كه سرانجام به جنگ سه ماهه سال58 منجر شد و نيز جنگ تمام عياري كه از بهار سال 59 تا پايان جنگ تحميلي در جريان بود نشان دادكه از طرف گروه مسلط بر رهبري احزاب كردي از همان شروع فعاليت حسن نيتي براي حل مسالمت آميز مسئله كردستان وجود ندارد، 4-آقاي حسنزاده دبير كل حزب دمكرات! كردستان در مصاحبه ويديويي خود صراحتأ ميگويد،«دولت عراق بسيار هم علاقه داشت ما وارد جنگ شويم، ما وارد جنگ نشديم»[11] «اينكه ميگويند ما وارد جنگ نشديم» انكار واقعيتي واخذ كمكهاي مالي و تسحيلاتي ازرژيم بعث در جنگ سه ماهه سال 58 هم وارد جنگ شد،خود رهبري حزب هم اعتراف ميكند كه «دولت عراق بسيار هم علاقه داشت ما وارد جنگ شويم» لذا مسلح شدن حزب و وارد جنگ شدن آن مورد علاقه رژيم عراق بوده وبرنامهريزيها و هم آهنگيها از قبل انجام شده و بموقع هم به اجرا رسيدهاست. تنها با يك هفته تاخير پس از 22 بهمن 57 نتايج فلاكتبار آن را هم طي ساليان دراز جنگهاي خانمان برانداز داخلي همه مردم ديدهاند در حالي كه هيچ نتيجه مثبتي (براي مردم كردستان) نداشته است. جنگ گروههاي مسلح سياسي كردستان با دولت جديد در شرايطي كه همه مردم ايران از آن دولت حمايت ميكردند و از «يك ميليون و يكصدهزار اسلحهاي»[12] كه به گفته آقاي ملاعبدالله حسنزاده در مصاحبه ويديويي مورد اشاره خود در جريان انقلاب تنها از غارت پادگانهاي تهران به دست مردم افتاد حتي يك گلوله هم عليه آن دولت شليك نشد، غير از عقب ماندن بيشتر كردستان از روند توسعهاي كه ديگر استانها و مناطق كشور در پيش گرفته بودند و غير از ايجاد يك فضاي نامناسب و ذهنيت نامطلوب نسبت به اين منطقه و مردم خوب آن در انظار ديگر همميهنان چه نتيجهاي داشت؟ تنها دستاورد مثبت آن نصيب رژيم بعثي عراق شده كه با اطمينان خاطر از مرزهاي خود با ايران در مناطق كردنشين، ديگر مناطق جنوبي و جنوب غرب كشور را مورد تهاجم و تاخت و تاز قرار بدهد.
5- اگر حزب از روز اول به جاي توسل به اسلحه با سلاح منطق وگفتگو وارد ميدان ميشد واز پشتوانههاي محكمي چون حمايت وسيع مردمي به خوبي بهره ميگرفت و با ايجاد جنگ و درگيري باعث به شهادت رسيدن و آوارگي شمار وسيعي از نيروهاي جوان وتحصيلكرده كرد نميشد. اگر نيروهاي خود را همانطوريكه كه مورد علاقه تمامي هواداران حزب بود صادقانه و بدون قصد توطئهگري در جهت دفاع از كشور، عمران و آباداني شهرها و روستاها ايجاد رونق اقتصادي و كارآفريني و ايجاد اشتغال به كار ميگرفت و در خط سياسي كادرهاي تشكيلاتي خود را وارد مجلس و شوراها و مراكز تصميمگيري ميكرد؟ چه نيازي به تجهيز و مسلح نمودن صدها نيروي مسلح داشت كه «تأمين خرج زندگي آنها و خانوادههايشان»، «هزار و يك دردسر» برايش داشته باشد و مجبور شود از رژيم بعثي عراق كمك مالي بگيرد؟ كاك غنيبلوريان در كتاب خاطراتش بحث خود با ملا عبدالله حسنزاده درباره ارتباط حزب با عراق را چنين تعريف ميكند: « ملاعبدالله در حالي كه از حرفهاي تند و جگرسوز من نطقش بريده شده بود گفت ما چاره نداريم،نياز به كمك و پشتيباني بعث داريم، در جوابش گفتيم: استاد جان شما اگر مصوبات كنگره چهار را اجرا ميكرديد و تلاش صلحآميز حكومت را رد نميكرديد، نيازي به كمك بعث نداشتيد... »[13]
6- در مورد آن بخش از پاسخ« ايرج كشكولي» به پرسش حميد شوكت هم كه گفته است:« اما هيچگاه حاضر نشد هر چه دولت عراق ديكته ميكند، انجام دهد،»پس از روشنگريهايي كه نه بر اساس« تئوري توطئه» بلكه بر اساس اظهارات و اعترافات رهبري حزب بيان شد آيا جاي شبههاي براي كسي باقي مانده است كه حزب طي سالهاي جنگ و قبل از آن همان كاري را انجام داده كه« دولت عراق به آن علاقه داشته است»؟ حال ديكته شده باشد يا رونويسي فرقي نميكند برنامهها هماهنگ و همسو بوده است. توضيحات بيشتر را از زبان دبير كل حزب در مصاحبه راديويي و ويديوئي بشنويم: « چرا براي من بي پناه كه اگر زخميهايم به آن طرف مرز منتقل نشوند با مرگ مواجه خواهند شد چنين رابطهاي نامشروع است؟،آن هم رابطهاي چنين افتخارآميز، ما آن را پنهان نكردهايم و هرگز از آن شرم نداشتهايم،»[14] بحث ما بر سر تقبيح جنگ است، ايشان ميگويند زخميهايم بايد به آن طرف مرز منتقل شوند. اگر جنگي در كار نبود زخمي جنگي هم وجود نميداشت و زخميان عادي را كه ميتوان در داخل كشور مداوا نمود. نيازي هم به رابطه افتخارآميز با حكومتي مانند بعث عراق نداشتيم.
7- آقاي حسنزاده در مصاحبه ويديويي مورد اشاره خود درباره مسلح شدن عشاير منگور توسط ژاندارمري آذريابجانغربي ميگويد: « در دره آفان مقري داير كرده بودند، اعلاميهاي منتشر كردند كه اين منطقه، منطقه محرمه است اينطور ننوشته بودند، اما طبق ضربالمثل كردي گفته بودند: بالدار (به اين منطقه) بيايد بالش (بر زمين) خواهد ريخت، نعلدار بيايد نعلش (بر زمين) خواهد ريخت. آن زمان براي حزب دمكرات! كردستان راهي نماند، جز اينكه تصميم به خلع سلاح آنها بگيرد.»[15] اگر اين استدلال را تأييد كنيم، با قاطعيت بيشتر و به دلايل زير بايد حمله نظامي نيروهاي دولتي براي پاكسازي مناطق كردنشين را هم تأييد كنيم: اولاً اگر حزب دمكرات! كردستان ايران كه هنوز حكومت آن در منطقه نه از طرف مردم كردستان در يك رفراندوم محلي مشروعيت گرفته، نه به قول آقاي حسنزاده در همان مصاحبه از طرف دولت ايران به رسميت شناخته شده و نه به رسميت شناخته شدن آن به عنوان يك حكومت محلي در داخل محدوده يك كشور رسمي از طرف ديگر كشورهاي جهان موضوعيت داشته و تنها حكومت بعث عراق حاضر بوده آن را به رسميت بشناسد، حاضر نيست حضور يك گروه مسلح ديگر را در منطقه غير رسمي تحت نفوذ خود تحمل كند و جز خلع سلاح راه ديگري براي برخورد با آن نميبيند، چگونه دولت ايران كه يك كشور رسمي است و در رفراندوم رسمي از اكثريت قاطع مردم خود مشروعيت گرفته و تمامي كشورهاي دنيا هم آن را به رسميت شناختهاند، حضور يك گروه مسلح ستيزهجو در داخل مرزهاي رسمي خود را بپذيرد؟ ثانياً حزبي كه خود را دمكرات مينامد چگونه ميتواند براي حضور هر حزب و گروه ديگري در منطقه ايجاد مانع نمايد؟ اگر قرار است ديگر احزاب و گروههاي مسلح يا غير مسلح نيز همفكر و يا همسوي آن حزب باشند تا اجازه فعاليت بگيرند، اين كه دمكراسي نيست. دمكراسي حكم ميكند گروه حاكم يا مسلط به گروههاي مخالف نيز حق حيات و اجازه فعاليت بدهد. اگر خود آن گروه حاكم مسلح باشد قطعاً بايد ديگران هم با هر فكر و عقيدهاي بتوانند مسلح شوند. البته نگارنده اين مقاله با هر گونه برخورد نظامي و مسلحانه در اين قضايا مخالف بوده و شخصاً در اوج قدرت نظامي حزب دمكرات! كردستان ايران در منطقه در قالب يك گروه غير مسلح و با دست خالي بدون اتكاء به قدرتهاي نظامي، با حركتهاي انحرافي رهبري آن حزب به مبارزه برخاستم، سالهاي گرانبهايي از عمر خود را هم در زندان و اسارت آنها به سر بردم، در هنگام اسارت نيز به مخالفت خود با روش آنها ادامه دادم، و حال هم در اوج اقتدار نظامي نظام جمهوري اسلامي ايران معتقدم غير از روش مسالمتآميز و منطق و گفتگو هرگونه توسل به نيروي نظامي و مسلح و يا خشونتگرايي چه از طرف دولت و چه از طرف نيروهاي سياسي غيردولتي كاري است نادرست و اوضاع را بحرانيتر ميكند. اگر دولت ايران به جاي برخورد نظامي با مسئله كردستان و پاكسازي منطقه، به نيروهاي مسالمتجو اعتماد ميكرد، آنها ميتوانستند بدون توسل به اسلحه و درگيري نظامي زير پاي آشوبگران را خالي و تودههاي مردم را از آنان جدا سازند. درست است كه تلفات اين نيروها بالا ميرفت، اما نتايج بسيار بهتري عايد ميشد شكافي ميان مردم كردستان و دولت مركزي ايجاد نميشد. متأسفانه نظاميگرايان حتي رفقاي مسالمتجوي ما را هم به مسلح شدن و درگيري نظامي با نيروهاي حزب دمكرات! كردستان سوق دادند. پاكسازي آثار مخرب سالهاي جنگ داخلي در كردستان وقت و انرژي بسيار بيشتري لازم دارد.
8- نفي راهحل نظامي، ممكن است باعث شود از هر دو طرف قضيه چوب تكفير عليه من بلند شود كه ارزش خون شهداي پيشمرگ كرد و يا پاسدار و بسيجي و ارتشي دولتي را ناديده گرفتهام. به صراحت اعلام ميكنم در ميان نيروهاي مسلح مردمي در هر دو سوي قضيه، چه آنهايي كه به شهادت رسيدهاند و چه آنهايي كه در حيات هستند و بويژه در ميان شهداي طرفين انسانهاي بسيار والا و وارستهاي وجود دارند و خودم به دليل قرار گرفتن در متن ماجرا با بسياري از آنها تا آخرين لحظات و يا آخرين روزهاي زندگي پرافتخارشان زندگي كردهام. آنها هركدامشان افتخاري براي اين كشور به حساب ميآيند. اما آرزو داشتم اين جانهاي عزيز براي حفظ و حراست اين مرز و بوم در برابر تهاجمات متجاوزين و عمران و آباداني و توسعه همهجانبه كشور حفظ ميشدند و نيروي آنها صرف خنثي كردن همديگر نميشد. متأسفانه طي اين چهاردهه كه عمر دو يا سه نسل به حساب ميآيد هيچ تغيير يا تجديد نظري در رفتارهاي رهبري حزب دمكرات ديده نميشود، دنيا ديگرگون شده ولي احزابي كه هنوز هم تكيه بر قدرت نظامي دارند حاضر به پذيرش اشتباهات خود نيستند، تمامي جنبشهاي ملي كردستان در اوج قدرت نظامي و تسليحاتي شكست خوردهاند در حالي با تكيه بر حقانيت راه و نيروي مردم و انتخاب روش درست فعاليت ميتوان سالها و قرون متمادي يك حركت اصيل را به پيش برد و به پيروزي رساند. ضمن احترام فراوان براي آقاي توكلي به عنوان يك پژوهشگر فعال و پر تلاش و خوشفكر و نيز همه انديشمندان و صاحبنظراني كه بويژه در سالهاي اخير براي دفاع از حقوق از دست رفته مردم شريف كردستان طي قرون متمادي به جاي توسل به زور و اسلحه و خشونت راه فكر و انديشه و مطالعه و پژوهش را برگزيدهاند اميدوارم شمار افراد مانند ايشان روزبروز در جامعه بالا رود، قلم برندهترين اسلحهاي است كه ميتواند راه و مسير پيشرو را كوتاه نمايد در حالي كه اسلحه خشونت، كشتار و خونريزي علاوه بر آثار شوم و خانمان براندازي كه از خود بر جاي ميگذارد راه رسيدن به مقصود را بس طولانيتر خواهد كرد، در ميدان تبادل فكر و انديشه حتي اگر انحرافي هم وجود داشته باشد اصلاح اشتباهات هم بيشتر مقدور و ميسر است و هم كم هزينهتر در حالي كه از راه جدال وخونريزي به هيچ نتيجه مثبتي نميتوان رسيد از قديم گفتهاند- خون را با خون نميتوان شست- در اين رابطه يك مثال فني موضوع را روشنتر ميكند. اگر طراحي يك ساختمان يك يا ماشين صنعتي ابتدا روي كاغذ يا با نرم افزار اتوكد روي مانيتور يك كامپيوتر انجام شود و هنگام طراحي و يا حتي پس از اتمام طراحي عيب و نقص موجود در طرح بررسي شود، به راحتي با يك مداد پاككن لاستيكي و يا نرمافزاري ميتوان معايب را قبل از ساخت بنا يا ماشين اصلاح نمود و سپس ساختمان يا ماشين بيعيبي ساخت. اما هر اصلاحي پس از ساخت و اجرا مستلزم تخريب و هدردادن مقادير چشمگيري از مواد اوليه و نيروي كار و ساير امكانات مالي و فكري خواهد بود و چه بسا كه چنان اصلاحي هم مقدور و يا در صورت مقدور بودن كامل و ايدهال نباشد . در مسائل سياسي و اجتماعي هم ارائه طرح و پيشنهاد و تبادل فكر و انديشه قبل از اجرا از هر گونه اتلاف نيرو جلوگيري خواهد. چه بسا كه از همين روش راه حلهاي اجرايي بسيار سهلالوصولتر پيدا شوند امروز در دنياي ارتباطات زندگي ميكنيم و ابزار مؤثر در اين برهه زماني وآينده رسانيدن پيام به گوش انسانهاي آزاده و فهيم در طرف مقابل است و حتي ميتوان در كوتاهترين فاصله زماني اين پيام را به اقصي نقاط جهان رساند، توسل به اسلحه راه و روش دورانهايي از زندگي بشر بود كه هم در طرف مقابل ملتهاي مظلوم آدمهاي اهل گفتگو پيدا نميشد و هم فرياد ستمديده به چند قدمي او هم نميرسيد. نكته قابل تأمل ديگر اين است كه برخي افراد جامعه يا فعالين سياسي كه سر سختانه مدافع راه حل نظامي هستند و مسلح شدن حزب، تصرف پادگان مهاباد، گرفتن كمك مالي و تسليحاتي از رژيم بعثي عراق و ... را براي بقاء موجوديت يك حزب و يا يك جنبش لازم و ضروري ميدانند بر خلاف آنچه در ظاهر تصور ميشود آدمهاي شجاعي نيستند. و بر عكس ترسوترين آدمها آنهايي هستند كه به اسلحه متوسل ميشوند و با به كارگيري آن در راه باطل باعث هلاك خود و جامعه خود ميشوند. آنها غالبأ به فكر و انديشه و عشق و ايمان مجهز نيستند و با تحريك احساسات پاك جوانان و نوجوانان به ايجاد حركتهاي مسلحانه ميخواهند يك سپر دفاعي در اطراف خود ايجاد كنند و خود را از متن به حاشيه بكشند. اغلب طرفداران جدي مبارزه مسلحانه از روزي كه درگيريها در منطقه شروع شده. خود حتي يك روز در ميدان جنگ حضور نداشتهاند و دهها و صدها كيلومتر دورتر خود را مخفي كردهاند. بر عكس مخالفين جنگ برادر كشي غالباً در بطن جريانات حضور فعالي داشته و براي فرو نشانيدن شعلههاي جنگ و در گيري از جان خود مايه گذاشتهاند، مشخصاً دوستي را بدون ذكر نام مثال ميزنم كه در نخستين روزهاي ايجاد درگيري در سقز طرفدار كاملاً جدي و سرسخت جنگ بود، اما از همان روز اول جنگ يعني 29/1/1359 تا امروز كه بيش از 23 سال از آن روز ميگذرد يك روز را هم در سقز نبوده و هماينك در انگلستان زندگي ميكند. نظاير اين دوستان را فراوان ميتوان نام برد. شجاعترين قهرمانان اين مبارزه قاضي محمدها هستند كه براي حفظ جان و نواميس ملت خود ميدان نبرد را ترك نكردند و در بيدادگاههاي رژيم شاه به دفاع سر سختانه از آرمانهاي خود پرداختند عزيز يوسفيها و غني بلوريانها هستند كه 25سال از بهترين ايام جواني خود را در سياهچالهاي مخوف آن رژيم گذرانيدند از تمامي امكانات و نعمات زندگي شخصي خود دست كشيدند و حاضر نشدند حتي يك بار و با اداي يك كلمه يا يك جمله تسليم طلبانه بر اقدامات حكام ستمگر مهر تاييد بگذارند. ايثار و شجاعت آنها چراغ راه آيندگان است و جامعه قدرشناس هم نام آنها را در صفحات زرين تاريخ پرافتخار خود ضبط و ثبت خواهد كرد. توسل به اسلحه به قيمت رهانمودن پايگاه مردمي و كمك گرفتن از ستمگراني چون صدام نه تنها شجاعت نيست. بياييد با اسلوب جديد و متناسب با امكانات دنياي جديد مسير خود تا رسيدن به مقصود را طي كنيم، در اين مسير آنهايي كه دانش و تجربه و مهمتر از همه عشق به خدمت دارند همسفران يكرنگي خواهند بود و ياران نيمه راه از ادامه مسير باز خواهند ماند. بار ديگر با استقبال از تلاش متهورانه پژوهشگر متعهد جناب كاك خالد توكلي براي بيان نقطه نظرات خود اميدوارم چنين حركتهايي هر چه بيشتر گسترش پيدا كنند. و اگر عليرغم عدم اشاره ايشان به اظهارات خود من در نشريه چشمانداز ايران در توضيح برخي از مطالب مشاراليه اين مقاله را نوشتهام، هدف من روشنگري بيشتر در مورد پارهاي از زواياي تاريك مسائل منطقه است كه شخصاً با آنها برخورد مستقيم داشتهام، اما افراد جامعه بويژه نسل جوان از آنها بياطلاع مانده و امكان دسترسي به منابع معتبر و دست اول براي آنان وجود نداشته است. با ادامه اين گفتگوها ميتوان تمامي ابهامات را روشن نمود و امكان قضاوت آگاهانه و منطقي را براي انديشمندان و پژوهشگران فراهم آورد. براي من بسيار دردآور است كه پژوهشگر متعهدي كه به هواداراي از جنبش اصلاحطلبي و مخالفت با خشونتگرايي شهرت يافته است، بر اثر عدم امكان دسترسي به منابع اطلاعاتي درست و موثق در حالي كه خود گرفتن كمك مالي يك گروه سياسي خشونتگراي كرد از ديكتاتور ستمگري مانند صدام حسين را يك نقطهضعف غير قابل توجيه احزاب سياسي ميدانند، با آوردن نقلقولي از ايرج كشكولي اين تصور را پيش ميآورند كه به توجيه چنين كمكهايي پرداختهاند.
[1] نشريه كردستان ارگان كميته مركزي حزب دمكرات كردستان ايران شماره 131 مهر ماه سال1366 [2] نشريه كردستان شماره 150 خرداد 1368 [3] همان منبع [4] نشريه كردستان شماره 71 آذر ماه 1359 [5] خالد توكلي-كردستان هميشه محروم- مجله مهاباد شماره 29 صفحه 51 و 52. [6] استخراج از متن مصاحبه ويديويي آقاي ملا عبدالله حسنزاده ديبركل حزب دمكرات! كردستان ايران در عكسالعمل به انتشار ويژهنامه كردستان مجله چشمانداز ايران كه از اين به بعد به طور خلاصه مصاحبه ناميده خواهد شد. [7] همان منبع. [8] مصاحبه. [9] غني بلوريان –ئالهكوك- كتاب خاطرات غني بلوريان ترجمه فارسي صفحه 355 به نقل از دكتر قاسملو دبيركل وقت حزب دمكرات! كردستان. [10] عبدالله حسنزاده –نيم سده ميارزه به زبان كردي- سال 1374 صفحه 135. [11] مصاحبه. [12] مصاحبه. [13] ئالهكوك –كتاب خاطرات غني بلوريان ترجمه فارسي صفحه 413- زمان اين گفتگو 1358. [14] استخراج از مصاحبه ويديويي آقاي ملاعبدالله حسنزاده دبيركل حزب دمكرات! كردستان ايران با عرفان رهنمون گزارشگر راديو حزب بهار 1382. [15] مصاحبه.
|
|||||
| فهرست دومین ویژه نامه | صفحه اول | بایگانی سال 84 | اولین ویژه نامه کردستان | |