|
||||||
|
||||||
|
||||||
چشم انداز ایران شماره 33 شهریور و مهر
حزب وارونه
بيل بردلي سناتور سابق دموكرات از نيوجرسي و مديرعامل آلن و كمپاني (Allen&Company)
مترجم: محمد حسين نعيميپور پنجماه پس از انتخابات رياستجمهوري، دموكراتها هنوز انگشت اتهام به سوي يكديگر نشانه ميروند و سعي دارند دريابند چرا جمهوريخواهان برنده انتخابات شدند. آيا مشكل از موضع حزب درقبال مسائل اجتماعي يا ماليات يا مسائل دفاعي يا چيز ديگري بود؟ آيا در هدايت مبارزات انتخاباتي، خطاهاي تاكتيكي رخ داده است؟ آيا مشاوران مناسبي انتخاب شده بودند؟ آيا نامزد دموكراتها كار را خراب كرد؟ پيش از آن كه تصميم بگيريم اكنون دموكراتها بايد چه كنند، بسيار مهم است كه بدانيم جمهوريخواهان در طول اين چندين سال چه كردهاند. زماني كه "گلدواتر" (Gold Water) كانديداي جمهوريخواهان در سال 1964 شكست خورد، آنها دموكرات نشدند. بلكه كوشيدند بفهمند چگونه نظرات خودشان را براي رأيدهندگان جذابتر سازند. در راستاي اين تلاش، آنها به "لويس پاول" (Lewis Powell) روي آوردند كه در آن زمان وكيل شركتي بود و قرار بود بهزودي عضو دادگاه عالي امريكا بشود. در 1971وي يادداشت مهمي به اتاق بازرگاني ايالاتمتحده نوشت و در آن خواستار تلاشي فراگير، هماهنگ و بلندمدت در جهت اشاعه تفكرات محافظهكارانه در دانشگاهها، نشريات آكادميك و رسانههاي خبري شده بود. جمهوريخواهان براي پيشبرد اهداف سياسي و ايدئولوژيك حزب، در دهههاي هفتاد و هشتاد برپايه طرح پاول ساختار جامع خود را بنا نهادند كه ميتوان آن را بهصورت يك هرم در نظر گرفت. احتمالاً پيش از اين راجع به اين ساختار هرمي چيزهايي شنيدهايد، اما اجازه دهيد دوباره اشارهاي بكنم. پايههاي اين هرم را كمككنندگان (اشخاص) حقيقي و بنيادهاي بزرگ ـ مانند خانواده "سكيف" (Scaife) و بنيادهاي "الين" (Olin) ـ تشكيل ميدادند. اين افراد و بنيادها مراكز پژوهشي مانند بنياد "هريتيج" (Heritage)، موسسه "كاتو" (Cato) و موسسه مطالعات "اينتركاليگيت" (Intercollegiate) را تأمين مالي ميكردند كه اين مراكز پژوهشي سطح دوم هرم را ميسازند. نظراتي كه اين سازمانها ميآفرينند، به سطح سوم هرم ـ سطح سياسي ـ انتقال مييابند. در آنجا استراتژيستهايي مانند "كارل روو" (Karl Rove) يا "رالف ريد" (Ralph Reed) يا "كن مالمن" (Ken Mahlman) اين ايدههاي جديد را گرفته و از طريق نظرسنجي، گروههاي بحث و توجه بسيار دقيق به حملات دموكراتها، اين ايدهها را به بياني تبديل ميكنند كه براي بيشتر رأيدهندگان جذاب است. اين بيان گاهي بهصورت يك حمله به دموكراتها و درمواقع ديگر به شكل حمايت از يك موضع سياستي جديد عمل ميكند. اين فرايند توسعه ممكن است سالها بهطول انجامد. سپس به سطح چهارم هرم ميرسيم: رسانههاي خبري جنجالي حمايتكننده، مفسران و شبكههاي محافظهكار اين ايدههاي شسته و رفته را ميپراكنند. در بالاترين نقطه هرم ميتوان رئيسجمهور را ديد. از آنجا كه هرم منسجم است در هر دوره تمام كاري كه بايد انجام داد آن است كه يك رأس متفاوت بر آن بگذاريد و ديگر خودش به خوبي كار خواهد كرد. [شكست جناح دموكرات] آنطور كه هيلاري كلينتون ميگويد ناشي از "توطئه جناح راست" نيست، بلكه يك سازمان تأثيرگذار است كه آگاهانه، بادقت و با عزم راسخ بنا نهاده شده است. "آن كولترز"ها (Ann Coulters) و "گرور نور كوييستز"ها (Grover Nor Quists) براي هيچ پستي نامزد نميشوند و عضويت در كابينه كسي را نميپذيرند. آنها نقشهاي خود را ميدانند و بهخوبي اجرا ميكنند چون بهخوبي تأمين مالي ميشوند و نيز ـ فكر ميكنم ـ به آنچه ميگويند معتقدند. درست است كه در اينجا پاي پول فراواني در ميان است اما اين پول تفاوتي را كه ايجاد ميكند در تقويت ساختاري است كه به خودي خود منسجم و باثبات است. براي آن كه بفهميم حزب دموكرات چگونه عمل ميكند كافي است هرم را وارونه سازيم. يعني هرمي را تصور كنيم كه در وضعيت نامطمئني بر روي رأس خود كه همان نامزد رياستجمهوري است ايستاده است. دموكراتهايي كه براي رياستجمهوري نامزد ميشوند، بايد از اول هرم خود را بنا نهند و هيچ ساختاربزرگ منسجمي كه آنها بتوانند بر آن تكيه زنند وجود ندارد. دموكراتها مثل جمهوريخواهان نيستند كه فقط لازم است يك دستگاه انتخاباتي راه بيندازند. بلكه بايد ايدهها و چشمانداز خود را تدوين كنند. بسياري از حاميان مالي دموكراتها هنگامي حاضرند به اين مبارزه انتخاباتي بپيوندند كه در نظرشان دموكراتها هرم موفق سياسي، رسانهاي و صاحبنظران را بهخوبي ترتيب داده باشند. هيچ منبع مالي مشخص براي سازمانهايي كه سياستهاي دموكراتها را دنبال ميكنند قابل دسترسي نميباشد. همچنين در مبارزه انتخاباتي پرهياهو زمان كافي براي تدوين صبورانه و درازمدت ايدههاي نو يا روشهاي جديد براي جايگزين نمودن انديشههاي كهنه وجود ندارد. دموكراتها تا نيمه سال انتخابات به شعار انتخاباتي خود نميانديشند، در آن زمان فايق آمدن در چرخه اخبار روز بر ساختن يك پيام دائمي تقدم دارد. در آنموقع كوتاهترين راه براي شناساندن دموكراتها شعارهاي ساده تبليغاتي است. به نظرمن دموكراتها به اين دليل اين رويكرد را اتخاذ كردند كه ما هيپنوتيزه شده جان كندي و نويد يك رهبر كاريزما كه بتواند امريكا را با قدرت و ويژگيهاي شخصيتي خويش تغيير دهد ميباشيم. مشكل آنجاست كه هر چهارسال يكبار حزب دچار انشقاق شده و در يك زمان حول چندين فرد متفاوت، طرفداران گرد ميآيد. رقيبان در انتخابات مقدماتي، تفاوتهاي ميان دموكراتها را بزرگنمايي ميكنند و افكارعمومي را درباره نظرات دموكراتها سرگشته رها ميكنند. در چنين نظامهايي تاكتيكها خود را بر استراتژيها تحميل ميكنند. نامزدها هيچگاه خطر سخن گفتن از ايدههاي بزرگ را نميپذيرند زيرا اين ايدهها هرگز بهخوبي آزمون نشدهاند. درعوض آنها معمولاً درباره مسائل پيش پا افتاده با آب و تاب بحث ميكنند و باورهاي عميق اندكي را اظهار ميدارند. در بدترين حالت آنها مرامنامه جمهوريخواهان معتدل را ميپذيرند و هيچگاه نميفهمند با اين كار در واقع اجازه دادهاند كه جمهوريخواهان محورهاي بحث را تعريف كنند. حزبي كه بر كاريزما تكيه دارد تأثير بلندمدتي نخواهد داشت. به آخرين رهبر كاريزمايمان بيل كلينتون فكر كنيد. او 8 سال رئيسجمهور بود. او اولين دموكراتي بود كه بعد از فرانكلين روزولت براي دومينبار رئيسجمهور شد. كلينتون، باهوش، ماهر و داراي انرژي عظيمي بود. اما چه شد؟ درپايان دوران او در قدرتمندترين دولت جهان فرمانداران، سناتورها و اعضاي كنگره يا اعضاي پارلمان ايالتي كمتر از دموكراتها بودند و يك حزب ملي كه بهشدت زير بار قرض بود، باقي ماند. عملكرد رئيسجمهور خوب بود، اما حزب نه. كاريزما به ساختار تبديل نشد. اگر دموكراتها جداً در پي آمادهشدن براي انتخابات بعدي يا انتخابات بعد از آن هستند برخي دموكراتهاي تأثيرگذار بايد درمقابل وانهادن آمال دموكراتها به نامزدها مقاومت كنند و درعوض متعهد شوند كه هرمي باثبات از اساس بنا نهند. اين كار حداقل يك دهه بهطول ميانجامد و بهسادگي ميسر نيست. اما واقعاً هيچ راه ديگري وجود ندارد. |
||||||
| صفحه اول | بایگانی مطا لب وارده | |