چشم انداز ایران ویژه نامه 18 تیر تابستان 1384
قصاص نمی خواهیم گفتوگو بانعمت احمدي وكيل خانواده عزت ابراهيمنژاد
اشاره: عزت ابراهيمنژاد، مقتول حوادث روز هجدهم تير ماه كوي دانشگاه تهران وارث يكي از نادرترين پروندههاي قضايي كشور است. افسر وظيفهاي كه پس از مرگ و در جريان رسيدگي قضايي به بحران كوي دانشگاه، "متهم" شناخته شد و اعتراض محسن رهامي وكيل دانشجويان شاكي در جريان دادگاه دال بر نادرستبودن ايراد اتهام به يك فرد فوت شده، نه آن روز، كه چهارسال بعد به نتيجه رسيد. سال 1382 شعبه سوم دادگاه انقلاب در گردش كار رسيدگي به پرونده ابراهيمنژاد بهدليل متوفيبودن وي قرار موقوف تعقيب صادر كرد و مراحل قضايي وارد دور جديدي از پيگيريها شد. نعمت احمدي وكيل خانواده عزت ابراهيمنژاد از سال 1382 عهدهدار وكالت آنان براي احقاق حقوقشان گرديد. در اين گفتوگوي نه چندان مفصل نگاهي دوباره شده است بر زواياي به بنرسيده اين پرونده ملي.
¢ آقاي احمدي! چه شد پرونده آقاي عزت ابراهيمنژاد به شما واگذار شد و در چه تاريخي؟ pآشنايي من با ابراهيمنژاد وجهي دو سويه داشت. من يك انجمن بهنام انجمن شعر خواجوي كرماني دارم و خودم هم مثل تمام ايرانيها كه ادعاي شاعري دارند گاهي از سر دلتنگي شعر ميگويم. در اين جلسات يك جواني شركت ميكرد كه دانشجوي رشته حقوق دانشگاه اهواز بود و هر از گاهي كه به تهران ميآمد، برنامهاش را به گونهاي تنظيم ميكرد كه به جلسات شعرخواني سري بزند. در جلسه شعر خواجوي كرماني ـ برخلاف اسم سنتياش ـ بسياري از جوانها حضور پيدا ميكردند و شعرهايي درقالب نو، اما آتشين و با دردي كه داشتند ميسرودند. يكي از آنها عزت ابراهيمنژاد بود. وجه ديگر آشنايي من با وي زمينهاي ديگر دارد. من كتابي بهنام "آيين دادرسي مدني" دارم كه كتاب درسي دانشگاهي است. كتاب من در دانشگاهي كه ايشان درس ميخواند تدريس ميشد و ايشان وقتي در جلسه ما شركت كرد و متوجه شد كه من همان نويسنده كتاب هستم، كتابي را كه در آن ترم داشت ميخواند به من داد كه برايش يادداشتي بنويسيم. بنابراين از پيش از واقعه 18 تير، ايشان را از دو بابت ميشناختم؛ يكي اينكه شاعر بود و در جلسات ما هر از گاهي شركت ميكرد و ديگر اينكه دانشجوي حقوق بود. اين آغاز آشنايي من قبل از واقعه 18 تير با آقاي ابراهيمنژاد بود.
¢پرونده ايشان در چه روندي به شما واگذار شد؟pدر پرونده ابراهيمنژاد سه وكيل دخالت داشتند؛ يك دور خانم شيرين عبادي كه ما با هم وكالت را برعهده داشتيم و خود ايشان درگير آشنايي با اميرفرشاد ابراهيمي و در پي آن گرفتار پرونده نوارسازان شد. اميرفرشاد ابراهيمي بهنوعي در پرونده عزت ابراهيمنژاد هم رد پايي داشت. بعد هم آقاي دكتر رهامي كه پرونده كوي دانشگاه را داشت، وكالتنامهاي هم براي اين پرونده داشت. پرونده آقاي ابراهيمنژاد به دو بخش تقسيم شد كه خود از طنزهاي گزنده تاريخ دادگستري ايران است. همان روزهاي اول، ايشان را بهعنوان متهم و به اتهام اقدام عليه امنيت ملي ـ عليرغم اينكه فوت كرده بود ـ تحت تعقيب قرار دادند. جالب است بدانيد كه اين مسئله، همان ترم اول و دوم دانشگاه به دانشجويان تدريس ميشود كه ازجمله الفباي علم حقوق درباره صدور قرارها، قرار موقوفي تعقيب است، زماني كه متهم فوت بكند. طبيعتاً در چنين شرايطي، اين پرونده را بايد موقوفي اعلام كنند. در مورد ايشان هم همان روز اول مشخص شد كه ايشان، عزت ابراهيمنژاد است و فوت كرده است اما پروندهاش در جريان صدور قرار واقع شد تا سه چهار سال بعد از آن كه حكم قرار موقوف تعقيب صادر شد. اين روند چندساله انجام پذيرفت غافل از اينكه ايشان در آن شرايط نميتوانست متهم واقع شود.
¢دادگاه بر چه اساسي به يك فرد درگذشته ايراد اتهام كرد؟pدادگاه براساس هر ماده حقوقي هم كه بگوييد، نميتوانست و اساساً هيچ ماده حقوقي اجازه نميدهد به فرد متوفي اتهام وارد و پرونده تشكيل شود؛ حتي اگر ايشان قتل انجام ميداد... يعني فرضاً قاتلي فردي را ميكشد و فيالمجلس هم كشته ميشود، اصلاً نميشود پروندهاي عليه آن قاتل باز كرد.
¢از چه تاريخي پرونده مستقيماً تحت نظارت و وكالت شما قرار گرفت؟ pخندهدار است كه اين پرونده در همان شرايط چهارسال ادامه پيدا كرد با همان عنوان اقدام عليه امنيت ملي، در اين مدت هم تمام مراسم چهلم و سالگرد و... برگزار ميشد و پرونده هم به همان صورت بود تا اينكه در سال 1382 قرار موقوف تعقيب را صادر كردند كه در شعبه سوم دادگاه انقلاب اسلامي مركز به تصدي آقاي حسن احمدي مقدس اين حكم صادر شد. ايشان حكم موقوف تعقيب را صادر كرد، اما اصل مسئله باقي ماند كه پس موضوع مرگ ايشان چه ميشود؟ از اين تاريخ من به جد وارد پرونده شدم. خانم عبادي و آقاي رهامي كه هر دو به خاطر پرونده بهاصطلاح نوارسازان سر از زندان درآوردند كه البته هر دو هم تبرئه شدند. پرونده ايشان هم در كش و قوس پرونده كوي دانشگاه و جريان اميرفرشاد و بقيه قرار گرفت تا اينكه آن را تفكيك كردند و برايش موقوف تعقيب صادر كردند و ما رفتيم و گفتيم خودش كه كشته شده، پس مسئله پيگيري حقوقي پرونده چه ميشود؟ بالاخره اين جوان هم يك حق طبيعي دارد. در همان زمان ما با شرايطي روبهرو شديم كه مصادف با تغيير رئيس شعبه دادگاه بود. بايد انصاف را رعايت كنيم. اين شخص، رئيس جديد شعبه سوم دادگاه انقلاب (مزيناني) هر كار كه ما گفتيم انجام داد. هركس را كه ما اعلام كرديم، از كميسيون اصل نود، از ناجا، اميرفرشاد ابراهيمي و... همه را احضار ميكرد و ميگفت من خيلي مصر هستم كه اين پرونده به سرانجامي برسد. ما هم ادعايمان اين بود كه در خوابگاه دانشگاه، دو دسته آدم كه بيشتر نيامدند و اگر دسته سومي هم هست خوب، به مردم بگوييد. دسته اول نظاميان بودند و دسته دوم گروه فشار يا لباسشخصيها بودند. گلولهاي هم كه به بدن ايشان اصابت كرده، در بدن باقي مانده است، كاليبر آن هم كه پيداست، پس شناسايي اسلحه بسيار ساده است. شما اين اسلحه و صاحب اين را پيدا كنيد. بهظاهر اسلحه سازماني بود...
¢آقاي رهبرپور رئيس وقت دادگاه انقلاب استان تهران حدود دو ماه بعد از آن واقعه در مصاحبهاي با روزنامه جمهورياسلامي گفتند اسلحه سازماني نبوده است و گفتند د ر ردههاي نيرويانتظامي ما اصلاً چنين اسلحهاي نيست و گفتند همان كسي هم كه در تبريز كشته شد ـ محمدجواد فرهنگي ـ ايشان هم با مشابه همين اسلحه كشته شدند. pاگر اينطور است كه بسيار جالب است! از اينجا به يك نتيجهاي ميرسيم كه اگر با مشابه همين اسلحه، فرد ديگري در تبريز در همان روزها كشته شده، پس بايد فرض را بگيريم بر اينكه اسلحه در اختيار نيرويانتظامي نبوده و دست گروه ديگري بوده كه البته غير از نيرويانتظامي، لباسشخصيها در قضيه حمله به كوي و تهاجمات بعدي به خوابگاه دخيل بودند و گروه سومي نيست. ابراهيمنژاد نه آدم شناختهشدهاي بود و نه صاحب نام و آوازهاي كه بخواهند او را در شلوغي و به بهانه خوابگاه دانشگاه نشانه بگيرند و بزنند. يك دانشجويي كه دوره سربازياش بود و خانوادهاش از طبقه پايين اجتماع بود و تحت پوشش كميته امداد امام خميني بودند، شوهرخواهرش جزء اولين شهداي جنگ است و چندين نفر از خانوادهاش به شهادت رسيدهاند و جزء خانواده شهدا هستند. خودش هم يك جوان با احساسات لطيف و شاعر بود كه به كار نظاميگري و اين حرفها نميخورد و دشمني هم نداشت. بههرحال از بين اين دو گروه خارج نيست و چنانچه آقاي رهبرپور هم گفته سلاح مذكور جزء اسلحههاي نيرويانتظامي نيست، پس قطعاً اسلحه لباسشخصيهاست.
¢آقاي احمدي! در جريان دادگاه برخي مسئولان و دستاندركاران پيگيري موضوع 18 تير مطرح كردند كه يك فيلمي بوده كه بهظاهر ضارب آقاي ابراهيمنژاد در آن بهنوعي قابل شناسايي بوده و فيلم در اختيار شوراي عالي امنيت قرار گرفته است. در دادگاه فعلي آيا مسئله اين فيلم مطرح و اساساً به آن استناد شده است؟ در دادگاه قبلي رئيس دادگاه مطرح كرده بود كه ضارب براي ما قابل شناسايي نيست و درضمن بايد ثابت شود كه مقتول در تيررس ضارب قرار داشته است... . pببينيد! دادگاه قبلي اساساً به پرونده متهمان ورود به كوي اختصاص داشت و درواقع بخش قتل مرحوم ابراهيمنژاد بهطور جدي و گسترده مطرح نبوده و فقط اتهام ايشان مطرح بوده است. در دادگاه جديد با توجه به اينكه سالها از اين حادثه گذشته بود و ما فقط بهطور پراكنده به اسناد گذشته و آنچه كه در كميسيون اصل نود، وزارت كشور و امثال اينها مطرح شد استناد ميكرديم، اصولاً چنين چيزي مطرح نشد؛ حداقل فيلمي ارائه نشد كه جزء مستندات ما باشد. آنچه در زمره مستندات ما قرار داشت، بعضي از صحبتهاي آن روز مسئولان بود و بعضي از شهادتهايي كه در كميسيون اصل نود داده شده بود كه عرض كردم تحقيق شد و به نتيجهاي كه مورد نظر باشد نرسيديم.
¢يعني شما خودتان بهعنوان وكيل در جريان اين فيلم قرار نگرفتهايد؟pنه، قرار نگرفتهام و نديدهام و در پرونده هم اين فيلم مطرح نشد؛ البته فيلم از حادثه كوي دانشگاه ـ از لحظات اوليه تا بعد آن ـ زياد بود اما فيلمي را كه نشاندهنده حمله به طرف مرحوم عزت ابراهيمنژاد باشد، در اختيار دادگاه قرار ندادند.
¢من استناد ميكنم به يك بحثي كه در دادگاه اول مطرح شده بود و گويا آقاي رهامي به نقل از دانشجويان اين قضيه را در دادگاه طرح كرده بودند كه بهظاهر شواهدي وجود دارد دال بر اين نكته كه قاتلين يا قاتل آقاي ابراهيمنژاد موقع انتقال ايشان به بيمارستان همراهش بودند، ميخواستم بدانم آيا در اين زمينه شهودي به شما مراجعه كردند يا مدركي دال بر اين قضيه داريد؟ pدر كميسيون اصل نود و مكاتباتي كه آقاي اسحق ابراهيمنژاد [پدر عزت] خطاب به دواير مختلف ازجمله وزارت كشور، رئيسجمهوري، دفتر رهبري و... داشتند، به استناد گفتههاي اميرفرشاد ابراهيمي اعلام شد كه وي [اميرفرشاد] چندنفر را اطراف عزت ابراهيمنژاد ديده كه او را شناسايي ميكردند تا به او تيراندازي كنند؛ چرا كه وي در مقابله با لباسشخصيها مشوق دانشجوها بود. خود اميرفرشاد هم در آن مقطع بهعنوان لباسشخصي در حادثه آن شب شركت داشته و هنوز از آن طرف نبريده بود كه به اين طرف بپيوندد.
¢آن اسامي كه اميرفرشاد گفته بود و آقاي اسحق ابراهيمنژاد در نامهشان نوشته بودند خاطرتان هست؟p اسامي فرزند يكي از امامجمعههاي شهرهاي اطراف تهران را گفته بود، سردبير يكي از هفتهنامههاي منتسب به طيف جناح راست و... . در ضمن اميرفرشاد هم يك جلسهاي در كميسيون اصل نود رفته و همين مطالب را در كميسيون اصل نود مطرح كرده بود. از كميسيون اصل نود هم استعلام شد. البته گفتههاي او به صورت رسمي نبوده كه در كميسيون ضبط شده باشد تا ما به استناد ضبط ادعاي اميرفرشاد در كميسيون اصل نود بتوانيم با اسم از اين افراد ياد كنيم. با اين حال دادگاه در اين زمينه تا آنجايي كه امكان داشت راجع به اين افراد تحقيق كرد.
¢نتيجه تحقيقات به كجا انجاميد؟ اساساً اين افراد با هيچ تبعات قضايي روبهرو شدند؟ pنه، به هر حال هر ادعايي نياز به مدرك دارد و بايد مقرون به واقعيت باشد و دلايلي داشته باشد. به صرف ادعاي يك شخص [اميرفرشاد ابراهيمي] كه الان هم در خارج از كشور هست و ادعايش را هم در جايي مكتوب نداريم، نميتوانيم وارد اين مقوله بشويم.
¢آقاي احمدي! يكي از اقوام عزت ابراهيمنژاد بهظاهر چندي بعد از فوت برادر ايشان در جايي سخنراني كرده بودند و گفتند زماني كه ما جسد را تحويل گرفتيم، علايمي دال بر اينكه شكنجه يا ضربوشتم شده را ديدهايم. ميخواستم بدانم اطلاعات شما در اين زمينه چقدر است؟ pعكسهايي كه از جسد باقيمانده الان ضميمه پرونده است. علاوه بر آنكه مشخص است كه يك تير از نزديك به ايشان شليك شده است.
¢دقيقاً تير به كجا اصابت كرده است؟pتير به سرش خورده و آثار ديگري هم بر بدن ايشان است. البته گمان پزشكقانوني بر اين بوده است كه در آن تكاپوها و تحركات سريعي كه در آن شب بوده، در زير دست و پا مانده است.
¢چه آثاري بوده است؟pآثاري مثل كبودي. البته اينكه بگوييم او را برده بودهاند و در جايي شكنجه كردند ـ با توجه به لباسهايي كه از او باقيمانده بود ـ با قاطعيت نميشود ادعا و استناد كرد، ولي اينكه بدن ايشان آسيب ديده بود، بله، در عكسها هم وجود دارد و در گزارش پزشكقانوني هم موجود است. ¢گويا گفته شده كه بر كمر ايشان آثار زنجير بوده و در قوزك پايش هم آثار سنگ يا باتوم و در گردنش بريدگي چاقو بوده است. pمن در عكسها به اين كيفيت نديدم و در پرونده موجود است. البته تكرار ميكنم، اينكه بگويم بدن سالم بوده، خير، بدن هم سالم نبوده است. ¢براساس اخبار گويا اول ايشان را به بيمارستان شريعتي ميبرند و وي در آنجا فوت ميكند و بعد جسد وي را به بيمارستان نيروي انتظامي ميبرند. شما اطلاعي از اين موضوع داريد؟ pآنچه كه در پرونده و گزارش باليني هست اين است كه ايشان هنوز به بيمارستان نرسيده بوده كه فوت ميكند.
¢صرفنظر از اينكه شما در جريان دادگاه به يك سري گزارشهاي كميسيون حقوقبشر يا اصل نود يا وزارت كشور دست يافتيد، از خود دانشجويان يا كسانيكه آن شب در صحنه حاضر بودند توانستيد مدارك و مستنداتي جمعآوري كنيد؟ tافراد ديگر پراكنده شده بودند و اينكه از كانال آنها بخواهد به پرونده كمكي بشود چيز خاصي نبود كه ما بتوانيم از آن استفاده كنيم. در وهله اول ما بايد دو مسئله را ثابت ميكرديم، يكي اينكه ايشان به قتل رسيده بود كه خوب، شواهد و مدارك دال بر اين موضوع بود و نيازي به ثبوت نداشت و ديگر اينكه قاتل كيست؟ هيچ ردپايي كه ما را به فرد بخصوصي برساند وجود نداشت، جز اين استدلالهايي كه ما داشتيم كه ضارب يا جزء انتظاميهاست و يا لباسشخصيها. اگر انتظامي است كه شناسايي اسلحه ميتواند در اين روند به روشنشدن ابهامات كمك كند، در غير اين صورت طبيعتاً موضوع بغرنجتر ميشود.
¢روز 28 ارديبهشت سال جاري جلسه ديگري از دادگاه عزت ابراهيمنژاد برگزار شد. روند دادگاه را چگونه ميبينيد، چه مسائلي در دادگاه مطرح شد و قرار است تا چه زماني ادامه پيدا كند؟ pبه ما صريحاً اعلام ميكنند كه اگر شما فرد بخصوصي را بهعنوان ضارب ميشناسيد به ما معرفي كنيد. اگر افرادي را در نظر ميگيريد كه ممكن است بهزعم شما دخالتي در قضيه داشته باشند آنها را هم معرفي كنيد. ما بهواقع نميتوانيم از شخص معيني بهعنوان قاتل نام ببريم، نه من كه وكيل هستم و نه خانوادهاش، نميتوانيم اين كار را بكنيم. عليرغم مكاتبات زيادي هم كه شده و مثلاً رئيس قوهقضاييه گفتهاند اين پرونده را به سرانجامي برسانيد و به نتيجهاي برسيد، با اين حال بهظاهر روند دادگاه در يك دور تسلسلي افتاده است.
¢شما آينده اين دادگاه را چگونه پيشبيني ميكنيد؟pپدرومادر ايشان در جلسه دادگاه رسماً اعلام كردند كه ما كتباً و عملاً مينويسيم كه درخواست قصاص قاتل فرزندمان را نخواهيم داشت، ما از خون او ميگذريم به شرطي كه قاتل، وجدان آگاه و بيداري داشته باشد و بيايد بگويد كه من بودم. من الان هم رسماً بهعنوان وكيل با اختيارات قانوني كه دارم ميگويم كه اينها اهل انتقام نيستند و همين اعلام مرا بهعنوان رضايت اولياي دم خانواده مرحوم عزت ابراهيمنژاد درنظر داشته باشيد. ما اعلام گذشت ميكنيم. آنها در دادگاه گفتند كه ما بهدنبال انتقامجويي نيستيم، اما در اين پرونده ملي پيدانشدن قاتل فرزندمان غمي است كه تا پايان عمر به همراه ماست و احساس ميكنيم كه به ما ستم شده است. ما از اين آدم ـ هركس كه باشد ـ گذشت ميكنيم، ولي اطمينان داريم كه خداوند او را به قصاص خود خواهد رساند. خون بچه مظلوم ما هدر نخواهد رفت. مادر ابراهيمنژاد روزي اين مسئله را تعريف ميكرد كه براي ديدن فرزندش در دانشگاه رفته بوده و ديده كه عزت در حال غذاخوردن بوده، مادر ميگويد: "ظرف غذايش را نگاه كردم ديدم يك پيازي ريخته در قابلمهاش و اندكي روغن و يك مقدار رب و آب ريخته و مشغول خوردن است. اين غذايش بود. آيا حق من اين است كه فرزندي را كه با سختيهاي زياد بزرگ كردم و او بدون كوچكترين امكاناتي درس خواند و به دانشگاه رفت، اينطور از دست بدهيم؟"
¢نگفتيد كه با توجه به بنبستهايي كه در پرونده هست، فرجام دادگاه را چه پيشبيني ميكنيد؟ pپروندههاي زيادي هستند كه هنوز مفتوحاند. اينگونه پروندهها باز هستند تا اينكه يك روزي يك اتفاق خاص بيفتد. مگر پرونده مرحوم سامي هنوز مفتوح نيست؟
¢پس درواقع چشمانداز اميدواركنندهاي وجود ندارد؟ pچشمانداز اين پرونده زياد روشن نيست. البته آيتالله شاهرودي با پرداخت ديه موافقت كردهاند كه خانوادهاش نپذيرفتهاند.
¢زماني كه ديه گرفته بشود پرونده مختومه است؟pبله، البته آن زمان هم رضايت ميخواهند.
¢حال جدا از موضوع دادگاه عزت ابراهيمنژاد كه به گفته خود شما بهظاهر در تو در توي لاينحلي گرفتار آمده، وكالت چندتن از كسانيكه در جريان كوي و حوادث بعدي، متهم شناخته شدند با شماست. از وضعيت آنها چه خبر؟ pمن در پرونده كوي دانشگاه وكيل دونفر از آنها در روزهاي اول بودم كه كسي پرونده آنها را قبول نميكرد. من پرونده منوچهر و اكبر محمدي را برعهده داشتم. اكبر محمدي به اعدام محكوم شده بود كه با تجديدنظري كه خواستيم به 15 سال حبس محكوم شد و منوچهر محمدي كه به 13 سال زندان محكوم شد. البته در اين مورد هم با اعتراض، حكم به دادگاه تجديدنظر رفت و به چهارسال محكوم شد. البته پس از اين حكم جديد، رئيس دادگاه انقلاب مجدداً به حكم جديد صادره اعتراض كرد، لذا مجدداً پرونده به دادگاه هم عرض رفت و همان حبس 13 سال برايش در نظر گرفته شد.
¢روند پرونده اينها چگونه است؟pدر مورد اتهام پرونده اينها ما به ماده 31 مراجعه و اعتراض نموديم. اتهام منوچهر محمدي اقدام عليه امنيت ملي بود و آقاي اكبر محمدي اتهامش غير از اقدام عليه امنيت ملي، محاربه ـ با ماده 500 كه تشكيل گروه هم بود ـ هست. ¢وزارت اطلاعات در همان روزها عليه اينها يك اطلاعيهاي هم داده بود. pبله، چون اينها يك گروه دانشجويي داشتند، مسئولان قضايي اين فعاليت را تشكيل گروه غيرقانوني تلقي كردند. من در حال حاضر وكيل آقاي باطبي هم هستم، منتها وكالتهاي ما در اين پروندهها حكم نعش را دارد كه ما نقش نعش را بازي ميكنيم، چون اينها كار خاصي نميتوانند بكنند.
¢هر از گاهي ما ميشنويم اين افراد در زندان دچار مشكلات و ناراحتيهاي جسمي هستند و بعضاً اخباري حاكي از نارضايتي و اعتراض آنها از روند معالجات و مسائلي از اين قبيل پخش ميشود. شرايط گذران محكوميت اينها چه مشخصههايي دارد و اساساً نوع برخورد با آنها در زندان چگونه است؟ pزندان، ماهيتاً كه خودش بند و زندان است، حال اگر شما داخل زندان، زنداني برخي شرايط هم باشي كه ديگر بدتر است. مثلاً آقاي گنجي، آسم دارد؛ كافي است كسي كه آسم دارد، اسپري نداشته باشد، طبيعتاً با مشكلات زيادي روبهرو ميشود. مثلاً آقاي منوچهر محمدي از لثههايش خون ميآيد و پزشك اعلام كرده كه دندانهاي او نياز به جراحي دارد، از طرفي هم وسايل زندان آلوده است، قاعدتاً با مشكلاتي روبهرو ميشوند. من موكلي دارم كه اتهامش كلاهبرداري ميليوني است، وي هيچوقت زندان نيست و اكثراً در مرخصي است. دوسال است كه در مرخصي بهسر ميبرد، اما اكبر گنجي تا اين تاريخ [31 ارديبهشت 1384] مجموعاً 1851 روز است كه در زندان بهسر ميبرد. گاه اينها را به بندهايي مياندازند كه با زندانيان درگير شوند كه اين خود، عذابي اليم است. بههرحال زندانيان عقيدتي، حداقل بايد مجموعهشان يكجا باشد و همفكري داشته باشند، كتاب و كتابخانهاي در اختيار داشته باشند،... اما وقتي اينها را با زندانيان ديگر قرار ميدهند... بههرحال برخوردهايي كه در زندان با اينها ميشود در شأن اين اشخاص نيست. البته طبيعتاً زندان، زندان است و خود اينها هم ميدانند هتل كه نرفتهاند، ولي حداقل رفتاري كه با اين اشخاص ميشود بايد در شأن زنداني عقيدتي يا امنيتي باشد. ¢براي سوال آخر دوباره برميگردم سراغ قضيه كوي. شما در مقام يك شخصيت حقوقي چه ارزيابي از دادگاه كوي و پرونده متهمان نيرويانتظامي كه به تبرئه انجاميد داريد؟ pپرونده كوي دانشگاه بههرحال پروندهاي است كه يك روزي دوباره بايد كالبدشكافي شود. آن همه خسارات و خرابيها، يك انسان كشته شده، دانشجويي كه چشمش را از دست داده و... اين اصلاً طنز و مضحكه دستگاه قضايي است كه يك چنين پروندهاي داشته است. آيا اين عدالت بود؟ روند رسيدگي به پرونده كوي دانشگاه از ابتدا تا انتها به نظر من غيرقضايي و سمت و سودار بود. درنهايت روزي رسالههاي حقوقي راجع به اين دادگاه خواهند نوشت. قطعاً دانشجويان حقوق راجع به اين دادگاه خواهند نوشت و مورخين هم از آن ياد خواهند كرد. اين موضوع يك نقطهعطف منفي براي دستگاه قضايي است. |
||||
چند گزیده ▪ ▪ ▪ ▪ ▪ ▪ رئيس جديد شعبه سوم دادگاه انقلاب (مزيناني) هر كار كه ما گفتيم انجام داد. هركس را كه ما اعلام كرديم، از كميسيون اصل نود، از ناجا، اميرفرشاد ابراهيمي و... همه را احضار ميكرد و ميگفت من خيلي مصر هستم كه اين پرونده به سرانجامي برسد. ▪ ▪ ▪ ▪ ▪ ▪ پدرومادر عزت در جلسه دادگاه رسماً اعلام كردند كه ما كتباً و عملاً مينويسيم كه درخواست قصاص قاتل فرزندمان را نخواهيم داشت، ما از خون او ميگذريم به شرطيكه قاتل، وجدان آگاه و بيداري داشته باشد و بيايد بگويد كه من بودم.
|
||||