|
چشم انداز ایران - شماره 121 ارديبهشت و خرداد 1399
چشمانداز خوانندگان جناب آقای مهندس لطفالله میثمی سلّمه الله تعالی با سلام و آرزوی سلامت و موفقیت روزافزون. من شمارههای مجله بسیار پربار و مفید «چشمانداز» را که تحت اشراف و مدیریت جنابعالی است، شماره به شماره بادقت تمام مطالعه میکنم. در میان مجلات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی از جهت محتوا و تازگی مطالب به نظر من بیشترین امتیاز را دارد. مصاحبههای این مجله با اهل نظر در مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یکی از وجوه امتیاز این مجله است. تحلیلهای شخص شما که بسیار واقعبینانه است از ارج و اعتبار بالایی برخوردار است. من قبل از هر چیز تحلیلهای شما سپس مقالات فرهنگی بهویژه نگاههای قرآنی و در پایان دیگر مطالب مفید این مجله را میخوانم. اکنون بهطور خلاصه امتیازات این مجله وزین را بیان میکنم: 1- نگاه باز سیاسی. 2- دوری از انحصارطلبی فکری و پرهیز از جزماندیشی. 3- تنوع و گوناگونی مطالب. 4- معرفی شخصیتهای گوناگون در قالب عرضه گفتوگو و مقالاتشان همراه با تصاویر آنان. 5- نگاه باز نسبت به دیدگاههای گوناگون در مسائل قرآنی و گاه ارائه برداشتهای جدید از قرآن کریم. 6- برای من بیشترین امتیاز مجله شما در جامعیت مطالب آن است. 7- درج دیدگاهها و سلایق گوناگون بهویژه نقدهای خوانندگان در صفحات پایانی مجله. امیدوارم بخشی هم تحت عنوان «تازههای نشر» در معرفی بهترین آثار چاپشده در موضوعات گوناگون در این مجله پربار و برگتان افزوده شود. منظورم معرفی کتابهای مفید و درجه یک در مسائل سیاسی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی بهویژه قرآنی (اعم از تفاسیر جدید و ترجمهها) و مقالات ادبی (بهویژه تاریخ ادبیات زبان فارسی و معرفی ادیبان و شاعران هر قرن) کوشش بیشتری به عمل آید. برای جنابعالی و تکتک دستاندرکاران مجله چشمانداز آرزوی توفیق روزافزون دارم. در پایان از افراد خیّر و فرهنگدوست تقاضامندم که با کمکهای مالی خویش به این مجله رونق بیشتری بخشند و زمینه جذب جوانان صاحب قلم را در حوزههای گوناگون برای درج مقالات آنان در این اثر ارجمند فراهم سازند. قم-حوزه علمیه محمدعلی کوشا اسفندماه 13 *** سلام بر جناب مهندس میثمی عزیز، سال نو بر شما مبارک! امیدوارم سال 1399 آخر قرن شمسی مقدمه عصر تازهای در وطن ما باشد و نخبگان دست بازتری در پیشنهاد و بیان عقاید و اداره کشور پیدا کنند که سخت به آن نیازمندیم. چشمانداز ایران انصافاً دانشنامهای از مسائل ایران است و یکی از بهترین تریبونهای روشنفکران ملی که به اعتلای ایران میاندیشند. یک سؤال دارم: آیا در مورد سوسیالیسم در ایران و سوسیالیستهای ایرانی و جریانهای چپ ملی در ایران کارهایی در مجله منتشر کردهاید؟ اگر پاسخ مثبت باشد ممنون میشوم راهنمایی کنید تا به آن مقالات دست یابم. چون درمجموع فکر میکنم در این زمینه کتاب و مقاله چندانی منتشر نشده است جز آنچه درباره خلیل ملکی داریم؛ اما بهطور خاص تحولات فکر سوسیالیسم ملی و ایرانی در دهه 40 و 50 و همچنین در سالهای بعد از انقلاب پیگیری نشده یا من نیافته و ندیدهام. به نظر من سوسیالیسم در دربار شاه هم تأثیر فراوانی داشته است که در انقلاب سفید و حزب رستاخیز متجلی است. راههای نفوذ این فکر در دربار به نظرم هنوز بحث نشده است. در مورد انتشارات صمدیه هم فکر میکنم اگر سفارش آنلاین راه بیندازید دوستان خارج از کشور هم بتوانند خریداری کنند و چهبسا کتابهای مورد علاقه چشمانداز ایران را هم از طریق صمدیه سفارش دهند؛ یعنی در کنار کتابهای انتشارات صمدیه کتابهای منتخب تحریریه چشمانداز ایران را هم بتوانید از طریق همین پایگاه آنلاین بفروشید و به نوعی مرکز خرید کتابهای «مسائل ایران» باشید. شادکامی و کامیابی شما و دوستان را آرزو دارم. نوروزتان پیروز! با مهر و دوستاری، مهدی جامی
پاسخ: در چشمانداز ایران تاکنون از عناصر ملی که درواقع ملت ایران را قبل از هر فلسفهای شناختهاند اما راهحل سعادت را سوسیالیسم میدانند زیاد صحبت شده است از عناصری مانند زندهیاد مصطفی شعاعیان، شهدای سیاهکل، خسرو پارسا و ... کتاب نامه یک سرباز به قلم مصطفی شعاعیان را نشر صمدیه به چاپ رسانده و اشعار او هم در دست چاپ است. مهندس سحابی خود از سوسیالیسم دموکراتیک دفاع میکرد و ملی-مذهبیها بیشتر در این راستا هستند. در ویژهنامه مرحوم طالقانی آقای دکتر محمدمهدی جعفری به نقل از طالقانی گفت آنهایی که راه عدالت را میپیمایند آنها هم در خط انبیا هستند و به همین دلیل امثال طالقانی و طاهر احمدزاده که این اعتقاد را تقویت میکردند با نامهربانی مواجه شدند. قبل از اینکه ساندرز در 2016 دیدگاههای خود را که به سوسیالیسم نزدیک بود مطرح کند ما کتابی را از انگلیسی به فارسی ترجمه و منتشر کردیم به نام چشمانداز زندگی در یک امریکای سوسیالیست (imagine living in a socialist America) که به زودی تجدید چاپ خواهد شد. **** دوست عزیز و فاضل مبارز آقای لطفالله میثمی با سلام و عرض ارادت و سپاسگزاری از زحمات حضرتعالی و دوستان چشمانداز كه بیوقفه به خدمات ملی و صادقانه خود استمرار میدهند. ارادتمند درباره خاطرهنویسی مقالاتی نوشتهام و در آنها تأكید كردهام كه یك خاطرهنویس صادق باید بهگفته مرحوم استادمان دكتر غلامحسین صدیقی «موفقیتها را بگوید و همه حقیقت را بگوید». با در نظر گرفتن این اصل، بسیاری از كتابهای خاطرات كه در صد سال اخیر نوشته شده، اعتبار علمی و كامل ندارند. شرح زندگانی من، از مرحوم عبدالله مستوفی، خاطرات و تألمات از شادروان دكتر محمد مصدق و چند كتاب دیگر از این نوع واقعاً جنبه استثنایی دارند. دوست عزیزمان دكتر احمد غضنفرپور، كه خاطرات خود را از پاریس مینویسند بر پایه چند شماره كه در نشریه شریفه چشمانداز ایران خواندم، به نوعی وقایعنگاری صادقانه است كه اندكی هم شرایط زمان بهناچار در تحریر آنها دخالت داشته است. خوانندگان آن مقالههای ارزنده بهخوبی متوجه میشوند كه تا چه اندازه خودخواهیها، خودپیشاندازیها و خودنماییها همراه با خامیها و تعصبها، جمع دوستان پاریسی را در واقعیتها دور ساخته و تا چه اندازه، آرمانها و باورها در خفا و تاریكی «معدوم» گشتهاند. رفتارهای كار به دستان انجمنهای متعدد دانشجویی و تغییراتی كه در چهل سال اخیر از آنها دیده شده، بهخوبی روشن میسازد چه كسانی چه راههایی را برگزیدند و چه كسانی بودند كه پیوند نگسستند و سختیها و مشقات را تحمل كردند و بر همان راه هستند كه بودند و در همان راه هم خواهند بود. آقای دكتر غضنفرپور آگاهیهای بسیار دارند (همچنین همسر مرحوم ایشان سودابه سدیفی كه اگر همه آنها را با تحلیلهای دقیق بین فرمایند، بخشی از تاریخ انقلاب روشنتر خواهد شد). امید است مقالههای ایشان با همان «روشهای علمی» انتشار یابند و دیگران هم خاطرات خود را بر آن سیاق به نگارش درآورند تا «حقیقت» گفته شود و «همه حقیقت» گفته شود. مطلب دیگری كه میخواستم به عرض برسانم، درباره مقالههای آقای محمد احمدی مربوط به فلسطین است كه به باور من بسیار ابتكاری است و تعصب و جانبداری متعصبانه در آنها دیده نمیشود. بهطور عینی و دقیق خوانندگان را در جریان حقطلبی و مبارزات مردم فلسطین قرار میدهد و برای این منظور از سندهای خارجی و اسراییلی هم استفاده میشود. هرچند در آوردن نامها (اشخاص و كسان) به علت تبدیل آنها از عبری به انگلیسی و از انگلیسی به فارسی و دور بودن از منابع عربی اصیل گاه اشكالاتی به چشم میخورد. چه خوب است كه مجموعه آن مقالهها، بعدها بهصورت كتابی معتبر در دسترس علاقهمندان قرار گیرد تا آگاهیهای انسجامیافتهای برای خوانندگان فراهم آید. در پایان یك بار دیگر كوششهای فرهنگی و اجتماعی شما را ستایش میكنم و پیروزی جنابعالی و دوستان را كه پیروزی همه استقلالطلبان و آزادیخواهان و شیفتگان عدالت است از باریتعالی جلجلاله خواستارم. ناصر تكمیل همایون ـ 9 اردیبهشتماه «كرونایی» 1399 **** در حاشیه خاطراتی از دکتر غضنفر پور چند نکته را متذکر میشوم: آقای دکتر احمد غضنفرپور با نوشتن خاطراتی از دوران انقلاب و رفتن حضرت امام به پاریس و ساکن شدن در منزل ایشان و مخالفتها و منیتها که هر گروی برای خود راهی و مسیری و تفکری داشتند، تجدید خاطرههایی شد. در جریان همۀ انقلابهای دنیا همین نظرات متفاوت و اندیشههای گوناگون وجود دارد، همه فکر میکنند، آنچه آنها میگویند، اصل واقعیت است و دیگران اشتباه میکنند، درصورتیکه گاهی مشخص میشود: «کای بیخبران راه نه آن است» و نه این، همۀ جناحهایی که در خارج کشور انقلابی بودند و اندیشههای امام خمینی را دنبال میکردند در یک جهت نبودند، ولی نمیتوان به کسی تهمت زد که نظری سوء داشته است، مثل داستان مثنوی: گروهی که فیلی را در تاریکی توصیف میکردند، هرکدام دست به اندام فیل میزدند، فکر میکردند که فیل مانند ستون است یا مثل بادبزن است و یا خرطوم است، وقتی روز شد و خورشید طلوع کرد، همه متفق شدند که فیل چگونه است و انقلاب را چگونه شناختند؟ اگر امام از عراق مستقیم به ایران بازمیگشتند، سرنوشت بهگونهای دیگر رغم میخورد و اگر به کویت رفته بودند و از آنجا آمده بودند باز هم داستان چیز دیگری میشد، یاران اروپائی و انجمنهای اسلامی اروپا و امریکا هرکدام در پیروزی انقلاب برای خود سهمی قائل بودند، بلکه سهم عمده را از آن خود میدانستند که همراه امام به ایران آمده بودند، همه با هم حاشیه داشتند، امام هم متوجه شده بودند و چون به ایران آمدند میخواستند، تلاشهای روحانیون، رنجهای زندان رفتهها، راهپیمایی تودهها را نادیده بگیرند و حرکت مردم را نشانی از تلاشهای خود و گروهشان میدانستند، در ایران همان ابتدا جلساتی جداگانه با شادروان دکتر ابراهیم یزدی، دکتر سید ابوالحسن بنیصدر، دکتر سلامتیان و حتی صادق قطبزاده داشتیم، همه عاشق ایران و انقلاب و امام بودند، ولی نمیتوانستند با هم کنار بیایند، به خاطر سالها دوری از ایران، از مردم ایران و روحانیت مبارز و کارآمد هم شناختی نداشتند، بدین ترتیب نمیتوانستند با هم کنار آیند و روزبهروز اختلافات درونی بیشتر و بیشتر میشد، آقای موسوی بجنوردی، استاندار وقت اصفهان، میخواست پیامی شبانه از صدا و سیمای شهر پخش کند، گفته شده بود که تعطیل است، با اسلحۀ کلت، قفل در استادیوم را شکست و پیام لازم را پخش کرد. قطبزاده شکایت به نزد من آورد که بدینوسیله ما را تضعیف کرده و ما دیگر چگونه میتوانیم این سازمان را اداره کنیم؟ تنها باید حرف کسانی را بشنویم که هفتتیری در دست دارند و آنوقت هم، همه مسلح بودند، همه هم مدعی و خود را صاحب انقلاب، همه هم خون داده و طلبکار بودند، جنگ جناحها بود و کمیتهها، کسی نبود که به مدعیان انقلاب سروسامان و جهت دهد، دستگیریها و مصادرۀ اموال را کنترل کند، سازمان مجاهدین خلق، سازمان فدائیان خلق، مجاهدین انقلاب اسلامی و... هرکسی گوشه لحاف ملّا را گرفته و میکشید و چه بسیار دلسوختگانی که میخواستند نظمی ایجاد کنند و امکانپذیر نمیشد، لااقل قدیمها، یکی لحاف را برد و سر و صدا خوابید، ولی پس از پیروزی یک لحاف کافی نبود! مرحوم شهید بهشتی و دوستانشان با تشکیل حزبی فراگیر خواستند که درستش کنند، بدتر شد، عوامل نفوذی به درون حزب راه یافتند، بر اساس دعواهای دوران مصدق در سال 1332، خواستند با ملیگراها و ملی مذهبیها بجنگند و مرحوم حسن آیت، مخالفتهای آن روزها را پیش کشید که جان خود و دیگران را روی آن گذاشت و وسیله شهادت چهرههای شایستهای در حزب جمهوری شد، بالاخره امام آن حزب را منحل کردند و عدهای در روز 13 آبان 1358، سفارت امریکا را اشغال کردند و اول دردسرها شد و تا امروز همچنان پیامدهای آن ادامه دارد و معلوم نیست تا کی؟ و اینها در اثر اختلافاتی بود که انقلابیون خارجی و داخلی پدید آوردند و با اپیدمی داخلی مخلوط کردند و مانع توسعه و ترقی و تعالی مملکت شدند. بیمناسبت نیست خدمت جناب دکتر غضنفرپور گفته شود که از اختلافات خارجی و استقرار امام در منزل مسکونی رنجیدهخاطر نشوید که همۀ اختلافات و کشتارها، چنددستگیها و انزواها و زندانها به خاطر ناهماهنگی و بزرگمنشی، روحیه وحدت و گذشت و فداکاری و کوتاه آمدن است، دیدیم که حاکمیت دولت موقت را که منتخب حضرت امام بود تحمل نکردند، نگذاشتند که دوران ریاستجمهوری بنیصدر به اتمام برسد، و با فضاحت او را برداشتند و به دنبال آن، انفجارها، و کشتارها و خونریزیها و ترور امثال دکتر بهشتی، محمد منتظری، رجائی، باهنر و صدها نفر دیگر... تا به امروز که استقراری حاصل شده و صاحب ریش و دستاری در برابر حرم حضرت معصومه (س) فریاد مرگ بر مسئولان سر دهد و دیگران برای گران شدن بنزین و آیا این شعارها ارزش داشت که قطره خونی به زمین ریخته شود؟ جناب دکتر بنویسید که ما را در حال و هوای سال 1357 و شور انقلابی قرار دهید و میخواهم به عرض برسانم که: «به هر کجا روی آسمان همین رنگ است» و مهم آن است که ما رنگ نگیریم. فضلالله صلواتی قرنطینۀ خانگی اصفهان 5/1/1399 **** نقد عملکرد رسانههای خارج از کشور در بحران کرونا کرونا تأثیرات وسیعی در جهان گذاشت، به حدی که صحبت از جهان پیش از کرونا وجهان پساکروناست. این امر در مورد ایران و پخش خبر نیز اتفاق افتاد. پیدایش کرونا در ایران و نوع برخورد اپوزیسیون و جامعه تحت تأثیر آن نیز سؤالات بسیاری را برانگیخت. ازجمله آیا واقعاً اخبار پخششده درست است یا میدانی است برای سوءاستفاده از آن. دو عامل در شکلدهی این شرایط نقش اساسی داشت: یک بیاعتمادی مردم به حکومت، درنتیجه پنهانکاریها و سرکوبها برای پنهان نگه داشتن حقایق خطاهایش، گناهی که سالهای سال ادامه داشته، و ذهن جامعه را شدیداً نسبت به حکومت مغشوش و بدگمان کرده است. دوم فعالیت گسترده رسانههایی که از طریق عربستان سعودی و متحدانش اسرائیل و امریکا تأمین میشوند، تا هرچه میتوانند با اخبار دروغ و مشکوک و تیترهایی که با متن خبر نمیخوانند، جامعه را فریب دهند و ذهن مردم را نسبت به حکومت تیره و بدبین کنند. نمونهای چند بهعنوان شاهد در ذیل میآید. شواهدی که در اول که هر شنوندهای میشنید اقدامات دولت با این موارد را بهشدت محکوم میکرد، و بر آن میشد که نهتنها حکومت کاملاً نالایق است تنها پس از آنکه اطلاعات دیگر کشورهای پیشرفته و قدرتمند به گوش مردم ایران رسید، متوجه شدند یا کل خبر نادرست و مغرضانه است، یا به دلیل پیچیدگی و ناشناخته بودن این ویروس، حتی کشورهای پیشرفته نیز بر خطا رفتهاند؛ و حتی در مواردی ایران بهمراتب از آنان بهتر هم عمل کرده است پنهانکاری و دروغگویی حکومت: درست است که حکومت تا روزها خطر کرونا را جدی نگرفت و آمار مبتلایان و کشتهشدگان را درست اعلام نکرد، که درنتیجه آن بیماری بهسرعت گسترش یافت. رسانههای مزدور چنان بر این آتش دمیدند که دودش آسمان همه جامعه را پوشاند، و دیگر هیچکس چیزی نمیدید جز توطئه و سو نیت از سوی حکومتی که حاضر است با هر هزینهای از جیب ملت بر سر قدرت بماند؛ اما طولی نکشید که معلوم شد امریکا و انگلستان و ایتالیا و فرانسه و بسیار از کشورهای دیگر همین خطا را کردهاند و در حقیقت تمام آنها چون حکومت ایران از عملکرد این پدیده ناشناخته و خطرناک بیاطلاع بودند. گور دستهجمعی: این رسانهها مرتب تصاویری چاپ میکردند که گفته میشد توسط ماهوارهها عکسبرداری شدهاند. تصاویر به شکل نا روشنی نشان میداد دولت برای پنهان کردن جنایت حاصل از غفلتش، در حیاط یک بیمارستان چالههای بزرگی را کنده، و اجساد قربانیان را در آن ریخته است. اینان آگاهانه از لغت «گور دستهجمعی» استفاده میکردند تا خاطره تلخ و وحشتناک کشتار دهه 60 را زنده کنند. مردم به خروش آمده از دیدن این عکسها از خود نمیپرسیدند آخر مگر در آن بیمارستان کادر درمانی، خدمه و مریض وجود نداشتند. آیا همه اینان شرف و حیثیت را فراموش کرده و با مشاهده این عمل شرمآور سخنی به اعتراض نگفتند. دیری نگذشت که مردم شاهد گورهای دستهجمعی در بسیاری از کشورهای غربی، بهخصوص شهر نیویورک، شدند و متوجه شدند این امر نه از سر بیاخلاقی و بیشرافتی، بلکه در اثر زیادی تعداد کشتهشدگان این ویروس است. کمبود ماسک و مواد ضدعفونیکننده: این کمبود را چنان بزرگ نشان دادند که گویی تنها ایران است که با حکومت نالایقش مردم را از امکانان پزشکی محروم کرده است. هر روز مصاحبهای پخش میکردند که چه طور نه مردم، که کادرهای درمانی، هم در اثر نداشتن ماسک مریض و کشته میشوند؛ اما چند هفته بعد معلوم شد این مشکل در حد وسیعتری در امریکا و تقریباً تمام کشورهای اروپا وجود دارد تا بدان جا که کشورها سفارشهای پزشکی یکدیگر را در فرودگاهها به سرقت میبرند و یا کشورهایی چون آلمان که وضع بهتری دارند مانع صدور این وسایل به کشورهای همسایهشان میشوند. فشار مؤمنان برای رفتن به زیارتگاهها: این را چنان بزرگ کردند که گویی این حماقت مخصوص ایران است، و ایرانیان خرافیترین مردمان هستند، و دولت هم در گسترش آن سهم دارد؛ اما بعد معلوم شد که این پدیده نیز جهانی است. ازجمله مقامات شهر نئواورلئان در اوج کرونا تصمیم گرفتند، بزرگترین فستیوالشان را که میلیون دلار برایشان درآمد داشت لغو نکنند. یا ایتالیای سخت گرفتار چنگال این ویروس خطرناک، مسابقه فوتبال پر تماشاگرش را برگزار کند. در امریکا و اسرائیل مذهبیون برای رفتن به کلیسا و کنیسه حتی با پلیس درگیر شدند (1) برگشت بر سر کار: باز همان منفیخوانیهای سنگین و مصاحبه پشت مصاحبه با کسانی که بیشترشان هیچگونه تخصصی در این مورد نداشتند. یک فعال اجتماعی و سیاسی که حداکثر چند مقاله در این مورد خوانده است ولی با قاطعیتی که در متخصصین امراض واگیر دیده نمیشود حکم صادر میکند که بله حکومت ایران فکر جان ملتش نیست و حاضر است دو میلیون مردم کشورش را بکشد تا از تنگنای اقتصادیای نجات یابد که هر آ ن ممکن است حکومت را سرنگون کند. کمکم با رسیدن اخبار جهان مردم متوجه شدند قرنطینه مورد قبول همگان نیست. حتی دانشمندانی که آن را توصیه میکنند، در مورد سرعت و زمان برداشت آن اتفاقنظر ندارند. ضمن آنکه ملاحظات اقتصادی و روانی و بسیاری از مسائل دیگر هم صدور هر حکمی در این مورد را بسیار پیچیدهتر از آنی میکند که غیرمتخصصان مصاحبهکننده اعلام میکنند. چشمپوشی از بیان مثبتها: این منفیخوانیها، که بسیاری آز آنها توسط رسانههای مزدور تولید میشوند و با امکانات وسیع آنان پخش میشوند، قادر به ذهنشویی بخش وسیعی از جامعه میشوند. حتی وطندوستانی که هیچ نیت سوئی در بیان و پخش آن دروغها در شبکههای مردمی و یا ارسال آنها به حلقه دوستانشان ندارند. نمونهای چند از سکوت، یا سعی در انحراف کشیدن موارد مثبت را ذکر کنم بسیج 300 هزار گروه داوطلب جهادی و بسیجی: برای مراجعه به خانهها و یافتن مبتلایان و ارسال آنها به مراکز درمانی. خدمت بزرگی که مردم محروم شهرها، و بهویژه روستائیان محروم از دسترسی به درمانگاهها را نجات میدهد امتیازی که شاید هیچ کشوری در دنیا ندارد، و این دستاورد انقلاب است. فراوانی وسایل پیشگیری و درمان: ایران از معدود کشورهایی بود که بهزودی از کمبود ماسک و مواد ضدعفونی نجات پیدا کرد، و حتی شروع به صادر کردن آنها شد و این حاصل کار داوطلبانه مردم بود. همین بسیجیها و جهادیها و داوطلبان در مساجد نیز سهمی بزرگی در تولید ماسکها و توزیع آنها و مواد ضد عفونی داشتند. کمتر کشوری در جهان است که هر دو هفته یک بار داوطلبان ماسک و مواد ضد عفونی در خانهها و کپرهای مردم تا دورترین و محرومترین نقاط کشور ببرند. درحالیکه بسیاری از کشورهای ثروتمند و پیشرفته غرب، به دلیل کمبود امکانات اعلام کردند بهجز مریضهای کرونایی، تنها مریضهایی را میپذیرند که جان آنان در خطر باشد. ایران نهتنها مجبور به این گزینش سخت و بیرحمانه نشد، بلکه اعلام کرد که در پارهای از بیمارستانها تخت خالی هم دارد. قدردانی از کادرهای درمانی: در این مورد هم با وجود آن همه فداکاری و کارایی شگفتانگیز کادر درمانی ایران، تنها زمانی این رسانهها صحبت از قدردانی کادرهای درمانی کردند که این کار ارزنده در غرب رسانهای شد. این به ظاهر خبرگزاریها چون به دستور دولتهایی عمل میکنند که بودجه آنان را تأمین میکنند، لذا نهتنها موفقیتهای ایران را نمیگویند بلکه سعی میکنند تا آنجا که میتوانند به ایران ضربه بزنند، حتی اگر این ضربه جان مردم را به خطر بیندازد. ازجمله بر طبق سندی که مقامات رسمی دولت کره جنوبی انتشار دادند رسانه اینترنشنال، زمانی که متوجه میشود ایران مقداری وسایل پزشکی برای مقابله با کرونا به آن کشور سفارش داده و معامله تأیید شده است به سراغ تولیدکنندگان آن رفته و هشدار داده که ایران زیر تحریم امریکاست، و اگر این محصولات ارسال شود امریکا آن شرکتها را جریمه سنگین میکند. این رسانه به دو سؤال باید پاسخ بدهد: یک، در کجای دنیا یک رسانه دست به چنین کارهایی میزند. دوم اگر آنگونه که مرتباً اعلام میکنید همه تلاش شما در راه کمک به مردم ایران است، آیا جلوگیری از رساندن کالاهای درمانی خدمت به مردم ایران است یا دشمنی آشکار با آنان کلام آخر: این روزها همان رسانهها مرتب میگویند حکومت ایران چنان با سیاست امریکاستیزی خود منافع ایران را نادیده میانگارد، که حتی در بحران کرونا، بهجای آنکه پیشنهاد انسان دوستانه امریکا را فرصتی برای برقراری رابطه کند، این دست به دوستی دراز شده را با کمال لجاجت رد میکند. درحالیکه آقای ترامپ رسماً و با تبلیغات وسیع اعلام کرده تنها کافی است ایران تقاضای کمک کند تا ما بلافاصله از سر انساندوستی برای نجات مردم ایران خدمات درمانی به آن کشور بفرستیم. ادعایی که چنان بیمنطق و تبلیغاتی است که بیشتر به یک لطیفه خندهدار میماند تا یک پیشنهاد جدی؛ زیرا امریکا خود آنچنان درمانده است که همه ایالات مرتباً اعلام میکنند ما در همه زمینهها برای پیشگیری و درمان کمبود بسیار داریم و بنده خود دوهفتهای است که به هر طریق ممکن به دنبال خرید ماسک هستم و پیدا نمیکنم و من ساکن یک شهرک دورافتاده نیستم بلکه در پایتخت این کشور زندگی میکنم از آن سوی در ایران نیروهای داوطلب هر دو هفته یک بار به خانهها میروند تا ماسک و مواد ضدعفونی را رایگان به آنان بدهند و این شامل دورترین روستاهای کشور هم میشود. محمد برقعی **** در شماره 120 نشریه چشمانداز ایران مقالهای تحت عنوان «خوزستان، محرومیت و توسعه ناموزون» در گفتوگویی با احسان هوشمند به چاپ رسید که مهدی درویشی طی نامهای ایراداتی به مقاله وارد دانسته که به شرح زیر است: در نشریه شماره 120 در گفتوگو با احسان هوشمند مطالبی در خصوص منطقه ویژه اقتصادی پتروشیمی، شهرک گاما و جاده مواصلاتی ذکر شد که درست نبوده و قابل تصحیح است: 1- اکثر شرکتهای پتروشیمی در منطقه بندر امام خمینی وارد شدهاند. 2- شهرک گاما در محدوده بندر امام خمینی است. 3- اتوبان خلیج فارس از تهران به بندر امام خمینی ختم میشود.
پاسخ احسان هوشمند: نامه ارسال شده از سوی آقای درویشی درست است یعنی همه این مناطق جز بندر امام خمینی هستند اما مطلب بنده نیز درست است چون بندر امام خمینی یک بخش است و جزو شهرستان ماهشهر، از این رو بنده در مصاحبه این مناطق را بهدرستی جزو شهرستان ماهشهر آوردهام. سالهاست میان گروهی از شهروندان در ماهشهر و بندر امام خمینی بر سر تقسیمات کشوری و جدا شدن بندر امام خمینی از ماهشهر و شکلگیری یک شهرستان مستقل تحت عنوان بندر امام خمینی اختلاف بروز کرده است. با شماره داده شده آقای درویشی تماس گرفتم تا توضیحاتم را عرض کنم که بیپاسخ ماند. در هر حال مجله نباید وارد منازعات تقسیمات کشوری شود. **** جناب آقای مهندس میثمی! با عرض سلام نشریه چشمانداز نشریه خوبی است اگر از کارشناسان و متخصصان بخواهید در موارد زیر مطالبی تحقیقی پژوهشی در چندین شماره پیدرپی در نشریه عرضه کنند نشریه فوقالعاده است فوقالعادهتر میشود. جناب آقای عشایری و جناب آقای غنی و شما مطالب خوبی عرضه میکنید که اگر ادامه بدهید خوانندگان نشریه بیشتر بهرهمند میشوند. مواردی که در بالا ذکر آن رفت به شرح ذیل است: 1- ایرانمال؛ 2- نداری؛ 3- بیکاری؛ 4- نیروی جوان آماده خدمت؛ 5-نیروی جوان تحصیلکرده و متخصص مهاجرتکرده 6- سرمایههای مالی مهاجرتکرده؛ 5 - چگونگی ایجاد کار؛ و 6 - چگونگی ایجاد انگیزه در برگشت نیروهای انسانی و مالی. پایدار باشید. ارادتمند شما شکور **** گوشهای از فعالیتهای بنیاد رشد در راستای کمک به آسیبدیدگان بحران کرونا یکی از فعالیتهای اصلی خیریه بنیاد رشد در بحران فعلی آموزش مجازی برای دانشآموزان نیازمند در مناطق محروم است. در این طرح علاوه بر برگزاری کلاسهای آنلاین برای درک بیشتر و بهتر مطالب، فیلمهای آموزشی هم بهعنوان مکمل برای حل تمرین و توضیحات بیشتر برای دانشآموزان در نظر گرفته شده است. این بنیاد علیرغم فعالیتهای مدرسهسازی و آموزشی و با توجه به بیکاری بسیاری از هموطنان عزیز اقدام به فعالیتهای عامالمنفعه دیگر نیز نموده است؛ مانند کمپین تأمین تجهیزات بیمارستانی شامل دستگاههای تنفسی، لباس، بستههای بهداشتی و مواد ضدعفونی برای مقابله با بیکاری کرونا و همینطور پویش تأمین بستههای غذایی برای خانوادههای نیازمند آسیبدیده با عنوان «سفرههایی به وسعت مهربانی» که اقدام به تأمین هزار بسته غذایی نموده که در مرحله اول برای ماه رمضان و در صورت تداوم شرایط کنونی بهصورت ماهیانه تا پایان سال ادامه خواهد داد.■ |
||||