گزیده

▪ ▪ ▪ ▪ ▪ ▪

 

     فهرست چشم انداز 39  |  صفحه اول  |  بایگانی سال 1385  |    

 

 چشم انداز ایران - شماره 39 شهریور و مهرماه 1385

 

 

توجه به لبنان

منافع واشنگتن در جنگ اسراييل؟

 

نويسنده: سيمور ام. هرش(Seymour M.Hersh)

تاريخ: 14 اوت 2006 (23 مرداد 1385)

برگردان: لطف‌الله ميثمي

 

سيمور هرش در اين گزارش خبري ـ تحليلي، مسائل پشت پرده و ‌آن‌سوي يورش به لبنان را به قلم درآورده است. وي خبرنگار مشهوري است كه براي اولين‌بار كشتار جمعي امريكا در جنگ ويتنام را افشا كرد و در كشيده‌شدن جنگ ويتنام به درون امريكا تأثير گذاشت كه درنهايت كمك شاياني به پايان‌يافتن جنگ ويتنام كرد. اين بار نيز پرده‌برداري‌هاي وي از رويدادهاي پنهانِ منجر به جنگ لبنان، با تكذيب كاخ‌سفيد روبه‌رو شد، اما او ادعا كرد كه هيئت‌ تحريريه نيويوركر به آنچه در اين مقاله آمده اعتماد و اطمينان كامل دارد.

 

چشم‌انداز ايران افتخار دارد كه برگردان اين مقاله راهبردي را ـ كه جا دارد بر روي آن كار تحليلي، تفصيلي انجام شود ـ به طراحان استراتژيك، دوستداران دانش راهبردي و خوانندگان عزيز تقديم دارد.

اين مقاله كه در آخرين لحظات صفحه‌آرايي آماده شده مي‌تواند مكمل مناسبي براي مطالب مندرج در سرمقاله باشد.

 

به‌دنبال عبور حزب‌الله از مرز اسراييل و به اسارت گرفتن دو سرباز در تاريخ 12 ژوئيه كه آتش حملات هوايي اسراييل عليه لبنان و يك جنگ تمام عيار را شعله‌ور ساخت، دولت بوش به‌طرز عجيبي منفعل باقي ماند. جورج بوش در اجلاس گروه 8 در سن‌پترزبورگ روسيه، به تاريخ 16 ژوئيه چنين اعلام نمود: "اكنون زمان روشن‌شدن حقيقت است. حال مشخص گرديده كه چرا ما نمي‌توانيم در خاورميانه به صلح دست پيدا كنيم." وي رابطه ميان حزب‌الله و حاميان آن در ايران و سوريه را به‌عنوان "علت اصلي بي‌ثباتي" توصيف نمود و در پي آن اعلام كرد كه پايان‌دادن به بحران، در دست همين دو كشور است. دو روز بعد (16 ژوئيه)، عليرغم درخواست دولت‌هاي مختلف از ايالا‌ت‌متحده براي به دست گرفتن سررشته مذاكرات براي خاتمه‌دادن به درگيري، وزير امورخارجه، كاندوليزا رايس گفت كه آتش‌بس بايد "تا زماني‌كه شرايط مساعد گردد"، به تعويق بيفتد. با اين حال، دولت بوش از نزديك، در برنامه‌ريزي حملات انتقامجويانه اسراييل نقش داشت. آن‌طور كه مقامات اطلاعاتي و ديپلماتيك كنوني و پيشين به من اطلاع داده‌اند، پرزيدنت بوش و معاون وي، ديك چني، قانع شده بودند كه عمليات موفقيت‌آميز بمباران هوايي توسط اسراييل عليه پايگاه‌هاي به‌دقت حفاظت‌شده موشكي و مراكز فرماندهي حزب‌الله در لبنان مي‌تواند باعث تخفيف دغدغه‌هاي امنيتي اسراييل شود و همچنين به‌عنوان پيش‌درآمدي براي حمله پيشگيرانه احتمالي امريكا جهت تخريب تأسيسات هسته‌اي ايران عمل كند كه برخي از اين تأسيسات نيز در اعماق زمين مدفون شده‌اند. كارشناسان نظامي و اطلاعاتي [اسراييل] كه من با آنها صحبت كردم بر اين مطلب تأكيد داشتند كه مصالح فوري امنيتي اسراييل، صرف‌نظر از خواست‌هاي دولت بوش، به‌تنهايي براي توجيه رويارويي با حزب‌الله كافي است. شابتاي شاويت (Shabtai Shavit)، مشاور امنيت ملي كنشت Knesset)ـ يا مجلس اسراييل) كه از سال 1989 تا 1996 رياست موساد، سازمان امنيت خارجي اسراييل را برعهده داشت، به من گفت: "ما كاري را انجام مي‌دهيم كه تصور مي‌كنيم برايمان بهتر است و ممكن است اتفاقاً آنچه ما انجام مي‌دهيم خواسته‌هاي امريكا را نيز تأمين نمايد؛ به‌هرحال، اين جزيي از روابط ميان دو دوست به‌شمار مي‌آيد. حزب‌الله تا دندان مسلح است و در زمينه پيشرفته‌ترين فناوري‌هاي جنگ چريكي، آموزش‌ ديده؛ فقط مسئله زمان، مطرح بود وگرنه ما به هر حال گريزي از رسيدگي به اين مشكل نداشتيم."

 

اسراييلي‌ها، حزب‌الله را يك تهديد جدي به‌حساب مي‌آورند، يك سازمان تروريستي كه در مرزهاي اسراييل به فعاليت مشغول است و از يك زرادخانه نظامي برخوردار مي‌باشد كه به يمن كمك‌هاي ايران و سوريه از زمان خاتمه اشغال جنوب لبنان به‌دست اسراييل در سال 2000 رشد قابل ملاحظه‌اي داشته است. رهبر حزب‌الله، شيخ حسن نصرالله، گفته است كه به موجوديت اسراييل به‌عنوان "يك كشور قانوني" اعتقاد ندارد. دستگاه اطلاعاتي اسراييل در زمان آغاز جنگ هوايي، چنين برآورد نمود كه حزب‌الله تقريباً تعداد پانصد فروند موشك‌هاي ميان‌برد فجر 3 و 5 و ده‌ها موشك دوربرد زلزال در اختيار دارد. موشك‌هاي زلزال، با برد تقريبي دويست كيلومتر مي‌توانند تا تل‌آويو برسند. (يك فروند موشك درست يك روز پس از ربودن سربازان اسراييلي به شهر حيفا برخورد كرد.) حزب‌الله در عين حال، بيش از دوازده‌هزار فروند انواع موشك‌هاي كوتاه‌برد نيز در اختيار دارد. از زمان آغاز درگيري‌ها، بيش از سه‌هزار فروند از اين موشك‌ها به سمت اسراييل شليك شده است. به گفته يك كارشناس امورخاورميانه كه از تفكرات جاري دولت‌هاي اسراييل و ايالات‌متحده آگاهي دارد، اسراييل از مدت‌ها پيش، از ربوده‌شدن سرباز‌هاي آن كشور در 12 ژوئيه در حال برنامه‌ريزي براي حمله به حزب‌الله بوده و اين برنامه‌ها را با مقامات دولت بوش نيز در ميان گذاشته است. او همچنين عنوان كرد: "البته اين‌طور نيست كه اسراييلي‌ها دامي پهن كرده باشند كه حزب‌الله درون آن بيفتد، ولي در كاخ‌سفيد احساس قوي وجود داشت كه اسراييلي‌ها دير يا زود چنين خواهند نمود.

 

اين كارشناس خاورميانه گفت كه چندين دليل براي حمايت دولت بوش از عمليات بمباران اسراييلي‌ها وجود داشته است، در وزارت‌خارجه، اين عمليات راهي براي تقويت دولت مركزي لبنان تلقي مي‌شده تا بتواند در جنوب كشور كه عمدتاً تحت سلطه حزب‌الله قرار دارد، حاكميت خود را اعمال نمايد. وي در ادامه گفت: "توجه كاخ‌سفيد بيشتر معطوف به از بين‌بردن توان موشكي حزب‌الله بود زيرا اگر قرار باشد راه‌حل نظامي جهت تخريب تأسيسات هسته‌اي ايران مورد نظر قرار گيرد، ابتدا ضروري است تسليحاتي كه حزب‌الله ممكن است در اين شرايط به‌عنوان مقابله به مثل عليه اسراييل شليك نمايد، از بين برود. بوش هر دو هدف را دنبال مي‌كرد؛ او از يك‌سو به‌دنبال ضربه‌زدن به ايران، به‌عنوان يكي از رئوس محور شرارت و همچنين پايگاه‌هاي هسته‌اي اين كشور بود و ازسوي ديگر به‌عنوان بخشي از فعاليت ايجاد دموكراسي در منطقه و با توجه به موقعيت لبنان به‌عنوان يكي از بهترين نامزدهاي دموكراسي در خاورميانه، به‌دنبال تضعيف حزب‌الله بود."

 

البته مقامات دولت بوش منكر اين مطلب شده‌اند كه از برنامه اسراييل براي به راه انداختن جنگ هوايي مطلع بوده‌اند. كاخ‌سفيد از پاسخگويي به فهرست مفصلي از پرسش‌هايي كه در اين مورد تهيه شده بود خودداري كرد، در پاسخ به درخواست جداگانه، يكي از سخنگويان شوراي امنيت ملي گفت: "تا پيش از حمله حزب‌الله به اسراييل، دولت اسراييل، هيچ نشانه‌اي مبني بر اين‌كه مشغول برنامه‌ريزي براي حمله است در اختيار مقامات واشنگتن قرار نداد. حتي پس از حملات 12 ژوئيه، ما نمي‌دانستيم كه برنامه‌هاي اسراييل چيست؟" يك سخنگوي پنتاگون در اين باره گفت: "دولت ايالات‌متحده نسبت به يافتن يك راه‌حل ديپلماتيك، براي مشكل برنامه مخفي توليد سلاح‌هاي هسته‌اي ايران پاي‌بند است" و او نيز مانند يكي از سخنگويان وزارت امورخارجه، موضوع را تكذيب كرد.

 

ايالات‌متحده و اسراييل به مدت چندين دهه شراكت اطلاعاتي و همكاري بسيار نزديك در زمينه‌هاي نظامي داشته‌اند، اما در اوايل بهار امسال، بنا به گفته يكي از مقامات ارشد سابق اطلاعاتي، برنامه‌ريزان رده بالاي نيروي هوايي ايالات‌متحده ـ تحت فشار كاخ‌سفيد براي تهيه يك طرح جنگي به‌منظور واردساختن ضربه قاطع به تأسيسات هسته‌اي ايران ـ شروع به مشورت با همكاران خود در نيروي هوايي اسراييل كردند. اين مقام ارشد سابق اطلاعاتي گفت: "پرسش بزرگ براي نيروي‌هوايي ما اين بود كه چگونه با موفقيت به مجموعه‌اي از اهداف سخت در ايران ضربه وارد كنيم؟ نزديك‌ترين متحد نيروي هوايي ايالات‌متحده در برنامه‌ريزي كيست؟ البته كه اين متحد، كشور كنگو نيست! بلكه اسراييل است. همه مي‌دانند كه مهندسان ايراني در زمينه ساخت تونل و جايگاه‌هاي زيرزميني، تعبيه تسليحات به حزب‌الله راهنمايي‌هاي لازم را ارائه كرده‌اند و به همين دليل نيروي‌هوايي امريكا با چند تاكتيك جديد به سراغ اسراييلي‌ها رفت و به آنها گفت: "بياييد كار خود را روي بمباران متمركز كنيم و آنچه ما از ايران مي‌دانيم و شما از حزب‌الله، در اختيار يكديگر قرار دهيم." به گفته شخص يادشده، مباحثات به عمل آمده به گوش رئيس ستاد مشترك و همچنين وزيردفاع، دونالد رامسفلد نيز رسيد.

 

يكي از مشاوران دولت ايالات‌متحده كه رابطه نزديكي با اسراييل دارد، در اين خصوص گفت: "اسراييلي‌ها به ما اعلام كردند كه اين جنگ يك جنگ ارزان‌قيمت با منافع فراوان است، چرا با آن مخالفت مي‌كنيد؟ ما مي‌توانيم [از راه هوايي] به‌دنبال موشك‌ها، تونل‌ها و مخازن حزب‌الله بگرديم و آنها را بمباران كنيم. طبيعي است كه اين كار يك نمايش قدرت براي ايران نيز خواهد بود."

 

يكي از مشاوران پنتاگون گفت كه كاخ‌سفيد به رهبري بوش "مدت‌هاست كه به‌دنبال بهانه‌اي براي حمله پيشگيرانه عليه مواضع حزب‌الله مي‌گردد. هدف ما اين بود كه حزب‌الله را از بين ببريم و حالا يك نفر آمده و حاضر است اين كار را براي ما انجام بدهد." (در زماني‌كه اين مقاله به زير چاپ مي‌رفت، شوراي امنيت سازمان ملل متحد، قطعنامه آتش‌بس را به تصويب رساند، اگرچه مشخص نيست كه اين قطعنامه بتواند شرايط صحنه نبرد را تغيير دهد.)

به گفته ريچارد آرميتاژ (Richard Armitage)، كه در اولين دوره رياست‌جمهوري بوش سمت معاونت وزارت‌خارجه را به‌عهده داشت و در سال 2002 گفته بود كه:" حزب‌الله ممكن است تيم اصلي تروريست‌ها باشد." عمليات اسراييل در لبنان كه با موانع غيرمنتظره و انتقادات گسترده روبه‌رو شد، مي‌تواند درنهايت هشداري براي كاخ‌سفيد در مورد ايران به حساب آيد. آرميتاژ در عين حال گفت: "چنانچه قوي‌ترين نيروي نظامي در منطقه، يعني ارتش اسراييل نتواند در كشوري مثل لبنان آرامش ايجاد كند، براي پياده‌كردن همين الگو در مورد ايران، با عمق استراتژيك زياد و جمعيت هفتادميليون نفري بايد دقت زيادي به خرج داد. تنها نتيجه‌اي كه اين بمباران‌ها تاكنون به‌وجود آورده متحد ساختن جمعيت لبنان عليه اسراييل بوده است."

 

چندين تن از مقامات رسمي كنوني و پيشين درگير در مسائل خاورميانه، به من گفتند كه اسراييل، ربودن سربازان خود را فرصت مناسبي براي آغاز عمليات نظامي برنامه‌ريزي شده خود عليه حزب‌الله تلقي نموده است. يكي از مشاوران دولت ايالات‌متحده كه با اسراييل مرتبط است در اين خصوص عنوان كرد: "حزب‌الله، با نظمي حساب‌شده هر يك يا دو ماه عمليات كوچكي را عليه اسراييل تدارك مي‌ديد." دو هفته پيش از آن، در اواخر ماه ژوئن، اعضاي سازمان فلسطين [حماس]، با حفر يك تونل از زير ديوار حائل ميان غزه‌جنوبي و اسراييل، يك سرباز اسراييلي را به اسارت گرفته بودند. حماس حتي چندين فروند موشك را به سمت شهرك‌هاي اسراييلي نزديك مرز غزه پرتاب كرده بود. در واكنش به اين اقدامات، اسراييل عمليات بمباران گسترده‌اي را آغاز نموده و قسمت‌هايي از غزه را مجدداً به اشغال خود درآورد. مشاور پنتاگون خاطرنشان ساخت كه از مدت‌ها پيش درگيري‌هاي مرزي در هر دو طرف ميان نيروهاي اسراييل و حزب‌الله جريان داشته است. وي در اين خصوص گفت: "آنها به سمت يكديگر تيراندازي مي‌كردند. هر يك از آنها مي‌توانست به يكي از اين درگيري‌ها استناد كند و بگويد، بايد با آنها وارد جنگ شويم، آنها از قبل با يكديگر در جنگ بودند."

 

ديويد سيگل (David Siegel)، سخنگوي سفارت اسراييل در واشنگتن عنوان نمود كه نيروي‌هوايي اسراييل به‌دنبال دليل، براي حمله به حزب‌الله نمي‌گشت. سيگل در اين خصوص گفت: "ما براي اين عمليات برنامه‌ريزي نكرده بوديم. اين تصميم به ما تحميل شد. هشدارهاي متعددي به ما مي‌رسيد مبني بر آن‌كه حزب‌الله در حال تدارك براي حمله است. حزب‌الله هر دو يا سه ماه يك‌بار حمله مي‌كند، ولي اسير گرفتن دو سرباز، حساسيت را به بيشترين حد ممكن، افزايش داد."

 

چندين محقق، روزنامه‌نگار و افسر نظامي و اطلاعاتي بازنشسته اسراييلي نظر مشابهي را در اين زمينه ابراز نمودند: آنها بر اين باورند كه رهبري اسراييل و نه واشنگتن، تصميم به جنگ با حزب‌الله گرفته بود. نظرسنجي‌ها نشان مي‌داد كه طيف گسترده‌اي از اسراييلي‌ها از اين گزينه حمايت مي‌كنند. يوسي ملمان (Yossi Melman)، از روزنامه‌نگاران نشريه هاآرتض (Ha’aretz) كه چندين كتاب در خصوص جامعه اطلاعاتي اسراييل به رشته تحرير درآورده است گفت: "محافظه‌كاران جديد در واشنگتن ممكن است خوشحال باشند، ولي اسراييل نيازي به هل‌دادن نداشت، زيرا خود قصد داشت كه از شر حزب‌الله خلاص شود. حزب‌الله نيز با گروگان‌گيري، فرصت اين كار را ايجاد كرد."

 

يك مقام رسمي اسراييلي نيز گفت: "ما با يك دو راهي روبه‌رو بوديم. نخست‌وزير، ايهود اولمرت  مي‌بايست در اين خصوص تصميم مي‌گرفت كه آيا واكنش ما بايد مثل قبل، يك پاسخ محلي و محدود باشد يا يك عمليات همه‌جانبه كه ما را يك‌بار و براي هميشه از شر حزب‌الله رها كند." اولمرت  تصميم خود را در اين مورد گرفت و به قول مقام رسمي مزبور، اين تصميم زماني گرفته شد كه عمليات نجات دو گروگان ازسوي اسراييل چند بار با شكست روبه‌رو شده بود. با اين حال، مشاور دولت ايالات‌متحده كه روابط نزديكي با اسراييل دارد و قبلاً  به وي اشاره كردم در اين خصوص گفت كه از ديدگاه اسراييل، تصميم به انجام يك اقدام جدي از چندين هفته قبل اجتناب‌ناپذير شده بود، يعني از زماني‌كه گروه كشف رمز ارتش اسراييل موسوم به واحد 8200 در اواخر بهار و اوايل تابستان پيام‌هاي جنگ‌طلبانه حماس، حزب‌الله و خالد مشعل ـ رهبر حماس را كه اكنون در دمشق به‌سر مي‌برد ـ شنود كرد.

 

يكي از اين موارد شنود به جلسه‌اي در اواخر ماه مي مربوط مي‌شد كه بين رهبران سياسي و نظامي حماس برگزار شد و خالد مشعل نيز به‌صورت تلفني در آن شركت داشت. مشاور مزبور در اين خصوص گفت: "حماس تصور مي‌كرد كه تماس تلفني از دمشق به‌صورت رمزي مخابره مي‌شود، ولي اسراييل موفق به شكستن رمز شده بود." حماس از يك‌سال پيش از پيروزي در انتخابات فلسطين در ژانويه، فعاليت‌هاي مسلحانه خود را محدود ساخته بود. مشاور مزبور به من گفت كه در مكالمه شنودشده اواخر ماه مي، رهبري حماس اعلام كرده بود كه: "آنها هيچ نفعي از اين كار نبرده و محبوبيت خود را نيز در ميان مردم فلسطين از دست داده‌اند" و به گفته وي، نتيجه‌گيري حاصل از اين بحث آن بود كه: "بهتر است دوباره به سراغ فعاليت‌هاي مسلحانه برويم و از اين راه به زور از اسراييل امتياز بگيريم." اين مشاور به من گفت كه ايالات‌متحده و اسراييل توافق كرده بودند كه اگر رهبري حماس به اين گفته عمل كند و اگر نصرالله نيز از آنها حمايت نمايد، "بايد يك پاسخ همه‌جانبه به آنها داد." در چند هفته بعد، هنگامي‌كه حماس نقب‌زدن به داخل خاك اسراييل را آغاز نمود، واحد 8200 علائمي را از حماس، سوريه و حزب‌الله دريافت نمود كه به‌طور خلاصه از حزب‌الله مي‌خواست "جبهه شمال را گرم نگاه دارد." به گفته مشاور مورد نظر، در يكي از پيام‌هاي شنودشده، نصرالله به اين موضوع اشاره كرده بود كه به نظر مي‌رسد اولمرت و وزيردفاع وي، عمير پرتز (Amir Peretz)، در مقايسه با نخست‌وزيران پيشين اسراييل، آريل شارون و ايهود باراك، كه از تجربه نظامي گسترده‌اي برخوردار بودند، "ضعيف مي‌باشند." همچنين عنوان كرده بود كه به نظر وي، پاسخ اسراييل مانند دفعات قبل، ابعادي كوچك و منطقه‌اي خواهد داشت.

 

در اوايل تابستان امسال و قبل از ربودن سربازان اسراييلي به دست حزب‌الله، به گفته مشاور دولت ايالات‌متحده، چند تن از مقامات اسراييلي به‌صورت جداگانه به واشنگتن سفر كردند تا "چراغ سبزي را براي عمليات بمباران دريافت نمايند و همچنين ميزان تحمل ايالات‌متحده را در اين خصوص بسنجند." مشاور مزبور اضافه كرد: "اسراييل كار را از چني آغاز نمود. آنها مي‌خواستند مطمئن شوند كه از حمايت وي و دفتر وي و همچنين ميز خاورميانه در شوراي امنيت ملي برخوردار خواهند بود." اگر اين كار با موفقيت به پايان مي‌رسيد، "قانع‌كردن بوش كار دشواري نبود و كاندوليزا رايس نيز خود با اين موضوع همراهي داشت."

 

به گفته كارشناس خاورميانه‌اي مطلع از تفكرات اسراييل و امريكا، طرح اوليه، آن‌گونه كه توسط اسراييلي‌ها تنظيم شده بود، در برگيرنده عمليات گسترده بمباران در پاسخ به تحريكات حزب‌الله بود. مقام ارشد اطلاعاتي سابق اسراييل اعتقاد داشت كه با هدف قراردادن زيرساخت‌هاي لبنان و ازجمله بزرگراه‌ها، مخازن سوخت و حتي راه‌هاي نجات مخصوص افراد غيرنظامي در فرودگاه اصلي بيروت، مي‌تواند جمعيت قابل توجه مسيحيان و اهل سنت لبنان را متقاعد سازد كه به مخالفت با حزب‌الله برخيزند. ازجمله اهداف مورد حمله هوايي مي‌توان به فرودگاه، بزرگراه‌ها و پل‌ها اشاره نمود. در همين راستا، نيروي‌هوايي اسراييل از هفته گذشته تاكنون قريب نه‌هزار عمليات هوايي انجام داده است. (ديويد سيگل، سخنگوي اسراييل گفت كه اسراييل فقط پايگاه‌هاي مرتبط با حزب‌الله را هدف حمله قرار داده است و مقصود از بمباران پل‌ها و جاده‌ها، ممانعت از حمل تسليحات بوده است.)

 

به گفته مقام ارشد اطلاعاتي سابق، نقشه اسراييل عبارت بود از: "ارائه تصويري از آنچه كه ايالات‌متحده براي حمله احتمالي به ايران در ذهن داشت." (به گفته مقامات رسمي كنوني و پيشين، پيشنهادهاي اوليه نيرو‌ي‌هوايي ايالات‌متحده براي انجام حملات هوايي جهت تخريب توان هسته‌اي ايران كه شامل گزينه بمباران شديد زيرساخت‌هاي غيرنظامي در ايران نيز مي‌شد، ازسوي رهبران ارشد نيروهاي زميني، دريايي و تفنگداران دريايي مورد مخالفت قرار گرفته است. آنها مدعي هستند كه طرح مورد نظر نيروي‌هوايي موثر نخواهد بود و به نحو اجتناب‌ناپذير منتهي به دخالت نيروهاي زميني مي‌شود، همان‌گونه كه در جنگ اسراييل عليه حزب‌الله شاهد بوديم.) يوزي آراد(Uzi Arad) كه مدت بيش از دو دهه در خدمت موساد بود به من اعلام نمود كه براساس اطلاعات وي، "تماس‌هاي ميان  دولت‌هاي ايالات‌متحده و اسراييل به صورت مرتب و روزمره برقرار مي‌شد و در تمام ملاقات‌ها و مكالمات من با مقامات رسمي دولتي، هرگز نشنيدم كه كسي به هماهنگي قبلي با ايالات‌متحده اشاره كند." او از يك موضوع ناراحتي داشت و آن، سرعت واردشدن دولت اولمرت به جنگ بود. او گفت: "در تمام عمرم نديده بودم كه كسي با اين سرعت تصميم به آغاز جنگ بگيرد. معمولاً قبل از اتخاذ چنين تصميمي، تجزيه‌وتحليل‌هاي طولاني صورت مي‌گيرد."

 

برنامه‌ريز نظامي اصلي براي اين حملات عبارت بود از ژنرال دن هالوتز (Dan Halutz)، رئيس ستاد مشترك ارتش اسراييل كه در زمان فعاليت خود در نيروي‌هوايي آن كشور روي تهيه يك برنامه اضطراري براي جنگ هوايي با ايران كار مي‌كرد. اولمرت، كه در گذشته شهردار اورشليم بوده و پرتز كه از رهبران پيشين تشكل‌هاي كارگري است، هيچ‌يك از لحاظ تجربه و تخصص به پايه وي نمي‌رسيدند.

 

متخصص امور خاورميانه و همچنين مشاور دولت به من گفتند كه در مذاكرات اوليه با مقامات امريكايي، اسراييلي‌ها مرتباً به جنگ كوزوو به‌عنوان يك الگو براي آنچه كه اسراييل مي‌خواهد به آن دست پيدا كند اشاره مي‌نمودند. در جنگ كوزوو، نيروهاي ناتو، تحت فرماندهي ژنرال ارتش ايالات‌متحده، وسلي كلارك(Wesley Clark) به صورت روشمند، نه‌تنها اهداف نظامي، بلكه تونل‌ها، پل‌ها و جاده‌ها را در خاك كوزوو و همچنين در ديگر مناطق صربستان براي مدت هفتادوهشت روز تحت بمباران قرار دادند و هشت روز پس از خاتمه بمباران‌ها نيروهاي صربستان مجبور به خروج از كوزوو شدند. مشاور دولت مورد نظر به من گفت: "اسراييلي‌ها با رايس گفتند، شما اين كار را در هفتادوهشت روز انجام داديد ولي ما تنها به سي‌وپنج روز زمان احتياج داريم."

 

البته تفاوت‌هاي گسترده‌اي ميان لبنان و كوزوو وجود دارد. كلارك كه در سال 2000 از ارتش بازنشسته شد و فعاليت ناموفقي را در سال 2004 براي نامزدي رياست‌جمهوري ازسوي دموكرات‌ها انجام داد، اين دو مورد را با هم مقايسه مي‌كند: "اگر حقيقت داشته باشد كه عمليات اسراييلي‌ها برمبناي رويكرد امريكا در كوزوو صورت گرفته، بنابراين اسراييلي‌ها يك نكته را ناديده گرفته‌اند. عمليات ما متضمن استفاده از زور براي رسيدن به يك هدف ديپلماتيك بود و نه براي كشتار مردم." كلارك در كتابي كه در سال 2001 باعنوان "راه‌انداختن جنگ‌هاي مدرن" منتشر ساخت، متذكر اين نكته شد كه آنچه صرب‌‌ها را وادار به پايان‌دادن به جنگ نمود، تهديد حمله زميني به همراه بمباران‌ها بود. او در اين زمينه به من گفت: "براساس تجربه من، عمليات هوايي درنهايت بايد به‌وسيله اراده و توان پايان‌دادن به كار روي زمين تكميل شود."

 

مقامات و روزنامه‌نگاران اسراييلي از ابتداي جنگ، علناً به موضوع كوزوو اشاره كردند. در تاريخ 6 اوت، نخست‌وزير اسراييل، اولمرت، در پاسخ به محكوميت كشتار غيرنظاميان لبنان ازسوي كشورهاي اروپايي گفت: "آنها چظور سعي دارند اسراييل را موعظه كنند؟ دولت‌هاي اروپايي خود به كوزوو حمله كردند و ده‌هزار غيرنظامي را كشتند. ده‌هزار! و البته هيچ‌يك از اين كشورها تا پيش از آن حتي متحمل اصابت يك راكت هم نشده بود. من نمي‌گويم كه حمله به كوزوو كار غلطي بود. ولي لطفاً درمورد رفتار با غيرنظاميان براي ما موعظه نفرماييد." (ديده‌بان حقوق‌بشر تعداد غيرنظاميان كشته شده در بمباران‌هاي ناتو را حدود پانصدنفر برآورد نمود. دولت يوگسلاوي آماري بين هزار و دويست تا پنج‌هزارنفر را در اين مورد اعلام كرد.

 

به گفته چندنفر از مقامات كنوني و پيشين دفتر چني و همچنين، اليوت آبرايمز (Elliot Abrams)، معاون مشاور امنيت ملي، طرح اسراييل را مورد حمايت قرار دادند. (يكي از سخنگويان شوراي امنيت ملي حمايت ‌آبرايمز را از اين موضوع انكار كرد.) آنها بر اين باورند كه اسراييل بايد در حمله هوايي خود عليه حزب‌الله، سريع عمل كند. يكي از مقامات پيشين اطلاعاتي نيز گفت: "ما به اسراييل گفتيم: نگاه كنيد! اگر شما قصد حمله داريد ما تمام راه، پشت شما خواهيم بود. ولي به نظر ما هرچه زودتر اين اقدام صورت بگيرد بهتر است، هر چه بيشتر صبر كنيد، ما از زمان كمتري براي ارزيابي طرح حمله به ايران تا پيش از پايان رياست‌جمهوري بوش برخوردار خواهيم بود."

 

مأمور ارشد سابق اطلاعاتي نيز به من اعلام كرد، ديدگاه چني اين بود كه اگر اسراييلي‌ها قسمت اول نقشه را اجرا كنند و به موفقيت برسند، عالي است. ما مي‌توانيم با نگاه‌كردن به آنچه اسراييل در لبنان انجام مي‌دهد، ياد بگيريم كه در ايران بايد چه كار كنيم."

 

مشاور پنتاگون به من گفت كه اطلاعات مربوط به حزب‌الله و ايران در كاخ‌سفيد به نحو غلط مورد تجزيه‌وتحليل قرار مي‌گيرد، درست به همان صورت كه در زمان توجيه طرح حمله به عراق، دولت به غلط سعي مي‌كرد اين مطلب را به اثبات برساند كه در عراق سلاح‌هاي كشتارجمعي وجود دارد. او در اين زمينه عنوان كرد: "در حال حاضر، بزرگ‌ترين عامل نارضايتي در جامعه اطلاعاتي، آن است كه قسمت اعظم اطلاعات مهم، مستقيماً براي مقامات بالا فرستاده مي‌شود ـ بنا به اصرار كاخ‌سفيد ـ و قبل از آن اصلاً مورد تحليل قرار نمي‌گيرد يا به ندرت تحليل مي‌شود، اين سياست بسيار غلط است و با دستورالعمل‌هاي شوراي امنيت ملي مغايرت دارد و اگر نسبت به اين موضوع شكايت كنيد كارتان تمام است. چني شديداً در اتخاذ اين سياست دست داشته است."

 

هدف بلندمدت دولت امريكا عبارت بود از كمك به تأسيس يك ائتلاف ميان كشورهاي عرب سني ـ شامل كشورهاي مانند عربستان سعودي، اردن و مصرـ كه براي فشارآوردن به حكومت روحانيون شيعه در ايران به امريكا ملحق شوند. مشاور داراي ارتباط نزديك با اسراييل در اين زمينه به من گفت: "لكن پشت اين طرح، اين فكر قرار داشت كه اسراييل، حزب‌الله را شكست مي‌دهد نه اين‌كه از آن شكست بخورد. برخي از مشاوران دفتر چني و شوراي امنيت ملي براساس مذاكرات خصوصي قانع شده بود كه كشورهاي مورد نظر، موضع ضداسراييلي‌ خود را تعديل خواهند نمود و حزب‌الله را براي به‌وجود آوردن بحراني كه منتهي به جنگ شد، مورد شماتت قرار خواهند داد. اگرچه آنها در ابتدا چنين كردند اما در هنگام بالاگرفتن اعتراضات عمومي داخلي نسبت به بمباران‌هاي اسراييل، موضع خود را تغيير دادند و هنگامي‌كه در اواخر ماه ژوئيه، شاهزاده سعودالفيصل، وزير خارجه عربستان‌سعودي به واشنگتن آمد و در ملاقات با بوش از او خواست كه فوراً براي خاتمه‌دادن به جنگ مداخله نمايد، كاخ‌سفيد كاملاً از اين موضوع نااميد شد. روزنامه واشنگتن پست گزارش داد كه امريكا اميدوار بود دولت‌هاي ميانه‌روي عرب براي فشارآوردن به سوريه و ايران جهت خودداري از كمك به حزب‌الله، به امريكا ملحق شوند، ولي اقدام عربستان، ظاهراً اين موضع‌گيري را با ابهام روبه‌رو ساخت."

 

به گفته كارشناس خاورميانه، قدرت شگفت‌آور مقاومت حزب‌الله و توانايي مستمر آن براي پرتاب موشك به شمال اسراييل عليرغم بمباران مداوم اسراييلي‌ها، "نااميدي بزرگ براي آن دسته از افراد در كاخ‌سفيد محسوب مي‌شود كه مايل به تحت فشار  قراردادن ايران هستند و آنها هم كه معتقدند بمباران موجب پيدايش ناآرامي داخلي و شورش در ايران مي‌شود و نيز نااميد شده‌اند."

 

با اين حال، به گفته مقام ارشد سابق اطلاعاتي، برخي افسران عضو ستاد مشترك عميقاً نگران اين موضوع هستند كه دولت ارزيابي مثبت‌تري نسبت به آنچه كه بايد از عمليات هوايي داشته باشد. او در اين زمينه گفت: "هيچ راهي وجود ندارد كه چني و رامسفلد بتوانند در اين‌باره ارزيابي مثبتي داشته باشند. وقتي كه گرد و غبار جنگ كنار برود، آنها خواهند گفت كه حملات هوايي موفق بوده و بر همين اساس، طرح خود را جهت حمله به ايران تقويت خواهند كرد."

 

در كاخ‌سفيد و بويژه در دفتر معاون رئيس‌جمهور، بسياري از مقامات اعتقاد دارند كه عمليات نظامي عليه حزب‌الله موثر بوده و بايد ادامه پيدا كند. در همين زمان، مشاور دولت نيز اعلام نمود كه برخي سياستگذاران دولت به اين نتيجه رسيده‌اند كه هزينه بمباران‌ها براي جامعه لبنان بسيار سنگين است. "آنها قصد دارند به اسراييل اعلام كنند كه حمله به تأسيسات زيربنايي، ديگر بس است."

 

در اسراييل نيز به همين ترتيب، اختلاف نظرهايي در حال شكل‌گيري است. ديويد سيگل، سخنگوي اسراييل گفته است كه رهبران كشور وي تا اوايل ماه اوت معتقد بودند، كه جنگ هوايي موفقيت‌آميز بوده و موجب از بين رفتن بيش از هفتاددرصد توان موشكي ميان‌برد و دوربرد حزب‌الله شده است. سيگل در ادامه بحث به من گفت: "مشكل، موشك‌هاي با برد كوتاه است كه نيازي به سكوي پرتاب ندارد و از مناطق غيرنظامي و خانه‌ها قابل پرتاب است. تنها راه فائق‌آمدن بر اين مشكل، توسل به عمليات زميني است و به همين دليل بود كه اگر آخرين مرحله ديپلماسي با موفقيت انجام نمي‌پذيرفت، اسراييل مجبور مي‌شد عمليات زميني خود را گسترش بدهد. با اين حال، هفته گذشته شواهدي ظاهر شد مبني بر اين‌كه دولت اسراييل از روند پيشرفت جنگ نگران است. ژنرال موشه كاپلنسكي (Moshe Kaplinsky)، معاون هالوتز، در يك اقدام غيرمعمول، به‌عنوان مسئول عمليات معرفي شد و جاي ژنرال يودي آدام (Udi Adam) را گرفت. نگراني موجود در اسراييل ‌آن است كه نصرالله با شليك موشك به سمت تل‌آويو، به‌ بحران شدت بخشد. مشاور در اين خصوص به من گفت: "در اين مورد كه اسراييل براي جلوگيري از حمله به تل‌آويو تا چه ميزان بايد خسارت به‌بار آورد اختلاف‌نظر وجود دارد. اگر نصرالله تل‌آويو را بزند، چه بايد كرد؟ هدف اسراييل عبارت است از ممانعت از حملات بيشتر با دادن اين پيام به نصرالله كه اگر حملات را متوقف نكند، كشور خود را نابود خواهد ساخت و همچنين يادآوري اين مطلب براي جهان عرب كه اسراييل مي‌تواند آنها را بيست‌سال به عقب بازگرداند. قانون بازي، ديگر براي دوطرف يكسان نيست."

 

يك مأمور اطلاعاتي اروپايي به من گفت: "اسراييلي‌ها گرفتار يك تله رواني شده‌اند. در سال‌هاي گذشته، آنها بر اين باور بودند كه مي‌توانند تمام مسائل خود را با خشونت حل كنند، اما اكنون با شهادت‌‌طلبي مسلمانان، همه‌چيز عوض شده است و آنها به پاسخ‌هاي تازه‌اي نياز دارند. چگونه مي‌توان كساني را كه عاشق شهادت هستند ترساند؟" مأمور اطلاعاتي مزبور عنوان نمود كه مشكل حذف حزب‌الله، روابط اين گروه با جمعيت شيعه در جنوب لبنان، دره بقاع و حومه جنوبي بيروت است كه در اين مناطق اداره مدارس، بيمارستان‌ها، يك ايستگاه راديويي و فعاليت‌هاي مختلف خيريه را به‌عهده دارد.

 

يك برنامه‌ريز رده بالاي امريكايي به من گفت: "ما نقاط ضعف زيادي در منطقه داريم و درخصوص آثار حمله احتمالي ايران يا حزب‌الله عليه حكومت سعودي و زيرساخت‌هاي توليد نفت نيز صحبت كرده‌ايم." او اضافه كرد، در پنتاگون درخصوص كشورهاي توليدكننده نفت در شمال تنگه‌هرمز نگراني‌هاي خاصي وجود دارد. او در اين خصوص به من گفت: "بايد نتايج ناخواسته را پيش‌بيني كنيم. آيا مي‌توانيم يك شبكه نفت را به قيمت صد دلار بخريم؟ اين تفكر تقريباً مضحك وجود دارد كه شما مي‌توانيد در رويارويي با يك دشمن غيرمعمول كه توانايي‌هاي خود را در زيرزمين پنهان ساخته، از راه حمله هوايي به پيروزي برسيد. امكان موفقيت بدون حضور نيروي زميني وجود ندارد، ولي رهبران نظامي هرگز بدترين حالت را در نظر نمي‌گيرند. آنها فقط مايل‌اند به بهترين حالت توجه كنند." دلايلي وجود دارد كه ايراني‌ها از قبل انتظار حمله به حزب‌الله را داشته‌اند. "ولي‌نصر" يك متخصص امور مسلمانان شيعه و ايران كه عضو شوراي روابط خارجي است و در مدرسه عالي نيروي دريايي در مونت‌تري كاليفرنيا نيز تدريس مي‌كند، در اين زمينه گفته است: "هر حركت منفي امريكا عليه حزب‌الله قسمتي از يك عمليات گسترده‌تر عليه ايران محسوب مي‌شود و ايران با تأمين سلاح‌هاي پيچيده‌تر براي حزب‌الله ـ شامل موشك‌هاي ضدكشتي و ضدتانك ـ و آموزش جنگجويان حزب‌الله براي استفاده از اين سلاح‌ها، خود را براي رويارويي آماده مي‌كند و اكنون حزب‌الله در حال آزمودن سلاح‌هاي جديد ايران است. از نظر ايران، دولت بوش در تلاش است نقش منطقه‌اي خود را كاهش دهد و به همين علت بذر اختلاف مي‌پراكند."

 

نصر، به‌عنوان يك فرد ايراني ـ امريكايي كه اخيراً مطالعات خود در زمينه اختلاف ميان شيعه و سني، باعنوان "احياي شيعه" منتشر ساخت، در عين حال، گفته است كه به اعتقاد رهبري ايران، هدف نهايي واشنگتن كشاندن پاي نيروهاي بين‌المللي به منطقه به‌عنوان ضربه‌گير است تا به اين ترتيب، در تلاش خود براي منزوي‌ساختن و خلع‌سلاح نمودن حزب‌الله كه راه اصلي تأمين مايحتاج آن از طريق سوريه است، بين سوريه و لبنان فاصله فيزيكي ايجاد كند. نصر همچنين گفت: "ممكن است احمدي‌نژاد را به نصرالله ديگري تبديل كنيد، به يك ستاره براي شهرنشين‌هاي فرودست عرب."

 

دونالد رامسفلد كه يكي از شاخص‌ترين و قدرتمندترين مقامات دولت بوش به حساب مي‌آيد، اظهارات علني بسيار كمي درباره بحران لبنان داشته است. آرامش نسبي او در مورد اين موضوع، در مقايسه با پرخاشگري علني وي در مراحل قبل از بروز جنگ عراق، مباحثات زيادي را در واشنگتن درخصوص موضع واقعي وي باعث گرديده است. برخي از مقامات كنوني و پيشين اطلاعاتي كه براي تهيه اين مقاله با آنها مصاحبه كردم بر اين باورند كه رامسفلد درخصوص نقش امريكا در جنگ ميان اسراييل و حزب‌الله با بوش و چني اختلاف‌نظر دارد. مشاور دولت ايالات‌متحده كه روابط نزديكي با اسراييل دارد گفت: "اين احساس وجود داشت كه رويكرد رامسفلد نسبت به جنگ اسراييل تا اندازه‌اي داراي ابهام است." او اضافه كرد: "نيروي‌هوايي و استفاده از تعداد اندكي نيروي ويژه در افغانستان جواب داد و رامسفلد تلاش نمود آن را در عراق هم به كار ببندد. ايده يكسان بود ولي اين‌بار به موفقيت نرسيد. او بر اين تصور است كه حزب‌الله تأسيسات خود را به‌خوبي در زمين مدفون كرده و طرح حملات اسراييل موفقيت‌آميز نخواهد بود و البته او اصلاً مايل نيست جنگ ديگري به گردن وي گذاشته شود كه نيروهاي مستقر در عراق را با فشار بيشتري نسبت به گذشته روبه‌رو سازد."

 

يك ديپلمات غربي گفت كه به تصور من، رامسفلد از تمام جزئيات طرح جنگي اسراييل اطلاع نداشت. ديپلمات مزبور عنوان كرد: "او در مورد نيروهاي خود عصباني و ناراحت است." رامسفلد در آخرين سال جنگ ويتنام كه در سال 1975 با عقب‌نشيني نيروهاي امريكايي خاتمه يافت، در كاخ‌سفيد كار مي‌كرد و "مايل نيست مشاهده كند كه وضعيت عراق نيز با دشواري‌ها مشابهي روبه‌رو شود." ديپلمات مزبور اضافه كرد: "نگراني رامسفلد آن است كه گسترش جنگ به سمت ايران، نيروهاي امريكايي مستقر در عراق را با خطر بيشتري در برابر حملات شبه‌نظاميان شيعه طرفدار ايران روبه‌رو گردند."

 

در يكي از جلسات رسيدگي كميته نيروهاي مسلح سنا در سوم اوت، رامسفلد نسبت به آثار احتمالي جنگ براي نيروهاي امريكايي مستقر در عراق، تا اندازه‌اي از خود نگراني نشان مي‌داد. رامسفلد در پاسخ به اين پرسش كه آيا دولت نسبت به آثار جنگ براي عراق، توجه نشان مي‌دهد شهادت داد كه در ملاقات‌هايش با بوش و كاندوليزا رايس، اين حساسيت مشاهده مي‌شود كه كشور ما يا منافع ما و يا نيروهاي ما نبايد درنتيجه آنچه بين حزب‌الله و اسراييل مي‌گذرد متحمل خطر بيشتري شود. خطرات زيادي وجود دارد كه در منطقه با آن روبه‌رو هستيم و وضعيت منطقه واقعاً دشوار و ظريف است.

 

درخصوص موضع كاندوليزا رايس هم پرسش‌هايي مطرح است. گفته مي‌شود حمايت اوليه وي از جنگ هوايي اسراييل عليه حزب‌الله در اثر نااميدي حاصل از آثار حمله به لبنان تا اندازه‌اي تعديل شده است. مشاور پنتاگون در اين زمينه گفته است كه در اوايل ماه اوت، رايس به صورت خصوصي در جلسات دولت مرتباً خواستار اجازه مذاكرات مستقيم ديپلماتيك با سوريه شده كه البته تاكنون موفقيتي در كسب اين اجازه نداشته است. هفته گذشته، تايمز گزارش داد كه رايس به يكي از مقامات سفارت امريكا در دمشق دستور داده كه با وزيرخارجه سوريه ملاقات كند، اگرچه ظاهراً اين ملاقات هيچ ثمري نداشته است. تايمز همچنين گزارش داد كه رايس سعي دارد در دولت امريكا نقش خود را نه‌فقط به‌عنوان يك حافظ صلح در خارج بلكه به‌عنوان يك ميانجي نزد دوطرف درگيري جلوه دهد.

"مقاله مزبور به اختلاف ميان ديپلمات‌هاي حرفه‌اي در وزارت‌خارجه و محافظه‌كاران جديد عضو دولت، مانند چني و آبرايمز اشاره مي‌كند كه طرفدار حمايت قدرتمندانه امريكا از اسراييل هستند."

ديپلمات غربي به من گفت كه سفارتخانه وي اعتقاد دارد كه آبرايمز به يكي از سياستگذاران كليدي در مورد ايران و بحران كنوني حزب‌الله ـ اسراييل مبدل شده و نقش رايس نسبتاً در اين زمينه كاهش پيدا كرده است. ديپلمات مزبور اضافه كرد، رايس مايل به انجام سفر اخير ديپلماتيك خود به خاورميانه نبود. "او فقط درصورتي مي‌خواست به آنجا برود كه به تصور وي، شانس قابل‌توجهي براي رسيدن به آتش‌بس وجود مي‌داشت."

 

قوي‌ترين حامي بوش در اروپا همچنان نخست‌وزير انگلستان، توني‌بلر است، ولي بسياري از افراد وزارت‌خارجه انگلستان، به گفته يك ديپلمات سابق، اعتقاد دارند كه وي "از حدود خود در اين زمينه تجاوز نموده"، بويژه با پذيرفتن خودداري بوش از درخواست آتش‌بس كامل و فوري بين اسراييل و حزب‌الله. ديپلمات سابق در عين حال گفت: "بلر در اين خصوص تنهاست. او مي‌داند كه يك اردك لنگ است و بايد به‌زودي از صحنه خارج شود، ولي دست از مواضع خود برنمي‌دارد. بلر به اندازه تمام افراد واشنگتن از سياست‌هاي كاخ‌سفيد حمايت مي‌كند." ديپلمات مزبور اضافه كرد: "بحران اصلي در پايان اوت آغاز خواهد شد، يعني هنگامي‌كه ايراني‌ها به مهلت سازمان ملل براي توقف غني‌سازي اورانيوم پاسخ منفي بدهند."

حتي آنها كه از جنگ اسراييل عليه حزب‌الله حمايت مي‌كنند، اذعان دارند كه جنگ مزبور در رسيدن به يكي از اهداف اصلي خود شكست خورده است: شوراندن لبناني‌ها عليه حزب‌الله.

جان آركيلا (John Arquilla)، تحليلگر امور دفاعي، در مدرسه عالي نيروي دريايي به من گفت: "بمباران استراتژيك براي مدت نود سال، يك طرح نظامي شكست‌خورده تلقي مي‌شده، ولي در عين حال، نيروهاي هوايي در مناطق مختلف جهان همواره به آن متوسل شده‌اند. آركيلا براي مدت بيش از يك دهه درخصوص تغيير نحوه مبارزه امريكا عليه تروريسم به تبليغ پرداخته و در اين زمينه موفقيت قابل‌ ملاحظه‌اي نيز كسب نموده است. وي مي‌گويد:

"جنگ امروز، جنگ نيرو عليه نيرو نيست. براي شكست‌دادن يك شبكه بايد مثل يك شبكه همه‌جا را جست‌‌وجو كنيد. اسراييل توجه خود را به بمباران مواضع حزب‌الله معطوف ساخت و هنگامي‌كه اين روش به ثمر نرسيد، بر روي زمين با قدرت بيشتري عمل نمود. تعريف جنون عبارت است از انجام‌دادن يك كار واحد در چند نوبت و انتظار داشتن دستيابي به نتيجه متفاوت."

  

 

 

     فهرست چشم انداز 39  |  صفحه اول  |  بایگانی سال 1385  |