|
|||||||
|
|
||||||
چشم انداز ایران شماره 33 شهریور و مهر
آزادي يا نفت: واقعيت جنگ عراق
نويسنده: جان تالتون (Jon Talton)منبع: Tre Arizona Republic
پس طرح "ب" (Plan B) چه ميشود؟ پس از گذشت چهارسال از جنگي كه اصطلاحاً "جنگ عليه تروريسم" لقب گرفت، گروههاي مجاهدين (Jihadists) نشان دادند كه ميتوانند در مركز تجاري يكي از امنترين شهرهاي كشوري كه از تدابير شديد امنيتي برخوردار است، حملههاي طراحيشده و چندجانبه انجام دهند. منتقدان معتقدند جنگي كه در عراق صورت گرفت نهتنها مانعي در پيشبرد برنامه مبارزه با تروريسم نبود، حتي باعث شد اين كشور به مركزي جهت رشد تروريسم تبديل شود. اما واقعيت اين است كه عليرغم انكار توطئهچينان مبارزه با تروريسم، جنگ عراق اصلاً با هدف مبارزه با تروريسم صورت نگرفت؛ مسئله اصلي در عراق نفت بود. كارشناسان امور نفتي كاخ سفيد بهخوبي به اين امر واقفاند كه منابع عظيم نفت جهان، اين نعمت انبوه، زماني به پايان خواهد رسيد. كارشناسان پيشبيني ميكنند كه سطح توليدات نفتي جهان با افزايش شديد روبهرو خواهد شد. اين افزايش چه در آيندهاي نزديك بهوقوع بپيوند، چه ظرف يك يا دو دهه آينده، باز هم جهان با كمبود شديد منابع نفتي روبهرو خواهد شد. امريكا در اوايل دهه 1970 با كاهش شديد منابع نفتي روبهرو بود و اخيراً اين وضعيت در مورد منابع نفتي درياي شمال نيز ديده ميشود. ملاحظه ميكنيم كه به همراه اين كاهش شديد، افزايش توليدات نفتي بهوقوع ميپيوندد. به عبارت ديگر، ظرف چندسال آينده نيمي از منابع نفتي موجود در عمق زمين مورد بهرهبرداري و استفاده قرار خواهد گرفت. اما اين مسئله به اين معنا نيست كه ما تا 150 سال آينده، منابع نفتي كافي در اختيار خواهيم داشت. در حال حاضر، ميزان مصرف جهاني نفت سر به فلك ميكشد. چين درصدد است تا همانند امريكا فرهنگ استفاده از اتومبيل را ميان مردم گسترش دهد، برنامهاي كه بهشدت ميزان مصرف نفت را افزايش ميدهد. بهرهبرداري از ديگر منابع نفتي باقيمانده نيز كار دشواري است و مراحل تصفيه آن هزينه گزافي دربردارد. انرژي صرفشده براي بهرهبرداري از برخي از اين منابع از سود حاصل بيشتر است. بيشتر منابع "نفت شيرين" جهان نيز ـ كه از نظر بهرهبرداري آسانتر هستند ـ در كشورهايي واقع شدهاند كه اغلب با امريكا روابط خصمانهاي دارند. نبايد به اميد "بهرهبرداري از هيدروژن" (Hydrogen Economy) يا هرگونه فناوري جديد يا معجزه ديگري نشست. هيچكدام از اين منابع پيشنهادي نميتوانند جايگزين مناسبي براي نفت در تأمين نيازهاي كنوني جهان مدرن باشند، بويژه در پيشبرد برنامههاي حومهمحوريFar-Flung Suburbs و در پاسخ به سطح بالاي رانندگي.Driving in Suvs. بدون تكيه به پايگاه صنعتي نفتي محكمي پيشبرد هيچكدام از اين برنامهها در سطح گسترده ممكن نيست. اين واقعيت كه امريكا براي رويارويي با شرايطي كه پس از دوران كنوني بهرهبرداري عظيم از نفت در جهان حاكم خواهد شد بههيچوجه آمادگي لازم را ندارد. ضرورت ارزانشدن بهاي نفت را توجيه ميكند. بنابراين بهزودي شاهد رقابت بيسابقه جهان براي تصاحب نفتخام باقيمانده خواهيم بود. پيشنهاد شركت چينيCNOOC (شركتي با مسئوليت محدود) به شركت "يونيكال"(Unoical) امريكا نقطه آغاز اين رقابتهاست. چنانچه وضعيت موجود از اين هم بحرانيتر شود، بحثوجدلها و اختلافنظرها به خارج از اتاق مذاكرات پيش روي خواهد كرد. تنها با توجه به چنين موقعيتي است كه دليل واقعي برنامه بوش و چني مبني بر حمله به عراق را درمييابيم. حتي اگر برقراري دموكراسي و ثبات در كشور عراق تا مدت زماني بهطول بينجامد، امريكا بايد راهي براي تأمين حيات آينده جهان مدرن پيدا كند. همانطور كه جيمز هاوارد كانستلر(James Haward Kunstler) مولف كتاب "ضرورت درازمدت"(The Long Emergency) عنوان كرده است: "برنامهها بر اين قرار بود كه عراق پايگاه ژاندارمي (Police Station) ما در درون منطقهاي باشد كه از نظر استراتژيكي وضعيتي بسيار حياتي و در عين حال ـ به لحاظ همسايگان ـ نامساعد دارد." گرچه ايجاد اين پايگاه نظامي به علت برنامهريزيهاي غلط و كمبود نيرو با مشكل روبهرو شد، اما راههاي واقعگرايانه ديگري نيز وجود داشت. همانطور كه ديك چني، معاون رياستجمهوري امريكا ميگويد با در نظرگرفتن شيوه مرسوم امريكا مبني بر "عدم مذاكره"، برنامهاي باعنوان طرح(Plan B) B وجود نخواهد داشت. متأسفانه كاخسفيد نتوانسته است در مورد اهداف اصلي اين جنگ، مردم امريكا را قانع كند. بهعلاوه، دولت امريكا قصد ندارد از ملت خود بخواهد كه براي جنگيدن در دو جبهه متفاوت ـ جبهه جنگي براي تصاحب نفت و جبهه جنگ ديگري براي مبارزه با تروريسم ـ جان خود را به خطر بيندازد. تنها در سايه هدف اصلي جنگ، كه "جنگ نفت"(Oil War) ميباشد درمييابيم چرا براي برنامه مبارزه با تروريسم طرح B درنظر گرفته نميشود. با فرض دستيابي به نفت، امريكا به دخالتهاي خود در خاورميانه پايان خواهد داد و به اين ترتيب عمدهترين محرك ناآراميهاي گروههاي مجاهدين(Jihad) نيز از بين ميرود و درنهايت كشورهاي خاورميانه اين فرصت را خواهند داشت كه خود مشكلات خود را حل كنند. اما اين تصور قطعاً بهوقوع نخواهد پيوست. واقعيت اين است كه وضعيت كنوني يعني گرفتاري در باتلاق عراق، تنشهاي موجود با بيش از يك ميليارد مسلمان و احتمال يك جنگ ديگر در آينده ما را بر آن داشته تا روابط خود را با حكومت ديكتاتوري عربستانسعودي ادامه دهيم. همواره به ما توصيه ميشود كه هوشيار باشيم و مراقب پيرامون خود باشيم. شايد ديگر زمان آن رسيده كه واقعاً آگاهانه و از روي احتياط عمل كنيم. |
|||||||
|